افق روشن
www.ofros.com

چگونه سندیکاهایمان را بسازیم


بهروز سلیمی                                                                                                      یکشنبه ١٢ آذر ١٣٩١

همه می‌دانیم که در چه اوضاع سختی دست و پا می‌زنیم ، از یک طرف گرانی‌های بی‌سابقه پنجاه تا صد درصدی کالاها بر دوشمان سنگینی می‌کند و از طرفی کمی دستمزدها که سالی ده تا پانزده درصد افزایش می‌یابد، کمرمان را خم کرده است. از سویی ترس از بیکاری واخراج یا تعطیلی تولید هرروزصبح در سرمان با ما سوارسرویس می‌شود واز سوی دیگر، وضعیت ناروشن آینده‌ی فرزندانمان در کمین زندگی کارگریمان نشسته است‌. خلاصه با این اوضاع کنار آمدن اگر امروز از نظر بعضی از ما شدنی است و باید سکوت کرد، مطمئنا" فردا دیگر شدنی هم نیست. هرچه بیشتر تحمل کنیم از هم بیشتر جدا می‌شویم هر چه تنهایی به فکرچاره باشیم، راه حل‌های بیرون رفتن ازاین بدبختی موقتی‌تر خواهد بود. هر روز خبر اخراج عده‌ای از کارگران و یا پرداخت نکردن حقوق چند ماهه‌ی عده‌ای دیگررا درسراسر کشور می‌شنویم ولی با خود می‌گوییم"فعلا" که سراغ ما نیامده‌اند ". این خوش خیالیست که فکر کنیم اگر تحمل کنیم و چیزی نگوییم و یا کاری نکنیم می‌توانیم خودمان و کارمان را حفظ کنیم اما مثل روز روشن است این موج گرانی و تورم و بدبختی که به راه افتاده دیر یا زود زندگی همه مان را با هم زیرورو خواهد کرد.
سرمایه نگران بقای خود نیست چون در نظام سرمایه‌داری خودبخود از آن دفاع می‌شود. اما کارگران ناچارند برای بقای حق و حقوقشان هر لحظه تلاش کنند چون کسی را ندارند که مراقب زندگی َآنها باشد. اگر کسی یا سیستمی بود حداقل دراین پنجاه سال اخیروضعمان به این فلاکت نمی‌افتاد که نگران مایحتاج اولیه‌ی زندگیمان باشیم.
بعضی از ما فکر می‌کنند اگر صبر کنند و یا اگر تنهایی تلاش کنند و مثلا" با خوش رقصی برای بالایی‌ها و یا با کسب و کاری خارج از کارخانه درآمد جزیی بدست آورند می‌توانند این روزها را بگذرانند. اما بالاخره چه؟ تا کی؟ بقیه که این کارها را نمی‌کنند چه؟ دیگر الان همه‌ی ما می‌دانیم که روزهای سخت‌تر، تازه در راه است. روزهایی که دیگر تنهایی نمی‌شود از پس آن بر آمد پس بهتر است و چاره‌ای هم نداریم که به سراغ تنها چیزی که همیشه داشته‌ایم و کمتر به آن فکر کرده ایم، برویم. یعنی نیروی جمعی.
تنها راه نجات، نیروی جمعی ماست. نیرویی که اگر آن را درست سازماندهی کنیم در شروع می‌تواند ما را از خطر بیکاری و اخراج محافظت کند و در ادامه می‌تواند به زندگی کارگری‌مان رنگ و روی بهتری بدهد. اتحاد و تشکل یعنی قدرت جمعی. همه‌ی طبقات و اقشار مردم تشکل‌های خودشان را دارند تا از منافعشان دفاع کند. پس چرا ما نداریم؟ گول نخوریم! خانه ی کارگر و شوراهای اسلامی یا بسیج کارگری تشکلات ما نیستند چون اگر بودند نمی‌گذاشتند حالا در چنین وضعی دست وپا بزنیم. در اصل، عملکرد هر تشکل کارگری به ما نشان می‌دهد که چقدر به درد می خورد نه شعارهایش.
