افق روشن
www.ofros.com

حکومت اسلامی نمی‌تواند جنبش کارگری را به‌عقب برگرداند


سازمان فدائیان (اقلیت)                                                                                    چهارشنبه ٢١ تیر ١٣٩١

اگر تشکیل سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه در خردادماه سال ٨۴ را مرحله‌ی جدیدی در جنبش کارگری ایران و تلاش برای تشکل‌یابی کارگران بدانیم؛ در طول ٧ سال گذشته، نه تنها سرکوب مداوم کارگران و جلوگیری از سازمان‌یابی آن‌ها نتوانست کارگران را به‌عقب براند که همگام با گسترش بحران و تاثیرات مخرب اقتصادی، اجتماعی آن بر زندگی آن‌ها، بخش‌های وسیع‌تری از کارگران به صفوف کارگران پیشرو پیوسته و این صف را به رغم تمام هزینه‌هایی که تاکنون پرداخته، مستحکم‌تر و گسترده‌‌تر ساخته‌اند. رضا شهابی، شاهرخ زمانی، علی نجاتی و ده‌ها کارگر دیگر که هم اکنون در زندان بسر می‌برند و یا بارها به زندان افتاده‌اند، نمونه‌های روشن کارگرانی هستند که برای منافع طبقاتی خود، حاضر به پرداخت هزینه‌های سنگینی شده‌اند وهر روز بر تعداد آن‌ها افزوده می‌شود.
تهاجم وحشیانه به نشست مجمع عمومی کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری در تاریخ بیست‌وششم خردادماه و دستگیری و ضرب و شتم بیش از ۶٠ شرکت کننده در این نشست، یک نمونه از تلاش‌های رژیم برای به‌عقب راندن و خفه کردن صدای کارگران پیشرو می‌باشد که موفقیتی را نیز نصیب حاکمیت نکرده است. حاکمیت نمی‌تواند مانع از آگاهی کارگران شود! ممکن است با استفاده از سلاح سرکوب، اخراج و یا زندان در سرعت پیشرفت جنبش کارگری خللی ایجاد کرد، اما نمی‌توان مانع حرکت رو به جلوی آن شد. جمهوری اسلامی نمی‌تواند و نخواهد توانست عقربه‌ی زمان را به عقب برگرداند. موجی که برخاسته است فرونشستنی نیست، این موج از دل ضرورت‌های جنبش کارگری برخاسته و نه تنها به حیات خود ادامه خواهد داد که سیلی به‌وجود خواهد آورد تا نظام سرمایه را از بیخ‌وبن برکند.
تلاش کارگران ایران برای سازمان‌یابی خود، بیش از یک قرن سابقه دارد. در طول این سال‌ها جنبش کارگری با فراز و فرودهای بسیاری روبرو بوده که نتیجه‌ی مستقیم شرایط کلی حاکم برجامعه بوده‌است. در دهه‌ی ٢٠ تشکلات بزرگ کارگری شکل گرفتند، اما این تشکلات با کودتای ٢٨ مرداد سال ٣٢ و تسلط مجدد حکومت سلطنتی سرکوب گشته و به محاق رفتند. قبل و بعد از قیام ۵٧ نیز ما شاهد شکل‌گیری تشکلات بزرگ کارگری از جمله در صنعت نفت هستیم که این‌ها نیز به‌ویژه با آغاز سرکوب سراسری سال ۶٠ از بین رفتند.
با پایان جنگ ایران و عراق و در حالی که توده‌ها در انتظار زندگی بهتری بودند، با تعمیق بحران و تشدید تورم در اثر اتخاذ سیاست‌های نئولیبرالی، وضعیت اقتصادی کارگران و زحمت‌کشان به وخامت گرایید، شرایطی که منجر به شکل‌گیری دور جدیدی از اعتراضات کارگری و توده‌ای شد. یکی از طبیعی‌ترین نتایج این وضعیت، تلاش کارگران برای متشکل شدن بود. این روند است که به‌احیای سندیکای شرکت واحد و شکل‌گیری دیگر تشکلات کارگری منجر ‌گردید. از آن تاریخ به‌بعد، ما شاهد افزایش فعالین جنبش کارگری و تلاش آشکار آن‌ها به سازماندهی خود و طبقه‌ی کارگر بوده‌ایم. تلاشی که به رغم تمام اقدامات سرکوبگرانه پلیسی رژیم، هم‌چنان روبه‌گسترش بوده و هر آئینه فراگیرتر می‌گردد. تلاشی که ریشه در واقعیت‌های عینی جامعه دارد و با هیچ سلاحی نمی‌توان مانع آن‌شد.
