دوران جدیدی در زندگی سیاسی و مبارزاتی تودههای مردم آغاز شده است. انفجار خشم و نارضایتی تراکم یافتهی تودههای مردمی که ۳۰ سال، تحت شدیدترین فشارهای سیاسی و اقتصادی طبقه حاکم قرار داشته و از شدت اختناق و سرکوب و ستم و استثمار، به تنگ آمدهاند، پایههای حکومت اسلامی را به لرزه درآورده است. به رغم آن که رژیم جمهوری اسلامی تمام قوه قهریه خود را به میدان کشانده و با خشنترین شیوههای قهر و سرکوب، به مقابله با مردم بهپا خاسته روی آورده است، اما جنبش عظیم تودههای معترض و ناراضی، با فراز و فرودهای خاص خویش ادامه یافته، پای در مسیر رادیکالیسم نهاده و روند تعمیق و تکاملی خود را طی میکند. بحران انقلابی و بحران عمیق سیاسی و حکومتی که ریشه در تضادهای عمیق اجتماعی و اقتصادی دارند و از درون آن سر برون آوردهاند، نه تنها در کوتاه مدت، نشانی از فروکش قطعی به دست نمیدهند، بلکه این بحرانها، اعتلای بیشتر جنبش انقلابی و انفجارات بزرگتری را نیز نوید میدهند.
نیازی به توضیح نیست که نه جنبش اعتراضی کنونی و نه انفجارات عظیمتر اجتماعی، بدون ورود قاطع طبقه کارگر به عرصه مبارزهی سیاسی و رهبری این طبقه، به نتایج مطلوب نخواهد رسید. جنبش عظیم تودهای کنونی که جرقه آن در ۲۳ خرداد زده شد، به رغم عظمت و بیباکی و به رغم بیسابقه بودنش در ۳۰ سال اخیر، اما بدون مداخله بیشتر و بدون حضور و همراهی فعالتر کارگران و در یک کلام، بدون حضور متشکل و مستقل طبقه کارگر، به کجراه خواهد رفت و به نفع یکی از جناحهای بورژوازی مصادره خواهد شد. این ویژگی و شرایط حساس و متحول کنونی، وظایف خطیر و مهمی را بر دوش کارگران پیشرو و کمونیست، تشکلها و فعالان کارگری و تمام نیروهای چپ و کمونیست قرار میدهد.
برخلاف نیروها، گرایشات و کسانی که تلاش ورزیدهاند طبقه کارگر و کمونیستها را نسبت به انتخابات فرمایشی رژیم و رویدادهای بعد از آن، بیرسالت جلوه دهند، اما نه کمونیستها و نه کارگران نمیتوانستند و نمیتوانند نسبت به این رویدادها بیتفاوت و خنثا باشند. برخلاف طرفداران رژیم و راستترین سازمانها، احزاب و گرایشهای رفرمیستی که مردم را به شرکت در انتخابات تشویق و آنان را به "تغییر" از درون رژیم فرا میخواندند، احزاب و سازمانهای سیاسی چپ و کمونیست، انتخابات قلابی رژیم را فعالانه تحریم کردند.
در میان کارگران و تشکلهای کارگری نیز، برخلاف تشکل دولتی - جاسوسی خانه کارگر، مضحکه انتخاباتی رژیم مورد بیاعتنایی کارگران قرار گرفت و در میان اکثریت کارگران، هیچگونه استقبالی از انتخابات قلابی رژیم به عمل نیامد. کارگران پیشرو، فعالان کارگری و اکثر تشکلها و جمعهای کارگری نیز نه فقط انتخابات را تحریم کردند، بلکه در موضعگیریهای خود بدین مناسبت، از بی معنی بودن انتخابات، تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی، وتعارض حکومت اسلامی با آزادیهای سیاسی از جمله آزادی انتخابات سخن گفتند، تمامیت حکومت اسلامی و کلیه شعبدهبازیهای ۳۰ ساله آن، و مهمتر از این ها، تمام نظم سرمایهداری حاکم را نیز زیر سؤال بردند.
بنابراین در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سیاست و تاکتیک کارگری و کمونیستی و همچنین سیاست و تاکتیک بورژوایی و رفرمیستی کاملاً روشن و از یکدیگر متمایز بود.
