افق روشن
www.ofros.com

جنبش کارگری ایران، خواستهای ما کارگران و

تلاشهای ریاکارانه خانه کارگر برای تطهیر قانون کار موجود

جعفر عظیم زاده                                                                                                  یکشنبه ٢ آدر ۱۳۹۳

یک دهه از مقطعی که جنبش کارگری ایران در سال ١٣٨٣ در پس یک دوره خاموشی و سرکوب سر برآورد میگذرد. در همین سال بود که به موازات تلاش جمعی از کارگران شرکت واحد تهران برای احیای سندیکای این مرکز مهم کارگری، کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای آزاد کارگری و بدنبال آن کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری نیز پا به عرصه وجود گذاشتند و جنبش کارگری ایران پس از سالها سرکوب تا حدودی کمر راست کرد و در ادامه با اعتصاب پرشکوه کارگران شرکت واحد تهران و ایجاد برخی دیگر از تشکلهای کارگری از جمله سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفت تپه، کانون مدافعان حقوق کارگر، اتحادیه آزاد کارگران ایران و همچنین تجمعات اول ماه مه توسط هزاران کارگر تهرانی در آبشار خور و بوجود آمدن فضائی پرشور در میان محافل و فعالین کارگری، این جنبش وارد دوره ای از تعرض شد که تا به امروز با فراز و فرودهایی ادامه داشته است. هر چند که ارزیابی برخی از فعالین چپ و کارگری از جنبش کارگری ایران مبتنی بر تدافعی بودن این جنبش است اما به نظر من واقعیت عینی موجود و تمامی آن چیزهایی که طی ده سال گذشته در جنبش کارگری ایران به منصه ظهور رسیده است به چیزی جز آگاهانه و تعرضی بودن این جنبش دلالت ندارد و اگر واقعیت جنبش کارگری ایران را بر متن تاریخ واقعی و عینی ایی که پس از سالها سرکوب در سال ١٣٨٣ عروج کرد و امروزه همچنان به پیش میرود قرار بدهیم به نتیجه ای جز آنچه که گفته شد نخواهیم رسید. دقیقا از همین رو و تحت فشار و تعرض این جنبش هم بوده است که ما در طول ده سال گذشته شاهد تغییراتی در خانه کارگر و دیگر تشکلهای دست ساز حکومتی و تغییر ریل آنها از نهادهایی سیاه به نهادهایی زرد بوده ایم بطوریکه کسانی که در آخرین دوران طلائی سرکوبگری هایشان در سال ١٣٨۴ زبان بریدند و محل جلسات سندیکای کارگران شرکت واحد تهران را به آتش کشیدند امروزه صحبت از تشکل مستقل از دولت و سه جانبه گرایی و سندیکا میکنند و در شرایطی که کارگران ایران دولت و کارفرمایان را در تداوم بخشی به وضعیت مشقت بار موجود در مخمصه قرار داده اند بطور ریاکارانه ای در مقام دفاع از حقوق کارگران ایران بر آمده اند و اینجا و آنجا به جای لفظ "جامعه کارگری" از لفظه "طبقه کارگر" استفاده میکنند و در دفاع از کارگران مقاوله نامه ها و حقوق جهانی آنان را به رخ حاکمان میشکند تا در جنبش رو به اعتلای کارگری ایران خود را به عنوان تشکلها و نهادهایی در سطح جناح رفرمیزم آن نهادینه کنند.
اما به این آقایان باید گفت دیر جنبیده اید و آن چنان دوره ای طولانی از همدستی با دولت و کارفرمایان را در تحمیق و سرکوب ما کارگران ایران طی کرده اید که چنین رویکردی به بخشی از شرایط زیست تان تبدیل شده است. همین دیروز بود که دم خروس خانه کارگریها و همپالگی هایشان در پس بکار بردن واژه "طبقه کارگر" به جای "جامعه کارگری" و صحبت شان از حقوق جهانشمول کارگران و مقاوله نامه های بین المللی و ادعایشان در عدم دخالت دولت در امور تشکلهای کارگری بیرون زد و در سخنرانی ها و قطعنامه شان در ورزشگاه معتمدی، قانون كار موجود را حاصل مبارزات یكصد سال گذشته جامعه كارگری شیعه!؟ نامیدند و در دفاعی ریاکارانه از امنیت شغلی کارگران، قانون کار موجود را که باعث و بانی نابود شدن تمامی دستاوردهای مبارزاتی کارگران ایران در دهه های پیشین بوده است تطهیر کردند و در دفاع از دولت روحانی به عنوان جناح مورد قبول شان به مجلس تاختند تا این دولت را که همچون خلف اش رفسنجانی در پی تعرضی بنیادین به زندگی و معیشت ما کارگران است و حداقل در این یک زمینه همسو و متحد با مجلس شورای اسلامی است از تهاجم طبقه کارگر ایران در امان نگاه دارند.
اینان با بالا رفتن سن شان و از سر دست پاچگی برای بدست آوردن موقعیتی در شرایط امروز و پیش روی ایران، چنان دچار آلزایمر و خود فراموشی شده اند که فکر میکنند ما کارگران ایران نیز فراموشکار شده ایم و فراموش کرده ایم که مسائلی از قبیل خروج کارگران کارگاههای پنج نفره و ده نفره و کارگران قالیباف از شمول قانون کار که در قطعنامه شان به عنوان مواردی از اعتراض شان به آنها اشاره کرده اند دست پخت خودشان و دولتهایی بوده است که اینان همیشه حامی اش بوده اند. اینان از حول حلیم چنان در دیگ جوشان افتاده اند که به احمقانه ترین شکلی به بهانه دفاع از امنیت شغلی کارگران قانون کاری را تقدیس کردند که باعث و بانی قراردادهای موقت و تا بدینجای کار عامل اصلی نابود شدن امنیت شغلی ٩٣ درصد از کارگران ایران بوده است. اینان چنان در واقعیت سرکوبگرانه دهه های پیشین خود مانده اند که علیرغم تمامی جان کندنهای ریاکارانه شان برای کسب موقعیتی در جنبش کارگری، قادر به فهم این مسئله نیستند که نمیتوانند بر موج ضدیت ما کارگران با ایجاد تغییرات ضد کارگری تر در قانون کار سوار شوند و ما را در موقعیت دفاع از این قانون بغایت ضد کارگری قرار بدهند و آنرا به عنوان دستاوردی آنچنانی به خورد ما بدهند. این قانون از نظر ما کارگران ایران یکی از ضد کارگری ترین قوانین کار موجود در جهان است و ما همزمان و به موازات اعتراض به ایجاد تغییرات ضد کارگری تر در آن، خواهان ایجاد تغییرات بنیادی تر در این قانون هستیم. این قانون حتی ذره ای تطهیر بردار نیست و اساسی ترین مواد آن که مربوط به ماده ٧ و رواج قراردادهای موقت است و همچنین فصل ششم آن که مربوط به تشکلهای کارگری است تماما بر علیه ما کارگران است، بر علیه زندگی و معیشت مان و هموار کننده تحمیل حداقل مزد زیر خط فقر بر ماست، به نفع کارفرمایان برای تحمیل برده وارترین شرایط بر ما کارگران و عدم پرداخت به موقع دستمزدهای ماست، بر علیه فرزندان ما و آینده آنان و در یک کلام قانون کار موجود بر علیه نفس حیات و بقا ما کارگران است چرا که بر اساس ماده 7 آن، قرارداد موقت به یگانه شکل قرارداد تبدیل شده است و بر اساس فصل ششم آن ما کارگران نمیتوانیم دست به ایجاد آن نوعی از تشکلهایی بزنیم که مدافع معیشت و امنیت شغلی ما باشند. به همین دلیل و در دفاع از زندگی خود و آینده فرزندانمان نه تنها ایجاد تغییرات ضد کارگری در قانون کار موجود مورد اعتراض ما کارگران است بلکه و مهمتر از آن کلیت قانون کار موجود مورد اعتراض مان و ایجاد تغییرات بنیادی در آن برای برچیده شدن قراردادهای موقت و برپائی تشکلهای مستقل کارگری از فوری ترین اهداف مبارزات کنونی ما کارگران ایران است.

جعفر عظیم زاده - ٣٠ آبانماه ١٣٩٣