افق روشن
www.ofros.com

پیرامون جنبش کارگری ایران و بایدها و نبایدهای تشکل یابی

(قسمت اول و دوم)

آیت نیافر                                                                                                     پنجشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۳

(٢)

من از واکنش های مثبت و منفی و نقد نوشته قبلی ام (۱) تشکر می کنم. مقاله ای که اکنون می خوانید صرفا" پاسخی به واکنش ها نیست بلکه ضمن پاره ای توضیحات مربوط به نوشته قبلی است . اما دادن توضیحاتی را لازم می دانم . در این مقاله سعی می کنم نظری به چگونگی شکل گیری یک تشکل کارگری "کمیته پیگیری" بیاندازم . سرآغاز پیدایش کمیته پیگیری ، نامه خطاب به سازمان ILO بود. با این مضمون که کارگران تشکل واقعی کارگری ندارند. پس دعوت از خانه کارگر به عنوان تشکل کارگری موضوعیتی ندارد. زیرا که خانه کارگر ، یک تشکل سیاسی کارگری خود دولت است و دیگر اینکه در اعتراض به رایج شدن قراردادهای سفید و موقت ، از آن سازمان درخواست شده بود که در حمایت از کارگران ایران به این نوع قرارداد که برابر با بردگی ، واکنش نشان دهد.
تعداد معترضین به این نامه کم نبودند. عده ای از معترضین سازمان جهانی کار را دست پرورده سرمایه داری جهانی می دانستند. بنابراین معتقد بودند که این نامه گویی به سرمایه جهانی نوشته شده است . آن را مسخره می کردند و سازش با سرمایه داری می نامیدند آنها اعتقاد داشتند که کارگران ایران و جهان نباید به این سازمان توجه داشته باشند و تنها و تنها ازطریق گسترش اعتراضات کارگری است که می توان حقوق کارگران را از نظام سرمایه داری و دولت حاکم آن گرفت . عده دیگر، فعالین و کارگرانی بودند که اعتقاد داشتند ، قبل از اینکه کمیته پیگیری به وجود بیاید ، فعالیت های کارگری جهت احقاق حقوق کارگران ایران ، درجریان بود و لازم است کمیته پیگیری نظر خود را با فعالین کارگری و هیئت موسسان سندیکاها هماهنگ نمایند و کار ، تحقق حقوق کارگران ، با جمع بزرگتری پیگیری شود. این مباحث و ارسال نامه سرگشاده به ILO ، بحثی نبود که در یک نشست فوری و با فنون جادویی خلق الساعه ، از آستین درآمده باشد.
کمیته پیگیری که دومین (جمعیت کارگری) ایران بود. پس از نشست های فراوان ، اولین مجمع عمومی خود را پس از سه یا چهار ماه تشکیل داد. هدف از توضیحات فوق ، آن است که شکل گیری تشکل ها و فعالیت کارگری با چه مشقاتی مواجه بوده است . اشاره من به موارد سلبی و قرارهایی است که توسط مجامع عمومی تشکل ها لازم است سلبی باشد ، حتی اخراج اعضا که گاه موجب اختلال در تشکل کارگری است، را اجتناب ناپذیر می بینم و می دانم .
نکته دیگر آن که من معتقدم پیشرفت کار ما ، باتوجه به زمان صرف شده از اعتراضات و اعتصابات رو به گسترش کارگران ایران کم بوده است .
همان زمان که اعتراضات، اعتصابات، سرکوب و مبارزه تنگاتنگی بین طبقه کارگر ایران و کارفرمایان و دولت
حامی اش درجریان بود، ما درون کمیته پیگیری مشغول مباحث غیرضروری و وقت گیر بودیم، چنانکه در مجمع عمومی کمیته پیگیری، با کاهش حضور اعضاء روبرو شدیم. چرا ؟؟!! مباحثی که در اولین نشستها شروع شد ، مبحثی واقعی اما لازم و ضروری نبود.
درهمان اولین نشستها ، بحثی درگرفت مبنی براینکه چرا عبارت " مجامع عمومی " در متن آورده شده ؟
عده ای ، عده ای دیگر را محکوم می کردند که این خط فکری به جنبش کارگری ربطی ندارد و حاصل تفکرات سیاسی خارج از این جمع است!!
درست به همین دلیل بود که وقتی از رادیو برابری به منظور کسب اخبار کارگری با من تماس گرفتند اعلام کردم ، ما چند فعال کارگری موفق شدیم کمیته پیگیری را ایجاد نمائیم . در ادامه مصاحبه یادم نمی آید چه سوالی شده که من در پاسخ آن از کلمه به هیچ " گروهکی " وابسته نیستیم ، استفاده کردم و اینجا جا دارد که از همه افراد حامی و مدافع حقوق کارگری ، برای استفاده نابجا از این کلمه عذرخواهی کنم . انتقادی که اعتراض بعضی از اعضای کمیته را نیز برانگیخته بود.
مجمع عمومی در بطن جنبش کارگری ایران وجود داشت و هم چنان جاری بوده و هست . مجامع عمومی کارگران ایران ، تئوری واهی و انتزاعی نیست و نبوده است ، چیزی نبوده که کسی یا گروهی و یا سازمانی آن را خواب دیده باشد و با فوت و فن جادویی از آستین بیرون آورده باشد ، یا قانون یا فرمول یا کشفی نبوده که آن را مبتکری ابداع کرده و به نام خودش در کتاب گینس به ثبت رسانده باشد.
اگر کسی میان کارگران به ویژه در کارخانه ایی کار کرده باشد ، هرگز ، هرگز با "مجمع عمومی " غریبه نیست و آن را ابزاری شاخ دار نمی داند و با آن مخالفت نمی کند. مجمع عمومی زمانی امکان برگزاری نمی یابد که شرایط محیط کار فوق العاده امنیتی و یا پلیسی باشد. در آن صورت هم کارگران از هر فرصتی که پیش می آید ، مثلا" هنگام صرف چایی یا غذا یا در اماکن عمومی دیگری مانند سرویس رفت و آمد ، در ایستگاههای توقف سرویس رایزنی ها تداوم می یابد و به این شکل یک اعتراض عمومی و یا اعتصاب به وقوع می پیوندد. سپس با ابزارهای موجود بین خودشان که تماما" علنی یا مخفی نیست حرکت اعتراضی پیش می رود. این پروسه یک اعتراض عمومی کارگری است.
اما ممکن است شخصی یا سازمانی آن را فرموله کرده باشد و به آن ارزش و جایگاه ویژه ای داده باشد. این نیز برای طبقه کارگر ایران موجب خشنودی است که توجه خاصی به جنبش واقعی و قدرتمند طبقه کارگر ایران شده است . برخلاف برداشت دوستمان آقای صفدری که گویا من از مجمع عمومی به مثابه اولین و آخرین تشکل کارگری یاد کرده ام باید بگویم من مجامع عمومی کارگری را یکی از ابزارهای قدرتمند طبقه کارگر می دانم . برگردم به استفاده از جمله ای که دوستمان زیاد بر آن تاکید داشته و شاید مایه سردرگمی وی شده است . در دهه اخیر ما فعالان جنبش کارگری ایران متأسفانه آنگونه که درخور جنبش کارگری باید باشد عمل نکردیم . کارگران در اعتراض و اعتصاب بودند، متحصن بودند درمحل کارشان یا جلو در کارخانه و یا مجلس و وزارت کار ، اما ما فعالین ساعات متمادی برای استفاده از فلان کلمه یا جمله با هم درگیر بحث بودیم.
با گذشت زمان هرچه طبقه کارگر به اعتراضات خود دامنه و گستردگی بیشتری می داد ، مثل اعتراض درون سالن به جلوی در سالن ها و سپس حرکت دسته جمعی در کارخانه راه پیمایی شد و به پشت در کارخانه رسیدند و سپس از آن دربسته عبور کردند. جلوی در کارخانه به خیابان های عمومی شهر و بزرگراهها رسیدند و در آخر اینکه تحصن اعتراضی خود را به جلوی مجلس و دفتر ریاست جمهوری و وزارت کار کشاندند.
البته فعالیت ما فعالین کارگری که در تشکل های خارج از کارخانه ها تأسیس شده بود مانند هیئت موسسان سندیکای کارگری ، کمیته پیگیری ، کمیته هماهنگی ، اتحادیه آزاد ، کانون مدافعان حقوق کارگران ، آنچه در توان این تشکل ها بود حمایت های مالی ، مشورتها و ایجاد ارتباط های جسته و گریخته و راهنمایی ها و امر تبلیغات به عنوان رسانه های کارگری ، انجام گرفت . همچنین در تشکیل و احیای تشکل های بزرگی مثل سندیکای کارگران شرکت اتوبوسرانی تهران و سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه نقش داشتند و موجب رشد و ارتقاء کارگران پیشرو در این تشکل ها شدند.
ما فعالان و اعضای تشکل های کارگری خارج از کارخانه نتوانستیم هم پای جنبش طبقه کارگر قراربگیریم . جالب اینکه ریزش نیرو در کمیته پیگیری ابتدا یکایک و سپس دسته جمعی شد. برای کانون مدافعان حقوق کارگران و سپس دسته دیگر به طرف کمیته هماهنگی رفتند. پس از مدتی کوتاه به جدایی گروه دیگری منجر شد که نام خود را اتحادیه کارگران اخراجی و بیکار گذاشتند. اکنون تحت نام اتحادیه آزاد فعالیت می کنند البته گسترش فعالیت این فعالین و کارگران مایه خوشحالی است . اما جا دارد که در اینجا گفته شود هیچکدام از افراد و یا جمعی که جدا می شدند هیچگاه نظریه انتقادی نسبت به کمیته پیگیری ارائه ندادند. تنها گروه همفکرها جدا شدند. در اینجا جا دارد که بگویم کمیته پیگیری در واقع در تشکل های دیگر تکثیر گردید چون جمع و اعضای کمیته پیگیری بود که به آن دوستان امکان آن را داد که سریعا" یک نام انتخاب کنند و اساسنامه ای بنویسند و اعلام موجودیت نمایند. برای شکل گیری و تولد این تشکل ها ، کمیته پیگیری فوق العاده مناسب و از جایگاه ویژه ای برخوردار بود.
گروه چهارمی که باعث انفعال کمیته پیگیری شد شامل کسانی می شد که هیچ نقطه نظر جدیدی نداشتند درعین حال منتقد بودند و ساز مخالف می زدند نه مثل سه گروه قبل از کمیته می رفتند و نه جدیتی در فعالیت داشتند. شده بودند ترمز. متأسفانه کمیته پیگیری از ابزار مناسب اساسنامه ای و آئین نامه ای که بتواند این مانع را از سر راه بردارد و مثلا" از آنها سلب عضویت کند عاجز ماند. بنابراین کمیته پیگیری رو به اضمحلال گذاشت.
