افق روشن
www.ofros.com

مبارزۀ طبقاتی در آفريقای جنوبی


مراد عظيمی                                                                                                         جمعه ٢٨ مهر ١٣٩١

مبارزه ی طبقاتی در آفريقای جنوبی (بخش دوم)

جمعه ٢٨ مهر ١٣٩١

مثلی است می گويند: وقتی گاری به سربالائی می رسد اسب ها همديگر را گاز می گيرند. اين حکايت وضعيت کنونی جناح های سه گانه ی درون حاکميت دولت سرمايه داری آفريقای جنوبی را توصيف می کند.
«کنگره ی اتحاديه های کارگری آفريقای جنوبی، کوساتو» بر بستر امواج اعتصابات عموما «خودسازمانگريا فرا- اتحاديه ای» در معادن طلا، و اعتصابات کارگران معادن ذغال سنگ، حمل و نقل، ملوانان، آموزگانه وغيره، يازدهمين کنگره اش را، به تاريخ ٠٢/١٠/٢٠١٢، در «ميدرند» برگزار کرد. آقای «زویبلینزما واوی»، دبير کل کوساتو، در گزارشش به نمايندگان اتحاديه ها، از دولت انتقاد کرد. مطابق گزارش آقای «زويبلينزما واوی» سه محور اصلی بحران جاری عبارت اند از:
الف، بروز بحران سازمانی. در اين بحران، بوجود آمدن جناح بندی، پارتی بازی، يا رفيق بازی و گسترش فساد، دولت «کنگره ی ملی آفريقا، افريکن نشنل کانگرس» را دچار آشفتگی کرده است. از اين رو، دولت «کنگره ی ملی آفريقا» راه کاری برای تحقق اهداف منشورش ندارد.
ب، وجود بحران در حکومت، بخاطر سال ها سهل انگاری، کاستن از اعتبارات مالی و اتخاذ سياست های خصوصی سازی موسسات و خدمات عمومی... توام با گسترش فساد مزمن، و ناکامی های رهبريت در عرصه های سياسی و اداره ی امور... مآلا فعاليت دستگاه های دولتی را بسيار کند و حتی از کار انداخته است. آقای «واوی» در ادامه ی گزارشش به کنگره گفتند: عدم رفع مشکلات محلات کارگری سرراست به بحران دربخشی از موسسات دولتی مربوط می شود.
پ، گزارش به شرائط فقر، نا برابری و بيکاری بحرانی اشاره کرده، و آن ها را معلول بازتوليد ساختاری فرايند اقتصاد کشور می داند. گزارش «واوی» شرح می دهد که اين بحران سه وجهی به بروز بحران در مشروعيت دولت و فروريزی توهم کارگران نسبت به آن منجر شده است؛ به نتيجه غير عادی نيست که بسياری از کارگران در انتخابات سال ٢٠١۴ شرکت نکنند. در گزارشش، «واوی» اين سئوال را مطرح می کند: چه کسانی از ثمره ی اولين ١٨سال انقلاب(١) بيشترين سود را برده اند؟ او جواب می دهد: گزارش من نشان می دهد که از منظر اقتصادی، عمده اش سرمايه داران سود برده اند، بويژه سرمايه داران سفيد؛ و يک اقليت ناچيز از نخبگان سياه. به سخن ديگر، سودهای سرمايه داران افزايش کرده، در مقابل سهم دريافتی کارگران از« توليد ناخالص ملی، گروث نشنل پروداکشن» سقوط کرده است... درآمد واقعی و استاندارد زندگی بسياری از کارگران و خانواده هايشان بهبود نکرده است.
گزارش دبير کل کوساتو هوشدار می دهد، کارگران حق دارند به پرسند چرا عليرغم اينکه آنها بارها با آرايشان به دولت تائيديه داده اند تا به اوضاع ناهنجار جاری سامان دهد، اما، جنبش(٢) ما همچنان سياست هائی را ادامه داده است که در عمل به ساختار قدرت و امتيازات اجتماعی کنونی افزوده است. دولت با انجام تعديلات ناچيزی درساختار اجتماعی، در کنار طبقه ی بورژوزای سفيد يک لايه ی نازک بورژوازی سياه ساخته است؛ در حالی که روال زندگی در محلات فقيرنشين تغيير نکرده و کارگران همچنان درباتلاق فقر، بيماری، بيکاری و ناآگاهی غوطه ورند. مهمتراز هر چيزی، اگر جنبش ما، همچنان کارگران را مايوس کند، در آن صورت کارگران مجبور خواهند شد راه حل يا آلترناتيو ديگری را جستجو کنند.
گزارش «واوی » هم چنين ياد آور می شود که اخبار نگران کننده ای حاکی از وجود فساد و رشوه خواری گسترده در بين رهبران کارگری شيوع کرده است؛ از جمله اين احساس در بين کارگران وجود دارد که اتحاديه های کارگری با دولت تبانی کرده و آن ها را به دولت فروخته اند. دبير کل کوساتو اظهار تنها ٦ در صد از کارگران اسامی دبير کل و رئيس اتحاديه ی شان را می دانند!!
برابر با گزارش دبير کل کوساتو، دليل پيروزی «جکوب زوما» در مبارزه اش با«ثابو مبکه»، رئيس جمهور و رهبر سابق «کنگره ی ملی آفر يقا»، اين بود که او جنبش از پائين عليه «ثابو مبکه» را رهبری کرد. ولی آقای »جکوب زوما» هرگزبه وعده هايش برای انجام سياست هائی به نفع کارگران وفادار نبوده است. بالاخره، «واوی» می گويد «جکوب زوما»، به پشتوانه ی حمايت اتحاد مثلث، يعنی «کنگره ی ملی آفريقا»، «کوساتو» و «حزب کمونيست-برادر تنی حزب توده ی ايران»، در انتخابات سال ، ٢٠٠٩ بر حريفش «ثابو مبکه» پيروز شد.
معمولا رسم است که در کنگره های کارگری، بنا بر جو روحيات اعتراضی و کنش های راديکال کارگری از پائين، اين يا آن دبير کل، يا مقام، اتحاديه ی کارگری سخنرانی های تند و راديکال ايراد کنند. گزارش دبير کل «اتحاديه های کارگری آفريقای جنوبی»،کوساتو، نمونه ی روشنی از اين سنت مرسوم ساختار اتحاديه ايست. «اتحاديه های کارگران آفريقای جنوبی، کوساتو»، ستون اصلی قدرت اقتصادی و سياسی بورژوازی سياه را تشکيل داده است، تا اين تشکل عظيم در خدمت جارو کردن شرائط بردگی - مزدی بر طبقه ی کارگرآفريقای جنوبی قرارگرفته باشد. مارکس می گويد: کار کارگر، يا کار مرده ی او در هيات انسانی اش سرمايه دار، مقابل کارگرقد می کشد. هر چه بيشتر وبيشترنيروی کار کارگربه کار مرده تبديل می گردد، بهمان نسبت، کارمرده ی کلانی در هيات انسانی اش غول سرمايه دار مقابل کارگر می ايستد. و اين پايه ی بيگانگی کارگر از کارش را تشکيل می دهد. بهمين سياق و بگونه ای، قدرت اتحاديه های کارگری آفريقای جنوبی در خدمت سرمايه، همچون قدرتی بيگانه در مقابل طبقه ی کارگر آفريقای جنوبی قد کشيده است- قدرتی بيگانه از او. اکنون آقای «واوی» انتقاداتی عليه سياست های «کنگره ی ملی آفريقای جنوبی» و موضع اتحاديه های کارگری نسبت به اين دولت ايراد می کند. ولی، اکنون ١٨سال از زمان به اصطلاح لغو آپارتايد و به قدرت رسيدن بورژوازی سياه می گذرد. در طول اين مدت، «اتحاديه های کارگری آفريقای جنوبی» يک پايه ی اصلی تداوم حاکميت بورژوازی سياه و استثمار وحشيانه ی طبقه ی کارگر آفريقای جنوبی بوده است.
