افق روشن
www.ofros.com

!بخش خصوصیِ دولت


کمیته هماهنگی                                                                                                    شنبه ٢١ خرداد ١٣٩٠

این اصطلاحی است که محمدعلی جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چند روز پیش به کار برد. او که در نشست «مسئولان بسیج دانشجویی دانشگاه های کشور» سخن می گفت، هشدار داد که «جریان انحرافی حاضر در بخش خصوصیِ دولت از طریق پول و مطامع دنیایی درصدد یارگیری است.»(روزنامه شرق، ٨ خرداد ١٣٩٠).
منظور از «جریان انحرافی»، جناح احمدی نژاد است که همین سپاه پاسداران تا دیروز سخت از آن دفاع می کرد و مخالفانش را به شدت سرکوب می کرد. به نظر فرمانده سپاه پاسداران، این جریان در «بخش خصوصیِ دولت» حضور دارد. پیش تر، از این بخش به عنوان «بخش رانت خوار» یا «بخش شبه خصوصی» یا «بخش اختصاصی»(به جای خصوصی) یاد می شد. اما انصاف باید داد که اصطلاح «بخش خصوصیِ دولت» به مراتب گویاتر، روشنگرتر و شُسته رُفته تر از این عنوان هاست. این بخش را از یک سو نمی توان «دولتی» نامید، زیرا رسما بیرون از دولت است و به این معنا «خصوصی» است. از سوی دیگر، وابسته و آویزان به دولت و در واقع برخاسته و بیرون آمده از دل دولت است. و اصطلاح «بخش خصوصیِ دولت» این دو ویژگی را به خوبی بیان می کند.
از سال ها پیش، شمار زیادی از فرماندهان سپاه پاسداران لباس شخصی شدند و ضمن حفظ سمت و دریافت حقوق های کلان خود به فعالیت های اقتصادی و سیاسی روی آوردند.
بخشی از آنان به سرمایه داران بزرگ تبدیل شدند، بخشی دیگر در مجلس و کابینه و قوه قضائیه نماینده و وزیر و مدیر شدند و بخشی نیز هم آن شدند و هم این، یعنی ضمن فعالیت اقتصادی در «بخش خصوصی» در بوروکراسی دولتی نیز به مقامات بالا رسیدند. این جریان به ویژه در اواخر دوران دوم ریاست جمهوری خاتمی شکل تشکیلاتی و حزبی به خود گرفت و تحت نام «آبادگران» در انتخابات شوراهای شهر و روستا، مجلس هفتم و دولت نهم شرکت کرد و با پشتیبانی شورای نگهبان و شخص خامنه ای به تدریج زیر پای اصلاح طلبان و جریان میانه هاشمی رفسنجانی را در این نهادها خالی کرد و جای آن ها را گرفت. صرف نظر از توان اقتصادی- سیاسی و نظامی این جریان، دو عامل به روی کار آمدن آن کمک کرد. یکی ناتوانی و جبونی و در واقع شکست مفتضحانه اصلاح طلبان به رغم پشتوانه رای بیست میلیونی مردم و هشت سال حاکمیت بر قوه مجریه بود و دیگری حمایت بی دریغ «رهبر» جمهوری اسلامی، روحانیت سنتی و کل جناح راست (که بعدها به «اصول گرایان» معروف شد) از این جریان. محافظه کاران سنتی به ویژه بخش روحانی آن ها در قالب «جامعه روحانیت مبارز» و «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» از همان آغاز با این جریان نوظهور مشکل داشتند و از همین رو مثلا در انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری نخست از کاندیداهایی چون قالیباف و لاریجانی (که اگرچه از دل سپاه بیرون آمده بودند اما بیشتر به جناح هاشمی رفسنجانی نزدیک بودند)حمایت کردند. اما آنان به دلیل حمایت خامنه ای از احمدی نژاد، در دقیقه نود تصمیم خود را عوض کردند و در تبعیت از ولی فقیه ترجیح دادند از احمدی نژاد حمایت کنند. البته هم محافظه کاران و روحانیت سنتی مدافع آنان و هم جریان نومحافظه کاراحمدی نژاد هر دو علیه اصلاح طلبان بودند و درواقع وجه مشترک آن ها مخالفت با برنامه توسعه سیاسی اصلاح طلبان بود. اما خودِ آن ها از نظر اقتصادی و فرهنگی با هم اختلاف داشتند. از نظر اقتصادی، محافظه کاران و روحانیت سنتی از سرمایه داری بازار با روبنای اسلامی دفاع می کردند، حال آن که جناح احمدی نژاد با پیاده کردن سیاست های نولیبرالی به سود بخش مکلا شدۀ سپاه پاسداران سوداندوزی بازاریان سنتی و روحانیت مدافع آن ها را تا حدودی محدود می کرد. این جناح ضمن ارائه تسهیلات عظیم دولتی به نظامیان نوکیسه و تازه سرمایه دار و جدیدا سیاستمدار درعین حال فراموش نمی کرد که شعارهای «عدالت طلبانه» و «مهرورزانه» سر دهد و برای یارگیری و جلب آرای انتخاباتی و به طور کلی اهداف سیاسی خود حتی بخشی از پول نفت را تحت عناوین مختلف در میان روستاییان پخش می کرد. از نظر فرهنگی، محافظه کاران سنتی و روحانیون ارتودوکس از جمله خامنه ای از نظریه شیعی «ولایت فقیه» به عنوان حکومت دوران غیبت امام زمان عزیمت می کنند، حال آن که در نگاه احمدی نژاد و جناح او این نظریه به سود امام زمان و ظهور قریب الوقوع او کمرنگ - اگر نگوییم منتفی - می شود. شخص احمدی نژاد همیشه رابطه خامنه ای با خود را نه رابطه مرجع و مقلد بلکه رابطه پدر و فرزندی معرفی کرده است. از جمله پیامدهای فرهنگی این نوع نگاه به حکومت اسلامی یکی همان است که روحانیون به ویژه ائمه جمعه آن را کم بها دادن جناح احمدی نژاد به مسئله حجاب اسلامی می نامند. نخستین باری که نام مشایی (رئیس دفتر کنونی احمدی نژاد که مخالفانش از او به عنوان نظریه پرداز «جریان انحرافی» دولت یاد می کنند) به طور گسترده در رسانه ها مطرح شد و به ویژه مورد انتقاد روحانیون قرار گرفت زمانی بود که او در سفر به ترکیه به عنوان رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری رقص زنان نیمه عریان در یک مراسم را تا آخر تماشا کرده و، برخلاف سنت معمول مسئولان جمهوری اسلامی در چنین وضعیتی، این مراسم را ترک نکرده بود. یکی دیگر از پیامدهای فرهنگیِ نوع نگاه جناح احمدی نژاد برجسته کردن عنصر «ایرانی» در تشیع و مطرح کردن «کورش کبیر» و لوح کذایی اوست. این نگاه مبتنی بر عظمت طلبی ایرانی تا حدود زیادی پان اسلامیسم سنتی جمهوری اسلامی را تحت الشعاع قرار می دهد و به همان میزان رقابت با کشورهای غربی را جایگزین ستیزه با آن ها می کند. از همین رو، اختلاف های جناح احمدی نژاد با محافظه کاران و روحانیت سنتی در زمینه های اقتصادی و فرهنگی به اختلاف آن ها در زمینه سیاست خارجی نیز سرایت کرده است، به طوری که گفته می شود یکی از عواملی که به آشکارشدن اختلاف خامنه ای با احمدی نژاد در حوادث اخیر انجامید مذاکرات پشت پرده دولت با اتحادیه اروپا با هدف نزدیک کردن ایران به اروپا از جمله برای سبک کردن بار تحریم های اقتصادی بوده است. این گونه اقدامات دولت به ویژه اگر بدون هماهنگی با ولی فقیه باشد در فضای حاکم بر جمهوری اسلامی به راحتی می تواند کوتاه آمدن در مقابل «استکبار جهانی» و عدول از «آرمان های انقلاب اسلامی» تلقی شود. به احتمال قوی، خامنه ای در سخنرانی پس از عزل و ابقای مصلحی، وزیر اطلاعات، به این مسئله اشاره می کرد آنگاه که گفت «تا زنده ام نخواهم گذاشت آرمان ها نادیده گرفته شوند».
تا پیش از حوادث اخیر، اختلاف خامنه ای و احمدی نژاد چند بار خود را نشان داده بود. از جمله مواردی که این اختلاف خود را نشان داد می توان به انتصاب مشایی توسط احمدی نژاد به عنوان معاون اول خود اشاره کرد. خامنه ای در نامه ای به احمدی نژاد مخالفت خود را با این انتصاب اعلام کرد اما احمدی نژاد یک هفته به این مخالفت خامنه ای بی اعتنایی کرد و سرانجام هم مشایی را به جای معاون اول، رئیس دفتر و در واقع همه کارۀ خود کرد. هم چنین، تا پیش از عزل مصلحی، احمدی نژاد سه وزیر (وزرای اطلاعات و ارشاد و خارجه) را عزل کرده بود که دو تای آن ها (اطلاعات و خارجه) به طور سنتی و از زمان خمینی به بعد هیچ وقت بدون هماهنگی با ولی فقیه عزل و نصب نمی شده اند. اما عزل مصلحی بود که خامنه ای را، که همیشه کوشیده بود به دلیل حدت اوضاع سیاسی از آشکارشدن اختلاف اش با احمدی نژاد بپرهیزد، به اعتراض واداشت به طوری که این بار تصمیم گرفت در مقابل او بایستد. این ایستادگی البته با عقب نشینی احمدی نژاد توام بوده است، اما بی تردید نه عقب نشینی و تسلیم کامل. احمدی نژاد همچنان دارد کارهایی می کند که بی گمان مورد تایید خامنه ای و جناح قدرتمند و مسلط جمهوری اسلامی نیست. به نظر می رسد خامنه ای به دلیل پیامد های سیاسی مسئله نمی خواهد احمدی نژاد را عزل یا وادار به استعفا کند و از سخنان اخیر او در مورد «تحمل مخالفت دیگران» چنین پیداست که حدی از مخالفت احمدی نژاد و جناح او را با روحانیت و مجلس و قوه قضائیه پذیرفته است. او امیدوار است که با این شیوه جنگ و گریز بتواند احمدی نژاد را تا پایان دوره ریاست جمهوری اش مهار کند. با این همه و با توجه به این که در این جنگ قدرت پای تقسیم ثروت عظیم محصول کار طبقه کارگر در میان است که هیچ یک از طرفین دعوا حاضر به ذره ای گذشت از آن نیستند، هیچ تضمینی وجود ندارد که در آینده نزدیک حوادثی سیاسی حتی حادتر از حوادث اخیر در میان جناح احمدی نژاد از یک سو و سایر بخش های حکومت از سوی دیگر رخ ندهد.
یک نکته مسلم است و آن این که بر سر نحوه اداره جامعه سرمایه داری و چگونگی تقسیم ثروت و قدرت شکاف عمیق و ترمیم ناپذیر دیگری به شکاف های عمیق و ترمیم ناپذیر قبلی ساختار سیاسی جمهوری اسلامی افزوده شده است. این شکاف البته توان این رژیم را برای مدیریت نظام سرمایه داری تضعیف می کند و طبعا قدرت حکومت را برای سرکوب توده های مخالف کاهش می دهد. به احتمال زیاد، این شکاف در آینده بازهم تعمیق خواهد یافت و این امر قدرت رژیم را بیش از پیش کاهش خواهد داد. با این همه، در غیاب سازمان یابی شورایی توده های طبقه کارگر برای تبدیل شدن به یک بدیل مستقل و قدرتمند با هدف کسب قدرت سیاسی، هیچ میزان از تعمیق شکاف های درون حکومت نمی تواند بشارت دهنده برون رفت کارگران از اوضاع خفت بار کنونی باشد.

کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری

٢٠ خرداد ١٣٩٠