ما محتاج یک تشکل متفاوت وواقعی هستیم.چیزی که ازخودمان باشد، نمایندگانش را خودمان بدون دخالت دیگران انتخاب کنیم، برنامه‌اش معلوم باشد و فقط شعار ندهد، بشود بر آن نظارت داشت تا هر وقت راهش را کج رفت، اصلاحش کنیم و از همه مهمتر نتایج روشنی در زندگیمان داشته باشد. یعنی تاثیر و قدرتش را در درآمد و کارمان ببینیم. نیروی جمعی ماوقتی درقالب یک تشکل قانونی وبا برنامه جمع شد آنوقت همگی می‌بینیم که از چه قدرتی برخورداریم. قدرتی که هیچوقت بغیراز اوایل سالهای انقلاب دوباره آن را تجربه نکرده‌ایم.این تشکل قدرتمند و مفید سندیکاست.
سندیکا محل جمع شدن ماست تا به وضیعت تولید، کارخانه،درآمد بهترو امنیت شغلی‌مان بپردازیم و از همدیگر در مقابل تبعیض، اخراج و بیکاری دفاع کنیم.
تشکیل سندیکا نه کاری غیر قانونی است و نه پنهانی. در واقع قدرتش به قانونی بودن و علنی بودنش است. اما ممکن است در شروع تشکیل سندیکا بعضی که منافعشان با به قدرت رسیدن ما به خطر می‌افتد با آن مخالفت کرده و سنگ‌اندازی کنند اما همه باید بدانیم در هیچ جای قانون اساسی با تشکیل سندیکای کارگری مخالفت نشده است پس قانونیست و بقیه‌اش همه حرف است و فقط به همت ما بستگی دارد که چقدر بخواهیم در زندگی و کار و درآمدمان تغییر ایجاد کنیم. پس اگر درست عمل کنیم هیچکس بهانه‌ی قانونی برای مخالفت با تشکیل سندیکا نخواهد داشت .
برای تشکیل سندیکا راه‌های مختلفی وجود دارد اما ساده‌ترین و سریع‌ترین راه رسیدن به نهاد سندیکا در هر واحد تولیدی چنین است:
سخت‌ترین و اولین مرحله، راضی‌کردن خودمان است تا همت کنیم پس نیاز به گپ و گفت میان خودمان و روشن کردن ضرورت داشتن سندیکا داریم. ما باید برای یکدیگر توضیح دهیم که سندیکا چه فایده‌هایی دارد و فرق اساسی آن با شورا چیست. مثل این فرق که در شوراها همه‌ی شاغلین از مدیران و مهندسین گرفته تا کارمندان می‌توانستند باشند ولی سندیکا فقط مخصوص کارگران است. آنها می‌توانند تشکل‌های خودشان را داشته باشند و برای مسائل عمومی کارخانه با نمایندگان ما همکاری نمایند. تجربه‌ی شوراها در این سال‌ها نشان داده که در تشکل‌های قرو قاطی معمولا" کلاه کارگران پس معرکه است. در این گفتگوها باید همیشه یادمان باشد که چرا شوراها نتوانستند در طی این سی سال کار جدی ای برای ما بکنند و چرا همیشه مانع حق خواهی ما شده‌اند و نتوانسته‌اند منافع ما را در مقابله با سرمایه حفظ کنند پس از آمادگی عمومی، درخواست فراخوان و جمع شدن در یک محلی از کارخانه را بدهیم ، چیزی مثل مجمع عمومی.
بعضی که سر و زبان‌دارترند باید مسئولیت بیشتری به عهده بگیرند و مابین سالن‌ها رفت و آمد کنند. با قدیمی‌ها و جدیدی‌ها ، زنان و مردان و خلاصه با تمام گروه‌های مختلف مثل فنی‌ها و تولیدی‌ها، جمع‌های شهرستانی مثل شمالی‌ها، کردها، ترک‌ها یا لرها صحبت کنند و نظرات اولیه را جمع کنند و برای راحتی و سرعت در کار، مراسم مجمع عمومی را جلو ببرند. فراموش نکنیم که گفتگو با همدیگر ما را از همه چیز بیشتر به هدفمان نزدیک می‌کند.
