افق روشن
www.ofros.com

صندوق بین المللی پول و طرح آزادی سازی قیمت ها در ایران


فعالین جنبش لغو کار مزدی                                                                                  سه شنبه ٢٨ دیماه ١٣٨٩

دومینیک گیوم رئیس کمیسیون تبلیغات و رومان زیتک مقام ارشد اقتصادی صندوق بین المللی پول، در روزهای اخیر از طریق شرکت در مصاحبه ای که توسط IMF Survey Online ترتیب یافته است، نظرات خویش را پیرامون طرح موسوم به حذف یارانه ها یا آزاد سازی قیمت ها توسط « جمهوری اسلامی» ابراز داشته اند. هدف مصاحبه شوندگان و مصاحبه گر بسیار روشن است.
تجلیل، تقدیس و معجزه تراشی بیش از حد در باره آنچه که اجرایش بند نخست شروط همکاری IMF با دولت ها، یک عرصه مهم جبهه تعرض سرمایه به سطح معیشت توده های کارگر دنیا و یک راهکار بسیار مؤثر نظام بردگی مزدی برای ادامه بقای خود به بهای خانه خرابی و سلاخی هر چه فاجعه بارتر زندگی طبقه کارگر است. مصاحبه شوندگان در بند بند پرسش ها و پاسخ ها به تمامی عوامفریبی ها توسل می جویند تا اجرای طرح را دروازه عظیم پیشرفت اقتصادی و سنگ بنای رفاه عمومی القاء کنند، برای اثبات ادعای خود به همه وارونه بافی ها دست می یازند و از هیچ آسمان و ریسمانی دریغ نمی ورزند. هدف انجام مصاحبه و رسالت طرفین گفتگو را باز هم بیشتر توضیح خواهیم داد، اما ببینیم آن ها خود چه می گویند، مسائل را چگونه دیده اند و بر القاء چه نکاتی اصرار دارند؟ IMF Survey Online به عنوان مقدمه و در معرفی گفتگو این چنین آغاز می کند.
« در سه ماه گذشته، جمهوری اسلامی ایران» حذف یارانه های مربوط به انرژی نفت و گاز را شروع کرده است. حرکتی که می تواند اقتصاد کشور را متحول سازد و همزمان راه رفرم مؤثر اقتصادی را در پیش روی سایر جوامع صاحب منابع انرژی قرار دهد»
نمایندگان سیاست های صندوق بین المللی پول، در شرائطی این عبارت ها را بر زبان می رانند که توده های کارگر شمار کثیری از کشورهای آسیای جنوب شرقی، امریکای لاتین و افریقا زیر فشار ضربات کوبنده ناشی از اجرای همین سناریوها در قالب طرح هائی مانند « برنامه تثبیت» و « اصلاح ساختاری» یا نوع این ها، بسیار بیشتر از پیش، در باتلاق فقر و خانه خرابی فرو رفته اند. کارگران کره جنوبی، فیلیپین، سنگاپور، مالزی، اندونزی و ٣٠ کشوری که در دهه ٩٠ سده قبل، بر پایه برنامه ریزی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی به عنوان قربانیان خط مقدم جبهه تعرض سرمایه جهانی به حداقل معیشتی طبقه کارگر انتخاب شدند، در تمامی طول این سال ها حتی لحظه ای از تحمل بار مصائب ناشی از طرح های مذکور، از جمله همین بند آزادسازی قیمت ها، مجال تنفس و خلاص نیافته اند و نخواهند یافت. اما بحث ما مطلقاً این نیست که چرا مسؤلان صندوق بین المللی پول چنین می گویند، چرا روز روشن در کنار پهندشت بیکران خانه خرابی ها و قتل عام های وسیع معیشتی توده های کارگر دنیا در جریان اجرای این سناریوها باز هم تا این حد وقیح به تشریح اهمیت و قدرت اعجاز طرح آزادسازی قیمت ها برای بهبود زندگی انسان ها می پردازند. نه، صحبت اصلاً این نیست. IMF خود این سناریوها را با انتظار حصول همین هدف طراحی کرده است. هر چه نیاز سرمایه است بمباران سفاکانه نیازهای حیاتی بردگان مزدی است. صندوق بین المللی پول به عنوان یکی از عالی ترین مراجع تشخیص احتیاجات ارزش افزائی و سودآوری سرمایه جهانی باید به این نیازها پاسخ گوید، طرح ها، توصیه ها و رهنمودهایش باید این نقش را ایفاء کند و در همین راستا، هر نفس کشیدن، هر پیشنهاد