لغو مراسم بزرگداشت زندهیاد پرویز بابایی با یورش ماموران انتظامی و امنیتی
مراسم بزرگداشت زندهیاد پرویز بابایی، مترجم، نویسنده و عضو کانون نویسندگان ایران با یورش ماموران انتظامی و امنیتی لغو شد. این مراسم قرار بود روز چهارشنبه دوازدهم اردیبهشتماه در یکی از تالارهای تهران با حضور خانواده، دوستان و برخی اعضای کانون نویسندگان ایران برگزار شود. اما بهرغم این که مهمانان مراسم مدتی در سالن انتظار حضور داشتند پس از یورش ماموران از برپایی آن ممانعت به عمل آمد.
تلاش خانواده و نزدیکان بابایی برای برگزاری مراسم بیاثر بود و در نهایت رضا عابد، عضو کانون نویسندگان ایران پس از سخنرانی کوتاهی در مورد خدمات این نویسنده در حوزهی فرهنگ و تاریخ، از حاضرین خواست تا سالن را ترک کنند.
مهمانان در حالی که یکصدا کف میزدند، با سر دادن شعار «درود بر بابایی»، اعتراض خود را نسبت به برخورد امنیتی با این مراسم اعلام کرده و پس از ابراز همدردی با خانواده بابایی سالن را ترک کردند.
پرویز بابایی، متولد چهارم بهمن ماه ۱۳۱۱ در تهران، در هجدهم فروردین ماه ۱۴۰۳ در سن ۹۲ سالگی درگذشت و به خاک سپرده شد. او فعالیت های فرهنگی خود را از سال ۱۳۴۴ آغاز و در زمان حیات خود قریب به ۲۰ جلد کتاب را ترجمه و تألیف کرد.
از آثار این نویسنده و مترجم میتوان به «اومانیسم و سوسیالیسم»، «تاریخ عرب در قرون جدید»، «مکتبهای فلسفی از دوران باستان تا امروز»، «لودیگ فوئر باخ و ایدئولوژی آلمانی»، «از سقراط تا سارتر»، «فرهنگ اصطلاحات فلسفه»، «کانت و فلسفه معاصر»، «فلسفه تجربهگرا»، «دموکراسی و انقلاب» و همچنین «زمینهی تکامل اجتماعی» اشاره کرد.
*************
یک پرسش، چند پاسخ
روز جهانی آزادی مطبوعات
سوم مه (۱۳ اردیبهشت) روز جهانی آزادی مطبوعات است. از چهار تن از اعضای کانون نویسندگان ایران پرسیدیم: با توجه به این روز ارزیابی شما از وضعیت آزادی مطبوعات در ایران چیست؟
یادآوری: پاسخها نظر شخصی پاسخدهندگان است و لزوما با نظر کانون نویسندگان ایران یکسان نیست.
علی باباچاهی:
* طنین این سئوال بهتمامی یک «رسانه» شمرده میشود!
و در این پرسش (تنها صداست که میماند!)
- پاسخ: نخستین تجربه عشقی من با تهدید ساواک آغاز شد.
سردبیر مجله «تکاپو» بودم. مجله تکاپو افزون بر بوشهر در سراسر ایران مورد استقبال محافل فرهنگی و روشنفکری قرار میگرفت. مجلات روشنفکری تهران، مثل «مجله خوشه» مطالبی از آن را نقل میکردند!
جالب اینکه احمد شاملو، وقتی مجله تکاپو را از بوشهر و در سال ۱۳۴۶ برایشان پست میکردیم، و «خوشه» را از بوشهر برای شاملو ارسال کردیم؛ ایشان در «خوشه» نوشتند:
بوشهر ستاد کوشندگان شعر امروز ایران!
در ادامه بحث روزنامهنگاری را باید مطرح کنم
اما از مجله «آدینه» نام ببرم که چندین سال مسئول بخش شعر این مجله بودم
و چند صباحی هم دبیر بخش مجله «نافه» بودم،
مدیر و سردبیر نافه بانویی پابهسنگذاشته بود! وقتی میخواستم «نافه» را رها کنم نمیدانم چرا ـ همینطوری البته ـ این بیت غزل از حافظ، زیرلب زمزمه میکردم:
سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه باک
ما بدو مشتاق بودیم، او به ما محتاج بود!
و بدین سان است:
که یکی روزنامهنگاری تمامعیار میشود!
* در مقدمهی کتاب «فصل دیگر تری از زن بودن» (ناشر کتابِ بدون مجوز؛ انتشارات نورهان)
ــ در مقدمهی همان کتاب، فصل دیگرتری اززن بودن، آمده است :
من نه روزنامه میخوانم، نه تلویزیون دارم و خبرهای مهم را از دوستان میشنوم (همان، ص ۹)
** اما بد نیست رفقای مقاوم و ارجمندم بریدهای از یک شعر مرا (علی باباچاهی را) بخوانند:
قرار بود در مراسم اعدام تو حاضر شوم
لبخند مهیا شد و لب خندان نیز
" گروه محکومین را"
دستور بفرمود و ساطور و تبر اما
قدری مستعمل بود!
جهان متوجه شد، (چاپ دوم، بدون مجوز)
بر این نکته تاکید می کنم:
روز جهانی آزادی مطبوعات، مقارن روز آزادی و عدالت همچون مقولهای درجشده در روزنامهها و مجلات است که دقیقا از سال ۱۹۹۳ میلادی هرسال در سرتاسر جهان گسترده میشود!