دولت آپارتايد آفريقای جنوبی سابق، صرفا دولت برتری رنگ پوست سفيد بر رنگ سياه نبود. تحقير پوست سياه نماد وحشی ترين نوع استثمار کارگر سياه به دست بورژازی سفيد بود. دقيقا نگرش نژاد سفيد به نژاد سياه تلقی رومی ها از برده بوده است. برده به زبان رومی يا لاتينی، يعنی ابزاری که حرف می زند- وکل انسترامندوس. ابزار احساس و ادراک ندارد. درانتقال قدرت سياسی به بورژوازی سياه، در ظاهر تبعيض بر رنگ پوست ملغی شد، همين و بس. شرائط کار ارزان طبقه ی کارگر آفريقای جنوبی باقی ماند. گفتيم تبعيض پوست به ظاهر برچيده شد. چندی پيش يک کارگر سفيد در معدن کشته شد. تمام کارگران سياه، به پاس همبستگی طبقاتی و ادای احترام به رفيق از دست رفته دست از کار کشيدند، و معدن مربوطه تعطيل شد. زمانی بعد، يک کارگر سياه در معدن کشته شد، آب از آب تکان نخورد. شما، «اتحاديه ی کارگران معدن» را داريد، و اين اتحاديه به حزب کمونيست(حزب توده) وابسته است. به پاس احساس همدردی و همبستگی با کارگر کشته شده ی سياه، مرحبا به حزب کمونيست(حزب توده) واتحاديه ی معدنچيان آفريقای جنوبی! اکنون، نگاهی به موضع گيری دو تا از اتحايه های درون «کنگره ی اتحاديه های کارگری آفريقای جنوبی» نسبت به گزارش «کنگره ی اتحاديه های کارگری آفريقای جنوبی» بياند ازيم. «اتحاديه ی معدنچيان آفريقای جنوبی»، بخاطر محکوم کردن کارگران اعتصابی معدن «ماريکانا» و حمايت از پليس در قتل و عام معدنچيان، با وخيم ترين بحران کارگری روبروشده است. اين اتحاديه و «اتحاديه ی دموکراتيک آموزگاران »(٣) از گزارش تند «واوی» انتقاد کردند. «فرانس بالنی» «دبير کل اتحاديه ی ملی کارگران معدن» از گزارش «واوی» انتقاد کرده و مصرانه از دبير کل «کوساتو» خواست با «کنگره ی ملی آفريقا» محترمانه برخورد کند، نه اينکه بخواهد نظرش را بر آن ديکته کند. «اتحاديه ی دموکراتيک آموزگاران»، به کاربرد مکرر از واژه ی «بحران» در سرتاسر سند گزارش اعتراض کرد. بی انصافی نخواهد بود اگر بگوئيم، از منظر اين دو اتحاديه اتفاقی نيافتاده بود، و می بايستی گزارش دبير کل «کوساتو» توجهش به تهنيت و تمجيد از «کنگره ی ملی آفريقای جنوبی» معطوف می شد. آقای «گود مانتاشاهه» دبير کل «کنگره ی ملی آفريقای جنوبی» با قيافه ی حق به جانبی گفتند: گزارش کوساتو تلاش دارد بين «کنگره ملی آفريقا» و اعضايش فاصله بياندازد.او ادامه داده می گويد، «کنگره ی ملی آفريقا» از طرف اعضای سرخورده اش مورد حمله قرار گرفته و «کوساتو» اغلب می خواهد با اين نظرات هم صدا گردد. کوساتومی خواهد به صف سر و صدای کر کننده ی معترضين پيوسته، بطور تاکتيکی با نيروهای ديگر متحد شود، ولی هنوز بر پايه ی استراتژيک متحد «کنگره ی ملی آفريقا» باقی بماند. «کوساتو» بايد دست از تحريف حقايق برای مخدوش کردن مشروعيت «کنگره ی ملی آفريقا» بردارد. حزب کمونيست(حزب توده) و «کنگره ی ملی آفريقای جنوبی» از کوساتو درخواست کردند انتقاداتش به هر دو سازمان را از سند گزارش پاک کند.
ولی، در واقع، «واوی» دبير کل کوساتو به «کنگره ملی آفريقای جنوبی»، يا دولت حمله نمی کند، بلکه به مثابه يکی از متحدان «کنگره ی ملی آفريقای جنوبی» به دولت هوشدار می دهد. پيام «واوی» می گويد: اگر «کنگره ی ملی آفريقای جنوبی» قصد دارد همچنان بر مسند قدرت تکيه کند، و جلو انقلاب کارگری را سد کند، در آن صورت، دولت بايد سياست هايش را تعديل دهد. و کارگران مشاهده کنند که «کنگره ی ملی آفريقا» قدم هائی برای کاستن از زياده روی هايش انجام می دهد، و حداقل اقداماتی برای تخفيف درد و رنج طبقه ی کارگر انجام می دهد.
ولی واقعيت اين است که، «کوساتو» تاکنون نقش محوری در بازداشتن طبقه ی کارگر در گسستن از «کنگره ی ملی آفريقا»، به مثابه حزب سياسی بورژوازی سياه، بازی کرده است. امروز، امواج اعتصابات در پس کشتار کارگران معدن «ماريکانا»، به اين نقش کوساتو آسيب رسانده است. به هنگام برگزاری کنگره، بيانيه ای در رابطه با کشتار کارگران ماريکانا تدوين گرديد. از جانب دولت يا «کنگره ی ملی آفريقا»، «گو ماتاشه» به لحن متن بيانه اعتراض کرده و گفتند: کوساتو می بايستی حمله ی ضد-انقلاب(٤) به «اتحاديه ی معدنچيان»،و هم چنين کيسه بوکس قرار دادن اين اتحاديه و بسط دادن آن به «کنگره ی ملی» و «حزب کمونيست» را در نظر می گرفتند. آقای «گو ماتاشه»، دبير کل «کنگره ی ملی آفريقای جنوبی»، به سخنانش ادامه داده و گفتند: ضد-انقلاب مناطق ممنوعه برای نيروهای مترقی و نواحی آزاد شده برای خودش بپا کرده است.(۵ ) اعتصابات کارگری و «کنگره ی اتحاديه های کارگری آفريقای جنوبی»
پيش از بررسی اعتصابات فرا-اتحاديه ای،، يا خود سازمانگری کارگران، يا گربه وحشی-وايلد کت، و به عبارتی اعتصابات غير قانونی، بند هائی از قانون کار مندرج در قانونی اساسی آفريقای جنوبی مشعر بر حق اعتصاب را ياد آور شد. همچنين، فراموش نکنيم که دولت آفريقای جنوبی، يک دولت دموکراتيک و سکولار، يا غير مذهبی است. برابر با قانون کار، اعتصاب حق پايه ای قانونی هر کارگر است. حق اعتصاب مشمول محدوديت های معينی است. شرائط زير در قانون کار کارگری گنجانده شده اند: ١- تعريف اعتصابات و بستن در کارگاه بر روی کارگران
٢- ممنوعيت اعتصابات کارگری و بستن در کارگاه بر روی کارگر از طرف سرمايه داران
٣- برای اينکه کارگران از پشتيبانی اتحاديه، يا به عبارت ديگر حمايت قانون در اقدام به اعتصاب برخوردار گردند، آن ها بايد مقررات قانونی اعتصاب را رعايت کنند.
۴- شرائط اعتصاب ثانوی (اعتصابات حمايتی)
۵- پيکت کردن(۶)
٦-ممنوعيت اعتصاب در موسسات اساسی و موسسات سرويس دهنده.
ملاحظه می شود که حق اعتصاب کردن محدوديت دارد.
تا زمان خانم تاچر، نخست وزير اسبق انگلستان، که با پشتيبانی حزب کارگر و «کنگره ی اتحاديه های کارگری» اين کشور محدوديت های قانونی شديدی عليه اعتصابات کارگری تصويب کرد؛ کارگران از حق اعتصاب برخوردار بودند. وقتی کارگران کارگاهی قصد اعتصاب داشتند، در فضای آزاد مجمع عمومی يا متينگ کارگری تشکيل می دادند. در متينگ عمومی يا مجمع عمومی، کارگران در کنار همديگر احساس قدرت می کردند. در پايان سخنرانی رهبری اتحاديه درون کارخانه ، شاپ استيوارد، کانونر و مقامات اتحاديه از بيرون از کارخانه، کارگران با بالا بردن دست ها بر له يا عليه اعتصاب رای می دادند. اکنون تمام دول سرمايه داری در چهار گوشه ی جهان با قوانين محدود کننده ی خانم تاچر آشنا هستند، منجمله دولت دموکرات آفريقای جنوبی.(هم اکنون، اعتصاب در سرمايه داری ايران غير قانونی است. برفرض محال، اگر روزی دولت سرمايه داری ايران اقدام به اصلاحات دموکراتيک نمايد و يا دولتی دموکراتيک جانشين آن گردد. بی هيچ شبهه ای، در بهترين حالت، دولت به اصطلاح دموکراتيک ايران فردا همين قوانين حق اعتصاب مشابه با آفريقای جنوبی را تدوين خواهد کرد. به باور من، حق اعتصاب بی قيد و شرط، خوستی فرا-سرمايه داری، و به مثابه يک شعار برای سرنگونی روابط بردگی-مزدی معنا می دهد).

