افق روشن
www.ofros.com

*در حاشیه مصاحبه رضا رخشان

امیر پیام                                                                                                       پنجشنبه ٢٠ اسفند ۱٣٨٨

اخیرا رضا رخشان مسئول روابط عمومی سندیكای كارگران نیشكر هفت تپه در مصاحبه ای با سایت جنبش کارگری که در سایت های اینترنتی موجود است به برخی از مسایل جنبش کارگری بدرستی پرداخته و توضیحات روشنگرانه ای در بسیاری از موارد طرح نموده است. در همان حال اما بر نکات دیگری نیز تاکید کرده که برخلاف جهتگیری خوب مصاحبه ایشان نادرست و قابل انتقاداند. از اینرو می توان این نکات را مستقل از متن عمومی مصاحبه مورد ارزیابی قرار داد و اینجا سعی می شود بدانها در قالب نقل قولهایی از ایشان اشاره شود.

الف- « من معتقدم که سایر جنبش های اجتماعی (ویا حتی دولت) اگر بخواهند با جنبش کارگری وارد دیالوگ شوند، باید بدانند که جنبش کارگری در حال حاضر یک جنبش مطالباتی است و بدنبال انقلاب و انقلابیگری نیست.» (مطالب داخل گیومه ها از رضا رخشان و تاکید ها همه جا از من است)

معلوم نیست کدام نیاز طبقاتی ایجاب می کند تا به دولت نشان داد و یا اطمینان بخشید که جنبش کارگری «بدنبال انقلاب و انقلابیگری نیست »، آنهم دولتی که در حاضر مشغول یکی از خونبار ترین سرکوب های اعتراضات اجتماعی در تاریخ معاصر ایران است. اما اینگونه اظهارات از آنطرف رو به خود جنبش کارگری نیز به دور نمودن کارگران از « انقلاب » یعنی دقیقا به همان چیزی که بیش از هر موقع در شرایط کنونی به آن نیاز دارند، کمک می کند. قید « در حال حاضر » که در وهله اول اشاره به موقعیت عینی جنبش را به ذهن تداعی می کند، در مورد رابطه جنبش کارگری با انقلاب، این حقیقت را از نظر دور می دارد که در جنبش آزادیخواهانه مردم که حد اقل از ١٦ آذر به گواهی زمین و زمان خصلتی سرنگونی طلبانه و انقلابی به خود گرفت، بخشی از طبقه کارگر هم حال بصورت منفرد در آن حضور داشت و همین کارگران دنبال انقلابند. بنابراین اینجاهم چنین تاکیدی برای دور نمودن کارگران از انقلاب و بویژه «در حال حاضر » است که بکار می آید تا در خدمت بیان موقعیت عینی جنبش.
همچنین قید « در حال حاضر» در رابطه با « انقلابیگری » نیز ارتباطی به بیان موقعیت عینی جنبش در شرایط فعلی نداشته و بیانگر جهتگیری سیاسی خود گوینده است. « انقلابیگری » به عنوان یک روش و طریقه و مشی مبارزاتی به جنبه ذهنی و آگاهی طبقاتی کارگران و انتخاب سیاسی آنان مربوط می شود. مساله برای کارگری آگاه و متعهد به منافع طبقاتی اش صرفا خبر رسانی خنثی در باره عدم تمایل کارگران به « انقلابیگری » نیست بلکه آموزش رفیقانه آنان و متقاعد نمودن شان به اتخاذ مشی انقلابی است که در دستور قرار دارد. چرا که این مشی تنها راه رهایی کارگران از ستم و استثمار سرمایه داران و بویژه در شرایط ایران بیش از پیش تنها راه دستیابی به همان مطالبات انباشته شده و معوقه و فوری است.

