بیانیه مشترک تشکل های مستقل درحمایت از اعتصاب سراسری کامیون رانان.
اراده مستحکم کامیون رانان، جاده ها را ساکت و چرخ ها را از حرکت باز داشتند!
شرایط دشوار و طاقت فرسای کار و معیشت و بی اعتنایی به خواست های طرح شده، کامیونداران و رانندگان سنگین جاده ای را به اعتصاب ۸ روزه شکوهمند و گسترده ای در بیش از ۱۴۱ شهر کشانده است. طی مدت اعتصاب بخش های دیگر حمل و نقل مانند نیسان داران و تانکرداران نیز به صفوف متحد اعتصاب پیوسته اند. رانندگان زحمتکشی که در گرما و سرما با شب بیخوابی های بسیار، چشم دوخته بر جاده های ناایمن، جان خود را در پی کسب نان، شرافتمندانه بر کف گرفته و با کوهی از مشکلات بی پاسخ، دست و پنجه نرم می کنند. این زحمتکشان خواهان رسیدگی به شرایط نابسامان و اسفبار خود هستند:
نرخ کرایه های ناچیز و داغون، تاخیر در پرداخت کرایه بار، کمبود و سهمیه پایین سوخت، حذف هزینه های سرسام آور و گرانی شدید قطعات و تجهیزات، لوازم یدکی و لاستیک، نبودن امنیت در جاده ها و خرابی راهها، تامین امنیت بار و جان، بیمه اجباری و ناعادلانه که مزد ناچیزشان را بلعیده و ناکارآمد است، افزایش سهم کمیسیون باربری ها، تعرفه های ظالمانه و چپاول شرکت ها و واسطه ها و ...
اما پاسخ متولیان همچون همیشه جز هجوم، اتهام زنی و بگیر و ببند خشونت بار اعتصابیون که تاکنون به ۱۵ راننده و کامیوندار رسیده است، نمی باشد. آزادی فوری و بی قید و شرط همکاران در بند نیز خواستی مهم در اعتصاب است.
تمامی این خواست ها، درد مشترک سایر بخش های حمل و نقل نیز می باشد و چشم انداز پیوستن و گستردگی ابعاد اعتصاب پیش روست.
هم چنانکه زنان زحمتکش سرویس مدارس شهری نیز دست به اعتراض علیه از سر و ته زدن حقوق خود توسط شرکت های واسطه ای در روزهای اخیر زدند.
از سوی دیگر اتحاد و همبستگی و حمایتگری بخش های مختلف اقشار زحمتکش و جنبش های مترقی جاری جامعه با اعتصاب کامیونداران و رانندگان نشاندهنده پیوند خواست های اکثریت زحمتکش تحت ستم، استثمار و تبعیض علیه مشتی اقلیت برخوردار زالوصفت است که رمقی در جان های فرسوده از کار و نانی بر سفره خانواده ها باقی نگذاشته اند.
آنجا که جان و مال رانندگان در فاجعه آفرینی اسکله رجایی بندرعباس سوخت و دود شد و صدها خانوار نان آور خود را از دست دادند و یا هنوز سرگردان و ماتم زده دنبال اجساد عزیزان مفقودشده خود، آوارها را می کاوند و باز هم هیچ مسئولی پاسخی برای کشتار کارگران نمی دهد.
هیچ نیرو و اراده ای جز اتحاد حمایت گرانه خودمان برای تغییر این بساط نکبت بار و ننگین کنونی، وجود ندارد.
ما در آغاز راهیم و باید برای تغییر سرنوشت خود پشتیبان و حمایت گر هم باشیم.
۸ خرداد ۱۴۰۴
سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه
گروه اتحاد بازنشستگان
کارگران بازنشسته خوزستان
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
***************
پیام تشکل های مستقل ایران به کارگران و تشکل های
مستقل کارگری همه کشورها و اعتراض به سازمان جهانی کار (ILO).
