افق روشن
www.ofros.com

!سرمایه داری است که فاشیست است، راه چالش «آنتیفا» نیست


ناصر پایدار                                                                                                                                                                                     شنبه ١٠ آبان ١۴٠۴ - ١نوامبر ۲۰۲۵

منشور امنیتی ستاد اجرائی فرمان ترامپ همان است که بورژوازی درنده اسلامی ایران از آغاز حتی قبل از عروج به عرش حاکمیت اساس کار کرد. لایه ای مخوف از طبقه سرمایه دار که در ژرفنای بحران توفنده اقتصادی دهه هفتاد میلادی شرائط را برای عروج فاشیستی طغیان آمیز به کام دید، با موفقیت گام برداشت، به اریکه قدرت خزید. از همان آغاز به ویژه خرداد سال شصت خورشیدی به بعد، با «باغی»، «کافر»، «ملحد»، منافق، «محارب» خواندن انسانها، جرم انگاری کمونیست بودن حمام خون راه انداخت. متون آموزشی را انبار خرافه های قرون وسطائی، زرادخانه شستشوی مغزی کودکان، جوانان کرد. وحشیانه ترین شکل آپارتاید جنسیتی را همه جا مستولی ساخت، سرکوب فیزیکی و فکری را به اوج برد، همه این کارها را انجام داد تا پایه های قدرت خود را تحکیم نماید. در گذشته دورتر، پیشینیان طبقاتی اش، اولترا ناسیونالیست های آلمانی، ایتالیائی، اسپانیائی جاهای دیگر نیز در همان حال که خود مولود تلاطم بحرانهای پرخروش سرمایه داری بودند، راه چالش بحران، استقرار و تحکیم پایه های قدرت را در آویختن به همین سناریوها دنبال و اعمال کرده بودند. دستورالعمل اجرائی ترامپ تا جائی که به خاستگاه اقتصادی، مولود بحران بودن، راه حل ها، بندها، راهکارهای اجرایش بر می گردد، از همان جنس است. در اینجا نیز سلاخی چپ، کمونیست، خارجی، ضد آپارتاید جنسیتی، منتقد مسیحیت، یهودیت، مردسالاری، معتقد سرنگونی دولت در امریکا خطوط عام منشور است. همه چیز حدیث همسانی فاشیستی است. اما تفاوت ها نیز مهم و قابل تعمق هستند. یک فرق مهم اردوی ترامپ با اسلاف آن است که «آنچه آنها همه داشتند اینها به تنهائی دارند» ناسیونالیسم، دین، دموکراسی، اقتصاد اول دنیای سرمایه داری، قدرت تعیین الگوی نظم بین المللی بردگی مزدی، پول اول جهان، بودجه سالانه تریلیونی جنگ افروزی، بالاترین سهم اضافه ارزش های بین المللی، ارتش حاضر قادر در نقطه، نقطه کره خاکی، ٧٠٠ پایگاه نظامی در دنیا و خیلی چیزهای دیگر که دیگران تا این حد نداشتند اما اینها دارند. این تمایزات در بطن شرائط روز حائز اهمیتند. هسته اساسی اهمیت چیست؟ نیاز به گفتگو دارد. رژیم اسلامی نماد طغیان فاشیستی لایه ای از ارتجاع بورژوازی بود که به گاه عروج حتی جسارت سهم خواهی در مالکیت، قدرت، حاکمیت سرمایه جهانی را به خود نمی داد، از ژرفنای دره تاریک حصه طلبی سر بیرون می آورد، چیزی نداشت و می خواست دارای همه چیز شود. از حضیض به اوج رود و از بی سهمی کامل، مالک بیشترین سهام گردد. ناسیونال فاشیست های آلمانی نیمه نخست قرن بیستم متفاوت بودند اما باز هم از حقارت قطاع مالکیت، موقعیت در تقسیم اقتصادی و ارضی دنیا در قیاس با انگلیس، امریکا، فرانسه، جاهای دیگر احساس سرافکندگی می کردند. آنها نیز اراده راسخ داشتند که «فلک را سقف بشکافند»، طرح تقسیم دیگری برای دنیا اندازند، حصه خود را نه فقط همسنگ که سنگین تر از رقبا سازند.

