افق روشن
www.ofros.com

ترس از نهایت و فروپاشی در نظام سرمایه داری- بخش اول


علی سالکی                                                                                                    دوشنبه ٨ فروردین ١٣٩٠

« یک ماده ی غیر جسمانی به همان اندازه مزخرف است که یک جسم ِ بدون ِ جسم. جسم ،هستی،ماده، همه اسم های مختلف یک واقعیت هستند.محال است که بتوان فکر را از ماده ای که فکرمیکند جدا ساخت.این ماده زمینه ی تمام تغییراتی است که در جهان انجام می شود.کلمه ی بی نهایت بی معناست،مگر اینکه بگویند که مغز ما قادر است که یک فرآیند ِ تمام نشدنی ِ تکثیر و افزایش انجام دهد.ما نمی توانیم چیزی راجع به خدا بدانیم.تنها وجود خود ِ من مسلم است.هر عشق بشر یک حرکت ماتریالیستی است که یک ابتدا و انتها دارد». درباره ی ماتریالیسم تاریخی - فردریک انگلس.
در تاریخ ۴ آوریل ٢٠٠٨، لایحه ای به تصویب سنای آمریکا و به امضای جورج بوش رسید که به «آزمایش نوزادان برای نجات و ابدی نمودن زندگی "newborn screening saves lives” »نام نهاده شد.این قانون به حاکمیت سرمایه داری در آمریکا اجازه میدهد که بدون اجازه ی والدینِ نوزادان از آنها خون گیری (کشیدن خون بند ناف) کنند و سپس با آزمایشات انجام شده روی این نمونه ها برای بانک های زیستی دولت آماده گردانند.سردمداران ایالات متحده اعتراف می کنند که این لایحه به دولت اجازه می دهد که هر استفاده ای که دولت بخواهد از این نمونه ها می تواند انجام دهد، چند نظر منتسب به آکادمی های ژنتیکی می گوید این مخازن ذخیره برای درمان قطعی و احتمالی بیماریها بکار برده می شود، در نظر بعدی گفته می شود به بررسی و پیگیری نوزادانی که دارای نقص عضوو نقص ژنتیکی هستند پرداخته می شود.اما به اعتراف همین صاحب نظران همچو «جری ای اسمیت» این دخل و تصرف در سلولهای بنیادی و ژنتیکی باعث می شود که با در اختیار داشتن این منابع در ساخت ثانویه آنها بتوانیم هر صورت و شکلی به آنها بدهیم، رباتهایی به اندازه ی مولکول بسازیم که به درون بدن انسانها فرستاده و باعث مرگ یا بهبود آنها شود، باعث تغییرات شخصیتی و رفتاری و فکری بیماران و یا افراد مورد آزمایش شویم و... . ولی درآخر با تمام این شبهات و اما و اگرها که از پی هر اکتشاف علمی در نظام سرمایه داری بیرون می زند همیشه نتیجه ای به ظاهر مردم پسندانه و انسان دوستانه بیرون می زند.قانون نسبیت بزرگترین پیشرفت علمی به حساب می آید، آنطرف ویرانه ای درهیروشیما می سازد. از نیتروژن مایع بمب می سازند ودر سویی دیگر پایگاه ها یی بوجود می آورند تا با استفاده از این مواد بتوانند افراد سرمایه دار و ثروتمند را به خواست خودشان سجن سازی(منجمد سازی بدن) کنند یعنی به آنان زندگی ابدی بدهند تا با پیشرفت علمی در سالهای آتی شاید بتوانند آنان را زنده نمایند.اما از سویی دیگر نظام موجود با وجود نام گذاری عصر حاضر به «زمان تثبیت و به قولی انجماد حرکتی علم و تکنولوژی» با تناقضی سرو کله می زند.از یکطرف تثبیت علمی ،از سوی دیگر پیشرفتِ علم!. این پیشرفت چیست؟ آیا هدف، زندگی دوباره ی سرمایه دارانی است که با هزینه های هنگفت پس از مرگ ،آنان را در پایگاه های سجن سازی(پایگاه های مسیحایی ِ زندگی ِ دوباره بعد از مرگ) در کوزه های نیتروژن مایع می اندازند(که البته فارغ از نام گذاری پروژه ی خود به نام زندگی ابدی درمتن پروژه به آنجا می رسند که امر ممکن برای این پروژه کاهش سرعت پیری نام نهاده می شود، گویی از رویایی که دیده اند می پرند و رختخواب خود را خیس می یابند) و یا در هدفی دیگر آنها دستیابی به کارخانه های تولیدی قلب،گوش،شش،و تمام جوارح بدن برای استفاده ی این طبقه در سالهای آتی است؟ مرگ برای نظام سرمایه داری بزرگترین تراژدی است. ترس از مرگ برای طبقه ی بورژوازی به جایی رسیده است که دست به توهمات زندگی جاودانه و ابدی می زنند. سفرهای ناسا به کرات و سیاره های دیگر به جزء پیشرفت در امر رسانه ای که شامل ست لیت ،سیستم های مخابراتی و... است خبر از آن دارد که در برنامه ی بلند مدت نظام سرمایه هدف همراه به شک و گمانی است برای پیدا نمودن محل مناسبی برای زندگی سالهای بعد از مرگ ِ زمین که طبقه حاکم و نظام سرمایه داری در فردای انهدام زمین با خرج سرمایه هایی که از دست رنج و فروش همه چیز طبقه ی کارگر به دست آورده اند سوار بر فضا پیما های شخصی و ایمن خود خواهند شد و به زندگی مریخی، نپتونی و ... خود ادامه بدهند. چه نزدیک است این هدف به درخواست حاکم لیبی «سرهنگ معمر قذافی» در روزهای اخیر، او در استیصالِ کامل از انقلاب در لیبی، می گوید: خواستار آن هستم که با یک هواپیمای ایمن در خطوط هوایی مطمئن به جایی امن بدور از هر محاکمه ای سفر کنم وقدرت را واگذار نمایم!!.

ساختن اعضای بدن از اعضای مردگان و یا به صورت مصنوعی برای تعویض وتفویض:
اکسیرهای سرمایه داری در ابعادی از تکنولوژی روبه رشد خود، نجات طبقات ِ فرادست را چه از لحاظ جانی و مالی ، به عرصه می آورد.اکسیرهایی که با توجه به معنای عام ِ آن از لحاظ تاریخی که باری افسانه ای را به همراه دارد ،بعد از تبلیغات گسترده ی نظام حاکم نسبت به تثبیت علم و تکنولوژی در حال حاضر هنوز گردی پنهان کننده از توهم ها و پروازهای به سوی بی نهایت و موهوم را باز می تاباند .این زنجیر پاره کردن های سیستم موجود از بندِ واقعیت ها یی است که تن دادن به آن جز به شکست او نمی انجامد،این تقلا های دیوانه وار فقط بدین منظور صورت می پذیرد که مهمترین و تنها نیروی متخاصم و نافی سرمایه داری که همانا طبقه ی کارگر جهانی می باشد ،از صدو پنجاه سال پیش تا به امروز«با شکست و بی شکست»حتی پس از اعلام پایان تاریخ به راه خود ادامه می دهد و ادله و براهین غیر قابل انکاری را در مورد شکست و فروپاشی این نظام به نظر و عمل به میان آورده است. وبا این براهین باعث به تقلایی از سیستم مقابل شده است که این تقلای دیوانه وار هر چه بیشتر خود سیستم را معیوب و از کار افتاده و به قولی از رنگ افتاده می نماید. تقلایی از نظم و حاکمیت موجود در برابر مبارزه ی تاریخی ِ طبقاتی.