هر ساله در ماه ژوئن سازمان جهانی کار (ILO) تشکیل جلسه می دهد. این اجلاس آنچنان که برگزارکنندگان آن را توصیف می کنند و اهدافی که برای آن بر شمرده اند، به این خاطراست که نمایندگان کارگران و یا تشکل های کارگری جهان گرد هم آیند و بر اساس گزارش ها و اطلاعات بدست آمده پیرامون شرایط کار، معیشت و قوانین حاکم بر مراکز کارگری به بحث بنشینند. لیکن کارگران ایران به خاطر وجود تبیض ها، سرکوب ها و اعمال قوانین ضد کارگری از سوی دولت و کارفرما، در این اجلاس نماینده ای ندارند و واقعیات موجود در کشور ما به صورت واژگونه و غیر واقعی در آنجا انعکاس می یابد.
نه وابستگان به جمهوری اسلامی و نه تشکل سازانی که بر فراز توده های کارگر در خارج از کشور سودای نمایندگی کارگران را در سر می پرورند، هیچکدام نماینده واقعی کارگران ایران نیستند.
یکصد و سیزدهمین کنفرانس سازمان جهانی کار در روز های ۲ تا ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ در ژنو برگزار میشود. طبقه کارگر و تشکل های مستقل کارگری بدون ذره ای توهم نسبت به این نهاد بین المللی، اعلام می دارند که: کارگران ایران به دلیل سرکوب ها و محرومیت هایی که حاکمیت اسلامی علیه آنها اعمال می کند، از هیچ حقی از جمله حق تشکل و انتخاب نمایندگان واقعی خود بر خوردار نیستند. در تمام حیات ۴۶ ساله جمهوری اسلامی هرگونه تلاش برای ایجاد تشکل های مستقل و تغییر در شرایط سخت کار و زندگی با سرکوب و زندان مواجه شده است. در همین راستا سازمان جهانی کار نیز به رغم منشور و مقرراتی که تحت عنوان قوانین بنیادین کار نام برده می شود، لیکن به منافع کارگران ایران وقعی نگذاشته و همچون همدست و همکار جمهوری اسلامی، تشکل های حکومتی مانند خانه کارگر، شوراهای اسلامی کار و نمایندگان دست چین آنها را در جایگاه نمایندگان واقعی کارگران پذیرفته و با این عمل ضد کارگری، موجب اعتبار بخشیدن به دشمنان کارگران شده است. از این رو ما کارگران و بازنشستگان و تشکل های مستقل کارگری ایران خواهان طرد نمایندگان جمهوری اسلامی از سازمان جهانی کار ( ILO) هستیم.
✔️ ما خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط کارگران، معلمان، بازنشستگان و زنان زندانی و تمامی زندانیان سیاسی و بازگشت آنها به کار و منع تعقیب آنها هستیم.
( هم اکنون تعدادی از کارگران عضو سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، معلمان عضو کانون های صنفی معلمان و کارگران بازنشسته با احکام طولانی مدت در زندان هستند.)
✔️ حق تشکل، اعتراض، اعتصاب، امنیت شغلی و ایمنی کار.
✔️ لغو خصوصی سازی، قراردادهای موقت، برچیدن شرکت های پیمانکاری تأمین نیروی کار.
✔️ کاهش سن بازنشستگی، افزایش دستمزدها، کاهش ساعات کار.
✔️ منع تبعیض به علیه کارگران مهاجر در ایران.
✔️ منع تبعیض جنسیتی و برابری مزد و مزایای شغلی زنان و مردان کارگر.
✔️ منع کار کودکان ، تأمین معیشت و رفاه اجتماعی، بهداشت و درمان و آموزش رایگان.
✔️ لغو فوری دستگیری، زندان، شکنجه و اعدام هستیم.
کارگران برای تحقق این خواست ها راهی جز مبارزه متشکل و سازماندهی تشکل توده ای خود ندارند. کارگران ایران نیازمند همبستگی و حمایت زنان و مردان کارگر در سطح بین المللی می باشند.
