افق روشن
www.ofros.com

بزرگ‌ترین تهدید ویروس کرونا؛ بربریت با چهره‌ای انسانی‌


اسلاوی ژیژک - ترجمه نوید گرگین                                                                        دوشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۹ - ۳٠ مارس ۲۰٢٠

‌امر ناممکن اتفاق افتاده و جهانی که می‌شناختیم از حرکت باز ایستاده است. اما کدام نظم جهانی پس از پایان بیماری عالم‌گیر ویروس کرونا ظاهر خواهد شد - سوسیالیسم برای ثروتمندان، سرمایه‌داری فاجعه یا چیزی کاملا جدید؟ این روز‌ها گاهی ناگهان متوجه می‌شوم دارم آرزو می‌کنم به ویروس کرونا مبتلا شوم تا دست‌کم از این طریق این بلاتکلیفی فرسایشی به سر رسد. یکی از نشانه‌های آشکار افزایش اضطرابم رابطه‎ام با خوابیدن است. تا حدود یک هفته پیش مشتاقانه انتظار شب را می‌کشیدم: می‌توانستم به خواب پناه ببرم و همه ترس‌های زندگی روزانه را فراموش کنم. اکنون تقریبا برعکس است: از به‌خواب‌رفتن می‌ترسم چراکه تازه کابوس‌ها به سراغم می‌آیند و مرا در بیم و هراس بیدار می‌کنند (کابوس‌هایی درباره واقعیتی که در انتظارم است).
کدام واقعیت؟ آلنکا زوپانچیچ این واقعیت را به خوبی صورت‌بندی کرده است و اجازه دهید خط فکری او را ادامه دهم. این روز‌ها اغلب می‌شنویم که اگر واقعا می‌خواهیم از عهده پیامد‌های بیماری همه‌گیر کنونی بر بیاییم، تغییرات اجتماعی ریشه‌ای و رادیکال ضروری است (من شخصا از طرفداران این شعار هستم). ولی تغییرات رادیکال پیشاپیش رخ داده‌اند.
شیوع ویروس کرونا ما را با چیزی که غیرممکن می‌انگاشتیم مواجه کرد. نمی‌توانستیم چیزی حتی شبیه این را که اتفاق افتاد در زندگی‌های روزانه‌مان تصور کنیم - جهانی که می‌شناختیم از گردش افتاده است، تمام کشور‌ها در حبس هستند، بسیاری از ما در یک آپارتمان محبوس هستیم (ولی آن‌هایی که حتی توان اجرای این پیش‌بینی‌های احتیاطی حداقلی را هم ندارند چه؟) با آینده‌ای نامشخص مواجه می‌شویم که در آن حتی اگر بیشتر ما زنده بمانیم یک ابربحران اقتصادی پیش‌روست.
این بدان معناست که واکنش ما نیز می‌بایست ناممکن را عملی کند - آنچه در مختصات نظم جهانی موجود ناممکن به نظر می‌رسد. اما ناممکن اتفاق افتاده است، جهان ما متوقف شده و اکنون باید ناممکنی را محقق کنیم تا از بدترین فاجعه اجتناب کرده باشیم. اما این «ناممکن» چیست؟
فکر نکنم بزرگ‌ترین تهدید در شرایط کنونی پسروی به ورطه بربریت بی‌نقاب و سبعیت تنازع بقا همراه با آشوب و اغتشاش عمومی، کشتن آدم‌های بی‌گناه بر اثر هول و وحشت و نظایر این‌ها باشد (اگرچه، با فروپاشی محتمل خدمات سلامت و سایر خدمات عمومی، این امر کاملا ممکن است.) من بیش از بربریت بی‌نقاب از بربریت با چهره انسانی بیم دارم - اقدامات بی‌رحمانه برای بقا که با ندامت و حتی همدردی تقویت می‌شوند، اما با نظرات کارشناسان مشروعیت پیدا کرده است.

