افق روشن
www.ofros.com

به مناسبت هشت مارس روز جهانی زن


سیروان پرتونوری                                                                                      یکشنبه ١۴ اسفند ماه ١٣٩٠

نقش حجاب در سركوب زنان جامعه ایران
هشت مارس روز جهانی زن، بر تمامی زنان کارگر و ستمدیده گرامی باد! زنان ستمدیده ایران در شرائطی این روز را گرامی می دارند که حاکمیت سیاه رژیم جمهوری اسلامی وضعیت حیات و معاش آنها را در یکی از دهشتناکترین شرائط ممکن قرار داده است. نگاهی به خود مطبوعات رژیم ارتجاعی اسلامی، گواه کوچکی از شرایط ظالمانه ای ست که رژیم اسلامی برای زنان در کشور ما ایجاد نموده است. علاوه بر تمامی ستم ها و مصائب و سرکوب طاقت فرسائی که در نتیجه حاکمیت نظام سرمایه داری وابسته بر کل آحاد محروم جامعه صرف نظر از جنسیت آنان اعمال می شود، زنان ما از یک ستم مضاعف به دلیل زن بودن خویش در رنجند که برخی از جلوه های روشن آن را می توان در عرصه های اقتصادی و اجتماعی زیر برشمرد: حجاب اجباری، دستمزد نامساوی برای کار مساوی، عدم تساوی در دستیابی به فرصت های شغلی، بیکاری، پدیده روزافزون دختران خیابانی، تکدی، رشد سرسام آور تعداد زنان خودفروشی که برای زنده ماندن چاره ای جز فروش بدن خویش ندارند، خودکشی و بالاخره سیطره فرهنگ ارتجاعی مردسالارانه ای که از سوی سیستم ضد انسان موجود به طور روزمره تجلیات غیرانسانی خویش را با فشار هرچه بیشتری بر زندگی زنان وارد می کند.
هشتم مارس (17 اسفند ماه) امسال، 33سال از روزی كه خمینی با اجباری كردن حجاب اسلامی دستور حمله به زنان را صادر كرد می گذرد. هنوز چند هفته از سرنگونی رژیم شاه و قیام 22 بهمن نمی گذشت كه خمینی فتوای ارتجاعی خود را صادر كرد. اما این فتوا با تودهنی محكم زنان روبرو شد. زنان كارگر و كارمند، دانشجویان و دانش آموزان در خیابانهای تهران به تظاهرات و زد و خورد با حزب الله تازه بقدرت رسیده پرداختند. خمینی مجبور شد فتوای خود را پس بگیرد. هشت مارس امسال بیست و یكمین سالگرد این پیروزی است؛ سالگرد اولین پیروزی مهم در مبارزه زنان علیه جمهوری اسلامی. مبارزه جسورانه، بی باكانه و متحدانه زنان عامل تعیین كننده ای در كسب آن پیروزی بود. اما اهمیت حجاب از نظر ارتجاع اسلامی حاكم بر ایران چه بود و چیست؟ و در مقابل، چرا مبارزه قاطع برای لغو حجاب اجباری از اهمیت بسیاری در مبارزه كنونی زنان در راه كسب رهائی برخوردار است؟ اجباری كردن حجاب یك حلقه از تهاجم همه جانبه جمهوری اسلامی به زنان و حقوق اولیه آنان بود. اجباری كردن حجاب اسلامی، اولین گام جمهوری اسلامی در محكم كردن غل و زنجیرهای سنتی زنان و تشدید موقعیت نیمه بردگی زنان بود. این حمله با حملات دیگر كامل شد: تصویب یك سلسله قوانین اسارت بار علیه زنان، ایجاد گشتهای پلیسی حفاظت از ناموس و حجاب، دستگیری و اعدام هزاران زن فعال سیاسی، تبلیغات و جو سازی بی وقفه علیه آزادی زنان. امروز، قانون اساسی جمهوری اسلامی و قوانین مدنی و دینی، زنان را از كوچكترین حق تعیین سرنوشت خویش محروم میكنند. چادر كردن به سر زنان، تحقیر آنان بدلیل زن بودن، تعلیم آنان به