اعتصابات فرا-اتحاديه ای، يا خود سازمانگری کارگری،

يا از پائين يا اعتصاب گربه وحشی- وايلد کت، در آفريقای جنوبی

عمدتا اعتصابات نزديک به سه ماه گذشته از پائين و مستقل از «اتحاديه ی کارگران معدن» سازماندهی شده اند. همچنين، بايد حمايت «اتحاديه ی کارگران معدن و ساختمان» از اعتصاب کارگران معدن را ياد آور شد. عده ای از کارگران معدن، در اعتراض عليه سياست های آشکارا سازشکارانه ی اتحاديه ی معدنچيان، اين اتحاديه را ترک کرده و عضويت «اتحاديه ی معدن و کارگران ساختمانی»» را پذيرفته اند. اعتصابات فرا-اتحاديه، يا خود سازمانگر يا معروف به اعتصابات گربه وحشی از پائين توسط گوناگون ديگری تشويق به اعتصاب شدند، به نتي فعالين کارگری سازماندهی شدند. به دليل اينکه اعتصاب گربه وحشی مستقل از اتحاديه سازماندهی شدند، رهبری «اتحاديه ی کارگران معدن» از اين اعتصابات پشتيبانی نکرد. از اين رو، اين کارگران نه تنها از استفاده از امکانات متداوال همچون سالن، بلکه از حق به هم آمدن نيز محروم شدند. پليس از تشکيل تجمعات کارگری، چه در خارج از محلات کارگری و يا داخل حلبی آباد ها مانع می شد. پليس چه بيرون از و چه درون محلات کارگری به کارگران حمله کرده و تعدادی از کارگران را کشتند. حتی، برای جلوگيری از حمله ی پليس به تجمعات شان، کارگران مجبور شدند به تپه ها و کوه های اطراف معادن و حلبی آباد ها پناه به بردند. ولی، هنوز پليس از دور و هليکوپتر از بالا کارگران را می پائيدند. صرف نظر از در خواست بالای افزايش دستمزد از طرف کارگران معدن، اتحاديه موافق اعتصاب نبود و از کارگران می خواست بر سرکارشان برگردند. يک دليل مخالفت اتحاديه با اعتصاب کارگران، قرار داد های دسته جمعی بين «اتحاديه ی کارگران معدن» با سرمايه داران بود، که قانونا اتحاديه را موظف می کرد تا پايان قرار داد دسته جمعی به آن وفادار بماند. البته، اين رعايت قانونی حتما لازم الاجرا نيست، و به توازن قدرت بين کارگران و سرمايه داران بستگی دارد. به يمن همين اعتصابات از پائين يا فرا-اتحاديه ای کارگران معدن، کارگران اتحاديه های جه پيش از موعد پايان قرار داد دسته جمعی دستمزدهايشان افزايش کرد

قراراردادهی دسته جمعی دوجانبه

قرارداد دسته جمعی به دوگونه کنش متفاوت تقسيم می شود: یکم، قرار داد دسته جمعی از پائين، بين کارگران با سرمايه دار منعقد می شود. اين گونه از قرارداد دسته جمعی، جزئی از فرايند مبارزه ی طبقه ی کارگر با سرمايه را در وجه اقتصادی شامل می شود. دوم، قرار داد دسته جمعی از بالا، يا بين اتحاديه و سرمايه دار. توجه ما به اين دومی است. قراردادهای دسته جمعی بين اتحاديه ها و سرمايه داران، نه يک مقوله ی ساده و يک سويه، يعنی به تنهائی افزايش دستمزد کارگران، بلکه نماد وحدت دو مقوله ی متضاد را شکل می دهد. قرار دادهای دسته جمعی برای افزايش دستمزد، توافقی از بالا بين سرمايه دار و مقامات اتحاديه منعقد می شود. سپس، وظيفه ی اتحاديه ايجاب می کند که بتواند کارگران را به قبول آن قانع کند. به سخن ديگر، اين توافق را به کارگران بفروشد. با قرار داد دسته جمعی،از يک سو چند در صدی به دستمزد کارگران افزوده می شود. از سوی ديگر، با قرارداد دسته جمعی اتحاديه مشروعيت روابط سرمايه داری را پذيرفته و برابر با خواست و مقدورات سرمايه با سرمايه دار معامله میکند- يا آنچه چانه زنی اش می نامند.
اتحاديه ملزم می شود، احترام کارگران به قرار داد دسته جمعی را تامين کند؛ و هر جا مشاهده کرد، کارگران قرار داد دسته جمعی را می شکنند، جلو آنها به ايستد. برخوردی که «اتحاديه ی کارگران معدن» با کارگران اعتصابی کرد، و از آن ها خواست هرچه زو دتر دست از اعتصاب کشيده و بر سر کار بر گردند-مطالبه ی افزايش دستمزد حرفی است مفت . کشتار کارگران و وقايع بعد، معلول همين امتناع و پافشاری اعتصابات از پائين برای واست افزايش دستمزد بود.در خصوص وجه افزايش دستمزد در قراردادهای دسته جمعی بين اتحاديه ها و سرمايه داران، نگاهی به وضعيت معيشت طبقه ی کارگر آفريقای جنوبی به زخمتی نشان می دهد که اين قرار دادها کاملا يک طرفه و به نفع طبقه ی سرمايه دار بسته شده اند. در انعقاد قرار دادهای اين چنينی رهبری اتحاديه های کارگری آفريقای جنوبی تا مرز خيانت به کارگران پيش رفته اند.

