افق روشن
www.ofros.com

دو سالگی سندیکای کارگران شرکت

(نيشکر هفت تپه و چشم‌انداز فعالیت سندیکائی (قسمت دوّم


سازمان فدائیان(اقلیت)                                                                                         پنجشنبه ١١ آذر ١٣٨٩

با پوزش از سازمان فدائیان (اقلیت) به دلیل اشتباهی که در درج قسمت اول مقاله به جای انتشار قسمت دوم روی داده است. قسمت دوم را در زیر ملاحظه می نمائید.

مسئول سایت کارگری افق روشن - ٨/١٢/٢٠١٠

------------------------

دو سالگی سندیکای کارگران شرکت

نيشکر هفت تپه و چشم‌انداز فعالیت سندیکائی (قسمت دوّم)

در قسمت اول این مقاله، شرایط سیاسی مشخصی را که به تشکیل و یا احیای سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه انجامید به اختصار بیان کردیم. اما ببینیم سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفت تپه تحت چه شرایطی بوجود آمد و چشم‌انداز فعالیت‌های سندیکائی چگونه است!
این واقعیت بر کسی پوشیده نیست که پس از اعلام موجودیت سندیکای کارگران شرکت واحد، که توانسته بود هزاران کارگر این شرکت را به عضویت خود در آورد و اعتصابات بزرگ و فراموش نشدنی کارگران در دی و بهمن سال ۸۴ را سازماندهی کند، کارگران پیشرو شرکت نیشکر هفت تپه نیز در تدارک ایجاد یک تشکل توده‌ای برآمدند. پس از قلع و قمع تشکل‌های کارگری که کمی قبل یا بعد از انقلاب ۵۷ بوجود آمده بودند و پس از یورش وحشیانه رژیم به باقیماندۀ دستاوردهای انقلاب در سال ۶۰ و نابودی شوراها و سایر تشکل‌های کارگری که توسط خود کارگران ایجاد شده بودند، سندیکای کارگران شرکت واحد، یگانه الگوئی بود که توانسته بود کارگران را در مقیاس توده‌ای به عرصه مبارزه بکشاند و در عین حال تا حد زیادی از حمایت اتحادیه‌های کارگری در سطح بین‌المللی نیز برخوردار گردد.
مقارن احیاء سندیکای کارگران شرکت واحد که تأثیرات شگرفی بر کل جنبش کارگری ایران می‌گذارد، ادامه کاری کشت و صنعت نیشکر هفت تپه دچار ابهام و شرایط و اوضاع داخلی کارخانه نیشکر هفت تپه نیز بسیار ملتهب است. به دنبال تصمیم دولت مبنی بر واگذاری کشت و صنعت نیشکر هفت تپه به بخش خصوصی، اخراج‌های وسیع و بازخریدهای اجباری در این شرکت آغاز می‌گردد به نحوی که از سال ۸۴ تا ۸۷، از هفت هزار کارگر این شرکت سه هزار نفر اخراج و بازخرید شدند و دولت در نظر داشت، علاوه بر فروش زمین‌های زراعی، دو هزار کارگر ديگر را نیز اخراج کند و شرایط را برای واگذاری هر چه ارزان‌تر این شرکت به بخش خصوصی فراهم سازد. علاوه بر خطر اخراج که کارگران را پیوسته تهدید می‌نمود، فشارهای زیادی نیز از طریق تعویق پرداخت دستمزدها بر دوش کارگران و خانواده آنها قرار داشت. کارگران هفت تپه در برابر این سیاست‌ها و فشارها، یک سلسله اعتراضات پر شوری را سازمان دادند و در برابر تعرضات دولت، جانانه مقاومت نمودند و در اشکال مختلفی دست به مبارزه واعتراض زدند. ده‌ها اجتماع اعتراضی و پر شور کارگری بر پا کردند، خیابان‌های شهر شوش را بارها به عرصه تظاهرات و راه پیمائی خود و اعضاء خانواده خود تبدیل کردند و توانستند حمایت اقشار دیگر مردم را جلب کنند، جاده‌ها را مسدود کردند و افزون بر همه این‌ها، بارها به اعتصابات بزرگ و یکپارچه دست زدند. تنها در فاصله مهر سال ۸۵ تا مهر ۸۶، کارگران هفت تپه ۱۶ اعتصاب