افق روشن
www.ofros.com

"سخنی کوتاه در باره مواضع"عمر مینائی


بهزاد سهرابی                                                                                           سه شنبه ١۴ اردیبهشت ١٣٨٩


در مقدمه:

دوست بسیار عزیزم، عمر مینائی، از اعضا ی" کمیته هماهنگی برا ی کمک به ایجاد تشکل ها ی کارگر ی"، (که تا چند روز پیش، من هم افتخار عضویت در آن کمیته را داشتم ) تلویحا درنوشته ای تحت عنوان "با مبارزه علیه سر مایه داری روز جهانی کارگر را گرامی بداریم!" در لابلای این نوشته، آنهم در چند سطر، به نقد نظرات من(طبق بر داشت ) در باره مسائل جنبش کارگری که در گفتگو ی من با "سایت کمیته هماهنگی برای..." صورت گرفته بود با بیان اظهار "متاسفانه "، در باره این مباحث، نظرات خود رامطرح کرده که لازم دیدم نقد خود را در این مورد داشته باشم.
البته شایسته بود که عمرمینائی در یک نوشته جدا گانه، ضمن نقد همه جانبه ازمباحث (تدافعی بودن جنبش کارگری) و آوردن استدلال در باره سطح جنبش، آن بحث را به دودلیل، به چالش نظر ی تبدیل می کرد؛ اول اینکه دید گاه های وی کاملا شفاف بیان می شد و دلیل تعرضی بودن جنبش کارگری را با نمونه های مشخص بیان می نمود و دیگر آنکه، من بتوانم با استناد به گفته ها و استدلال های مطرح شده از طرف وی، به نقد نظرات او بپردازم تا شاید این نقد دوستانه باعث پختگی بحث ها ی طرفین شود. اما این مهم که پایه و اساس یک نقد می باشد، در نوشته اوغایب است. به ناچار، با توجه به همان مقدار که او بسنده کرده است، استقبال می کنم و نکاتی را متذکر خواهم شد. در ضمن یاد آوری این نکته ضروری است که باید عمر مینائی برای ارزیابی ازاندیشه و باور وعملکرد من، به دیگرنوشته ها، مصاحبه ها و گفتگوها ی من کمی بیشتر توجه می نمود. در ذیل به مباحثی که مستقیم درباره من است می پردازم. هر چند بحث ها ی مطرح شده وی دراین نوشته از جمله، در باره بحران اقتصادی و رابطه حذف سوبسید ها- یارانه ها -، مسئله شرایط کنونی واعتراضات مردمی و همچنین مسئله پیشرفت علم و تکنولوژی - ماشینیزم - و رابطه آن بر قیمت تولیدات و بورژوازی و محیط زیست، حاوی نکاتی غیر طبقاتی است که باید موشکافانه و از زاویه منافع طبقاتی مورد نقد قرار گیرد، اما در این کوتاه سخ، به آنها نمی پردازم.

