افق روشن
www.ofros.com

طرفداران سوسیال دموکراسی و جهان آزاد

چگونه از نظرات آقای محسن حکیمی حمایت می کنند؟

جمعی از فعالان کارگری                                                                                     یکشنبه ٧ دیماه ۱۳۹۳

پس از گفتگوی آقای محسن حکیمی با نشریات مهر نامه و روزنامه شرق ، آقای شاهرخ زمانی یک نقد و بررسی در مورد نظریات آقای حکیمی ارائه و متشر کرد آقای حکیمی درجواب بدون آنکه سر سوزنی به موضوعات نقد و بررسی وی بپردازد یک نامه که یکسره توهین بود در جواب آقای زمانی نوشت . یک نقد از طرف " جمعی از فعالان کارگری" با عنوان " تبریک به آقای حکیمی در کسب جایگاه نو" منتشر شد و نقدی نیز از طرف آقای ناصر پایدار درمورد مصاحبه با مهر نامه و یک نقد توسط آقای علیرضا بیانی در مورد نظرات آقای حکیمی انتشار یافت . اخیرا آقای رامین بهاری یک مقاله به نظرات آقای شاهرخ زمانی و جمعی از فعالان کارگری بشدت حمله کرده و سایت افق روشن آنرا منعکس شده است .
واقعیت آن است که مقاله آقای بهاری اگر با دقت مطالعه شود به راحتی می توان به تناقضات کلان و بنیادین آن پی برد . اما انتقاد اساسی در این رابطه را می توان به سایت افق روشن دانست . چرا در حالی که مقاله جمعی از فعالان کارگری را منتشر نکرده مقاله ای بر علیه آنرا منتشر می کند ؟ آیا سانسور یک مقاله و درج ردیه آن ، حداقل های آزاد اندیشی و آزاد فکری را نقض نمی کند ؟ افق روشن می بایست حداقل نقد به آقای حکیمی را که برای آن ارسال شده بود و در دیگر سایت ها هم منعکس شد را همراه با مقاله آقای رامین بهاری منعکس می کرد تا خوانندگان افق روشن بدانند آقای بهاری از چه چیز صحبت می کند؟ امروزه حتی رسانه های جمعی بورژوازی درکشورهای توسعه یافته سرمایه داری ، برای حفظ قدرت و صیادت خود به چنین رویه ای را اجرا می کنند .
آقای بهاری در مقاله خود تنها به دو نکته مقاله آقای شاهرخ زمانی اشاره کرده و آنرا مردود دانسته است . اولی یک اشتباه تایپی درانتقال نظرات آقای زمانی است و دومی تحریفی است که خود آقای بهاری از گفته آقای شاهرخ زمانی می کند در نوشته آقای زمانی بجای کلمه "الغاء" کلمه " ابقاء" تایپ شده و کاملا واضح است که موضوع تصادفی است ، اما آقای بهاری آنچنان آنرا آسمان و ریسمان می کند و بر فرق آقای زمانی می کوبد و می گوید آقای زمانی وارونه سازی و تحریف کرده و حال که در زندان است اگر تسخیر قدرت سیاسی کند با دگراندیشان چه خواهد کرد .
بحث اقای زمانی اینست که برای الغای کار مزدی نیاز به حزب است یعنی موضوع حزبیت و رد جنبش خود بخودی را مطرح می کند . اما در نوشتن یا تایپ کلمه فوق با ابقاء اشتباها عوض شده.، به نوشته زمانی توجه نماییم « حکیمی می خواهد به کارگران بقبولاند به جای تسخیر قدرت سیاسی به فکر ابقای خرید و فروش نیروی کار باشند. باید پرسید چگونه می توان بدون داشتن تشکیلات سیاسی که بتواند با همه نیرو های حرفه ای حکومت سرمایه داری مقابله کند و بدون تسخیر قدرت سیاسی با پایه و ریشه (یعنی خرید و فروش نیروی کار) سرمایه داری مبارزه کرد؟ » ( یعنی الغاء کرد - تأ کید ها از ماست ) یعنی
با مطالعه و درک محتوای مطالب آقای زمانی اشتباه بودن تایپ بر هر خواننده اندک منصفی کاملا عیان است . آقای زمانی نگفته است که آقای حکیمی طرفدار ابقای کار مزدی است و لذا محکوم است ، بلکه می گوید برای الغای کار مزدی وجود حزب ضروری است یعنی الغای کار مزدی نیاز به حزب دارد . اگر چنین اشتباهی از طرف خود آقای زمانی رخ داده با یک کلمه نمی توان به رد یک دیدگاه و یا مقاله پرداخت .
آقای بهاری چون بدنبال شیطان سازی و فرشته سازی است . از درک متن به این روشنی ناتوان است . اما موضوع دوم تحریف خود آقای بهاری است . آقای زمانی گفته است « در شرایط رشد و اعتلای بی سابقه جنبش خود به خودی کارگران و پا به پای آن رشد جنبش آگاه گرانه سوسیالیستی..» اما آقای بهاری محتوای فوق را به طریق زیر تغییر داده « در شرایط رشد و اعتلای بی سابقه جنبش کارگران و پا به پای آن رشد جنبش آگاه گرانه سوسیالیستی » بدینصورت کلمه " خود بخودی " آقای زمانی را حذف کرده و می گوید « جنبش کارگری فعلا جریان ندارد ، مبارزات کارگران تدافعی و برای حقوق عقب افتاده و امور صنفی است » . در حالی که نظر آقای زمانی که می گوید اعتلای بی سابقه جنبش خود بخودی کاملا صحیح و هیچکس مردود نمی داند . در شرایط کنونی حتی می توان نطفه های جنبش سیاسی کارگران را نیز انتظار داشت . موضوع دیگر آنکه آقای حکیمی هم معتقد است که مبارزه صنفی متعلق به دوران مانو فاکتور است و چگونه آقای بهاری بعنوان مرید حتی از فحوای مراد خود دور است و مرحله مبارزات صنفی را مطرح می کند معلوم نیست .
با طرج دو اشکال گیری فوق آقای بهاری به دفاع تمام قد از آقای حکیمی پرداخته و فحاشی و توهین های وی را همه را بجا و صحیح می داند . آقای بهاری در فحاشی اقدام به یک نعل بسیار وارونه و ماهرانه کرده ، که از هر کسی ساخته نیست ایشان قبلا گفته است که آقای حکیمی الان که در زندان است چنین می گوید اگر در قدرت باشد چه می کند ( نقل به مضمون ) – بزعم ایشان پس بهتراست در زندان باشد – در ادامه می گوید « همین جمله ساده را می توان ... به انواع برچسب های ناچسب نواخت اما بهتر است که مخالف را متهم نکرد و بقول حکیمی که به زمانی می گوید "فوران لجن به قصد هتک حرمت " او را نکوبید » ( تأکید از ماست). یعنی در عین حال که منش دمکرات و پاکیزه بخود می گیرد به تکرار توهین های آقای حکیمی می پردازد .ایشان جلوتر هم نشان می دهد چقدر از فحاشی های آقای حکیمی لذت برده و می نویسد « وقتی حکیمی می گوید " چپ دایناسوریست وفرقه ای " تشبیه قابل تأملی است که می توان آنرا تعمیم داد » و این دیگر از حرکات بسیار عجیب است . که ایشان هم فحاشی ها را قبول داشته و تکرار می کند و حتی از جانب خودش به جمعی از فعالان کارگری تعمیم می دهد و هم می گوید نباید فحاشی و حرف های آقای حکیمی را تکرار کرد اگر آقای بهاری صداقت دارد و خود را از فحاشی مبری می داند چرا تمامی مقاله آقای حکیمی را که فحاشی است رد نمی کند . این تردستی های دوگانه هم از عجایب رواج فرهنگ نظام مقدس جمهوری اسلامی است .