بيلان مبارزه ی طبقاتی در آفريقای جنوبی

هنوز نزديک به سه ماه از آغاز اعتصابات می گذرد، و عليرغم تمامی طرفند های کل بورژوازی آفريقای جنوبی و شرکت های فرا-ملی اعتصاب در معادن کاملا پايان نيافته است.
به يمن اعتصابات عمدتا فرا-اتحاديه ای کارگران معدن:
١- هم دستمزدهای کارگران معادن و هم کارگران صنايع و خدمات گوناگون ديگری افزايش کرده است. آفريقای جنوبی ٨٠ در صد کل طلا و پلاتين دنيا را استخراج می کند. سرمايه های آمريکائی و انگليسی صاحبان معادن طلا از افزايش دستمزدهای کارگران دلچرکينند. پژواک تاثيرات اعتصاب در معادن طلا و پلاتين فراتر از بورس آفريقای جنوبی به بازار های بازار های مهم ی بورس و بانک های عظيم- نظير پی جی مورگان رسيد. صحبت هائی همچون خروج سرمايه ها از آفريقای جنوبی زمزمه می شود. ولی، اين ها نيک آگاهند که با بيرون کشيدن سرمايه از آفريقای جنوبی، جائی ذخاير بالقوه ی معادن طلا مشابه معادن طلای آفريقای جنوبی برايشان سراغ نيست. پس، مجبورند دندان روی جگر بگذارند.
٢- جکوب زما، رئيس جمهور آفريقای جنوبی به تاريخ ١٨/١٠/١٢در سخنرانی اش با تلخی گفتند: اضافه بر از دست دادن مبالغ قابل توجهی ارز، بواسطه ی تعطيلی معادن، به اعتبار آفريقای جنوبی برای جلب سرمايه ی خارجی لطمه وارد شده است.
٣- مارکس دستاورد اعتصابات را فراتر از افزايش دستمزد و بهبود در معيشت زندگی و شرائط کار، اهميتش را در وجه سياسی می بيند. در اعتصابات فرا-اتحاديه ای و گربه وحشی، کارگران معدن چهره و ماهيت ضد کارگری هر سه تا از اعضای اتحاد مثلث، «دولت، يا کنگره ی ملی آفريقا»، «کنگره ی اتحاديه های کارگر» و حزب کمونيست(حزب توده ی آفريقای جنوبی) را تجربه کردند.
۴- کارگران معادن با اقدام به سازماندهی اعتصاب از پائين- جدا از اتحاديه- و پاره کردن کارت عضويت «اتحاديه ی معدنچيان آفريقای جنوبی»، تجربه ی نوينی برای طبقه ی کارگر آفريقا و فراتر به ارمغان آوردند.
۵- به سررسيدن امواج اعتصابات آفريقای جنوبی، پايان مبارزه ی طبقاتی در آفريقای جنوبی نيست. در ظرفيتش، اعتصابات به شرائط کارارزان و براين پايه به فرايند توليد سود سرمايه داری آفريقای جنوبی ضربه زده است. در تلاششان برای بازپس گيری شرائط سود دهی سرمايه، بورژوازی بومی و شرکت های فرا-ملی آرام نخوهند نشست. در قطب کارگری، طبقه ی کارگر آفريقای جنوبی نه با متحمل شدن يک شکست، بلکه با پيروزی اقتصادی و آگاهی سياسی معينی از يکی از ميدان ها ی مبارزه ی طبقاتی بيرون آمده است. طبقه ی کارگر آفريقای جنوبی، با غنای توشه ی تجربيات کسب شده ی اين دوره قدم در مبارزات طبقاتی آينده خواهد گذاشت.

مراد عظيمی - ١٩/١٠/٢٠١٢

توضيحات
١- منظور «واوی» از انقلاب، به پيروزی مبارزه ی ضد آپارتايد و به قدرت رسيدن بورژوازی سياه درسال ١٩٩۴ اشاره دارند. در بخش اول مبارزه ی طبقاتی در آفريقای جنوبی، من نشان دادم تحت چه شرائطی حکومت از اقليت نژاد پرست سفيد به بورژوازی سياه منتقل شد.
٢- اتحاد مثلث، با رهبريت کنگره ی ملی آفريقا
٣- قرار گرفتن اتحاديه ی آموزگاران آفريقای جنوبی در زير چتر «کنگره ی کارگران آفريقای جنوبی» نشان میدهد که آموزگاران آفريقائی درک طبقاتی پيشترفته تری به نسبت معلمان ايرانی دارند. ظاهرا، آموزگاران ايرانی خود را در زمره ی طبقه متوسط دانسته، و قرار گرفتن در کنار طبقه ی کارگر را دون شان خود می شمارند.
۴- رئيس «کنگره ی ملی آفريقای جنوبی» به کارگران اعتصابی مهر ضد-انقلاب می زند. ما با کاربرد اين واژه از سوی حکومت سرمايه داری ايران آشنا هستيم.
۵- رئيس کنگره ی آفريقای جنوبی حفاظت کارگران اعتصابی از محلات کارگری و مبارزه در معادن عليه پليس و حملات عوامل «اتحاديه ی کارگران معدن» به کارگران اعتصابی را مناطق آزاد شده می نامد.
٦- دراعتصابات کارگری، از واژه ی پيکت در دو مورد استفاده می شود:يکم، کنش کارگران اعتصابی جلو کارخانه ی خودی دوم، کارخانه يا کارخانه های ديگری که رابطه ی توليدی با کارخانه ی کارگرانی اعتصابی دارد. معمولا، اين دومی را پيکت سيار، يا فلاين پيکت، می نامند. پيش از مصوبات تحديد کننده ی اعتصاب از سوی خانم تاچر، برای توفيق اعتصاب کارگران اعتصابی بهر تعدادی جلو دروازه ی کارخانه گرد می آمدند. کارگران اعتصابی تلاش می کردند مانع ورود کارگران اعتصاب شکن به کارخانه گرديده؛ و کارگرانی را که هنوز به اعتصاب نه پيوسته بودند، تشويق می کردند به اعتصاب ملحق شوند. همچنين، با ارسال گروه هائی کارخانه يا کارخانه های ديگری را آماج پيکت قرار می دادند. با تصويب قوانين ضد-کارگری پيکت جلو کارخانه محدود شده و پيکت جلو کارخانه های ديگر غير قانونی شده است.

