افق روشن
www.ofros.com

گفتگویی نشریه آرش با یداله خسروشاهی

نشریه آرش - یداله خسروشاهی                                                             سه شنبه ٣۱ شهریور ۱٣٨٨


گفتگویی با نشریه آرش

جهت اطلاع لازم است یادآور شوم که این گفتگو قبل از جریانات اخیر در ایران انجام گرفته است. من نظرم را در مورد موقعیت کنونی جنبش کارگری با توجه به انفجار خشم مردم پس از مراحل انتصاب رئیس جمهور در مطلبی تحت عنوان "کارگران و موقعیت حساس کنونی" بیان داشته ام که قبلآ در بعضی از سایت ها درج شد. اما جهت اطلاع بیشتر این مطلب در ضمیمه همین گفتگو آورده شده است. یداله خسروشاهی بیست و ششم شهریورهشتاد و هشت

سئوالات نشریه آرش

* به نظر شما سطح ،آگاهی طبقاتی، کارگران ایران در چه مرحله ای است؟
نمود عینی درک آگاهی طبقاتی به مفهوم واقعی آن را می توان در شکل مبارزات و طرح خواسته ها، قدرت تشکل یابی، موقعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی امروزین و خصلت مبارزاتی فعالین جنبش های مختلف اجتماعی از جمله جنبش کارگری مورد بررسی قرار داد.
آنجا که طبقه کارگر و فعالین پیشتاز آن مسلط به تئوری علمی باشند و آن را در پروسه عینی مبارزه خود دخیل کنند و با این دید طبقاتی کارگران را به مصاف سرمایه سوق دهند، این طبقه از امکانات اقتصادی ، سیاسی و اجتماعیی بالایی برخوردار خواهد بود و این زمینه وجود دارد که برای کسب قدرت و گرفتن سرنوشت خویش بدست خود گام های استواری بردارد. از طرف دیگر ضعف تئوریک علمی و عدم شناخت منافع طبقاتی از طرف این طبقه و پیشروان آن، کارگران را همچنان در وضعیت نابسامان اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی قرار خواهد داد.
لذا می توان گفت که چنانچه طبقه کارگرمبارزه طبقاتی را بر مبنای نگرشی سوسیالیستی به پیش برد و آن را توشه راه خود کند در اوج قدرت قرار خواهد گرفت و هر چه از آن دور شود بر ذلتش افزوده می گردد. بنابراین می توان چنین اظهار داشت که موقعیت کنونی کارگران در ایران و آنچه که در حال حاضر بدست آورده اند نمودار مشخصی است از سطح آگاهی های کسب کرده تاکنونی آنان.
با این برداشت چنانچه به وضعیت مبارزاتی و مطالباتی کارگران در ایران امروز بپردازیم، آنچه در مقابل چشمان ما قرار دارد به ما می گوید که کارگران در ایران در محدوده یک مبارزه اقتصادی تدافعی و در ابتدای راه تشکل یابی خود بسر می برند.
از طرفی می دانیم که مبارزه اقتصادی صرف بدون مبارزه سیاسی شکل بسیار ابتدایی از مبارزه طبقاتی است. چرا که چنین مبارزه هایی که در مراحل اولیه قرار دارند، مبارزه کل طبقه کارگر بر علیه کل سرمایه دارن نیست و تنها مبارزه بخش بخش کارگران در مقابل کارفرمای خودی است. این چنین مبارزاتی استثمار را از بین نمی برد بلکه مانند قرض مسکنی است که به بیمار آرامش می دهد ولی بیماری را درمان نمی کند. این طبقه بدون کسب قدرت سیاسی و در اختیار گذاشتن وسائل تولید به کل جامعه، در چارچوب مبارزات اقتصادی تنها قادر است استثمار را تخفیف دهد، ولی نمی تواند آنرا از میان بردارد. مبارزه طبقه کارگر در سه وجه، اقتصادی، سیاسی و تئوریک علیه سرمایه به پیش برده می شود. لذا در مبارزه اقتصادی صرف که از ملزومات اساسی هر جنبش کارگری است، بعد آگاهی طبقاتی هنوز در مرحله ابتدایی خود قرار دارد. که می توان گفت جنبش کارگری ایران در حال حاضر در این مرحله قرار دارد. و تا رسیدن به رویایی مستقیم کل طبقه کارگر با کل سرمایه راه های پُرفراز و نشیب و موفقیت ها و شکست های فراوانی را در مسسیر خود دارد و هنوز از طبقه ای در خود به طبقه ای برای خود مبدل نشده است.
برای درک بهتر مسئله به چند گفته مارکس اشاره می کنم. او در هیجده برومر چنین می گوید:

" فقط آگاهی طبقاتی طبقه کارگر می تواند راه برون رفت از بحران سرمایه داری را نشان دهد. تا زمانی که این آگاهی حضور{فعال} نداشته باشد، بحران همیشه وجود دارد. به نقطه شروع خود باز می گردد، و همان مدار بسته را از سر می گیرد تا آنکه سرانجام پس از رنج های بیشمار و کژراهه های هولناک، آموزشگاه تاریخ، فرایند آگاه سازی این طبق را به کمال برساند و هدایت تاریخ را به او بسپارد..."
همچنین در فقرفلسفه می گوید:

" طبقه کارگر باید نه فقط در {برابر سرمایه} بلکه {برای خود} به طبقه مبدل شود، یعنی ضروزت اقتصادی مبارزه طبقاتی خود را به سطح اراده آگاهانه و آگاهی طبقاتی فعال و کارساز برکشد... مسئله طبقه کارگرفقط این است که پیش از رسیدن به بلوغ عقیدتی، پیش از رسیدن به شناخت درست موقعیت طبقاتی و آگاهی طبقاتی، هنوز رنج های بسیاری را باید متحمل شود."

