افق روشن
www.ofros.com

«تشکل‌های کارگری؛ «سرپناه کارگران در مبارزه‌های صنفی


بهروز کارونی                                                                                                       پنجشنبه ٣ تیر ١٣٨٩

به رغم برخوردهای امنيتی و قضايی جمهوری اسلامی ايران با تشکل های مستقل کارگری، فعالان کارگری در مناطق گوناگون ايران اقدام به تاسيس تشکل های کارگری می کنند.
در چند ماه گذشته در کنار تشکيل سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و اتحاديه آزاد کارگران ايران و سنديکای کارگران شرکت نيشکر هفت تپه، تشکل های جديدی مانند شورای موقت کارگران کارخانه ذوب آهن اصفهان و شورای موقت کارگری مجتمع های پتروشيمی ماهشهر نیز تاسيس شده اند؛ مناطقی که هزاران کارگر در آنها مشغول به کار هستند و از اين رو، تاسيس چنين تشکل هايی در اين مجتمع های بزرگ صنعتی از اهميت بسياری برخوردار است.
در آخرین نمونه از این اقدامات فعالان کارگری برای تشکل یابی کارگران، خبرگزاری « ایلنا» گزارش داد که يک هيئت موسس، متشکل از صنف رانندگان اتوبوس‌های برون شهری، کارگران خباز و کارگران شاغل در صنعت ذوب‌آهن سرگرم فراهم کردن مقدمات برگزاری مجمع عمومی هيات موسس کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگری ايران هستند.
'حسین'، از اعضای شورای موقت کارگری مجتمع های پتروشيمی ماهشهر، با « رادیو فردا» درباره دلیل تشکیل این تشکل کارگری و برخی از مسایل مربوط به جنبش کارگری ایران گفت و گو کرده است؛

دلايل تشکيل شورای موقت کارگری در مجتمع های پتروشمی ماهشهر چه بوده است؟
علت اصلی تشکيل شورا اين بود که کارگران پيشرو شاغل در منطقه، يعنی فعالان کارگری، به ضرورت يک تشکل پايه ای که خواست های کارگران را نمايندگی کند و بتواند صف اعتراض آنان را برای رسيدن به خواست هايشان متحد کند، پی برده بودند. شورا می تواند کارگران معترض و پيشرو واحدهای مختلف در اين مجتمع را به هم نزديک کند، کارگران را بر روی خواست های مشترک شان به حرکت و اعتراض فرابخواند و سرپناهی برای سازمان يافتن مبارزات کارگری باشد.
فعالان کارگری به اين نکته مهم که کارگران باوجود پتانسيل قوی مبارزاتی و به رغم محروميت از داشتن تشکل و سرکوب و کنترل شديد در اين منطقه، قادر به پيشبرد مبارزات قدرتمند نخواهند بود، به اين نياز حياتی و داشتن تشکل توجه کردند و شورای موقت کارگری مجتمع های پتروشمی ماهشهر را تاسيس کردند؛ به ويژه که مبارزه کارگران بدون وجود تشکلی که همه بخش های مجتمع را زير بال خود بگيرد، پراکنده می ماند.
برای مثال، در بهترين حالت ممکن است کارگران به طور مثال، در حرکت، حقوق يک ماه خود را دريافت کنند، ولی بطور قطع نخواهند توانست بدون اتحاد و داشتن تشکل ويژه خود و بدون مبارزه سراسری در کل منطقه، جلوی بيکار سازی ها بايستند، دستمزدهای پرداخت نشده خود را دريافت کنند، سطح دستمزدشان را بهبود دهند، ايمنی محيط کار داشته باشند و همه آن خواست هايی که تشکل های کارگری در قطعنامه اول مه بر روی تحقق آنها تاکيد کردند، برآورده شوند.
به نظر من، داشتن تشکل مثل نان شب برای کارگران لازم و حياتی است. به اين ترتيب، ما نخواهيم گذاشت که به زندگی و معيشت ما تعرض کنند و همراه با خانواده های مان زير خط فقر زندگی کنيم و بچه های مان از تحصيل محروم شوند.

در شرايط کنونی، وضعيت کارگران شاغل در مجتمع های پتروشيمی ماهشهر چگونه است؟ اين مجتمع ها اصلا وضعيت خوبی ندارد.
اوضاع اقتصادی نابسامان جامعه، شيرازه امور در اين منطقه حساس صنعتی را نيز از هم پاشانده و کارخانه ها يکی يکی دارند به تعطيلی کشيده می شوند. برای مثال، مجتمع «شهيد رسولی» توليد کننده فرمالين است که به دليل تحريم های اقتصادی نمی تواند توليداتش را صادر کند و در عين حال، اين توليدات نيز در داخل مصرف داخلی ندارد و از سوی ديگر، چون انبارش پر شده، به اجبار تعطيل شده است.
مديريت اين مجتمع، کارگران را با ۱۰ روز کار در ماه فروردين حفظ کردند و سپس گفتند که اميدوارند از اول ارديبهشت بتوانند توليد را شروع کنند، که تاکنون اين قول تحقق نيافته است. خبرهای بدی از اين کارخانه به گوش می رسد، که بر اساس آنها نبايد اميد داشت که ديگر قادر به ادامه کار باشد و در نتيجه، کارگران اخراج خواهند شد.
مجتمع های شيمی « تکست»، « متانول - ۲» نيز کاملا به تعطيلی کشيده شده اند.
در کل، به دليل مشکلات مالی دولت، اکثر پروژه های در دست احداث در اين منطقه، تعطيل و يا نيمه تعطيل شده اند و آنهايی که در حال توليدند، با مشکل تامين قطعات و تجهيزات روبه‌رو هستند و در کل، اوضاع بيش از پيش به طرف رکود پيش می رود.