فعالین جنبش کارگری باید این وقایع را حتما" می شنیدند. من معتقدم در این مواقع برای نجات یک تشکل اصلا" و ابدا" سلب عضویت یا حداقل سلب مسئولیت از چنین افرادی گناه کبیره نیست. این حکم شرایط عینی است . البته چنین تصمیم های مهمی تنها و تنها باید توسط مجمع عمومی انجام پذیرد. غیر از آن ممکن نیست.
مبحث دیگر اینکه گفته بودم و (باز می گویم) وجود یک تشکل که محفلی عمل می کند و از آراء و افکار یک دستی برخوردار است ، بازدهی و تأثیرش مفیدتر از تشکلی است که با داشتن آراء و افکار متعدد فاقد عمل است مانند خود کمیته پیگیری ( استفاده از نام تشکل کمیته پیگیری را حق خود می دانم بارها این مباحث را با دوستان داشته ام و به عنوان عضو آن می توانم از آن نام ببرم) . اگر مقدور بود نام تشکل های دیگر را که محفلی و یا دموکراتیک هستند اینجا نام می بردم که بحثم دلایل آماری نیز داشته باشد.
دوستانی معتقدند که وجود آراء و افکار متعدد در کمتیه پیگیری مایه خشنودی و نشان آزادی و دمکراسی است . اما این تفکر برای من قابل قبول و برای طبقه کارگر مفید نیست . من و این دوستان باید هم اکنون برای جنبش پیش رونده کارگری پاسخ قابل قبولی داشته باشیم . پیگیری مطالبات کارگری در شرایط فعلی ایران نیاز به بحث های انتزاعی ندارد. اینکه تعدد نظرات و آراء باشد، ولی نتیجه ای برای طبقه کارگر نداشته باشد چه فایده .
وجود آراء و افکار متعدد در یک جمع امری ایده آل است . اما باید دید این جمع برای چه کاری و در چه شرایط و زمانی شکل گرفته ، امر مهم آن چیست؟
اگر این جمع با داشتن نظرات متفاوت برای امری مشترک جمع شده اند و آن امر مشترک را ارتقاء می دهند و در پروسه عملی و نظری مفید واقع گردیده است باید گفت این جمع بسیار شایسته و ایده آل بشمار می رود. این شکل درصورتی که دارندگان آراء متفاوت همدیگر را بپذیرند و درعین حال هدف را دنبال کنند و موفق باشند، فوق العاده است.
اما متأسفانه ما فعالین کارگری به آن رشد کمی و کیفی خرد و عقلانیت انسانی نرسیده بودیم. سکتاریسم تمام وجودمان را به گند کشیده بود. همین سکتاریسم پس از جدایی آراء و افکار و اشخاص از کمیته پیگیری و از همدیگر مانند ویروس خطرناک درون جمع ها و افراد و افکار باقی مانده بود. چنانکه پس از جدایی از کمیته پیگیری و جدایی از همدیگر این جنگ و جدال و توهین و تخریب یکدیگر را حتی درون جمع های کارگری ادامه می دادند. اگر روزی لازم بشود نمونه هایی از این برخوردها را می نویسم . برخوردهایی به غایت ویرانگر و تأسف بار. جا دارد که اینجا به همه فعالین کارگری بگویم که ما نسبت به گذشته وظیفه خطیرتر و بمراتب سخت تری پیش رو داریم. ما با نظام ضد انسانی سرمایه داری روبرو هستیم . اخلاقیات و فرهنگ منحط ضد انسانی متأسفانه ممکن است درون دوستان و همکاران کناردستی مان نیز وجود داشته باشد. باید سخت مراقب اعمال و گفتار و اندیشیدن خودمان باشیم. همچنانکه با نظام سرمایه داری در مبارزه هستیم . فرهنگ و اخلاقیات آن نیز ما را احاطه کرده است . اشخاصی که صرفا" چهره شدن خود را دنبال می کنند ، متأسفانه از هر ابزار و روشی برای رسیدن به مقصود خود استفاده می کنند. اینجا طرف سخن من آن تشکل های کارگری است که توسط کارگران و با فعالین کارگری بیرون از کارخانه ها و یا محل کار درست شده است .
تشکل های داخل کارگاهها و کارخانه ها بحث جدایی دارد. منظور من تشکل های بیرون کارخانه است که به ویژه در دهه اخیر ایجاد شده اند.
مبحث اصلی چگونگی فعالیت تشکل های کارگری و نحوه فعالیت آنها است . تأثیرگذاری کارگران پیشرو و رهبران عملی بیرون از محل کار بر این تشکل ها و فعالیت ها از اولویت هاست. تشکیل تشکل های کارگری خارج از محل کار می تواند یکی از عرصه های فعالیت کارگری باشد. این تشکل از مزایای دیگری برخوردار است . فعالیت کارگری منوط به صنف خاص و یا مجموعه خاص نمی شود. یک تشکل بیرون از کارخانه از تنوع کارگران مشاغل دیگر حتی کارگران بیکار نیز می تواند برخوردار گردد و درعین حال برای آگاهی و فعالیت اجتماعی جوانان نیز مفید واقع شود.