بزرگ داشتند که این اعتصابات در سال ۸۷ به اوج خود رسید و اعتصاب بزرگی که در ۱۶ فروردین ۸۷ آغاز شد تا ۵۰ روز ادامه یافت. در جریان این اعتصابات و سازماندهی مبارزات با شکوه و پرشور کارگری‌ست که نه فقط انسجام و وحدت در میان کارگران هفت تپه مستحکم‌تر می‌شود، بلکه ارتباط ارگانیک میان کارگران پیشرو و سازماندهندگان اعتصاب با تودۀ کارگران نیز پیوسته عمیق‌تر و گسترده‌تر می‌شود. کارگران پیشرو و فعالانی که از درون این مبارزات برخاسته‌اند، با وجود آنکه بارها احضار و بازداشت و مورد سرکوب دستگاه امنیتی و اطلاعاتی این رژیم قرار گرفته بودند، اما استوار و پایدار، شجاعانه در برابر این فشارها و تهدیدات ایستادند. سرکوب و پی‌گرد کارگران پیشرو، هیچگونه تزلزلی در ارادۀ کارگران به ادامه مبارزه ایجاد نکرد. دفاع پی‌گیر و حمایت توده کارگران از نمایندگان و رهبران خود، دلیل روشنی بر رشد آگاهی کارگران بود و نشان می‌داد که توده کارگران به اهمیت حضور کارگران پیشرو برای ادامه مبارزات متشکل پی برده‌اند. کارگران شرکت شرکت نیشکر هفت تپه در جریان عمل مبارزاتی و رو در روئی هر روزه با کارفرما و دولت به این نتیجه رسیده بودند که باید تشکل توده‌ای خویش را دایر کنند تا بتوانند مبارزات وسیع‌تر، متشکل تر و با نقشه‌تری را سازمان دهند. کارگران پیشرو هفت تپه که بعد از احیاء سندیکای کارگران شرکت واحد در تدارک ایجاد یک تشکل توده‌ای برآمده بودند و به مرور نطفه‌های آن را ایجاد کرده بودند، در آبان سال ۸۶ نامه‌ای به وزرات کار نوشتند تا تشکل مورد نظر خود را به ثبت برسانند. این مکاتبات در ادامه خود، به ادراه کار شوش کشید و نمایندگان کارگران نیز از طریق مراجعه به این اداره و سایر نهادهای دولتی، خواست کارگران برای ثبت سندیکا را دنبال نموند. نتایج این مکاتبات و مراجعات البته هيچ چیز نبود جز اینکه نمایندگان کارگران از سوی دستگاه امنیتی و نیز حراست کارخانه، شدیداً تحت فشار قرار گرفته و سازمان اطلاعات رژیم نیز به اشکال مختلفی آنها را مورد ارعاب و تهدید قرار داد. پروسۀ تلاش برای ثبت سندیکا، البته چند ماه بيشتر ادامه نیافت. کارگران پیشرو هفت تپه که نه فقط از روی تجربه سندیکای کارگران شرکت واحد می‌دانستند این تلاش‌ها به جائی نخواهد رسید، بلکه خودِ آنها نیز در عمل آن را آموخته و تجربه کرده بودند، در اردیبهشت سال ۸۷ با صدور اطلاعیه‌ای تشکیل سندیکای کارگران هفت تپه را اعلام کردند. سپس با انتخاب یک هیأت مؤسس که در خرداد همان سال به تأیيد ۲۵۰۰ تن از کارگران این شرکت رسید، تشکل مورد نظر خود را ایجاد کردند. این تلاش‌ها در آبان سال ۸۷ شکل نهائی به خود گرفت. کارگران شرکت هفت تپه، به رغم تمام مخالفت‌ها و محدودیت‌هائی که دستگاه امنیتی و حراست کارخانه برای تجمع کارگران ایجاد کرده بودند، در نشست وسيعی که بیش از هزار نفر در آن شرکت داشتند، ۹ نفر را به عنوان اعضای هیات مدیره سندیکا انتخاب و همان روز با صدور اطلاعیه‌ای موجودیت سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفت تپه را اعلام کردند. بدین ترتیب، کارگران شرکت نیشکر هفت تپه، با اتکاء به نیروی خود، یکی از خواست‌های بسیار مهم‌شان یعنی حق ایجاد تشکل مستقل کارگری که در تمام اعتصابات و اجتماعات اعتراضی خود مصرانه بر آن تأکید و پافشاری نموده بودند، جامه عمل پوشاندند.