فوران آتشفشان جنبش تودهای در ۲۳ خرداد و گسترش آن در چند روز بعد از آن، اوضاع را تا حدودی دگرگون نموده و اکثریت کارگران و بسیاری از تشکلهای کارگری را نیز غافلگیر ساخت. این غافلگیری، اگر چه، نه در شروع جنبش گسترده خیابانی و نه در ادامهی آن، پیشروترین کارگران و تشکلها و جمعهای کارگری را دربرنمیگرفت، اما در مقیاس عمومیتر در میان کارگران وجود داشت. هر چند بسیاری از اعتراضکنندگان، خود کارگر و زحمتکش بودند و یا وابسته به خانوادههای کارگری بودند که به طور خود به خودی در آن حضور یافته بودند، اما از حضور و دخالت متشکل و آگاهانه کارگران، به جز پیشروترین فعالان و تشکلهای کارگری خبری نبود و این غیبت، غیبتی کاملاً روشن و محسوس بود. سردرگمی، در برابر جنبش تودهای عظیمی که از یک سو، مستقل از ارادهی جناحهای حکومتی آغاز شده بود، اما در همان حال بخشی از بورژوازی سوار بر شانهی مردم ، خود را تا رأس این جنبش بالا کشانده و حامی آن وانمود میکرد، عکسالعمل اولیه جنبش کارگری بود. خصوصاً آن که رهبری بورژوایی جنبش، با همراهی و مساعدت بی دریغ رفرمیستها تلاش میکرد تا خواستها و شعار مردم را در چارچوب خواستها و شعارهای خود محدود سازد و کل جنبش را به بیراهه تغییرات درونی رژیم در چارچوب قوانین و حکومت اسلامی بکشاند. اما این وضعیت، مدت زیادی دوام نیاورد. به تناسب گسترش و تداوم مبارزه و رادیکال شدن اَشکال و شعارهای مبارزاتی و به تناسب ناکامی نمایندگان سیاسی بورژوازی برای کشاندن مردم معترض به سکوت و خاموشی و انحراف آن از خیابانها به مساجد و بالاخره به موازات تبریجویی نمایندگان سیاسی بورژوازی از جنبش عظیم و رو به گسترش جنبش تودهای، یکی از علتهای اصلی که به تردید و سردرگمی در میان کارگران برای شرکت و مداخله فعال در جنبش تودهای دامن میزد، پیوسته رقیقتر و ضعیفتر شد.
از سوی دیگر، از دیدگاه طبقه کارگر، این مسئله کاملاً روشن بود که جنگی که در آغاز میان جناحهای حکومتی درگرفته بود و هنوز هم ادامه دارد، جنگیست که میان دو بخش از یک طبقه درگرفته و جنگیست بر سر سهم بیشتر از قدرت که هیچ ربطی به طبقه کارگر ندارد. اما این تنها یک جنبه مسئله است و تمام مسئله نیست. جنبه دیگر مسئله این است که بر متن تشدید تضادها و اختلافها و ایجاد شکافی بس عمیق دربالا، که ریشه در تضادهای عمیق اجتماعی و اقتصادی دارد، بحران انقلابی کم سابقه ای سربرآورده است که تمام جامعه را تحت تأثیر خود قرار داده و از لحاظ سیاسی، جامعه را وارد مرحلهی جدیدی ساخته است. طبقه کارگر نه میتواند خود را از امواج این تحولات سیاسی و خیزشهای تودهای کنار بکشد و نه حتا اگر به فرض محال، چنین قصدی داشته باشد میتواند آن را عملی سازد، چرا که جرقهها و گدازههای آتشفشان جنبش تودهای، به هر سو پرتاب میشود و شعاع خود را نیز تا درون خانه و محل کار تمام کارگران و زحمتکشان و ستمدیدگان امتداد میدهد. بنابراین بدیهی بود که غافلگیری و تردید اولیه در میان کارگران و بعضاً در میان برخی از جمعها و تشکلهای کارگری، به سرعت رخت بربندد و در همان نخستین روزهای هفته نخست اعتراضات تودهای، به سود مداخله در جنبش تودهای و حمایت از آن بر هم خورَد.