کارگران ساختمانی از بی حقوق ترین اقشارکارگری جامعه هستند این قشر نیاز مبرم به تشکیلات دارند.
البته خواست ایجاد تشکل های کارگری برای کارگرانی که با اخراج و تأخیر در دریافت دستمزدشان روبرو هستند و یا محل کارشان در حالت تعطیل قرار می گیرد ازاولویت برخوردارنیست بلکه اولویت برای این کارگران همان دریافت دستمزدهای معوقه و افزایش دستمزد و لغو قراردادهای موقت بشمار می رود.
تشکیل تشکل کارگری برای کارگران ایران در اولویت های بعدی قرار می گیرد و نیاز به آگاهی بیشتر درمورد اهمیت از تشکل های کارگری دارند . این امر نیاز به ترویج و تبلیغ وسیعی دارد. من در مقاله اول گفته ام که نباید تشکیلات خاصی را به کارگران تحمیل کنیم . شوراهای واقعی و یا سندیکا و یا اتحادیه، چرا که هر کارخانه درسطح خاصی از اعتراض، آگاهی و همبستگی قراردارد. شرایط ویژه هرمحل ممکن است شکل خاصی از تشکل را بطلبد. مثلا" کارگران شهاب خودرو با شوراهای اسلامی درگیر می شوند تا به مطالبه شان دست یابند. آنها می روند و نماینده سالن هایشان را انتخاب می کنند یا کارگران آرتاویل تایراردبیل به دنبال انتخاب کارگران نماینده خودشان هستند یا کارگران کیان تایر شورایاری تشکیل می دهند.
در کنار این جنبش اعتراضی رانندگان شرکت اتوبوس رانی تهران و کارگران نیشکر هفت تپه بدنبال سندیکا می روند و پای هزینه های آن هم می ایستند.
آنچه مهم است جنبش کارگری است . کارگران هر کارخانه با شرایط خاص خود در این جنبش شرکت دارند. پس باید انتظار داشت که مطالباتشان نیز متفاوت و حتی گاهی غیرمتعارف باشد.
در آن مقاله روی آوری به آگاهی دادن اذهان عمومی کارگران اشاره دارد.
توزیع برگه هایی حاوی مطالب و اخبار کارگری در میان کارگران را پیشنهاد دادند. من نیز معتقدم که پیشبرد آگاهگری در میان عموم کارگران از اولویت ویژه ای برخوردار است . بیشتر دانستن همیشه و در همه حال کارگران از اولویت های ویژه ای برخوردار است . به ویژه آنکه گروه جمعیتی جوان که اینک به کارگران شاغل می پیوندند. نیاز مبرمی بر آگاهگری دارند، باید به شیوه توزیع نسخ ، روزنامه ای یا مجله ای بین کارگران با اصرارهر چه بیشتر کار کنیم.
از دیگر تاکیدات من در مقاله "پیرامون جنبش کارگری ..... " کار صنفی بود. چون اعتقاد دارم و طی این سالها دریافته ام که تشکل های کارگری با خط قرمزهای زیادی روبرو است . چنانکه احیای سندیکای شرکت واحد با چه فشار و سرکوبی روبرو شد و هنوز نیز ادامه دارد. پس باید خیلی با وسواس خاصی تنها و تنها تشکل کارگری را برای پیگیری مطالبات کارگری جهت داد. تشکل های کارگری حزب سیاسی نیستند و درشرایط فعلی که از پیگیری مطالبات صنفی خودش نیز عاجز است نباید باری روی دوش آن گذاشت. تشکل های موجود بیرون از کارخانه نیز باید تکلیف خودش را روشن نماید و از دادن شعارها و آرمان گرایی های صرف دوری کند. این نیز از احکام شرایط عینی است که باید ما آن را بپذیریم . شاید در مقطع تاریخی دیگری قرار بگیریم که طبقه کارگر از قدرت بیشتر و نفوذ در اذهان عمومی برخوردار گردد، آنگاه تعریفش با زهم به حکم شرایط عینی براحتی عوض می شود.
در افریقای جنوبی و بعضی از کشورهای دیگر کارگران کنگره دارند و از این نعمت برخوردارند که از محدوده اتحادیه و سندیکاها پای خود را فراتر بگذارند. البته اگر ما هم روزی از این شرایط عبور کردیم دست و پای کارگران را عده ای کارگر دوست صرف ، نگیرند و تف و لعنت نکنند که کارگر فقط همان " اتحادیه و سندیکا و شورائی" خودش را داشته باشد، کافی است . یا مثل شوراهای کارگران شوروی که روزی قدرت حاکمیت را از آن خود کردند. تمامی این رویدادها در شرایط خاص همان جوامع خاص قرارمی گیرد و پیش می رود. این نیز از دیگر احکام شرایط عینی است.
دیگر آنکه من در ابتدای مقاله " پیرامون جنبش کارگری ... " از کلمه " قطره ای " استفاده کرده بودم که برای آقای صفدری و شاید برای برخی از خوانندکان نیز این شبهه پیش آمده باشد این کلمه را برای کار تبلیغ و ترویج و تشکل یابی کارگری و همچنین آگاهگری کارگری ، استفاده کرده ام. دوستی که اولین مقاله از "نشرکارگری ما " را نوشته است. کار را اساسا" با کارگران داخل کارخانه ها ، تأکید کرده بودند.
