افق روشن
www.ofros.com

گفت و گو با بهروز خباز در بارۀ رضا شهابی کارگر دربند

و همچنین جان باختن تعدادی از کارگران در حادثۀ انفجار در کارخانۀ غدیر


رادیو دمکراسی شورایی                                                                                      یکشنبه ۴ دی ماه ١٣٩٠

مصاحبه رادیو دمکراسی شورایی با بهروز خباز در بارۀ رضا شهابی و جانباختگان غدیر یزد اینجا کلیک کنید.

با درود به همۀ شما دوستان و شنوندگان گرامی صدای دمکراسی شورایی، لادن توکلی هستم و برنامه را ادامه می دهیم در گفت و گویی با بهروز خباز از فعالین کارگری، در بارۀ وضعیت رضا شهابی کارگر زندانی و همچنین جان باختن تعدادی از کارگران در حادثۀ انفجار در کارخانۀ قدیر یزد، توجه شما عزیزان را به این گفت و گو جلب می کنیم؛
بهروز خباز گرامی درود بر شما، ممنونم از حضورتان در این بخش از برنامۀ امروز صدای دمکراسی شورایی؛

سلام عرض می کنم خدمت شما و شنوندگان عزیزتان.

بهروز جان، اگر موافق باشی در شروع این گفت و گو در بارۀ وضعیت رضا شهابی، کارگر زندانی که اکنون نزدیک به یک ماه است در اعتراض به وضعیت بلاتکلیفی خود دست به اعتصاب غذا زده است با شما صحبتی داشته باشیم، در واقع اگر خبر جدیدی او دارید لطف کنید ما و شنوندگان رادیوی ما را هم در جریان رضا شهابی قرار بدهید، بفرمایید؛
بلی همان طور که اطلاع دارید رضا شهابی در اعتراض به بلاتکلیفی اش و اتهاماتی که به او وارد شده و مسئلۀ درمانش از اول آذر ماه شروع به اعتصاب کرده است، در این مدت شما در جریان اخبار هستید، رضا وضعیت جسمی بسیار بدی دارد، و از آن رنج می برد، از این جهت بستگان، دوستانش، فعالین کارگری به شدت نگران وضعیت او هستند. من دقایقی پیش با خانوده اش صحبت کردم، گویا این سه شنبه قرار است که رضا عمل جراحی شود، ولی این در حالی است که رضا در اعتصاب غذا است و خواهان آزادی بدون قید و شرط است. خبری که من دارم آخرین خبر همین است، ضمن این که من از همین تریبون می خواهم عرض کنم که؛ اقدام رضا تحسین برانگیز است، مقاومت اش، آرمان هایش، نگاهش، باورش به طبقۀ کارگر به جنبش کارگری، به تشکل مستقل کارگری، واقعاً تحسین برانگیز است، اما با وجود همۀ این ها ما به شدت نگران وضعیت جسمی رضا هستیم، من خانواده اش خواستم که پیام من را به او برسانند و بگویند که بیش از این به جسم خودت آسیب نزن، به نظر من آن کارزار جهانی ای که باید راه بیافتد، الان راه افتاده، و صدای رضا را رفقای رضا، هم طبقه ای هایش به سراسر جهان پژواک داده اند، و ضمن این که از مبارزات رضا، نگاه رضا در دفاع از هم طبقه ای هایش حمایت می کنند، اما با این وجود رضا به لحاظ جسمی در شرایطی هست که این نگرانی وجود دارد که ضایعۀ جدی ای به او وارد شود، این صحبتی بود که من با خانواده اش کردم و در واقع نگرانی ام را به آن ها ابراز کردم.

بلی، در ادامۀ صحبت شما، خوب سؤالی که همیشه مطرح بوده و هست، این که؛ رژیم جمهوری اسلامی چرا فعالین کارگری را این گونه مورد آزار قرار می دهد و این فعالین کارگری همیشه تحت فشار و آماج خشم و کینه توزی رژیم قرار گرفته اند و ما هر روزه شاهد به بند کشاندن فعالین کارگری هستیم و در این رابطه به ویژه در رابطه با رضا شهابی به زعم رژیم رضا شهابی به چه جرمی محکوم شده است که این گونه او را مورد آزار شکنجۀ روحی و روانی قرار می دهد؟
ببینید، کار مبارزاتی در ایران معمولاً با اتهام اقدام علیه امنیت ملی مواجه می شود، که در واقع تمام شمول است این اتهام، در مورد اکثریت قریب به اتفاق کسانی که در جنبش های اجتماعی فعال هستند این اتهام زده می شود و اتهاماتی از قبیل ارتباط با بیگانگان و غیره. اما واقعیت این است که این فشاری آورده می شود رژیم چاره ای به جز این ندارد، رژیم برای این که جنبش های اجتماعی را مهار کند، ناچار است که دست به این کار بزند، سرکوب تنها چیزی است که این را حفظ کرده است. به ویژه اگر من بخواهم در مورد بحث کنم، به نظر من جنبش کارگری در نزد رژیم، گرایشات سرمایه داری، سبزها و... از جایگاه ویژه ای برخوردار است، یعنی موتور تحرک در آن جامعه بالقوه در دست کارگران است این را من با اعتقاد راسخ می گویم، کارگران بنا به تعداد کثیری که در آن کشور هستند، بنا به نارضایتی عمیق و نفرتی که از این رژیم دارند، به خاطر این که به سفرۀ خالی شان هر دم تهاجم شده است از طرف رژیم، این ها یک پتانسیل اعتراضی را همواره در خودشان دارند که این پتانسیل در یک جایی ممکن است که کار دست رژیم بدهد، بنابراین رژیم فعالین این جنبش را خواسته مهار کند، به زندان بیاندازد، تهدید و ارعاب بکند. به نظر من این چیزی است که باید به آن توجه بکنیم، اهمیت جنبش کارگری در نزد رژیم است، خودتان شاهد هستید که جنبش کارگری در ایران واقعاً هزینه هایی که داده است، قابل مقایسه نیست با هزینه هایی که دیگر فعالین داده اند که در جای خودش قابل احترام، اما واقعیتی که در نزد همۀ ما موجود است این است که؛ فعالین جنبش کارگری خار چشم جمهوری اسلامی هستند و رژیم با ترفندهای مختلف این ها را می خواهد مهار کند، در مورد رضا همین مسئله صادق است، رضا به همراه دوستان دیگرش در بین کارگران شرکت واحد تشکیل دادند، این سندیکا بعد از دهۀ شصت اولین تشکل مستقل شناخته می شود، این ها در واقع دست به روی زانوی خودشان گذاشتند و با ارادۀ کارگران، با انتخاباتی که عدۀ کثیری از کارگران شرکت واحد در آن مشارکت داشتند، به عنوان هیئت مدیره انتخاب شدند و رضا یکی از اعضای هیئت مدیرۀ سندیکای شرکت واحد است. ما دو اعتصاب بچه های شرکت واحد یادمان نرفته است که چه تب و تابی در واقع تهران به راه انداخت. این ها را حاکمیت سرمایه داری ایران به خوبی می بیند و پیش خودش جمع بندی می کند که؛ باید این تحرکات متوقت بکند، خفه بکند این اعتراضات را و در جامعه فضای رعب و وحشت ایجاد کند، مثلاً کارگران شرکت واحد سر نمایندۀ شان چه بلایی آمده است و به قول خود رژیم این ها عبرت بگیرند، در حالی که کار از این حرف ها گذشته است. مسئله این است که کارگران به واسطۀ ارتباطی که فعالین کارگری با آنان می گیرند، به یُمن تکنولوژی امروزی اینترنت ماهواره و غیره، دم به دم به آگاهی شان افزوده می شود، این آگاهی در آینده ای می تواند کار دست رژیم بدهد و رژیم از این هراس دارد، بنابراین ما کارمان فکر می کنم این باید باشد که بیاییم به شیوه های درست سازماندهی بیاندیشیم، فکر کنیم، ببینیم که این ارتباط تنگاتنگ چه جوری می توانیم بهتر سامان بدهیم و با این شیوه ها ترفندهای رژیم را در عقیم کردن حرکت های کارگری خنثی کنیم.