اینكه از بدنشان شرمگین باشند و آنرا در كیسه بپوشانند، از فعل و انفعالات بیولوژیكشان شرم كنند و آنرا پنهان كنند، حبس كردن آنان در خانه، محروم كردن دختران نوجوان از مناسبات اجتماعی با دوستان و محروم شدن بیشتر آنان پس از ازدواج از داشتن مناسبات اجتماعی، تلاش به ذلیل كردن زنان و تبدلیلش به كودك بزرگی كه از ورود به جامعه و انجام هرگونه عمل و فكر مستقل وحشت داشته باشند، هتك حرمت به زنان هنرمند و فعال، كتك زدن، تجاوز، كشتن زن توسط شوهر، سنگسار كردن، دستگیری و شلاق زدن او بخاطر زن بودن، آزادی پدر در فروش دختركان خردسال خود، همه اشكال بیرحمانه و دهشتناك زن ستیزی است كه از تمام روزنه های جامعه ما بیرون میزند. زن ستیزی بطور سیستماتیك توسط جمهوری اسلامی در جامعه و در میان مردان تشویق میشود و در بالاترین سطوح حكومتی برای آن طرح ریزی میشود. زرادخانه زن ستیزی جمهوری اسلامی رنگارنگ و وسیع است. اما از همان ابتدا، اجباری و فراگیر كردن حجاب نقشی مركزی در این كارزار بی وقفه سی و چند ساله داشته است.

حجــاب
به جرات میتوان گفت كه بخش عظیمی از سنن، یعنی ارزشها و باورهای پوسیده عهد عتیق كه در جامعه ما مسلط است، بیشتر از همه جا در مورد زنان نظم و انسجام یافته است. ارزشها و سننی كه زن را در موقعیت محروم و پست اجتماعی قرار میدهد، محور اخلاقیات اسلامی را در جامعه ما تشكیل میدهد. ارزشها و آداب اجتماعی پدیده های ماورا طبقاتی و بدون خصلت طبقاتی نیستند. اینها پدیده هائی “طبیعی” و “ذاتی” نیستند. این ها مظاهر قدرت اقتصادی و سیاسی یك طبقه معین هستند؛ و اجرای آنها به محكم تر شدن قدرت اقتصادی و سیاسی آن طبقه معین خدمت میكند. بهمین دلیل طبقه ای كه در قدرت است بشدت از آنها حفاظت میكند و به قوه زور و تبلیغات مردم را به اجرای آنها وادار میكند. حجاب یكی از آن سنن است كه دنیائی از مفاهیم اجتماعی در نهان دارد. در جوامع اسلامی، حجاب یكی از مظاهر جامعه نیمه فئودالی پدرسالار است و نقش مهمی در حفظ مناسبات موجود را بازی میكند. این درست است كه در جمهوری اسلامی حجاب اجباری شد. اما در زمان شاه نیز حجاب همین خصلت و همین نقش را داشت. در زمان شاه، پدر و شوهر و برادر (بطور كل خانواده پدرسالار) و فضای مردسالارانه جامعه با روشهای مستبدانه حجاب را به زنان تحمیل میكرد. در جمهوری اسلامی، نقش مستبدانه و رابطه ارباب ـ رعیتی میان مرد و زن تقویت شد. جمهوری اسلامی با تشدید نقش حجاب، قدرت سیاسی و اجتماعی خود را تحكیم كرد. مرد، با تحمیل حجاب بر زن، نقش اربابی خود را تضمین كرده و با اینكار استبداد قرون وسطائی و بطور كل ستمگری جامعه نیمه فئودالی را تقویت میكند.
حجاب یك عادت بی آزار رایج در میان مردم نیست، بلكه خصلت طبقاتی دارد. طبقات استثمارگر و دولت آنها از حجاب بعنوان یك اسلحه ایدئولوژیك برای تقویت حاكمیت خود استفاده میكنند. بنابراین، حجاب خصلت طبقاتی ارتجاعی دارد. هنگامیكه توده های تحت ستم و استثمار، كارگران و دیگر زنان زحمتكش از آن استفاده میكنند، بدون آنكه خودشان نسبت به آن آگاه باشند، به محكم شدن قدرت طبقات استثمارگر و ستمگر و دولت كمك میكنند.