*******************

مبارزه ی طبقاتی در آفريقای جنوبی (بخش اول)

سه شنبه ٢١ شهریور ١٣٩١

کارگران معادن طلای سفيد(پلاتين) آفريقای جنوبی در ازاء کار پر خطر و شاق مته کردن سنگ ها در هوای داغ و سنگين در درون تونل های معادن عميق ماهانه ۴٠٠ دلار دستمزد می گيرند. اين ها کارگران ماهر هستند. اغلب کارگران از فواصل دور برای کار به معدن مسافرت می کنند. آنها شبها در اطاقک های هفت نفری کنار همديگر می خوابند. اين کارگران معدن، تنها به هنگام تعطيلی به ديدن خانواده هايشان می روند. بسياری از اين معدنچيان بايد با اين دستمزد زير خط فقر هزينه ی زندگی خود و تا ١٠ نفر از افراد خانواده و خويشاوندان را تامين کنند. برای نمونه، يک نفر کارگر معدن در مصاحبه اش با مصاحبه گر می گويد:
الف، من ماهانه بايد ٨۵٠* رند بابت هزينه ی اتوبوس فرزندانم به مدرسه را پرداخت کنم.
ب، من ماهانه بايد ٧٠٠ رند برای بليط اتوبوسم هزينه کنم.
پ، من ماهانه بايد ٨٠٠ رند کرايه ی منزل بپردازم. بدين ترتيب، سه قلم مخارج ماهانه ی اين کارگر معدن ٢٣۵٠ رند می شودد. اگر اين هزينه ها را از دستمزد ماهانه ی ۴٠٠ دلار يا برابر با ٣٢٠٠ رند کسر کنيم، مبلغ ٩۵٠ رند يا ١١٩دلار برای مابقی هزينه های ماهانه ی اين کارگر معدن و خانواده اش باقی می ماند! اين دستمزد های زير خط فقر به دلايل:
يکم، سازش طبقاتی کوساتو، يا «کنگره ی اتحاديه های کارگری آفريقای جنوبی»، و به تبع آن اتحاديه يا سنديکای کارگران معدن با طبقه ی سرمايه دار آفريقای جنوبی. به سخن ديگر، اين نهاد های به اصطلاح حافظ منافع اقتصادی - البته نه سياسی- در تبانی با طبقه ی سرمايه دار زمينه ساز شرائط کار ارزان يا بردگی مزدی زير خط فقر طبقه ی کارگران آفريقای جنوبی شده اند.
دوم، نرخ بالای بيکاری. در نظام سرمايه داری، وجود ارتش کارگران بيکار رقابت در درون کارگران بيکار را تشديد می کند. سرمايه داران از ارتش بيکاران، به عنوان ابزار کارسازی، برای پائين نگهداشتنن دستمزد کارگران استفاده می کنند. جدول زير، آمار رسمی نرخ بيکاری آفريقای جنوبی را حدود ٢۴ در صد نشان می دهد.البته، اين نرخ بيکاری يک رقم بالائی است. ولی برابر با برآوردهای غير رسمی نرخ بيکاری طبقه ی کارگر آفريقای جنوبی تا رقم وحشتناک ۵٠% می رسد. اين برآورد دومی چندان هم مبالغه آميز نيست. هزاران کارگر از کشورهای مجاور، مانند بوتسوانا، در جستجوی کار به آفريقای جنوبی می آيند. در بی توجهی «کنگره ی اتحاديه های کارگری آفريقای جنوبی» نسبت به موقعيت بی حقوقی کارگران مهاجر، اين کارگران وامانده نيروی کارشان را به ثمن بخس می فروشند. طبيعی است که مديران معادن ترجيح می دهند کارگر مهاجر با دستمزد پائين تر را استخدام کنند. از اينرو، موقعيت بی پناه و متاسل کارگران مهاجر اهرم فشاری هم برای افت هر چه بيشتر دستمزدها و هم افزايش رقم بيکاری کارگران بومی عمل می کند.
سوم، استخدام کارگران قرار دادی. نا سلامتی در آفريقای جنوبی، حق تشکل به رسميت شناخته شده است؛ و «کوساتو»، يا «کنگره ی اتحاديه های کارگری» بازوی اقتصادی(١) طبقه ی کارگر اين کشور را تشکيل می دهد. اما، وجود قرار دادهای موقت چهره ی واقعی کوساتو، يا «کنگره ی اتحاديه های کارگری آفريقای جنوبی» ، به مثابه کارگزار طبقه ی سرمايه دار در درون طبقه ی کارگر آفريقای جنوبی، را فاش می کند. عليرغم وجود تشکلات کارگری و در راسش «کنگره ی اتحاديه های کارگری» با بوروکراسی عريض و طويلش، کارگر آفريقای جنوبی از تامين شغلی محروم می باشد.
چهارم، بالاخره، و مهمتر اينکه، بعد از به اصطلاح انحلال آپارتايد در دو دهه ی پيشتر، حلبی آباد ها نه کمتر بلکه همچون قارچ رشد کرده اند. حلبی آباد ها مظهر کارگران بيکار، يا شاغل با دستمزدهای زير خط فقر، و محله های زيست کارگری فاقد ابتدئی ترين امکانات زندگی اند. بنا به دلائل بالا، ادعای وجود کارگران بيکار تا رقم ۵٠% درصد تخمين غير محتملی نيست.



جدول نرخ بيکاری رسمی در آفريقای جنوبی

در آفريقای جنوبی دستمزدهای زير خط فقر و نرخ بسيار بالای در صد بيکاری را بايد در ساز و کار تقسيم کار جهانی ديد. ساختار اقتصادی سرمايه داری آفريقای جنوبی برپايه ی کار ارزان بنا شده است. مقايسه ی سرمايه داری آفريقای جنوبی با سرمايه داری ايران نشان می دهد که، بر خلاف سرمايه داری ايران، شرائط استمرار وجود کارگر ارزان و فرايند استثمار فوق سود در سرمايه داری آفريقای جنوبی را ساختار دموکراسی سرمايه داری يا دموکراسی بورژوائی فراهم کرده است. در آفريقای جنوبی سنديکا ها يا اتحاديه های کارگری نقش متمدنانه ی تامين شرائط کار ارزان را ايفا می کنند. اما، به محض اينکه ساز و کار «کنگره ی اتحاديه های کارگری» برای مهار کردن کارگران در خدمت فوق استثمار طبقه ی کارگر آفريقای جنوبی رنگ باخت، سرمايه داری آفريقای جنوبی به سياست سرکوب عريان برادرش سرمايه داری ايران دست می يازد. و دنيای سرمايه داری با خجالت و سرافکندگی نظاره گر صحنه های تلويزيونی قتل و عام کارگران معدن- نه طبقه ی متوسط ترجيع بند سرمايه داری جهان - توسط پليس آفريقای جنوبی دموکرات می شود!