در رابطه با وضعیت رضا شهابی، خوب ما این روزها شاهد هستیم که فعالین کارگری در خارج از کشور کارزاری را در حمایت از رضا شهابی ایجاد کرده اند و این کارزارها به هر رو در رابطه با حمایت ها، حمایت های وسیعی را به خودش جلب کرده است. اما به نظر شما این کارزارها و کمپین ها تا چه اندازه می تواند مؤثر باشد و آیا رژیم به این همه اعتراضاتی که خواهان آزادی کارگران دربند و زندانی هستند اعتنایی کرده است، اعتنایی خواهد کرد؟ و یا اساساً تاکنون جوابی به این همه اعتراضات داده است یا نه؟
ما به تجربه دریافتیم که این کارزارهایی که بر علیه حاکمیت سرمایه داری ایران راه می افتد در جای خودش تأثیر گذار گذار بوده است. ما فعالینی را در زندان داشتیم که این فشارها توانستند رژیم وادار کنند که این فعالین را با وثیقه آزاد بکند، و یا از بلاتکلیفی بیایند بیرون و مسئلۀ حقوقی و پروندۀ شان آمده روی کار برای شان دادگاه تشکیل شده است و غیره، به نظر من فشارها مؤثر بوده است، در رابطه با فعالیت هایی که در خارج از کشور صورت می گیرد، این فعالیت با ابتکار عمل فعالین خارج از کشور باید جمع بندی شود و فکر می کنم از شیوه های بهتر و راهبردی تری در این خصوص استفاده شود، به نحوی که بشود مؤثرتر ظاهر شد در فشار به رژیم.

خوب، با توجه به موقعیت و وضعیتی که اکنون شما توضیح دادید، چه وظایفی بر دوش فعالین کارگری در داخل و خارج از کشور هست و چه فعالیت هایی را در این رابطه باید این فعالین انجام بدهند؟
به عنوان مثال، همین مسئلۀ کمپین هایی که راه می افتد، اتحاد عمل هایی که در خارج از کشور راه می افتد، به نظر من بسیار ارزنده است، این اتحاد عمل ها را باید ما قدر بدانیم، یعنی بدون این که دچار خود محوری بشویم، بدون این که دچار فرقه گرایی بشویم، ما باید به این اتحاد عمل ها دامن بزنیم، هر حرکتی در جهان به نفع کارگران صورت می گیرد از آن حرکت حمایت بکنیم، هر آن چیزی که به نفع جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی است. فعالین خارج از کشور دست شان بازتر است به نسبت دوستانی که در داخل هستند. اما، در رابطه با فعالین داخل من فکر می کنم که تا حدود زیادی فعالین کارگری در داخل در ارتباط با پیشبرد اعتراضات، فکر می کنم یک مقدار کم تر توجه داشتند به مسئلۀ بدنۀ کارگری، به عنوان مثال، مسئلۀ حمایت از رضا شهابی در داخل توسط جانفشانانی پیش برده می شود، کمیتۀ دفاعی درست شده است، خود بچه های سندیکای شرکت واحد خوب دارند کار می کنند و هر کس به دنبال مسئلۀ حقوقی و زندان رضا است، اما در این ارتباط چقدر بهتر می بود که ما صدایی به هر نحوی که خودشان عمل می خواهند بکنند و تشخیص می دهند از دوستان کارگر همکار رضا شهابی ما می شنیدیم. مسئله این است که هزاران کارگری که آمدند در انتخاباتی شرکت کرده و سندیکایی درست کرده اند و در این سندیکا هیئت مدیره ای انتخاب کرده اند، رضا را به عنوان یکی از اعضای هیئت مدیرۀ سندیکا انتخاب کرده اند، کسانی که این انتخاب را کرده اند باید همین طور که رضا در وضعیت بدی به سر می برد، باید بیایند به هر نحوی که خودشان تشخیص می دهند، من از این جا نمی توانم آن شیوه را تعیین بکنم، اما مهم این است که این سازماندهی صورت بگیرد، این سازماندهی در رابطه با بدنۀ کارگری، ما مشکل داریم در رابطه با پیشبرد بیشتر اعتراضات کارگری، ما دیدیم که بیشتر گروه های و تشکل های کارگری با تمام آن بضاعتی که داشتند، با تمام آن محدودیت هایی که داشتند، پیش بردند. فکر می کنم که دخالت دادن بیش از پیش بدنۀ کارگری چه در ارتباط با رضا و شرکت واحد و چه در جاهای دیگر این بالقوه می تواند به آن جنبش توده ای کارگری که ما به هر حال در آینده باید شاهدش باشیم، شاهد حضور پربارش در آینده باشیم، این را می توانیم ببینیم، با این پیشنهادی که عرض کردم، وگرنه به این صورت اگر ما بخواهیم پیش برویم، این فعالین توی زندان خواهند بود و ما به دنبال آزاد کردن شان باشیم، ما باید به پشتوانۀ توده ای کارگری را توجه داشته باشیم و گرنه هر چقدر پیش تر برویم وقتی که ما فاقد این پشتوانۀ توده ای هستیم، حمایت هایی که عملی و مؤثر باشد، فکر می کنم با این محدودیت هایی که هست با تعداد فعالین کارگری در ایران که زیاد هم نیستند آسیب می بینیم.