حجاب، خود یك سمبل حفاظت از مالكیت خصوصی است. در جوامع پدرسالار (پاتریاركال)، یعنی كلیه جوامعی كه در آنها مالكیت خصوصی مقدس است، زن بخشی از مایملك خصوصی مرد محسوب میشود. در جوامع ماقبل سرمایه داری شكل مالكیت بر زن اشكال بسیار واضحی داشت. برای اینكه مردی به حریم مالكیت خصوصی مرد دیگری تجاوز نكند، زنان در اندرونی نهاده میشدند. تا همین پنجاه سال پیش، در اندرونی نگاه داشتن زنان شهری در ایران رایج بود. با گذشت زمان و با تغییر و تحول در ساختار اقتصادی و سیاسی جامعه در چنین رفتاری نیز تعدیل ایجاد شده است. اما یوغ اسارت به اشكال گوناگون به گردن زنان انداخته میشود. اكنون كه تحولات اقتصادی و اجتماعی زن را به بیرون از اندرون كشانده، حجاب یكی از آن حصارهائی است كه مالكیت خصوصی مرد را تضمین میكند. به عبارت دیگر چادر یا حجاب بطور كل، تنها یك پوشش نیست بلكه نشانه ای برجسته از مناسبات اجتماعی و مناسبات قدرت درجامعه است و برای تقویت این مناسبات بكار میرود.
اینكه جمهوری اسلامی به تحمیل حجاب اسلامی پرداخت، تنها نشانه نیازهای خاص این رژیم برای تثبیت شكل تئوكراتیك حكومت خود نبود. هیئت حاكمه ایران نیاز داشت در شرایطی كه با رشد سرمایه داری، در مناسبات فئودالی تغییرات مهمی بوجود آمده است، با وقوع انقلاب تغییرات شگرفی در توده های مردم ایجاد شده است، سلطه ایدئولوژیك خود را حفظ كند. در سالهای پس از جنگ جهانی دوم تغییرات عمیقی در ساختار اقتصادی جامعه بوجود آمد كه در نتیجه آن بخش بزرگی از زنان به عرصه كار بیرون از خانه كشانده شدند. این تحولات كه موجب تغییرات مهمی در جای زن در جامعه بطور كل شده است، آداب و سننی را كه جای زن را محدود به خانه و خانواده میكند زیر ضرب قرار داده است. و همراه با این تغییرات در رفتار و انتظارات زنان تغییرات مهمی صورت گرفته است. و بر مناسبات سنتی میان زن و مرد در خانه و بطور كلی بر بافت مناسبات اجتماعی فشار آورده است. امواج انقلابی اواخر دهه 1350 و شركت گسترده و فعال زنان در آن ضربات دیگری بر این بافت سنتی بود. تبدیل شدن زنان به نیروی سیاسی مهمی در عرصه سیاسی جامعه كه در جریان انقلاب ایران عیان شد، تعداد زندانیان سیاسی زن، شركت زنان در ساختار سازمانهای سیاسی رژیم و اپوزیسیون رژیم، بالا رفتن درصد طلاق، نشانه های این تغییرات است.