زنده باد همبستگی جهانی کارگران
سپاس از تلاش همکاران در آکسیون ۶ ژوئن که روبروی محل اجلاس سازمان جهانی کار در ژنو، در اعتراض به حضور هیئت ضد کارگری اعزامی از ایران، تجمع بر پا کرده اند. دست آنها را به گرمی می فشاریم.
سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه
گروه اتحاد بازنشستگان
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
کارگران بازنشسته خوزستان
۲۷ مه ۲٠۲٥ - ۶ خرداد ۱٤٠٤ خورشیدی
***************
بیانیه مشترک تشکل های مستقل
انفجار در بندرگاه رجایی بندرعباس و کشتار کارگران حادثه نیست، جنایت است!
در ایران جنایت و دروغ به سیاست رایج تبدیل شده است. این چرخه باید متوقف شود!
فاجعه انفجار در بندرگاه ( اسکله) رجایی بندر عباس و کشتار کارگران بارانداز و تخلیه و بارگیری، استمرار فجایعی است که تبلور فاجعه آفرینی و جنایات پیشین حاکمیت و تعرض به جان و زندگی مردم را تداعی می کند. هرکدام از این جنایات عمق فجایعی را نمایان می سازد که حاکمان کنونی با دست یازیدن به هر بی شرمی حتی با به آتش کشیدن جمعی از مردم به منظور وسیله قرار دادن برای سکوی پرش این تشنگان قدرت و سیطره بر جغرافیای سیاسی و اقتصادی ایران و تغذیه از خون مردم به بهای تکیه زدن بر کرسی صدارت و وزارت و ولع سیری ناپذیر از چنگ زدن به پول و ثروت، از اهمیتی ویژه برخوردار می سازد. از تحمیل ۸ ساله جنگی ویرانگر و تمسک جستن به هر شیوه ایدئولوژیک و توهم پراکنی، تا به مسلخ کشاندن کودکان و جوانان و گوشت دم توپ قرار دادن توده های مردم، همه این فجایع خونبار و دردناک برای تحکیم قدرت و بقا به هر قیمتی است. تکرار این جنایات و تحمیل مرگ بر مردم، تداوم سیاستی است که از شلیک عامدانه موشک به هواپیما و به قتل رساندن عزیزان مردم و دروغ و پنهانکاری گرفته و استفاده از شوک درمانی این جنایت در سیاست های غلط خود سود می جویند. اکنون در واقعه انفجار کانتینر های محوطه بندرگاه رجایی در بندر عباس و کشتار کارگران هیچ دروغی نمی تواند مردم را قانع سازد که این حادثه یک امری عادی از حوادث قابل وقوع را باور کنند. زیرا نتیجه این فاجعه آفرینی ها به بهای جان کارگران و تکرار پروسه غم بار و به سوگ نشاندن خانواده هایی است که نان آور خود را پر پر شده و از دست می دهند. چه استدلال و فریبکاری می تواند جان های تکه پاره شده کارگران را به زندگی بازگرداند و پدران، مادران، همسران و فرزندان داغ دیده را تسلی دهد. وقتی دروغ و وقاحت به کرات از سوی تبهکاران فاسد اشاعه می یابد، هیچ بهانه ای نمی تواند این شناعت ها را به امری طبیعی و عادی جلوه دهد. در تمام این سیر تاریخی - نامردمی، آنچه از نظر مردم پنهان است استتار نمودن واقعیات در پوشش توجیهات کاذب و غیرمسئولانه و عدم پاسخگویی است. زیرا همه حکومت های مستبد مردم را نامحرم می دانند و با قلب واقعیات، سیاست های پنهان را به راز سر به مهر تبدیل می کنند. در پس پرده اطلاعاتی که قطره چکانی به ذهن جامعه تزریق می کنند اکنون برخی مسئولان به عذر بدتر از گناه متوسل می شوند و می گویند: ما از محتوای کانتینر ها مطلع نبودیم و وارد کنندگان این محموله های خطرناک و انفجاری، گزارش نادرست داده اند یا اینکه از گزارش دادن امتناع کرده اند. زهی وقاحت و بی شرمی!