بر رسی نظرات عمر مینائی
عمر مینائی درچند سطر، آن هم در لابلای نوشته ای که تیتر وعنوان آن دررابطه با اول مه و استقبال ازروزجهانی کارگر است، نا خود آگاه و بی مقدمه این چنین می نویسد:
"متاسفانه بعضی از فعالان دخیل و توانمند که خود در جریان روزمره این رویداد ها هستند، هنوز این اعتراضات را گامی قدرتمند نمی بینند و گویا فقط در شرایط ویژه ای است که حرکت اعتراضی و جنبش کارگری در موقعیت، تعرضی است و درغیر این صورت تحرکات آن نمی تواند مفید واقع شود و هیچ دستاورد قابل توجهی نخواهد داشت و از این نظرآنان جنبش کارگری را جنبش تدافعی می نامند."
دلیل اینکه چرا عمر مینائی به جای مفرد "نمی بیند "از جمع" نمی بینند" و یا به جای کلمه" او" یا "وی " از کلمه" آنان " که معنی جمع بودن را می رساند، استفاده کرده است برایم مفهوم نیست، زیرا تا آنجا که من اطلاع دارم، ظاهرا به جز من، فعلا کسی دیگر به طور شفاف و مشخص، جنبش کارگر ی را تدافعی ارزیابی نکرده و یا حداقل نظرات خود را بطور علنی انتشار نداده است.
او زمانی نقد را مطرح می کند، که در صفحات پیشین نوشته اش، اشاره ای به اعتراضات کارگری و نوع مبارزه وپیشروی این مبارزات نداشته و تنها چیزی که قبل از این سطور مشاهده می شود، همانا اعتراضات مردمی، آن هم در چند ماه گذشته است.
آنچه که وی به آن می پردازد در اصل هیچ ربطی به بحث های من ندارد، چرا که من اصلا به اعتراضات مردمی در آن گفتگو نپرداخته ام و بحث من حول تشکل یابی و ساز مانیابی طبقه کارگر، آن هم در شرایط امروز و بررسی سطح مطالبات کارگران، آن هم در راستای ارزیابی برای تعیین سطح جنبش کارگری در شرایط حاضر بوده است، نه چیز دیگری. هر چند او تلویحآ از قدرتمند بودن اعتراضات مردمی و دستاورد های این اعتراضات صحبت می کند، اما هیچ نمونه ای از دستاورد های این اعتراضات مردمی را بیان نمی کند.
بحث و صحبت من بر سر حضور و دخالتگری آگاهانه کارگران وآن هم، نه بصورت آحادی از طبقه، بلکه به مغهوم واقعی کلمه یعنی، حضور طبقه کارگر در راستای دست یابی به مطالبات و ایجاد تشکل های طبقاتی در اعتراضات جاری و روزانه کارگران بوده است.
این حق طبیعی اوست، که باور به اعتراضات توده ای (خلقی) داشته باشید و آن را به جنبش کارگر ی تعمیم دهید. اما درک من از این اعتراضات به گونه ای دیگر است. من معتقدم که استثمار و کار مزدی، بی چون و چرا باید ملغی گردد، اما الغای مالکیت خصوصی و اشتراک بر ابزار تولیدی، چه ربطی به اعتراضات تا کنونی مردمی مورد اشاره او دارد؟ آیا شما باور دارید که هر حرکت مردمی و حضور خلق در خیابان ها به معنای محو استثمار، نا برا بری و یا حداقل به دموکراتیزه شدن فضای جامعه خواهد انجامید؟ تا من این قدرتمند بودن را درک نکنم و متناظر با آن تعرضی بودن جنبش کارگری را منکر شوم؟!! بحث اساسا بر سر تغییرات واقعی و رادیکال هر جنبشی، باید از زاویه هژمونی طبقه کارگرمورد بررسی قرار گیر، نه با سنجش حضور میلیونی توده های عاصی از حکومت. اگر باور به اعتراضات مردمی، شما را به این حقانیت رسانده است که این اعتراضات نمودی از حضور و خواست طبقاتی کارگران است و این یعنی تعرضی بودن جنبش کارگری، قطعا من چنین باوری را ندارم.

نمونه های مشخص از خیزش توده ای:
با دو نمونه مشخص و عینی، استدلال خود را در جهت غیر واقعی بودن اظهارات شما بیان می کنم. همانطور که شما اطلاع دارید در ماه های اخیر، درقرقیزستان مردم خشمگین به خیابانها ریختند، صدها نفرکشته و زخمی شدند تا شاید دری گشوده شود و فقر و فلاکت و نکبت تحمیل شده بر سرآنان از بین برود. تغییرحاکمیت روی داد جابجائی حاکمیت قربان بیک باقی اف صورت گرفت و مردم قدرتمند، قهرمانانه سینه خود را سپر شلیگ گلوله ها کردند. آیا این جانفشانی بیشمارخلق زحمتکش، منجر به حاکمیت کارگری و یا درحداقل خود نوید بخش زندگی بدور ازرنج برای کارگران و زحمتکشان شد؟؟ طبیعتا من و توهم نظر در یک کلام خواهیم گفت، نه!!. نمونه ای دیگرکشورعراق است، من و تو به خاطر هم مرزی با کردستان عراق و کشور عراق از نزدیک شاهد روند مبارزات حداقل ٣٠ سال گذشته ی این مردم بوده ایم و می شود گفت به طورزنده هم اکنون هم روند حاکمیت جدید را دنبال می کنیم.
همه میدانند که تود های جان به لب رسیده عراق برا ی رهائی از یوغ بندگی و دیکتاتوری صدام حسین فوج فوج اعدام و زندان، زنده بگور وانفال و شیمیائی باران شدند و آن مردم قدرتمند تا آخرین روز حیات صدام از مبارزه باز نایستادند.
نتیجه آن جنگ و گریز، نتیجه آن همه فداکاری توده هاچه شد؟ به نظر شما فرق اساسی بین ساختار صدارت حکومتی جلال طالبانی با صدام حسین، از نگاه طبقاتی در چیست؟ باور دارم که شما هم قبول دارید که استثمار، نا برابری، بی حقوقی، بیکاری، فقر و فلاکت، تن فروشی و فاحشه گری، قانون مند کردن چند همسری و افزون بر آن، کشتار و قتل عام مردم کوچه و خیابان به وسیله بمب گذاران، روز افزون، و سایه شوم مرگ و تباهی بیش از پیش برزندگی فلاکت زده مردم عراق سایه گسترانیده است.
حال اگر در قرقیزستان و عراق فعالین کارگری بر اساس درک و ماهیت و افق و دور نمای کارگران، بستر عینی و عدم حضورآگاهانه طبقه کارگر در تشکل های خود ساخته را ارزیابی می کردند، شما می گفتید آیا این اعتراض پر شور مردم و این قدرتمندی و فداکاری مردم را نمی بینید؟ طبیعتا جواب فعالان کارگری، قرقیزی وعراقی این چنین می بود؛ صرفا هرخیزش مردمی و تغییر حاکمیتی بر مبنای رفع استثمار نیست؛ می گفتند نیروی رزمنده طبقه کارگرهنوز به خود باوری طبقاتی نرسیده است. باید جنبش را تحلیل کرد، تا با راه کاری عملی، برای رهبری این طبقه در هدایت اعتراضاتی باشد که هنوز به منافع طبقاتی گره نخورده است، ودریک کلام خواهد گفت بی حضور طبقه کارگرهیچ تغییری در راستای محو کارمزدی و استثمارامکان پذیر تیست.