در ماه های اخير، شاهد اعتصاب های کارگری در مناطق مختلف ايران بوده ايم. به نظر شما، اين اعتصاب ها چه نتايجی در بر داشته است؟
روشن است اين اعتصابات نه تنها به کارگران در بخش های ديگر، بلکه به کل جامعه روحيه می دهد.
در پی اين اعتراض ها، کارگر قدرت مبارزاتی خود را بيشتر درمی يابد؛ به ويژه، کارگران پيشرو از اين اعتراضات نيرو می گيرند و اهميت اعتراض متشکل را در ميان کارگران مجتمع ها به همه کارگران ياد آور می شوند. مسئله اينست وقتی که کارگر در به تنهايی به خود رجوع می کند، می بيند که با خطر از دست دادن کارش روبه‌رو است، محافظه کار می شود. انتظار خيلی فوق العاده ای هم نمی شود از او داشت. او خيلی راحت از شما می پرسد راضی هستی که من در قبال دست زدن به يک اعتراض علنی در برابر کارفرما، کارم را از دست بدهم؟ خوب، طبيعی است که شما قادر به دادن جواب مثبت نخواهيد بود، اما وقتی کارگر خود را در جمع و متشکل و متحد می بيند، و همکاران خود را در کارخانه بغل دستی را می بيند که مبارزه می کنند و جامعه را می بيند که سرشار از اعتراض است، محافظه کاری خود را کنار می گذارد، خصوصا اينکه وقتی که روند اخراج و بيکاری را مقابل خود می بيند، وقتی که دستمزدش را نمی دهند و وقتی که زندگی اش به آخر خط می رسد، ديگر جايی برای محافظه کاری برايش باقی نمی ماند. يعنی راه ديگری در برابرش قرار ندارد.
او مجبور است برای دفاع از زندگی اش دست به مبارزه مرگ و زندگی بزند.
می خواهم بگويم که بدون شک، اعتصابات يک منطقه در ايران، در مناطق ديگر تاثيرات مهمی دارد. ازجمله می تواند يک شهر را به جنب و جوش بياورد و اميد را در دل کارگران و خانواده های آنان ايجاد کند.
از همين رو، هر مبارزه ای بايد مورد حمايت و پشتيبانی بخش های مختلف کارگران قرار گيرد.

واکنش دولت به اعتراض های صنفی کارگران در ايران و نيز تلاش آنان برای تشکل يابی را چگونه تحليل می کنيد؟
دولت از اعتراضات صنفی کارگری هراس دارد، چرا که امروزه، اعتراض صنفی با اعتراض سياسی مساوی است. برای مثال، وقتی کارگر در اعتراض به حقوق معوقه خود اعتراض می کند، می بينيد فورا نيروی انتظامی را در مقابلش بسيج می کنند، حراست کارخانه به حال آماده باش در می آيد.
حکومت به خوبی می داند اعتصاب حتی در يک کارخانه می تواند به چند مرکز ديگر سرايت يابد، می تواند خانواده ها را به ميدان بياورد، در شهر انعکاس وسيعی بيايد و به مبارزات گسترده در جامعه تبديل شود؛ موضوعی که برای حکومت هزينه خواهد داشت.
به نظر من، دولت از اين موضوع می ترسد و برای همين، مانع تشکل يابی کارگران در مناطق گوناگون ايران می شود، اما ما برای اينکه قدرتمند باشيم، بايد متشکل باشيم. قدرت ما کارگران در همين موضوع است و با اتکا به اين قدرت نبايد بگذاريم زندگی مان مورد تعرض و تهاجم قرار بگيرد.
ما نه تنها بايد با طرح هدفمند شدن يارانه ها مخالفت کنيم، بلکه بايد خوستار رايگان شدن درمان، آموزش و پرورش برای خانواده ها و کودکان ما در همه سطوح رايگان شوند. ما بايد با ايجاد تشکل ويژه خود بايد برای دستمزد يک ميليون تومانی در ماه برای کارگران تلاش کنيم.

بهروز کارونی

رادیو فردا - ۰۱/۰۳/۱۳۸۹