بهروز جان خسته نباشید، من در ادامۀ این گفت و گو می خواستم از انفجاری که یکشنبۀ هفتۀ گذشته ٢١ آذر ماه در کارخانۀ قدیر یزد رخ داد، آخرین خبرها را اگر از این حادثه دارید به اطلاع ما و شنوندگان ما هم برسانید. در واقع علت این انفجار چه بوده و تاکنون چند کارگر در این انفجار جان خودشان را از دست دادند؟
متأسفانه ما شنیدیم که هفدهمین نفر جان خودش را از دست داد، در ٢١ آذر این انفجار در فولاد قدیر یزد در ساعت ٨ شب شیفت پایانی رخ داده است و به گواه نمایندگان مجلس گفته می شود که مواد منفجره ای که در داخل ضایعات آهن و فولاد بوده در داخل کوره منفجر شده و این وضعیت را به وجود آورده. توی منطقه چیزی که شنیدم بسیار ملتهب است، بسیار نگران هستند، آن چیزی که در مورد این کارخانۀ فولاد غدیر یزد گفته می شود، من صحبتی را دیدم که خبرگزاری ایلنا نوشته بود؛ آقای محمد ایزدی، برادر یکی از این جان باختگان گفته بود که "این کارخانه معمولاً حادثه ساز است و کسی توجه نمی کند، برادرم قرار بود که همین ماه تسویه حساب کند به خاطر وضعیت ناامن کارخانه و نبود حفاظت فنی، که این اتفاق افتاد". به هر حال مسئلۀ حوادث کار در ایران حکایتی دارد بسیار غم انگیز، خود پزشک قانونی اعلام کرده که؛ امسال سوانح کار نسبت به سال گذشته ٨/١٨ درصد اضافه شده است. در رابطه با حوادث کار در سال گذشته ١٢٩٠ نفر جان خودشان را از دست دادند و این رقم کمی نیست، چیزی است که به واسطۀ مشکلات عدیده ای است که کارگران ایران با آن دست پنجه نرم می کنند شاید دیده نمی شود، امسال ٧٨٧ نفر کشته داشتیم در کارگاه های مختلف در ایران، تازه این کشته ها در واحدهای بزرگ صنعتی یا آن هایی که بیشتر از ده نفر کارگر دارند به ثبت می رسد، یعنی جمعیت کارگری ایران ۵١ درصدش در کارگاه های کم تر از ده نفر کار می کنند. این کارگاه ها همین طور که می دانید از شمول قانون کار مدت هاست که خارج شدند، در دوران خاتمی این قانون در مجلس به تصویب رسید. این کارگاه ها نه بازرسی دارند، نه بیمه ای دارند به آن صورت، نه ساعات کار مشخصی دارند و همین طوری کارفرماها هر چقدر که دل شان بخواهند ساعت کار تعیین می کنند، من خودم توی این کارگاه ها کار کرده ام، ذره ای حفاظت فنی در آنان صورت نمی گیرد و معمولاً آخر سر هم کارگر با این روبرو می شود که به هر حال مسئلۀ ایمنی را رعایت نکرده، به خاطر همین این حادثه اتفاق افتاده و کارگر بدهکار می شود یا در بهترین حالت به قول آقای محمد ایزدی، برادر یکی از این جان باختگان، "می خواهند آنان را می خواهند تطمیع کنند" که؛ وزارت کار باید به لحاظ معیشتی باید به وضعیت خانوادۀ جان باختگان برسد و از این جور حرف ها، این ها چیزهایی است که ما متأسفانه با آن روبرو هستیم. با توجه به این که فصل چهارم قانون کار این مسئلۀ حفاظت فنی را در دستور کار خودش دارد، ١۵ نفر از معاونین وزرا گرفته تا خود وزیر کار و دو نفر از نمایندگان مجلس، براساس مادۀ ٨٦ قانون کار شورای عالی حفاظت فنی درست شده، ما از این ها هیچ بیلان کاری ندیده ایم، هر چه که دیده ایم به حوادث کار اضافه شده است، معادن را داریم می بینیم، در هر ٢۴ ساعت یک حادثه در معادن ایران صورت می گیرد، چند سال پیش من رفته بودم معدن باب نیزو، گزارشی را از آن جا تهیه کردم، واقعاً تکان دهنده بود، خانواده های این عزیزان جان باخته می گفتند که ما می دانستیم این اتفاق می افتد ولی واقعیت این است که بچه های ما چاره ای نداشتند، با این چندرغاز پول هم نمی شد ما یا باید می رفتیم قاچاق فروشی می کردیم یا این که تن می دادند بچه های ما به این وضعیت، بچه های ما وقتی که به داخل تونل می روند، دیگر امیدی نداریم که این بچه ها را عصر و یا شبی که از کار تعطیل می شوند ببینیم. بنابراین واقعاً فاجعه بار است، یا مثلاً در رابطه با کارگران ایران خودرو، من چند سال در قسمت پرس ضربه ای ایران خودرو کار کرده ام، شاهد حوادثی بودم، آن جا کشته داده، در ایران خودرو پیمان رضی لو، امید فولادی، فریدون گلستانی، خانمیری، وحید امینی، یاسر یوسفی، حسین مؤیدی و محمود محمودی، این ها همه جان خودشان را بر اثر حادثه و یا فشار کار از دست داده اند. ٢٨ آوریل روز جهانی قربانیان حوادث کاری است، جا دارد که در این ارتباط در داخل به نظر من پیشنهاد من این است قبلاً این مطرح شده، "کمیتۀ دفاع از قربانیان حوادث کار" تشکیل بشود و به این نحو شاید تلاشی صورت بگیرد، حداقل در حد افشای جنایت هایی که بر علیه کارگران دارد صورت می گیرد. سال گذشته ٣٠ نفر کارگر معدن جان خودشان را از دست دادند. ایران نسبت به کشورهای در حال توسعه به گفتۀ آقای نمایندۀ مجلس ٢٠ درصد حوادث کاری اش بیشتر است، آمارها این را می گویند، در حالی که مثلاً شما فکرش را بکنید چین اصلاً به لحاظ جمعیتی قابل مقایسه با ایران نیست، یا هند، بنابراین در این گیر و دار که کارگران ایران بی تشکل هستند، بی پناه هستند، کارفرماها دست شان در دست دولت است، نیروی مُفت کارگری در ایران گیر آورده اند و هر بلایی که می خواهند سر کارگران می آورند، حوادث کار هم یکی از این جنایت هایی است که حاکمیت سرمایه داری ایران بر علیه کارگران هر روز مرتکب می شود.