زمانی که کارگران پیشرو شرکت واحد در صدد احیای سندیکای این شرکت برآمدند و کوشش‌های علنی و گسترده‌ای را بدین منظور آغاز نمودند مصادف بود با موقعیتی که دولت اصلاح طلبان برای جذب سرمایه‌گذاری خارجی و ورود به سازمان تجارت جهانی، می‌خواست به کمک سازمان بین‌المللی کار، تشکل‌های صنفی وابسته بخود ولو بخشاً متفاوت با شوراهای اسلامی ایجاد کند، و این شرایط خود ویژۀ سیاسی، مستقیم یا غیر مستقیم زمينه‌ها و خلل و فرجی را برای تشکيل سندیکا و فعالیت‌های سندیکائی می‌گشود. اما اعلام موجودیت سندیکای کارگران هفت تپه به زمانی برمی‌گردد که بساط اصلاح طلبان برچیده شده و فرصت این بازی‌ها نیز به پایان رسیده است. با روی کار آمدن یک کابینه نظامی- امنیتی، سرکوب و خفقان بیش از پیش تشدید می‌گردد، شرایط سیاسی جامعه نیز دچار تغییر می‌شود و هرگونه خلل و فرجی در زمینه فعالیت‌های متشکل کارگری نیز به کلی مسدود می‌شود.
سندیکای کارگران هفت تپه زمانی اعلام موجودیت نمود که سندیکای کارگران شرکت واحد مورد وحشيانه‌ترین یورش‌ها قرار گرفته و بسیاری از رهبران و فعالان آن نیز به زندان افتاده و یا از کار اخراج شده بودند. هر چند سندیکای کارگران هفت تپه، به اعتبار و پشتوانۀ حمایت تودۀ کارگران، خود را موقتاً بر رژیم تحمیل نمود، با این وجود، هفت تپه که خود الگوئی از سندیکای شرکت واحد بود، از نظر رژیم نمی‌بایست به الگوئی برای سایر واحدهای تولیدی تبدیل شود و باید منکوب می‌شد. به منظور پیش‌گیری از تسرّی تشکل‌یابی کارگری و ایجاد سندیکائی از نوع سندیکای هفت تپه در سایر واحدهای تولیدی، این بار دستگاه امنیتی و سرکوب رژیم سریع تر وارد عمل شد. رژیم که نمی‌خواست دچار غفلت گردد و یا ماجرای طولانی سندیکای شرکت واحد تکرار شود، با استفاده از تجارب سرکوب سندیکای شرکت واحد، به بیرحمانه‌ترین اقدامات سرکوبگرانه علیه سندیکای هفت تپه و فعالان آن متوسل گردید. علی نجاتی رئیس هیأت مدیره سندیکا و سایر اعضاء هیأت مدیره سندیکا را بازداشت و زندانی و از کار اخراج نمود، فشارها ومحدودیت ها را شدت بخشید و سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه و فعالیت‌های آن را فلج ساخت. اگر سندیکای کارگران شرکت واحد، پس از تشکیل، توده کارگران این شرکت را بسیج و دو اعتصاب بزرگ و چند هزار نفره را سازمان داد که کل فضای جامعه را متأثر ساخت، سندیکای کارگران هفت تپه اما که خود محصول ده‌ها اعتصاب بزرگ و کوچک و اجتماعات اعتراضی پرشکوه بود که کل فضای سیاسی جامعه را تحت تاثیر قرار داده بود، دیگر نمی‌بایست به آن، فرصت و امکان سازماندهی اعتصابات و مبارزات کارگران داده شود. رژیم که از تکرار اعتصابات و گسترش آن به شدت وحشت داشت، برای مقابله با آن و قلع وقمع سندیکای کارگران هفت تپه به خشن‌ترین و رذیلانه‌ترین شیوها متوسل شد.
به رغم شرایط سیاسی بالنسبه متفاوت تشکیل این دو سندیکا و به رغم ویژگی‌ها و تفاوت‌های موجود در شکل‌گیری و محیط فعالیت این دو سندیکا، تأثیرات مثبت و آگاهی دهندۀ این دو سندیکا و فعالیت آنها بر رشد و ارتقاء آگاهی کارگران و پیشرفت جنبش کارگری، بلا انکار و سرنوشت آن‌ها یکسان است. فراموش نباید کرد دوره‌ای که از اوائل دهه جاری (دهه هشتاد) آغاز می‌شود، دوره‌ای است که با رشد آگاهی سیاسی در صفوف کارگران و افزایش درجه فعالیت کارگران پیشرو برای تشکل‌یابی کارگران همراه است. حق ایجاد تشکل کارگری از اوائل این دهه تدریجاً به یکی از خواست‌های مهم کارگری تبدیل می‌شود و در سال‌های بعد از تشکیل سندیکای شرکت واحد، این خواست بیش از پیش برجسته می‌شود و در موارد زیادی نیز کارگران آگاه و پیشرو، رأسآ چنین تشکل‌هائی را ایجاد می‌کنند. اگر چه نام دو سندیکای کارگران شرکت واحد و سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفت تپه، مانند دو ستاره ی تابناک و پر فروغ بر تارک این دوره از جنبش طبقاتی کارگران می‌درخشند، اما در همین دوره است که ده‌ها کمیته کارخانه، کمیته‌ها و جمع‌های کارگری در مراکزو واحدهای مختلف تولیدی و نیز جمع‌ها و کمیته‌ها و تشکل‌های متعددی که در رابطه با حمایت از جنبش کارگری و یا کمک به سازمان‌یابی و تشکل‌یابی جنبش طبقاتی کارگران شکل می‌گیرند. و باز در همین دوره است که کارگران و تشکل‌های کارگری در ابعاد گسترده‌تری به برگزاری مراسم مستقل اول ماه مه، روز جهانی کارگر روی می‌آورند به گونه‌ای که برگزاری مراسم مستقل اول ماه مه در یک مقطع، به یکی از عرصه‌های مهم رودرروئی کارگران و مبارزه علیه دولت در مقیاس تمام کشور تبدیل می‌شود. به سخن دیگر، با برگزاری مراسم مستقل اول ماه مه سقز در سال ۸۳، یورش وحشیانۀ نیروهای سرکوب‌گر به صفوف کارگران و بازداشت تعدادی از فعالان کارگری این شهر، و به دنبال آن فعالیت‌های گسترده‌ای که در مقیاس داخلی و بین‌المللی برای آزادی بازداشت شدگان آغاز گردید، برگزاری مراسم مستقل اول ماه مه، یا با کمی اغماض، جنبش اول ماه مه و از طریق آن، کل جنبش طبقاتی کارگران وارد مرحله نوینی می شود. برگزاری مراسم مستقل اول ماه مه که حاصل ارتقاء سطح آگاهی کارگران و تلاش پی‌گیرانه فعالان کارگری بود، پس از سال ۸۳، خود به وسیله‌ای برای طرح گسترده خواست تشکل های مستقل کارگری و برای ارتقاء بیشتر آگاهی سیاسی کارگران و پیشرفت جنبش طبقاتی کارگران تبدیل می‌گردد و به امر تشکل یابی و ایجاد تشکل‌های کارگری کمک میرساند. در این سال‌ها، مسأله صرفاً این نیست که طبقه کارگر با برگزاری مراسم مستقل اول ماه مه، از حق خود برای تجمع و برگزاری آزادانه مراسم روز کارگر دفاع می‌کند و با برافراشتن پرچم مستقل کارگری مطالبات خود را وسیعاً در جامعه مطرح می‌کند و ثقل مطالبات رادیکال و انقلابی پیوسته افزون‌تر می‌شود، بلکه مسأله این هم هست که مراسم مستقل اول