اصل بقای اصلح
هر مشاهده‌گر دقیقی خیلی راحت متوجه تغییر لحن صاحبان قدرت هنگام خطاب به مردم شد: آن‌ها فقط به‌دنبال نشان‌دادن آرامش و قوت قلب نیستند، بلکه مرتبا پیشگویی‌های هولناکی هم می‌کنند - [می‌گویند]محتمل است دوره این بیماری عالم‌گیر حدود دو سال ‏طول بکشد و این ویروس می‌تواند به‌تدریج ۶۰ تا ۷۰ درصد از جمعیت جهان را مبتلا کند، همراه با میلیون‌ها کشته. لب کلام، پیام حقیقی آن‌ها این است که باید از فرض بنیادی اخلاق اجتماعی‌مان دست بشوییم: یعنی دلواپسی برای افراد مسن و ضعیف. به‌عنوان مثال در ایتالیا هم‌اکنون پیشنهاد شده اگر بحران ویروس وخیم‌تر شود، بیماران بالای ۸۰ سال یا آن‌ها که بیماری‌های صعب‌العلاج دارند به‌سادگی به امان خدا رها شوند تا از دنیا بروند.
باید توجه کنیم که چطور پذیرش این منطق «بقای اصلح» حتی اصل بنیادی اخلاق نظامی را هم زیر پا می‌گذارد که می‌گوید پس از نبرد اولویت مراقبت و پرستاری با کسانی است که به‌شدت زخمی شده‌اند حتی اگر شانس زنده‌ماندن‌شان حداقل باشد. (هرچند، با نگاهی دقیق‌تر، این موضوع ما را غافلگیر نخواهد کرد: بیمارستان‌ها هم‌اکنون همین کار را با بیماران سرطانی می‌کنند). برای اجتناب از بدفهمی، در اینجا یک واقع‌گرای تمام‌عیارم - باید دارو‌هایی تهیه کرد که مرگی بی‌درد برای پایان‌دادن به بیماری فراهم و بیماران را از تحمل رنج غیرضروری خلاص کند. اما اولویت اول ما نباید امساک بلکه کمک نامشروط، بدون ملاحظه هزینه‌ها، به آن‌هایی باشد که نیازمند کمک هستند تا بتوانند جان سالم به در ببرند.
در نتیجه با احترام فراوان، با فیلسوف ایتالیایی جورجو آگامبن مخالف‌ام که در بحران پیش‌رو نشانه‌ای می‌بیند که «جامعه ما دیگر به چیزی جز حیات برهنه اعتقاد ندارد. مثل روز روشن است که ایتالیایی‌ها در عمل آماده‌اند همه‌چیز را - اوضاع عادی زندگی را، روابط اجتماعی را، کار را، حتی دوستی، عواطف و معتقدات دینی و سیاسی خویش را - قربانی خطر بیمارشدن کنند. حیات برهنه - و خطر ازدست‌دادن آن - چیزی نیست که بتواند آدم‌ها را متحد سازد، چیزی است که آن‌ها را نابینا می‌کند و متفرق می‌سازد.» (ترجمه صالح نجفی؛ تز یازدهم)
امور بسیار بیشتر از آنچه آگامبن می‌پندارد مبهم و دوپهلو هستند: کرونا مردم را «با هم متحد می‌سازد» - حفظ فاصله جسمانی نشانه احترام به دیگران است چراکه ممکن است خود من ناقل ویروس باشم. این روز‌ها پسر‌هایم از من دوری می‌کنند، چون نگرانند که مبادا من را مبتلا کنند (با علم به اینکه آنچه برای آن‌ها یک بیماری گذراست می‌تواند برای من کشنده باشد).