بیگمان سازمان ملل متحد روز سوم «مه» را زیر عنوان «هشتمین اجلاس» خود، همانگونه که اشاره شد، روز آزادی مطبوعات را به «سمع» جهان میرساند! پیام مهم «آزادی مطبوعات» بر اثر اعتراضات زن و مرد در کف خیابانها، ایجاد آزادی و عدالت بر اثر آزادی بهاضافهی عدالت، و علاقه و عشق زحمتکشان ایران و جهان، از قید اسارت زحمتکشان و ستمدیدگان، دادخواهی مردمان شکنجهدیده را از قید قفس میرهاند!
هنوز با انسانهای بیگناه در زندانها و زنان و مردان دربند و تحمل شکنجه و شلاقهای طاقتفرسا روبه روییم!
بیتردید، تاکید من بر آزادی روزنامهنگاری و روزنامهنگاران، در زمینه به دست آوردن مصرانهی خبرها و مطالعه اخبار جراید و نشر و بیان و آزادی بدون «حصر و استثنا» امکانپذیر خواهد بود!
و اما، با چند امّای دیگر، ترانهی جهانی شروین حاجیپور را با صدای بینظیر و محزون او بشنویم: این صدا «یک رسانه» بهطورکلیست:
برای توی کوچه رقصیدن
برای ترسیدن، برای بوسیدن
برای خواهر، خواهرامون
برای تغییر، برای مغزها، برای پوسیدن
برای کودکان افغانی
برای برای برای برای ...
احمد زاهدی لنگرودی:
روز جهانی آزادی مطبوعات را به روزنامهنگاران شجاع الهه محمدی و نیلوفر حامدی تبریک میگویم و به روزنامهنگارانی که هماکنون در زندان هستند؛ کامیار فکور، ویدا ربانی، رسول گلهبان، مهدی افشارنیک، روحاله نخعی و پریسا صالحی و بیشمار دیگر جوانان شریف و توانایی که برای حفظ شرف قلم و دفاع از آزادی مطبوعات جان فرسودند اما قلم نفروختند. یاد همهی روزنامهنگاران جانباخته در راه آزادی از صوراسرافیل تا عشقی و کریمپور شیرازی و از مرتضی کیوان تا پیروز دوانی... نیز گرامیباد.
آزادی مطبوعات در هیچکجا به هیچ جامعهای اهدا نشده و نمیشود؛ با سعی و تلاش و جانفشانی روزنامهنگاران مستقل و آگاه به دست میآید. سانسور مطبوعات با هدف جلوگیری از آگاهی جامعه از فساد غارتگران حکومتی است که هر روز تشدید میشود؛ پس همین مدافعان راستین آزادی مطبوعاتاند که تن به مزدوری و قلمفروشی ندادهاند و اندیشه و استعداد خود را در راه آزادی و برابری مردم جامعهای مصرف میکنند که در آن بالیدهاند.
آزادی مطبوعات جزء مهمی از آزادی بیان است. در جامعهای که آزادی بیان، آزادی احزاب و سندیکاها نباشد، در حکومتی که به آزادی آدمی باور ندارد، مطبوعات آزاد نیز وجود ندارند. در نظام سرمایهداری، رسانهها در اختیار و انحصار صاحبان قدرت قرار دارد. وظیفهی روزنامهنگار مستقل نه خوشنگاریِ صدای سرمایهداران و حکومت، بلکه انتقاد و افشای این مناسبات ظالمانه و
استبدادیست؛ کاری کارستان که خامهی روزنامهنگاران شریف را به خون رنگین و فرجام مطبوعات آزاده را در بیداد استبداد چنان ساخته است که فرخی یزدی سروده:
هر خامه نکرد ناکسان را توصیف
آن خامه ز پافشاریِ ظلم شکست
هر نامه نکرد خائنان را تعریف
آن نامه به دست ظالمان شد توقیف
سیدعلی صالحی:
در هرکجای جهان و در طولِ قرونِ بعد از بیداری مدنی، اگر «بودن یا نبودن؟ مسئله این است!» رایج و باورپذیر بود، در ایران معاصر، خاصه بعد از انقلاب مشروطه، «نبودن یا بودن» مسئله بوده است. حیات و حضور و وفاتِ واژه هم همین بوده است، و هست! ضمیرِ ناخودآگاه و جمعی ما (در هر شرایط، در هر طبقه، و در هر ایام و مکان و ممکنی) از روبهرو شدن با پرسش هراسان است، و به همین دلیل نیز میترسد خود را با سؤالِ خود مطرح کند. پرسیدن ... آزمودن خود در برابرِ خطاست، باز به همین دلیل کلمهی «گناه»را جانشین خطا کرده است. این سایهروشنِ مشکوک، در همهی جوارح جامعه و شقوقِ خانوار نفوذ کرده است، چندانکه فرسایش آن به سرگیجهی فردی منجر شده است.
هوشمندی شیطانیِ استبداد، ما را الفبای شک آموخته است، تا خیال کنیم «نگفتن» نوعی تدبیر است. ما حتی نگفتن را نمیگوییم! مطبوعات و رسانهها بهویژه در جهانِ پیرامونی، بر سر سفرهی بیپدرِ چنین شرایط و موقعیتی ... نمیتوانند با کیمیای شجاعت، بزرگ و مداوم و صاحبِ مقامِ مردمی شوند. این عبارتِ «روز جهانی مطبوعات» شعارِ دلنشین دروغزنیست که خِرد به آن میخندد، چراکه مطبوعات در سوئد چیزی نیست که این اطرافِ ما اطراق کرده باشد. مطبوعاتِ جوامعِ استبدادزده و سانسورپرست هیچ شباهتی با «آرزوی مطبوعات آزاد» ندارند. «سود» و «سرمایه» از نوع بُزباشِ آن، به دلیل میل به چپاول و رانت و دست در جیبِ مردم کردن، همان چهرهی بزکدوزکشدهی غارت ملی است؛ محبت هولناکی که مردم ما طی هفت هزار سال به آن عادت کرده است.