* پیشنهادات عملی و ملموس شما برای تشکل یابی طبقه کارگر در این مرحله چیست؟
بنظر من راه برون رفت چندین ساله بی تشکلی کارگران در ایران را فعالین کارگری در ایران در مقابل چشمان ما قرار داده اند. که از دو منظر می توان به آن پرداخت.
فعالیت فعالین کارگری خارج از مراکز کاری و اقدامات فعالین کارگری در درون مراکز کاری. قبل از شکل گیری تشکلات درون مراکز کاری که مهم ترین آنها سندیکای کارگران واحد و هفت تپه است، تشکلاتی خارج از محیط کار با اعلام علنیت اظهار وجود کردند. هیت موسس سندیکاها و انجمن های صنفی که متشکل از کارگران قدیمی صنوف مختلف بودند ضمن اعلام موجودیت ، طی نامه ای از وزارت کار خواستند که آنها را به رسمیت یشناسد. که این خواست تاکنون عملی نشده و این جمع نیز پس از چندی در سایه قرار گرفت.
به دنبال این حرکت کمیته پیگیری برای ایجاد تشکلات کارگری طی بیانیه ای که به امضاء بیش از سه هزار نفر رسیده بود اعلام موجودیت کرد و رونوشت بیانیه خود را به وزارت کار ارائه داد. که این خود بهانه ای شد برای عدم پیوستن بخشی از فعالین کارگری به این حرکت نوین. پس از چندی کمیته هماهنگی جهت ایجاد تشکل کارگری طی بیانیه ای که به امضاء بیش از سه هزار نفر رسیده بود اعلام موجودیت کرد. محسن حکیمی در مصاحبه با بی بی سی اعلام کرد که: این کمیته در مقابل با کمیته پیگیری سازماندهی شده است.
کمیته پیگیری پس از مدتی فعالیت و با دادن شعار ایجاد تشکلات کارگری بدست خود کارگران و بدون الزام دریافت مجوز از هیچ نهادی که قبلآ توسط فعالین کمیته همانگی طرح شده بود، بخاطر اختلافاتی به انشعاب کشده شد و تعدادی از موسسین اولیه از این تشکل خارج شدند و این تشکل نیزبه انزوا کشیده شد. کمیه هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری که با شعار ایجاد تشکل به همت خود کارگران به میدان آمده بود، پس از طرح اساسنامه و برنامه خود، بر خلاف شعار اعلام شده از طرف این کمیته، در صدد برآمد که از بالای سر کارگران و بجای کارگران خود را تشکل کارگری اعلام کند و از کارگران خواست که به این اتحادیه ضد سرمایه داری بپیوندند.
پس از حدود یکسال بخاطر درگیری نظری در مورد بندهایی از اساسنامه ، این کمیته به انشعاب کشیده شد و اکثر فعالین آن زیر نام کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلات کارگری شروع به فعالین نموده و مسیر حرکت خود را از چند نفر باقی مانده جدا کردند. تجربه تاکنونی دوران شکل گیری کمیته ها و نهادهای خارج از مرکزی کاری این را می گوید که چنین نهادهایی اگر بخواهند خود را قیم کارگران در نظر بگیرند و بدون پشتوانه کارگری در محیط های کاری و بدون سازمان دادن کارگران در پایه ها، بجای کارگران اعلام تشکل کنند و خود را نماینده آنها بحساب آورند، راهی جز اضمحلال در پیش نخواهند داشت.
من در ابتدای شکل گیری کمیته پیگیری و هماهنگی ضمن شادباش به چنین اقدامی اعلام کردم که فعالین این کمیته ها اگر در نظر داشته باشند که در غیاب پایه های کارگری و بدون تشویق و ترغیب کارگران در جهت سازمایابی خویش، خود را نماینده و قیم کارگران اعلام کنند، خود به مانع بزرگی در مقابل سازمان یابی کارگران مبدل خواهند شد که در چنین موقعیتی انرژی زیادی صرف خواهد شد که این موانع را از مسیر تشکل یابی کارگران ایران دفع کنند. که پروسه تاکنونی این کمیته ها و به بیراهه کشاندن اقدامات فعالین کارگری و همچنین انرژی زیادی که صرف دفع این موانع شد صحت این پیش بینی را به ثبوت رساند. پس از بحث های زیاد فعالین کارگری به این نتیجه رسیدند که راه برون رفت جنبش کارگری ایران از موقعیت کنونی، تشویق و ترغیب کارگران در مراکز کاری جهت ایجاد تشکلات مورد نظر خویش است. در این راه خوشبختانه با اتحاد عملی که فعالین کارگری در مسیسر فعالیت خود قرار داده و شواری همکاری را سازمان دادند و اهم فعالیت خود مصروف به سازمانیابی کارگران در محیط کاری اعلام کردند، امید می رود که این نفیصه با فعالیت مشترک این عزیزان برطرف و به مسیر اصلی خود یعنی تشویق و ترغیب کارگران برای سامان یابی خود در مراکز کاری منجر گردد.اما در گیر و دارد درگیری های این کمیته ها بود که هیت موسس احیاء سندیکای واحد اعلام موجودیت کرد و با بسیج کارگران در جهت احیاء سندیکایی خود گامی اساسی برداشت که در این راه فعالین این اقدام بنیادین تاکنون هزینه های بسیاری سنگینی را متحل شده اند. که همگان از پروسه شکل گیری آین تشکل و فداکاری های فعالین آن با اطلاع هستند. عروج سندیکای واحد در چنین مقطعی باعث شد که کمیته های خارج از محیط های کاری به سایه کشیده شوند و فعالین آنرا براین داشت تا به یک بازنگری از عملکرد یکساله خود بپردازند که نتیجه تاکنونی آن ایجاد شورای همکاری است.
با پیدایش سندیکای واحد و با قرار گرفتن اخبار این تشکل یابی در سرتیر رسانه های گروهی جهان که به همت فعالین خارج از کشور به وقوع پیوست، راه برون رفت عملی جنبش کارگری از بی تشکلی چندین ساله مشخص شد. که در استمرار آن، کارگران و فعالین کارخانه نیشکر هفت تپه ضمن یک مبارزه بی امان و طولانی مدت در حین مبارزه به این نقطه نظر رسیدند که تشکل مورد نظر خود را بنیان گذارند و با درس آموزی از حرکت کارگران شرکت واحد و با عدم پذیرش ایجاد شوراهای مافیایی اسلامی کار، با برگزازی مجمع عمومی هیات مدیره خود را انتخاب و تشکل سندیکایی خود را بدون دخالت نهادهای غیر کارگری در سطح جامعه اعلام کردند. که از دستگیری ها و مشکلاتی که رژیم بر آنها روا داشت همه مطلع هستیم.
آنچه که فعالین کارگری با از خودگذشتگی و پرداخت بهایی سنگین در مقابل چشمان ما قرار داده اند، این است که راه تشکل یابی کارگران در ایران از کانال ایجاد تشکلات مستقل کارگری در مراکز کاری و توسط خود کارگران و بدون احتیاج به مجوز از هر ارگان سرمایه امکان پذیر است. با ایجاد این دو تشکل بود که بخشی از فعالین کارگری که قبل از چنین پروسه ای نظرات دیگری را در رابطه با سازمانیابی کارگران مطرح می کردند، با نفی عملی دهنیت گذشته خود به حمایت از این سازمانیابی کارگران روی اوردند و از این حرکت حمایت کردند. در همین زمینه می توان به غملکرد کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری اشاره داشت که نه آنکه هیچ نمودعملی برای سازمانیابی کارگران حتا در یک کارگاه کوچک چند نفره از خود بجای نگذاشته، بلکه به سد خاکی تشکل یابی کارگران مبدل شده بود که با این باران بهاری سازمانیابی کارگری، این کمیته از جلوی پای فعالین کارگری شسته و روی به اضمحلال گذاشت و به یک بنگاه خبر پراکنی و نفی هرگونه عمل کارگران مبدل شده است.
لذا با توجه به سئوال شما، می توان گفت که مسیر سازمان یابی کارگران در ایران همانطور که نشان داده شده، از کانال ایجاد تشکلات مورد نظر کارگران و با اراده آنها و بدون دخالت نیروهای غیر کارگری از مراکز کاری به پیش خواهد رفت. که امید است با توسعه تشکلات در سایر کارخانجات و محیط های کاری دیگر و با پیوستن این تشکلات به یکدیگر ، منتخبین آنها تشکل سراسری و مستقل کارگران ایران را اعلام کنند.
به نظر من نهادهای متشکل فعالین کارگری خارج از محیط کار با توجه به تجربه چند سال گذشته لازم است که نیرو و توان خود را معطوف به تشویق و ترغیب کارگران در مراکز کاری بخصوص صنایع بزرگ نمایند. در کنار این اقدام اساسی این فعالین ضمن یک همگرایی قادر هستند که طی اطلاعیه ها و نوشته هایی همچون فراخوان اول ماه مه امسال، خواسته ها و مطالبات کارگران ایران را در سطح جامعه مطرح کنند و به صدای واقعی کارگران در کشور مبدل گردند. تداوم چنین اقدامی ضمن آنکه شاهد بوجود آمدن تشکلات جدید در صنایع مختلف خواهیم بود، سبب خواهد شد که در دراز مدت طیف وسیعی از فعالین کارگری به این اقدام بپوندند و این به مرکزی مورد پذیرش کارگران در ایران مبدل گردد.

