این روزها در همه جا صحبت از فاشیسم یا فاشیست ها در میان است. فاشیسم چیست و فاشیست ها چه کسانی هستند؟ فاشیسم از کجا منشا می گیرد و در چه مناسباتی رشد می کند و ظهور می یابد؟
در اروپا و آمریکا بعضی فاشیسم را یک ایدئولوژی مطرح می کنند که توسط دیکتاتورها به کار گرفته می شود. بعضی دیگر آن را مفهوم خاص یک دوره می بینند و از سه تیپ اصیل فاشیسم در سه کشور یعنی ایتالیای موسولینی، آلمان هیتلری و ژاپن نام می برند، یا روبرت پکستون که آن را " شکلی از مناسبات سیاسی"! می بیند.
این برداشت ها از فاشیسم پای برزمین سفت ندارد. به عنوان ایدئولوژی و یا نوعی از مناسبات سیاسی بیان نمی کنند که پایگاه اقتصادی اش چیست. معمولا ایدئولوژی در خدمت یک مناسبات اقتصادی سیاسی یا یک شیوه ی تولید است. یک ایدئولوژی یا سیاست تنهای غیر وابسته به پایگاه اقتصادی و مناسبات اجتماعی وابسته به آن وجود ندارد. فاشیسم پدیده ی قرن بیستم است گرچه می شود آن چه را که کلونیالیسم اروپایی در جهان کرد- مثل نسل کشی، توسعه طلبی، غارت منابع- هم در محدوده ی فاشیسم ببینیم. به هر حال فاشیسم یکی از پدیده ها یا رویکرد سرمایه داری است، در زمانی که بحران های عظیم شیرازه سرمایه داری را می لرزاند. این رویکرد سرمایه در ترند های مختلف سرمایه داری از لیبرال و نئولیبرال و به طور عام رخ می دهد یعنی مهم این جا حل بحرانی است که با شیوه های معمول چون بالا بردن باروری کار و تغییر تکنولوژی قابل حل نیست و آن طور که خودشان می گویند باز هم شبح کمونیسم را در پهنه ی سرمایه داری در حال گشت و گذار می بینند.
فاشیسم در ایتالیا (۱)
می گویند فاشیسم را موسولینی با چشمداشت به جمهور افلاطون و حکومت الیت آن ایجاد کرد اما در واقع امر نطفه فاشیسم در بطن سرمایه داری لانه دارد و وقتی شرایط به وجودش نیاز باشد لقاح انجام و رشد می کند. آن ها که فاشیسم را ایدئولوژی صرف می بینند وقتی می خواهند سه شکل مطروحه ی فاشیسم را تعریف کنند یادشان می رود که چه گفته اند و وضعیت بد اقتصادی را دلیل ظهور فاشیسم می نامند به این صورت که بعد از جنگ اول جهانی وضع اقتصادی مردم در ایتالیا بسیار بد، دموکراسی تضعیف و بی قدرت شده بود. مردم منتظر رهبری قوی بودند که نجات شان بدهد و " موسولینی آمد". آن ها نمی گویند چرا وضع اقتصاد آن قدر بد شده بود و چرا دموکراسی تضعیف شده بود و دلیل آن چه بود؟
می گویند " فاشیسم در آلمان و آمریکای لاتین هم رخ داد. در آلمان وضع اقتصادی در اواخر دهه 20 بسیار بد شده بود. نارضایتی از حکومت بالا رفته بود و هیتلر با چشمداشت به فاشیسم ایتالیا به قدرت رسید و ناسیونال سوسیالیسم را به عنوان تبلیغ انتخابات انتخاب کرد". باز هم نمی گویند چرا وضع اقتصادی بد شده بود و بدی وضعیت اقتصادی در اثر چه عواملی بود.
برای روشن کردن مساله به دهه ٢٠ بر می گردیم. تاثیر انقلاب ۱۹١٧ روسیه در جنبش کارگری بین المللی به ویژه در کشورهای مختلف اروپا سبب رشد فوق العاده مبارزات کارگری با ایده های سوسیالیستی تبلیغ شده در روسیه شد. این امر به ویژه در آلمان و ایتالیا چشمگیرتر بود. در این دو کشورجامعه ی مدنی رشد کرده و انجمن های مختلف از جمله اتحادیه های کارگری وجود داشت. کارگران در مقابل اتحادیه های کارگری رسمی شکل رادیکال شوراها را تجربه کردند و شوراهای کارگران و سربازان بر مبنای مدل روسیه تشکیل شد و سوسیالیست ها و کمونیست های اروپایی مورد توجه زیاد کارگران قرار گرفتند. کارگران و انقلابیون با چشمداشت به انقلاب شکست خورده ی کمون پاریس، به اهمیت آگاهی طبقاتی و حمایت بین المللی کارگری برای تداوم انقلاب پی بردند و آن را به عمل در آوردند، البته متعاقب آن خود مورد حمله دشمن یعنی دولت بورژوایی خودی که بقای خود را در تداوم بردگی مزدی و ناآگاهی کارگران می دید؛ قرار گرفتند. فاشیسم با تکیه بر دولت، اختلافات درون احزاب و جامعه مدنی موجود را برای کسب قدرت مورد استفاده قرار دارد.
موسولینی که ازحزب سوسیالیست ایتالیا به خاطر حمایت از جنگ جهانی اول و تبلیغات ضد سوسیالیستی و ضد کمونیستی اخراج شده بود با چشمداشت به جمهوریت افلاطون که در آن حکومت الیت یا نخبگان یا بهترین ها را در سیستم طبقاتی خود مطرح می کرد که در جایگاه طبقاتی بعد آن ها نظامیان جای داشتند و زنان و بردگان و مردم عادی جایگاهی دراین سیستم طبقاتی نداشتند و می بایست مطیع محض دو طبقه ی اول باشند و در نتیجه قبول سیستم طبقاتی برخلاف آن چه که کارگران می خواستند هم به دنبالش بود. هم چنین نقش دولت به عنوان قدرت قاهر و دخالت دولت در امر آموزش برای جهت دهی جامعه به سمت نظامی گری و پرورش نخبه ها، برای قبولاندن خود به عنوان نخبه استفاده برد هر چند که افلاطون در جستجوی عدالت به این نتیجه رسیده بود و گذر قرن ها ناممکنی آن را نشان داده بود. موسولینی هم چنین از نظرات جامعه شناس ایتالیایی ویلفردو پارتو در باره نخبگان که هم زمانش بود و معتقد بود که در جامعه بعضی از افراد نخبه با استعدادترین و شایسته ترین می شوند ونقش مهمی در جامعه بازی می کنند، برای بیان دیدگاهش و مساله هژمونی در قدرت استفاده کرد. موسولینی برگشت به ایتالیای امپراطوری رم باستان یا ایتالیای بزرگ را مطرح می کرد و به نوعی نژاد گرایی می رسید و می گفت در این مسیربرای رسیدن به ایتالیای بزرگ نباید نگران قربانیان نژاد های پست تر بود. البته چنان که می بینیم همه این صغرا کبری بافتن برای سهم خواهی طبقه ی سرمایه دارایتالیا و تقسیم مجدد جهان بود می خواست ایتالیا جانشین قدرت در حال زوال بریتانیا و سرکرده جهان شود. فاشیسم ایتالیا از ۱٨٧٠ برای فریب توده های کارگر با توجه به رشد علایق سوسیالیستی درطبقه ی کارگر ایتالیا، خود را سازمان انقلابی سوسیالیستی کارگران نامید. موسولینی برای کسب حداکثرقدرت، سیستم تک حزبی را رسمیت داد و اعضایش برای ایجاد رعب و وحشت پیراهن سیاه می پوشیدند. حکومت ایتالیا (دولت- شاه به نمایندگی طبقه ی حاکم) به خاطر ترس از انقلاب کمونیستی مشکلی برای سیاه جامگان ایجاد نمی کرد. همین امر باعث رشد آن شد. در ۱۹۱۹ گروه Fasci Italiani di Combattimento یا باند جنگنده ایتالیایی تشکیل شد. در کنگره ای که در روم تشکیل دادند با توجه به آن نام حزب ملی فاشیست را برای خود انتخاب کردند. موسولینی در ۱۹٢۱ به پارلمان ایتالیا راه یافت. حمایت نظامیان، صاحبان صنایع و زمین داران بزرگ عامل کسب قدرت سیاسی توسط موسولینی بود. به همین سبب در سال ۱۹٢٢ توسط پادشاه ایتالیا و درائتلاف با گروه های راست ناسیونالیست، لیبرال و محافظه کار به نخست وزیری انتخاب شد. همین امر نشان می دهد که برخلاف نظرآن ها که امثال موسولینی را تنها یک فرد دیکتاتور می بینند، طبقه ای در پشت این افراد قرار دارد و آن ها به عنوان نمایندگان طبقه برای کسب قدرت دست به عمل می زنند. در ۱۹٢٢ در نیروهای مسلح «میلیشیای داوطلب برای امنیت کشور" تشکیل وقوانینی به سود طبقات صنعت کار و ملاکین به تصویب می رسد. در ابتالیا زمینداران بزرگ ٦% جمعیت و ٣٦ درصد زمینهای کشاورزی را در اختیار داشتند. تنها ٣٨% دهقان های کوچک صاحب زمین بودند و بقیه اجاره دار مالکین بزرگ. به همین سبب بعد از پایان جنگ ایتالیا با شورش دهقانان و اشغال زمین های ملاکین بزرگ مواجه شد که به سوسیال دموکراسی و احزاب کمونیست و اتحادیه ها تمایل نشان دادند اما آن ها برنامه ای برای دهقانان نداشتند. احزاب کمونیست و سوسیالیست بیشتر درگیر اختلافات درونی و موافقت و مخالفت با روسیه بودند. اتحادیه ها هم اکثریت شان به سوسیال دموکراسی وابسته بودند و با حرکت آن حرکت می کردند نه منافع توده های کارگر. شورش در سال ۱۹٢۱ سرکوب شد و فاشیسم در روستاها مستقر شد و برای دستیابی به اهداف خود تا زمانی که مورد نیازش بود از دهقانان و زحمتکشان روستا سوء استفاده کرد. فاشیسم ایتالیا بیشتر در رابطه با طبقه کارگر کشاورزی، کارگران غیر صنعتی و اعضای حزب لیبرال فعال بود که در سال ۱۹٢٢ تعداد اعضایش به ٧٠٠ هزار نفر رسیده بود. اتحادیه دهقانان جنوب در مقابل تغییرات دست به مقاومت زدند اما به تدریج دهقانان زمیندار کوچک و مستاجران به کارگران کشاورزی و فئودال ها به سرمایه داران ارضی تبدیل شدند. به این طریق هدف فاشیسم برای گسترش سرمایه داری در کشاورزی، تامین می شود. در این زمان تنها درشمال ایتالیا مناسبات سرمایه داری در کشاورزی حاکم شده و کارگران کشاورزی ٣٠% جمعیت را تشکیل می دادند.
در ۱۹٢۹ فاشیسم حاکم با واتیکان به توافق می رسد و با دادن بخشی از رم به آن ها برای استقلال، حمایت واتیکان را برای نقش آن درشکل دهی افکار توده ها کسب می کند. جنگ هایی را در آفریقا برای بازگشت قدرت ایتالیا پیش می برد. دولتش از دیکتاتور نظامی اسپانیا ژنرال فرانکو حمایت و برای سرکوب جنگ داخلی با فرانکو همکاری می کند. بعد تر در شروع جنگ جهانی دوم با هیتلرهم پیمان می شود. با به کار گیری موفق همه وسایل ارتباط جمعی آن زمان و تبلیغات، کیش شخصیت رهبر منفرد برقرارمی شود تا همه چیز بر مبنای خواست رهبر انجام گیرد و پیش برود. با ایجاد سیستم تک حزبی در کشوری که احزاب متعدد وجود داشت حکومتی پلیسی را مقرر- ۱۹٢۵- ۱۹٢٧ و برای مغز شویی جوانان برنامه ریزی می شود. خودمختاری های حاصل مبارزات کارگری، شوراهای شهرها و شهرداران را منحل و به جایش انتصاب ها می نشیند. انتخابات پارلمانی منحل و به جایش شورای عالی فاشیسم قرارمی گیرد. وبالاخره موسولینی پیشوا یا رهبر نامیده شده و حتی ویژگی های مذهبی خدایی به او نسبت داده می شود چنان که پاپ او را مردی از نژاد تقدیر و مشیت می خواند. ایتالیای بزرگ احتیاج به ٢٠ میلیون جمعیت بیشتر داشت، تا بتواند در جنگ ها موفق شود به همین سبب برنامه گسترده ای برای بالا بردن زاد و ولد تنظیم شد. راه های جلوگیری از حاملگی و مشاوره در این مورد جرم و مستحق مجازات شد. در ۱۹٢٦ برای زنان مقرر شد که دو برابر آن تعداد بچه که مایلند داشته باشند باید به دنیا بیاورند مثلا اگر زنی می خواست سه بچه داشته باشد باید شش بچه به دنیا بیاورد. سیاست های توسعه طلبانه از طرفی عامل حمله به آفریقا بود اما ضرورتش را بحران و رکود بزرگ دهه ۱۹۳٠ ایجاد کرده بود که با آن می خواستند نظر توده ها را از وضعیت بد اقتصادی به جنگ معطوف کنند و در ضمن به خاطر جنگ سیاست سرکوب داخلی اعتراضات ممکن را فراهم سازند ۱۹۳۵- ۱۹۳٦. رابطه ی جنگ با سیاست سرکوب داخلی را در جمله ی معروف کاریل فون کلاوزویتس: «جنگ صرفاً ادامهی سیاست با ابزاری دیگر است» به خوبی ملاحظه می کنیم.
در فاصله سال های ۱۹٢٢ تا ۱۹۳۵ دستمزدها به ویژه برای کارگران کشاورزی حتی تا ۵٠% کاهش یافت. بعد از درجه بندی فاشیستی دستمزدها، دستمزد پایه کارگران صنعتی هم بشدت سقوط کرد اما در کنارش سیستم بیمه ای کار مثل بیمه حوادث، بیماری، پیری، تولد نوزاد و غیره تعیین شد. کنفدراسیون عمومی کارگری با سرکوب های شدید مواجه و بالاخره منحل شد و به جای آن اتحادیه های کارگری فاشیستی سازمان دهی شد تا در آن کارگران و کارفرمایان مشارکت کنند و کارگران کنترل فنی کارخانه ها را به دست بگیرند در حقیقت با این طرفند دست کارگران در ایجاد اعتصاب یا خلل در تولید بسته می شود. جالب توجه است که این اتحادیه های فاشیستی جناح چپی هم داشت که مثلا خودگردانی کارگری یا کنترل کارگری را به شیوه ی ذکر شده مطرح می کرد و اعتصاباتی را هم سازمان دهی کرد، اما دراین شکل هم تحمل نشد و اتحادیه با تصویه درونی مواجه شد. مسایل مطروحه بخشا نشان دهنده ی تاثیرفعالیت های قبل از آن در جامعه و سوء استفاده فاشیسم از جامعه ی مدنی اعم از انجمن های صنفی و اجتماعی، کلیسا، آموزش، اتحادیه ها برای پیش برد ملاحظات و برنامه های خود است.
خلاصه این بخش
- فاشیسم در ایتالیا محصول بحران، و پاسخ بخش هایی از بورژاری ایتالیا به آن بود
- این بخش از بورژای مثل هر بخش دیگرمتفکرین و فیلسوفان خود را داشت،
- برای تبدیل تفکرطبقه ی حاکم به تفکرعام، برنامه ریزی برای آموزش کودکان، و جوانان انجام گرفت،
- برای جلب کارگران، از اصطلاحات چپ و کمونیستی و سوسیالیستی سوء استفاده شد و با نفوذ در نهادهای کارگری آنها را از درون به انحلال کشاند.
- با سیاست های جمعیتی زنان را نشانه رفت، به اجبار کشاند و به ماشین جوجه کشی تبدیل کرد،
- از جنگ برای سرکوب داخلی بهره برد،
- با حمایت از دیکتاتورهای دیگر در دیگر کشورها در سرکوب مبارزات توده های کارگر آن کشورها همکاری کرد،
- توسعه طلبی را با حمله به کشورهای ضعیف سایر قاره ها به ویژه آفریقا پیش برد.
فریده ثابتی، مهر ١۴٠۴/ اکتبر ۲۰۲۵