کسی که کمترین اطلاعاتی از روند واردات و صادرات، به ویژه در این حاکمیت داشته باشد، به خوبی می داند اشخاصی حق واردات محموله های ویژه آنهم با کشتی های حمل کانتینرهای پلمب شده دارند که وابستگی به حاکمیت داشته باشند. آیا سیستم گمرکی و بندرگاهی آنقدر فشل است که ورود کشتی غول پیکر و صدها کانتینر از چشم های متولیان و مأموران پنهان می ماند؟ نه آقایان این استدلالات دروغی بیش نیست و بیش از این به شعور مردم توهین نکنید. فراموش نکرده ایم در چند سال پیش فرودگاه پیام با همه تجهیزات تخصصی، رادار ها و دوربین ها در اختیار پاسداران و نیروهای امنیتی برای تجارت کالاهای قاچاق قرار گرفته بود. یا در منطقه آزاد پارس جنوبی در پوشش اسکله های خصوصی از سوی برخی مقامات سپاه و اطلاعات و سایر مسئولان حکومتی کانتینر های پلمب شده که هیچ مأمور مرزی نه حق دارد و نه به خود جرأت می دهد کوچکترین بازرسی از آن محموله ها داشته باشد، در امنیت کامل فعالیت می کردند.
از کجای این هرج و مرج حاکم به کشور بگوییم که خوشبختانه همواره برخی بی قانونی ها و بی آبرویی ها از گوشه هایی که روزنه های دعوا های حکومتی است به بیرون درز می کند. البته اکنون این اقدامات غیرقانونی به جایی رسیده که دیگر شرم و حیا را به کناری نهاده اند که نه قتل و کشتار مردم را پنهان می کنند و نه نیازی به شفافیت و اطلاع رسانی دارند. پس از چندین روز بندر همچنان در آتش و دود می سوزد، بسیاری از کارکنان زیر آوارند و یا مفقودالاثر شده اند، هر لحظه تعداد بیگناهان کشته و مجروح شده فزونی می گیرد و ابعاد جهنم انفجارها، ویرانی ها و نابودسازی ها گسترده تر میشود.
مردم از این سیاست های فاجعه بار به ستوه آمده و نمی خواهند سیاهی لشکر کسانی قرار بگیرند که جان و مالشان وثیقه قدرت های فاسد باشد.
مردم از این چرخه معیوب که هر روز عزیزان و نان آوران خود را قربانی سودورزی و مطامع فرصت طلبانه حاکمان دیده و به سوگ می نشینند، به آسانی نخواهند گذشت.
باید این چرخه حادثه ساز که جان کارگران و مردم زحمتکش را طعمه سیاست، ثروت و فساد قدرت خود می سازد، متوقف شود و کارگران و زحمتکشان حاکم بر سرنوشت خود شوند.
۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه
گروه اتحاد بازنشستگان
کارگران بازنشسته خوزستان
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
***************
بیانیه تشکل های مستقل در محکومیت
تفاهم نامه وزارت آموزش و پرورش و نیروی انتظامی
ورود پلیس به مدارس برای سرکوب دانش آموزان و معلمان است!