به نسبت تعداد کارگران در هر کارخانه، کسانی را بعنوان امین و مورد اعتماد همه در همان مجمع عمومی انتخاب کنیم تا بر انتخابات سندیکای کارخانه نظارت داشته باشد این افراد در اصل ناظرین بر انتخابات اولین دوره‌ی سندیکا خواهند بود. سپس این افراد جلسه‌ای می گذارند و زمان برگزاری انتخابات را اعلام کرده و صندوق رای را می چرخانند. پس از انتخابات وقتی نمایندگان سندیکا مشخص شدند اولین وظیفه‌ی‌شان نوشتن آیین نامه‌ی سندیکا و مشخص کردن وظایف و اهدافشان است . زمان انتخابات دور بعدی هم از همان ابتدا معلوم می‌شود . مهمترین وظیفه‌ی سندیکا در مرحله‌ی اول جا انداختن خود بعنوان تنها تشکل قانونی کارگران است پس روشن است که پس از تشکیل سندیکا ، شورا بایستی منحل شود تا تداخل کاری پیش نیاید. اگر اعضای شورا با این خواست موافقت نکردند معلوم می شود که برای رای عمومی کارگران ارزشی قائل نیستند و دنبال منافع خودشان می‌باشند. سندیکا بایستی در قدم بعدی با نهادهای منتخب دیگر مثل نمایندگان مدیران، مهندسین و کارمندان ارتباط برقرار کند تا از قدرت جمعی بیشتری برخوردار گردد. البته بدیهی است در این همکاری های مشترک سندیکا اول به منافع کارگران فکر می کند و سپس عمل می نماید. قدم بعدی، ارتباط سندیکا با دیگر سندیکا های کارخانجات مشابه از نظر تولید است تا از تجربیات و نیروی جمعی دیگران نیز استفاده شود.
بقیه‌ی وظایف سندیکا عبارت است از:
توجه به وضعیت تولید و اطمینان یافتن به تامین مواد اولیه و اینکه چگونه می‌شود از ریخت‌وپاش‌ها و مدیریت ضعیف و سوء استفاده‌ها به نفع حفظ تولید و درآمد بیشتر جلوگیری کرد. همه‌ی ما می‌دانیم اگر کارخانه و تولید نباشد ما هم نیستیم . پس همگی بایستی به کارخانه بعنوان جایی که زندگی‌مان به آن گره خورده نگاه کنیم و نسبت به آن بی‌تفاوت نباشیم.
رسیدگی به حقوق پایمال شده، از پایه حقوق تا طبقه‌بندی مشاغل، نظارت بر وام‌ها و رسیدگی به وضعیت تعاونی‌های مسکن و خواربار وغیره وظیفه‌ی مهم بعدی است .
ارتباط تنگاتنگ نمایندگان با کارگران بسیار مهم است. نبایستی نمایندگان به بهانه‌ی کار سندیکا یواش یواش از تولید و کار دور شوند. این نمایندگان بایستی طبق برنامه‌ی مشخصی مثلا" ماهی یکبار بقیه را از کلیه‌ی وقایع مربوط به کارخانه باخبر سازند و گزارش کار بدهند. قطع ارتباط نماینده با کارگران و تولید آنها را به سمت منفعت طلبی‌های شخصی می‌کشاند.
مقابله با هرنوع اخراج در این روزهای بد تولید جزء اصلی‌ترین وظایف سندیکاست. هیچکس نبایستی اخراج شود. به‌هر قیمتی که ممکن است باید تلاش کنیم که کسی اخراج نشود. اخراج یعنی نا امیدی کارگران از سندیکا. از مذاکره گرفته تا اعتصاب و تحصن، هرجور که شده نبایستی حتی یک نفر هم اخراج شود. اخراج یعنی قطع زندگی و زندگی حق همه‌ی ماست.
بایستی از تشکل‌های دیگر هم در این زمینه کمک بگیریم تا با فشار بیشتری جلوی اخراج‌ها گرفته شود. سرمایه هروقت دچار مشکل می‌شود آن را به سمت کارگران و کارمندان سطح پایین هل می‌دهد و با اخراج سعی می‌کند هزینه‌هایش را کم کند پس نبایستی به‌هیچ وجه این اجازه را بدهیم. کافی است که سرمایه کمی از سود خود دست بکشد تا همگی بتوانند نان بخورند.اگر سندیکا بتواند به همین خواست‌ها در شروع حیاتش برسد می‌تواند تشکل تعیین‌کننده ای در زندگی ما باشد. ولی ناگفته نماند که قدرت سندیکا از حمایت تک تک ما بوجود می‌آید پس خودمان را کنار نکشیم. تا می‌توانیم برای شکل‌گیری سندیکا و ضرورت آن با یکدیگر گفتگو کنیم و دلایل‌مان را با هم در میان بگذاریم. تنها با تجربه ساختن سندیکاست که به قدرت جمعی‌مان پی می‌بریم و انگیزه پیدا می‌کنیم تا از حقوقمان در مقابل سرمایه دفاع کنیم .
" تشکیل سندیکا تنها راه نجات از این همه فقر، گرانی، بیکاری و اخراج است "
" جمعی از کارگران قدیمی کارخانجات مختلف "

بهروز سلیمی