افق روشن
www.ofros.com

پیرامون تغییرات پیشنهادی قانون کار


میلیتانت                                                                                                        شنبه ١۴ آبان ماه ١٣٩٠

یک طیف بر این اعتقاد است که قانون کار فعلی، قانون دولت سرمایه داریست و تجربه نشان می دهد که این قانون هیچ ثمره ای برای کارگران نداشته است. به عبارتی دستاورد قانون کار در تمامی این سال ها، چیزی به جر ناامنی شغلی، ممنوعیّت اعتصاب و تشکلات مستقل کارگری و سندیکاها، گسترش شرکت های پیمانکاری و قراردادهای موقت، اخراج های دسته جمعی و بازخریدهای اجباری و غیره نبوده است. به همین خاطر، مقابله با تغییرات جدید در قانون کار دیگر بی معناست و حتی می توان گفت خاک پاشیدن در چشم کارگران است. چرا که اکثریّت کارگران دیگر به کلیت رژیم حاکم توهّمی ندارند، چه رسد به قانون کار آن. طیف دوم اعتقاد دارد که هرچند قانون کار، از سوی حاکمیّت سرمایه داری و به نفع آن ها تدوین شده است، اما اصلاحیه پیشنهادی آن با سرنوشت تمامی کارگران و زندگی روزمرۀ آنان ارتباط تنگاتنگی دارد. بنابراین سکوت در برابر آن جایز نیست. لطفاً نظر خود را در این مورد بیان کنید.
مازیار رازی: با سلام؛ من با نظر دوم بیشتر توافق دارم. بديهی است که تغييرات پيشنهادی "قانون کار" هيچ ارتباطی به بهبود وضعيت کارگران ندارد. اگر سردمداران، مفسّرین و "اقتصاددانان" رژيم قصد بهبود وضعيت کارگران را داشتند، می بايستی کل "قانون کار" را از اساس تغيير می دادند. علت اصلی اين تغيير و تحولات به سياست های مختلفی بازمی گردد که دو جناح عمده رژيم با يکديگر داشته اند، اما از این تحلیل درست نمی ‌توان به موضع سلبی و سکوت روی آورد، حتی اگر به فرض ۸۰ درصد کارگران هم قانون کار را بی ارتباط با خود بدانند. به نظر من آگاهی کل طبقۀ کارگر را نباید با آگاهی کارگران پیشرو یکی دانست. شاید این نسبت فرضی در مورد کارگران پیشرو، یعنی بخش کوچکی از کارگران جامعه درست باشد، اما محققاً در مورد کل کارگران صحیح نیست.
ما باید از هر موقعیتی برای افشای سیاست‌های دولت سرمایه داری به نفع خود استفاده کنیم. در دل هر مبارزه‌ای، حتی برای حفظ یا ایجاد کوچکترین روزنه های ممکن، کارگران می ‌توانند از طریق دخالتگری، هم خود و هم سایر اقشار تحت ستم را برای برداشتن گامی به جلو، و کسب اعتماد به نفس آماده کنند.
اما افشاگری می ‌تواند جنبه‌ های متفاوتی به خود بگیرد. بله درست است که ما باید در همان چارچوبی که سرمداران دولت سرمایه داری قانون کار را اصلاح یا ترمیم می‌ کنند اعتراض کنیم و آن را مورد سؤال قرار دهیم - مانند مسألۀ تعیین عیدی از سوی کارفرمايان و یا کاهش تعطیلات به ۲۱ روز و غیره- اما از این‌ها نیز باید فراتر رفت و یک سلسله مطالبات خود کارگران را در مقابل قانون کار پیشنهادی طرح کرد و بدین ترتیب ابزار مبارزاتی را تیزتر نمود. با آغاز از مسایل ذکر شده، ما می ‌توانیم موارد زیر را به عنوان مطالبات کارگران طرح کنیم.
قانون کار کارگران با "قانون کار" سرمايه داران متفاوت است. زيرا:
اول؛ کارگران برای تضمين اجرای قانون کار بايد قادر به تشکيل نهاد مستقل خود باشند (مستقل از دولت و تمام احزاب سياسی موجود). تنها با ايجاد يک تشکل مستقل کارگری بدون دخالت دولت و کارفرمايان است که قانون کار معنای واقعی پيدا می کند. اما، رژيم همواره "خانۀ کارگر" و نهادهای وابسته به آن مانند "شوراهای اسلامی کار"،"انجمن های صنفی"،"انجمن های اسلامی"،"مجمع نمايندگان" و "حزب کارگران اسلامی" را به عنوان نهادهای کارگری معرفی کرده است. در صورتی که اين ها همه نهادهای "زرد" و وابسته به دولت هستند و هيچ يک معرف منافع حقیقی کارگران نيستند (حتی اگر در برخی موارد انعکاس دهندۀ مطالبات واقعی کارگری باشند).
دوم، کارگران خواهان افزايش دستمزدهای خود به میزان افزايش نرخ تورم هستند. افزایش سرسام آور هزینه ها، معیشت کارگران را تهدید کرده است. فرض کنید اگر قرار باشد تا هر یک از اعضای یک خانوادۀ چهار نفری، روزی سه وعده و در هر وعده دو عدد تخم مرغ ٣٧۵ تومانی با دو قرص نان لواش ١۵٠ تومانی مصرف کند، هزینۀ این خانواده تا پایان ماه برای فقط همین اقلام جمعاً به ٣٧٨ هزار تومان خواهد رسید! دیگر از سایر هزینه ها مثل آب، برق، گاز (به خصوص در فصل سرما)، هزینه های بهداشتی و درمانی، آموزش فرزندان، ایّاب و ذهاب و سایر موارد مانند برنج، روغن، گوشت قرمز، چای و غیره بگذاریم. این ها در شرایطی است که حدّاقل دستمزد تنها حدود ٣٣٠،٠٠٠ تومان تعیین شده است. تورم در جامعه ايران بی داد می کند و طبق گزارش جدید و خوش بینانۀ عوامل صندوق بین المللی پول برای ایران، به ٢٢.۵ درصد رسیده است.
سوم؛ کارگران خواهان افزایش ایمنی کار هستند؛ با بالا بردن سرعت کار و استفاده از ابزار قديمی و غيراستاندارد، شمار سوانح ناشی از کار و تلفات جانی و قطع اعضای بدن (عمدتاً انگشتان دست) کارگران افزايش يافته است. تضمين ایمنی کار در کارخانه ها و جايگزينی ابزار قديمی و از کار افتاده با وسايل جديد، از جمله خواسته های کارگران است که بايد برآورده شود.
کارگران در مقابل اين اجحافات با "کُندکاری" و از کار انداختن ماشين آلات کهنه، دست کشیدن از کار، اعتصاب و در سطح بالاتر اشغال کارخانه ها، می توانند توطئه های کارفرمايان را خنثی سازند.
چهارم؛ کارگران خواهان جلوگيری از روند اخراج کارگران و کاهش ساعات کار می باشند. کارفرمايان به بهانۀ عدم درآمد یا سود کافی و يا نداشتن وسايل يدکی و غیره، دست به "تعدیل نیروی کار" یا همان اخراج کارگران زده اند. اين روند در چند سال گذشته شدت يافته است. اخراج هر کارگری به هر علتی ممنوع بايد اعلام گردد. بررسی اختلاف بين کارفرما و کارگران تنها از طريق نمايندگان کارگران در کارخانه که به صورت دمکراتيک و بدون اعمال نفوذ جاسوسان رژيم در کارخانه (مانند انجمن های اسلامی) صورت گيرد، بايد تحقق يابد. کار برای همه در کارخانه موجود است، کارفرمايان می توانند با کاهش ساعت کار برای همه کارگران کار ايجاد کنند.
اگر کارفرمايان سخن از عدم سوددهی کارخانه به ميان می آورند، پاسخ کارگران اين باید باشد که "دفترهای حساب و کتاب را باز کنيد!". بگذاريد همه کارگران مشاهده کنند که میزان تولید و فروش محصولات کارخانه، حقوق مدیران و حقوق و دستمزد کارگران چه مقدار بوده است.
اگر کارفرمايان و دولت سرمايه داری قادر به سازماندهی توليد و استخدام کارگران نيستند، بايد کنار روند و سازماندهی را به خود کارگران بسپرند. کارگران با کارایی بیشتری قادر به توليد و توزيع کالاهای کارخانه خواهند بود. کنترل کارگری بر توليد و توزيع يکی از مطالبات محوری کارگران در مقابل کارفرمايان و رژيم است.
پنجم؛ حق اعتصاب يکی دیگر از خواسته های به حق کارگران ايران است. قانون کار سابق و جديد فاقد اين نکته اساسی است. مبارزه در راستای اخذ حق اعتصاب و سازماندهی اعتصاب تنها راه مقابله با اجحافات کارفرمايان و دولت سرمايه داری است. اگر دولت به چنين خواستی تن ندهد، راهی جز سازماندهی اعتصاب از طريق هسته های مخفی کارگری باقی نمی ماند. کارگران ايران تنها با سازماندهی اعتصاب کارگری است که می توانند اعتماد به نفس يافته و خود را برای مديريت کارگری آماده کنند.
ما از طریق مطالبات ملموس و قابل درک و به بهانۀ این قانون کار، می ‌توانیم آگاهی کنونی کارگران را یک گام کوچک به جلو سوق دهیم، در صورتی که با موضع بی تفاوتی و عدم دخالتگیری و به ویژه بدون ارائۀ یک بدیل مبارزاتی، کارگران را بیشتر منزوی و دلسرد خواهیم کرد. کسانی که استدلال می ‌کنند نباید در این مورد دخالت کرد، باید روشن سازند که پس در این موقعیت چه باید کرد؟ اگر پاسخ، یک سلسله کلیات همیشگی باشد و فعالیت مشخصی مطرح نکنند، در عمل کارگران را به بی تفاوتی و بی‌عملی دعوت کر ده اند.

با تشکر

مصاحبه میلیتانت با مازیار رازی