•آیا در این مرحله از جنبش کارگری ایران، می توان سخنی از گرایش های مختلف به میان آورد؟
آنچه مسلم است، کارگران از نطر اقتصادی دارای منافع مشترکی هستند ولی از نظر سیاسی و نظری چنین نیست. آنها نیز همانند سایر اقشار اجتماعی دارای گرایشات و نظرگاه های متفاوتی هستند. رسوخ گرایشات سرمایه داری و غیر کارگری در میان کارگران انکار ناپذیر است. کارگران نیز تحت تبلیغات رسانه های جمعی سرمایه داران به گرایشات غیر کارگری روی می آورند و حامل نظرات انحرافی از منظر منافع طبقاتی خویش نیز هستند. اما این که با توجه به موقعیت فعلی و امروز کارگران در ایران، آیا عمده کردن اختلافات نظری در میان کارگران از طرف هر نیرو و نهادی کاری اصولی است یا خیر؟ جواب من به این سئوال صد در صد منفی است.
به نظر من در موقعیت فعلی سخن گفتن از طبقه کارگر در ایران به مفهوم طبقاتی آن از واقعیت به دور است.می توان گفت کارگران در ایران بصورت جدا از هم و در گروه ها و جمع های مختلف دست به اعتراضات و اعتصابات متعدد و جدا از هم می زننند. و هنوز به عنوان یک طبقه با تشکل متحدی وارد میدان مبارزه نشده و کل دستگاه دولتی و سرمایه را به چالش نکشیده اند. مبارزه با کارفرمای خود و صاحب کارخانه خود است که در مقطع کنونی شکل بیرونی مبارزه کارگران را به ما نشان می دهد.
جنبش نوپای سازمان یابی کارگران در ایران تازه شروع به شکوفه کرده و چند جوانه از لاله درونی آن سر برون آورده است. در جنین مقطعی اشتراک منافع اقتصادی است که همگرایی و وحدت در بین کارگران را نمایندگی می کند. نه تضاد فی مابین فعالین کارگری. البته نیروها و نهادهایی هستند که از سال ها پیش تاکنون و حتا در مقطعی که اثری از تشکل کارگری در ایران نبود و کارگران در بی تشکلی مطلق بسر می بردند، ضمن جناح بندی های مصنوعی، کارگران به راست و میانه و رادیکال تقسیم می کردند، خود را در بخش رادیکال قرار داده و با عمده نشان دادن تضاد بین کارگران و گل آلود کردن آب، در صدد صید برای فرقه خود شده و با بینشی تسمه نقاله وارانه کارگران را فرامی خواندند که به فرقه آنها بپیوندند. که تا هم اکنون نیز چه در رابطه با فعالین کارگری و نهاد های موجود در داخل کشور و چه در رابطه با خارج به این روش مخرب ادامه می دهند.هیچ نوشته و مطلبی را از آنها نمی توان یافت که بر چنین مبنایی بنا نشده باشد.(۱) این جماعت تضاد اصلی در جامعه ایران را نه تضاد کار و سرمایه ، بلکه تضاد درون فعالین کارگری می بینند. همواره بر تشدد و چند دستگی بین کارگران تاکید دارند و کمتر در نوشته های آنها می توان نقدی بر رژیم سرمایه و حاکمیت موجود دید.
بجای تشویق و ترغیب فعالین کارگری به همگرایی و وحدت روی منافع مشترک و ایجاد زمینه هایی سالم در جهت بارور کردن درک طبقاتی آنها، به صورت هیستریک به جناح بندی غیر واقعی درون فعالین کارگری می پردازند و بر چند دستگی و انشقاق درون فعالین کارگری تاکید می ورزند.که این عمل در موقعیت کنونی که جنبش نوپای کارگری در حال شکوفایی است، وارد کردن سم خطرناکی بر پیکر نحیف این جنبش است و بس.

• اصولآ در مبارزه ی صنفی اتحادیه ها و سندیکاهای کارگری ایران، مسئله "آگاهی طبقاتی" چه مقدار نقش بازی می کند؟
همانطور که در سئوال اول شما بیان داشتم، نقش آگاهی طبقاتی در میان طبقه کارگر برای پیشبرد اهداف نهایی این طبقه در راستای نفی استثمار و رسیدن به یک جامعه سوسیالیستی تآثیر بسیار بسزایی دارد. تاریخ جنبش کارگری جهانی به ما نشان می دهد که در مقاطعی که طبقه کارگر به آگاهی طبقاتی بالایی دست می یابد بطرف کسب قدرت به پیش می رود. در گیرودار انقلاب روسیه در تابستان ١٩١٧ نزدیک به دو میلیون و هشتصد هزار کارگر یعنی سه چهارم کارگران صنعتی از طریق کمیته های کارگاهی و کارخانه ای در جنبش کنترل کارگری در مراکز کاری مشارکت فعال داشتند . که این نشانگر سطح آگاهی طبقاتی کارگران است. و یا در ماه فوریه که طبقه کارگر در سرنگونی تزاریسم نقش اصلی را داشت، اجازه داد که در کنار قدرت شورایی که خود برپا کرده بود یک قدرت دیگر توسط سرمایه داری شکل گیرد. علت اساسی این امر نازل بودن سطح آگاهی طبقاتی در میان بخشی از کارگران و دهقانان و رسوخ افکار خرده بورژوازی در میان آنان بود. بر همین مبنا بود که احزاب رفرمیست منشویک و اس ار در رآس شوراها قرار گرفتند. اما طی چند ماه و در جریان مبارزه رشد آگاهی طبقاتی کارگران بجایی رسید که در سی و یکم آگوست با الهام گرفتن از کمون پاریس و تجربه سال ١٩٠۵ خود ، با شعار تمام قدرت بدست شوراها و نفی حاکمیت دوگانه بمیدان آمدند و در ٢۴ اکتبر با یک قیام مسلحانه حاکمیت نمایندگان کارگران، سربازان و دهقانان را بر جامعه مستولی کردند.
لذا مشاهد می کنیم که پیوند ارگانیک و دیالکتیکی مبارزه اقتصادی و سیاسی و فرا رویی از خواسته های روزمره و آنی (که امر حیاتی این طبقه است) به خواسته های آتی و نهایی و طرح شعارهایی که در برگیرنده نفی سرمایه و استثمار انسان از انسان است از بنیادی ترین معیارهایی است که می توان نقش آگاهی طبقاتی را در آن مورد سنجش قرار داد.
اما از طرف دیگراین موضوع را همواره و در هر شرایطی بایستی بیاد داشته باشیم که به قول مارکس ، "انسان ها مقدمتآ بایستی زنده بمانند، زندگی کنند، و به تجدید تولید وجود انسانی خود بپردازند. این بدان معناست که قبل از هر چیز بایستی نیازهای اولیه خود را برآورده سازند. یعنی بخورند، بیاشامند، بپوشند و مسکن گزینند." (ایدئولوژی آلمانی)

• به نظر شما در شرایط امروز قدرت سیاسی حاکم بر ایران، مبارزه برای افزایش دستمزد می تواند به تشکل یابی کارگران و جنبش های اجتماعی ' دیگر کمک کند، یا مبارزه برای حق تشکل؟
در ابتدا لازم است روی این مسئله تاکید شود که طرح تحقق هرخواسته ای از طرف کارگران بدون شکلی از سازماندهی امکان پذیر نیست. یعنی این وحدت و همگرایی کارگران در یک مرکز کاری یا در سطح کشور است که امکان تحقق خواسته هایشان را ممکن می سازد. هر چه قدرت سازماندهی برای پیشبرد هر امر مطالباتی مستحکم تر باشد، هر مقدار که کارگران برای دستیابی به خواسته هایشان متحدانه در میدان مبارزه آماده باشند، شانس پیروزی آنها بیشتر است. لذا بدون تشکل و وحدت جمعی نمی توان امیدی به متحقق شدن مطالبه ای را داشت.
اما ممکن است طی یک مبارزه مثلآ جلوگیری از تعطیل کارخانه و یا پرداخت دستمزدهای معوقه و.... کارگران یک واحد دست از کار بکشند و با برگزاری مجمع عمومی خواستار تحقق این مطالبه مشخص شوند. که در صورت موفقیت هم پس از بازگشت بکار، این کارگران بازهم متفرقند و فاقد هر گونه سازمان یابی. در بعضی از چنین مبارزاتی است که پس از مدتی کارگران به این نتیجه می رسند که برای دستیابی کامل به کلیه خواسته هایشان بهتر است جهت سازماندهی جمعی اقداماتی را در دستور کاری خویش قرار دهند. نمونه بارز آن اقدام کارگران هفت تپه طی مبارزات چندین ماهه بود که در حین مبارزه برپایی تشکل مورد نظر خود را گر چه با هزینه سنگین به پیش بردند و آن را در سطح جامعه اعلام کردند.
گرچه ممکن است چنین اقداماتی در سطح یک واحد و مرکز کاری با موفقیت به پیش برده شود. و حتا دستمزد کارگران آن واحد خاص نیزافزایش یابد اما پیشبرد چنین اقداماتی از جمله افزایش دستمزد کارگران در سطح کشور، احتیاج مبرمی به وجود تشکلات نیرومند کارگری در سطح ملی دارد. پیشبرد امر افزایش دستمزد کارگران در صورت وجود تشکل پر قدرت و سراسری کارگران که ممکن است منجر به اعتصابات عمومی شود، احتیاج به وجود منابع مالی است که کارگران بتواند در زمان اعتصاب برای رفع مایحتاج خود از آن استفاده کنند. که این مستلزم داشتن یک تشکل سراسری با صندوق مالی قوی است که حق عضویت کارگران در آن صندوق جمع آوری شده باشد.
بنا برآنچه گفته شد، تحقق مطالبات در تک واحد ها نیز احتیاج به یک همگرایی جمعی دارد که می تواند از کانال اعتصاب و مجمع عمومی به پیش برده شود، اما در سطح عمومی و برای تحقق خواسته های کلی طبقه کارگر از جمله افزایش دستمزد وجود یک تشکل فراگیر کارگری که در برگیرنده تشکلات مراکز کاری است از ملزومات اساسی هر اقدام کارگری است. در غیر اینصورت و بدون پشتوانه قوی کارگری، یعنی کارگران متشکل در سطح ملی می توان شعار افزایش دستمزد و یا هر مطالبه کارگری را در سطح جامعه مطرح کرد. که بنظر من در حد همان شعارباقی خواهد ماند و امکان تحقق آن صفر خواهد بود. نمونه هایی از چنین شعارهایی در گذشته دیده ایم که فقط روی کاغذ ماندند.

•در کشوری که کارکنان واحدهای اقتصادی کوچک بخش اعظم نیروی کار را تشکیل می دهند و غالبآ از شمول قانون کار خارج هستند، مبارزه برای افزایش دستمزد و ایجاد تشکل های کارگری مستقل، از چه راه هایی باید پیش برود؟
در مورد کارگاه های کوچک و یا هر مرکز کاری دیگر وقتی به موقت و پیمانی بودن کارگران اشاره می می کنیم، این بدان معنا است که اینها از شمول قانون کار بیرون هستند و بنابراین با توجه به قوانین موجود رژیم اسلامی، از حقوق قید شده در قانون کار از جمله حق تشکل و غیرو محروم هستند. اما بایستی توجه داشته باشیم که بر مبنای حقوق کارگران در سطح بین الملل و قوانین بین المللی کارگری، هیچ رژیمی نمی تواند کارگران را از داشتن تشکل مورد نظر خودشان محروم کند. داشتن حق تشکل یکی از بنیادی ترین و ایتدایی ترین حقوقی است که از نظر جامعه بین المللی برسمیت شناخته شده است و رژیم جمهور اسلامی نیز برآن صحه گذاشته.
از طرف دیگر این یکی از اصول شناخته شده کارگران در سطح جهان است که بدون مبارزه هیچ حقی از طرف کارفرمایان برای آنها در نظر گرفته نخواهد شد> لذا حق اعتصاب را با اعتصاب، حق تجمع را با تجمع و حق تشکل را با مبارزه و اعلام آن در سطح جامعه می توان بدست آورد و نمی توان به امید بخشش و لطف کارفرمایان و دولت ها در هیچ زمینه ای نشست و منتظر آعطاء این حقوق از طرف آنها شد.
اما اینکه گفته اید که کارگران کارگاه های کوچک از چه راه هایی می توانند خود را متشکل کننند، بنظر من راه های متعددی وجود دارد.از جمله کارگران کارگاه های کوچک مستقردر شهرهای بزرگ که تعداد چنین کارگاه های زیاد است، می توانند در بخش های متمرکز در وحله اول متشکل شوند و سپس با پیوستن بیکدیگر تشکل شهری خود را بوجود آورند. مثلآ در تهران یا اصفهان و اراک و... کارگران می توانند اتحادیه هایی منطقه ای خود در شمال و جنوب و شرق و غرب شهر را سامان دهند. کاری که به اسم شورا در مقطع انقلاب ۵٧ انجام دادند و با موفقیت هم توآم بود، ( شورای کارگران شرق، غرب، جنوب و شمال تهران) و پس از این مرحله اتحادیه شوراها و یا تحت هر نام دیگری که مایلند را بوجود آورند. که با برنامه ای مشخص با برگزاری کنگره ای متشکل از نمایندگان منتخب آنها در شهرها، قادرند تشکل سراسری خود را در سطح ملی سامان دهند.
می دانیم در مقطع فعلی معلمان در سطح کشور تشکل خود را اعلام کرده اند. که در برگیرنده تشکلات معلمان در هر شهر است که آنهم منبعث از تشکلات ناحیه ایی معلمان در ناحیه های مختلف هر شهر می باشد. این الگو می تواند مورد استفاده فعالین کارگری در کارگاه های کوچک نیز قرار گیرد.

• آیا تعیین حداقل دستمزد بدون وجود تشکلات مستقل کارگری می تواند معنایی داشته باشد؟
فکر کنم در سئوال بالاتر به این پرسش پاسخ داده ام. اما جهت تاکید لازم است بگویم که گرچه ممکن است در یک واحد بر اثر فشار و اقدامات کارگران کارفرما مجبور به افزایش دستمزد کارگران همان واحد شود، اما در سطح ملی امکان تحقق افزایش مزد کارگران و یا هر مطالبه عمومی دیگر کارگران بدون وجود تشکلات مقتدر کارگری و در میدان مبارزه آماده بودن کارگران غیر ممکن است.

•نظرتان راجع به بحثی که میان عده ای از فعالان کارگری در رابطه اتحادیه های کارگری و مبارزه علیه سرمایه داری ( یا کارمزدی) مطرح است، چیست؟
همانطور که گفته اید تعداد انگشست شماری هستند که چنین بحث هایی را مطرح می کنند. در ابتدا این دوستان بقول خودشان در مقابل کمیته پیگیری برای ایجاد تشکلات کارگری، کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری را مطرح کردند. که پس از مدتی برای آن اسا سنامه و .. را در نظر گرفتند و اتحادیه ضد سرمایه داری متشکل از تمامی کارگران، اعم از رادیکال و رفرمسیت و مذهبی و غیرو را اعلام، که بعدها به شوراهای ضد سرمایه داری تغییر نام یافت.
این دوستان در ظاهرحرف های قشنگی می زنند، اما وقتی به جنبه عملی می رسند با مشکل اساسی روبرو میشوند. اینها مععقدند که کارگران در همین شرایط امروزی بایستی به این تشکل ضد سرمایه داری آنها بپیوندند و مبارزه ای را برای لغو کارمزدی در دستو کار امروز خود با وجود همین رژیم به پیش ببرند. اگربه مفهوم لغو کارمزدی توجه کنیم چیزی جز رسیدن به یک جامعه سوسیالیستی نیست. یعنی این دوستان معتقدند که در همین رژیم و با پیوستن کارگران به آنها می توانند جامعه را به طرف سوسیالیسم سوق دهند. این یعنی همان راه رشد غیر سرمایه داری که حزب توده در اوائل انقلاب مطرح کرد و معتقد بود که امام خمینی جامعه را به سوسیالیزم سوق می دهد. و قطعآ می دانید که چه انرژی از کل چپ گرفت. چه در تآیید و چه در نفی این تئوری خیال بافانه.
حال این عزیزان نیز پس از گذشت چندین سال به دنبال همان تئوری براه افتاده اند که همانند حزب توده در اساس نفی انقلاب طبقاتی را در برداشته و رفرم در جامعه سرمایه داری را تبلیغ و تئوریزه می کنند. حتا بعضی از اینها بجایی رسیده اند که به فعالین کارگری نهیب می زنند که در نوشته های اعتراضی شان از کلمه "بیدادگا ه ها" بجای دادگاه های رژیم استفاده نکنند.
این دوستان هر حرکت و عمل و اقدام کارگران در هر زمینه ای را نفی می کنند، همه را عامل سرمایه قلمداد می کنند. و راه تجات کارگران را پیوستن به این تشکل لغو کارمزدی دانسته و به کارگران دستور می دهند که کارخانجات را تسخیر کنید و از دولت بخواهید که مواد اولیه را در اختیار شما قرار دهند!!!! اما در دنیای واقعی با توجه به نفی تمامی اقدامات کارگران از طرف این جمع و حتا نفی جمع شدن کارگران در حزب سیاسی خود، عملکردشان پاسیفیسم و بی عملی مطلق آنها را به نمایش می گذارد.برای نشان دادن واقعیت وجودی این جمع، نظرتان را به بخشی از نوشته مارکس در" بی تفاوتی سیاسی" جلب می کنم. که بیانگر واقعیت وجودی این دوستان است.
مارکس با کنایه می گوید:

" طبقه کارگر مجاز نیست که خود را بعنوان یک حزب سیاسی متشکل سازد. و... زیرا مبارزه بر علیه دولت بمعنی برسمیت شناختن دولت است و این با اصول ابدی در تضاد می باشد! کارگران حق ندارند دست به هیچگونه اعتصابی بزنند زیرا بخاطر نائل آمدن به افزایش مزد و یا جلوگیری از تقلیل آن، نیرو ها را بهدر دادن بمعنی قبول سیستم کارمزدی است و این در تضاد با اصول ابدی رهایی طبقه کارگر است. اگر کارگران در مبارزه سیاسیشان بر علیه دولت سرمایه داری فقط به این علت با یکدیگر متحد شوند، که امتیازی کسب کنند، آنوقت سازش هایی خواهند کرد و این با اصول ابدی در تضاد می باشد....اگر مبارزه سیاسی طبقه کارگر اشکال قهرآمیز بخود بگیرد و اگر کارگران دیکتاتوری انقلابی خود را جانشین دیکتاتوری سرمایه داری سازند، در این صورت مرتکب جنایت وحشت انگیز لطمه دار ساختن اصول ابدی شده اند.
بعبارت دیگر، کارگران باید دست روی دست بگذارند و وقتشان را برای جنبش سیاسی و اقتصادی بهدر ندهند. تمام این جنبش ها نمی توانند شامل چیزی جز نتایج بلاواسطه برای آنها باشد. آنها باید بعنوان انسان های مذهبی حقیقی برای نیازمندی های روزمره ارزشی قائل نباشند. باید با کمال اعتقاد اعلام نمایند که اگر طبقه شان به چهار میخ کشیده شود و نژادشان نابود گردد، بازهم نباید باصول ابدی خللی وارد بیاید! همانطور که مسیحیان باید معتقد به موعظه کشیش باشند و از تعلقات مالی دنیوی پرهیز کنند و فقط توجه به آن داشته باشند که به بهشت نائل آیند {حال شما بجای بهشت بخوانید استحاله اجتماعی}، که در یک بامداد زیبا، در یک گوشه از دنیا بوقوع خواهد پیوست. چیزی که هیچ کس نمی داند چگونه و بوسیله چه کسی تحقق خواهد یافت. که البته هر دوی اینها بیک اندازه گمراه کننده می باشد. بنابراین طبقه کارگر باید با رفتاری شبیه به یک گله گوسفند فربه، در انتظار این به اصطلاح استحاله اجتماعی بنشیند و دولت را بحال خود بگذارد.... کارگران باید در زندگی عملی روزمره شان، مطیع ترین نوکر دولت باشند ولی در باطن با تمام نیرویشان بموجودیت آن معترض باشند. با خریدن و خواندن نوشته هایی که مربوط به از میان بردن دولت میباشد، انزجار تئوریک خود را نسبت به آن اعلام دارند. البته آنها باید متوجه باشند که بجز ایراد نطق و خطابه در باره جامعه آینده – که شامل نابودی این نظام منفور می باشد، باید از هر نوع مقاومتی در مقابل نظام سرمایه داری خوداری کنند!"

•رابطه فعالان چپ داخل و خارج کشور و جنبش کارگری ایران را در حال حاضر چگونه ارزیابی می کنید؟
به نظر من با توجه به مبارزات کارگران ایران طی سه چهار سال گذشته و انعکاس این مبارزات در سر تیتر و اخبار رسانه گروهی در سطح جهان، بخشی از فعالین چپ توجه خود را معطوف به جنبش کارگری کرده و در این زمینه فعالیت هایی را در دستور کار خود قرار دادند. اما این رابطه هنوز به نقطه امیدوار کننده و قابل قبولی نرسیده است. متاسفانه هنوز هستند نیروهای سیاسی که به کارگران بعنوان تسمه نقاله و ابزار رسیدن به قدرت سیاسی نگاه می کنند. هنوز سکتاریسم از پیکر چپ رخت برنبسته است. هنوز نزد برخی از این نهادها منافع فرقه ای بر منافع طبقه کارگر ارجحیت دارد. هنوز بخشی از این چپ با طرح شعارهای غیرواقعی و آنارشیستی و با نفی هرگونه اقدام کارگران مبارزه کارگران را به تمسخر می گیرد. هنوز رقابت های کاذب و غیرواقعی در میان بخشی از فعالین چپ در ارتباط با پیشبرد اهداف کارگران وجود دارد. هنوز افرادی پیدا می شوند که با طرح اختلافات غیرواقعی در میان فعالین کارگری در صدد جذب نیرو به فرقه چند نفری خود هستند. هنوز بخشی از این فعالین حاضر نیستند بپذیرند که فعالین کارگری از نظر درک منافع خود به مقطعی رسیده اند که می توانند سازمانده تشکلات خود در جامعه باشند. هنوز هستند نیروهایی که بجای کارگران برایشان تشکل بوجود می آورند و به آنها فرمان پیوستن به چنین تشکلاتی را می دهند.
تا چنین دیدگاه ها و عملکردها از جامعه چپ رخت برنبندد، تا چپ نپذیرد که یک نیروی کمکی و حمایتی برای پیشیبرد اهداف طبقه کارگر است، نه رهبر و فرمانده و نسخه پیچ، این رابطه به ریل اصلی خود بازنخواهد گشت. لازمه رسیدن به چنین نقطه ای ارجحیت دانستن منافع طبقه کارگر بر منافع گروهی و تلاش برای به قدرت رساندن طبقه کارگر بر سرنوشت خویش است و بس.

• رابطه جنبش کارگری با جنبش های اجتماعی دیگر را چگونه ارزیابی می کنید؟ و چه پیشنهاداتی برای تقویت روابط آنها دارید؟
به نظر من طی دو سه سال گذشته تلاش هایی برای همگامی جنبش مختلف اجتماعی در ایران بعمل آمده است. فعالین جنبش کارگری ، زنان، دانشجویان، نویسندگان و.. در این رابطه اقداماتی را انجام داده و اطلاعیه های مشترکی نیز صادر کرده اند. که در حد خود قابل ستایش و گامی به پیش است.
فعالین جنبش های اجتماعی لازم است بر این مسئله توجه صد چندان کنند که هیچ جنبش مترقی در جامعه بدون همکاری و همگامی سایر نیروهای موجود در جامعه قادر نیست به اهداف خود دست یابد. همکاری و همگامی فعالین این جنبش ها و داشتن یک برنامه مشترک با چشم اندازی دراز مدت قادر خواهد شد این جنبش ها را هر چه بیشتر به یکدیگر نزدیک تر کند.
مطلعیم که رژیم اسلامی تاکنون با سرکوب زیاد از تشکل یابی جنبش های اجتماعی در ایران جلوگیری کرده است. نویسندگان، زنان، کارگران و... از بی تشکلی در عذابند. تدوین یک برنامه مشترک در جهت تشکل یابی و همکاری و همگامی فعالین جنبش های اجتماعی برای تحقق آن از اهم مسائلی است که می تواند در دستور کارهمین امروز فعالین جنبش های مختلف اجتماعی قرار گیرد.

• درک شما از از مقوله "استقلال جنبش و تشکل های کارگری ایران" از دولت، احزاب و نهادهای سرمایه داری چیست؟
•و بنظر شما جنبش کارگری ایران تا کجا و چگونه و در چه ابعاد و ساختاری می تواند روی حمایت های بین المللی حساب کند؟

با نگاهی به تاریخ خونین جنبش کارگری از ابتدای شکل گیری این طبقه تاکنون در می بابیم که طبقه کارگر با همه جانفشانی ها و مبارزات بی امانی که با سرمایه داشته پس از فراز و نشیب هایی هم اکنون در موقعیتی قرار دارد که زنجیرهای سرمایه توسط احزاب سوسیال دموکرات و سوسیالست سابق بر دست پای او فشرده شده است و تمامی تلاش این احزاب وابسته به سرمایه و رهبران آن در این است که این طبقه را در چهارچوب همین نظام سرکوب گر و استثمارکننده نگه دارند. با استفاده از تمامی امکانات موجود سرمایه داران در سطح جهان نظم موجود سرمایه را حفظ کنند و جلوی هر گونه حرکت رادیکال و خودجوش کارگران در سطح جهان را سد نمایند.
با نگاهی به این تاریخ خونبار متوجه می شویم حتا در مقاطعی که طبقه کارگر خیزشی جهت کسب قدرت سیاسی برداشته و در صدد اعمال حاکمیت خود بر جامعه بوده، احزاب چپ و راست با ترفندهایی این جنبش را مهار کرده و خود بر اریکه قدرت سوار شده که نتیجه آن وضعیت موجود طبقه کارگر در سطح جهان است. که در موقعیت تدافعی برای حفظ دستاوردهای گذشته خویش است. ضعف مفرط فعالین سوسیالیست برای خودآگاهی کارگران در سطح جهان، عقب نشینی بخش وسیعی از این فعالین و به دامن سرمایه روی آوردن نتیجه ای است که در مقابل چشمان ما قرار دارد.
از این رو بنظر من با توجه به تجربیات گذشته لازم است فعالین کارگری سازماندهی فعالیت های اقتصادی و سیاسی خود را بطور مستقل و با همت خود به پیش ببرند. اجازه دخالت به هیچ نیرویی را در امور کارگری ندهند و در همه زمینه های سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی سازمان های مستقل خود را برپا دارند و تمامی تصمیمات را بعهده نمایندگان منخب خود واگذارند و هر آنگاه که احساس کردند که این نمایندگان در جهت منافع آنان گامی برنمی دارند، آنها را تعویض و افراد دیگری را بجای آنها بگمارند. دوران تسلط نیروهای سیاسی بر جنبش کارگری بپایان رسیده و لازم است این نیروها کمک کننده و مشوق خود سازماندهی کارگران و گرفتن سرنوشت کارگران بدست خودشان باشند. استقلال طبقه کارگر در موقعیت فعلی از تمامی ارگان های غیر کارگری و احزاب چپ و راست و میانه از مهم ترین مسائلی است که لازم است مورد توجه فعالین جنبش کارگری قرار گیرد. رهایی طبقه کارگر از قید و بند استثمار تنها بدست کارگران و با همت آنان امکان پذیر است. هر نگرشی دیگر در این زمینه اگر فریب کارانه نباشد به بیراهه بردن این طبقه است که سرنوشت مختوم آن امروز در مقابل چشمان ما قرار دارد. این به مفهوم ستنیز با نیروهای سیاسی معتقد به هژمونی طبقه کارگر بر جامعه نیست. همکاری مستقلانه با این متحدین واقعی طبقه کارگری از اهم مسائلی است که لازم است به آن توجه کامل شود.
اما در مورد حمایت های بین المللی، همانطور که مطلعید بیش از بیست سال است که فعالین کارگری تبعیدی برای کسب حمایت های بین المللی از خواسته ها و مبارزات کارگران ایران تلاش می کنند. تلاش بی وقفه و چندین ساله فعالین کارگری در "انجمن کارگران پناهده و مهاجر ایرانی" با شعار "زنده باد تشکلات مستقل کارگری" سنگ بنای شروع این حرکت در سطح خارج از کشور بود. که قادر شدند ضمن شناساندن جنبش کارگری ایران به طبقه کارگر جهانی حمایت های بخش وسیعی از کارگران را از خواسته ها و مبارزات کارگران ایران بدست آورند. گرچه در ابتدا این حرکت مورد بی مهری بعضی از نهادهای سیاسی قرار گرفت و این حرکت و شعار را یک اقدام "عقب مانده و جهان سومی" قلمداد کردند، اما با توجه به موفقیت های این اقدام تاریخی، بعضی از نیروهای سیاسی نیز با ایجاد نهادهای کارگری به این عرصه مبارزه در خارج از کشور پیوستند و به کسب حمایت های بین المللی از جنبش کارگری ایران همت گماشتند. به دنبال آن فعالین "بنیاد کار" این حرکت را تداوم بخشیدند و سپس با اقدامی هماهنگ فعالیت خود را در " اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران" به پیش بردند که این فعالیت ها هم اکنون نیزادامه دارند. در همین رابطه نیز کمیته هایی در سطح شهر ها و کشورهای مختلف با همان برنامه و اهداف و عملکرد "انجمن کارگران تبعیدی" توسط فعالین جنبش کارگری سامان داده شدند که در مجموع با توجه به همکاری آنها با یکدیگر تاکنون قادر به کسب حمایت های مفیدی از جنبش کارگری ایران شده اند.