طبقات سرمایه دار حاكم در جمهوری اسلامی نه قادرند این نیروی كار را به درون خانه ها برانند و نه به نفعشان است. اما از سوی دیگر این تحولات انسجام نظام پدرسالاری و سلطه ایدئولوژیك آنها را تهدید میكند. كوچكترین حركت هر زنی برای در دست گرفتن سرنوشت خود تهدیدی برای این نظام است. برای حل این تناقضات آنها دست به تشدید ابزارهای زن ستیز در جامعه زدند. چادر و تضمین به سر كردن آن توسط نیروهای سركوبگر دولت در واقع تلاشی است برای “درجای خود” نگه داشتن این نیمی از جمعیت در شرایطی كه كاركرد نظام اقتصادی جابجائیهای عظیمی را در این جمعیت بوجود میاورد: از روستا به شهر، از خانه به خیابان. چادر برای تضمین و تقویت ارزشهاو اخلاقیات سنتی است كه همراه با این تغییر و تحولات و همچنین تحت ضربات مبارزات انقلابی در جامعه ما تضعیف شده است. جمهوری اسلامی باید این نیمی از جمعیت را مطیع نگاه دارد تا بتواند كل جامعه را مطیع نگاه دارد. اگر چاردیواری خانه و مرد خانه دیگر نمیتواند زن را مطیع نگاه دارد و این ها به صحنه جامعه كشانده شده اند پس باید در صحن جامعه پدرسالار بزرگ یعنی دولت، طرح و برنامه مشخصی برای مطیع نگاه داشتن او داشته باشد. چادر به سر كردن، در ملا عام نخندیدن، با مرد تماس نگرفتن، حتی جدا كردن صندلیهای اتوبوس، كلاسهای درس دانشگاه و غیره همه و همه برای تحكیم ارزشها و اخلاقهای سنتی است برای مطیع نگاه داشتن زن كه یك جنبه حیاتی از ساختار قدرت طبقاتی در ایران است. نه فقط در ایران، بلكه در كلیه جوامع مبتنی بر مالكیت خصوصی، تبعیت زن از پدر و شوهر و بطور كل زن از مرد، یك جنبه حیاتی از ساختار قدرت اقتصادی و سیاسی است. این تبعیت برای تضمین تبعیت كلیه آحاد جامعه از “خدا”ی قدرت اقتصادی و سیاسی، كلیدی است.
هدف از تحمیل حجاب بر زنان چیست؟ همان هدفی است كه از تجاوز به زنان زندانی سیاسی برای درهم شكستن و مطیع كردنشان دنبال میشود. حجاب، با شخصیت زن همان كاری رامیكند كه وقتی وی را بدون رضایت و آگاهی به مردی شوهر میدهند؛ همان كاری را میكند كه تاخت زدن زنان میان طایفه ها و خانواده ها؛ همان كاری را میكند كه رد و بدل كردن زنان میان خانواده های قدرتمند حاكم. همان كاری را كه آزار جنسی زنان توسط مردان در محل كار. اینها همه برای تثبیت مناسبات قدرت در جامعه است. برای نشان دادن آن است كه كی حاكم است و كی محكوم و برای سرجای خود نشاندن محكوم است؛ برای نشان دادن سلطه مالكیت خصوصی است؛ برای تثبیت سلطه طبقات استثمارگر بر طبقات استثمار شونده و سلطه مرد بر زن است. سلطه گری مرد بر زن، یك پدیده اجتماعی ماورا طبقاتی نیست. سلطه گری مرد بر زن، از ستونهای قدرت اجتماعی طبقات استثمارگر و دولتهای مرتجع است. و سلطه گری مرد بر زن حتی در میان كارگران، قدرت طبقات استثمارگر و دولت آنان را تحكیم میكند.
حجاب با زنان همان كاری را میكند كه نماز و دعا با كلیه ستمدیدگان میكند. یعنی تمرینی روزمره است برای عادت كردن به عبودیت و اطاعت. در حالیكه ستمدیدگان برای رهائی خود نیاز به روحیه شورش و طغیان دارند و نه اطاعت. زن با چادر به سر كردن خود را عادت میدهد كه از مردانی كه صاحب وی هستند اطاعت كند، تابع جامعه مردسالار مستبد شود. زن با تمرین اطاعت از مرد خانه در واقع به تمرین اطاعت از حكومت و تن دادن به اشكال گوناگون بردگی میپردازد. طبقات حاكمه برای زنان در خارج از خانه ناامنی ایجاد میكنند و به مردان نیز یاد میدهند كه در خیابانها برای زنان ناامنی ایجاد كنند تا زنان با میل حجاب سر كنند و فكر كنند كه بخاطر خودشان دارند حجاب سر میكنند. وقتی جمهوری اسلامی به زن میگوید: “خواهر حجابت را رعایت كن” منظورش آن است كه “خواهر حاكمیت مرا رعایت كن”، “حاكمیت مردان بر زنان را رعایت كن”. حجاب یك نقش اجتماعی بزرگ بازی میكند، نقشی كه مستقیما در ارتباط با قدرت سیاسی و اقتصادی است.حجاب با هیچ كردن زنان آنان را وادار به گردن گذاردن به این حاكمیتها میكند. چادر نقش خرد كننده شخصیت، درهم شكستن حس غرور و سربلندی، بزدل كردن زن را بازی میكند. وقتی كه به زن آموخته شود كه شكل بدنش را بپوشاند و از آن شرم كند بالاجبار یاد میگیرد كه جرات فكر كردن و دست زدن به كارهای بزرگتر را هم نكند و به این ترتیب موجودی عقب مانده میماند. و با عقب مانده نگاه داشتن زنان ثبات نظم سیاسی حاكم تضمین میشود. از زنان كارگر، كارگرانی مطیع درست میكند. حجاب از كودكی همان كاری را با روح و مغز زنان میكند كه چاردیواری محدود خانه. برای مطیع كردن زنان، زرادخانه نظام پدرسالاری جمهوری اسلامی تنها به حجاب اكتفا نمیكند، اما این یكی از سلاحهای مهم و موثرش میباشد. جمهوری اسلامی نقش حجاب را كارآمد تر از گذشته كرد و آنرا به مثابه یك نهاد ایدئولوژیك ثبت نمود.
جریانات اسلامی خارج از جمهوری اسلامی مانند مجاهدین نیز حجاب كشیدن بر زن را به مثابه یكی از مشخصه های ایدئولوژیك خود تثبیت نموده اند. منشاء حجاب در قرآن است كه میگوید زن باید هیكل خود را در كیسه كند و از برجستگیهای آن شرمگین باشد. در قرن حاضر جریانات سیاسی مذهبی كشورهای اسلامی سعی كردند به حجاب رنگ و بوی ضداستعماری بدهند. بدون شك چادر عمیقا سیاسی است اما در خدمت قدرت سیاسی طبقات سرمایه دار كشورهای تحت سلطه است و نه در خدمت سیاست ضد استعماری. و تجربه نیز نشان داد كه كلیه رژیمهائی كه با فریبكاری ضد استعماری و ضد امپریالیستی سعی كردند به حجاب مشروعیت بدهند، خودشان تا مغز استخوان وابسته به امپریالیسم شدند. جمهوری اسلامی آخرین نمونه است.
مبارزه علیه طبقات ارتجاعی حاكم جدا از مبارزه علیه ارزشها و سنن آنان نیست. مبارزه زنان در پاره كردن كلیه زنجیرهای سنت نقش تعیین كننده ای در بیداری همه محرومان جامعه بازی میكند. مبارزه علیه حجاب اجباری بطور قطع مقام مهمی را در كل این مبارزه دارد. جان زنان از اینهمه ستم به لب رسیده است. و خشم آنان چون گدازه های آتشفشان میتواند نظام منفور جمهوری اسلامی را بسوزاند و خاكستر كند و راه را برای ایجاد جامعه ای نوین بگشاید.
امروزه،زنان در سراسر جهان با فرارسیدن هشتم ماه مارس، باری دیگر بر مطالبات بر حق خود با راه انداختن راهپیمایی و جلسات سخنرانی تاکید می کنند. از آنجا که هشت مارس ریشه در مبارزات طبقاتی علیه سیستم سرمایه داری دارد،دولتمردان تلاش می کنند با راه انداختن مجالس و جشن های فرامایشی هدف اصلی مبارزه تاریخی زنان را به فراموشی بسپارند،اما با نگاهی به تظاهرات و گردهمایی زنان در بسیاری کشورها می توان بخوبی متوجه شد که آنان در این کار موفق نشده و نخواهند شد.

زنجیرها را بگسلید

و خشم زنان را همچون نیروئی سهمگین

برای انقلاب سوسیالیستی رها سازید!

سیروان پرتونوری