مطبوعات (حتی از نوعِ پچپچهی کَر در کوچه) معجزهی همین حیاتِ جعلی است. فاصلهی هویتِ رسانه از استکهلم تا کابل، فاصلهی دو کشور بر یک سیاره نیست، ابعاد آن کیهانی است، کیهانی که گاه از منظومهی طبیعی خود خارج میشود و اقمار اسیرمانده را به دشنام میگیرد.
مطبوعات! ما روز مطبوعاتِ متلاشیشده را نمیتوانیم گرامی بداریم؛ آوازِ عزا و ستمِ سانسور به ما یاد میدهد بِشکن در عزای آزادی، همدلی با سهلِ خاموشی و ممتنع و مرگِ کلمه است. کلمهی مزاحمِ «جهانی» در میانهی این عبارتِ «خوشگل» نوعی آرایشِ دیو با گریمِ فرشته است. والسلام ای نوشتن، و الوداع ای واژه... !
محبوبه موسوی:
من فقط جستهگریخته با مجلات ادبی کار کردهام و از این رو خود را روزنامهنگار نمیدانم؛ از این رو منظر نگاهم به مطبوعات بیشتر از زاویه نگاه خواننده-مخاطب است تا فعالیت حرفهای در این عرصه.
همین که حرف از مطبوعات به میان میآید، بلافاصله پس از آن موضوع آزادی مطبوعات و چگونگی رفتار با روزنامهنگاران به ذهن میرسد؛ نکتهای که سنجش آن میزان قدر دیدن و بر صدر نشستن مطبوعات را در یک جامعه روشن میکند. سوم ماه مه، روزی است برای افزایش آگاهی در مورد آزادی رسانهها و احترام و حمایت از حق آزادی بیانِ مندرج در ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر و نیز به مناسبت سالگرد اعلامیه «ویندهوک» که در سال ۱۹۹۱، اصول مطبوعات آزاد توسط روزنامهنگاران روزنامه آفریقایی «ویندهوک» گرد آمد.
میزان پیشرفت فرهنگی هر جامعه را میتوان با دو سنجه سنجید: یکی استقلال مطبوعات و دیگر آزادی بیان آنها. استقلال مطبوعات بهمعنای آگاهی آنها به حقوق مسلمشان، باید و نبایدهای حریم کاریشان و برخورد حرفهای آنها با مسائل است که تا چه اندازه توان ایستادن در مقابل موجهای رسانهای سرمایهداری را دارند و قادرند بدون توجه به جریانات حاکم بر مد روز دیدگاه خود را مطرح کنند. شق دیگر، یعنی وجود آزادی بیان، به دستِ باز مطبوعات در تهیه و انتشار گزارش نظر دارد، یعنی پشتگرمی آنها به حمایت قانونِ آزادیهای بیان از آنها و نگاه همهجانبهشان به مسائل. اینکه مطبوعات تا چه اندازه جریانساز باشند و بتوانند به هدف بزرگ اطلاعرسانی صحیح دست یابند نیازمند همبستگی این دو جنبه با یکدیگر است.
*************
فشار نهادهای امنیتی بر عوامل تولید فیلم «دانه انجیر مقدس»
بابک پاکنیا، وکیل دادگستری، از فشار نهادهای امنیتی بر عوامل تولید فیلم سینمایی «دانه انجیر مقدس» به کارگردانی محمد رسولاف خبر داد. او در این خصوص اعلام کرده که برخی از عوامل تولید این فیلم «طی هفتهی گذشته و هفتهی جاری از سوی ضابطین احضار شده و مورد بازجویی قرار گرفتهاند» و افزوده است: «برخی از آنها ممنوعالخروج شدهاند... و از آنها خواسته شده تا از کارگردان فیلم بخواهند فیلم را از فستیوال کن خارج کند.»
جشنواره فیلم کن، در روزهای گذشته فیلم دانه انجیر مقدس را به فیلمهای بخش مسابقهی این جشنواره اضافه کرد.
گفتنی است که محمد رسولاف، کارگردان و عضو افتخاری کانون نویسندگان ایران، سال گذشته و پس از آزادی از زندان به عنوان یکی از داوران این جشنواره انتخاب شده بود و به دلیل «ممنوعالخروج» بودن نتوانست در این رویداد سینمایی شرکت کند.
آخرین اثر به نمایش درآمده از رسولاف، مستند «جنایت عمدی» است که پس از قتل بکتاش آبتین، شاعر، فیلمساز و عضو کانون نویسنگان ایران ساخته شد.
*************
مرور (۱۳)؛ سپیده قلیان
سپیده قلیان در پی اعتراض کارگران شرکت «کشت و صنعت نیشکر هفتتپه» در ۲۷ آبان ۱۳۹۷ به همراه اسماعیل بخشی و شماری از کارگران این شرکت به دست ماموران امنیتی بازداشت و پس از ضرب و جرح و بازجوییهای طولانی و طاقتفرسا در ۲۷ آذر ۱۳۹۷ با قرار وثیقهی ۵۰۰ میلیون تومانی آزاد شد. سپیده پس از آزادی در دیماه ۹۷ شرحی از شکنجههای صورت گرفته توسط ماموران امنیتی را منتشر کرد. او پیشتر نیز، در اسفند ۱۳۹۵ به دلیل فعالیتهایش در اینستاگرام چند روزی را در بازداشت گذرانده بود.
آزادی مشروط سپیده دیری نپایید و او در تاریخ ۳۰ دی ۱۳۹۷ در پی واکنش به پخش اعترافات اجباریاش در صدا و سیمای جمهوری اسلامی همراه با ضرب و جرح بازداشت شد. او در اردیبهشت ۱۳۹۸ از زندان سپیدار اهواز به تهران منتقل شد و در آبان ۱۳۹۸ با تودیع قرار وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی از زندان قرچک ورامین آزاد شد. اینبار هم اما آزادی دیری نپایید و او ۲۵ آبانماه همان سال با شرکت و سخنرانی در جریان تجمعات اعتراضی به افزایش قیمت بنزین در شهر دزفول بازداشت و در ۱۲ آذر ۱۳۹۸ با تودیع قرار وثیقه آزاد شد.
دادگاه تجدید نظر متهمان پروندهی «نیشکر هفت تپه» ۲۳ آذر ۹۸ برگزار شد و سپیده و دیگر متهمان هر یک به ۵ سال حبس قطعی محکوم شدند. او در تاریخ یکم تیرماه ۱۳۹۹ با حضور در واحد اجرای احکام دادسرای اوین جهت تحمل دوران محکومیت خود به زندان منتقل شد. در خصوص حضور در اعتراضات آبان ۱۳۹۸ در دزفول جلسهی دادگاه رسیدگی به اتهامات قلیان با حضور وکیل در تیرماه ۱۳۹۹ در شعبه ۱۰۱ کیفری دو دزفول برگزار و او از اتهام انتسابی تبرئه شد.
سپیده قلیان در اسفند ۱۳۹۹ به زندان بوشهر تبعید شد. او در جریان یک مرخصی ۷ روزه با انتشار یادداشتی در صفحهی شخصی خود در فضای مجازی به تشریح بخشی از موارد نقض حقوق زندانیان در بند زنان زندان مرکزی بوشهر پرداخت و این زندان را «جهنمی فراموش شده» خواند.
او در ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ پس از آزادی از زندان اوین در پی صدور بخشنامهی «عفو عمومی»، در ویدئویی بدون تن دادن به حجاب اجباری، شعارهای اعتراضی سر داد و ساعتی بعد در مسیر تهران به دزفول توسط مأموران امنیتی بازداشت و به زندان بازگردانده شد.
قلیان در پی شکایت بازجو-خبرنگار صدا و سیمای جمهوری اسلامی و برگزاری جلسهی دادگاه غیر علنی در ۱۵ مرداد ۱۴۰۲ به اتهام «تشویش اذهان عمومی از طریق نشر اکاذیب در فضای مجازی» و «فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی در فضای مجازی» به یکسال و سه ماه حبس تعزیری محکوم شد. همچنین او در ۱۵ اردیبهشتماه همان سال توسط شعبهی ۲۶ دادگاه انقلاب تهران از بابت «توهین به رهبری» به دو سال حبس همراه با مجازاتهای تکمیلی محکوم شد.
سپیده قلیان اکنون در بند زنان زندان اوین به سر میبرد. او در این سالیان، چه در ایام حبس و بازداشت و چه در مقاطع کوتاه آزادی، به شیوههای گوناگون تحت فشار و آزار بوده است و همواره کوشیده تا از وضعیت هولناک زندانهای حکومت پرده بردارد. او اخیرا در اعتراض به تبعید و عدم انتقالش به زندان نزدیک محل سکونت (اهواز) دست به اعتصاب غذا زد.
از سپیده علاوه بر یادداشتها و نامههای متعدد، دو کتاب «تیلاپیلا خون هورالعظیم را هورت میکشد» و «احضار دوالپای رسوایی با پایسیب» نیز منتشر شده است.
*************
رضا رسایی در خطر اعدام است
رضا رسایی، شهروند کُرد یارسان که در پیوند با جنبش «زن، زندگی، آزادی» و در جریان حملهی ماموران امنیتی به مراسم سالگرد سیدخلیل عالینژاد بازداشت شده بود، در خطر اعدام است.
یکی از نزدیکان رسایی، روز پنجشنبه ششم اردیبهشت با انتشار این مطلب در شبکههای اجتماعی نسبت به احتمال اجرای حکم اعدام او هشدار داده و افزوده است: «حکم در اجرای احکام است و هیچ مانعی برای اجرای آن وجود ندارد.»
افزون بر این به گفتهی برخی خبرگزاریها «یک منبع آگاه» در تأیید این خبر اعلام کرده است که با وجود ثبت «اعتراض ماده ۴۷۷» از چندین ماه قبل، «هیچ جوابی به خانواده و وکلا داده نمیشود» و «حکم قطعی شده اعدام، پیشتر توسط شعبهی دوم دادگاه کیفری یک استان کرمانشاه به اجرای احکام دادگستری فرستاده شده و کارهای اداری مربوط به آن نیز انجام شده است.»
رضا رسایی، معترض ۳۴ ساله، به اتهام «قتل» رئیس اداره اطلاعات شهرستان صحنه، به اعدام محکوم شده و این حکم در شعبهی ۱۷ دیوان عالی جمهوری اسلامی تأیید شده است. این در حالی است که رسایی در دادگاه، این اتهام را رد کرده و خانوادهی مقتول نیز تأکید کردهاند که به دنبال قصاص نیستند و «برایشان روشن نیست که قاتل چه کسی است اما کاری از دست آنها ساخته نبوده و رضایتشان فایدهای ندارد.»
پیش از این، خبر صدور حکم اعدام توماج صالحی خشم عمومی را برانگیخت و اعتراضهای گستردهای در پی داشت.
