افق روشن
www.ofros.com

!استثمار زنان، یکی از ارکان اساسی جامعه‌ی سرمایه‌داری است


کمیتۀ‌ هماهنگی برای کمک                                                                                   یکشنبه ٦ آذر ماه ١٣٩٠

٢۵ نوامبرسال ١٩٩٠ در بخش شمالی جمهوری دومینیکن، جسد سه خواهر به نام‌های پاتریا، مینروا و ماریاترزا میرابل در کنار شیبی عمیق پیدا شد. خواهران میرابل از مبارزان فعال علیه حکومت دیکتاتوری تروخیلو بودند. این خواهران پس از تجاوز و شکنجه به شکل وحشیانه‌ای به قتل رسیدند. حکومت سعی داشت این قتل را غیر سیاسی و یک حادثه جلوه دهد، اما حقیقت خیلی زود برای مردم آشکار شد و این سه خواهر سمبل مبارزه در راه آزادی شدند و «پروانه‌های فراموش نشدنی» نام گرفتند. خولیا آلوارز نویسنده‌ی آمریکاییِ دومینیکنی‌تبار با الهام از نحوه‌ی قتل و شکنجه‌ی این سه خواهر، کتاب «در زمانه پروانه‌ها» را نوشت. در امریکای لاتین، ترانه‌ها و شعر‌های زیادی در وصف این سه خواهر که به «پروانه‌های آبی» نیز مشهورند، سراییده شده است. افشای قتل و شکنجه‌ی این سه خواهر، تاثیر بسیار زیادی در تعمیق مبارزات مردم دومینیکن علیه حکومت تروخیلو داشت و به همین دلیل، زنان آمریکای لاتین در یک گرد‌هم‌آیی که در سال ١٩٨٨ در بوگوتای کلمبیا برگزار شد، این روز را روز جهانی مبارزه علیه خشونت علیه زنان اعلام کردند. در این گرد هم‌آیی، هر نوع خشونت علیه زنان (از شکنجه، قتل و زندان توسط حاکمان گرفته تا خشونت، قتل، شکنجه، تجاوز و آزار در خانواده، محل کار و اجتماع) را محکوم کردند. سر انجام به دنبال مبارزات و فعالیت‌های زنان در ١٧ دسامبر ١٩٩٩، مجمع عمومی سازمان ملل با صدور قطعنامه‌ای، ٢۵ نوامبر را روز جهانی محو خشونت علیه زنان اعلام کرد.
خشونتی که بر علیه زنان صورت می‌گیرد، اشکال بسیار متعددی به خود می‌گیرد: تجارت سکس و خرید و فروش زنان و دختران به اشکال مختلف، اعدام، سنگسار، تجاوز، سوء‌استفاده‌ی جنسی در محل کار، تفکیک جنسیتی و تبعیض در محل کار و تحصیل، سهمیه‌بندی جنسیتی در دانشگاه‌ها، قتل‌های ناموسی، شکنجه وتجاوز توسط نزدیکان، اسید‌پاشی، تحقیر، تهدید، وابستگی مالی به مرد و عدم استقلال مالی، کنترل توسط مرد، فقر و به دنبال آن تن فروشی، از دست دادن سرپرستی فرزندان در صورت طلاق، خودکشی و خودسوزی (که اگرچه به دست خود زنان و علیه خودشان صورت می‌گیرد، اما در واقع چیزی نیست جز بازتاب اعتراضی و عصیان‌زده علیه شرایط اسارت‌بار و خشن حاکم بر زندگی زن)! در کشور ما دست‌رسی به آمار‌های واقعی از جمله آمار‌های مربوط به زنان کار بسیار دشواری است و تنها از خلال مصاحبه‌ها، گزارشات و اخبار حوادث می‌توان به گوشه‌ی کوچکی از فجایع خشونت‌باری که بر زنان اعمال می‌شود نگاهی انداخت.آمارها حکایت از افزایش طلاق دارند، طبق آمار ثبت احوال امروزه در کشور ما از هر ٦ ازدواج، یکی منجر به طلاق می‌شود که این نسبت برای تهران ۴ است. اگرچه افزایش آمار طلاق به خودی خود بیان‌گر چیزی نیست، اما این آمار زمانی معنا پیدا می‌کندکه ما در کنارآن به افزایش آمار تعداد زنان تن‌فروش، کاهش سن تن‌فروشی و آمار افزایش ایدز در زنان توجه کنیم. در صورتی که هیچ‌گونه حمایت‌ اجتماعی و مالی از زنان وجود نداشته باشد و در شرایط اقتصادی کنونی که حتی دو حقوق کفاف یک زندگی حداقلی را نمی‌دهد، مشخص است که زنِ طلاق‌گرفته‌ی بی‌سرپناه و بدون حمایت، به چه سرنوشتی دچار خواهد شد! فقدان امنیت اجتماعی، حمایت‌های اجتماعی و مالی و هم‌چنین وجود فرهنگ مرد‌سالار حاکم بر جوامع طبقاتی، باعث می‌شود که زنان به شرایط اسارت‌بار موجود در خانه تن دهند و یا دست به خود‌کشی بزنند.
در شهر‌هایی که به دلایل گوناگون اقتصادی و فرهنگی، زنان در صورت نارضایتی از زندگی طلاق نمی‌گیرند، آمار خودکشی و خودسوزی بسیار بالا است که در این میان بالاترین سهم را ایلام به خود اختصاص داده است. ٩٨ درصد از خود‌سوزی‌ها در ایلام مربوط به زنان متأهل است؛ بعد از ایلام، کردستان، لرستان، اردبیل و آذربایجان‌شرقی بیش‌ترین آمارها را به خود اختصاص می‌دهند. در مناطقی از خوزستان نیز موارد زیادی از خودسوزی دیده می شود.
به گزارش فرارو، هر ساله ١٠٠٠ زن خیابانی در مراکز بازپروری ساماندهی می‌شوند، اما ٣٠ درصد آن‌ها دوباره به خیابان و حرفه‌ی قبلی خود باز‌می‌گردند. سن این زنان بین ٢٠ تا ۴٠ سال بوده و هر سال میانگین سنی آن‌ها پایین‌تر می‌آید (توجه داشته باشید این یک آمار و اظهار‌نظر رسمی است!)
طبق آمار وزارت بهداشت در کشور ما ٢٣ هزار و ١٢۵ نفر مبتلا به ایدز وجود دارند. آمار تخمینی بین ٢٠٠٠٠٠ تا١٢٠٠٠٠ نفر است و هم‌چنین آمارها نشان می‌دهند که امروزه ۴٠ درصد از موارد ابتلا به ایدز از طریق روابط جنسی کنترل نشده است. هم‌چنین طبق آمارهای جهانی، در سال‌های ابتدایی پیدایش اپیدمی ایدز، مردان بیش‌تر از زنان در معرض ابتلا بودند اما روز به روز آمار مبتلایان زن افزایش می یابد. در سال ١٩٩٧ زنان ۴١ درصد مبتلایان را تشکیل می‌دادند در حالی که امروزه در دنیا به طور متوسط۵٠ درصد مبتلایان به ایدز را زنان تشکیل می‌دهند. این نسبت در بعضی کشورها بسیار بیش‌تر از ۵٠ درصد است. در کشور‌هایی که به شدت تحت‌تأثیر این اپیدمی هستند، زنان و دختران بین ١۵ تا ٢۴ سال، ٦۴ درصد مبتلایان را تشکیل می‌دهند. در کشور‌های جنوب صحرای آفریقا، زنان و دختران دو برابر بیش‌تر از مردان در معرض ابتلا قراردارند. در بعضی مناطق، نسبت زنان آلوده، شش برابر مردان است و در مناطقی از آفریقای‌جنوبی و شرقی و کشورهای حوزه‌ی کارائیب، تقریباً یک سوم زنان حامل ویروس ایدز هستند. این که چرا این روند در زنان رو به افزایش است و چند درصد از این افزایش مربوط به فحشا و چند درصد ناشی از انتقال از طریق همسر است، نیاز به بررسی و مطالعات گسترده دارد، اما آن چه مسلم است زنان در این قضیه به دلیل مجموعه شرایط اقتصادی، فرهنگی و بیولوژیکی بسیار بی‌دفاع‌تر از مردان هستند. به هر حال جای تردید نیست که یکی از مهم‌ترین عوامل افزایش آمار، با افزایش آمار تن فروشی و تجارت سکس در ارتباط است.
طبق گزارشات مستند، تجارت سکس در آمریکا امروزه پر درآمدترین تجارت است و بسیاری از تاجرین مواد مخدر به این تجارت روی آورده‌اند. هم‌چنین میانگین سنی تن فروشی در آمریکا به شدت پایین آمده است.
طبق این گزارش هر زن تن فروش کم سن و سال در روز ۵٠٠ دلار درآمد ایجاد می‌کندکه مالیاتی هم به آن تعلق نمی‌گیرد. به همین دلیل است که شبکه‌های فروش مواد مخدر به شدت رو به این تجارت آورده‌اند، چرا که مواد مخدر را یک‌بار می‌توان فروخت ولی یک انسان را می‌توان بارها و بارها فروخت و مورد بهره‌برداری قرارداد.
تجاوز، قتل، خود‌کشی، خود‌سوزی، ایدز و تن‌فروشی جنبه‌های آشکار خشونت علیه زنان هستند. وجود فرهنگ مرد‌سالار در خانواده‌ها و خصوصی دانستن حیطه‌ی خانواده و پذیرفتن مالکیت مرد بر زن ابعاد پنهان و پوشیده‌ای به خشونت می‌دهد که بخش بسیار زیادی از این خشونت‌ها در هیچ آماری منعکس نمی‌شود. ترس ناشی از خشونت، اعتماد به نفس زنان را از بین برده و مانع از بروز شادی، خلاقیت و شکوفایی استعدادهای آنان می‌شود.
از آن جا که استثمار چند جانبه‌ی زنان، یکی از ارکان اساسی جامعه‌ی سرمایه‌داری است، ما هرروزه در سراسر دنیا و کشور خودمان شاهد اِعمال انواع و اقسام خشونت علیه زنان هستیم. سیستم پیچیده‌ی استثمار، خشونت و ستم بر زنان که در تار و پود نظام طبقاتی سرمایه‌داری نهفته است را نمی‌توان با صدور چند قطع‌نامه و یا تغییر چند قانون از بین برد. تنها محو جامعه‌ی طبقاتی و سرمایه‌داری است که می‌تواند نوید‌بخش برابری و سعادت بشر و از جمله پایانی بر مصائب زنان باشد. بدیهی است محو جامعه‌ی طبقاتی به یک‌باره و ناگهانی صورت نمی‌پذیرد، بل‌که از دل مبارزات طبقاتی که زنان بخش بزرگی از آن را تشکیل می‌دهند بیرون خواهد آمد. مشکلات زنان تنها مربوط به زنان نیست؛ اعتراض به هر نوع خشونت و نابرابری و از جمله خشونت علیه زنان، وظیفه‌ی همه انسان‌هایی است که برای زندگی انسانی و رفع هرگونه استثمار و نابرابری مبارزه می‌کنند.

کمیتۀ‌ هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری

٦ آذرماه ١٣٩٠