شاهد این مدعا، این است که عموم فعالان، جمعها و تشکلهای کارگری، طی این دوره، به نفع جنبش تودهای و در حمایت از آن موضعگیری میکنند. سرکوب و کشتار مردم را محکوم میکنند. کارگران را به اعتصاب، همراهی با اعتراضات تودهای و شرکت مستقل و متشکل در این اعتراضات دعوت میکنند. سوء استفاده بورژوازی از جنبش تودهای را هشدار میدهند و خواستار آزادی احزاب، آزادی تشکل، آزادی بیان، در یک کلام، آزادیهای سیاسی میشوند و همصدا با اعتراضات خیابانی، خواستار آزادی زندانیان سیاسی میشوند.
این گونه موضعگیریها و غلبه بر تردیدهای اولیه اما هنوز به معنای هموار شدن کامل شرایط مداخله و حضور فعال و مؤثر تمام کارگران نیست. اینها، البته گامهای مفید و بسیار مؤثری است، اما هنوز به معنای عملی شدن سیاستها و تاکتیکهای مبارزاتی طبقه کارگر که تأمینکننده چنین حضوری باشد، نیست. هنوز از ایجاد تشکلهای مناسب و ضروری کارگران و سازماندهی مبارزه، به نحوی که حضور و مداخلهی فعال طبقه کارگر را در رویدادها و تحولات سیاسی مشهود سازد، خبری نیست. هنوز خطر سلطهی رهبری بورژوازی بر جنبش تودهای، همچنان یک خطر واقعیست و طبقه کارگر تا کوبیدن مُهر خویش بر این جنبش، فاصله زیادی دارد.
صرفنظر از علل و عوامل دیگر، از جمله و به ویژه سلطه سالیان دراز استبداد و دیکتاتوری بر جامعه، که امر تشکلیابی طبقهی کارگر را به تأخیر افکنده و پراکندگی و بیسازمانی آن را سبب شدهاند و امکان مداخله فعال و حضور متشکل طبقه کارگر در رویدادهای سیاسی جاری را از طبقهی کارگر سلب نمودهاند، اما در لحظه کنونی، دو گرایش و دو نگاه در سطح جنبش وجود دارد که در راه ایفای نقش مؤثر و فعال طبقه کارگر در تحولات سیاسی جاری اخلال به وجود میآورد.
گرایش و دیدگاهی وجود دارد که خیزشهای رادیکال تودهای را نفی و با طرح هر گونه شعار و مطالبه رادیکال شدیداً مخالفت میورزد. این گرایش که پیش از انتخابات، مردم را به شرکت در انتخابات و حمایت از یک جناح حکومت تشویق میکرد، پس از آن نیز خواستار آرامش و راهپیمایی سکوت بوده و از رادیکالیزه شدن اعتراضات تودهای و طرح شعارها و اقداماتی که کلیت رژیم جمهوری اسلامی را زیر سؤال میبرد، شدیداً وحشت دارد. تمام مردم و کارگران را به حمایت از نمایندگان سیاسی بورژوازی مغلوب و شعارهای آن فرامیخواند و اگر گاه، از اعتصاب و اعتصاب عمومی نیز سخن میگوید، برای حمایت و تقویت یک جناح بورژوازیست. راستترین گرایشهای رفرمیستی همراه با بخشهایی از طبقه سرمایهدار و نمایندگان سیاسی آنها که در دهها جریان ریز و درشت وابسته به "اصلاحطلبان" متشکل شدهاند، در این زمرهاند. اینها جملگی تمام همّ خود را برای حک و اصلاح در چارچوب نظم موجود به کار بسته و آن را از ضروریات بقا و ماندگاری نظم حاکم میدانند، و در همان حال که میخواهند طبقه کارگر و عموم مردم زحمتکش را به سیاهی لشگر بورژوازی مبدل سازند، سعی میکنند جلوی انقلاب و دگرگونیهای عمیق اجتماعی و اقتصادی را نیز بگیرند.
گرایش و دیدگاه دیگری که به ظاهر، چپ مینماید، خیزشهای تودهای اخیر را صرفاً در چارچوب دعواهای جناحهای بورژوازی و بیربط به طبقه کارگر میداند و از خوف آن که حضور کارگران در صحنه، به نفع بورژوازی و نمایندگان سیاسی آن تمام شود، کارگران را از حضور در تظاهراتهای تودهای و مداخله فعال و مؤثر در جنبش تودهای منع میکند. این گرایش از بیم آلوده شدن جنبش کارگری به سایر جنبشها و به ویژه جنبشی که بورژوازی سعی کرده است، رهبری آن را در دست گیرد، یک عرصهی واقعی و بسیار مهم مبارزه، که جنبش انقلابی تودهای، آن را فرا روی همهی کارگران و کمونیستها قرار داده است، ترک میکند و آن را دو دستی تقدیم بوژوازی و گرایشهای غیر پرولتری میکند. چنین گرایشی، چه بخواهد ، چه نخواهد، بر سر راهِ بردنِ شعارها و مطالبات کارگری به درون جنبش تودهای و سمت و سو دادن جنبش تودهای، سنگاندازی میکند. این گرایش، در عمل، نقش مداخلهگرانهی طبقهی کارگر در خیزشهای تودهای و تأثیرات متقابل حضور کارگران در سمت و سو بخشیدن جنبش تودهای و پالایش آن از یک سو، و آبدیده شدن کارگران در جریان عمل و تبدیل کارگران به رهبران سیاسی واقعی جنبش انقلابی، از سوی دیگر را نفی میکند. کارگران را شایسته مبارزه سیاسی نمیداند و حداکثر، مبارزه کارگران را به مبارزه صنفی محدود میکند.
بدیهیست که این هر دو دیدگاه، دیدگاههایی انحرافی میباشند و هیچ قرابتی با یک موضعگیری و دیدگاه کارگری و کمونیستی ندارند.
طبقه کارگر نمیتواند نسبت به رویدادهای سیاسی و جنبش تودهای بیتفاوت بماند. در عین حال روش طبقه کارگر در قبال این جنبش، با روش روشنفکرانی که یا جنبش تودهای را به کلی نفی و کارگران را از ورود به صحنه سیاسی منع میکنند و یا آنان را یکسره، به حمایت و دنبالهروی از بورژوازی فرا میخوانند، از ریشه متفاوت است.
اولاً در تحت حاکمیت استبداد مذهبی و همان طور که تجربه جنبش کارگری در سه دهه اخیر نشان داده است، هر گونه مطالبه و مبارزه صنفی کارگری، فوراً به مطالبه و به مبارزهی سیاسی فرا میروید. در سطح سایر جنبشهای اجتماعی نیز، مسئله به همین شکل است و کوچکترین مطالبه صنفی، فوراً جنبهی سیاسی به خود میگیرد. حتا اگر که کارگران، به فرض زمانی خواستهاند مبارزهی خود را در چارچوب مسایل صنفی محدود سازند و از ورود به عرصه مبارزه سیاسی پرهیز کنند، دیکتاتوری عریان و عنان گسیخته حاکم، عملاً در برابر این دسته از مطالبات کارگری نیز، به قهرو سرکوب متوسل شده است و خود، زمینه فراروئیِ مطالبه و مبارزه صنفی، به مطالبه و مبارزه سیاسی را فراهم ساخته است. بنابراین، نه دیوار چینی میان مطالبات و مبارزه صنفی و سیاسی کارگری وجود دارد، و نه دیوار چینی میان مبارزات و اعتراضات تودهای و مبارزات کارگری! کارگران نه فقط نمیتوانند و نباید نسبت به رویدادهای سیاسی جامعه بیتفاوت بمانند بلکه باید تلاش کنند وضعیت موجود را به عرصهای برای مبارزه در جهت تحقق اهداف و مطالبات خود تبدیل کنند و یا دست کم، از این وضعیت به سود تشکلیابی و طرح مطالبات اخص خود استفاده نمایند. تا هم اکنون هم، بخش زیادی از تودههای اعتراضکننده، یا خود، کارگر و زحمتکش بودهاند و یا در چنین خانوادههایی متولد و بزرگ شدهاند. سوای انبوهی از بیکاران و کارگران بیکار، برخی از کارگران شاغل نیز پس از پایان ساعات کار، خود را به تظاهرات توده ای رسانده و در آن شرکت جستهاند. کارگران میتوانند با طرح شعارهای مستقل و با صف مستقل و بی آن که در جنبش عمومی حل شوند، با پرچم مستقل خود در تظاهرات تودهای شرکت جویند. رهبری بورژوایی را افشا و زمینههای اعمال رهبری کارگری بر جنبش تودهای را فراهم سازند.