اکنون با انتشار خبر احتمال اجرای حکم اعدام رضا رسایی، بیم اجرای قریبالوقوع حکم اعدام دیگر زندانیان سیاسی نیز میرود.
*************
اسناد
سندهای بنیادین کانون نویسندگان ایران:
- دربارۀ یک ضروت (اردیبهشت ۱۳۴۲)
- موضع کانون نویسندگان (فروردین ۱۳۵٨)
- منشور کانون نویسندگان ایران (آذر ۱۳٧٨)
هر تشکل فرهنگی، مدنی و سیاسی برای فعالیت خود یک برنامه، مرامنامه یا منشور دارد که پرچم خواستهها و هدفها و چراغ راهنمای فعالیت و موضعگیری آن است. کانون نویسندگان ایران نیز در «منشور» خود هدفها و خواستههای خود را معین و تعریف کرده است. این منشور از آغاز فعالیت کانون وجود داشته اما در طول زمان تکوین یافته و تکمیل شده است. در اینجا سه سند منشور را که مربوط به سه دورهی فعالیت کانون از سال ۱۳۴۷ تا کنون است ملاحظه میکنید:
https://files.fm/f/ehbnv2737h
*************
صدور حکم اعدام توماج صالحی
وکیل توماج صالحی، خوانندهی معترض بازداشتی در ایران، از صدور حکم اعدام برای موکلش خبر داد. این حکم به اتهام «افساد فیالارض» صادر شده است. به گفتهی این وکیل «دادگاه انقلاب اصفهان، در اقدامی که در نوع خود بی سابقه است، حکم دیوان عالی کشور درباره پرونده سال ۱۴۰۱ توماج صالحی را اجرایی نکرد و با «ارشادی» خواندن این حکم و تاکید بر استقلال دادگاه بدوی، توماج صالحی را به اتهام افساد فی الارض، به اشد مجازات یعنی اعدام محکوم کرد.»
او همچنین افزوده است: «البته این دادگاه در حکم خود قید کرده که از کمیسیون عفو درخواست «یک درجه تخفیف» با توجه به «جوانی» متهم را دارد. این در حالی است که دادگاه بدوی، امکان قانونی این را داشت که با توجه به احراز کیفیات مخففه، حکمی جز اعدام برای توماج صالحی صادر کند ولی این کار را نکرده و صرفا قید کرده که از کمیسیون عفو درخواست یک درجه تخفیف دارد.»
انتشار این خبر خشم و اعتراض گستردهای در شبکههای اجتماعی برانگیخته است و برخی از وکلا اعلام کردهاند که این رای دارای تعارضات حقوقی آشکار است.
*************
حمایت نویسندگان از مردم غزه و انصراف از جوایز انجمن قلم آمریکا؛ مراسم اهدای جوایز لغو شد.
مراسم اهدای جوایز انجمن قلم آمریکا در پی انصراف نویسندگان در اعتراض به موضع این انجمن در مورد حملهی اسرائیل به غزه لغو شد.
این مراسم قرار بود ۲۹ آوریل در شهر نیویورک برگزار شود. اما بر اساس بیانیهای که روز دوشنبه ۲۲ آوریل در این خصوص منتشر شد «۶۱ نویسنده و مترجم نامزد دریافت جوایز انجمن قلم آمریکا شدند اما ۲۸ نفر آنان از قرار دادن کتابهای خود در فهرست نامزدها انصراف دادند» و نیز از میان ۱۰ نویسندهای که نامزد دریافت جایزهی «جین آستین» انجمن قلم آمریکا بودند، ۹ نفر آثار خود را از روند داوری خارج کردند.
تحریم مراسم از سوی نویسندگان به دلیل نارضایتی آنها از واکنش انجمن قلم آمریکا به «جنگ مداوم اسرائیل در غزه» صورت گرفته است.
این نویسندگان در یکی از نامههای سرگشادهی خود اعلام کردهاند که انجمن قلم آمریکا به «نسلکشی» در غزه واکنش مناسب نداشته، «به تعهد خود برای صلح و برابری برای همه، و آزادی و امنیت برای نویسندگان خیانت کرده» و «به عنوان یک "جبههی فرهنگی" برای آمریکا، در "عادیسازی نسلکشی" شریک بوده است.»
آنها در بخش دیگری از نامهی خود خطاب به انجمن قلم آمریکا آوردهاند: «همان ... شوری را که برای کتابهای ممنوعه در ایالات متحده دارند، برای صحبت کردن دربارهی انسانهای واقعی در فلسطین نیز به کار گیرند.»
یکی از اعضای هیئت مدیرهی انجمن قلم آمریکا در این رابطه اعلام کرده است: «این یک رویداد دوستداشتنی است و زحمت زیادی برای آن کشیده میشود، بنابراین همهی ما از این نتیجه متاسفیم اما در نهایت به این نتیجه رسیدیم که برگزاری مراسم به روشی که امیدوار بودیم و برنامهریزی کرده بودیم ممکن نیست.»
در همین رابطه «بنیاد جین آستین» با صدور بیانیهای از انجمن قلم آمریکا خواسته است «برای احترام به تصمیم» این نویسندگان معترض، مبلغ ۷۵ هزار دلاری این جایزه به صندوق کمک به کودکان فلسطین اهدا شود.
انجمن قلم آمریکا در پاسخ به انتقادها اعلام کرده است که «خسارت جانی» در غزه را محکوم میکند و یک صندوق ۱۰۰ هزار دلاری برای نویسندگان فلسطینی ایجاد کرده است.