ب- « اما لازم به یاد آوری است که جنبش کارگری در حال حاضر بدنبال انقلاب و تغییر حاکمیت نیست. جنبش کارگری برای یک دنیای بهتر مبارزه می کند. هدف جنبش کارگری این است که همان رفاهی را بدست بیاورد که در شان و منزلت انسانهایی است که سازندگان نعمات و رفاهیات و منزلت ها هستند.»

در مورد قید « در حال حاضر» در رابطه با انقلاب و انقلابیگری بالاتر گفتیم و همان نیز در رابطه با خواست « تغییر حاکمیت » هم صادق است. از این بگذریم که چگونه ایشان چنین ادعایی را به نیابت از جنبش چندین میلیونی کارگری طرح می کند، اما لازم به یاد آوری است که آن بخش هایی از طبقه کارگر که در جنبش مردمی اخیر شرکت کردند و فریاد زدند «مرگ بر دیکتاتور »، « مرگ بر خامنه ای »، « مرگ بر اصل ولایت فقیه »، « مرگ بر جمهوری اسلامی »، نشان می دهند که همانها بصورت منفرد اما فعالانه و به شیوه « انقلابیگری » بدنبال « تغییر حاکمیت » هستند. رضا رخشان هزار بار بدرستی تاکید می کند که جنبش کارگری « برای یک دنیای بهتر » مبارزه می کند. اما متاسفانه این هدف را منفک از و یا در تقابل با تمایل به انقلاب و تغییر حاکمیت در بین کارگران طرح می نماید. شاید در پنج سال پیش یعنی در مقطع برآمد نوین جنبش مستقل کارگری، طرح دستیابی به « یک دنیای بهتر » بدون تغییر حاکمیت نشانه ناپختگی سیاسی و یا بیانگر توهم به شرایط سیاسی ایران و مناسبات طبقاتی و ماهیت و خصلت طبقه سرمایه دار و بویژه توهم به حاکمیت طبقاتی آن یعنی جمهوری اسلامی بود. شاید آن ناپختگی و توهم را می شد با اغماض به حساب خیلی چیزها گذاشت. اما امروز پس پنج سال مبارزه شبانه روزی و پر هزینه، و با سرگذراندن تجربه سرکوب بی امان مبارزات کارگری از به خون کشاندن کارگران خاتون آباد تاکنون، که اتفاقا جنبش کارگری به هیچیک از مطالبات خود نرسیده و وضع معاش و کار و زندگی طبقه کارگر هر روز بیشتر به قهقرا رفته است؛ و بویژه پس از سرکوب خونین جنبش آزادیخواهانه مردم در ماههای اخیر، طرح دستیابی به « یک دنیای بهتر » بدون تغییر حاکمیت دیگر خود فریبی وترسیم سرابی خطرناک برای طبقه کارگر است.

پ- « به‌نظر من کارگر امروز ایدئولوژی‌زده نیست و دنبال آرمان‌های بیهوده هم نمی‌رود.»

ایدئولوژی مفهومی تفسیر بردار است و مورد کار بردهای دلبخواهی قرار می گیرد و لذا در هر مورد کاربرد آن باید دید که منظور چیست. اگر منظور از ایدئولوژی در اینجا سلسله ای از اصول لایتغیر است که باید همچون اصول دین بر آنها سجده نمود واضح است که پدیده ای ارتجاعیست و هیچکس نباید « ایدئولوژی زده » باشد. اما صریحا بگوییم اگر معانی مورد نظر از ایدئولوژی، سوسیالیسم و کمونیسم است آنگاه « بیهوده » نامیدن آنها و تقدیس اینچنانی دوری کارگران از این آرمانها متاسفانه و ناخواسته هیچ معنایی غیر از تثبیت بردگی کارگران و ابدی نمودن ستم طبقاتی وارده بر آنان در نظام سرمایه داری ندارد و این خود نشانه بدترین نوع ایدئولوژی زدگی یعنی مقهور ایدئولوژی نظام طبقاتی حاکم شدن است.

