افق روشن
www.ofros.com

ساختار قدرت دینی حاکم برخاسته از ساختار اقتصادی سرمایه داری ایران است


رامین كوهیاری                                                                                                       شنبه ١٧ مهر ١٣٨٩

وجود ده ها هزار کارگر پروژه ای و همچنین وجود کارگران اخراجی و ده ها هزار معلم بیکار که ارتش آماده به کار سرمایه به شمار می روند از جمله عوامل مهمی است که به صاحبان سرمایه از دولت و سپاه گرفته تا شرکت های خصوصی اجازه می دهد با پرداخت کمترین دستمزد بیشترین انباشت سرمایه را از طریق استثمار نیروی کار ارزان نصیب خود کنند. بخش بزرگی از سرمایه چند صد شرکت بزرگ سپاه از طریق به کارگیری نیروی کار ارزانی که در ساخت مخازن گاز در عسلویه به کار گرفته می شوند انباشت می شود.
به کارگیری کارگرانی که در بدترین شرایط آب و هوایی و گازهای سمی پراکنده در هوا دستمزدی کمتر از مصوبه قانون کار دریافت می کنند بیشترین ارزش اضافی را نصیب این شرکت ها می کند. وجود این ارتش عظیم کارگر بیکار باعث می شود که کارگر زیر قیمتی که دولت برای نیروی کار ارزش گذاری کرده است تن به کار دهد، یعنی دستمزدی معادل یک چهارم ارزشی که یک کارگر برای تامین معاش خود و زن و فرزندش لازم دارد دریافت دارد.
بد ین سان یکی از شرکت های وابسته به سپاه توان مال ی آن را دارد كه سهام مخابرات را یک جا بخرد، بگذریم از ا ینكه مخابرات بدون آنکه به مناقصه گذاشته شود فروخته شد. در ا یران پایین آمدن نرخ سود و سطح بهره وری ناشی از پایین بودن سطح کارایی ابزار تولید نسبت به کشورهایی چون ترکیه ، چین و ... با افرایش شدت کار ، کار اضافی ، ارزانی بهای نیروی کار جبران م ی شود.
شرکت های پیمانی (من پاور) واسطه ی خرید نیروی کار برای کارفرمایان و صاحبان سرمایه می باشند. این شرکت ها کارگران را با دستمزد دویست تا دویست و پنجاه هزار تومان ( نسبت به تخصص کاری ) درماه به صورت پیمانی به كار م ی گ یرند و سپس با ماهی یک میل یون تومان یا بیشتر در اختیار شرکت هایی چون خاتم الانبیا قرار می دهند. ارزش افزایی نیروی کار در روند تولید انجام می گیرد که بهای نیروی کار (معاش کارگر) و ارزش اضافی را برای صاحب سرمایه تولید می کند. این کارگران در ساخت مخازن ، مونتاژ ، جوشکاری ، لوله کشی ، تولید خودرو . ... . با هر کاری که صاحب سرمایه اراده کند به کار گرفته می شوند. دستمزدی که به این کارگران داده می شود زیر قیمت بهایی است که یرای تامین زندگی صاحب نیروی کار یعنی کارگر لازم است. فعال یت شرکت های پیمانی صرفً به کارگران پروژه ای محدود نمی شود. اکنون شرکت های پیمانی در عرصه تولید و کارهای خدماتی گسترش ن یز یافته اند . شرکت هایی چون سفره گستر در زمینه تامین غذا برای دانشگاه ها ب یمارستان ها و... تامین نیروی کار می کنند. اکثریت نیروی کار از طریق همین شرکت ها و یا به صورت قراردادی در خودروسازی ها و دیگر کارخانه های تولیدی به کار گرفته می شوند. از این روست که وزیر کار گفته است بییش از ٧٠ درصد کارگران پیمانی و یا قراردادی هستند و با توجه به عدم استخدام کارگران به صورت رسمی هر روز از کارگران رسمی کاسته می شود. این راهکاری است که دولت سرمایه اتخاذ نموده است تا دست کارفرما را باز گذارد تا هرگاه اراده کرد کارگران را اخراج کند و کارگرانی با دستمزدی کمتر و گوش به فرمان استخدام کند. به یمن همین ارتش ذخیره نیروی کار، بسیاری از کارگران کارگاهها، غذاخوری ها، چایخانه ها، کتابفروشی ها و... ماهانه کمتر از دویست هزار تومان دستمزد میگیرند.
بسیاری در کارخانه هایی که در چند سال اخیر کارگران خود ر ا اخراج كرده و به طور موقت تعطیل شده بودند بدون تغییر تولید، تولید را شروع کرده اند منتها با دستمزد کمتر و به صورت پیمانی.
شرکت های پیمانی به آموزش و پرورش هم راه یافته اند. تا چند سال پیش معلمان پیمانی با آموزش و پرورش برای فروش نیروی فکری کارشان وارد معامله می شدند. در حال حاضر معلمان برای کار در آموزش و پرورش از طریق این شرکت های پیمانی به کار در آموزش و پرورش گمارده می شوند. آموزش و پرورش به عنوان یک کارفرمای (صاحب سرمایه) بزرگ دولتی به این راهکار روی آورده است تا آسان تر از استخدام معلمان سرباز زند. معلمانی که به نمایندگی از طرف ده ها هزار معلم در اوایل شهریور ٨٩ جلوی مجلس تجمع کرده بودند از جمله همین معلمانی بودند که از طریق شرکت های پیمانی در آموزش و پرورش عهده دار کار تدریس شده بودند.
با توجه به تمهیداتی که دولت برای بهره وری از نیروی کار ارزان و تولید ارزش اضافی به کار می گیرد، در عین حال نمی تواند از اعتراضات کارگری جلوگیری کند و هر روز اعتراضات کارگری (هر چند جدا از هم و پراکنده) ادامه دارد. گرچه سرکوب جنبش کارگری از حدت و شدت مبارزات کارگری کاسته است، اما از سوی دیگر مبارزات جنبش کارگری علیه سرمایه بیشتر به صورت تدافعی جریان دارد. آنجا که دست به اخراج می زنند کارگران به پا می خیزند. همبستگی و اتحاد بین حلقه های جنبش کارگری کمتر دیده می شود. سال گذشته چند مورد تجمع و راهپیمایی کارگران در چند شرکت به وقوع پیوست اما این شیوه به بخش های دیگر جنبش کارگری سرایت نکرده و سرکوب ها و دیگر بگیر و ببندهای حاکمیت سرمایه مانع اتحاد و همبستگی جنبش کارگری شده است.
حکومت سرمایه با وجود عدم اتحاد و همبستگی و نبود جنبش کارگری بر علیه سرمایه از به میدان آمدن طبقه کارگر وحشت دارد و برای سرکوب این جنبش کارگری هر روز برنامه جدیدی برای تشدید اختناق و سرکوب طراحی می کند. اختلافاتی هم که در سران حاکم وجود دارد هر دم به شکلی خودنمایی می کند. حکایت از نارضایتی توده های کارگری است و چالش بر سر نحوه رویارویی با جنبشی است که چاره ای جز درگیر شدن با حاکمیت سرمایه ندارد.
بهره وری مستمر از نیروی کار ارزان و تولید ارزش اضافی استبداد و اختناق و سرکوب همه جانبه لازم دارد. شکل دینی ایدئولوژیکی حکومت نیز برخاسته و متناسب با شرایط تولید ارزش اضافی و ساختار اقتصادی ایران است. همان طور که در چین بهره گیری از نیروی کار ارزان در قالب دفاع از «کمونیسم» در کار تولید ارزش اضافه به کار گرفته می شود و هر اعتراض کارگری علیه سرمایه را با برچسب عامل سرمایه امپریالیست سرکوب می کنند. البته سرکوب کارگران در چین امر نوظهوری نیست. درانقلاب فرهنگی زمان ماتو بسیاری از کارگران معترض به حکومت سرمایه داری چین بودند که به زندان، اردوگاه اجباری و... محکوم می شدند.