ماه مه در عین آنکه فصل جدیدی را به روی مبارزات کارگران و پیشرفت جنبش کارگری می‌گشاید، درعین حال در تکرار و توالی حلزونی خود، به جنبش طبقاتی کارگران نیز روندی تکاملی می‌بخشد. از این به بعد است که جنبش کارگری در اول ماه مه هر سال، پرفروغ‌تر و نیرومندتر از سال قبل از آن اظهار وجود می‌کند و حق برپائی ایجاد تشکل مستقل کارگری را وسیع‌تر و پرخروش‌تر به میان می‌کشد و دست به کارِایجاد تشکل های مستقل خود می شود. برگزرای مراسم مستقل و مشترک اول ماه مه در پارک لاله تهران توسط سندیکای کارگران شرکت واحد و سندیکای کارگران هفت تپه و چند کمیته و تشکل دیگر در سال ۸۸ صدور فراخوان‌ها، بیانیه‌ها و قطعنامه‌های مشترک در همین سال و نیز در سال ۸۹ به مناسبت اول ماه مه که با مضمونی عمیقاً رادیکال و ضد سرمایه‌داری و سرشار از روحیۀ انترناسیونالیستی تنظیم شده بود، بار دیگر بر روند ارتقاء آگاهی سیاسی در صفوف کارگران رشد تشکل یابی کارگران و روند پیشرفت جنبش طبقاتی کارگران مهر تأیید زد.
بر بستر این شرایط است که دو سندیکای مورد بحث ما نیز در اثر فعالیت‌های خود، بخشاً در عقب راندن کارفرما و تحقق پاره‌ای از مطالبات صنفی کارگران توفیقاتی بدست می آورند. صرف نظر از توفیق در این عرصه که البته در جای خود بسیار حائز اهمیت هستند، ولو آنکه طبقه حاکم به سادگی می‌تواند آن را باز پس گیرد، اما هیچکس نمی‌تواند تأثیرات و نقشی را که پروسه تشکیل این دو سندیکا، فعالیت و مبارزه آن‌ها و فعالان این سندیکاها، به لحاظ ارتقاء آگاهی سیاسی در صفوف کارگران و رشد جنبش طبقاتی کارگران برجای گذاشت انکار نماید. میزان آگاهی در میان کارگران، تلاش آن‌ها برای متشکل شدن و برای مبارزه متشکل و سطح جنبش کارگری قبل از رویدادهای مهم کارگری دهه هشتاد، از جمله و بویژه جنبش اول ماه مه و تشکیل سندیکای کارگران شرکت واحد و سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفت تپه، با بعد از آن به هیچوجه قابل مقایسه نیست. هر کسی چشمی برای دیدن داشته باشد و نخواهد واقعیت‌ها را وارونه جلوه دهد، نمی‌تواند این حقیقت را ندیده بگیرد و تأثیرات مثبت شکل‌گیری و فعالیت این دو تشکل کارگری را به صرف آنکه سندیکا نامیده شده‌اند و یا فعالیت آن‌ها به چهارچوب‌های نظم موجود محدود و مقید شده است، انکار نماید! بیهوده نیست که رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی که از مبارزه متشکل و از رشد آگاهی در صفوف کارگران به شدت بیمناک بوده است، نه فقط هیچگاه سندیکای گارگران شرکت واحد را به رسمیت نشناخت و نمی‌توانست بشناسد، بلکه از همان آغاز با نیروی قهر و سرکوب به مقابله با آن پرداخت. اقدامات وحشیانه و فشارهای بی حد و مرزی که علیه این سندیکا و فعالان آن به عمل آمده و تا به امروز ادامه یافته است، عملاً سندیکای کارگران شرکت واحد را از هرگونه فعالیت متشکل و توده‌ای در میان کارگران این شرکت باز داشته است.