در پی حملهی هفتم اکتبر حماس که در آن بیش از هزار نفر کشته و بیش از دویست نفر به گروگان گرفته شدند، اسرائیل حملات گسترده، سنگین و بیوقفهای را علیه مردم غزه آغار کرد که تا کنون ویرانیهای بسیاری به بار آورده، زیرساختهای غزه را با خاک یکسان کرده و بیش از سی هزار کشته بر جای گذاشته است.
*************
محکومیت سامان یاسین به «پنج سال زندان در تبعید»
سامان یاسین (سامان صیدی) خوانندهی رپ اعتراضی بە پنج سال حبس و تبعید بە استان کرمان محکوم شد.
به گفتهی وکیل این خواننده، براساس دادنامهی صادره از شعبهی ۱۵ دادگاه انقلاب تهران، او «به ۵ سال تبعید به یکی از شهرهای استان کرمان» محکوم شده است. به گفتهی خبرگزاریها و به نقل از نزدیکان یاسین، حکم صادر شده «۵ سال حبس در تبعید» است.
سامان یاسین از بازداشتشدگان جنبش زن زندگی آزادی است. او اوایل مهرماه ۱۴۰۱ بازداشت شد. یاسین در دادگاه انقلاب به اتهامهای «محاربه»، «اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم» و «اقدام علیه امنیت ملی» به اعدام محکوم و این حکم مدتی بعد در دیوان عالی نقض شد.
این خواننده که بیش از ۱۸ ماه را در بازداشت موقت گذرانده و بهرغم بیماری از حق مرخصی نیز محروم مانده است پیشتر در پیامی صوتی از شکنجه شدن در زندان خبر داده بود.
*************
محکومیت سوما پورمحمدی به ۱۰ سال زندان در تبعید
سوما پورمحمدی، مدرس زبان کُردی و عضو هیئت مدیرهی انجمن فرهنگی-اجتماعی نوژین در سنندج به ۱۰ سال زندان و تبعید به زندان کرمانشاه محکوم شد. بر اساس حکم ریاست شعبهی اول دادگاه انقلاب سنندج، اتهام او «تشکیل گروه و دستهجات به قصد برهمزدن امنیت کشور» عنوان شده است. سوما پورمحمدی پیشتر به اتهام «اخلال در نظم عمومی» به یکسال حبس تعلیقی نیز محکوم شده بود.
در چند ماه گذشته سه عضو دیگر هیئت مدیرهی انجمن نوژین به نامهای سیوان ابراهیمی، سروه پورمحمدی و ادریس منبری با همین اتهام به حبس و شلاق محکوم شده بودند. انجمن فرهنگی-اجتماعی نوژین یک گروه فرهنگی مستقل است که در سالهای گذشته فعالیتهای مختلفی از جمله برگزاری کلاسهای رایگان آموزش زبان کُردی در شهرهای کردستان داشته است. در سالهای گذشته اعضای این گروه بارها به نهادهای امنیتی احضار شده و مورد بازجویی قرار گرفتهاند.
*************
گزارش
گرامیداشت روز کانون نویسندگان ایران در پنجاه و ششمین سالگرد بنیادگذاری
آیین گرامیداشت پنجاه و ششمین سالگرد بنیادگذاری کانون نویسندگان ایران برگزار شد.
کمیسیون فرهنگی روز سهشنبه ۲۸ فروردین مراسم نکوداشت پنجاه و ششمین سالگرد تاسیس کانون را با حضور جمعی از اعضای این تشکل دیرپا در منزل یکی از اعضا برگزار کرد. سخنرانی، شعرخوانی و اجرای قطعات موسیقی قسمتهای مختلف مراسم بود که با اجرای آنها حاضران به استقبال پنجاه و ششمین سالروز تاسیس کانون رفتند.
در ابتدا مجری برنامه علی جانوند، شاعر و منتقد، با یادی از درگذشتگان و ستمکشتگان کانون از حضار درخواست کرد به احترام آنها که زندگی خویش را به مخالفت با سانسور و دفاع از حق آزادی بیان بخشیدند، به پا خیزند و یک دقیقه سکوت کنند.
سپس، در همین زمینه کلیپی کوتاه با نام «یاد یاران» که توسط بخش «نمای آزاد» کمیسیون انتشارات تهیه شده بود برای حضار به نمایش درآمد.
نخستین سخنران جلسه حافظ موسوی، شاعر و منتقد و عضو چندین دورهی پیشین هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران بود که به بیان ویژگیها و تطبیق برخی سندهای کانون از جمله «درباره یک ضرورت»، «نامهی ۱۳۴ نویسنده» و منشور کنونی کانون (مصوب سال ۱۳۷۸)، پرداخت.
سپس سید علی صالحی، مریم حسین زاده، فرامرز سهدهی و فرخنده حاجیزاده به شعرخوانی پرداختند.
برنامهی بزرگداشت کانون با اجرای موسیقی توسط سیامک میرزاده و سامان حیدر ادامه یافت، گودرز ایزدی، رضا عابد و فاطمه حسنپور در سخنانی کوتاه از ویژگیهای کانون گفتند و رحیم رسولی، علیرضا بهنام، علیرضا عباسی، قارن سوادکوهی و ماشاالله احمدی نیز به شعرخوانی پرداختند.
در پایان این مراسم و پس از داستانخوانی فاطمه سرحدیزاده حضار گرداگرد کیک پنجاه و ششمین سالگرد تاسیس این نهاد دیرپای نویسندگان مخالف سانسور و مدافع آزادی بیان حلقه زدند و به نشانهی همبستگی و پیوستگی عکسی به یادگار گرفتند.
یکم اردیبهشت ماه یادآور برگزاری نخستین مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران است که در سال ۱۳۴۷ برگزار شد.
*************
خاکسپاری پرویز بابایی
امروز ، بیستم فروردین، پرویز بابایی مترجم و عضو دیرین کانون نویسندگان ایران در بهشت سکینه کرج به خاک سپرده شد.
پرویز بابایی هیجدهم فروردین درگذشت و پیکرش امروز با حضور انبوهی از دوستان و دوستدارانش تشییع و به خاک سپرده شد. در این مراسم که ساعت ۱۰ صبح آغاز شد، شماری از اعضای کانون نویسندگان ایران نیز حضور داشتند. و دو تن از آنان، اکبر معصومبیگی و رضا خندان، در سخنرانیهایی کوتاه از ویژگیهای بابایی گفتند. همچنین یکی دیگر از اعضای کانون، رحیم رسولی، دو قطعه از سرودههای خود را خواند. مراسم بخشهای دیگری چون آواز دستهجمعی و سخنرانی چند تن از دوستان و اعضای خانواده بابایی نیز داشت. مجری مراسم رضا عابد نویسنده و عضو کانون نویسندگان بود. جمعیت بارها فریاد زد:
درود بر بابایی!
*************
صادق هدایت (۱۳۳۰- ۱۲۸۱)
یاد
صادق هدایت، داستاننویس، پژوهنده و مترجم نامآور و از پیشگامان داستاننویسی مدرن ایران، خالق آثار ماندگاری چون «سه قطره خون»، «نیرنگستان»، «سگ ولگرد»، «ولنگاری»، «علویهخانم» و «بوف کور»، ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ در چهلوهشتسالگی در پاریس به زندگی خود پایان داد و در گورستان پرلاشز به خاک سپرده شد.
هدایت روشنفکری مدرن بود، آرمانگرا و سنتستیز و آشنا با جریانهای نو که رفته رفته بر نویسندگان جهان اثر میگذاشتند. روحیهی نوجوی او با پایبندی سرسختانهی امثال سعید نفیسی و علیاصغر حکمت به سنتهای ادبی سازگاری نداشت. راهاندازی گروه «ربعه» با همراهی مسعود فرزاد، مجتبی مینوی و بزرگ علوی گامی بود که برای شوریدن بر این سنتگرایی به قصد دمیدن روحی تازه در کالبد ادبیات ایران برداشت.
هدایت در سفر کوتاه خود به هند در سال ۱۳۱۵ زبان پهلوی را نزد دانشمندی پارسیزبان فراگرفت و آثاری چون «یادگار جاماسب»، «زند و هومن یسن»، «کارنامه اردشیر پاپکان» و «گزارش گمانشکن» را از پهلوی به فارسی برگرداند. به گواه دانشنامهی ایرانیکا او نخستین فرد ایرانی است که متنهایی را از این زبان به فارسی ترجمه کرده است. در زمینهی ادبیات عامیانه نیز با آثاری چون «متلهای فارسی»، «ترانههای عامیانه»، «آقاموشه»، «شنگول و منگول» و «بلبل سرگشته» در ردهی نخستین پژوهندهها جای میگیرد.
هدایت از جهل و خرافه و تعصب مذهبی که در جامعهی استبدادزده ایران بیداد میکردند سخت بیزار بود و هر جا که دست میداد از نواختن آنها با نیش قلم فروگذار نمیکرد. اما نه جامعه تاب انتقادهای تندوتیز و طنز تلخ و گزندهی نوشتههای او را داشت نه دیکتاتوری حاکم. هنوز پنج سالی از ورود آثار هدایت به عرصهی نشر نگذشته بود که در پی انتشار «وغوغ ساهاب» در سال ۱۳۱۳ از نخستین نویسندگان ادبیات معاصر ایران شد که قلمش را رسماً ممنوع کردند؛ با شکایت علیاصغر حکمت (وزیر معارف وقت) در ادارهی تأمینات شهربانی از او امضا گرفتند که دیگر حق ندارد مطلب یا نوشتههای خود را چاپ کند. از آن پس برای فرار از سانسور نوشتههای خود را در نشریهها به نام دیگران یا با نام مستعار منتشر میکرد تا گرفتار سر و کله زدن با «رجالهها» نشود. «بوف کور» را نیز که از سالها پیش در ذهن داشت در همان دورهی اقامت در هند به خط خود نوشت و ۵۰ نسخه از آن با ذکر هشدارِ «اجازهی پخش در ایران ندارد» با چاپ دستی فراهم کرد و برای دوستان و آشنایان فرستاد. استفاده از نام مستعار برای آثار هدایت در سالهای پس از مرگ او هم کم و بیش ادامه یافت. آخرین اثر طنزآمیز هدایت «قضیهی توپ مرواری» (نوشتهی سال ۱۳۲۶) هنگام چاپ در سال ۵۷ نام هادی صداقت را بر پیشانی داشت. در چهلوچند سال اخیر قلم او همچنان، گفته و ناگفته، ممنوع بوده است و آثاری که اینجا و آنجا به نام صادق هدایت عرضه میشوند اغلب عاری از جعل و تحریف نیستند.
یادش گرامی و یادگاران ارزندهاش ماندگار
*************
نظر بر خبر
صدور احکام فعالان حقوق زن در گیلان
در خبرها آمده است: «شعبه ۳ دادگاه انقلاب رشت زهره دادرس، فعال حقوق زنان را به اتهام تشکیل گروه غیر قانونی به ۶ سال و یک روز حبس و به اتهام اجتماع و تبانی برای برهم زدن امنیت کشور به ۳ سال و ۶ ماه و یک روز حبس تعزیری محکوم کرده است. همچنین فروغ سمیعنیا ، سارا جهانی، متین یزدانی، یاسمین حشدری، شیوا شاهسیا، نگین رضایی، زهرا دادرس و آزاده چاوشیان به اتهام اجتماع و تبانی، هر کدام به ۳ سال و ۶ ماه و یک روز حبس و به اتهام عضویت در گروه غیر قانونی هر کدام به ۲ سال و ۷ ماه و ۱۶ روز حبس تعزیری محکوم شدند. این دادگاه همچنین جلوه جواهری و هومن طاهری را به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم کرده است». یعنی ۱۱ تن از کنشگران جنبش زنان مجموعا به بیش از ۶۰ سال حبس محکوم شدهاند.