ساختار اقتصادی سیستم سرمایه داری در ایران، حاکمیتی در این شکل و شمایل را می توانست داشته باشد. اگر «مکتب ایرانی» هم مطرح می شود، در این رابطه است. بعضی از سران حاکمیت بر این نظر هستند که به دلیل آگاه شدن نسبی و ریختن توهم توده ها کاربستِ ایدئولوژی مذهبی به تنهایی کارایی خود را از دست می دهد و بر این مبنا لازم می بیند تا ناسیونالیسم ایرانی را چاشنی حاکمیت دینی کنند. این چاره اندیشی ها در اشکال مختلف اش ناشی از ترسی است که از خیزش طبقه کارگر بر علیه سرمایه دارند.
این حکومت دینی برای سیستم تولید ارزش اضافی برای جبران پایین آمدن نرخ سود از طریق هزینه کردن از جیب خالی کارگران شکل مناسبی است. یکی از برنامه های رژیم در این زمینه طرح هدفمند کردن یارانه ها می باشد، طرحی که به توصیه بانک جهانی از سال ها پیش در دولت های قبلی درصدد عملی کردن ان بوده اند. دولت کنونی با تبلیغات دروغین خود وانمود می کند که این کار در جهت رفاه توده های کم درآمد صورت می پذیرد. دولت های قبلی هم کلیت طرح را قبول داشتند اما زمان را برای عملی کردن آن مناسب نمی دانستند، همان طوری که هم اکنون بخشی از حاکمیت دولت فعلی از جمله مدیران اتاق بازرگانی با عملی شدن این طرح در شرایط فعلی مخالف هستند. دولت فعلی به خاطر تشدید بحران اقتصادی اصرار در عملی کردن این طرح دارد. دولت احمدی نژاد از عواقب این طرح که تحمیل فقر و بی حقوقی به کارگران است آگاه می باشد و برای جلوگیری از اعتراضات توده ای دست به کار شده است. از یک سو با تبلیغ و ترویج خرافه و دروغ و وارونه نمایی اهداف این طرح که در واقع چیزی جز سرکیسه کردن هرچه بیشتر توده های مزدبگیر نمی باشد و از سوی دیگر با ایجاد جو اختناق و سرکوب دست به کار عملی کردن این طرح شده است.
در 6 مهرماه یکی از فرماندهان سپاه گفته است دخالت بسیج در مسایل سیاسی بلامانع است. این اظهارات زمینه ساز توجیه شرکت علنی سپاه در سرکوب اعتراضات مزدبگیران علیه سرمایه می باشد. آما آنچه توده های مزدبگیر در مقابل سران نظام مطرح می کنند و برای عملی کردن آنها دست به اعتراض می زنند درمان رایگان، بیمه کلیه کارگران بیکار، اخراجی (پروژه ای، کارگران اخراجی کارخانه ها) امنیت شغلی یعنی رسمی شدن کلیه کارگران، افزایش دستمزد کارگران شاغل و... می باشد. برای نمونه به دو اعتراض مزدبگیران در روزهای اخیر اشاره می کنیم. تجمع کارگران نساجی خاور رشت در روز شنبه 3 مهرماه و اعتراض معلمان اخراجی در 4 مهرماه در جلوی مجلس اشاره می کنیم.
ساختار قدرت سیاسی حاکم برای تحکیم مناسبات سرمایه داری و تولید ارزش اضافی با نارضایتی توده ای روبرو شده است. توهم توده های ناآگاه و نسبت به وعده و وعیدها ریخته شده است. بی حقوقی و افزایش قیمت ها و بحران جهان سرمایه را درنوردیده است. نظام سرمایه داری ایران هم از این امر مستثنی نیست و سال ها قبل از جهانی شدن بحران با آن دست به گریبان بوده است. هرچند سران حاکم سیستم سرمایه وجود بحران را انکار می کنند، اما واقعیت آن است که نظام سرمایه داری ایران چیزی جدا از سیستم سرمایه داری جهانی نیست. بحران سرمایه در ایران برعکس عمیق تر هم شده است و سال ها با تشدید استثمار و بی حقوقی و اخراج و سرکوب کارگران حاکمیت خود را بر نظام تولید ارزش اضافی حفظ کرده است. از اثرات این بحران تشدید اختلافات در حاکمیت هم می باشد و از آنجا که این اختلافات برخاسته از تشدید اعتراضات بر علیه فقر و بی حقوقی و بحران می باشد، به مجرد کنار گذاشته شدن بخشی از حاکمان سرمایه اختلافات جدیدی از راه می رسد.
با این وجود ساختار حاکمیت دینی حاکم بر مناسبات سرمایه داری ایران از هیچ کوششی در جهت تحکیم این نظام فروگذار نمی کند و برای حفظ آن حاضر است بخشی از حاکمیت را که در تثبیت نظام و سرکوب کارگران همگام و همراه بوده اند کنار بگذارد. آنچه نیاز به تأکید دارد این است که اختلاف حاکمیت حاضر با جناح خارج از قدرت در شیوه حاکمیت است و شکل ایدئولوژی حاکم چیزی جدا و خارج از نظام سرمایه داری ایران نیست بلکه متناسب و هماهنگ با ساختار اقتصادی مبتنی بر بهره-کشی از نیروی کار ارزان و استثمار شدید نیروی کار می باشد. چرخ تولید سرمایه با اختناق و سرکوب می چرخد، و از این رو نه وجود جناح مخالف در حاکمیت را می پذیرد و نه بنه تشکل های کارگری توصیه شده از سوی آی.ال.او –که همسو و همراه با سرمایه می باشند- اجازه شکل گیری می دهد. این نوع تشکل ها (سندیکاها) در اعتراضات کارگران علیه اجلاس هشت کشور صنعتی در کانادا در دستگیری کارگران معترض فعال شرکت داشتند تا از این طریق بار دیگر همسویی خود با سرمایه داری جهانی و ضدیتشان با کارگران را به نمایش بگذارند.
ما کارگران با وجود جو اختناق و سرکوب و نبود آزاد بیان و تشکل راهی جز متشکل شدن نداریم. به تجربه ثابت شده است که ایجاد تشکل شورایی طی مبارزه حول خواست ها و مطالبات کارگری اعم از اقتصادی و سیاسی است و اتحاد و همبستگی که در جریان آن به وجود می آید می تواند زمینه ساز ایجاد تشکل سراسری کارگران باشد. گذشته از وجود جو سرکوب و شرایط بد اقتصادی که باعث شده است کارگران چندشیفته کار کنند و نتوانند به ریشه های فقر و نداری خود بیندیشند و برای رهایی از این شرایط چاره اندیشی کنند، اما مشکل عمده این است که بدنه کارگری کمتر با معضلات و گرفتاری های دیگر کارگران، از چند و چون مبارزات کارگری که علیه اخراج، کمی دستمزد و... صورت میگیرد و از مبارزات کارگران اخراجی و بیکار کمتر اطلاع دارند. از سوی دیگر کارگران پیشرو، فعالین کارگری، و کسانی که دغدغه کارگری دارند بیشتر به مسایل گروهی خود می پردازند که کمتر دلمشغولی کارگران است. در حال حاضر کارگران پیشرو و فعالین در فکر جذب و دفع عناصر کارگری هستند: دفع ناهمساز با گروه و جذب کارگران همسو با گروه. جنبش کارگری کمتر مورد توجه قرار می گیرد. جنبش کارگری یک کلیت است، زمانی این بخش به مبارزه وی می آورد و زمانی بخش دیگر اما ما کارگران در شرایط زیر خط فقر که چه بگویم، بلکه در وضعی به سر می بریم که برای زنده ماندن به هر کاری با هر دستمزدی تن می دهیم. کم نیستند زنان و مردان کارگری که با ماهی ١٢٠ هزار تومان یا ١۵٠ هزار تومان در ماه تن به کار ١١ ساعته می دهند تا زنده بمانند. با توجه به این شرایط کاری نمی توانیم اعتراضی داشته باشیم. جنبش کارگری ایران همیشه معترض است اما این اعتراضات گاهی خفته است و گاه آشکار و اگر فرصت یابد دست به شورش می زند. اما کارگرانی که از جهاتی آگاه تر و فعال تر از دیگران هستند بایستی به دغدغه ها و معضلات تمام کارگران بپردازند و نه به مسایل گروهی، زیرا قدرت جنبش کارگری در گرو گره خوردن همه فعالین و پیشروان کارگری با بدنه کارگری می باشد.

رامین كوهیاری