نوفاشیست های روز در سراسر جهان، به طور خاص اردوی ترامپ یا بورژوازی فاشیست امریکا، به لحاظ موقعیت، خلف خالص اسلاف نیستند، با آنها فرق دارند. نه فقط بدون سهم یا صاحب قطاع اندک از کیک کهکشانی، مالکیت، حاکمیت سرمایه داری جهانی نیستند که از ٨٠ سال پیش تا امروز همه کاره، فرمانفرما و قدرت اول دنیا بوده اند. فاشیسم آنها صرفا عفونت انفجار بحران در چرخه تولید سرمایه داری یک کشور یا سهم خواهی افزون یک دولت و یک لایه بورژوازی نیست. فاشیسم طغیان آلود بورژوازی مسلط جهان در سراشیب سقوط از قله استیلا، در فاز انحطاط و بحران زائی آتشفشانی کل سرمایه داری است. با این شاخص است که می توان آن را کاویدو مؤلفه ای که خاص فاشیسم ترامپ، «ماگا»، بورژوازی امریکا نیست. «فاراژ» انگلیس، «جبهه ملی فرانسه»، «برای آزادی»هلند،«آلترناتیو برای آلمان»، «فراتیلی دیتالیا»ی ایتالیا، «وُکس» اسپانیا،«آزادی» اتریش»،«دموکرات های سوئد»، زنجیره احزاب برادر نیز در زمان حاضر از سرشت همین ها هستند. سخن از بورژوازی بحران زده این نقطه و آن نقطه نیست. کل نظام سرمایه داری است که در رفیع ترین قله اقتصاد، صنعت، تکنیک، دانش، هوش مصنوعی، بازار بورس، سیستم بانکی، پیشرفت تسلیحاتی، ترکیب انفجاری ارگانیک سرمایه، سرعت هوش ربای بارآوری کار، با آخرین سرعت به مرز آخر انکشاف تصادم کرده است، با شمارش معکوس به سوی انفجار می رود، آژیر وقوع انفجارش را با صور فاشیسم در دست های پرخون، بر در و دیوار آلونک های محقر مسکونی میلیاردها کارگر فرو می کوبد. به جهان نگاه کنیم. بیش از ١٠ سال است متوسط رشد سالانه تولید در گروه موسوم به «هفت» عظیم ترین غولهای صنعتی دنیا از ١% بالاتر نرفته است. همین یک درصد نیز رشد نیست، بخش بسیار کمتری از سلاخی کار پرداخت شده طبقه کارگر این کشورها و دنیا است. توجه شود که سرمایه داری این جوامع عظیم ترین سهمها را در اضافه ارزشهای بین المللی دارند، بیش از ٨۵% کار طبقه کارگر این کشورها را قبلا در فرایند تولید سالانه به کار پرداخت نشده، سود و سرمایه تبدیل کرده اند، به این اکتفا ننموده، با سلاخی امکانات معیشتی، رفاهی، درمانی، آموزشی توده کارگر، افزایش سرطانی قیمت ها، زنجیره طولانی تعرضات دیگر، سهم چشمگیری از ١۵% پرداخت شده را نیز قتل عام و بر ٨۵% پیشین افزوده است. با همه اینها باز هم نرخ رشد سالانه تولیدشان قادر به عبور از مرز ١% نشده است. میانگین نرخ سود سرمایه جهانی به رغم فوران حجم و نرخ اضافه ارزشها، به پائین ترین سطح تاریخی خود سقوط کرده است. ٢٠ تا ٣٠% کل شرکتهای متوسط و بزرگ دنیا، قادر به بازتولید خود نیستند. در امریکا کسری بودجه سال جاری مرز ٢ تریلیون دلار را پشت سر نهاده است. بدهی دولت امریکا بالای ٣٠ تریلیون دلار، بهره سالانه اش یک و نیم تریلیون دلار است. پیش بینی ها سخن از سیر صعودی این ارقام به بالای ۵٠ تریلیون و بهره یک تریلیون و هفتصد میلیارد دلار در سال، در بازه زمانی چند ساله آتی دارند. از همه اینها بدتر در غالب حوزه ها، از رقیب چینی عقب افتاده است. در مقابل صادرات ٣ تریلیون و ٦٠٠ میلیارد دلاری چین کل صادرات سالانه اش زیر ٢ تریلیون دلار است. در حالی که چین ذخیره طلا، ارز خود را به ٣ تریلیون و ۵٠٠ میلیارد دلار افزایش داده، کل ذخیره ارز و طلایش ۹۱٠ میلیارد دلار بیشتر نیست. در تکنیک، صنعت و فن آوری، بالا بردن بارآوری کار، هوش مصنوعی کم یا بیش از چین شکست خورده است. همه توان خود را در تیر کرده تا شاید استیلای مقدورش بر انحصار فن آوریهای نوین محرک جهش عظیم بارآوری کار را مستدام سازد، اما چنگ اندازی انحصاری چین بر خاکهای نادر حداقل برای زمانی نامعلوم، «سیل فنای «نقش اَمَلهایش» گردیده است. سعی داشت از این طریق موقعیت خود را به مثابه اقتصاد مسلط پاسداری کند، اما اهرمهای تداوم ایفای این نقش را از دست داده است. اینها است که بورژوازی امریکا را دچار جنون فاشیسم ساخته است. تعرفه بندی های هیستریک ترامپ برخلاف انگاره های واهی دانشوران اقتصاد سیاسی نه حکم ایدئولوژی ضد بازار آزاد، که نسخه چالش این بدهی ها، کسری ها، عقب افتادن ها است. نسخه ای که فاقد تأثیر است. زیرا بحران توفانی سرمایه داری تاریخا سودای مهارشدن ندارد. ترامپ مظهر تمامیت بحران روز سرمایه داری است. غیرقابل پیش بینی بودنش، جنگش، صلحش، تعرفه بستنش، طبل توخالی بودن ادعاهایش، نسخه پیچی چالش بحرانش، راهکارها و راهبردهایش همه و همه تجسم عریان پیچ و تاب بحران بدون بازگشت سرمایه داری در رفیع ترین ستیغ انکشاف نظام است. سرمایه است که طغیان فاشیستی کرده است. فاشیسم الگوئی از الگوهای حاکمیت سرمایه داری است. نظام بردگی مزدی برخلاف تصورات آفریده کارگاههای تولید شعور، آموزش، اندیشه خود، میان دموکراسی و فاشیسم مرزی قائل نیست، هر دو را مثل هم تشخص حکومتی خود، ساز و کار تضمین بقایش می بیند. هر کدام را در شرائطی ابزار بقای حاکمیت می سازد. به گاه احساس خطر در یک سو، طغیان سهم اضافه ارزشها در سوی دیگر، اینجا، آنجا عبای دموکراسی می پوشد، با داد و ستد دموکراتیک کارزار طبقاتی کارگران را می خرد، در گورستان نظم سرمایه دفن می کند، در صورت سهمگین تر شدن خطر بحران و افت همزمان نرخ سودها، شمشیر فاشیسم از نیام بیرون می آرد، زندگی انسانها را دریای خون می سازد. در اولین قدم کارگران را به جان هم می اندازد تا امروزش را به فردا و فردایش را به روز بعد رساند. ناسیونالیسم، زن ستیزی، راسیسم، کمونیست کشی، خرافه پرستی، مهاجرستیزی همگی تبخاله های عفونی بحران در ژرفنای شیوه تولید و چرخه ارزش افزائی سرمایه داری هستند. بحران ذاتی بی مهار سرمایه است که بورژوازی را مخوف تر، نسل کش تر راهی زرادخانه های تو در توی تسلیحاتی خود می کند تا همه ساز و برگ های ایدئولوژیک، دستگاههای مخوف مهندسی افکار، سلاحهای کشتار جمعی فیزیکی، فکری اش را به کار اندازد، هر یک را مسموم تر از دیگری، علیه توده کارگر به کار گیرد، در تسویه حساب با رقیبان مورد استفاده قرار دهد. به یمن آنها سفینه هستی سرمایه داری را از سقوط نجات دهد و سهم خود از سرمایه ها، مالکیتها، سودها را رضایتبخش سازد. دست به کار راه اندازی بشرسوزترین جنگها، جنگ کارگران با کارگران گردد. وقتی سران «ماگا» عربده می کشند که «امریکا را دوباره باشکوه می کنیم» عشق به امریکا نیست که در هوا یله می کنند!!، طنین روانخراش فاشیستی سرمایه غرق بحران است که بورژوازی تولید کرده و از حلقوم گرسنگان مفلوک ناآگاه و مأیوس نعره می گردد.

فاشیسم روز سرمایه از این جنس است. راه چالش و دفعش «آنتیفا» نیست. جنبشی که سرمایه آویز است بضاعت کارزار کارساز علیه فاشیسم ندارد. «قهر مادی سرمایه را باید با قهر مادی کارگری در هم کوبید»، اما قهر دوم همان گونه که «سلاح نقد» نیست، زور فیزیکی و «گاوزور» بازو هم نیست. «نقد سلاح» است و نقد سلاح واقعی جنبش سازمانیافته شورائی، آگاه ضد سرمایه داری با چشم انداز زلال محو بردگی مزدی است. «آنتیفا» مثل جنبش های سلف، شباهتی به چنین جنبشی ندارد، دارای چنین رویکردی نیست، «ضد فاشیسم آکسیونی تنبیه پلیس، مأمور، فاشیست سرکوبگر حین اجرای جنایت، تصرف خیابان، کوبیدن پا بر سنگفرشها، سر دادن شعار ضد فاشیسم که شیرازه کار «آنتیفا» است چه تأثیر مهمی خواهد داشت؟!! کدام انتظار، هدف را محقق می سازد؟! کدامین عقب نشینی را بر بورژوازی در طغیان تحمیل می کند؟! بر پایه کدام تجربه، کجای دنیا، کدامین دوره تاریخ سرمایه داری شاهد موفقیت این آکسیونها بوده ایم؟! بالعکس همه جا، همه دوره ها عکسش را مشاهده نموده ایم. بورژوازی بوده که دست به کار وحشیانه ترین سرکوبها شده است، طغیان توده کارگر را در هم کوبیده است. فضای یأس، سرخوردگی، احساس فروماندگی را بر جنبش کارگری مستولی کرده است. درهمین دهه های اخیر شاهد لیستی از این کمپین ها بودیم، «سیاتل»، جنوا، گوتمبرگ، وال استریت، ایستادگان شب، جلیقه زردها، «همه برخیزیم»، بهار عربی،«جنبش سبز»، «زن، زندگی، آزادی»، انقلابات بنفش، آبی، زرد، نارنجی در نقاط مختلف، نمونه های بارز این رخدادها هستند، همگی از دامن کوه ادعاها، توهم ها موشهای هر چه کورتر زائیدند. توسط بورژوازی حاکم سرکوب شدند، نقش عمله تسویه حساب لایه ها، رویکردهای درون بورژوازی را بازی نمودند، ماشین دولتی سرمایه را دست به دست کردند. سرنوشت «آنتیفا» جز این نمی تواند باشد. چرا؟؟ پاسخش عریان است. گرسنگی، بی خانمانی، زنجیره طولانی محرومیت های معیشتی، رفاهی، کشتار حقوق اولیه و آزادیهای ابتدائی انسانی، آلودگیهای زیست محیطی، نسل کشی، فاشیسم بدون استثنا مولود سرمایه اند، از دامن سرمایه زائیده و می زایند. چالش و نابودی هر کدامشان در گرو میدانداری جنبش سازمانیافته شورائی آگاه و ضد سرمایه داری طبقه کارگر است. این جنبش است که باید ببالد، استخواندار شود، ایفای نقش کند. چگونه؟ در کدام فرایند؟ با کدامین راهبرد، راهکارها؟؟ پرسشی است که «رویکرد لغو کار مزدی» از دهه ها پیش پاسخش را زمینی، زلال داده و تشریح کرده است، پاسخی که تا امروز قادر به عبور از سدهای سهمگین سر راه نگردیده است. سدها قدرت اختاپوسی ارتش، سپاه، زرادخانه های قهر نظامی، پلیسی سرمایه نیستند. وجود اینها مفروض و گریزناپیر است. سدها از جنس و نوع دیگری هستند. می توان انها را بسیار مختصر چنین دسته بندی کرد:
۱ - وضعیت مدفون جنبش کارگری در گورستان راهبردها، سیاست، قانون سرمایه. این زمخت ترین سد سر راه رشد میدانداری ضد سرمایه داری توده کارگر است. سرمایه داری به کمک اهرمهای سرشتی نیرومندش به کارگران القاء کرده است که بردگی مزدی سرنوشت مقدرشان است، همیشه کارگر و مزدبگیر خواهند بود، باید به مزد تن دهند، ابراز نارضائی مقبول نیست، اگر رخ دهد باید با ایمان آهنین به جاودانگی مزدبگیری همراه باشد. سرمایه از همه منافذ جامعه، از درون چرخه کارش، ساختار نظم، دولت، حقوق، افکار، آموزش، فرهنگش این باورها را در شعور کارگران کشت، آبیاری، بارور کرده است. آن گونه که جنگ بر سر سرنوشت کار، تولید و زندگی، جنگ برای بیرون کشیدن بخش هر چه عظیم تر فراورده کار از حلقوم سرمایه داران، جنگ با قدرت سازمانیافته تر، آگاه تر، برای حصول انتظارات، مهر ایدآل، رؤیا، ناممکن خورده است!!. کارگر آنچه را که آفریده است، ارزش ها، سرمایه، ثروت، امکانات حاصل کار، فرسودن گوشت، پوست، خون، استخوانش است نتیجه کار خود نمی شناسد، با سرمایه ستیزی خودپوی طبقاتی اش، تعلق آنها به خود را حس می کند، حتی اینجا، آنجا ابراز می نماید، اما این احساس و ابراز را سلاح کارزار نمی نماید، سرمایه با نیروی فتیشیستی سرشتی اش او را به این وضعیت انداخته است، به چنین باتلاقی رانده است. این آهنین ترین سد سر راه رشد رویکرد لغو کار مزدی در جنبش کارگری است.