با توجه به عملکرد به غایت خشونت بار رژیم در برابر سندیکای شرکت واحد و فعالان این سندیکا، پیش‌بينی ادامه کاری فعالیت سندیکای کارگران هفت تپه و چشم‌انداز فعالیت آن نیز کار مشکلی نبود. حیات و بقاء فعالِ سندیکا تا حدودی در گرو این بود که رهبران سندیکا پیوند ارگانیک و دائمی خود را با تودۀ کارگران حفظ کنند و آن‌ها را برای استمرار فعالیت سندیکا، در بسیج دائمی نگاه دارند. رژیم جمهوری اسلامی اما با توسل به حداکثر خشونت، بازداشت، حبس و اخراج رهبران سندیکا، این ارتباط را قطع نمود و هرگونه تحرکی در این زمینه را نیز به شدت سرکوب نموده و می‌کند. با اینهمه ضروری‌ست یکبار دیگر بر این نکته تأکید شود که علی رغم این سرکوب‌ها و اعمال خشونت نسبت به تشکل‌های کارگری و به رغم آنکه رژیم دیکتاتوری و سرکوب‌گر حاکم ممکن است بتواند دست و پای این دو سندیکا را به کلی ببندد و امکان و دامنه فعالیت‌شان را از این هم که هست محدودتر سازد و آن را به کلی تعطیل کند، اما هیچگاه، تأکید می‌کنیم هیچگاه نمی‌تواند و قادر نخواهد شد تأثیرات آگاهی دهندۀ آن را که فوقآ به آن اشاره گردید، زائل سازد و جنبش کارگری را از این نقطه نظر به دهه قبل باز برگرداند.

جمع بندی
تجربه جنبش کارگری در ایران در دهه هشتاد، بار دیگر بر تجارب این جنبش در یک قرن اخیر صحه گذاشت و این واقعیت انکار ناپذیر را به اثبات رساند که اختناق و دیکاتوری لجام گسیخته که ازخصائل اصلی رژیم سرمایه‌داری و مذهبی حاکم است، مانع عمده بر سر راه ایجاد تشکل‌های توده‌ای توسط خود کارگران است. جمهوری اسلامی رژیمی‌ست فوق ارتجاعی که حیات و موجودیت آن، با اعمال دیکتاتوری عریان و سلب آزادی‌های سیاسی ملازم است. ارتجاع حاکم، کارگران ایران را از هر گونه آزادی سیاسی از جمله آزادی تشکل که جزئی از آزادی‌های سیاسی‌ست محروم ساخته و هرگونه تلاشی را در این زمینه با سرنیزه و سرکوب پاسخ داده و هر تشکل و فعالیتی از نوع سندیکای کارگران شرکت واحد و سندیکای کارگران هفت تپه که توسط خود کارگران، حال با هر درجه از مرارت و دشواری بوجود آمده باشند، سرکوب و قلع و قمع می‌کند. شرایط حاکم بر جامعه ایران و توازن قوای موجود، به جنبش کارگری و همه کارگران پیشرو و فعالان کارگری حکم می‌کند، با اتخاذ روش‌ها و اشکال مناسب سازماندهی، اثرات سوء تعرضات و اقدامات سرکوبگرانه را تا حد ممکن خنثا سازند و میزان تلفات و خسارات را پائین آورند. در شرایط سلطۀ اختناق سیاسی که رژیم هیچگونه تشکل علنی کارگری را تحمل نمی‌کند، تلفیق مناسبی از اشکال مبارزه و فعالیت مخفی و زیرزمینی با فعالیت علنی حائز اهمیت بسیار جدی و