لازم به ذکر است که تأکید بر مسئله حضور مستقل کارگران در تظاهرات تودهای، مطلقاً به معنای یگانه راه و راهکار مداخله و حضور فعال کارگران برای تأثیرگذاری بر جنبش تودهای نیست. تأکید بر این مسئله، همچنین به این معنا نیست که چنین انتظار داشته باشیم که کارگران در شرایط حاضر کارخانهها را رها سازند و به مبارزه تودهای خیابانی روی آورند. ورود کارگران به خیابان و پیوستن به تظاهرات تودهای یک مسئله ارادی نیست. ذهنیگرایی محض است هر آینه کسی انتظار داشته باشد در لحظه حاضر تمام کارگران ، محل کار خود را رهاسازند، به خیابان بریزند و در شکل تظاهرات و راهپیمایی به مبارزه دست بزنند. بدیهیست که کارگران بیکار و کارگران کارخانهها و واحدهای تعطیل شده و یا در معرض تعطیل میتوانند با شعارها و خواستهای مستقل به تظاهرات خیابانی بپیوندند و از این طریق، شعارها و مطالبات جنبش تودهای و کل این جنبش را به سهم خویش تحت تأثیر شعارها و مطالبات رادیکال کارگری قرار دهند و تلاشهای بورژوازی برای به انحراف کشاندن جنبش را نیز خنثا کنند. اما موضوع در مورد اکثریت کارگران، یعنی کارگران شاغل، چنین نیست.
کارگرِ تولیدکنندهای که هر روز باید پای چرخ تولید کار کند و بدون حضور وی، چرخ تولید نخواهد چرخید، نمیتواند هر روز وارد خیابان شود و یا پیش از آن که شرایط مناسبی فراهم شده باشد، به یک مبارزه خیابانی تمام عیار روی آورد. مادام که هنوز جنبش تودهای به مراحل عالیتر و تکامل یافتهتر گذر نکرده و موقعیت انقلابی فراهم نشده باشد، مادام که تناسب نیروها تا حدی به نفع جنبش تودهای تغییر نکرده باشد، طبقه کارگر نیز وارد خیابان نمیشود. موقعیت کارگری که شاغل است و هر روز باید پای چرخ تولید کار کند، با دانشجو، کارمند و اقشار مشابه دیگر، یکسان نیست. کارگر نمیتواند یک روز دو روز به تظاهرات خیابانی ملحق شود و روز سوم به سر کار برود. غیبت کارگر، معادل گرسنگی و اخراج است. بنابراین، کارگر کارخانه، یا وارد خیابان نمیشود و یا زمانی که وارد خیابان شد، دیگر تا تعیین تکلیف با شرایطی که وی را به خیابان کشانده است، به مبارزه ادامه میدهد.
حضور و مداخله فعال طبقه کارگر برای پیشرفت جنبش تودهای در لحظه کنونی، در مرحله نخست با اعتصاب و خواباندن چرخ تولید و گسترش آن در ابعاد سراسری میسر میشود و مؤثرترین تاکتیک مبارزاتی طبقه کارگر در لحظه کنونی نیز محسوب میگردد. طبقه کارگر میتواند و باید با استفاده از برندهترین سلاحی که در دست دارد یعنی سلاح اعتصاب، ضمن طرح مطالبات اخص خود از قبیل افزایش دستمزدها، لغو قراردادهای موقت، رسمی شدن کارگران، حق ایجاد تشکل و امثال آن، سرکوبها و دستگیریهای اخیر را محکوم کند و آزادی زندانیان سیاسی را در مطالبات خود بگنجاند. بدیهیست که گسترش این گونه اعتصابات و سراسری شدن آن، جنبش تودهای را نیز تقویت و رژیم حاکم را قویاً تضعیف میکند. به تناسب پیشرفت و تعمیق جنبش انقلابی و تغییر توازن قوا به سود مردم، بدیهیست که طبقه کارگر نیز در مقیاس تمام جامعه، به مبارزه سیاسی علیه نظم موجود برخیزد و با پرچم مستقل و شعارهای مستقل خود، به اعتراضات و تظاهرات خیابانی بپیوندد.
این که طبقه کارگر چه زمانی به این کار دست میزند، از قبل نمیتوان آن را مشخص کرد. تجربه انقلاب ۵۷ و تجارت انقلابات دیگر در این زمینه نشان میدهند که به خیابان آمدن یکپارچه توده کارگران، وابسته به پیشرفت جنبش انقلابی و توازن قوای طبقاتیست. بنابراین هر تاکتیک و یا هر راهکاری که بتواند به سود پیشرفت جنبش انقلابی تمام شود، ما را یک قدم به چنین موقعیت تعیینکنندهای نزدیکترمیسازد.