من نیز این روش کار میان کارگران شاغل در کارخانه ها را میپذیرم و به این نوع کارکردن " قطره ای " نام گذاشتم. زیرا هنگامی که کار آگاه سازی روی افراد کارگری داخل کارخانه پیش می آید که فرد ، فرد، کارگران شاغل را باید آگاه کرد و یا کار آگاهگری کارگران شاغل کارخانه ، اساسی و حکم کار پایه ای را دارد. به نظرمن در شرایط فعلی که کارگران برای اعتراض پا را از محیط کارشان قراتر گذاشته اند و به خیابانها و راهپیمایی در سطح شهر و به جلو نهادهای اصلی و دولتی می روند. از دولت و از بالاتر از دولت توضیخ می خواهند. دیگر کار قطره آی بین فرد، فرد کارگران را پاسخگوی امروز نمی دانم . اساسا" این نوع کار با هیچ رویه ای مغایرت ندارد. درضمن کار روی فرد، فرد کارگران زمان بر است اما اکنون در شرایط فعلی که سرمایه داری پا روی خرخره کارگران گذاشته و دولت برای این کار کارفرمایان بسترسازی می کند وظیفه ما خطیرتر و فراتر از یک کارخانه می شود. اکنون نیاز مبرم جنبش کارگری آن است که بر اذهان عمومی طبقه کارگر کار کرد. فعالین کارگری دسترسی به کارخانه ها برایشان سخت شده است ، چون اغلب فعالین کارگری ، یا بازنشسته و یا بازخرید شده هستند. درنتیجه باتوجه به فاکتورهای نامبرده باید کار را با میدان عملی وسیع تر و فراتر از یک کارخانه نگاه کرد. همچنین تأکید من با کار حرفه ای تمام وقت است . درضمن معتقدم که همین تشکل های موجود باید به روشهای مختلف تغییر کنند. نباید آن را تعطیل کرد ، بلکه باید تشکل یابی را روی صنوف خارج از کارخانه نیز تقویت نمود. کارگران کارخانه های صنایع مختلف و خارج ازصنعت خاص می توانند یک تشکل را تشکیل دهند. به نوعی باید نمایندگان کارگران مناطق مختلف ، شهرهای گوناگون ، کارخانه های مختلف را درهم تنید. زیرا این نوع کار نیاز ضروری امروز طبقه کارگر ایران است.
کارگران ایران امروز به مرکز هماهنگ کننده سراسری و خارج از عرف کلاسیک نیازمندند. منظور من از تشکیلات سراسری حزب سیاسی نیست. (٢) بلکه تشکیل سندیکاها و اتحادیه ها ، فدراسیون ها و کنفدراسیون نیز بسیار زمان بر است . اما اگر این پروسه کلاسیک (جمله فوق) عملا" گسترش یافت ، ما نباید مانع شویم ، ما فعالین نیز بسوی آن می رویم.
ازسوی دیگر کار میدانی و فعالیت ما فعالین کارگری را کاملا" باز می کند. افق کارگری را روشن تر و عملی تر می نماید. طی یک دهه اخیر به تجربه دریافتیم که کار کارگری بدون فعالیت حرفه ای و تمام وقت ممکن نیست. در دهه اخیر اکثریت اعضای شرکت کننده در کمیته پیگیری تنها در مجمع عمومی سالانه دعوت می شدند. آنها پس از شرکت در مجمع عمومی و دادن آرای خود پی کارشان می رفتند و کلیه وظایف را برعهده شورای نمایندگان واگذار می کردند. کل اعضای کمیته پیگیری و یا کلیه فعالان کارگری فعالیت در عرصه کارگری را نه به عنوان یک حرفه بلکه با انگیزه های متفاوت در کمیته پیگیری.... شرکت می کردند. عده بسیار ناچیزی تنها کارشان ارسال اخبار کارگری بود حال آنکه فعالیت در عرصه کارگری کار به مراتب سخت تر است . کار حرفه ای و پرانگیزه تمام وقت حداقلی از اعضا را می طلبد. اساسنامه و یا آئین نامه تشکل پیگیری نیز از قواعد مجاب کننده برای اعضا جهت فعالیت آنها تدوین نشده بود. گویا هنگام تدوین اساسنامه شرایط عینی و ذهنی جامعه ایران و طبقه کارگر را فراموش کرده بودیم. بنابراین کلیت این تشکل به لحاظ نظری و عملی برای سازمان دهی و شرکت فعالانه (کار حرفه ای) در جنبش کارگری تدابیر لازم و کافی را در برنامه خود (اساسنامه) نگنجانده بودیم.
انتخاب تعدادی عضو باید با این فاکتور که کار تمام وقت و حرفه ای را در دستور کار خود بگذارند انتخاب نماییم. آخراینکه سکتاریسم و خودخواهی و خودمحوربینی ، سالهاست که کار مذمومی تلقی می شود. اما متأسفانه افرادی در همین تشکل های موجود برای تخریب تشکل های دیگر در مواقع رودررویی با کارگران کارخانه ها از کلمات و جملات غیرقابل بیان و غیرقابل بخشش استفاده می کنند. برای کمیته پیگیری نیز این اتفاق افتاده است .الفاظی مانند سکتاریسم شاید به لحاظ نظری موردی برای بحث های زیاد باشد، اما بسیار ویرانگر است. سکتاریسم در فعالیت عملی عرصه گسترده ای دارد. خاک پاشیدن برچشم و پا لگد کردن فعالین است که فعالین دیگر را مانند یک دشمن بالفعل می بینند. موانع سکتاریسم حتی گاهی از موانع دولتی و پلیسی فراتر می رود. متأسفانه مشوقین سکتاریسم در داخل و خارج کم نیستند . باوجود مدعی بودن بر آمال انسانی خود، چشم هایشان را برا اعمال غیرانسانی سکتاریسم می بندند و کلیه اعمال منفی مخرب این ویروس هفت جان موجود در جنبش کارگری را نادیده می انگارند. این ویروس به لحاظ مادی و نظری متعلق به طبقه سرمایه دار است . هیچ ربطی هم به جنبش طبقه کارگر ندارد. زیرا رهایی طبقه کارگر از زنجیرهای بردگی خود ، یک جامعه را از نابرابری اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی می رهاند، بشارت جنبش طبقه کارگر ، یک دنیای بهتر برای کلیه انسانهاست.
من معتقدم که ما فعالین کارگری اصلا" نباید خودمان و جنبش طبقه کارگر را منحصر به تشکل های متعارف و کلاسیک گذشته و موجود بکنیم . باید با شرایط فعلی جامعه ایران و جنبش طبقه کارگر، خیلی منعطف ، واقع بین و با افق روشن برخورد کنیم.
باید از هر فرصتی که در جنبش کارگری جاری است سود ببریم و جنبش را تقویت نماییم . مثلا" اگر در یک منطقه یا شهری کارگران معترض حضور دارند می توانیم (و کارگران می توانند) یک تشکل عمومی منطقه ای را سازمان دهیم. مثلا" در اهواز کارگران فولاد آنجا و کارگران لوله سازی اهواز، با کارگران نیشکر هفت تپه و کارگران معترض پتروشیمی ماهشهر می توانند اقدام به تأسیس تشکل نوینی بنمایند و با دیگر نمایندگان و کارگران پیشرو و رهبران عملی حرفه ها و صنوف و اقشار دیگر کارگری دست به همکاری بزنند و عملا" با یکدیگر وارد پیشبرد مطالبات کارگری شده و به شکل جدیدی از تشکیلات کارگری دست یابند.
قابل توجه ما فعالین کارگری نیز باید باشد که به یاری این تشکل های نوین نوپا بشتابیم و در ارتقاء آن کمک و همیاری نماییم . ضمنا" قابل توجه آقای صفدری ، برای سازمان سراسری که کار مفصل بندی جنبش طبقه کارگر را انجام دهد. قبل از هرچیز باید از بزرگترین مانع تشکل یابی یعنی سکتاریسم عبورکنیم تا بتوانیم در ایجاد تشکیلات کارگری سراسری موفق باشیم. امیدوارم این مباحث "سبک کار" به رهنمودهای عملی منتهی شود.

آیت نیافر

عضو کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری ایران


١) مراجعه شود به نشرکارگری "ما" http://ma-nashrf.blogspot.com
٢) منظور من از تشکیلات سراسری حزب سیاسی نیست اما اگر درشرایط خاص توانایی رهبری جنبش کارگری را بدست آورد مسلما" در جایگاه خود قرار می گیرد.

***************

(١)

بیش از یک دهه است که از تشکل های کارگری موجود می گذرد. در این دهه گذشته تحولات تشکل ها قابل چشمگیر بود. اینک باید نگاهی به گذشته داشته باشیم . آن را نقد کنیم تجربیاتمان را پالایش نماییم. نکات و موارد بازدارنده را از موارد پیش برنده جدا کنیم . سبک کار را نه امروز بلکه همیشه مورد توجه قراردهیم. در این باره "وبلاگ نشر کارگری ما " مدتی پیش، باب نقدی بر سبک کار را آغاز نمود. اینک من هم در تائید این بحث و نظرات خودم را شرح می دهم.
١- فعالیت قطره ای درمیان کارگران اساس یک فعالیت اجتماعی بین کارگران است. اما متأسفانه درحال حاضر با شرایط موجود، دسترس به درون کارخانه ها برای فعالین کارگری بسیار سخت و تا حدی ناممکن کرده است. ازسوی دیگر فعالیت قطره ای امری بسیار زمان بر است. اما اصلا" مغایرتی هم با هر نوع فعالیت دیگر ندارد. بنابراین این گونه فعالیت تأمین کننده و پاسخگوی جنبش کارگری در شرایط فعلی نیست. این نوع فعالیت هرچند که روش پایه ای و اساسی کارگران است اما، در زمان طولانی ممکن می گردد.
٢- شناسایی کارگران پیشرو و رهبران عملی کارگران، از روش های زود بازده و ممکن است که به کار حرفه ای و تمام وقت نیاز دارد. این نوع کار میان طبقه کارگر و جنبش کارگری نیز از کارهای بنیادین، به شمار می رود و نیاز به شاغل بودن در کارخانه ها نیست.
٣- فعالیت گسترده و وسیع میان اذهان عمومی از ضرورتهای کار در طبقه کارگر است. این فعالیت نیز نیاز به کار حرفه ای تمام وقت دارد که پاسخ بسیار خوبی هم داده است. در این مورد "نشر کارگری ما " نیز اشاره و توضیحاتی داده است.