زندگی جاودانه ای که هر ازگاهی با تبلیغات ژنتیکی ِ موفق در باب پیدایش یک گوساله و گوشی بر گُرده ی یک موش بزرگنمایی می شود و تا بدان جا از حیث پیشروی به جلومی گریزد که شعار غالب آن نامیرایی سیستم موجود با تمام دم و دستگاه عریض و طویلش را تبلیغ کند. پروفسورهای روان نژند نوح وارهمچون «دکتر ابری دو گری» رئیس بنیاد نوح، از واقعیت وجود انسانی هزار ساله صحبت می کنند که اگر هم این اتفاق بدین گونه بیافتد هنوز هم مرگی در کار است و نوح هزار ساله یا انسان بالغ هزار ساله ی قرن بیست ویکم نیز می میرد،سیستم حامل و حاکم این جریان هم روزی به مرگ می رسد.پروفسورهای واعظ با این حال که می دانند بسیاری از سطحی اندیشان و اجداد آنان همچون امپراطورها، برای این زندگی جاودانه اقدام به خوردن شاخ کرگدن، زرداب خرس و اسب دریایی و یا طلا میکردند اما در آخر،می مردند و برای زندگی جاودانه به کام مرگ رسیده اند،اما اشتباه تاریخی آنها را چاره ای برایشان نیست. وبه این توهم تا جایی ادامه می دهند تا در کارخانه های تولیدی اعضای بدن، مناسبات استثمارگونه ی سرمایه وکار را حاکم نمایند.

زندگی جاودانه را می توانید خریداری کنید!.
بعد تمام تمهیدات و راهکارهایی که توسط پروفسورهای طراز اول بورژوازی اندیشیده می شود،تولید به شیوه و مناسبات نظام سرمایه داری به میان می آید، تولید ِ قلب ،مغز،کبد و تمام اعضای بدن . بعد تمام این گزافه گویی ها در مورد زندگی جاودانه و آماده کردن عرصه ی ذهنی و عملی برای این قسمت از تولید در نظام سرمایه، در آخر به هر جنس و هر شکل وکالایی که باشد به مناسبات تولیدی حاکم تن می دهد.مناسبات جاری از سوی نظام حاکم سرمایه و با روابط تولیدی استثمار گونه اش پیش می رود، نگاه چالشگر و انتقادی ماتریالیسم، همچون واعظان مذهبی و اخلاقی نمیگوید که پیوند قلب و یا ساخت قلب عملی غیر اخلاقی و غیر مذهبی ست بلکه بیان می دارد این پیشرفت علمی به شیوه ی تولیدی که ناگزیر پیش از فروپاشی سرمایه داری از سیستم موجودپیروی می کند،می انجامد. شما تصور کنید کارخانجات تولیدات قلب و بیولوژیکی و آناتومی انسان ظهور می یابند این کارخانجات؛پروفسورها و سرمایه داران کارخانه دار و کارگران متخصص و غیر متخصص وابزار تولید این بخش را به همراه دارد.سرمایه داری تغییرات ناخواسته را بار دیگر حتی به جلدِ روان و کالبد انسان ها تزریق می کند،اما هیچ چیز از روابط تولیدی موجود تغییری بنیادین پیدا نمی کند والغا نخواهد شد.
در سال ٢٠١٠ میلادی بار دیگر اکسیرهای موقتیِ حامل در تبلیغات و عملکرد نظام موجود به صحنه آمد، ٣٣ کارگر معدن در شیلی در عمق هفتصد متری زمین گیر افتادند.تکنولوژی به مدد تبلیغات گسترده بار دیگر به پروژه ی زمان خریدن از سوی نظام موجود کمک کرد،چندین ماه ٣٣ کارگر در عمق هفتصد متری زمین روز و شب گذراندند ، تمام بار طبقاتی که در این اتفاق عیان و آشکار بود به وسیله ی کارناوالهای رقص،شادی و سرگرمی مد روز و مدرن پنهان شد. حتی از ٣٣ کارگری که در چاه گیر افتاده بودند و روزها و شبهای خودشان را در قعر زمین به سر می بردند ،کاراکتر ها و آس ها و برگه های برنده ای برای تکنولوژی وسود دهی بیشتر بهر ه برده شد، این برگه های برنده عاملی برای فروش بیشتر اخبار دست اول از سوی ژورنالیستهای نان به نرخ روز خور هستی کارگران گشت.رئیس جمهور شیلی با تبلیغاتی که بر سر چاه می کرد خود را منجی کارگران نام داد و با این حرکت آراء انتخابات بعدی را برای خود تضمین نمود.
در این سوی هم با پررنگ کردن عواملی که نام برده شد بار دیگر « شرایط طبقاتی موجود» بین طبقه ی کارگر و طبقه ی بورژوایی را پنهان می کنند و با کوبیدن به طبل زندگی جاودانه و بی نهایت - سرمایه داری یکی دیگر از برگه های دروغین و آس خود را می خواهد رو کند،« شما دیگر نمی میرید!، یعنی ما (حاکمیت سرمایه داری) نمی میریم»!. نخبه گان و تئورسین های بورژوازی با خود می گویند کدام نظامی به شما همچین وعده و موعودی را داده است؟ ما همان کسانی هستیم که می توانیم مسیح را به همراه تمام امامان زمان در ادیان مختلف به صحنه آوریم چرا که خود ِ ما و اجداد هم پیمان مان باعث غیبت آنان بوده اند.
در بخش دوم این مقاله که در روزهای آتی منتشر خواهد شد، به نقد و بررسی برنامه ی رسانه های هار ِ سرمایه داری ِ نئولیبرال همچون voa persian و bbc Persian در مورد گزافه گویی هایی از همین دست می پردازم.

علی سالکی - ١۵ اسفند ٨٩
______________

ترس از نهایت و فروپاشی در نظام سرمایه داری - بخش دوم

سنگِ انقلاب خواهد غلتید،
و هیچ خزه ای بر آن سبز نمی گردد
آنگه، آشتی و هم پیمانی بین متخاصمان،
پوزخندی بزرگ می باید .
• حق انتخاب آزاد داریم ؟!

این نوشتار در مواجه با مدیا و رسانه هایی همچون بی بی سی فارسی و صدای آمریکای فارسی است که در چندین مورد به آینده نگری خیالگرای بورژوازی حاکم می پردازد.این برنامه در بی بی سی توسط یک مجری انگلیسی زبان خاور دور و چند تن از اساتید و پروفسورهای ایرانی ،آمریکایی، انگلیسی، به انجام رسیده است. برنامه برای من از آنجا آغاز می شود که مجری در شهر نیویورک شروع به سخن راندن با این جملات می کند :« ما در حال حاضر در سپیده دم عصر نوینی هستیم که شاید بتوانیم ذهنمون را با فشار یک دکمه تغییر بدیم(ضرورت ناخواسته).گواه این ادعا همین حال موجود است در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی دانشمندی بیولوژیست تراشه هایی را در سیستم بیولوژیکی به کارمی گیرد.این گمان می رودکه هر چه هوش و توانایی ماشین ها تکامل می یابد شاید از کنترل انسان خارج شوند. فکر میکنم که ماشین ها باهوش تر از ما انسانها بشوند. سناریوی خوش بینانه این است که این ابر انسان های لطیف و تازه با ما مهربان باشند و مثل حیوان دست آموزشان با ما رفتار کنند ،ولی سناریوی بد بینانه این است که آنها مهربان نباشند و ما را غذا بدانند. از ۵٠ سال پیش خطر خود سر شدن ِ رباتها و دیوانه شدن آنها در داستانهای علمی تخیلی مطرح شده است.بعضی ها فکرمیکنندکه گریزی از این قضیه نیست و روزی می رسد که رباتها از ما باهوشتر می شوند و مارو به باغ وحش می اندازند تا براشون برقصیم.اما من فکرنمیکنم قضیه اونقدرها هم وخیم باشه! چون می تونیم سطح پیشرفتگی هوش رباتها را انتخاب کنیم.ما حق انتخاب داریم.» و الیزر یادکوفسکی از انستیتو هوش مصنوعی می گوید : «ما می توانیم انتخاب کنیم که هوش مصنوعی را چطور تولید کنیم.باید اطمینان حاصل کنیم که ذهن رباتها نمی خواهد بهتر وتقویت بشود یا اینکه هرگزکاری نمی کند که زندگی انسان را ویران کند.همیشه باید مراقب تفنگ بود که مبادا پر نباشد».
حال اینگونه آغاز می کنم ؛آنها در آن حال اند، ما در حال حاضر در سیاهی دم عصر کهنه ای هستیم که گردانندگان خود خوانده ی این عصر با ماشین حکومتی خود در پایان ِ هر امرِ صورت داده شده ای که نشان از دیوانگی و جنون دستگاه خود می دهد ، شعار «حق انتخابات آزاد» سر می دهد. انداختن ترس به جان توده ها از طغیان ِ رباتها یا ماشینها ، ... اولین عامل در این مورد است که نظر و دید ما را تنها به دیوانگی و لجام گسیختگی این ابزار ها محدود ومنحرف کند نه به اشکال فرصت طلبانه و سود انگارانه ی این تولید.در اینکه سیستم سرمایه داری دیوانه وار به راه خود ادامه می دهد شکی نیست ، سرمایه داری از ابتدای رشد تاریخی خود اینگونه به حیات ادامه داده است، تکنولوژی نظامی، هوایی، و مخابراتی ،... درست از آغاز و بعد از جنگ های جهانی به نظر و عمل نخبه گان بورژوا در آمد، این مثالی تاریخی از این دیوانگی در طی حیات سرمایه داری است. بر پایه ی آنکه هر دستگاهی به ابزار های تولید و توزیع و نیروهای مولده ی خود شناخته می شود، در اشکال مختلفی از اجزای همداد ِ( نظام ) سرمایه داری با سوژه هایی به سر و کار گرفته می شویم که در آغاز پیدایی آن امر در مرحله ای از روند تکامل تولید اجتماعی - اقتصادی تاریخ بشر ، به صورتی و با الفاظی انسان دوستانه و از سویی تساهل گونه پایه ریزی می شوند.
وجود و پیدایی دولت وارائه ی سوژه ی «حق انتخاب آزاد» برای بقای آن ( ازاین امر می توان به عنوان پایه ای ترین رکن ِ حاکمیت سرمایه داری در بکار گیری این سوژه نام برد چنان که در جریان انقلاب های مصر و تونس ... این رکن با پوست و استخوان توسط حاکمانی همچون حسنی مبارک نگهداری ونگهبانی می شد چنانکه حسنی مبارک در آخرین نطق خود از تلویزیون در برابر انقلابیون بر این رکن پای می فشارد، حسنی مبارک به انتخابات آتی نمی آید، اما میگوید بار دیگر فقط و فقط انتخابات برایتان برگزار می کنیم.
حسنی مبارک که دوستدار صلح است و برای برقراری صلح ،صدها نفر توده ی غیر مسلح را به خون میکشد شهید میکند، و در نطق خود بخاطر قداست گنداب صلح ،خواهان- گفتگو- است ؛گفتگوبرای ادامه صلح و انتخابات بورژوازی ).در دیگر وجه این سوژه وجود انتخاب ناگوار میان رعایت قواعد بازیِ در جریان و مسلط و خشونت خود ویرانگر است ، ونمایشگری پرده های مخملین و نرم اصلاحات به جای حرکات قهری انقلابی و تغییر خواهی ( نه ترقی خواهی) ، اینها نمونه ای از حق انتخاب های آزاد هستند که همواره در شیب تندی از اطلاع رسانی رسانه ای مجازی و عینی به دید عموم و نظر نقاد مارکسیستی می آید. در اینجا به نظر می آید باید بین بحث حاضر و بخش اول مقاله پیوند گشایی صورت پذیرد ؛ در بحثی که از آن به عنوان یکی از برنامه های پخش شده از صدای آمریکای فارسی یاد بردم به عمل انتخاب از همین نوع ولی به فرمی دیگر پرداختم که به تیتر « ساخت و تولید اعضای بدن از اعضای مردگان و یا به صورت مصنوعی برای تعویض وتفویض » ختم شد، در این بخش در ارتباط دهی با برنامه ی شبکه ی مذکور و برنامه ی بی بی سی فارسی با اختلاف پخشی در ٢ تا ٣ روز از هم در یک هفته ! ، شاهد سوژه ی انتخاب آزاد بین فیس بوک ،توییتر و قلع و قم توسط سرکوبگران جنبش های واقعی اجتماعی هستیم ،با رویای از بین بردن شکاف ِ بین فضای مجازی(سایبری) و دنیای واقعی سر و کار داریم، با همشکل شدن انسانها به رباتها. پروفسورهای بورژوا همچون پروفسور رادنی بروکس از آزمایشگاه هوش مصنوعی انستیتو فن آوری ماساچوست در این برنامه با لحنی ریشخندانه و ظفر مند می گوید: «ما کم کم تراشه های فناوری اطلاعات را در درون بدنمان جای می دهیم وقدری شبیه رباتها می شویم در عین حال فناوری های ما و ماشین های ما ، بیولوژیکی تر می شوند. فکر می کنم ظرف ۵٠ سال آینده شاهد رباتهایی خواهیم بود که اجزای بیولوژیکی ِ بیشتری دارند و شاهد انسانهایی هستیم که اجزای الکترونیکی بیشتری خواهند داشت. و در آخر با خنده می گوید این پرسش جالبی است که آدمها و رباتها ظرف پنجاه سال آینده چه سرنوشتی پیدا خواهند کرد ؟» در ادامه تصویری از زنی به نمایش می آید که به خاطر بیماری افسردگی و به علت همین بیماری به زیر شوکهای الکتریکی و شیوه های درمانی زیادی همچون داروهای ضد افسردگی ام.ای.او.آی و شیوه ی اس اس آر آی و داروهای ضد روان پریشی و درمان الکترو کالوانسیو وخلاصه تحت تمام این درمانها قرار گرفته است و به گفته ی همین بیمار باعث منزولی تر شدن بیشتر او هم شده است. «دای ان» بیمار میانسال توسط جراح مغز دکترعلی رضایی از مرکز تنظیم عصبی مغز در درمانگاه کلیولند اوهایو مورد جراحی مغز قرار می گیرد، وی می گوید :«در شیوه ی تحریک عمیق مغز یا موزون نمودن و خرامش مغزی ،یک سیم ریز الکتریکی در بخش های مختلف مغز گذاشته می شود واین سیم علائم الکتریکی ِ ریزی پخش می کند که فعالیت غیر عادی مغز را تنظیم میکند.و مغز رو فرمان می دهد، این الکترودها از مغز شروع می شود و تا سینه ادامه می یابد تا به باطری های خرامش مغزی برسد».وی با کاشتن الکترودهایی در مغز « دای ان » ، حرکتی به اصطلاح نو اما کاملا واپس زده را پی می گیرد ، در جلساتی که بیمار با روحیه ای عصبی و نگران به دستگاه آقای دکتر رضایی متصل می شود با فشار دکمه ای عصبانیت او به خنده ای سر مست تبدیل می شود. فیس بوک و توییتر برای ابراز مسئله ی سیاسی و اجتماعی مانند همان الکترودها و تراشه ها ی البته نامرئی کار می کنند. نه به این دلیل بدیهی که هر دو با کلیک یک دکمه محقق می شوند بلکه به دلیل همان تغییر نا خواسته ای که به یک باره در تماشاگر خود فرو می کنند. تغییر تاخواسته ای که به مغز « دای ان» به صورت مشهود و علنی داده شد و جای گزینی عمل جنون آمیز و در آمیختن آن با تغییری ناخواسته در زندگی. این روش و پی ریزی آن توسط جراح نمونه که اتفاقا ایرانی هم هست وبرای بی بی سی فارسی خوشایند، در سالهای آتی به گفته ی مجری برنامه باید در همگان انجام گیرد، به گفته ی او توجه کنید : «فکر می کنم در نهایت دست ماست که چه نوع ماشینهای هوشمندی تولید می کنیم. ما هستیم که تصمیم می گیریم که چه رابطه ای با آنها داشته باشیم. همچنین ما انتخاب مهم دیگری هم داریم میتوانیم سطح هوش خودمان را هم انتخاب کنیم!به موازات باهوش تر شدن ماشینها ما هم می توانیم توانایی های ادراکی و فکری خود را بهبود ببخشیم. پس با حالت کنایه آمیزی مواجه می شویم که هر چه ماشینها بیشتر شبیه آدم ها می شوند، آدم ها نیز بیشتر شبیه ماشینها می شوند،در واقع شاید این عالی ترین مرحله در تسلط بر هوش باشد».اینجاست که این سخنان رانی های دیوانه وار، ذهن را به پاسخِ جک نیکلسون به دکتر روانپزشک او در فیلم دیوانه از قفس پرید ، پرتاب می کند:« روی سنگ غلتان خزه نمی روید، اگر جزئی از ما باشی تُفت سر بالا نمیرود و باز اگر تیمارستان مکان ازلت تو نباشد، بی شک جزئی از اردوگاه کار هستی».

اما نقطه ی جاذب برای نقد مارکسیستی- از این برنامه و نظریه های آن که تا حدی به عمل انجامیده است - کجاست؟
کارگران خود را در ازای حقوق ومزد خود می فروشند ؛ این ها تحلیل ها و تبیینی است از وضع طبقه کارگرکه از پیدایش دنیای سرمایه داری تا به امروز در عصر سرسام انسان ها و به اصطلاح همزادان رایانه ای آنها یعنی رباتها و ماشینها شده است. سالها بود که سرمایه داری می گفت: رباتها وماشینها به کل جایگاه کارگران در تولید و نیروی مولده ی این طبقه را خواهند گرفت حال در قرن بیست ویکم مغزهای علمی و البته تخیلی - توهمی بورژوازی همه امید به یک هدف دیگر دارند :« در آینده رویای فاصله ی بین دنیای واقعی و مجازی را از بین می بریم».دیگر آن شعار نظام سرمایه که بی شک از روی استیصال و بیچارگی به آن تن داده بود که همانا تصاحب جایگاه و پایگاه طبقه ی کارگر به دست رباتها بود از میان رفته است. عجیب نیست که در رسانه ها و روزنامه ها و محیط های اطلاع رسانی سرمایه داری در سراسر جهان ،در معرفیِ عواملِ موثر در شکل گیری انقلابهای کشور های مصر،تونس ،... تنها از شبکه های اینترنتی فیس بوک و توییتر نام برده می شود چرا که هدف نهایی و قطعی آنان نابود کردن جنبش های اجتماعی وبالاخص جنبش کارگری است،جنبش کارگری جنبشی ازطبقه ی فرودستان که در تمامی انقلابهای زمستان امسال ( ٢٠١١-١٣٨٩) در این کشورها نقش آغاز گر و جهت دهنده به انقلابها را داشته است و هدف نظام سرمایه داری که از خیابان،تلویزیون،کارخانه ها،پالایشگاه ها،ارتش،پلیس وتمام جهان را در اختیار و انقیاد در آورده است ،ترجیح شبکه های مجازی به جنبش های اجتماعی است.
سرمایه داری با سیاستهای بحران خورده ی اقتصادی و اجتماعی خود در نهایت ترس و استیصال از تغییر وضع موجود ، به یک باره با واگذاری مشکلات عینی و واقعی جامعه به دنیای مجازی و آواتارهای مجازی ،صورت مسئله را پاک می کند، صورتی که در آن هر روزه در آن عمر می گذاریم ، مسائل و تضادهای آشتی ناپذیر و غیر قابل تفویضِ طبقاتی و جنسیتی و نابرابری های موجود که از بطن مناسبت تولید اجتماعی _ اقتصادی روزمره بورژوازی بیرون می زند با راهکاری غیر حقیقی و با خلق آواتارها ( موجودات متغیر جنسیتی و شخصیتی و طبقاتی در دنیای مجازی) به یک باره به مانند آب زیر کاه محو می گردد، و به صورتِ قاب وماسکی به چهره ی کلیت تضادها می نشیند و عادی جلوه داده می شود. مسئله ی تولید و روابط تولید اجتماعی در این برنامه در مصاحبه با دو زوج مجازی که نهایتا به ملاقات حضوری هم رسیده اند با عادی جلوه دادن این رابطه به مسئله ی تولید در دنیای مجازی می پردازند: «در آینده شبکه ای نامرئی داخل مبلمان ،وسایل و حتی پوشاک مان جای میگیرند.می توانیم دنیاهای مجازی و کد های مجازی یا آواتار خلق کنیم.که در بند محدودیتهای دنیای واقعی نیستند. بازی های اینترنتی به نام زندگی دومِ مجازی به ما امکان می دهند که جهانی بسازیم که در آن همه چیز ممکن است ،تو هستی اما نیستی.این دنیایی با قابلیت تکثیر و خود باز آفرینی ِ بی پایان که در آن می توانیم شکل خود وجنسیت مان را تغییر بدهیم ونیز حتی موجود دیگری شویم».یکی از دو زوج مجازی در ادامه می گوید : «تصمیم گرفتم آواتارم را چند سال جوانتر کنم.این صرفا سرگرمی و فرار از واقعیت نیست!مردم واقعا در چنین دنیا هایی زندگی می کنند.ودلباخته ی همدیگر هم می شوند.اولین باری که بیرون رفتیم یک قرار ملاقات مجازی گذاشتیم قرارمان در یک جزیره ی دنج و رومانتیک در زندگی ِ دوم مجازی بود. برای آواتارها در دنیای مجازی کفش ،پوشاک، و زیور آلات به فروش می رسانیم و پول واقعی دریافت می کنیم» اما شش ماه بعد این دو با هم ازدواج کردند.ازدواج واقعی!. آن روایت های پر طمطراق از بی حد و حصر بودن دنیای آواتاری و مجازی به یک باره به دام واقعیت و وضع موجود تغییر نیافته می افتد. در این کمبود و نبود راه حل برای طبقه ی حاکمه است که نظام سرمایه داری هر چه بر طبل زندگی جاودانه و زندگی بی هیچ اتفاق (از نوع بنیاد برانداز آن) می زند، این شکافها و تضاد ها از درزهای دستگاه حاکم توسط جنبش های انقلابی کارگران بو کشیده می شود و سر به بیرون میزند، اینکه نظام سرمایه داری به جریان بی نهایت خود ادامه خواهد نه تنها دروغ و کذب محض است بلکه اراده ی معطوف به تغییر انقلابی که همانا از روحیه ی جنبشی طبقه ی کارگر و فرودست نمایان می شود اول به صورت اضطرار و بعد به اختیاری در دستان طبقه ی محرومان و فرودستان مبدل خواهد گشت.

علی سالکی - ۵ فروردین ٩٠

alitroleum@gmail.com