ت- « از طرف دیگر، احزاب به‌اصطلاح ‌چپ هم نشان داده‌اند که کارگری نیستند و به‌زندگی کارگران دلبستگی ندارد؛ هم‌چنان‌که کارگران هم عنان اختیار خودرا به‌این احزاب نسپرده و نشان داده‌اند که خودشان می‌توانند راه‌گشا باشند و برای تغییر زندگی‌شان تلاش کنند و گامی به‌پیش بردارند.»

رابطه جنبش توده ای و تشکلهای مستقل کارگری با جنبش سوسیالیستی ایران و بخش متشکل آن که شامل دهها حزب و سازمان و گروه و جمع ومحفل است از اهمیت و حساسیت بالایی برخوردار است. برای تبیین سازنده این رابطه اتخاذ چنین رویکردهای نفی گرایانه و تخطئه گرایانه ای نسبت به جریانات چپ بر ضد منافع حال و آینده طبقه کارگر است. کارگری نبودن جریانات چپ در ایران در درجه اول و پیش از هر چیز محصول و نتیجه مستقیم بیش از نیم قرن سرکوب ممتد و خونین جنبش سوسیالیستی توسط کل طبقه سرمایه دار ایران و دو حکومت سلطنتی و اسلامی آن با مشایعت و همراهی کامل کل ملیون ایران بوده است. در بسیاری از نقاط دیگر جهان جنبش ها ی سوسیالیستی با ضعف ها و نقصانها بیشتری از جنبش سوسیالیستی در ایران دارای نفوذ و روابط زیادی با جنبش های کارگری هستند.
این ادعا که جریانات چپ « به زندگی کارگران دلبستگی ندارند » نه حقیقت دارد و منصفانه است و برای دور نمودن کارگران از چپ وسوسیالیسم بکار می آید. عبارات چپ و سوسیالیسم و کمونیسم خود به تنهایی از ابتدا در رابطه با دلبستگی با زندگی بی چیزان و فرودستان و کارگران و برای تبیین و عمق و وسعت و اصالت بخشیدن به چنین دلبستگی انسانی به زندگی کارگران متولد شدند. سوسیالیسم از اساس متعلق به خود کارگران و بخش ذاتی زندگی آنان است. جنبش سوسیالیستی جهانی و تبع آن جنبش سوسیالیستی ایران با همه ضعف ها و اشتباهات وانحرافات اش، اما سرشار از آنچنان دستاوردهای پر افتخار و عزیز و پرشکوه و رهایی بخش و انسان سازی است که برای همیشه تنها تکیه گاه متعهد و معتبر و وفادار و قابل اعتماد و قابل اطمینان برای کارگران در مبارزه طبقاتی شان است. تاریخ جریانات چپ در ایران، تاریخ خیل بیشمار از خود گذشتگانی است که زندگی خود را در راه رهایی و سعات و خوشبختی زحمتکشان و کارگران گذاشتند و هیچ درجه ای از اشکالات این جریانات مجوزی برای صدور چنین احکامی علیه آنان نیست.
اینکه تشکلات توده ای کارگری مستقل از جریانات چپ هستند نقطه قوت تشکلات کارگری و جریانات چپ هر دو می باشد. واضح است که منظور از جریانات چپ هیچ جریان مشخصی نیست و جنبش سوسیالیستی بطور کلی مد نظر می باشد. ضرورت استقلال تشکل توده ای کارگری نه به دلیل « بدی » جریانات چپ که بدلیل بافت توده ای تشکل کارگری است که می خواهد همه کارگران را صرف کارگر بودن و مستقل از تفاوتهای موجود در بین شان متحد کند. تشکل های کارگری می توانند و ضروری است که با حفظ عدم وابستگی و استقلال همه جانبه خود باجریانات چپ همبسته و در یک بستر سیاسی باشند و این به هیچوجه ناقص استقلال آنان نیست. اما تبیین این رابطه با عباراتی نظیر « عنان اختیار خود را به این احزاب نسپرده » به ایجاد فضای رفیقانه و همبستگی حیاتی میان جنبش سوسیالیستی و جنبش توده ای کارگران لطمه می زند.