٤- تأکید و تکیه برمقاوله نامه های سازمان جهانی کار، که کف حقوق کارگران محسوب می گردد استفاده از حاصل دستاوردهای یک قرن مبارزه طبقه کارگر جهان است . دولت جمهوری اسلامی نیز، عضو این سازمان جهانی کار است و مقید به جاری ساختن این مقاوله نامه و یا دیگر مفاد آن به شمار می رود.
به نظر می آید تکلیف خود را یافته باشیم، طی یک دهه گذشته به تجربیات دست یافته ایم. باید این تجربیات را غنیمت بشماریم. طی فعالیت این دهه اخیر دریافتیم که نیاز به تأکید توصیه تشکل خاصی بین کارگران نیست. مثلا" تشکیل سندیکا، اتحادیه و یا شوراهای واقعی کارگران. کارگران جنبش خود را دارند، مجامع عمومی بین کارگران از جایگاه ویژه ای برخوردار است که هدایت کننده ی اصلی اعتراضات کارگری به شمار می رود. دست یافتن به این مجامع عمومی نیز از ضرورتهای دیگر، فعالین کارگری است. ما طی این دهه اخیر دریافتیم که وقت خود را برای توصیه و تأکید بر تشکیل تشکل خاصی به هدر ندهیم . متأسفانه از مباحثی بود که دست و بال ما را بسته بود. ما را در مباحثی انتزاعی و جدا و دور از طبقه کارگر هدایت کرده بود.
۵- فعالیت آکادمی، دور از طبقه کارگر ، مشکلی از کارگران و تشکل های کارگری را حل نکرده و نخواهد کرد. بلکه باید عملا" و تمام وقت حرفه ای و میدانی میان کارگران کار کرد. که این فعالیت حرفه ای و میدانی پاسخ داده و پاسخ می دهد. ٦- تشکیل تشکل کارگری بیرون از کارخانه هیچ مغایرتی با تشکیل تشکل کارگری میان کارخانه ها ندارد. بلکه امری است ممکن و واقعی ، مانند احیای مجدد تشکیل سندیکای کارگران اتوبوس رانی تهران شد و یا تشکیل سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه
٧- هم رأی بودن در تشکل های کارگری فعالین و دیگر تشکل های کارگران، از نکات بسیار مهم است که موفقیت در کار و فعالیت را تأمین و تضمین می کند. زیرا که هم رأی بودن یک محفل کارگری بسیار موفق تر از یک تشکل کارگری است که از یک سیاهی لشکر برخوردار گردیده است. وجود آراء متفاوت ، یک سهم بسیار خطرناک برای تشکل های کارگری به شمار می رود. این تهدید بزرگ هم اکنون نیز در میان تشکل های موجود، وجود دارد و جاری است که این تشکل ها را زمین گیر کرد مانند کمیته پی گیری
٨- طی تجربه این دهه اخیر، دریافتیم که تشکل های متعارف کلاسیک موجود در جهان، در بین کارگران ایران نیز ازاستقبال بالایی برخوردار است. مانند سندیکای اتوبوس رانی تهران و سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه
٩- پرهیز از فردگرایی، و تبعیت خردمندانه از خرد جمعی از ضرورتها ی، موفقیت در تشکیل و تداوم ایجاد یک کار جمعی در تشکل یابی است که دقیقا" در تشکل های ناموفق یک دهه قبل برعکس آن مرسوم بود.
١٠- سکتاریسم، عملا" و عینا" از دیگر عوامل عدم موفقیت در تشکل یابی است.
١١- عدم تأمین مالی هزینه زندگی فعالین از دیگر عوامل بازدارنده در موفقیت یک تشکل یابی و غیرحرفه ای کارکردن بین کارگران است. دغدغه نان شب بر هیچ کس پوشیده نیست و قابل سخن پراکنی نیز نیست. زیرا که یک فعال حرفه ای تمام وقت، باید دغدغه نان شب را نداشته باشد. غیر از این، باید بارمالی فعالیت نیز تأمین گردد. دریافت کمک مالی از اعضاء الزامی است.
١٢- ایجاد فراکسیون مخالف در درون یک تشکل نو پا از دیگر بازدارنده هاست که عملا" فعالیت عملی تشکل را زمین گیر می کند و یک تشکل نوپا را در درون خود، تنها به مباحث فرو می کشد. مثلا" در درون تشکلی، مخالفت آرایی از"کمپین برای لغو قرارداد موقت کارگران" را از کار عملی کارگری بازداشت چرا؟؟!! مخالفین هرگز معقولانه به آن فکر نکردند که قرارداد موقت برای کارگران یک کابوس وحشتناک است. اگر کارگران موقت تن به حداقل دستمزد ظالمانه رایج می دهند، تنها عدم امنیت شغلی است که در کنار قرارداد موقتش او را در تشکل یابی فلج کرده است.
مثلا" اگر حتی یک محفل کوچک به چنین کمپینی یا هر کمپین مطالبه ضروری کارگران دست می زدند. چرا نمی توانستند موفق شوند ؟ از حداقل مزیت چنین کمپینی، کارگران در هر گوشه ایران می توانستند با این تشکل همپا شوند. امیدواری در موفقیت چنین محفلی به یک تشکل کارگری امری بدیهی بود. ممکن بود پیدایش چنین تشکل کارگری در قواعد هیچ تشکل مرسوم و رایج و کلاسیک کارگران نگنجد. اما آنچه مهم است این است که چنین کمپینی عامل مهم گردآمدن کارگران می گردد. ممکن است چنین تشکلی در قواعد تشکیل سندیکا یا اتحادیه یا شورا نگنجد. اما هرچه هست یک ماتریال غیر قابل انکار در تشکل یابی کارگران است.