مسئولیت شخصی
در روز‌های اخیر، بار‌ها و بار‌ها می‌شنویم که هر کدام از ما شخصا مسئول است و باید از قواعد جدید پیروی کند. رسانه‌ها پر از داستان‌هایی است درباره مردمی که رفتاری نادرست داشتند و خود و دیگران را به خطر انداخته‌اند (مردی که وارد مغازه می‌شود و شروع به سرفه می‌کند و قس‌علی‌هذا). در اینجا مشکل همان مسئله بوم‌شناسی است جایی که رسانه‌ها مکررا بر مسئولیت اجتماعی تأکید دارند (آیا همه روزنامه‌ها را بازیافت می‌کنید و مواردی از این دست). چنین تمرکزی بر مسئولیت فردی کارکردی نظیر ایدئولوژی دارد و در خدمت تیره‌و‌تارکردن سؤال اصلی ا‌ست، این سؤال که چطور تمام نظام اجتماعی و اقتصادی‌مان را تغییر دهیم. فقط در صورتی می‌توانیم با کروناویروس بجنگیم که پابه‌پای آن با سردرگمی‌های ناشی از ایدئولوژی بجنگیم و آن را جزئی از پیکار بوم‌شناختی سراسری بشماریم.
همان‌طور که کیت جونز، رئیس بوم‌شناسی و تنوع زیستی در کالج دانشگاهی لندن گفت، سرایت بیماری از حیات وحش به انسان «هزینه پنهانی توسعه اقتصادی ا‌ست». جونز می‌گوید: شمار آدم‌ها در همه حوزه‌های محیط زیست مدام بیشتر و بیشتر می‌شود. آدم‌ها وارد مکان‌هایی عمدتا بکر و دست‌نخورده می‌شوند و بیش از پیش در معرض بیماری‌های جدید قرار می‌گیرند. ما مشغول خلق زیستگاه‌هایی شده‌ایم که ویروس‌ها در آن‌ها هرچه آسان‌تر منتقل می‌شوند و بعد جا می‌خوریم وقتی با ویروس‌هایی جدید مواجه می‌شویم؛ بنابراین کافی نیست که صرفا انواع و اقسام خدمات بهداشتی و درمانی در مقیاس جهانی برای انسان‌ها فراهم کنیم، بلکه این برنامه‌ها باید طبیعت را هم در بر بگیرند - ویروس‌ها به گیاهانی که منبع اصلی غذای ما هستند مثل سیب‌زمینی، گندم و زیتون نیز حمله می‌کنند. ما همیشه باید تصویر جامعی از جهانی که در آن به سر می‌بریم در ذهن داشته باشیم، با تمام پارادوکس‌هایی که این تصویر دربردارد. برای مثال، خوب است بدانیم که قرنطینه به‌خاطر کرونا در چین جان‌های بسیار بیشتری ‏را نجات داد (البته اگر به آمار‌های رسمی مرگ‌ومیر اعتماد کنیم). مارشال برک اقتصاد‌دان منابع زیست‌محیطی می‌گوید «ثابت شده که میان کیفیت هوای نامطلوب و مرگ زودرس ناشی از تنفس هوای آلوده پیوند وجود دارد». او همچنین افزود «پرسش طبیعی (اگرچه پرسشی عجیب‌وغریب می‌نماید) این است که آیا جان‌هایی که در پی کاهش آلودگی هوا به‌دلیل نابسامانی اقتصادی ناشی از شیوع کووید‌۱۹ نجات پیدا کرده‌اند از شمار قربانیان خود ویروس تجاوز نمی‌کند؟ حتی طبق محافظ‌کارانه‌ترین فرضیات هم فکر می‌کنم پاسخ یک بله واضح است». او می‌گوید حداقل دو ماه کاهش سطح آلاینده‌ها احتمالا جان چهار هزار کودک زیر پنج سال و ۷۳ هزار فرد بالغ بالای ۷۰ سال را فقط در چین نجات خواهد داد».