٢ - اپوزیسیون مداری کمونیسم پوش، دموکراسی خواه بورژوازی سد پولادین دیگر، مکمل سد نخستین است. بانی دفن توده کارگر در افکار، راهبردها، آفریده های فکری سرمایه اگر چه اساسا قدرت بتواره و افسونگر سرمایه، دستگاههای مهندسی افکار سرمایه داری است، اما بورژوازی کمونیسم پوش دموکراسی طلب حتی بیش از رقبای حاکم خود در این تدفین سهم دارد. رویکردهای درون این بخش بالاخص از آخر قرن ۱۹ به بعد راه تسخیر قدرت سیاسی سرمایه داری، اعمال الگوهای خود برای چرخه تولید، نظم سیاسی، اجتماعی سرمایه را در انداختن چنگ بر جنبش کارگری و تبدیل توده میلیاردی کارگر، به پیاده نظام ارتش کارزار خود دیدند، گمراهه های سوسیال دموکراسی، رفرمیسم اتحادیه ای، کمونیسم اردوگاهی، امپریالیسم ستیزی خلقی، حق تعیین سرنوشت ملی، انقلاب دموکراتیک، ضد فاشیسم سرمایه آویز، ضد اشغال ناسیونالیستی، محیط زیست سبز سرمایه داری، ضد تبعیضات جنسیتی منحل در نظم سرمایه، جنبش ماوراء طبقاتی زنان، همه قماش دموکراسی خواهی، تکثرگرائی، ، رژیم ستیزی فاقد بار ضد سرمایه داری، حزب آویزی، تغییر الگوهای دولتی و حکومتی سرمایه، تعویض شکل مالکیت سرمایه داری را از قفسه های تو در توی جادوگری سرمایه بیرون آوردند، غذای شعور کارگران کردند تا کارگران همه کارها را بکنند، همه جا عمله تسویه حساب بخشهای مختلف بورژوازی شوند، فقط یک کار را نکنند، به یک میدان پا نگذارند، فکرش را در سر نپرورند. مبارزه ضد سرمایه داری، ضد بردگی مزدی ننمایند. پیرایش و اصلاح سرمایه داری را نقطه آغاز و فرجام مبارزات، صف آرائی ها، انقلابات خود سازند. یکایک عرصه های بالا که باید سنگرهای پیوسته مبارزه طبقاتی ضد بردگی مزدی باشند، صحاری سوزان انحلال جنبش کارگری در تسویه حساب بخشهای مختلف طبقه سرمایه دار شوند. بورژواری چپ نمای دموکراسی خواه، با بهره گیری از فروماندگی جنبش کارگری، سکنه کارگر زمین را واداشت تا پیکار جاری برای معاش، رفاه، سلامتی، دارو، درمان، آموزش، مسکن، ضد تبعیض جنسیتی، محیط زیست سالم، زندگی بهتر را به جای آنکه سنگر جنگ تعیین سرنوشت کار، تولید، زندگی، تدارک نابودی سرمایه داری کند، باتلاق جاودانه دیدن مزدبگیری سازد!!. از آن بدتر، این کار را زیر بیرق پیکار علیه سرمایه!!، کمونیسم»!!، انقلاب کارگری!!، انجام دهد!! به کارگران تلقین کرد که تعویض دولت ها در هیاهوی پوشالی پارلمانتاریسم نشان انتخاب آگاه و آزاد است!!، آزادی فروش نیروی کار، پیرایش قوانین بردگی مزدی، آویختن به قانون و حقوق پاسدار مزدبگیری، دستکاری ساختار نظم سیاسی، حقوقی سرمایه آزادی است!!. ساختن سندیکا، حزب، اطاعت از بالانشینان اولی برای بهبود معاش، فرمانبرداری از امیران دومی، برای جا به جائی رژیم ها، بزرگراه انقلاب سوسیالیستی و مبارزه طبقاتی کارگری است!!. هر روایت حاصل پویه تولید فکر سرمایه داری را شعور وارونه کارگران کرد. حق، اختیار، آزادی را انجام این سناریوها، ایفای این نقشها موعظه نمود و آموزش داد.

اندیشه، سیاست، حقوق، فرهنگ، ارزشهای اجتماعی هر دوره را شیوه تولید و طبقه مسلط آن عصر دیکته می کند، آنها را اندیشه، مسلک، شعور، کل جامعه از جمله طبقه استثمار شونده و فرودست می سازد. این امر در مورد سرمایه داری با قدرت سرشتی بتوارگی، جادوگری سرمایه ابعاد کهکشانی می گیرد. اپوزیسیونهای طبقه سرمایه دار با بهره گیری از همین سلاح، تمامی راهها را بر سرمایه ستیزی خودپو، پرخروش توده کارگر بستند، ضدیت درون جوش کارگران با بردگی مزدی را، از یک سو انکار، از سوی دیگر به گروگان گرفتند، به بند کشیدند، در مناقشات درونی خود با رقبا منحل ساختند، بر بلندای مناقشات ارتجاعی درون طبقاتی خود حول مالکیت، حاکمیت سرمایه، درفش مبارزه طبقاتی کارگری افراشتند!!، زیر این درفش دروغین، تمامی راهبردها، راهکارها، چگونگی طرح و پیگیری مطالبات حاضر و آتی، جنگ طبقاتی ضد بردگی مزدی توده های کارگر را از دستور زندگی خارج، از دسترش شناختش دور ساختند. این کار را دهه ها زیر نام جعلی «کمونیسم»، رهائی پرولتاریا انجام دادند، پس از فروپاشی اردوگاه، همراه با عاصیان ورشکستگی دموکراسی، همسان دو جماعت اردوگاه باخته «سوته دل» روی به ریل واحدی آوردند. شیپور دموکراسی، حقوق بشر، کثرت گرائی در دست دموکراسی، دموکراسی کردند. همداستان و همراه نقش خارج سازی سهمگین تر میلیاردها کارگر دنیا از میدان جنگ طبقاتی ضد بردگی مزدی را دنبال نمودند، بازهم با همه قوا کوشیدند تا عرصه های پیکار ضد سرمایه داری طبقه کارگر بین المللی از معاش، رفاه، تبعیض ستیزی جنسیتی و نژادی و قومی، محیط زیست، علیه نسل کشی و اشغالگری تا احقاق حقوق انسانی، آزادیهای سیاسی، اجتماعی، سرنگونی طلبی را هر چه فاجعه بارتر سرمایه آویز کنند. نهضت توسعه دموکراسی، حقوق بشر، جنبش مدنی، دموکراتیزاسیون بی پایان سرمایه داری را جایگزین مبارزه طبقاتی ضد سرمایه داری سازند.

جنبش «آنتیفا» مثل کارزارهای سلفش از دامن تاریخ طولانی این گمراهه سازی ها، کژراه رفتن ها متولد گردیده است، مثل آنها سرمایه آویز و بی فرجام است. نه فقط ظرفی برای بالندگی، شکوفائی پیکار کارگران علیه سرمایه داری نیست که وضع زمینگیر، فرومانده موجود جنبش کارگری را بدتر می گرداند. مبارزه پیروز علیه فاشیسم نیازمند صف آرائی استخواندار و آگاه طبقه کارگر است. مقابله با پلیس مزدور، شورش متحد علیه جنایت دولت ها،، فاشیسم ستیزی خیابانی، تظاهرات ضد نسل کشی، تحصن های دانشگاهی دفاع از حقوق اولیه انسانی، مقابله توده ای با قوای قهر سرمایه همگی بدون شک قابل ستایشند. اما نه هیچ کدام، نه کل آنها قادر به عقب راندن فاشیسم، کاهش نسل کشی، دفع تعرضات سبعانه سرمایه داری به سطح نازل معاش، رفاه، دارو، درمان، مایحتاج اولیه زنده ماندن انسانهای کارگر نیست. سرمایه داری در سراسر جهان غرق بحران انفجارآمیز بدون چشم انداز بازگشت است. نظام بردگی مزدی روز از تمامی مساماتش فاشیسم، نسل کشی، بربریت می بارد، همه جا در حال «ذبح عظیم» انسان برای ماندگاری مقدور خود است.هر میزان مقابله با این اختاپوس، محتاج سازمانیابی شورائی گسترده توده های کارگر در قلمروهای مختلف زندگی اجتماعی است.