١٣- گذاشتن قرارهایی در تأسیس یک تشکل امری حیاتی است. حتی اگر آن قرارها مفهوم سلبی داشته باشد. باید تأسیس و تداوم تشکل حاوی قراری بی رحمانه از اخراج افراد را داشته باشد. از داشتن کمیت بی ارزش که حتی از رشد کیفی برخوردار نیست چه سودی می توان برد؟
مثلا" اگر یک جمع به عضوگیری بیاندیشد و پس از ماهها به آن نتیجه مطلوبش نرسد ، که صدها عضو بگیرد و این تعداد زیاد تنها وقتشان را به مباحثه بپردازند و از کار عملی باز بمانند، چنین تشکل پر عضوی چه سودی برای منافع کارگران خواهد داشت ؟ مثلا" اگر به مورد فوق (١٣) بپردازیم . آنگاه که افرادی با مخالفت ، کار عملی کارگری (پرداختن به کمپین لغو قرارداد موقت) نه تنها از آن کار کارگری، آن تشکل را ازفعالیت مبرم بازداشت، بلکه ساعتهای متوالی و متمادی وقت جمع را به بیهودگی واداشت. وجود چنین افرادی را باید با داشتن قرارهای سلبی بی رحمانه ، اخراج کرد و یک غده بدخیم اندک اندک ، وجود یک تشکل را به انحراف و به اضمحلال نزدیک کرد.
باید بحث نظری که از کار عملی تشکل را باز می دارد. به بیرون از تشکل برد و آن نظرات باید در بیرون از تشکل مورد نقد قرارگیرد و یا برعکس، اعضای اخراجی باید بیرون از تشکل به بحث بپردازند.
اخراج اعضاء و افراد می تواند، تشکل را نجات دهد که متأسفانه عدم وجود قرارهایی موجب گردید، آن تشکل با بزرگ شدن غده بدخیم، کل تشکل را به کما فرو ببرد.
١۴- عدم حضور فعالین در کارخانه ها از دیگر معضلات تشکل یابی کارگران شمرده می شود. پس کار از طریق همکاری فعالین با همدیگر و در سطح عام اجتماعی ممکن می گردد.
١۵- چنین شرایط سخت و پلیسی و عدم امنیت شغلی ، شاید کارگران را مجبور به تشکل یابی درون محل کارخود، به کار مخفی صنفی سوق دهد.تشکل کارگری باید از کارکرد یک حزب سیاسی فاصله بگیرد. تشکل کارگری درواقع ابزار بلافعل کنونی کارگران است که در شرایط فعلی جامعه ایران پیگیر مطالبات به روز کارگران است . کارکرد دیگری نمی توان از آن انتظار داشت و دیگر آن که در شرایط فعلی سیاسی ایران وجود و تأسیس یا فعال کردن تشکل کارگری از موقعیت بسیار ترد وشکننده ای برخوردار است . تشکل کارگری باید فعالیت خود را ویژه مطالبات صنفی کارگری قراردهد. (ممکن است طرح مطالبات ازنظر دولت ، سیاسی قلمداد گردد. این بهانه ی ابزاری سرکوب و منع فعالیت تشکل های کارگری است .) اما دنبال کردن مطالبات کارگری صرفا" صنفی است و باید از درگیرشدن با مسائل سیاسی غیرکارگری خودداری کند.
١٦- تشکل کارگری نه تنها یک حزب سیاسی نیست بلکه یک ان جی او نیز نیست که هر شخصی با هر ایده و افکاری و به دلخواه و داوطلبانه به عضویت آن درآید.
١٧- طبقه کارگر تشکل کارگری را امروز با شرایط موجود نیاز دارد. ممکن است یک تشکل کارگری در شرایط دیگر ، تعریف دیگری بگیرد.
١٨- تأسیس و نام گذاری تشکل کارگری، در شرایط موجود جنبش کارگری و شرایط سیاسی ایران ، را نباید محدود و منحصر به روش ها و شکل های کلاسیک و موجود دانست. باید از هر شکل گیری که کارگران را گرد هم می آورد و از بدعت و ابداعات جدید کارگری غیردولتی استقبال نمود.
شرایط طبقه کارگر ایران سالهاست که تلاش برای حفظ حقوق حداقل حق خود است نه اینکه برای تحقق مطالبات جدیدی باشد. مانند کارگران اروپا ، کارگران اروپا نیز از چنین شرایطی برخوردار بودند. یک دهه قبل سرآمد مطالبه کارگران آنجا کاهش ساعت کار بود. اما امروز برای حفظ شغل و یا عکس العمل برای دست درازی به سفره اش، در خیابان است.
آنچه پیش میاید به حکم شرایط عینی است. پس ما باید با شرایط عینی کار کنیم. هر انچه خارج از شرایط عینی باشد. موفق نخواهد شد.
مبحثی که من از نظر گذراندم، بیشتر استفاده از تجربه یک دهه اخیر است. امیدوارم که دیگران نیز در این بحث شرکت کنند.

آیت نیافرعضو کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری ایران