بحران سه‌گانه: پزشکی، اقتصادی، ذهنی
در دام بحرانی سه‌گانه افتاده‌ایم: بحران پزشکی (خود این بیماری همه‌گیر)، بحران اقتصادی (که قطع نظر از نتایج این بیماری، لطمات جبران‌ناپذیری به‌جا خواهد گذاشت)، به‌علاوه بحران سلامت ذهنی (که اصلا نباید آن را دست‌کم گرفت) - مختصات بنیادی زندگی میلون‌ها نفر از هم می‌پاشد و تغییر می‌تواند بر هر چیز تأثیر بگذارد، از پرواز‌ها در دوران تعطیلات گرفته تا ارتباطات جسمانی هرروزه. باید بیاموزیم که خارج از مختصات بازار‌های سهام و سود فکر کنیم و فقط به دنبال راه دیگری برای تولید و تخصیص منابع ضروری باشیم. وقتی مسئولان متوجه می‌شوند که یک شرکت میلیون‌ها ماسک را انبار کرده می‌گوییم نباید هیچ‌گونه مذاکره‌ای با آن شرکت صورت بگیرد و ماسک‌ها فقط باید مسترد شوند.
رسانه‌ها گزارش دادند که ترامپ یک میلیون دلار به شرکت آلمانی کورواک که در توبینگن تولید‌کننده واکسن و دارو‌های زیستی است پیشنهاد داده تا واکسن کرونا را «فقط برای ایالات متحده آمریکا» تأمین کند. ین اشپان، وزیر بهداشت آلمان، گفت: غصب شرکت کورواک توسط ترامپ «منتفی ا‌ست»: کورواک واکسن را «برای همه جهان خواهد ساخت، نه یک کشور خاص». اینجا شاهد نمونه بارز پیکار میان بربریت و تمدن هستیم. اما همین ترامپ ناچار بود ‏دست به دامان «قانون تولید دفاعی» (Defense Production Act) شود که به دولت اجازه می‌دهد اطمینان حاصل کند که بخش خصوصی می‌تواند سطح تولید را به قدر تدارکات پزشکی ضروری ارتقا دهد.
اوایل همین هفته، ترامپ پیشنهاد کرد خود عهده‌دار بخش خصوصی شود. او گفت: به اقدامات لازم فدرال متوسل خواهد شد که به دولت اجازه می‌دهد بخش خصوصی را در مواجهه با بیماری‌های همه‌گیر هدایت کند. او افزود حکمی را امضا خواهد کرد که به شخص رئیس‌جمهور اجازه می‌دهد تولید صنعتی داخلی را «در موارد ضروری» مدیریت کند. وقتی چند هفته پیش از کلمه «کمونیسم» استفاده کردم، من را به سخره گرفتند، ولی امروز «ترامپ پیشنهاد کرد خود عهده‌دار بخش خصوصی شود» - آیا حتی یک هفته پیش چنین تیتری در مخیله کسی می‌گنجید؟
و این فقط آغاز ماجراست - اقدامات مشابه بسیار بیشتری به دنبال آن خواهد آمد، به‌علاوه اگر نظام سلامت دولتی تحت فشار زیادی قرار بگیرد، خود‌سازماندهی محلی اجتماعات و تشکیل کمون‌ها ضروری خواهد بود. کافی نیست که فقط قرنطینه شویم و زنده بمانیم - برای اینکه برخی بتوانند در امان باشند، خدمات عمومی اساسی باید کار کند: برق، غذا و تدارکات پزشکی و... (به‌زودی فهرستی از کسانی لازم است که بهبود یافته‌اند و دست‌کم تا مدتی ایمن خواهند بود، بنابراین می‌توانند برای کار‌های عمومی ضروری جابه‌جا شوند). این نه رؤیای کمونیسم آرمانی و خیالی بلکه کمونیسمی است که احتیاجات اولیه بقای محض بر ما تحمیل می‌کند و از بد حادثه این نسخه‌ای است از آنچه در سال ۱۹۱۸ در شوروی «کمونیسم جنگی» نام گرفت.
به قول معروف، وضع که بحرانی می‌شود همه سوسیالیست می‌شوند - حتی دولت ترامپ به شکلی از تضمین درآمد پایه همگانی می‌اندیشد - چکی به مبلغ هزار دلار برای هر شهروند بالغ آمریکایی. تریلیون‌ها دلار صرف حمله به همه قوانین بازار خواهد شد -، اما چطور، کجا و برای چه کسی؟ آیا این سوسیالیسم تقویت‌شده سوسیالیسمی برای ثروتمندان خواهد بود (ضمانت‌های سنگین به بانک‌ها را در سال ۲۰۰۸ به خاطر بیاورید، در حالی که میلیون‌ها مردم عادی پس‌انداز‌های اندک خودشان را از دست می‌دادند)؟ آیا این بیماری همه‌گیر را می‌توان به فصلی دیگر از آن داستان غمگین طولانی تقلیل داد که نویسنده و فعال اجتماعی کانادایی، نائومی کلاین «سرمایه‌داری فاجعه» می‌نامد، یا نظم جهانی نوینی (معمولی‌تر، اما شاید در عین حال متوازن‌تر) از پس آن ظاهر خواهد شد؟

اسلاوی ژیژک - ترجمه: نوید گرگین

منتشرشده در روزنامه شرق
: