افق روشن
www.ofros.com

این بار نوبت ما خواهد رسید


بهزاد سهرابی                                                                                                    سه شنبه ۴ آبان ١٣٨٩

می گویند هر چه برای بشریت و زیستن او لازم است توسط دستان ما کارگران خلق می شود. اگر این را به یک سرمایه دار بگویی حتما مسخره ات می کند و خواهد گفت که کارخانه مال من است؛ سرمایه مال من است و این سود کلان به خاطر وجود سرمایه ی من بو جودآمده؛ شما کارگران بر روی سفره من لقمه نانی گیرتان میاید واگر من نباشم همه ی شما کارگران از گرسنگی خواهید مرد!!

نظر شما چیست؟
این همه پول و ثروت ازکجا آمده ؟
اگر موافق باشید خیلی کوتاه به حرف های رد و بدل شده بین یک کارگر و یک سرمایه دار گوش دهیم.
در این جا اسم سرمایه دار را علی می گذاریم و اسم دوست کارگر را هم شیما. شیما دختری است که تازه از دبیرستان مدرک دیپلم گرفته و به خاطر کسب درآمد خود و صد البته کمک به خانواده، در این آشفته بازار،کاری دست و پا کرده است.
گفتگو از آن جا شروع می شود که شیما بعد از ٩ ماه کار طاقت فرسا، قرار است با دوستان خود به یک برنامه کوهنوردی ٣ روزه برود و به این خاطر تقاضای مرخصی را به سرشیفت داده است. اما سرشیفت با او موافقت نمی کند زیرا کار خانه ، قرار داد جدیدی بسته و قرار شده طی مدتی معین، مقداری از محصول خود را به دست تجار خریدار برساند. اصرار شیما تا به جایی پیش رفت که کارفرما وی را به دفتر خود فرا می خواند .
علی: شیما خانم شما مگر نمی دانی که ما قرار داد جدیدی بسته ایم و باید تا آخر این ماه به تعهدات خود عمل کنیم.
شیما: بله می دانم، سرشیفت این را به من گفت.
علی: پس چرا در مورد مرخصی این قدر پا فشاری میکنی؟
شیما: چون حق من است و از قبل برنامه ریزی کرده ام تا با دوستانم به کوه بروم.
علی: کوه مهم تر است یا انجام تعهدات کارخانه؟
شیما: من متوجه نمی شوم، هر چیز جای خود را دارد.
علی: من به تو می گویم کار در کارخانه مهم تر است. اگر کارخانه نباشد تو پول نخواهی داشت.
شیما: اگر من هم کار نکنم، کارخانه سودی نخواهد داشت.
علی: خیلی زبان درازی میکنی. اگر ما صاحبان سرمایه نباشیم، همگی شما از گرسنگی خواهید مرد.
شیما: فکر نکنم این طور باشد، اگر کارگر کار نکند شماها سودی نخواهید داشت.
علی: ما این همه سرمایه گذاری کرده ایم، این همه وام بانکی، این همه هزینه، پول برق، گاز، تلفن، حقوق های شما و غیره را پرداخت می کنیم. اگر ما نبودیم همگی شما کارگران تا به حال از گرسنگی مرده بودید.
شیما: شما این همه پول از کجا آورده اید؟ آیا پول شما بدون کار ما ارزشی دارد؟
علی: ما برای بدست آوردن این پول زحمت کشیده ایم.
شیما: شما زحمت کشیده اید؟!؟! اگر صحبت زحمت کشیدن باشد که من و میلیون ها نفر مثل من بیشتر از شماها زحمت میکشیم، پس چرا ما پول دار نمی شویم؟
علی: واسه این که شما راه و چاه کار را نمی دانید. همیشه باید یه عده مثل شما باشند تا کار کنند و یه تعدادی هم مثل ما برای شما کار ایجاد کنند.
شیما: من متوجه نشدم!
علی: منظورم اینه که سرنوشت هر کسی یه جور رقم خورده، اینو بهش میگن قسمت یا همون قضا و قدر!
شیما: یعنی ما که به دنیا آمدیم توپیشانی مان نوشته شده کارگر و تو پیشانی شما نوشته سر مایه دار و پول دار؟
علی: بله مگر غیر از اینه؟ من که به دنیا اومدم بابام کلی پول داشت و همش به من رسید.
شیما: این چیزی رو عوض نمی کنه، پول های پدر تو هم حاصل دست رنج کارگرای زمان خودش بوده که به صورت سرمایه به تو رسیده.
علی: یعنی منظورت اینه که من دروغ میگم! نکنه توکافر هستی و به سرنوشت و قضا و قدر باور نداری؟
شیما: لطفا من را وارد این بحث ها نکن. کافر بودن یا نبودن چه ربطی به این مسئله داره؟ من دارم از حق خودم دفاع می کنم.