مبانی نظری آقای بهاری :
ایشان می گوید « بقایای روابط اقتصادی و اجتماعی فئودالی ، استبداد خشن و ... پیوند بین مردم و رهبری دموکراتیک را سخت تر می کند» ایشان نظریه بدیعی مطرح می کند که در عصر حاکمیت سرمایه داری ساز و کار روابط اقتصادی فئودالی و روابط اجتماعی فئودالی تداوم داشته و به زیست خود ادامه می دهد در حالیکه پس از استقرار نظام سرمایه داری ، زمین از مالکیت فئودالی بیرون آمده و ویژگی سرمایه را بخود می گیرد این نظریات ایشان خارج از دیدگاه مارکسی و نه هیچ دیدگاه اقتصاد سیاسی و جامعه شناسی شناخته قرار دارد .

ایجاد ایرانی آزاد و دمکراتیک در حد جوامع آزاد :
اقای بهاری می گوید« افراد و سازمان هایی که پایگاه وسیع توده ای داشتند می توانستند در تشکیل نهادهای مدنی و دمکراتیک دست بالا را داشته باشند و آرا و نظرات مختلفی را در کشور رشد دهند و به چالش کشند ... اگر فرصت فعالیت می یافتند ایرانی در حد و اندازه جوامع آزاد رشد می کرد »

مفهوم سوسیالیسم :
یک معنی بدیع از سوسیالیسم می دهد و می گوید « برای خروج از بن بست و معضل درک غیر واقعی و ذهنی از مقوله های انسانی از جمله سوسیالیسم که معنایش انسان کارکن است » بنا به نوشته ایشان سوسیالیسم = انسان کارکن می باشد .

مرحله بندی انقلاب سوسیالیستی :
ایشان می گوید « نظری که بدون گذار از سوسیال دمکراسی می خواهد به سوسیالیسم برسد به این مسئله توجه کند که در نبود بستر مناسب تولید گسترده و سرمایه گذاری توامند و بدون ساختن نهادهایی که از شتاب مبارزه طبقاتی و پولاریزه شدن جامعه شکل می گیرد حکومتی آزاد و دمکراتیک برقرار نمی شود » به زعم ایشان می بایست ابتدا با کنار زدن روابط اقتصادی فئودالی و روابط اجتماعی فئودالی نظام سرمایه داری یک دستی ایجاد کرد و به اصطلاح انقلاب سوسیال دمکراسی و جامعه آزاد ایجاد کرد و بعد طی از مراحل قوام یافتن آن بسمت جامعه سوسیالیستی رفت .

تضادها در دیدگاهها :
در بررسی محتوای مقاله ایشان بهر حال ما متوجه نشدیم که حزب ضروری است و نیاز به ادغام روشنفکر کارگران و کارگران روشنفکر برای انقلاب سوسیالیستی وجود دارد و یا همه چیز از درون مبارزه خودبخودی - و بقول ایشان صنفی - طبقه کارگر ایجاد می شود و لذا نظرات را مطرح می کنیم شاید خوانندگان محترم متوجه شوند: « فعالان فکری و نظری ...راه برون رفت از سیستم تبعیض و فساد را تشریح خواهند کرد» همچنین می گوید « فعالان فکری و نظری کارگران ضرورت بهره کشی و سلب مالکیت از نیروی کار .... را تشریح خواهند کرد » « تئوری سوسیالستی و تلفیق و پیوند آن با جنبش خود بخودی کارگری باید کشف و تدوین شود »
و در ادامه اضافه می کند «روشن کردن جزئیات تدوین این برنامه به نیاز پرولتاریا که آموزش و تشکل است پاسخ می دهد و به هسته های سوسیالیستی راه می یابد » « با آمار و تحلیل ....سرکوب خشن ، عریان و علنی ....نقش تعیین کننده ای در عدم پیوند میان " زحمتکشان " و " آزادیخواهان روشن بین " ایفا کرده است »
جداکردن فعالان فکری و نظری از فعالان عملی و پراکتیکال یک دیدگاه متافیزیک و نفی پراکسیس است اما بهرحال تدین برنامه ، آموزش و تشکل را وظیفه " آزادیخواهان روشن بین " می داند . در همین رابطه باز می گوید : « هر سوژه ای نخست برای مخاطب جذاب می شود ....." تئوری وقتی به میان توده ها می رود به نیروی مادی تبدیل می شود" تئوری انقلابی هیچگاه تزریق نمی شود بلکه کوشش در کار ذهنی برای طبقه کارگر به معنای جمع بندی تلاش و حرکت همه جانبه آنها توسط پیشتازان و روشنفکران پیشاهنگی است .... که به مبارزه پیچیده پرولتری می پیوندند »
چند خط پایینتر می گوید « آگاهی سوسیالیستی از درون طبقه کارگر شکل و نماد بیرونی یابد » و باز می گوید« فعال یا مدافع کارگر به چه معنی ؟ سندیکا ، اتحادیه ، شورا از بطن زندگی و مبارزه کارگران شکل یافته و ارتقا می یابد » در جای دیگر می گوید «مسئله تشکل حزبی و رشد خود اگاهی گرایش سوسیالیستی مارکسی در طبقه کارگر ایران کماکان گرهی است که خود کارگران و نمایندگان واقعی شان و نه فعالان قیم مآب کارگری خواهند گشود . نیروهای کار برای ایجاد سوسیالیسم اقتصادی - اجتماعی قبل از هر چیز مانع جمهوری اسلامی را از میان بر می دارد » یعنی کارگران ، قبل از هر چیز یعنی ابتدا جمهوری اسلامی را سرنگون می کنند و بعد تصمیم می گیرند تشکل خود را بسازند

تضادی دیگر :
آقای بهاری از حکیمی نقل قول می کند که « در بستر خامی و ناپختگی طبقه روسیه لنینی پیدا شد که ..... به آنها گفت مهمترین مسئله در مبارزه طبقاتی سازماندهی قدرت دولتی است » ایشان از یکطرف لنین و حزبش را سکت می داند و از طرف دیگر برای حذف سکتاریسم از لنین نقل قول می آورد نقل قول را بدون اشاره به منبع و بدون آنکه ابتدا و انتهای گفتار لنین را مشخص کرده باشد ، می گوید « لنین برای مقابله با بیماری دگماتیسم و سکتاریسم که معمولا گروههای سوسیالیستی از آن رنج می برند ...... »
بنظر ایشان ، کارگران مرکز صدور مجوز برای فعالان هستند بعبارت دیگر یک بوروکراسی شورای نگهبان ایشان می گوید « پیشرو کارگری و یا مشاور سوسیالیست آنگاه موفق است که همدلی ، کارایی و صداقتش را تشکل ها ی واقعی کارگری تأیید کرده و برای ادامه تلاش آنها مجوز صادر کند »
در مورد فعالان کارگری در همان جملات اول مقاله خود حکم صادر و می نویسد « فعالان کارگری باید پیشفرض ها و توهمات و رفتار قیم گونه و بی ربط به زندگی و مبارزه مردم و بویژه طبقه کارگر را ترک کنند » آقای بهاری می گوید « برنامه های مبارزاتی تا کنونی چپ شکست خورده است در ایران غیر کارگری بوده است ...آگاهی سوسیالیستی طبقه کارگر شکل و نماد بیرونی می یابد » ایشان به صرف پیروز نشدن مبارزات طبقه کارگر آنها را غیر کارگری می داند . با توجه به شاخص شکست مبارزات طبقه کارگر ایشان نشان دهند تا این زمان در کجای دنیا مبارزات طبقه کارگر « کارگری» بوده است زیرا مبارزات در کلیه کشورها قبل از کسب قدرت و یا پس از آن با شکست مواجه شده و هم اکنون هیچ کشور سوسیالیستی نداریم یعنی در هیچ کشوری تا کنون به پیروزی و استقرار دست نیافته است . ایشان یک صفت غیر کارگری را برای مبارزات تا کنونی بکار می برد بدون آنکه منظور از « کارگری » را نشان دهد .
در ادامه بدون هیچ توضیح و مقدمه ای به سراغ آقای ثقفی می رود بدون اینکه وی اساسا در این نقد و بررسی دخالتی نداشت است بد و بیراه های نثار وی می کند بدون آنکه زمینه و دلایل خود را مطرح کند و اضافه می کند « هوادران طبقه کارگری از کسادی سر یکدیگر را می تراشند » این ناشی از ناآگاهی و بی اثری عملی ایشان از فعالیت های در جریان فعالین کارگری است آقای بهاری مقالاتی را که نقد کرده اساسا با دقت مطالعه نکرده است . جمعی از فعالان مطرح کرده اند که آقای حکیمی اعتقاد به حقوق مدرن ندارد زیرا خود فحاشی ها و توهین های بیشتری کرده است و فقط متوسل به حقوق مدرن می شود ، آقای بهاری می گوید « مگر عیب است وقتی به کسی توهین می شود " متوسل به حقوق مدرن " شد اتفاقا اندیشه و تفکری که در نوشته حکیمی برجسته است » ایشان متوجه نشده که مقاله " توسل به حقوق مدرن" را عیب نگرفته بود مشکل را آنجا دیده که آقای حکیمی اعتقاد به آن ندارد
اگر نوشته آقای بهاری را با دقت مطالعه کنیم هیچ جای آن را در چارچوب علمی و تعریف شده و سازگار با یکدیگر نمی بینیم مثلا در ابتدای مقاله می گوید اگر به واقعیات تاریخ سیاسی نیم قرن نگاه کنیم تئوری و برنامه مزد بگیران تدوین خواهد شد ( نقل به مضمون ) در حالیکه مطالعه نیم قرن واقعیات تاریخ سیاسی تنها جزء کوچکی از یک پروژه را تشکیل می دهد و ابدا قادر به تدوین قدرت یابی سیاسی طبقه کارگر نخواهد شد .
ضرورتی نمی بینیم که تمامی مطالب غیر علمی و غیر کارگری مقاله ایشان را یکی یکی نقد و بررسی کنیم .
وقتی سطح تفکر و اندیشه نویسنده مقاله را بررسی کنیم مشاهده می کنیم نه در حد دیدگاههای سوسیالیستی بلکه یک مجموعه معجون و ناسخ و منسوخ از نظریات است که هیچ نتیجه ای جز حمایت از آقای حکیمی و شیطان سازی کارگران مبارز ندارد و نمی توان برای آن چارچوبی فرض کرد . انگیزه مقاله ایشان نگرانی از نظریات رادیکال و سوسیالیستی آقای شاهرخ زمانی در نفی دنیای ازاد - بزعم ایشان - است. اما این سئوال مطرح است که آقای حکیمی که گاهی مو را از ماست می کشد چرا در مورد این مطالب سکوت پیشه می کند و چرا از آن رضایتمند است ؟ و چرا افق روشن همزمان با درج چنین مقالاتی ، مقالات اولیه و قبلی را که طی این نوشته رد شده اند درج نکرده و سانسور نموده است؟

جمعی از فعالان کارگری