قهر مادی را فقط با قهر مادی می توان نابود کرد، قهر مادی سرمایه را فقط با قهر مادی ضد بردگی مزدی طبقه کارگر می توان در هم شکست. سرمایه داری شیوه تولید، مناسبات اجتماعی و ماشین آفرینش سرمایه، کلیه تشخص های اقتصادی، سیاسی، مدنی، فرهنگی، ایدئولوژیک، حقوقی، اجتماعی سرمایه است. فقط جنبش سازمان یافته شورائی ضد کار مزدی توده کارگر است که تجسم قهر مادی زنده، آگاه و قادر کارگران است. فقط این جنبش است که توانائی دفع تعرضات قهری جاری، فزاینده سرمایه و در هم کوبیدن فرجامین ماشین استثمار، سبعیت، جنایت، نسل کشی، اشغالگری، بشرسوزی سرمایه داری را دارد. قهر مادی ضد سرمایه داری خاص طبقه کارگر است، توده های کارگرند که می توانند کلیه حوزه های معاش، رفاه، محیط زیست، آپارتاید ستیزی، کسب آزادی، استیفای حقوق انسانی را صحنه اعمال قهر مادی طبقاتی علیه بنیاد موجودیت سرمایه داری سازند. می توانند در کلیه این قلمروها چرخ تولید و کار، چرخ تولید سود، خودفزائی، خودگستری، بازتولید سرمایه را از چرخش باز دارند. همه کارخانه ها، کارگاهها، سیستم های حمل و نقل، تمامی مراکز قدرت، ارزش افزائی، مالکیت، حاکمیت سرمایه را دچار اختلال عظیم کنند و در هم کوبند. نقش کل کامپیوترها، هوش مصنوعی، آخرین دستاوردهای صنعت و تکنیک در پویه بازتولید، سامان پذیری، سامانیابی ارزش ها، اضافه ارزش ها را هیچ و بی نقش کنند، فقط این جنبش است که می تواند فاشیسم را شکست دهد و از پای در آورد. نمی توان از مبارزه ضد فاشیستی سخن گفت، بدون آنکه شیرازه هستی سرمایه داری را زیر شلاق کارزار مستقیم طبقاتی کارگران آورد. بحث دموکراتیزاسیون بدون انتهای جامعه، گفتگوی توده گیر ساختن لایتناهی دموکراسی خواهی و حقوق مدنی نه فقط کمکی، به تقلیل شدت استثمار، نسل کشی، سبعیت سرمایه داری نیست که سدهای موجود سر راه نقش بازی، شکوفائی کارزار ضد بردگی طبقه کارگر جهانی را آهنین تر می گرداند. سرمایه داری را فرصت یکه تازی فاشیستی تر، نسل کش تر تفویض می کند. اینکه کارگران دنیا هر چه عظیم تر به خیابان ریزند و فریاد اعتراض سر دهند هم گرهی از هیچ کجای زندگی و کار و پیکار توده های کارگر باز نمی کند، نسل کشی ها، اشغالگری های، تعرضات سرمایه به سفره خالی گرسنگان را کاهش نمی دهد. سخن آن است که ضد کار مزدی، آگاه، سازمان یافته با سر بیدار ضد سرمایه داری چرخه تولید، سازمان کار، نظم بردگی مزدی را از چرخش فرو اندازند. این کار را فقط با قدرت سازمان یافته شورائی، سراسری، ضد سرمایه داری می توانند انجام دهند و فقط این قدرت است که مظهر تمامیت قهر مادی آگاه ضد سرمایه داری است. بحث بر سر توده گیری هر چه بیشتر تئوری، آگاهی نیست، سخن از جنبش نیرومند ضد کار مزدی توده های هر چه عظیم تر کارگر است.

ناصر پایدار - مهر ١۴٠۴