بلی، با توجه به صحبت های شما و با توجه به تجربیات شما در محیط های کارگری و به عنوان یک فعال کارگری، واقعاً ما تا کی باید شاهد این گونه حوادث جان خراش و جان باختن کارگران بی دفاع در محیط های کارگری باشیم، واقعاً مسئول مرگ این کارگران چه کسانی هستند، مدیران، مسئولین کارخانه یا رژیم جمهوری اسلامی، در این رابطه به عنوان یک فعال کارگری شما چه نظری دارید؟
من همان چند سال پیش که رفتم آن گزارش را در رابطه با باب نیزو تهیه کردم، تیتر گزارشم این بود که " سرمایه داری قاتل کارگران معادن است" واقعیت هم همین است، هر جایی که کارگران مجروح می شوند، کشته می دهند، آن جا خود کارفرماها و دولت سرمایه داری مقصر است. هیچ کس از زندگی بدش نمی آید، کارگری که می خواهد برود کار کند، می خواهد زنده باشد و معیشت زن و بچه اش را فراهم کند، آخر چطور ممکن است این ها بیایند با این اتهام روبرو بشوند که؛ " کارگران خودشان ایمنی را رعایت نمی کنند" اصلاً این طوری نیست، در کارهای پروژه ای را وزارت اطلاعات اشراف دارد من اطلاع دارم از این قضیه، این که؛ در ارتباط با حوادث اطلاعاتی بیرون درز نکند، من دوستانی را در کارهای پروژای در جنوب داشتم می گفتند؛ بعد از این که آن جا کارگر جسدش می افتد، می آیند کمربند ایمنی را می گذارند بغل جسدش و عکس می گیرند و می گویند که این خودش استفاده نکرده است. اگر در این کارهای پروژه ای واقعاً اگر بخواهیم آمار بگیریم، این آمار امکانش نبوده تا به حال گرفته شود ولی به گواه کسانی که آن جا کار می کنند و قبلاً هم بوده اند، این آمار حوادث و کشته شدگان به ویژه بسیار بالاست یا در رابطه با کارگران ساختمانی، من یک دوره ای که در آن بخش کار می کردم واقعاً شاهد این بودم که پرت شدن از داربست و غیره یک چیز معمولی است. من یک چیزی به شما بگویم در رابطه با این قضیه با یک پیمان کاری در کارگاه های ساختمانی صحبت می کردم، او می گفت؛ ما قراردادی که با دولت داریم ۵ کشته برای سال برای ما طبیعی است. یعنی این را دولت می پذیرد که این بدیهی است که توی کار کارگر کشته بشود. این ها بیرون منتشر نمی شود و مردم ما اطلاع ندارند، بنابراین در رابطه با سؤالی که کردید واقعیت این است که اصلاً مسئلۀ حوادث کار بی ارتباط با دیگر معضلات کارگری نیست، مسئلۀ تشکل کارگری است، کارگران تا توازن قوا نباشد، تا تشکل نداشته باشند که از آنان در مجامع حقوقی و غیره دفاع بکند، ما شاهد بیش از پیش این حوادث خواهیم بود، بنابراین گره اصلی این قضیه حاکمیت سرمایه داری در ایران است و مسئلۀ تشکل کارگری.