مهمترین تاکتیک و مؤثرترین تاکتیک مبارزه کارگری در لحظه حاضر، همان طور که پیش از این نیز به آن اشاره شد، اعتصاب است. لذا در وسیعترین شکل ممکن باید کمیتههای اعتصاب را ایجاد کرد. پیشروترین و فعالترین کارگران باید در این کمیتهها متشکل شوند و با ایجاد ارتباط و پیوند این کمیتهها در واحدها و کارخانههای مختلف در استان مرکزی و شهرهای بزرگ، راه اعتصابهای گسترده و سراسری کارگری را فراهم سازند. کمیتههای اعتصاب نه فقط اکنون میتوانند با سازماندهی اعتصابات کارگری، جنبش انقلابی را گام مهمی به جلو سوق دهند، بلکه در تداوم مبارزه و روند تعمیق مبارزه طبقاتی، قابل ادامهکاریاند و از لحاظ شکل و مضمون از این ظرفیت برخوردارند که به شوراهای کارگری تبدیل شوند. همین شوراها، در اتحاد سراسری خود، قدرت متشکل کارگری را شکل می دهند.
هر چند تشکیل کمیتههای اعتصاب برای سازماندهی اعتصابات کارگری و گسترش این کمیتهها در حال حاضر، یک نیازمبرم و حیاتی محسوب میشود و نقش مهمی در ارتقای سطح جنبش تودهای ایفا میکند، اما تأکید بر کمیتههای اعتصاب، به معنای نفی سایر اشکال تشکلیابی کارگری نیست. در شرایط و موقعیت کنونی، فعالان و تشکلهای موجود کارگری میتوانند اتحاد عملها و تشکیلاتهای خود را گسترش دهند. بر دامنه نفوذ خود در میان کارگران و کارخانهها بیفزایند. ارتباطات و پیوندهای میان خود و نیز میان کارگران را گسترش دهند و برای ایجاد تشکلهای طبقاتی کارگران اعم از تشکلهای حزبی یا غیر حزبی تلاش ورزند.
جناحی از سرمایهداری در داخل و حامیان و متحدان آن در مقیاس جهانی تلاش کردهاند و بیش از این هم تلاش خوهند کرد، تا شورشها، اعتراضات و تظاهرات عظیم تودهای را که روز به روز رادیکالتر شده و میشوند، از مسیر تکاملی خود بازدارند. جنبش تودهای را به انحراف بکشانند، آن را مهار و کنترل نمایند. در غیاب مداخله و حضور فعال طبقه کارگر و در غیاب پیگری و قاطعیت پرولتری، آنان تلاش خواهند کرد که تودههای مردم به پا خاسته و جنبش آنان را وثیقه معاملات و زد و بندهای درونی و جا به جایی مهرهها و نمایندگان بورژوازی سازند.، جنبش انقلابی را در چارچوب نظم موجود به بند کشند و سر انقلاب را زیر آب کنند!
همه کمونیستها و نیروهای چپ انقلابی، همدوش با کارگران، فعالان کارگری و تشکلهای کارگری و کل طبقه کارگر باید مانع این روند شویم و به هر طریق ممکن باید جنبش انقلابی را تقویت و مسیر انقلاب را هموارتر سازیم. علاوه بر ایجاد کمیتههای اعتصاب و سازماندهی اعتصاب درکارخانه، ادارات و مؤسسات دولتی، با ایجاد کمیتهها و شوراهای محلات نیز میتوان به سازماندهی مبارزات تودهای در محلات و گسترش تظاهرات پراکنده خیابانی پرداخت و آن را تقویت کرد.
اعتصاب، مهمترین و مؤثرترین تاکتیک مبارزه کارگری در لحظه کنونیست. با استفاده از این تاکتیک و تلفیق آن با راهکارها و شیوههای مبارزاتی دیگر است که مداخله و حضور فعال طبقه کارگر در تحولات و رویدادهای سیاسی جاری و آینده، تبلور مییابد و طبقه کارگر در صف مقدم جنبش انقلابی، راه را به سوی یک انقلاب کارگری میگشاید.
سازمان فدائیان (اقلیت)
کار شمارۀ ۵۵٤ نیمه اول مرداد ١٣٨٨