خيزش طبقه ی کارگر آفريقای جنوبی
در اواخر جولای ٢٠١٢، شرکت های توليد کننده ی پلاتين اظهار کردند به بواسطه ی کاهش تقاضای بازار به پلاتين، آنها با اضافه توليد پلاتين مواجه شده اند. شرکت « انگلو پلاتينيم » ٧۵٠ نفر کارگر معدن را بيکار کرد. در حقيقت ادعای عقلائی کردن توليد پلاتين بهانه ای برای تشديد باز هم بيشتر استثمار کارگران معدن بود. چرا که اقبال به توليد اتومبيل با سوخت پائين تر و بوم پسند، هم نياز به مصرف پلاتين در دستگاه کاتاليزی اتومبيل و هم ساخت سلول باطری اتومبيل را زياد کرده است. افزايش تقاضای بازار برای پلاتين قيمت اين فلز را ترقی خواهد داد. مطابق برآورد يک تحليل گر بازار پلاتين، ، تنها آمريکا برای تامين پلاتين لازم برای توليد اتومبيل های جديد در سال ٢٠١٢ مبلغ ۵ ميليارد دلار هزينه خواهد کرد.
اعتراض از شرکت انگلو پلاتينيم به معدن «ماريکانا» از شرکت انگليسی«لانمين » کشيده شد. کارگران معدن «ماريکانا» مطالبه ی افزايش ٣٠٠ در صد دستمزد ماهانه يا افزايش دستمزدها از ۴٠٠ دلار به ١٢٠٠ دلار نمودند. سرمايه داران عادت کرده اند، حتی به مطالبه ی افزايش يک تا چند درصد دستمزد کارگران روی ترش نشان دهند. مديرت جيغ و داد سرداد که، اينها متوجه نيستند، مگر می شود سيصد در صد دستمزدها را افزايش داد. اين ها می خواهند صنعت معدن را ورشکست کنند. ولی برخلاف داد و فرياد صاحبان معادن پلاتين، مطالبه ی سه برابر افزايش دستمزد در معادن آفريقای جنوبی هرگز خواستی بی سابقه نبوده است. کارگران معدن در سال ١٩۴٦ خواهان پنج برابر يا %۵٠٠ افزايش دستمزد شده بودند. از منظر صاحبان معادن، معدنچيان زياده روی می کنند. ولی مطابق خبر تاريخ ٢٠١٢/٠٩/٧، مديران ارشد شرکت ها ١٧٣۵ برابر دستمزد متوسط ماهانه ی يک نفر کارگر معدن حقوق دريافت می کنند.
مطالبه ی افزايش ٣٠٠ درصد دستمزد ماهانه، يا بالاتر رفتن دستمزدها از ۴٠٠ دلار به ١٢٠٠ دلار، گواه براين است که الف: معدنچيان در زندگی و استثمار روزانه دريافته اند که دستمزدشان نسبت به هزينه ی زندگی متعارف يک نفر کارگر معدن در قرن بيست و يکم بسيار نازل است. تامين چنين امکانات زندگی نياز به افزايش سيصد در صد دستمزد ماهانه بستگی دارد.
ب، و به تبع اولی، نرخ فوق سود سرمايه داران شرکت های معادن پلاتين و طلا آن چنان بالاست که افزايش ٣٠٠ در صد دستمزد برای کارگران معادن را مقدور می کند. در جواب به اعتصاب کارگران معدن، مديريت اعلام کرد، اگر کارگران معدن تا فردا به اعتصاب شان پايان ندهند، همه را اخراج خواهد کرد. اما، عليرغم التيماتوم مديريت اعتصاب ادامه يافت. روز ٢٠١٢/٠٨/ ٠٩ ،بين کارگران اعتصابی و «اتحاديه ی معادن آفريقای جنوبی» در گيری رخ داد. درحمايت از پايان دادن به اعتصاب و از سرگرفتن کار، «اتحاديه ی کارگران معادن » معدنچيان را به رفتن بر سر کار تشويق می کرد. متقابلا، کارگران اعتصابی تلاش می کردند مانع از رفتن کارگران اعتصاب شکن بر سرکار شوند. «اتحاديه ی کارگران معدن» مطالبه ی ٣٠٠ در صد افزايش دستمزد از سوی کارگران معدن را خواستی غير واقعی ارزيابی می کرد! در درگيری روز ٢٠١٢/٠٨/٠٩ تعدادی زخمی و هشت نفر کشته شدند، که دو نفرشان از نيروهای پليس بودند. بالاخره، ادامه ی اعتصاب کارگران معدن در روز ٢٠١٢/٠٨/١٦ منجر به قتل عام ٣۴ نفرکارگر معدن و زخمی شدن تعدادی و دستگيری ٢٧٠ نفر از کارگر «معدن لانمين» توسط پليس سرمايه گرديد.
پيش از ادامه ی مطلب و بررسی واکنش دولت سرمايه داری آفريقای جنوبی و «کنگره ی اتحاديه های کارگری» سرمايه سالار نسبت به واقعه ی هولناک کشتار کارگران معدن، بی مناسبت نيست يک نگاه گذرا به گذشته ی آفريقای جنوبی افکنده شود.
از سال ١٦۵٢، مهاجرين هلندی، معروف به بوئر، مستعمراتی در آفريقای جنوبی تاسيس کردند. تا سال ١٨٦٧، که در تلاقی بين «ناحيه ی اورنج و رودخانه ی وئال ريورس» معادن الماس کشف شدند؛ در کنار اقتصاد سنتی مردم بومی، بوئر ها به دامداری و کشاورزی مشغول بودند. سپس در سال ١٨٨٦، معادن طلا در «وی واترسند» کشف شد. کشف معادن الماس و طلا موجد بازتاب های اقتصادی وسياسی در آفريقای جنوبی گرديد. برای تسلط بر معادن الماس و طلا، امپرياليسم انگلستان ابتدا جنبش مقاومت ملی را به خاک و خون کشانيد. سپس ، دو بار، از سال ١٨٨١- ١٨٨٠ و سپس از سال ١٩٠٢-١٨٩٩، با بوئر ها جنگيد و آنها را شکست داد. بهره برداری از معادن الماس و طلا نياز به کارگر داشت. بدين ترتيب با اقتصاد سرمايه داری، از اواخر قرن نوزدهم طبقه ی کارگر آفريقای جنوبی زاده شد. و از همان زمان، طبقه ی کارگر آفريقای جنوبی تحت ستم مضاعف استثمار بردگی مزدی و تبعيض نژادی قرار گرفت.
در آفريقای جنوبی، اغلب اتحاديه های اوليه ازمهاجرين بوئر سفيد پوست تشکيل شدند. «کنفدراسيون کارگران آفريقای جنوبی»، طرفدار سياست برتری نژادی در استخدام کارگران بود. در سال ١٩١٧، اولين اتحاديه های سازمانگر کارگران سياه پوست ظاهر شدند. طی دو سال اتحاديه های کارگران صنعتی و تجاری توسعه يافتند. در دهه ی ١٩٣٠ «شورای کارگران و اصناف آفريقای جنوبی» توانست بيشتر کارگران آفريقای جنوبی را متشکل کند. «شورای کارگران و اصناف آفريقای جنوبی» مخالف نژادی پرستی بود، و حق وابسته شدن اتحاديه های کارگران سياه پوست به شورا را به رسميت شناخت. همچنين شورا خواهان به رسميت شناختن حقوق اتحاديه ای کامل برای اتحاديه های کارگران سياه شد. بعضی از اتحاديه های کارگران سياه به « شورا...» پيوستند. در حالی که در دهه ی ١٩۴٠، مابقی اتحاديه های کارگری سياه به «شورای اتحاديه های کارگران غيراروپائی»(٢) ملحق شدند. اين تشکل توانست تا سال ١٩۴۵ به بالاترين تعداد اتحاديه و کارگران عضو، ١١٩ اتحاديه با ١۵٨٠٠٠ کارگر، رشد کند. در سال ١٩۴٦، «شورای اتحاديه های کارگران غير اروپائی » بهمراه کنگره ی ملی آفريقا و حزب کمونيست آفريقای جنوبی اتحاديه ی کارگران معدن فرا خوان اعتصاب عمومی دادند. پليس وحشيانه اعتصاب عمومی را سرکوب کرد. اين سرکوب جزئی از سر بلند کردن «حزب ملی نژاد پرست اقليت سفيد » وسرکوب وحشيانه ی تمامی اتحاديه های کارگری سياه گرديد.
در سال ١٩۵۴، دولت «شورای کارگران و اصناف آفريقای جنوبی»، را منحل کرد؛ و اجازه داد «شورای اتحاديه های آفريقای جنوبی» بجای اولی تشکيل گردد. در اين تشکل تازه، تنها کارگران سفيد، دورگه و آسيائی و کارگران سياه- در تشکل های تابع به سياست های نژاد پرستی- می توانستند به شورا وابسته گردند. اتحاديه های کارگری سياه مستقل از وابسته شدن به آن محروم شدند. از اينرو، ١۴ اتحاديه ی سابق از «شورای کارگران و اصناف آفريقای جنوبی، « اتحاديه های آفريقای جنوبی را تاسيس کردند. سپس، با پيوستن شورای اتحاديه های کارگری غير اروپائی «کنگره ی اتحاديه های کارگری آفريقای جنوبی»، بازوی کارگری «کنگره ی ملی آفريقای جنوبی»، را تشکيل دادند. در سال ١٩٦١ ، «کنگره ی اتحاديه های کارگری آفريقای جنوبی، کوساتو» حدود نيم ميليون نفر کارگر را سازماندهی کرد. ولی ، زير پيگرد سياسی «کوساتو» مجبور به فعاليت زير زمينی گرديد. و مآلا، جنبش اتحاديه ای به مدت يک دهه خفه شد. در سال ١٩٧٩، «فدراسيون اتحاديه های کارگری» تشکيل گرديد. سپس، در سال ١٩٨٠ ، نهاد اخير به «شورای اتحاديه های کارگری آفريقای جنوبی» متحول شد. در سال ١٩٨٢ ، اتحاديه ی ملی معدنچيان »، به مثابه بزرگترين اتحاديه ی آفريقای جنوبی تشکيل گرديد، که بموازات فعاليت اقتصادی قويا درگير مبارزه ی سياسی(٣) عليه «حزب ملی نژاد پرست» حاکم گرديد. «اتحاديه ی کارگران معدن» مشی چهارگانه ی مبارزه ی مسلحانه، بسيج توده ای(غير قابل کنترل کردن جنبش ضد نژاد پرستی ، يا آپارتايد)، کسب همبستگی بين المللی و فعاليت زير زمينی را اتخاذ کرد.
بالاخره، در سال ١٩٨۵، «کنگره ی اتحاديه های کارگری آفريقای جنوبی، کوساتو» تشکيل شد، و همان سال «فدراسيون اتحاديه های کارگری» در آن ادغام گرديد. هم «اتحاديه ی معدنچيان»، بزرگترين اتحاديه ی کارگری، و درعين حال از نظر اقتصادی، قدرتمند ترين اتحاديه ، و هم در راسش « کنگره ی اتحاديه های کارگری آفريقای جنوبی، کوساتو»، هر دو تشکلاتی با افق سوسياليستی بودند

کنگره ی ملی آفريقای جنوبی
در سال ١٩١٢، «کنگره ی ملی آفريقای جنوبی» با هدف دگرگونی بنيادی سياسی، اجتماعی و اقتصادی آفريقای جنوبی تشکيل گرديد. هدف محوری کنگره ی ملی آفريقا ايجاد يک جامعه ی واحد، عاری از تبعيض نژدای، جنسی و يک جامعه ی دموکراتيک بود. «کنگره ی ملی آفريقای جنوبی» رهائی تمامی مردم آفريقای جنوبی از بند های اسارت سياسی و اقتصادی هدف خود تعريف کرده بود. اين به معنای ارتقاء دادن کيفيت زندگی تمامی مردم آفريقای جنوبی و بويژه مردم فقير. «کنگره ی ملی آفريقای جنوبی» يک جريان بورژوائی يا سرمايه سالار بود.

اتحاد سه گانه

«کنگره ی ملی آفريقای جنوبی» در اتحاد با حزب کمونيست آفريقای جنوبی- برادر تنی حزب توده ی ايران- و «کنگره ی اتحاديه های کارگری، کوساتو» اتحاد سه گانه را پی ريزی کردند. برابر با توافق فی مابين، هر يک از شرکاء سه گانه استقلال سازمانی، برنامه ای و عضويتشان را حفظ کردند. اين اتحاد بر پايه ی تعهد به اهداف انقلاب دموکراتيک ملی، و نياز به متحد کردن بيشترين اقشار مردم آفريقای جنوبی پشت اين اهداف تشکيل می شد.
اما، مجموعه ی شرائط بين المللی از يک سو، و مبارزه ی مردم آفريقای جنوبی، در راسش طبقه ی کارگر و بويژه کارگران معدن، از طرف ديگر، دول امپرياليستی آمريکا، انگلستان و حکومت نژاد پرست آفريقای جنوبی را بر آن داشت تا برای حفظ منافع استثماری و تداوم کار ارزان کارگر آفريقای جنوبی وارد بند وبست با رهبريت سه گانه ی بالا گردند. از سال ١٩٨٢، مذاکرات محرمانه(۴)آغازشد. از منظر دولت آپارتايد و حاميان امپرياليستی اش پيشرفت مذاکرات منوط به اين بود که «کنگره ی ملی آفريقای جنوبی» اقتصاد نئوليراليسم، يا مکانيسم بازار آزاد، تداوم شرائط کار ارزان طبقه ی کارگر آفريقای جنوبی، ملی نکردن معادن وکارخانه ها و بالاخره پذيرش وضعيت کنونی مالکيت ارضی و مراتع را به رسميت بشناسد(۵). دو طرف، بعد از ١٢ سال مذاکره، به توافق رسيدند، و در ژوئيه ی ١٩٩۴، طی يک همه پرسی برای انتقال قدرت سياسی، «کنگره ی ملی آفريقای جنوبی» به قدرت رسيد. در حاشيه بی مناسبت نيست اشاره کنم ، همانطوريکه بعد از استقلال هندوستان مجسمه های گاندی(٦) زينت بخش پارک ها و معابرعمومی انگلستان گرديد؛ چنين تجليلی برای نلسن مندلا نيز تکرار گرديد.
اکنون، دوباره به ادامه ی اعتصاب معدنچيان بر می گردیم، با کشتار بيرحمانه ی کارگران معدن، دولت سرمايه داری آفريقای جنوبی ثابت کرد که، برای حراست از منافع کمپانی های معادن طلا و پلاتين و همچنين طبقه ی بورژوازی آفريقای جنوبی از بکاربردن هيچ ابزار قهری ابا نخوهد کرد. وزير معادن آفريقای جنوبی، خانم «سوزان شابانگو» به مقامات شرکت مالی چند-مليتی قول دادند که دولت با هرگونه پيشنهادی برای ملی کردن معادن مخالفت کرده و با دست آهنين هر اعتراض کارگری را خورد خواهد کرد. خانم وزير گفتند: ما حقيقتا از سرمايه گذاران می خواهيم به استحکام قانون اساسی ، دولت و نهادهای قانونی و مدنی ما اطمينان کرده و خيالشان کامل راحت باشد. رئيس جمهور و مردم آفريقای جنوبی- بخوان حاکمان در قدرت دولتی و بوروکراسی اتحاديه ها- مصمم هستند تا عناصر بد را از اجتماع ما منزوی کنند؛ افرادی که تصميم دارند با اعمال خلاف قانون دستاوردهای دموکراتيک تاکنونی کشورمان را بر هم بزنند!
برابر با مجله ی نيويورک تايمز، « فرانس بالنی، دبير کل «اتحاديه ی کارگران معدن»، درمصاحبه با ايستگاه راديوئی کايا اف ام، از کشتار پليس دفاع کرد؛ و گفتند پليس بسيار شکيبائی بخرج داد. ولی اين مردم به سلاح های خطرناک مسلح بودند!
هيات حاکمه و بوروکرسی اتحاديه ها و حزب کمونيست آفريقای جنوبی، صرفا برای منافع سرمايه داران معادن دلسوزی نمی کنند. بلکه خيزش کارگران معدن را تهديدی عليه موقعيت ممتازشان می بينند. برای ايجاز، من سه مورد را ياد آور می شوم.
١- «بابی ويلکاکس»، مبارزی که رژيم نژاد پرست آپارتايد سابق او را به مدت ٧ سال در جزيره ی «رابين» زندانی کرده بود، می گويد: کنگره ی ملی آفريقای جنوبی با ايجاد فرهنگ رشوه خواری و ثروت اندوزی خودش را چگونه شهره ی آفاق کرده است.
٢-١ آن زمان که، «سموتس نگونياما»، پرزيدنت «کنگره ی ملی آفريقای»، در سال ٢٠٠٧، متهم به رشوه خواری شد؛ ايشان چنين جواب دادند: من به جنبش ضد نژاد پرستی نپيوستم که فقير بشوم! محافل ليبرال ريا کار خارج از حزب کنگره ی ملی آفريقا سرو صدای زيادی عليه جواب بی پروای آقای «سموتس نگونياما» براه انداختند. ولی واکنش آقای «سموتس نگونياما» بی گمان بدون احساس همدلی درونی خيلی ها با او نبوده است؛ و امروز باور به عقيده ی او خودش را بطور گسترده در عرض و طول فساد رژيم بروز داده است.
٣-١ «آقای سیريل رموفوسا»، در دوره ای رئيس هيات مذاکره با دولت نژاد پرست سابق و بنيانگزار و پرزيدنت پيشين «اتحاديه ی کارگران معدن» و پرزيدنت «کنگره ی ملی آفريقای جنوبی» بود. اکنون، ايشان يکی از سرمايه داران عمده ی آفريقای جنوبی، و عضو هيات رئيسه ی چندين شرکت مالی است. آقای سيريل رمفوسا نزديک به ٢٧٠ ميليون دلار دارائی دارد، و در شمار ثروتمندانی است که اسمش در مجله ی معروف «فورب» آورده شده است.
۴-١ «جوليوس مالما»، پرزيدنت سابق «سازمان جوانان کنگره ی ملی آفريقای جنوبی» چنين گفته است: آنچه سفيدها دارند، ما هم می خواهيم داشته باشيم!
٢- عده ای از ٢٧٠نفر از کارگران بازداشتی، آن چنان مورد ضرب و شتم پليس دموکرات قرار گرفته بودند، که برای معالجه به بيمارستان برده شدند.
٣- دادستانی کل آفريقای جنوبی، با تکيه بر قانون جنائی ننگين دوران حکومت آپارتايد برچيده شده، ٢٧٠ نفر کارگر بازداشتی را متهم به کشتن کارگران معدن کرد. نگهداری اين قانون در فصل قوانين جنائی قانون اساسی جديد، نمايانگر دورانديشی طبقه ی بورژوازی سياه در مصاف های آينده با طبقه ی کارگر آفريقای جنوبی بوده است.
اما، نه قساوت پليس هار و نه قانون جنائی بورژوازی سياه نتوانستند کارگران را مرعوب و روانه ی معدن کنند. برعکس، کارگران معدن محکم روی مواضعشان ايستادند؛ اعتصاب گسترش کرد و شکاف در حاکميت اافتاد. «جکوب زوما»، رئيس جمهور آفريقای جنوبی به جمع معدن چيان آمد. رئيس جمهور دستور تشکيل يک کميسون تحقيقی را دادند.(کارگران اعتصابی با تلخی گفتند، چگونه می توان از دولتی انتظار داشت که، پليسش مسئول کشتار بوده حقايق را آشکار کند). دولت برای کشته شدگان عزای ملی اعلام کرد. وزير دادگستری آفريقای جنوبی از دادستانی کل کشور خواست توضيح دهند، چرا کارگران بازداشت شده، متهم به کشتن ٣۴ نفر از رفقايشان شده اند، حال آنکه پليس کارگران را کشته است. سپس، اظهار شد بازدشت شدگان آزاد می شوند، و عده ای از آن ها را آزاد کردند و غيره.
بدين ترتيب، حمله ی دولت آفريقای جنوبی عليه کارگران معدن، با مقاومت قهرمانانه ی کارگران معدن به عقب نشينی و ايجاد تشتت در قدرت سياسی مشکل از اتحاد سه گانه- کنگره ی ملی آفريقای جنوبی، کنگره ی اتحاديه های کارگری و حزب کمونيست گرديد.
اکنون سئوال اساسی اين است. چقدر برآمد حاضر به طبقه ی کارگر آفريقای جنوبی کمک خواهد کرد، تا بند نافش به بورژوازی سياه و سفيد و احزاب و اتحاديه هايش را قطع کند.
بالاخره، چند کلمه ای هم راجع به برخورد اپوزيسيون رنگين کمان راست و چپ نسبت به رژيم سرمايه داری ايران. ايشان، سياست سرکوب رژيم سرمايه داری ايران را نه از خصلت محوری سرمايه داری اش، بلکه از مذهبی بودنش می بينند. همينطور، اين ها دزدی، رشوه خواری را در رژيم مذهبی ايران می بينند. چرا که اين رژيم دموکراتيک نيست، و نشانی از بورژوازی فوکل کراواتی در آن ديده نمی شود. سرمايه داری آفريقای جنوبی کاملا دموکراتيک است. بورژوازی آفريقای جنوبی لباس شيک آرمانی پوشيده و پوشت در جيب کتش می گذارد. اما، اگر نه بيشتر، همطراز با رژيم سرمايه داری ايران ضد کارگر،فاسد، رشوه خوار است. زمانی که رژيم بورژوا-دمکرات آفريقای جنوبی احساس کند کارگر به حريم سرمايه پای می گذارد با همان قساوت دولت سرمايه داری ايران با کارگران معامله می کند، شوخی هم ندارد وقس علی هذا.

مراد عظيمی - ١١/٠٩/٢٠١٢

پانويس

* رند واحد پول آفريقای جنوبی و برابر با يک هشتم دلار می شود .
١- درکنار «کنگره ی اتحاديه های کارگری آفريقای جنوبی، کوساتو»، بمثبه بازوی اقتصادی آفريقای جنوبی، کنگره ملی آفريقای جنوبی و حزب کمونيست آفريقای جنوبی- برادر تنی حزب توده ی ايران-، دو بازی سياسی دولت سرمايه داری آفريقای جنوبی را تشکيل می دهند.
٢- سياست برتری نژادی کارگران آفريقای جنوبی را بر حسب رنگ پوست و نژاد به سفيد پوستان، هندی ها، دو رگه ها و سياه تقسيم می کرد. اين آخری، اکثريت کارگران آفريقای جنوبی از همه ی حقوق اجتماعی می شدند.
٣- مدت هاست که «اتحاديه های کارگری آفريقای جنوبی، کوساتو »، همچون سنديکا ها يا اتحاديه های کارگری ساير کشورها، فعاليت سياسی را خارج از اهداف تعيين شده ی اقتصادی می پذيرند.
۴- در ابتدا، مذاکرات بين نمايندگان اتحاد سه گانه، با مقامات سازمان امنيت دولت آپارتايد آفريقای جنوبی آغاز گرديد.
۵- بوئرها، به مثابه استعمارگران اوليه زمين های مرغوب کشاورزی و مراتع زيادی را تصاحب کردند. سپس، با کشف معادن الماس و طلا و نياز به کارگر، مرحله ی دوم فرايند سلب مالکيت از مردم بومی آغاز شد. هم اکنون بيشترين زمين های کشاورزی، باغات و مراتع را اقليت سفيد تصاحب کرده است. دولت آفريقای جنوبی با هرگونه خواستی برای برگرداندن زمين های مصادره شده به صاحبان مردم بومی يا خانواده هايشانن مخالفت کرده است.
٦- آقای مهاتماگاندی، در جريان مبارزه برای استقلال هندوستان از امپرياليسم انگلستان گفته بود: طبقه ی کارگر هندوستان را بيدار نکنيد.