رسانه ها و مبلغان امپریالیستی:
باور من وعمر مینائی، به عزم واراده و رزمندگی طبقاتی کارگران کاملا یکسان است. اما کسانی هستند که سر سختانه از اعتراضات اخیر مردم دفاع می کنند که با نگاه مشترک ما متفاوت است. در این رابطه به واکنش و عملکرد جریانات لبیرالی، اشاره ای می کنم، که به واسطه امکانات رسانه ای در این اعتراضات دخالتگر بوده اند.
شمالازم است نگاهی گذرا به رسانه های امپریالیستی داشته باشید، که از شبکه مادر یعنی، صدای امریکا ( VOA) و بی بی سی BBC) ) گرفته تا رادیو فردا، و تی وی -های - منطقه ای یعنی، ئاسوسات و روژهه لات تی وی، که حامل نظرات لیبرال های تازه نفس و شیفتگان قدرت، همچون، سازگارا، نوری زاده، اکبر گنجی، رضا پهلوی، فرخ نگهدار، کدیور، مهاجرانی و مخملباف -ها - تا ناسیونالیست های عقب مانده و از همه جا راند ه، تا جمهوری خواهان شوینسیت و وطنی و روشنفکران سکولار که همگی ازسرگشاد شیپور، ندای حضور قدرتمند مردم را فریاد می کشند.
سازگارا، با قلاده سبز رنگ، پلان مسیر حرکت مردم ایران را در روز ٢٢ بهمن ، طراحی و از تلویزیون روژهه لات، ضمن پای فشاری به قدرت ملیونی در رو ز٢٢ بهمن به این عزم ملی و این غیرت ملی می بالید و اشک در چشمانش حلقه می بست (طفلکی!!) تا جائی که عبداله مهتدی بیچاره، همراه با دیگر ناسیونالیست ها ی وامانده ی کرد، عاجزانه تقاضای سهم خواهی از نمایندگان و قلاده به دستان جنبش سبز را داشتند.

نتیجه؛
عمر مینائی عزیز! بنابراین دفاع از اعتراضات کنونی مردم و قدرتمند خواندن آن، هیچ ربطی به تعرضی بودن و یا نبودن جنبش کارگری ندارد. من و تو کارگریم و از نظر طبقاتی منافعی جدا ازمنافع تمامی رجز خوانان بورژوازی داریم. من و تو و دیگرکارگران هم زنجیر، باید از نگاه منافع طبفاتی، طبقه کارگر به تمامی زوایای تاریک و مبهم هر پدیده ای نگاه کنیم. زاویه نگاه من و تو، هژمونی طبقه کارگرباید باشد. سازمانیابی طبقاتی کارگران درراستای محو استثمار انسان از انسان و لغو کارمزدی. واین ممکن نیست مگر اینکه، سطح مبارزه کارگری را بشناسیم، تا توانمند و پرقدرت از منافع طبقاتی خود بتوانیم دفاع کنیم.

زنده باد اتحاد و همبستگی طبفاتی کارگران!

بهزاد سهرابی. کارگر اخراجی - ١٢ اردیبهشت ١٣٨٩

Sohrabi_b1343@yahoo.com