افق روشن
www.ofros.com

در بزرگداشت روز انترناسیونالیست (جهانی) پرولتری زنان


برهان عظیمی                                                                                              یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۳ ۲٨ فوریه ۲۰۱۵

بسیاری از کمونیستها زنان کارگر و در کل طبقه کارگر را طبقه‌ای در خود تحلیل می‌کنند. و با تحلیل‌های کلی می‌گویند که طبقه کارگر و ازجمله زنان کارگر باید به طبقه‌ای برای خود تبدیل شود.
این تا حد نسبی صحیح است اما مشکل آنجاست که کمونیست‌های انقلابی ایران و در کل جنبش کمونیستی انقلابی و به‌ویژه مائوئیست‌های انقلابی به‌عنوان نمایندگان پرولتاریا هنوز خود جنبشی است که در خود است و تا زمانی که از خود بیرون نیاید و با تحلیل‌های ناصحیح غیر ماتریالیسم دیالکتیکی خویش را زیر ذره‌بین نقد رادیکال مارکسیسمی نگذارد و از گرایشات شدیداً راست خویش گسست ننماید، نمی‌تواند طبقه کارگر را به طبقه‌ای برای خود که برای کسب قدرت سیاسی و برقراری دیکتاتوری پرولتاریا مبارزه آگاهانه کند، تبدیل سازد.
در بخش تبیین تئوری مربوط به جنبش زنان تئوری کمونیسم علمی جنبش کمونیستی از تفکرات خرده‌بورژوازی و بورژوازی همچنان در رنج است. و "پیشروترین"مان که فکر می‌کند تزهایی در مورد جنبش زنان داده است، درگذشته خود را حبس کرده است و فکر می‌کند یک‌بار برای همیشه چنان تزهایی را برشمردن ولی در پراتیک مبارزه علمی و آزمون‌های علمی نبردن تا صحت و سقم آن در آزمایشگاه پراتیک عملی مبارزه طبقاتی روشن نشود، کافی است! تحلیل‌هایمان نه‌تنها به‌روز نیست بلکه زنده و پویا نیز نیست! چراکه بسیاری از آن تزها به‌روز نشده‌اند. نمی‌توان در ماشینی که موتورش برای استفاده از گازوییل ساخته‌شده است بنزین سوپر ریخت. روشن است که در این صورت عواقب آن چیست؟! بنابراین موتور ماشین سرخ جنبش کمونیستی باید تعویض شود و به موتور توربو که تنها از بنزین سوپر استفاده می‌کند، مجهز شود!
تنها کافی است که لنین و مائو این آموزگاران بزرگ پرولتاریا را در نظر بگیرم که همچون دگماتیستهای چسبیده به گذشته تنها به تئوری مارکس و انگلس اکتفا نمی‌کردند و مثلاً لنین تکامل سرمایه‌داری به "امپریالیسم به‌مثابه‌ی بالاترین مرحله‌ی سرمایه‌داری" را تببین نمی‌کرد و همچنان به سرمایه‌داری دوران رقابت آزاد می‌چسبید، و یا رفیق مائو تئوری جنگ طولانی‌مدت خلق را با تلفیق مارکسیسم لنینیسم با شرایط مشخص چین را تبیین نمی‌کرد، و به تز اعتصاب تا قیام ( همچون انقلاب اکتبر به‌ رهبری لنین و بلشویک‌ها) الگو برداران جناح دگماتیک حزب کمونیست می‌چسبید؟! در این صورت نه انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و کسب قدرت سیاسی و دیکتاتوری پرولتاریا در روسیه تزاری و نه پیروزی انقلاب چین به‌توسط مائوئیست‌ها از امکان پیروز شدن و موفقیت تاریخی سترگ برخوردار نبودند!

نکته‌ی اساسی این است:
یا به رسوبات گذشته تبدیل‌شدن یا پیشرو آینده برای پیروزی موفقیت‌آمیز انقلاب پرولتاریایی کمونیستی بودن. و تا زمانی که جنبش کمونیستی از در گذشته خود غرق شدن و در خود بودن بیرون نیاید و حزب پیشتاز کمونیست انقلابی طبقه کارگر را بوجود نیاورده و در آن متشکل نشود، و در آن به همراه و در کنار پیشروان کمونیست طبقه کارگر(پرولتاریا) را سازماندهی و متشکل ننماید، نمی‌تواند طبقه کارگر را به طبقه‌ای برای خود تبدیل نماید..

برهان عظیمی

چهارشنبه ۷ اسفند، ۱۳۹۳ مطابق ۲۵ فوریه ۲۰۰۱۵

پی نوشت:
متأسفانه عده‌ای (سازمان زنان ۸ مارس) که مدت‌هاست گرایشات شدیداً فمینیسمی در آن نهادینه گشته است در سالروز ۸ مارس ۲۰۱۵ شعار "زنان جهان برای در هم کوبیدن امپریالیست‌های مردسالار و بنیادگرایان مذهبی متحد شوید!" را طرح کرده‌اند. این شعار با علم کمونیسم انقلابی در تضاد است. به گرایش شدیداً فمینیستی، الگوبردارانه و دگماتیسم آغشته است و در تقابل با ماتریالیسم دیالکتیک و کمونیسم انقلابی قرار دارد. این شعار فمینیستی که با الگوبرداری از شعار مارکسیستی "کارگران جهان متحد شوید" مارکس و انگلس در مانیفست حزب کمونیست و همچنین الگوبرداری از شعار "خلق‌های سراسر جهان، متحد شوید و متجاوزین آمریکا و سگان زنجیرش را شکست دهید" صدر مائو می‌خواهد وظیفه تاریخی مبارزه علیه سرمایه داری-امپریالیستی، انهدام آن نظام کهن، کسب قدرت سیاسی و برقراری دیکتاتوری پرولتاریا را از دوش پرولتاریا برداشته و آن را تنها و صرفاً به زنان واگذار نماید، و بنابراین چیزی جز تقلیل‌گرایی و شعارهای آکنده از دیدگاه‌های ضد کمونیسم علمی و ضد ماتریالیسم تاریخی نیست.
مردسالاری بخشی لاینفک از نظام کهنه و واپس‌گرای سرمایه داری-امپریالیستی هست و درآن نهادینه گشته است. این صحیح است که پیروزی انقلاب کمونیستی بدون شرکت مستقل زنان و به ویژه زنان کمونیست پرولتر دست نیافتی است، اما این نیز صحیح است که کسب قدرت سیاسی و برقراری دیکتاتوری پرولتاریا از طریق "اتحاد زنان" برای پایان دادن به مردسالاری چنان نظامی بدون اتکا به پرولتاریای انقلابی یک‌جانبه‌گرایی و یک سراب است. مارکس در کتاب "نبردهای طبقاتی در فرانسه" ایده صحیح محو چهار کلیت برای رسیدن به هدف نهایی جامعه جهانی کمونیستی از درون انقلاب سوسیالیستی در جامعه نوین سوسیالیستی را چنین بیان می‌نماید "محو کلیۀ تمایزات طبقاتی، محو کلیه روابط تولیدی که این تمایزات بر مبنای آن شکل‌گرفته‌اند، محو کلیه روابط اجتماعی برآمده از این روابط تولیدی و محو کلیه ایده‌های سنتی برخاسته از این روابط ". محو مردسالاری با محو تمامی این چهار کلیت مرتبط باهم اما بیشتر با محو روابط اجتماعی و کلیه ایده‌های سنتی از روابط سرمایه‌داری ارتباط دارد قابل حصول است. و محو این چهار کلیت وظیفه تاریخی پرولتاریا بلکه هم زن و هم مرد پرولتاریاست(کمونیست)، و نه صرفاً بر عهده مردان و نه صرفا تنها بر عهده‌ی زنان گذارده نشده و نمی‌تواند هم گذاشته‌شده باشد.
به‌عبارت‌دیگر شما به‌عنوان یک کمونیست نمی‌توانید خواهان شکستن تمامی زنجیرهای ستم و استثمار باشید اما خواهان آزادی واقعی زنان نباشید و زنجیر مردسالاری نظام سرمایه داری-امپریالیستی را پاره نکنید و نشکنید. در عین حال این پاره کردن صرفاً بر عهده‌ی زنان و یا حتی زنان کمونیست نیست. شکستن زنجیر یوغ و برده‌معآبانه مردسالاری نظام سرمایه داری-امپریالیستی به‌عنوان یکی از زنجیرهایی چهار کلیت بر عهده کمونیست‌ها فارغ از جنسیت و زن یا مرد بودن، هست.