یا طرح که پیش می کشد تعرضی سبعانه و قتال به بهای نیروی کار و نان بخور و نمیر توده های کارگر دنیا باشد. این ها همه یقینیات است. دلیل پرداختن ما به این موضوع مطلقاً این نیست که چرا صندوق بین المللی پول یا هر کدام از نهادها و عوامل دیگر سرمایه چنین می گویند. هدف اولاً تشریح وارونه پردازی ها و دروغ های بسیار حیرت باری است که آن ها در این گذر به هم می بافند و ثانیاً نشان دادن همدلی و وحدت آهنینی است که بخش های مختلف سرمایه جهانی به رغم تمامی مشاجرات درونی خود بر سر سازماندهی متحد این تهاجمات به زندگی توده های کارگر دارند. بخش قابل توجهی از حرف های مصاحبه شوندگان به توضیح چگونگی تأثیرگذاری حذف سوبسیدهای مواد سوختی بر بهبود وضعیت اقتصادی کشور اختصاص دارد!!! آنان می گویند:
« برداشتن یارانه های نفت و گاز تقاضای داخلی برای انرژی را کاهش خواهد داد، اگر همه چیز بر اساس برنامه پیش رود، ذخائر مورد دسترس انرژی به جای آنکه در داخل مصرف شود هر چه بیشتر به صادرات اختصاص می یابد، این استراتژی در خدمت تحقق دو هدف قرار می گیرد. منابع درآمد بسیار بیشتری برای کشور ایجاد می شود و در همان حال از اتلاف بیهوده انرژی جلوگیری به عمل می آید»
صندوق بین المللی پول دقیقاً به بازگوئی اهدافی می پردازد که خود در نقش بانی، طراح، تنظیم کننده و ناظر مستقیم یا غیرمستقیم اجرای سیاست آزاد سازی قیمت ها در دنیا و از جمله ایران از پیش برای این سناریو تعیین کرده است. حذف « یارانه » بنزین و گاز بناست که میلیون ها کارگر ایرانی را حتی از دسترسی به حداقل مواد سوختی برای گرم کردن آلونک های یخ زده خود و پخت نان خالی باز دارد، قرار است بهای واقعی نیروی کار کارگرانی را که با دو شیفت یا بیشتر کار شاق مسافرکشی لقمه ای نان به شکم خالی فرزندان خویش می رسانند به صورت دهشتناکی تنزل دهد، بناست دستمزدهای واقعی کل توده های کارگر را زیر فشار گرانی های فاحش تا نازل ترین سطح ممکن سلاخی کند، بناست همه کارگران را به روز سیاه بنشاند تا در عوض حجم هر چه سهمگین تری از تولیدات نفتی حاصل کار آن ها، رود پرخروش سرمایه سرمایه داران و دولت آن ها را پرخروش تر سازد. به کرات توضیح داده ایم که حجم انبوه ارز حاصل از فروش نفت سرمایه ای است که وارد بازار داخلی انباشت ایران می گردد. این ارز خواه توسط دولت و خواه در دست صاحبان خصوصی سرمایه، در قبال کالاهائی پرداخت می شود که عظیم ترین بخش آن ها در حوزه های مختلف انباشت به صورت سرمایه پیش ریز می گردد. هر چه نفت و گاز بیشتری از سوی دولت سرمایه داری به بازار بین المللی پمپاژ شود، سرمایه های آزاد انبوه تری از حوزه ها و قطب های مختلف سرمایه جهانی راه انباشت در بازار داخلی ایران را پیش می گیرند. هر دلار فروش بیشتر نفت دلاری سرمایه برای طبقه سرمایه دار جهانی است که از صورت آزاد به حالت سرمایه سودآور در می آید. دنیای انرژی فسیلی تولید شده توسط کارگران، کوهسار سرمایه ای می شود که نه فقط از ورطه سرگردانی در بازار جهانی خلاصی می یابد، نه فقط وارد مجاری انباشت می گردد که از طریق پیش ریز در حوزه های مختلف بازار داخلی ایران نیروی کار شبه رایگان توده های وسیع طبقه تولید کنندگان واقعی آن را آماج هارترین شکل استثمار قرار می دهد. سخنگویان صندوق بین المللی پول با رجوع به همه این مؤلفه ها و داده ها، خوب می دانند که چرا خارج نمودن هر قطره نفت و هر مقدار گاز از حوزه مصرف الزامی و اضطراری توده های کارگر، نوشداروی حیات برای رونق بیشتر انباشت سرمایه و مخصوصاً برگ جوازی برای توسعه صادرات بیشتر سرمایه به ایران است. آنان به همین دلیل مصاحبه خود را از همین جا آغاز می کنند، اعلام می دارند که:
« ایران هفدهمین اقتصاد بزرگ دنیای سرمایه داری است. بدهی خارجی آن اندک است و از ٧% « تولید ناخالص داخلی کشور تجاوز نمی کند. ذخائر نفتی آن بیش از ١٠ تریلیون دلار برآورد می شود و ارزش منابع گاز آن بین سه و نیم تا چهار و نیم تریلیون دلار است»
مصاحبه شوندگان این ارقام را یادآوری می کنند تا بگویند که بسیار حیف است چنین ذخائر سرشار و گرانبهائی نقش سرنوشت ساز خود را در رونق بازار انباشت سرمایه ایفاء نکند، حیف است که قطره قطره آن صرف تحرک هر چه نیرومندتر و قوام هر چه افزون تر سرمایه جهانی نشود، حیف است که حتی یک قطره آن از حیطه تأثیر شگرف بر طغیان مستمر سیل صادرات سرمایه به ایران و سودآور ساختن سرمایه های سرگردان خارج ماند. مسؤلان IMFاین ها را گوشزد می کنند و با قاطعیت بی مانندی بر شفابخشی این نسخه برای سرمایه اجتماعی ایران و سرمایه جهانی تأکید می ورزند. آنان در همان حال ابراز امیدواری می نمایند که حتماً همه دولت های دیگر صاحب منابع سرشار نفت و گاز نیز از دولت هوشیار احمدی نژاد تأسی جویند، همین بلا را بر سر کارگران جامعه خود در آورند و از کلیه راه ها، از جمله اجرای همین طرح دین خود را به سرمایه و برای تضمین ماندگاری سرمایه داری که شالوده هستی همه آن هاست ادا نمایند. « دومینیک گیوم» و رومان زیتک در همین بخش از مصاحبه و در تلاش برای القاء مبرمیت و اهمیت این سناریو از توجه ویژه به حال « مستضعفان» نیز غافل نمی مانند!!! در تشریح اهمیت آن برای توسعه عدالت اجتماعی!! بی زیانی آن برای توده های نیازمند جامعه!! و سرشکن شدن بار خساراتش بر دوش صاحبان ثروت!! حتی دست احمدی نژاد را از پشت می بندند. آن ها می گویند:
«هنگامی که بهای کالائی ارزان باشد، شمار مشتریان و متقاضیان خریدش افزایش می یابد. این وضع به اتلاف در مصرف کالای مذکور منتهی می شود و استفاده بهینه و بارآور از آن را مشکل می سازد. از این که بگذریم بخش اعظم یارانه های نفت و گاز به دست ثروتمندان می رسد و سهم توده های فقیر از آن بسیار ناچیز است. متوسط سوبسید پرداختی این دوکالا به هر خانواده ۴ نفری حدود ۴٠٠٠ دلار در سال است، اما عظیم ترین سهم را فقط کسانی دریافت می کنند که دارای ویلاهای با ٧٠٠٠ متر مربع زیربنا، شمار زیاد خودروها و تجهیزات گوناگون درون خانه های بزرگ و مدرن هستند»
تاریخاً چنین بوده است که سرمایه داران هدف سرمایه گذاری خویش را فقط ایجاد کار برای کارگران و سیر کردن شکم آن ها اعلام کرده اند!! جنگ افروزان و قدرت هائی که میلیون، میلیون انسان را در شعله های جنگ خاکستر ساخته اند، مقصود خویش را فقط جلوگیری از وقوع جنگ ها جار زده اند!! هارترین و حمام خون سالارترین دیکتاتوری ها مدام می گویند که از کار خود هیچ منظوری سوای تأمین امنیت و آسایش عمومی ندارند!!! صندوق بین المللی پول هم از تهیه طرح ها و پیچیدن نسخه های قتل عام معیشت کارگران طبیعتاً بهبود زندگی انسان های کارگر را دنبال می کند!!! به همین دلیل نیز با شرح و بسط وافر از بی زیانی مفروض حذف یارانه های انرژی برای کارگران ایران و افتادن تمامی بار زیان ها بر دوش ثروتمندان بدبخت و صاحبان بدبخت تر ویلاهای با ٧٠٠٠ متر مربع زیربنا سخن می راند. سخنگویان IMF البته غرق در دلسوزی برای اقشار تهیدست و به خاطر ادای دین در توصیف اهمیت طرح احمدی نژاد برای رفاه حال این اقشار خود را مجبور می بینند که تمامی صدر و ذیل حقایق مربوط به این سناریو را وارونه کنند و با سرریز همین وارونه پردازی ها در ذهن توده های کارگر بار امانت را به منزل برسانند. آنان نمی گویند که صاحبان ویلاهای هفت هزار متر مربعی یا هفتاد هزار متر مربعی، مالکان خودروهای متعدد، کسانی که تصویر گوشه ای از زندگی افسانه ای و فرعونی آن ها هوش از سر همگان می رباید، آحاد طبقه سرمایه دار ایرانند. اینان نه با حذف یارانه که حتی با آتش گرفتن کل دنیا هم هیچ احتیاجی به کم کردن هیچ ریالی درازاء هزینه های انرژی مصرفی خود نمی بینند. مگر کوهساران عظیم اضافه ارزش هائی که طبقه کارگر ایران برای اینان تولید می کند دچار زلزله شده است که این ها بخواهند به بالا و پائین شدن یارانه انرژی فکر کنند؟!! بر طبق گفته ها، سه دهک بالای جامعه یا همان خانواده های طبقه سرمایه دار حتی پرسشنامه های طرح حذف سوبسیدها را هم اصلاً نگاه نکرده اند، آنان غرق در سیل پرخروش اضافه ارزش هائی که کارگران برایشان تولید می کنند، مات مانده اند که مازاد انباشت و خودگستری موج وار این سرمایه ها را برای کدام مصارف رفاهی و عیش و عشرت و عیاشی و در کجای این جهان هزینه کنند. این سخن مصاحبه شوندگان بسیار مسخره است که گویا حذف یارانه انرژی قرار است باعث کاهش حتی یک قطره فراورده های نفت و گاز در زندگی این طبقه گردد. اما به سوی دیگر پیش بینی کارگزاران IMFنظر کنیم. آقای « زیتک» بسیار پرهیجان تر از احمدی نژاد به توصیف بی زیانی طرح، برای اقشار کم درآمد جامعه می پردازد و می گوید آحاد این بخش به این دلیل که حجم مصرف مواد سوختی آن ها پائین است ضرری تحمل نمی نمایند. از گفته های وی چنین بر می آید که لایه های فقیر و کم درآمد حتماً منافع سرشاری هم عاید خود می کنند، زیرا اولاً چیزی از دست نمی دهند و ثانیاً مبالغ هنگفتی یارانه نقدی هم دریافت می دارند!!! تا جائی که به سهم کارگران و تهیدستان در حجم عظیم یارانه ها مربوط می شود حرف « زیتک» خیلی هم دور از واقع نیست. مشکل گفته های او وارونه پردازی هائی است که طرح و القاء آن ها هدف مصاحبه را تعیین می کند. سوبسیدها بر خلاف دروغ بافی های زشت مقامات ارشد اقتصادی صندوق جهانی پول مطلقاً برای توزیع عادلانه ثروت وضع نشده اند. « دولت ها در زمانی بر این باور بودند که یارانه ها بهترین راه توزیع ثروت در جامعه هستند – زیتک » این دروغ محض است. سوبسیدها اساساً و در هر کجای این دنیا به وجود آمده اند تا وثیقه تضمین بالاترین میزان سود برای سرمایه ها باشند، از جمله اینکه بهای نیروی کار در پائین ترین مدار ممکن تثبیت شود. تحقق این منظور در گرو پائین بودن هزینه بازتولید نیروی کار است و برای این کار باید بهای مایحتاج اساسی و اولیه زندگی کارگران نازل باشد. یک نقش مهم سوبسیدها این بوده است و عزم جزم صندوق جهانی پول و دولت های سرمایه داری و طبقه سرمایه دار در دهه های اخیر برای حذف یارانه ها هم فقط سرشکن نمودن بار همین تفاوت میان قیمت های آزاد کالاها و قیمت های مشمول سوبسید، بر شانه شکسته معیشت توده های کارگر است. صریح تر بگوئیم کل صدر و ذیل هدف سناریو این است که آنچه توسط دولت ها پرداخت می شده است تا هزینه بازتولید نیروی کار پائین ماند با از بین بردن یارانه ها، پرداخت نشود، دستمزدها در نازل ترین سطح باقی مانند بدون اینکه هیچ ریالی برای نازل تر بودن بهای مایحتاج اولیه معیشتی کارگران به هیچ کارگری داده شود. صندوق بین المللی پول و دولت ها برای این منظور و به زبان باز هم صریح تر برای سلاخی هر چه دهشتناک تر کار پرداخت شده کارگران به نفع کار پرداخت نشده و افزایش هر چه نجومی تر اقلام سود صاحبان سرمایه به طراحی و اجرای پروژه آزادسازی قیمت کالاها روی کرده اند. این ها همه توضیح واضحات است اما « زیتک » روز روشن، با افراشتن پرچم دفاع از کارگردوستی دولت احمدی نژاد ادعا می کند که گویا طبقه کارگر ایران نه طبقه تحمل کننده بار عظیم زیان های ناشی از اجرای طرح « هدفمند کردن یارانه ها» بلکه نیروی اصلی صاحب نفع آن است!!! از منظر وی این سرمایه داران بدبخت و مظلوم هستند که همه ضررها را متحمل می گردند. سخنگوی صندوق بین المللی پول در باره عوارض بسیار فاجعه بار حذف یارانه ها بر روی زندگی توده های کارگر لام تا کاف سکوت می کند، او نمی گوید که به محض آزاد شدن بهای انرژی قیمت همه مایحتاج اولیه معیشتی کارگران فوران نموده است، اینکه در پرتو همین فوران، سطح دستمزدهای واقعی دچار تنزل وحشتناک شده است نیز مطلقاً موضوعی نیست که به مدار محاسبات او راه یابد. بیش از چند میلیون جمعیت طبقه کارگر ایران یا به صورت چند شیفتی و یا به عنوان بخشی از کار چند شیفت خویش با رانندگی تاکسی یا هر وسیله نقلیه دیگر امرار معاش می کنند. این بخش از طبقه کارگر به طور غالب نیروی کار خود را به سرمایه داران شبکه حمل و نقل می فروشند و توسط آن ها استثمار می گردند، اما درصد قابل توجهی نیز نیروی کارشان نه با سرمایه که با درآمد طبقات و اقشار مختلف اجتماعی از جمله همزنجیران درون طبقه خود مبادله می کنند. این هر دو بخش به ویژه دومی ها با آزادسازی بهای بنزین سطح مزدهایشان به گونه ای بسیار هولناک کاهش می یابد و این کاهش سوای همه کاهش های دیگری است که باز هم در همین راستا و به خاطر افزایش قیمت ها متحمل می شوند. مصاحبه شوندگان قرار نیست به این مصائب چشم دوزند. آنان مصاحبه می کنند تا قدرت اعجاز طرح خود برای رونق انباشت سرمایه را باز گویند.
« دومینیک گیوم» و « رومان زیتک» در قسمت دیگر گفتگوی خود از هوشمندی دولت احمدی نژاد در گزینش زمان اجرای طرح سخن می رانند. آنان در این گذر بر دو نکته انگشت می نهند. « ١. در سال جاری رشد تولید ناخالص داخلی کشور حدود ٢% بوده است. رشد نسبتاً پائین اقتصادی از تنزل تقاضا در بازار داخلی و از سطح نازل ادغام اقتصاد ایران در بازار جهانی سرمایه ناشی می گردد. ٢. دولت توانسته است نرخ تورم را به صورت حیرت آور پائین آورد و آن را از ٣٠% در دو سال پیش به زیر ١٠% در سپتامیر ٢٠٠٩ برساند. این سطح نازل تورم پایه بسیار مساعدی برای اجرای رفرم آزاد سازی های قیمت ها را فراهم آورده است. با حذف سوبسیدها طبیعتاً قیمت ها افزایش می یابد و به همین دلیل پائین بودن تورم یک شرط لازم شروع اجرای این طرح است »
بسیار جالب است که صندوق بین المللی پول در گزارش های قبلی خود از رشد منفی اقتصادی ایران در سال پیش سخن رانده بود اما ظاهراً اقدام احمدی نژاد برای مصاحبه کنندگان تا آنجا هوش رباست که آمار ها هم سریع به هم می ریزند و نرخ منفی رشد تا ٢% صعود می کند. اما این نکته جای خاصی را در بحث ما اشغال نمی نماید. نکات دیگری مورد توجه است. سخنگویان IMF، سناریوی آزاد سازی قیمت ها را اولاً راه چاره مؤثری برای غلبه بر وضعیت نامساعد اقتصادی موجود و شروع دوره رونق می بینند و ثانیاً تمامی امکان اجرای آن را به موفقیت بسیار چشمگیر جمهوری اسلامی در مهار موج تورم ارجاع می دهند!!! در مورد نخست مستقل از اینکه سرنوشت پیشگوئی مصاحبه شوندگان چه شود، چند نکته قابل توجه است. اول اینکه هر دو کارشناس همین چند سطر بالاتر تأکید داشتند که دلیل واقعی رکود فعلی اقتصاد ایران افت وسیع تقاضاهای داخلی برای فروش کالاهاست.
یادآوری می کنیم که این حرف ما نیست، حرف خود آنان است. تا جائی که به ما بر می گردد، سرچشمه واقعی این رکود، بحران ذاتی و جاری سرمایه به طور کلی، چرخش دیرپای بحران در چرخه ارزش افزائی سرمایه اجتماعی ایران، طغیان انفجارآلود موج بحران در ساختار حیات سرمایه جهانی از سال ٢٠٠٨ و سرریزی کوبنده این موج در شریان بازتولید سرمایه داری ایران در سال های اخیر است. بحث ما این بوده و این است، اما به گفته مشاوران IMF باز گردیم. آنان بر اساس منظر طبقاتی و مبانی نگاه سرمایه پرست خود، گفتند که رکود فعلی ناشی از کاهش تقاضا در بازار داخلی است و حال این سؤال پیش می آید که مگر حذف سوبسیدهای انرژی قرار است تقاضای داخلی برای کالاها را دچار انفجار کند که اینان تحقق آن را نوشداروی خروج اقتصاد سرمایه داری ایران از رکود می بینند!!! مگر آزاد سازی قیمت ها همین سطح معیشت بغایت نازل کنونی را باز هم چند بار نازل تر نخواهد ساخت؟ پس این تناقضات چیست که این ها به هم می بافند و برای این وارونه پردازی های مبتذل خویش چه توضیحی دارند.
به نکته دوم بپردازیم که مهم تر است. هر دو مقام ارشد اقتصادی می گویند که دولت احمدی نژاد در طول دو سال اخیر سطح تورم را از ٣٠% به کمتر از ١٠% تنزل داده است!!! واقعی ترین حرف سرمایه داران و نمایندگان فکری سرمایه در عمق خود جعل حقیقت است زیرا پاشنه سرمایه بر وارونه سازی همه حقیقت ها می چرخد. اما بحث ما عجالتاً این نیست. سخن از دروغ بافی های بیش از حد مضحک است. در طول دو سال مورد نظر نمایندگان IMF همه فریاد توده های کارگر این بوده است که بهای مایحتاج اولیه معیشتی آن ها هر روز از روز پیش بالاتر رفته است. شکی نیست که آنچه « زیتک » می گوید بر زبان احمدی نژاد و اعوانش جاری شده است، اما حتی همین جماعت در پاره ای موارد به نادرستی حرف ها و ادعاهای خویش اعتراف کرده اند. دو سؤال در این گذر پیش می آید. اول اینکه چرا صندوق بین المللی پول برای اطلاع از واقعیت بهای کالاها و نرخ تورم این مدت، دنیای گزارش ها، اخبار، فریادها و اعتراضات درون رسانه ها و سایت ها اینترنتی داخل و خارج ایران را به هیچ می گیرد و دعوی دولت احمدی نژاد را فصل الخطاب و حجت مطلق می پندارد. دوم آنکه اگر آنچه دولت اسلامی سرمایه داری ایران می گوید تا این حد معتبر و موثق است!! پس چرا وقتی پای باج خواهی ها و رقابت های درونی میان بخش های هار سرمایه جهانی از جمله مجادلات هسته ای ایران در میان است تمامی دعاوی آن دولت دروغ تلقی می گردد که حتماً هم باید دروغ تلقی گردد. پاسخ کارگزاران IMF پاسخ آشنای سرمایه است. مهم نیست چه بر زبان می آید و چه تناقضاتی به هم بافته می شود. مهم آنست که دنیای وارونه بافی ها و تناقض گوئی ها در خدمت سودآوری هر چه کلان تر سرمایه و توجیه هر جنایت و توحش نظام بردگی مزدی باشد. اما تا جائی که به این بخش گفتگو بر می گردد، حقیقت ماجرا چه می باشد؟ واقعیت این است که دولت اسلامی سرمایه داری لحظه شروع اجرای این طرح و آغاز این تهاجم فاجعه بار به زندگی کارگران را نه با حساب حصول موفقیت در مهار تورم!! که با رجوع به مؤلفه مهم دیگری تعیین کرده است. احمدی نژاد هنگامی حکم یورش سرمایه به سفره خالی توده های کارگر را صادر کرد که جنبش کارگری به دنبال تحمل موج سرکوب های اخیر حتی در قیاس با چند سال پیش خود در موقعیتی بسیار ضعیف تر قرار گرفته است. موضوعی که در جاهای دیگر آن را توضیح داده ایم و از بازگوئی مجدد آن اجتناب می کنیم.