ضرورتی انکار ناپذیر است. تنها تشکل‌هائی می‌توانند بقاء فعال و ادامه کاری داشته باشند که بنای آن‌ها بر پایه این اصل خدشه ناپذیر استوار شده باشد. اگرچه در تحت یک شرایط ویژه و مشخص آنطور که سعی شد در این مقاله به آن پرداخته شود، تشکل‌های توده‌ای کارگری می‌توانند و یا ممکن است با هزار و یک درد و دشواری شکل بگیرند، اما هیچ تضمینی برای بقاء فعال و ادامه کاری آن‌ها وجود ندارد. لذا باید تشکل های مناسبی راسازمان داد که فعالیت آن ها درشرایط اختناق ومحرومیت کارگران ازآزادی های سیاسی قابل دوام باشد. با توجه به شرایط خفقان و سرکوب و توازن قوای کنونی، کمتیه‌های مخفی کارخانه مناسب‌ترین تشکل های غير حزبی کارگری می باشند. اين کميته‌ها که دربرگيرنده پيشروترين و آگاه‌ترين کارگران می‌باشند، همواره در دسترس کارگران قرار دارند و نه فقط در شرايط امروز و محروميت کارگران از آزادی‌های سياسی قادرند مبارزات کارگران را سازماندهی و رهبری کنند، بلکه به دليل قابليت انعطاف و خصلت راديکال خود، در شرايط اعتلا بيشتر جنبش و ناتوانی رژيم در اعمال سلطه يکپارچه برای کنترل جامعه، باتبدیل شدن به کميته‌های اعتصاب و شوراها نیز قادرند وظیفه سازماندهی مبارزات کارگری در مرحله پیشرفته تر جنبش را به انجام برسانند.
بديهی‌ست که کميته‌های کارخانه به دليل شرايط سرکوب و خفقان حاکم، اکنون نمی‌توانند به تشکل‌های توده‌ای تبديل شوند، اما در شرايط اعتلا بيشتر مبارزه قطعاً اين سد و مانع از جلوی پای کارگران برداشته می‌شود و کميته‌های کارخانه نيز به سازمان‌های توده‌ای کارگری تبديل می‌گردند. پيشرفت و گسترش مبارزه طبقاتی، قطعاً وظايف نوينی را در برابر کارگران و طبقه کارگر خواهد گذاشت، که هيچ سنديکائی صرف نظر از آنکه تا چه حد اجازه فعاليت و نفوذ توده‌ای داشته باشد يا نداشته باشد، از عهدۀ آن برنخواهد آمد. تنها کميته‌های مخفی کارخانه هستند که به لحاظ ساختاری از اين خصوصيت برخوردارند که در حين سازماندهی و رهبری مبارزه کارگران برای تحقق مطالبات روزمره، می‌توانند در راستای منافع دراز مدت‌تر طبقه کارگر گام بردارند و به ارگان‌های اعمال قدرت کارگری فرارويند. نيازی به توضيح اين مسأله نيست که مخفی بودن اين کميته‌ها به معنای دور شدن کارگران پيشرو و متشکل در آن، از مبارزات علنی کارگران نيست. اين کميته‌های مخفی کارخانه علاوه بر سازماندهی و رهبری مبارزات کارگری، در مبارزات و تشکل‌های علنی توده‌ای نظير تعاونی‌ها، انجمن‌ها و سازمان‌های ورزشی و امثال آن نيز حضور فعال دارند و از اين طريق نيز برای ارتقاء سطح آگاهی و مبارزات کارگران تلاش می‌کنند.
بنابراين مستقل از آنکه سنديکای نوپای کارگران شرکت نيشکر هفت تپه و سنديکای کارگران شرکت واحد، اکنون در کجا ايستاده‌اند و در جريان روياروئی نابرابر با دولت و دستگاه سرکوب آن به چه سرنوشتی دچار گشته و به چه ميزان و درجه‌ای بتوانند بقاء فعال داشته باشند، کارگران پيشرو اين دو شرکت، از تجارب فعاليت در اين سال‌ها، قطعاً به سود جنبش کارگری و سازماندهی مناسب کارگری استفاده خواهند کرد. تجارب اخير، بار ديگر به ما می‌آموزد، مادام که ديکتاتوری عريان بر جامعه حاکم است، تحت هيچ شرايطی نبايد تشکيل و تکثير کميته‌های مخفی کارخانه را از دستور کار خود خارج سازيم. تشکيل و فعاليت جمع‌ها و کميته‌های مخفی در واحدهای مختلف توليدی و در جنبش کارگری ايران سابقه‌ای ديرينه دارد. هم در شرکت واحد و هم در شرکت نيشکر هفت تپه از سال‌ها قبل از آنکه سنديکای آن‌ها اعلام موجوديت کند، اين جمع‌ها، هسته‌ها و کميته‌ها، حال تحت هر عنوان و پوششی وجود و فعاليت داشته‌اند که بايد آن‌ها را حفظ و بازسازی نمود.
در جريان مبارزات و فعاليت‌های اين دوره، بسياری از فعالان و رهبران سنديکای کارگران شرکت واحد و سنديکای کارگران شرکت نيشکر هفت تپه و برخی دیگر از فعالان کارگری برای دستگاه امنيتی و پليسی رژيم کاملاً شناخته شده و يا از کار اخراج شده‌اند. اکنون که رژيم اين تشکل‌ها را سرکوب و مانع فعاليت آن‌ها شده و اکثر فعالان سنديکائی و بسياری از ديگر فعالان کارگری زير ضرب قرار دارند، بايد تلاش کرد که ميزان تلفات و هزينه‌ها را هرچه بيشتر پائين آورد و با روش‌ها و اشکال و انحاء ديگری فعاليت‌های پيشين را دنبال نمود. اين واقعيت را کسی نمی‌تواند انکار کند که کارگران آگاه و پيشرو و فعالان کارگری، محصول سال‌ها کار و فعاليت آگاه‌گرانه و ثمرۀ سال‌ها درد و رنج و صرف انرژی و زحمت‌اند و بی هيچ ترديدی در زمرۀ ثروت‌های طبقه کارگر محسوب می‌شوند. طبقه کارگر نمی‌تواند و نبايد اين ثروت گرانبها را بدون حساب و کتاب مصرف کند. در جائی که آزادی‌های سياسی به رسميت شناخته نمی‌شود و يک ديکتاتوری عريان و عنان گسيخته حاکم است، صرفه‌جوئی‌ها و مراعات اکيد پنهان کاری ضرورتی حياتی‌ست. بديهی‌ست که شرايط سياسی جامعه همواره به اينگونه نخواهد ماند و در شرايط مساعدتر و اعتلاء بيشتر، اين دسته از فعالان کارگری نيز می‌توانند با توان و آمادگی بيشتری وارد ميدان شوند و نقش مؤثر خود را در جنبش کارگری ايفا کنند.

سازمان فدائیان(اقلیت)

اول آذر ١٣۸۹