کسب حمایت های بین المللی در چند وجه به پیش برده شده است، دخالت مستقیم در مبارزات و اقدامات کارگران محل سکونت، شناساندن جنبش کارگری ایران به فعالین کارگری کشورهای مقیم، ایجاد یک ارتباط مستقیم و بدون واسطه بین فعالین کارگری و تشکلات آنها با نهادهای کارگری در سطح جهان و کسب حمایت آنها از اقدامات کارگران در ایران. بطوری که هم اکنون هیچ نهاد کارگری در سطح جهان نیست که از وضعیت موجود کارگران در ایران بی اطلاع باشد و در حمایت از خواسته های کارگران ایران تلاش نکند. طی این سال ها با تلاش فعالین جنبش کارگری در سطح خارج از کشور و اطلاع رسانی لحظه به لحظه از وضعیت کارگران و فعالین کارگری ایران، موقعیت این حمایت ها بجایی رسیده که اخبار و مبارزات کارگران ایران در رآس اخبار رسانه های جمعی در سطح جهان قرار گرفته است. این تلاش ها بجایی رسیده که نهادهای بین المللی کارگری به جلو صحنه آمده و به ابتکار خود در جهت حمایت از کارگران ایران اقداماتی را به پیش می برند.
در گذشته فعالین کارگری با تکیه بر پایه ها و شعب کارگری و فعالین شناخته شده جنبش کارگری کشورهای محل سکونت قادر شدند مسئولین و نهادهای بین المللی کارگری را به حمایت از کارگران ایران وادارند. یعنی در گذشته سکان پیشبرد امر حمایت های بین المللی در رابط با طبقه کارگر ایران در دست فعالین کارگری خارج از کشور بود. و نهادهای بین المللی کارگری و مسئولین آنها با مشورت و همفکری با فعالین کارگری مقیم خارج این حمایت ها و پشتیبانی ها به پیش می بردند.
اما با ایجاد تشکلات کارگری در ایران و اوج مبارزات کارگران سندیکای واحد و ایجاد ارتباط بی واسطه به آنها، مسئولین نهادهای بین المللی کارگری بدون توجه به فعالین کارگری در خارج از کشور و از بالای سر آنها فراخوان هایی را در جهت دفاع از کارگران ایران به پیش بردند. بعنی اگر در گذشته مسئولین نهادهای بین المللی بعنوان مشاور و کمک کننده برای پیشبرد حمایت های بین المللی بحساب می آمدند و نبض این اقدامات در دست فعالین جنبش کارگری خارج از کشور بود، اما در حال حاضر این مسئولین نهادهای بین المللی هستند که با فراخوان هایی فعالین جنبش کارگری خارج از کشور را بدنبال خود به میدان می آورند. با توجه به اینکه اکثریت مسئولین نهادهای بین المللی کارگری در جهت اهداف سازمان تجارت جهانی و صندوق بین المللی پول از یکطرف و از طرف دیگر وابسته به دولت های خویش و پیش برنده نظرات آنها هستند، این خطر وجود دارد که چنانچه همین رویه به پیش برده شود ، در صورت شکل گیری تشکلات مختلف در ایران و توسعه آنها، تسلط نهاد های بین المللی بر جنبش کارگری ایران تثبیت و این جنبش نوپا را در چنبره سرمایه جهانی قرار دهند. و استقلال آن را به مخاطره بیاندازند.
به نظر من راه جلوگیری از چنین پروسه ای، پایان دادن به تفرقه و چند دستگی در بین فعالین جنبش کارگری در سطح خارج از کشور است. با نفی افراد سکتاریست و فرقه گرا لازم است تمامی فعالین جنبش کارگری در سطح خارج از کشور بسمت یک وحدت عمل در رابطه به حمایت از جنبش کارگری به پیش روند.
من ظرف پیشبرد این اقدام حمایتی را " کنفدراسیون همبستگی با جنبش کارگری در ایران" می دانم. ایجاد یک کنفدراسیون نیرومند سراسری همبستگی با جنبش کارگری ایران آن اهرم و چشم اندازی است که می تواند یک همگرایی عمومی در میان همه فعالین جنبش کارگری و احزاب و سازمانهای چپ و سوسیالیست را دامن زند. می توان کنفدراسیون نیرومندی ایجاد کرد که با متمرکز کردن همه نیروهای فعال به عنوان یک مرجع سیاسی معتبر و قابل اعتماد همه ظرفیت برابری طلب و عدالتخواه موجود در ایرانیان تبعیدی را به این عرصه فعالیت جلب و به میدان حمایت عملی از جنبش کارگری بکشاند. میتوان کنفدراسیون نیرومندی ساخت که اقدامات اعتراضی کنونی را از اعتراضات سمبلیک ارتقا داده و به اقدامات مؤثری تبدیل کند که ضربات جدی بر دستگاه جهنمی رژیم اسلامی وارد کند. میتوان کنفدراسیونی ساخت که به عنوان یک دستگاه رسانه ای توانا در عرصه افکار عمومی آزادیخواه و برابری طلب عرصه را بر کارگزاران رژیم اسلامی در خارج از کشور تنگ کند. می توان کنفدراسیونی را ایجاد کرد که هنگام اعتصاب به یاری کارگران بشتابد و با پشتیبانی مالی مؤثر فعالین جنبش کارگری، وحشت فقر و گرسنگی را از سر خانواده های آنان دور کند. میتوان کنفدراسیونی را ساخت که در پیوند با تشکلهای کارگری محل زندگی و نهادهای بین المللی به عنوان اهرمی برای سازماندهی اقدامات مؤثر در همبستگی با جنبش کارگری ایران عمل کند. سرمایه داران اسلامی و رژیمشان باید بدانند که در سرکوب جنبش کارگری با نیرویی متحد در خارج از کشور نیز روبرو خواهند بود. اگر درزمان رژیم گذشته جنبش دانشجویی میدان دار مبارزه با رژیم در خارج از کشور بود، امروز این فعالین جنبش کارگری هستند که میتوانند در عرصه همبستگی با جنبش کارگری میدان دار مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی باشند.
باید برای هر فعال جنبش کارگری روشن باشد که این اتحاد به نفع اوست. باید برای هر سوسیالیستی روشن باشد که هر اقدامی در این زمینه به تقویت جنبش سوسیالیستی و آینده این جنبش یاری خواهد رساند. ایجاد یک "کنفدراسیون سراسری همبستگی با جنبش کارگری در ایران" متکی بر واحدهای محلی و کشوری نیرومند نیاز فوری جنبش کارگری است. به این نیاز پاسخ بگوییم.