مباحثی که مصاحبه شوندگان در طول گفتگوی خود طرح کرده اند حاوی نکات زیاد دیگری هم هست که هیچ نیازی به باز کردن و تشریح آن ها نمی باشد. به نظر می رسد که همین اندازه هم زیاد از نیاز باشد. در شروع صحبت تأکید کردیم که IMF به عنوان نهاد بین المللی طراح این سناریوها قرار نیست در باره آنچه که خود مبدع و مقنن و بانی آن است چیزی سوای این ها گوید. غرض ما نیز مسلم آن نیست که ماهیت IMF را افشاء سازیم. آنچه برای همه کارگران دنیا به اندازه کافی عیان است چه حاجت به بیان است. هدف از نوشتن این سطور چیز دیگری است. خواستیم نشان دهیم که چگونه بخش ها، جناح ها و قطب های مختلف سرمایه جهانی در همان حال که برای قاپیدن هر میزان مالکیت سرمایه، هر مقدار اضافه ارزش تولید شده توسط کارگران دنیا و هر وجب دائره قدرت و نفوذ و حاکمیت سرمایه، مثل خونخوارترین وحوش به جان هم می افتند، در همان حال که توده های کارگر دنیا را بر سر تقسیم سرمایه ها و سودها میان خویش در شعله های سرکش جنگ های سراسری و جهانی خاکستر می سازند، آری در همان حال هم هر کجا که پای منافع کل سرمایه در میان است، این گونه دست در دست هم انجمن فراماسیونری و کانون داغ الفت و اخوت تشکیل می دهند. در روزهای اخیر دیدیم که چگونه اصلاح طلبان حکومتی بسیار کاتولیک تر از پاپ هر نوع عقب نشینی دولت در تحمیل مصائب آزاد سازی قیمت ها بر توده های کارگر را تقبیح کردند. عین همین مسأله در وسعت مراودات سراسری طبقه سرمایه دار جهانی صدق می کند. دولت احمدی نژاد در کنار دنیای انتظاراتی که از اجرای این سناریو برای غلبه بر معضلات سرکش اقتصاد سرمایه داری ایران دارد بر روی تبدیل پروسه اجرای آن به میعاد همپیوندی و وفاق با قطب های بزرگ قدرت سرمایه جهانی و تمامی طبقه سرمایه دار دنیا نیز حساب زیادی باز کرده است. کلام آخر اینکه کل سرمایه دست در دست هم دارد تا آخرین لقمه نان خالی را از سفره تهی توده های کارگر دنیا و در این مورد مشخص طبقه کارگر ایران خارج سازد. در مقابل چنین تهاجم سبعانه سراسری نمی توان با تحصن، تجمع توخالی، عریضه نویسی، سندیکاسازی، مبارزه قانونی و نوع این ها هیچ کاری کرد. باید به صورت سراسری و ضد سرمایه داری متحد و متشکل گردید. باید یک جنبش سازمان یافته سراسری ضد کار مزدی داشت و با قدرت این جنبش در تمامی حوزه های حیات اجتماعی علیه سرمایه وارد کارزار شد.

فعالین جنبش لغو کار مزدی

ژانویه ٢٠١١