در شرایطی که وزارت آموزش و پرورش به عنوان نهاد متولی آموزش و پرورش دانش آموزان که کودکان، نوجوانان و جوانان را در پوشش خویش دارد، قادر نیست به وظایف خود در تامین محیط آموزشی امن، استاندارد و پرنشاط با محتوایی باکیفیت، عمل کند و از سوی دیگر با افزایش سرسام آور هزینه های تحصیلی و تحمیل فقر فزاینده به مردم، عملاً بخشی از دانش آموزان واجب التحصیل را از چرخه آموزش کنار گذاشته اند، در تکمیل این ناتوانی و بیکفایتی، وزارت آموزش و پرورش در اتحادی نامیمون تحت عنوان « تفاهم نامه» با نهادی همسو و هم آوا می شود که جز اعمال سرکوب و خشونت و به بند کشیدن حق آزادی های مسلم تمامی عرصه های جامعه، در سوابق خود ندارد. با اعمال چنین طرح های سرکوبگرانه، مدارس و فضاهای آموزشی جولانگاه برخوردهای امنیتی و نظامی گری و ارعاب، خشونت و سرکوب علیه دانش آموزان و معلمان خواهد بود و بس. اهداف این طرح روشن است: زیرا دولت و وزارت آموزش و پرورش به دانش آموزان که طیفی از جوانان و نوجوانان پر شور، پرسشگر، معترض و جسور در آنجا جای دارند، به دیده یک خطر و تهدید می نگرند. این امر به ویژه طی جنبش های اعتراضی اخیر و شرکت گسترده دانش آموزان و دانشجویان معترض در سطح خیابانها و مراکز آموزشی خطری بالقوه از سوی حاکمیت قلمداد می گردد. از اینرو این دو نهاد به رغم تفاوت در وظایف خود به دو بازوی سرکوبگری حاکمیتی تبدیل می شوند که هم می خواهد با آموزش های مسموم ایدئولوژیک فکر و مغز جوانان دانش آموز را به اختیار در آورند و هم با نظامی گری و پادگانی کردن مدارس فضایی نا امن را ایجاد کنند. نظام سیاسی حاکم تفاهم نامه امنیتی میان نیروی انتظامی و وزارت آموزش و پرورش را متعاقب سیاست های ضد آموزشی از جمله مسمومیت دانش آموزان، اخراج و به بند کشیدن معلمان متعهد و آگاه و استخدام طلبه ها به عنوان کادر آموزشی به پیش می برد. تجربه تاریخی به ما نشان می دهد که دولت های مستبد همواره سایه سرکوب را بر مراکز آموزشی اعمال کرده اند. بستن دانشگاه ها تحت عنوان انقلاب فرهنگی، ورود نیروی انتظامی به دانشگاهها و حمله به کوی دانشگاه پروژه هایی بودند که هدف آنها مهار و کنترل بر اعتراضات جنبش پیشرو دانشجویی بود. اکنون نیز سودای پادگانی کردن مدارس را در سر می پرورانند و مترصد آنند که با سرنیزه و سلاح، دانش آموزان و معلمان را مرعوب کنند.
اما این سیاست ها محکوم به شکست است و دانش آموزان و معلمان آگاه مانع از آن هستند که دشمنان علم و آموزش و آگاهی به اهداف پلید خود دست پیدا کنند. همچنانکه در گذشته نیز بسیج مدارس و امور تربیتی ها نتوانستند در ایجاد محدودیت بر مراکز آموزشی، موفقیتی کسب کنند. برای سلامت و پاگیزگی محیط آموزشی، همه آحاد مردم، خانواده ها و اولیا دانش آموزان، معلمان و همه جنبش های اجتماعی مترقی متحدانه وظیفه دارند در مقابل چنین اهداف و طرح های خشونت بار و ننگین عمل نمایند. تشکل های امضا کننده این بیانیه که بخشی از طبقه کارگر و مردم زحمتکش ایران هستند، نیز هم صدا با همه نیروهای آگاه و معترض، این سیاست ضد آموزشی را محکوم می کنند و خواهان مخالفت با این تفاهم نامه و منع ورود نیروهای انتظامی در مدارس هستیم.
۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
گروه اتحاد بازنشستگان
کارگران بازنشسته خوزستان
__________________________________
اطلاعیه و بیانیه های، تشکل های کارگری و بازنشستگان ۱۲ دیماه ۱۴۰۲ تا ۱٦ اسفند ١۴٠٣
اینجا کلیک کنید.