(١) برای پی بردن به شیوه برخورد مخرب این افراد می توانید به مطالب و نوشته های تاکنونی رضا مقدم در سایت های کارگر امروز، خانه کارگر و اتحاد سوسیالیستی مراجعه کنید.

کارگران و موقعیت حساس کنونی

نمایش انتصابی ریاست جمهوری اسلامی با کودتای رهبری اسلامی در جهت تصفیه حساب نهایی رقبای حکومتی اش و مطلق شدن حاکمیت جناحی بر جناحی دیگر نظام، به وضعیتی رسیده که پرده ها دریده شده و رویارویی علنی جناح ها فرصتی به مردم داده تا با تظاهرات خیابانی خشم خفته خود را به اشکال گوناگون و شعارهایی همچون، مرگ بر دیکتاتور، دیکتاتور حیا کن سلطنت را رها کن، سید علی پینوشه ایران شیلی نمی شه، ، علی، احمد پینوشه، ایران شیلی نمی شه و یا مرگ بر این دولت مردم فریب به نمایش گذارند. این تظاهرات ها که در اکثریت شهرهای مهم برپا شده، یادآور گوشه ای از انقلاب 1357 در ایران است.
در آن سال مردم به ستوه آمده از دیکتاتوری شاه در جهت رهایی از نکبت سلطنت به مبارزه مستقیم با رژیم روی آوردند. در این مبارزه اقشار مختلف اجتماعی هر یک با انگیزه ها و خواسته های مشخص پا به این میدان نفی رژیم گذاشتند. کارگران و تهیدستان جامعه برای رسیدن به یک زندگی بهتر انسانی و پایان دادن به نابرابری های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در عرضه مبارزه با رژیم گام برداشتند.
بنا بر نظر اکثریت قریب به اتفاق تحلیگران سیاسی نقش طبقه کارگر برای سرنگونی رژیم شاه با اعصابات سراسری و عمومی غیر قابل انکار است و کارگران ضربه نهایی را بر پیکر رژیم گذشته وارد کردند. اعتصابات کارگران صنایع و کارخانجات بزرگ چون نفت، گاز پتروشیمی، صنایع پولاد، مس و... با هماهنگی و همکاری با فعالین سایر جنبش های اجتماعی در تسریع سرنگونگی شاه نقش تعیین کننده ای داشتند. اما بخاطر ضعف سازماندهی نیروی انقلابی کارگران، ضد انقلاب بر موج این اقدام تاریخی سوار و با شعارهای فریبنده، پائین ترین رده اجتماعی یعنی مذهبیون سنتی را بر جامعه حاکم کرد که نتیجه بیش از ربع قرن این حاکمیت، وضعیت فلاکت بار طبقه کارگر و مردم زحمتکش در موقعیت کنونی است.
در آنمقطع با اینکه بخشی از کارگران دارای تشکلات محیط کاری خود بودند، اما در سطح ملی و در پیوند با یکدیگر از هیچ مکانیزمی بهره مند نبودند. و بخاطر همین نقیصه بزرگ به دنباله روی از سایر نیروهای طبقات دیگرکشیده شدند و به جریانی سیال و بی هدف و بی برنامه در تظاهرات خیابانی شرکت داشتند. از طرفی علیرغم تشکیل شوراهای کارگری توسط کمیته های کارخانه ها و اعمال کنترل کارگری بر محیط کار خود، فعالین کارگری بی توجه به مساله کسب قدرت سیاسی که به مساله روز جامعه تبدیل شده بود، خود را در کارخانه و محل کار خود محبوس کرده و به رفع مشکلات مرکز کاری خود مشغول شدند.
درآن موقعیت که تمامی امکانات جامعه سازماندهی طبقه کارگر در سطح ملی را نوید می داد، در آنمقطع که توازن قوا در کل جامعه بنفع مردم ستمدیده و بخصوص طبقه کارگر بود، در آنزمان که تمامی فعالین مبارز و از جان گذشته در میدان مبارزه حضور فعال داشتند، در وضعیتی که شوراهای انقلابی توسط کارگران و زحمتکشان و سربازان در سراسر کشور سامان یافته بود و کارگران در شوراهای تسخیر قدرت سیاسی در سطح مراکز کاری خود متحد شده بودند، متاسفانه بعلت عدم آگاهی از نیروی بالقوه خود و بعلت عدم سازمانیابی یکپازچه و متحد در سطح محلی و ملی و عدم توجه به مساله کسب قدرت سیاسی وعدم وجود یک منشور و برنامه منسجم کارگری برای ارائه به طبقه کارگر، کارگران دنباله رو جریانات طبقات دیگر شدند. این جریانات نیز با استفاده ابزاری از نیروی کارگران و زحمتکشان، از آنها بعنوان نردیان صعود به قدرت سیاسی استفاده کردند و روزگار طبقه کارگر و مردم زجر کشیده را به روز سیاه امروز رساندند. طبقه کارگری که در شکوفایی انقلاب در راس حرکت و هرم جامعه قرار داشت و با اعتصابات شکوهمند خود رژیم شاه را سرنگون کرد، به قعر جامعه سوق داده شد و جای خود را به پائین ترین و عقب مانده ترین قشر جامعه داد. مبارزات امروز مردم در ایران به بهانه تقلب در انتصابات رئیس جمهوری و صحنه هایی که مقابل جشمان ما قرار دارد، یادآور لحظاتی از انقلاب سال 57 است.
اشتباه بزرگی که ما فعالین کارگری (گر چه با خلوص نیت کامل) بخاطر عدم شناخت واقعی نسبت به منافع طبقاتی خود در آن مقطع مرتکب شدیم باعث فلاکت امروزی ما است. طبقه ای بی تشکل، زیر خط فقر، فاقد هر گونه آزادی های سیاسی و اجتماعی و در تحتانی ترین بخش جامعه. آیا این سرنوشت محتوم ما بود و راه نجاتی از این سیه روزی وجود نداشت؟
در مورد این خطای تاریخی دلایل بسیاری را می توان برشمرد. از جمله ، بی توجهی مطلق ما به سازماندهی یکپارچه و متحد کارگران در سطح جامعه، بی توجهی مطلق ما نسبت به خیزش تسخیر قدرت سیاسی و گرفتن سرنوشت خویش به دست خود همگام با متحدان بالقوه طبقه کارگر همچون فعالین سایر جنبش های اجتماعی که در صحنه مبارزه بودند. دنباله روی از نیرو ها و نهادهای غیرکارگری که با برنامه ای مشخص از طبقه کارگر بعنوان تسمه نقاله برای صعود به قدرت سیاسی استفاده می کردند. و ...
آیا این خطای فاحش را بایستی تکرار کرد؟ آیا نبایستی از آن اقدامات درسی آموخت و حلق آویز گوش کرد؟ آیا باز هم همچون سی سال پیش بایستی با نفی بخشی از سرمایه داران دنبالچه و نردیان ترقی بخشی دیگر از این زالوصفتان شویم؟
جواب دادن به چنین سئوالاتی بر عهده فعالین راستین طبقه کارگر در ایران است. که بگویند چگونه با اقداماتی عملی می توان از وقوع فاجعه سی سال پیش جلوگیری کرد و اجازه تکرار تاریخ را به نیروهای طبقاتی دیگر نداد و ازسقوط مجدد این طبقه به قعر جامعه جلوگیری بعمل آورد. بنظر من راه نجات جلوگیری از تکرار آن فاجعه در سازمانیابی سریع و یکپارچه کارگران در سطح کشور است. اینک که جناح های مختلف سرمایه برای بهره وری بیشتر از ثروت موجود مشغول جدال با یکدیگرند، اینک که مشغول نشان دادن چنگ و دندان نسبت به یکدیگر هستند، وظایف فعالین کارگری و متحدان آن در ایران ایجاب می کند که از این فرصت طلایی بوجود آمده حداکثر استفاده را بعمل آورند. با کمک سایر فعالین اجتماعی متحد خود، سازماندهی فوری تشکلات مورد نظر کارگران را در دستور کار همین امروز خود قرار دهند. چرا که امکان سازش از بالا وجود دارد و ممکن است فردا خیلی دیر باشد. کجا هستند ،" کارگر نفت ما، مبارزه سر سخت ما" ؟ مبارزینی که طی این سال ها در مراکز کاری مختلف اطلاعیه و اعلامیه می دادند چه می کنند؟ آیا در چنین موقعیتی نمی خواهند سر از لاک اطلاعیه دادن بردارند؟ لحظه کنونی احتیاج به عمل انقلابی دارد نه نوشتار انقلابی. سازمانیابی کل طبقه کارگر در مقابل کل سرمایه.
در لحظه کنونی فعالین کارگری در صنایع نفت، گاز ، پتروشیمی، صنایع پولاد، ماشین سازی ها، صنایع مس، مجتمع های صنعتی، کارگران پروژه ای و... وظیفه بسیار سنگینی بر عهده دارند.
امکان اعلام تشکلات مورد نظر کارگران، سازماندهی کارگران در شوراهای انقلابی کارخانجات و محلات، سازماندهی شوراهای کارگاه های کوچک، کارگران بیکار و پروژه ای با افق اتحاد آنان در سطح ملی و با منشور و برنامه مشخص کارگری در جهت تحقق خواسته های آنی و آتی طبقه کارگر از اهم وظائف سنگین فعالین کارگری در ایران است.
لازم است به این ضرورت حیاتی جنبش کارگری در مقطع کنونی جامعه عمل پوشانده شود. و در راستای اتحاد یکپارچه کارگران و جلوگیری از دنباله روی از جریانات سرمایه داری و نیروهای غیر کارگری حد اکثر تلاش را بعمل آورد. ایجاد صف مستقل طبقه کارگر و هم پیمانان آنها از جمله جنبش دانشجویی، جنبش زنان، معلمین، پرستاران، کادر آموزش و پرورش، ملیت ها، نویسندگان و نیروهای مترقی، راه بهره برداری از کارگران توسط بخش دیگری ازسرمایه را سد خواهد کرد و امید به پیروزی نهایی را صد چندان خواهد نمود. خود را برای ورود به مصاف بر سر قدرت سیاسی آماده کنیم.

پیش بسوی سازماندهی شورایی
و تشکلات مورد نظر کارگران و سایر نیروهای انقلابی در سطح جامعه.

یداله خسروشاهی،
عضو سابق شورای کارکنان نفت و دبیر سندیکای کارگران پالایشگاه تهران
بیست و شش خرداد هشتاد و هشت