در ایران صدور حکمهایی چنین نه موجب شگفتی کسی میشود، نه مایهی هراس. حالی که بیانگر سرکوبی مزمن و عمیق است. این جامعهای است که دههی خونبار ۶۰ را پشت سر گذاشته و شاهد بوده است که چگونه فرزندانش، در قد و قامت جوان و نوجوان، حتی برای خواندن و نگه داشتن نشریه یا هواداری از فلان سازمان سیاسی اعدام شدهاند؛ شاهد مقابلهی خونین حاکمیت حتی با اعتراضهای ساده و مسالمتآمیزش بوده است؛ دههها به چشم خود دیده است که حکم هزاران سال حبس به انبوه هر دم فزایندهی منتقدان و معترضان و مخالفان تحمیل شده است؛ میداند این رویهای تازه در حیات حاکمیت نیست بل چهل و چند سال است که ادامه دارد. پس شگفتی برای چه؟ شگفتی زمانی دست میدهد که واقعهای فراتر از تجربهها رخ میدهد و با سطح انتظارات مردم منطبق نیست. انتظار مردم از حاکمان اما دیگر منطبق با واقعیت آنان شده است؛ منطبق بر حقیقت وجودی سرکوبگران. تغییر انتظارات، بخشی از تغییر در روان اجتماعی مردم است از این رو محاکماتی نظیر آنچه به تازگی در گیلان انجام شده کسی را به حیرت نمیاندازد. اگر چیزی در این میان مایهی شگفتی (به ویژه نزد حاکمان) است پاپس نکشیدن جنبش اعتراضی از خواستههایش است؛ سرکوبهایی چنان بیرحمانه لابد باید سکون و سکوتی با خود میآورد؛ اما نیاورد! واقعی شدن انتطارات لابد باید هراس میآورد؛ اما نیاورد! ترس و سکون نیاورد یک نمودش همین صدور حکم بیش از ۶۰ سال زندان برای یازده تن از کنشگران جنبش زنان در گیلان است. این گونه محاکمهها در یک سالو نیم اخیر افزایش چشمگیر داشته است و پس از این نیز ادامه خواهد داشت. سبب این افزایش نیز چیزی نیست جز جنبش «زن، زندگی، آزادی» که هنوز زیر پوست جامعه جریان و غلیان دارد؛ چیزی نیست جز آن که مردم همچنان به اشکال مختلف از حق آزادی بیان خود دفاع میکنند. این یازده تن بخشی از جنبشی هستند که صدهزاران «مادر قمی» را، ناشناس، در خود جای داده است و در میان دارد. هم از این رو است که ناشگفتی به معنای بیاعتنایی نیست و کنشگران «محکوم»شده زیر چتر حمایت مردم قرار خواهند گرفت.
این بازداشتها، محاکمهها و صدور حکمهای ظالمانه بخشی از سرکوب هر روزه است؛ اما با وجود رنجها و ستمهایی که بر فعالان عرصههای گوناگون و خانوادههایشان تحمیل میکند قادر نیست جلوی عزم مردمی را بگیرد که اراده کردهاند از حق آزادی بیان خود، از حق خود در بازتعریف سرنوشتشان استفاده کنند.
*************
دیدار نوروزی
دیدار نوروزی اعضای کانون نویسندگان ایران در فضایی صمیمی در خانهی یکی از اعضا برگزار شد.
در این جلسه که روز سهشنبه هفتم فروردین ماه با حضور جمعی از اعضای کانون نویسندگان ایران برگزار شد شماری از اعضا با خواندن شعر و داستان فرا رسیدن بهار و سال نو را گرامی داشتند.
از دیگر برنامههای این نشست گرامیداشت یاد جانباختگان و درگذشتگان کانون با حضور خانوادههای آنها بود. در این راستا مریم حسینزاده شاعر، نقاش و همسر زنده یاد محمد مختاری ستمکشتهی راه آزادی با حضور در جمع اعضا قطعهای از سرودههای خود را خواند.
در این دیدار همچنین از محمد محمدعلی که در سال گذشته رخ در نقاب خاک کشید و نیز دیگر درگذشتگان کانون در سالهای اخیر، از جمله زندهیادان علیاشرف درویشیان، رضا براهنی، علیرضا جباری، فریبرز رئیسدانا، محمدجواد خردمند و جانباختهی راه آزادی بکتاش آبتین یاد شد.
کانون نویسندگان ایران
___________________________
برای مشاهده و مطالعه اخبار، گزارش و مطالب ۲۴ آذر تا ۲٦ اسفند ۱۴۰۲
اینجا کلیک کنید.
برای مشاهده و مطالعه اخبار، گزارش و مطالب اواخر شهریور ۱۴۰۲ تا ۲۴ آذر ۱۴۰۲
اینجا کلیک کنید.
برای مشاهده و مطالعه اخبار، گزارش و مطالب ۲۸ اسفند ۱۴۰۱ تا ۲۲ شهریور ۱۴۰۲
اینجا کلیک کنید.
برای مشاهده و مطالعه اخبار، گزارش و مطالب سال گذشته
اینجا کلیک کنید.