در دوران جمهوری اسلامی، نه تنها وضعیت اقتصادی کارگران به وخامت گرایید که از نظر سیاسی و اجتماعی نیز پاسداران نظم موجود به موقعیت کارگران تهاجم کردند. یکی از نمونه‌های این تهاجم که به‌ویژه در سال‌های اخیر شدت گرفته، نوع قراردادهایی‌ست که از سوی کارفرمایان به کارگران تحمیل می‌شود و طبقه‌ی کارگر به دلیل عدم تشکل و میلیون‌ها بیکار، مدام در برابر این تهاجم مجبور به عقب‌نشینی شده است. ابتدا کارگرانی که قرارداد رسمی داشتند مورد تهاجم قرار گرفتند و قرارداد موقت رواج یافت. اما اکنون این شرکت‌های پیمانی هستند که در کارخانجات یکه‌تازی می‌کنند و حتا مدت قراردادهای کارگران در برخی از کارخانجات به یک‌ماه تقلیل یافته است، جدا از آن‌که بسیاری از کارگران مجبور به امضای قراردادهای سفید امضا شده و یا مجبور به تن دادن به شرایط غیرانسانی کارفرمایان در مورد دستمزد، ساعات کار و ایمنی و بهداشت محیط کار می‌شوند. همه‌ی این تهاجمات به طبقه‌ی کارگر نتیجه‌ی بی‌حقوقی کارگران در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی است.
در ایران کارگران نه فقط از حزب سیاسی خود محروم هستند که اگر تلاشی برای سازمان‌یابی خود در برابر تهاجمات حقوقی و اقتصادی سرمایه‌داران صورت دهند، با زندان و شکنجه و اخراج از کار روبرو می‌شوند. به‌دلیل نبود یک تشکل واقعی که ارتباط منظمی با کارگران داشته و برگزیده‌ی آن‌ها باشد، حتا کارگرانی که در حرکت‌های اعتراضی نماینده و یا سخن‌گوی موقت دیگر کارگران می‌شوند، جزو اولین کارگرانی هستند که به بهانه‌های مختلف از کار اخراج شده و یا قراردادهای‌شان تمدید نمی‌شود که در بسیاری از مواقع رفقای کارگرشان قدرت حمایت از آن‌ها را در برابر اخراج ندارند.
تهاجم به کارگران پیشرو، کارگرانی که خواهان سازمانیابی طبقه‌ی‌خود در برابر نظم ناعادلانه‌ی سرمایه‌داری هستند، تجاوز به یکی از بدیهی‌ترین حقوق کارگران است. جمعی کارگر، جمعی از محروم‌ترین گروه‌های جامعه خواستار برگزاری مجمع‌عمومی خود هستند، به هر جا که رجوع می‌کنند، مکانی به آن‌ها داده نمی‌شود، به ناچار در یک خانه در کرج گردهم‌می‌آیند تا نشست سالیانه‌ی خود را برگزار کنند و در مورد مسایل و مشکلات پیش‌روی طبقه‌ی کارگر بحث و گفت‌وگو کنند. اما حکومت اسلامی که خود را حافظ منافع سرمایه‌داران می‌داند، حتا اجازه نمی‌دهد که این گروه از فعالان جنبش کارگری در یک خانه‌ی شخصی دور هم گرد آیند، حریم خانه‌ی شخصی را می‌شکند، کارگران را با ضرب و شتم و توهین به بازداشت‌گاه می‌برند و به همسایه‌ها می‌گویند قاچاقچی مواد مخدر گرفته‌ایم!! این اقدام حاکمیت آن‌قدر رسوا بود که آن‌ها حتا شهامت این را نداشتند تا به همسایه‌ها و مردمی که متوجه این تهاجم وحشیانه شده بودند بگویند که چه کسانی را دستگیر کرده‌اند!!