علی: آره، اما تو جوانی و شاید کسانی دارن تو را گول میزنن.
شیما: من فقط مرخصی خواستم و می گویم صاحب پول بودن روی پیشانی هیچ کس نوشته نشده.
علی: نکنه می خوای من پول هام رو که حاصل سال ها زحمت است دو دستی تقدیمت کنم!
شیما: شماها از زحمت چی می دونین؟!؟! این پول ها نه با زحمت شما، بلکه با کار طاقت فرسای ما نصیب تان شده. همه چیزو ما تولید می کنیم، ولی خودمون هیچ بهره ای از اون نمی بریم.
علی: ببین جانم، همانطور که گفتم هر کس باید به سرنوشتش راضی باشه، یه عده مثل ما پول دارن و بقیه چون پولی در بساط ندارن باید برای ما کار کنند. کار دنیا همینه دیگه!
شیما: ببین آقا، من آنقدر مطالعه کرده ام و می فهمم که قضا و قدر و سرنوشت هیچ ربطی به پول دار شدن یا نشدن ندارد. این حرف ها را شما از خودتان در آورده اید که ما را در شرایط نکبت بارمان راضی نگه داریدتا هیچ تلاشی برای تغییر آن نکنیم.
علی: پس شما ...
شیما که فهمیده این کار برایش کار نمیشه و کارفرمای محترم داره ازش سوءاستفاده می کنه، قید همه چیز را میزنه و همه چیز را بدون ملاحظه می گوید:
شما باید بدانی که این پول شما نتیجه ی کار و تلاش ما کارگران است که به صورت سود توجیب شماها سرازیر می شه. شما ما را استثمار می کنید و در قبال ٨ ساعت کار روزانه ای که ما انجام می دهیم و محصولی که تولید می کنیم، تنها دستمزد کمتر از یک ساعت را به ما پرداخت می کنید وآن هفت ساعت بقیه کار ما سودی است که به جیب شما سرازیر میشه. پول آب و برق،سوخت و هزینه کارگران هم، نه از جیب شما ، بلکه از محل فروش محصولات که تولید خودمان است بدست می آید. شما مدعی هستید که ما بلد نیستیم پول دار بشیم. آره درسته، چون ما نمی تونیم مثل شما خون دیگران را توشیشه کنیم و خودمان به نان و نوایی برسیم. پول شما نه تنها حاصل کار و زحمت خودتان نیست، بلکه پولی است که از نتیجه استثمار کار دیگران به دست آمده. اگر پول های شما نتیجه کار خودتان بود قطعا تا به حال تمام کارگران از شما ثروتمندتر بودند چون اونا خیلی بیشتر از شما کار می کنند. تنها استثمار دیگران می تواند تا این حد آدم ها را پول دار کند و غیر از این امکان ندارد. مگر این که باور کرد سرنوشت آدم ها از پیش تعیین شده و آدم ها پول دار و یا فقیر متولد می شوند.
اما یه راه دیگه هست که همه ما بتونیم خوشبخت شویم و همه بتونن از امکانات یه زندگی خوب بهره ببرند. اون راه اینه که تمام کارخانجات و ابزارهای تولید از مالکیت شخصی در بیاد و در اختیار ما کارگران قرار بگیره و ما نه تنها برای خود بلکه برای تمام کسانی که در این جامعه زندگی میکنند زندگی خوب و راحتی درست کنیم. البته این برای شما سرمایه داران کمی سخته که همچین جامعه ای رو تصورکنید، چرا که همه چیزو فقط برای خودتون می خواهید و همیشه فقط به فکر سود بیشتر هستید. کارگران در نظام سرمایه داری جز فقر و فلاکت چیزی نصیب شان نمی شود اما در مقابل دنیایی را به دست می آورند و به همین دلیل هیچ گروهی مانند آنان ظرفیت و توان تغییر شرایط نکبت بار کنونی را ندارد. کارگران روزی با این نتیجه خواهند رسید که با قدرت خود که همانا متشکل شدن در تشکل های کارگری و طبقاتی خود است تمام امور را دردست بگیرند و در آن زمان مردم از طریق قدرت شوراهای کارگری وحزب خود،برای یک زندگی شایسته برنامه ریزی خواهند کرد. در آن زمان دیگر تولید برای رفع نیاز های انسانی و رفاه همگانی خواهد بود و نه سودعده ای قلیل به نام سرمایه دار. ما کارگران برای پی ریزی این نظام انسانی که همانا جامعه ی سوسیالیستی می باشد ، تلاش می کنیم و تو علی آقا ، منتظر دیدن سرنوشت تاریخ باش!

بهزاد سهرابی.کارگر اخراجی - آبان ماه ١٣٨٩

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل کارگری