ث- « اعضای سندیکا و هم‌چنین اعضای هیئت مدیره، فارق از هرگونه دسته‌بندی سیاسی و جناحی و حزبی یا ایدئولوژیک، فقط در راستای مطالبات کارگری حرکت می‌کنند؛ و تا رسیدن به‌آرمان‌های کارگری و دست‌یابی به‌یک دنیای انسانی و شرافتمندانه و عاری از استثمار به ‌مبارزه‌ی خود ادامه می‌دهند.»

بدیهی است که سندیکا به عنوان تشکل توده ای کارگران قطعا باید غیر ایدئولوژیک و مستقل از دولت ها و احزاب سیاسی باشد تا بتواند همه توده های کارگر را مستقل از همه تفاوتهای فی مابین ازجمله تفاوت های سیاسی و ایدئولوژیک به حول منافع طبقاتی مشترکشان متشکل کند. خوشبختانه تشکلات مستقل کارگری موجود همه ازاین نوع هستند. اما چرا تعلق به « دسته بندی سیاسی و جناحی و حزبی و ایدئولوژیک » اینقدر منفی ترسیم شده است؟ نیازی به گفتن نیست که هر کس می تواند در چارچوب حقوق فردی اش هر طور که مایل است رابطه خود با سیاست را تعریف کند و خود را از « هرگونه دسته بندی سیاسی و جناحی و حزبی و ایدئولوژیک » فارق بداند. اما در همین چارچوب حقوق فردی نیز متقابلا هر کس می تواند بدونه اینکه زیر هیچگونه فشار منفی و فضای نفی کننده ای برود خود را به « هرگونه دسته بندی سیاسی و جناحی و حزبی و ایدئولوژیک » که مایل است متعلق بداند. چرا عدم تعلق «اعضای سندیکا » و « اعضای هیئت مدیره » حتی به عنوان عضو و در ظرفیت فردی شان به « دسته بندی سیاسی و جناحی و حزبی و ایدئولوژیک » تقدیس می شود و تعلق فرضی آنان منفی تصویر می شود؟ اینکه اعضای سندیکا و هیئت مدیره فارق از چنین تعلقاتی هستند انتخاب شخصی شان است و قابل احترام و این طبیعی ترین چیز ممکن در تشکل توده ای کارگران است. اما اگر به فرض در ظرفیت فردی شان بعضا چنین تعلقاتی داشتند چرا مذموم است و ناپسند؟ چرا نمی توان به عنوان فرد هم عضو سندیکای مستقل و غیر ایدئولوژیک و غیر حزبی بود و همزمان شخصا تعلق ایدئوژیک و یا حزبی داشت؟ آیا منفی نمایاندن چنین تعلقی خود ناخواسته به معنای بستر سازی برای حذف آن نیست؟ هم در نکاتی که بالاتر توضیح داده شد دیدیم و هم در خود این نقل قول مستتر است که منظور از « هر گونه دسته بندی سیاسی و جناحی و حزبی و ایدئولوژیک » تنها و یا عمدتا جنبش چپ و سوسیالیستی است. بهر حال تا آنجا که هدف این اظهارات مستقیم و غیر مستقیم چپ و سوسیالیسم و کمونیسم است، در اینصورت آیا ما با فضا سازی برای منع تعلق به چپ و سوسیالیسم در تشکل توده ای مواجه هستیم؟
نکاتی که در این مختصر طرح شد توجه همه ما را به مسایل اساسی مبارزه طبقاتی بیش از پیش می طلبد. ممکن است که از طرف برخی همه این ظهارات نادرست و مضر در باره انقلاب و انقلابیگری و خواست تغییر حاکمیت و ایدئولوژی و جریانات چپ و تعلق حزبی به این عنوان که از طرف یک فعال علنی در داخل و تحت فشار و محظورات و یا به عنوان سپری که در مقابل فشارها طرح می شود توجیه شوند و مورد چشم پوشی قرار گیرند. اینها خود توجیه هاتی نابجا و مضرند. هیچگاه از فعالین علنی در داخل بدرستی این انتظار نبوده است که اثباتا در باره اینگونه مسایل علنا اظهار نظر کنند. متقابلا هم این غلط ترین کار است که برای ایجاد سپر در مقابل فشارها از آرمانها ی بزرگ طبقه کارگر و مسایل حیاتی مبارزه طبقاتی مایه گذاشت و هزینه کرد. در این موارد همانطور که رسم است و مورد توافق ناگفته فعالین کارگری می باشد سکوت فعالین علنی در مورد مسایلی از این دست در سطح علنی اصولی ترین شیوه است.
اما به نظر می آید که رضا رخشان بطور واقعی نظراتش را دراین موارد طرح نموده و همین ایجاب می کند که مسئولانه نادرستی این نظرات را توضیح دهیم. روندهای بزرگی بلحاظ سیاسی و اقتصادی و فرهنگی در جهان و ایران در جریان است که سرنوشت جنبش های کارگری در درجه اول و بطور اخص، و نیز سرنوشت جنبش های حق طلبانه اعتراضی بطور کلی را به اتخاذ یک جهتگیری چپگرایانه و سوسیالیستی گره زده است. در ایران از یکسو تجربیات تاکنونی جنبش کارگری نشان می دهد که حتی برای کسب ساده ترین مطالبات چاره ای جز وارد شدن به مصاف بزرگ با قدرت حاکمه نیست و برای چنین مصافی باید تدارک دید و آماده شد. از سوی دیگر جنبش آزادیخواهانه ای که در ماههای اخیر قدرت عظیم خود را به نمایش گذاشت طبیعی ترین متحد طبقه کارگر است که در مصاف علیه قدرت حاکمه به میدان آمد. اگر می خواهیم این جنبش زیر دست بال نیروهای ارتجاعی از موسوی ها و کروبی ها و خاتمی ها تا همه جریانات سیاسی متعلق به طبقه سرمایه دار له نشود و به ابزاری در دست آنان برای سهم خواهی شان از قدرت بدل نگردد، آنگاه باید رهبری و هژمونی طبقه کارگر را بر این جنبش تامین نمود.
همه اینها در اولین گام و مقدم بر هر چیز به معنای تقویت و هژمونیک نمودن گفتمان آرمانها بزرگ، یعنی اهمیت امر انقلاب، ضرورت برچیدن نظام سرمایه داری، تامین رهبری طبقه کارگر بر جنبش آزادیخواهانه مردم، ضرورت سلب قدرت سیاسی از طبقه حاکمه، حیاتی بودن کسب قدرت سیاسی توسط طبقه کارگر، فوریت تحزب طبقاتی و مبرمیت اتخاذ استراتژی سوسیالیستی در جنبش کارگری است. برای این جهتگیری باید آماده شد. اکنون پتانسل عظیمی برای رهایی در جامعه ایران گرد آمده و بدرستی بر روی عمده ترین سد و مانع در برابر هرگونه بهبودی در زندگی کارگران و در برابر هر تحول ترقی خواهانه و آزادیخواهانه به نفع مردم، یعنی علیه قدرت ارتجاع حاکم متمرکز شده است. این موقعیت را باید دریافت و با آماده ساختن صف مستقل طبقاتی خود به استقبال آن رفت.

امیر پیام

٢٠ اسفند ١٣٨٨ ١١ مارچ ٢٠١٠

amirpayam.wordpress.com

* مصاحبه سایت جنبش کارگری با رضا رخشان را در لینک زیر ملاحظه نمائید. (افق روشن)
"مصاحبه با رضا رخشان درباره منشور مطالبات حداقلی کارگران ایران"