در حالی که کارفرمایان و سرمایه‌داران از تشکل‌های صنفی و سیاسی رنگارنگی برخوردار هستند، تهاجم رژیم اسلامی به یک جمع فعالین کارگری که در محدوده‌ی معینی فعالیت می‌کند، نمونه رسوائی از حمایت حکومت از سرمایه‌داران و ماهیت ضد کارگری آن است. سرمایه‌داران به‌خوبی آگاهند که اگر کارگران تشکل یابند، دیگر نمی‌توانند خواست‌ها و روش‌های خود در مورد میزان دستمزدها، ساعات کار، نوع قرارداد، بیمه، ایمنی و بهداشت محیط کار را به آن‌ها تحمیل کنند. قدرت کارگران در اتحاد آن‌هاست، اتحادی که در تشکل‌های سیاسی و اقتصادی‌شان تبلور می‌یابد. برای همین است که حاکمیت با هر گونه تلاش کارگران برای سازمان‌یابی به‌شدت برخورد می‌کند و هر قدر این تشکل تاثیرگذارتر باشد، شدت عمل رژیم نیز به همان نسبت بیشتر خواهد بود. تجربه‌ی سرکوب دو تشکل اتحادیه‌ای که با استقبال وسیع کارگران شکل گرفته بودند (سندیکاهای شرکت واحد و نیشکر هفت‌تپه) این واقعیت را نشان داد. البته کارگران برای متشکل شدن به روش‌های متنوع متوسل می‌شوند، تا به هدف خود برسند. از همین روست که امروز به‌ویژه شاهد افزایش گرایش به تشکیل کمیته‌های مخفی در میان کارگران هستیم. کارگران پیشرو برای ماندگاری در محیط کارخانه، با استفاده از روش‌های مخفی مبارزه تلاش می‌کنند و به‌رغم محدودیت‌هایی که کار مخفی‌به آن‌ها تحمیل می‌کند، تا آن‌جا که در توان‌شان است، خود را در محیط کار حفظ کرده و در عین‌حال در مبارزات کارگران موثر واقع شوند.
حمله‌ی اخیر به نشست فعالین کارگری در کرج، در ادامه‌ی سیاست سیستماتیک سرکوب کارگران پیشرو بوده و ضمن آن‌که ماهیت طبقاتی حاکمیت را برای کارگران باز هم بیشتری، آشکارتر کرده، از سوی دیگر اهمیت و ضرورت اتحاد و تشکل‌یابی را برای آن‌ها ملموس‌تر نیز می‌سازد. کارگران هنگامی که ترس و وحشت رژیم را از تشکل‌های کارگری می‌بینند، وقتی می‌بینند که تشکل‌های کارگری – حتا در عمر کوتاه مدت خود – چه نتایج مثبتی به‌همراه آورده‌اند، بیش از همیشه و در عمل واقعی، به نیروی اتحاد خود و اهمیت آن پی می‌برند.
اگر جمهوری اسلامی تلاش کارگران برای ایجاد سندیکا را سرکوب می‌کند، و اگر تلاش فعالین و کارگران پیشرو برای سازمان‌یابی طبقه‌ی کارگر را با زندان و اخراج و شکنجه پاسخ می‌دهد، و باز اگر جمهوری اسلامی دست به کشتار کمونیست‌ها زده و از هر گونه فعالیت آن‌ها در میان طبقه‌ی کارگر به‌شدت واهمه داشته و با تمام توان سعی در جلوگیری از آن می‌کند، به‌دلیل ترس رژیم از اتحاد کارگران است. جمهوری اسلامی می‌داند که چه قدرت ویران‌کننده‌ای علیه نظم سرمایه‌داری در طبقه‌ی کارگر نهفته است وقتی که این طبقه خود را متشکل سازد.
نبرد سهمگینی هم‌اکنون در جریان است. در یک سوی این نبرد، کمونیست‌ها، کارگران پیشرو و کل طبقه‌ی کارگر قرار دارد که در تلاش‌اند با استفاده از تمامی ابزارها از تشکل‌های علنی و نیمه علنی گرفته تا ایجاد کمیته‌های مخفی کارخانه، طبقه‌ی کارگر را سازمان دهند و تشکلات مورد نیاز کارگران را در عرصه‌های سیاسی و اقتصادی بوجود آورند، و در سوی دیگر سرمایه‌داران قرار دارند که با استفاده از قدرت سیاسی که مجهز به دستگاه‌های پلیسی، نظامی، قضایی، جاسوسی، زندان و غیره می‌باشند، سعی می‌کنند هر گونه این تلاش کارگران را سرکوب کنند. کارگران زندانی، تهاجم به جلسات کارگری، ممانعت از ایجاد تشکلات کارگری و اخراج نمایندگان کارگری از کارخانجات همه اشکال گوناگون اعمال این سیاست هستند.
یکی از وظایف مهم کمونیست‌ها و کارگران پیشرو در شرایط کنونی، حمایت گسترده از تلاش‌های متنوع برای سازمان‌یابی طبقه‌ی کارگر است و در همین راستا باید با تمام توان به مقابله با تهاجم رژیم به این تلاش‌ها برخاست. محکومیت رژیم، رسواسازی چهره‌ی آن در حمله به مجمع عمومی کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری یکی از این وظایف مشخص است.

سازمان فدائیان (اقلیت) - نیمه دوم تیر ۹۱