بهروز خباز عزیز، من ضمن تشکر از شما برای انجام این گفت و گو در پایان این صحبت ها اگر نکتۀ خاصی دارید و پیامی که دوست دارید به گوش همکاران تان و فعالین کارگری برسانید این وقت را همچنان در اختیار دارید، بفرمایید.
من به خانواده های جان باختگان از همین جا تسلیت می گویم، و همکاران و هم طبقه ای های خودم را دعوت به همبستگی و پیش به سمت ایجاد تشکل های مستقل کارگری می کنم. واقعیت این است که همکاران عزیز، امروز هیچ کس در آن جامعه دلی برای ما بسوزاند، به جز خودمان، به جز رفقای مان، به جز دوستان مان، به جز همکاران مان، به جز آن فعالینی که آن جا هستند. بنابراین دست روی زانوی خودمان بگذاریم و به هر نحوی که تشخیص می دهید بروید به سمت ایجاد تشکل های مستقل کارگری، این تشکل ها با اتکا به ارادۀ خود کارگران می توانند بسیاری از شگفتی ها در آن جامعه باشند و این مطمئناً رژیم فعالین را این طوری دستگیر می کند، سرکوب می کند، فعالین جنبش های اجتماعی را این شکلی سرکوب می کند. این ها همان طور که اول صحبت هایم گفتم هراس دارند از اتحاد و همبستگی ما، پس بنابراین به نظر من گره اصلی مشکلات ما در آن جامعه بی تشکلی ما است. خوب است که در کنار فعالینی که جانفشانانه در آن جامعه زندگی شان را پای آرمان های شان، پای نگاه انسانی شان گذاشته اند، همکاران این بچه ها در کارگاه های مختلف هم بیایند دست به دست هم بدهند و با تشکیل جمع های کوچکی در یاری رساندن به این همکاران و نمایندگان شان گام های اساسی را در جهت ایجاد تشکل های مستقل کارگری بردارند. من به شما خسته نباشید و به همکارانم و فعالین کارگری در ایران درود می فرستم.

ما فعالین در رادیو دمکراسی شورایی هم با ابراز همدردی با خانوادۀ کارگران و همکاران این کارگران جان باخته باز هم از شما ممنون هستیم برای این صحبت و گفت و گو و با آرزوی موفقیت و سرافزاری برای شما و همۀ فعالین کارگری.
ممنون و خسته نباشید

رادیو دکراسی شورایی - بهروز خباز