افق روشن
www.ofros.com

«در باره ی «ارزش اعتصاب


مارکس - حکیمی                                                                                                    دوشنبه ٢٠ آذر ١٣٩١

اعتصاب ها و تشکل های کارگری به سرعت و در گستره ای بی سابقه در حال رشدند. من هم اکنون گزارش هایی از اعتصاب کارگران کارخانه ها را پیشِ رو دارم، کارگران همه ی حرفه ها در استاکپورت، آهنگران، ریسندگان، بافندگان و غیره در منچستر، قالی بافانِ کیدرمینستر، معدنچیان معادن ذغال سنگِ رینگوود، نزدیک بریستول، بافندگان و پارچه بافانِ بلکبرن، پارچه بافانِ داروِن، کابینت سازانِ بوستون و حومه، بافندگانِ بارنزلی، ابریشم بافانِ اسپایتالفیلدز، توری بافانِ ناتینگهام، کارگران همه ی حرفه ها در منطقه ی بیرمنگام، و دیگر مناطق مختلف.
هرنامه ی پستی گزارش های جدیدی از اعتصاب با خود همراه دارد؛ اعتصاب به یک اپیدمی بدل شده است. هر اعتصاب بزرگی، مانند اعتصاب های استاکپورت و لیورپول و نظایر آنها، ضرورتاً باعث سلسله ای از اعتصاب های کوچک می شود، اعتصاب شمار زیادی از کارگران که نمی توانند در برابر کارفرمایان شان مقاومت کنند مگر آن که به حمایت همکاران شان در سراسر کشور تکیه کنند، و این همکاران نیز برای یاری آنها به نوبه ی خود از آنان می خواهند برای افزایش دستمزد مبارزه کنند. افزون بر این، در هر منطقه ای، این مسئله علاوه بر جنبه ی منفعتی اش به امری حیثیتی بدل شده است، به طوری که کارگران مناطق نمی خواهند با تن دادن به شرایط تحمیلی کارفرما خود را از همکاران شان جدا کنند. و چنین است که اعتصاب در یک منطقه با اعتصاب در دیگر مناطق دوردست پاسخ می گیرد. در برخی موارد، درخواست افزایش دستمزد تنها برای تسویه ی مطالبات معوقه ی قدیم با کارفرمایان است. اعتصاب بزرگ استاکپورت از آن جمله است.
در ژانویه ی ١٨۴٨، کارخانه داران شهر استاکپورت ١٠ درصد از دستمزد همه ی کارگران حرفه های مختلف کارخانه ها را کم کردند. این کسر دستمزد را کارگران به این شرط پذیرفتند که با بهبود اوضاع اقتصادی دوباره به دستمزدهای شان اضافه شود. از همین رو بود که، در اوایل مارس ١٨۵٣، کارگران قول کارفرمایان را به آنان یادآوری کردند؛ و چون خبری از این وفای به عهد نشد، بیش از ٣٠٠٠٠ کارگر دست از کار کشیدند. در بیشتر کارخانه ها، کارگران به صراحت بر حق خود در سهیم-شدن در رونق اقتصادی کشور به ویژه در وضع خوب کارفرمایان-شان تأکید کردند.
وجه مشخصه ی اعتصاب های کنونی این است که از پایین و از میان کارگران ساده ی مهاجری شروع شد که در بخش های مختلف به حرفه ی صنعتگری اشتغال دارند و پس از آن به کارگران کارخانه ها در مراکز بزرگ صنعتی بریتانیای کبیر رسید، حال آن که در تمام دوره های پیشین اعتصاب ها پیوسته از کارگران کارخانه ها، از مکانیک ها، ریسنده ها و نظایر آنها سرچشمه می گرفت، سپس به میان لایه های پایینِ این نیروی پرجنب و جوش بزرگ سرایت می-کرد، و تنها در پایان به صنعتگران می رسید. این پدیده ی جدید را تنها به مهاجرت می توان نسبت داد.
گروهی از نوعدوستان و حتا سوسیالیست ها وجود دارند که اعتصاب را برای منافع «خودِ کارگر» بسیار مضر می دانند، و هدف اصلی شان پیداکردن روشی برای تضمین دستمزد میانگین دائم برای کارگران است. گذشته از این واقعیت که چرخه های صنعتی و مراحل گوناگون آنها وجود چنین دستمزد میانگینی را منتفی می-سازد، من، درست برخلاف این دیدگاه، بر این نظرم که افزایش و کاهش متناوب دستمزدها، و کشمکش های مداوم بین کارفرمایان و کارگران که از آن سرچشمه می گیرد، در سازمان کنونی صنعت، وسیله ای است ضروری برای حفظ روحیه ی طبقات کارگر، متحدکردن آنان در یک تشکل بزرگ برای مقابله با دست درازی طبقه ی حاکم و جلوگیری از تبدیل کارگران به ابزارهای بی تفاوت، بی فکر و کمابیش خورده و خوابیده ی تولید. در جامعه ای که بر تضاد آشتی ناپذیر طبقات بنا شده است، اگر می خواهیم در عمل و در حرف از بردگی جلوگیری کنیم، باید وجود جنگ را بپذیریم. برای آن که درک درستی از اعتصاب و تشکل های کارگری داشته باشیم، نباید بگذاریم که اهمیت ظاهری نتایج اقتصادی آنها چشم ما را بر روی پیامدهای اخلاقی و سیاسی شان ببندد. بدون مراحل متناوب بزرگ رکود، رونق، هیجان زدگیِ بیش از حد، بحران و فقر و فلاکت، که صنعت بزرگ آنها را به صورت چرخه های بازگردنده در می نوردد، و همراه با آن بالا و پایین رفتنِ دستمزدها، و نیز نبرد پیوسته ی کارفرمایان و کارگران که رابطه ی تنگاتنگی با این تغییرات دستمزد و سود دارد، طبقات کارگر بریتانیای کبیر و تمام اروپا توده ای اندوهگین، بی-اراده، خسته و سست عنصر خواهد بود که رهایی اش همان قدر ناممکن است که رهایی بردگان یونان و روم باستان. نباید فراموش کرد که کمون های قرون وسطا بر بستر اعتصاب ها و تشکل-های سرف ها رشد کردند، و همین کمون ها بودند که به نوبه ی خود پیدایش بورژوازی حاکم کنونی را رقم زدند.

نیویورک دیلی تریبیون، اول ژوئیه ی ١٨۵٣ (مجموعه ی آثار مارکس و انگلس، جلد ١٢، ص ص ٦٩- ١٦٨).

نقل از منبع زیر:

Marx and Engels on the Trade Unions, edited with an introduction and notes by
.Kenneth Lapides, International Publishers/New York, 1987, p.42-43

ترجمه ی محسن حکیمی - آذر ١٣٩١

کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری