افق روشن
www.ofros.com

کمون و شورا


مراد عظيمی                                                                                                          جمعه ١ تیر ۱۳۹٧ - ۲۲ ژوئن ۲۰۱٨

١- کمون
هنری لوئيز مورگان،١٨٨١-١٨١٨،انسان شناس آمريکائی اولين پژوهشگری است که با تحقيق در بين مردم بومی ايرکوی آمريکا از کمون های اوليه به عنوان جوامع بی طبقه وبا برابری اجتماعی سخن گفت(١). درمعنای کمون های اوليه، کمون واحد پايه ای سيستم کمونی تعريف شد.
بعد از فروپاشی کمون های اوليه و گذشت هزارها سال، يک بارديگر ساختار اجتماع کمونی در سال ١٨٧١ در کمون پاريس رخ داد. به نظر من اطلاق واژه کمون به خيزش پاريس نارساست و دقيقا شکل سازمانيابی بهم آمدن مردم پاريس را بيان نمی کند.اين سئوال درميان گذاشته می شود که: آيا همه مردم پاريس در يک گردهمائی کلان نمايندگانشان را انتخاب کردند؟
مارکس در تحليل کمون پاريس(٢) می نويسد: کمون از نمايندگان شهرداری ،کمون، کميونيتی يا ميونیسيپاليتی، ها با آرای مردم شهرداری های نواحی گوناگون پاريس انتخاب شدند ونماينده ها به شهروندان شهرداری ها پاسخگو بودند. بنابراين، بديهی است که در ساختار سازمانيابی مردم پاريس در خيزش پاريس واژه کمون نه درمفهوم شکل سامان يابی پايه ای در نواحی مختلف شهر پاريس، بلکه به چتر نمايندگان منتخب نواحی شهر پاريس نسبت داده شد. به سخن ديگر، در تحليل مارکس ازسامان يابی پاريس، نمايندگان منتخب پاسخگو به شهروندان شهرداری ها برجسته گرديدند و شکل نوين بهم آمدن مردم شهرداری ها،کمون ها ، در دموکراسی مستقيم وداشتن حق انتخاب و انفصال نماينده، برخلاف سيستم دموکراسی از بالای مدرنيته-سرمايه داری(٣)، واهميت اين مکانيسم موضوعی برای تحليل آينده حواله داده شد.
کمون درتعريف واحد سامان کمون يابی يا کموناليسم جامعه، دموکراتيزه شدن کامل شهرداری ها يا کمون ها و جوابگوشدن نمايندگان منتخب شهرداری ها يا کمون ها به مردم ساکن محلات يا شهرداری ها بديلی شد بر گونه کمون يا کاميونيتی از بالای ليبراليسم مدرنيته- سرمايه داری. چرا که، در بهين ترين نوع کمون يا کاميونيتی ليبراليسم مدرنيته-سرمايه داری اهالی محله عملا از شرکت در اداره شهرداری ها،يا کمون ها، محروم هستند و سهمشان از شرکت در تصميم گيری در سرنوشت محلات تا اين اندازه محدود شده است که هر يک سال يا چهار سال اگر خواسته باشند يک روز پای صندوق رای رفته و به اين يا آن کانديدای مدرنيته-سرمايه داری رای دهند.
بقای مدرنيته-سرمايه داری بر سلطه اش برجامعه گره خورده است. عدم دخالت يا انفعال مردم درتصميم گيری اداره محلات توازن قدرتی به سود مدرنيته-سرمايه داری عمل می کند. بهر درجه ای که مردم توازن قدرت مدرنيته-سرمايه داری در محلات را چالش کنند، به همان اندازه يک توازن قدرت دوگانه جديد پديدار گرديده و مآلا يا به سرنگونی مدرنيته- سرمايه داری و يا به سرکوب جنبش دموکراتيزه کردن کامل محلات منجر خواهد شد. واقعيتی که امروز فاشيسم ترکيه با جنگ و کشتار می خواهد از متحول شدن توازن قدرت دوگانه به سود شهرداری ها يا کمون های کردستان ترکيه جلوگيری کند.
در جامعه مدرنيته-سرمايه داری انسان ها بنا بر تقسيم کار اجتماعی در موقعيت های اجتماعی متفاوتی قرار دارند. برده مزدی شاغل يا بيکار، زنان خانه دار... تحقير گرديده و صدائی در بالا ندارند. برعکس سرمايه داران، بانکداران و بوروکرات ها صاحبان شان و احترام اجتماعی هستند و مدرنيته-سرمايه داری هوای اينان را دارد. يک جنبه بسيار مهم ساختار کمونی زدودن موقعيت اهالی محله بنا بر تقسيم کار اجتماعی است. افراد نه به عنوان مکانيک، کارگر موسسه توليدی يا خدماتی، نه معلم و پرستار، روزنامه نگار، برنامه نويس و غيره، بلکه همچون يک شهروند محله در کمون شرکت نموده و روحيه و سنت شهروندی را رشد می دهند.(درجهان بينی کمونيستی نيز با سرنگونی مدرنيته- سرمايه داری و تاسيس جامعه بی طبقه، همه آحاد جامعه همچون شهروندان جامعه ظاهر می شوند. مارکس در ايدئولوژی آلمانی تصوير جالبی ازافراد در جامعه بی طبقه ارائه می دهد: من صبح ماهی گيری می کنم، بعد از ظهر نقاشی کرده و عصرنيز اگر خواسته باشم به تحليل می پردازم، ولی من نه ماهيگيرم، نه نقاش و نه تحليل گر).
کمون پاريس عمر کوتاه سه ماهه داشت. مارکس در تحليلش از کمون پاريس اقدامات گوناگون کمون را برشمرد، ولی بهرو، توضيح نقش محوری کمو ن به عنوان نهادی دموکراتيک از پائين و متشکل از نمايندگان شهرداری های نواحی پاريس و پاسخگو به شهروندان مطرح نشد. از اينرو، کمون پاريس سامانی کلی مشاهده گرديد، و جايگاه شهروندان در شهرداری های نواحی پاريس يا کمون ها با خصلت جديد به مثابه ستون فقرات ساختار کمون پاريس تحليل نگرديد. نام ساختار اجتماعی پاريس کمون ناميده شد و واحد پايه ای آن شهرداری ها. بعد چه شد. از آخوند ها نقل شده است که: واژه کمونيست از ريشه کمو، به فحوای خدا و نيست تشکيل شده است. بعد از کمون پاريس، چپ با سنت پيشين واژه کمونيست را به معنای طرفداران کمون يا جنبش کمونی تعريف نکرد تا کمون، کميونیتی، ميونیسيپاليتی، های از بالای مدرنيته-سرمايه داری را دموکراتيزه کند. جنبش های چپ واژه کمونيست و کمونيسم را پذيرا شدند، و براين سياق برای استقرار کمونيسم پراتيک کردند و موضوع تشکلات کمونی شايد به دوره پسا-مدرنيته- سرمايه داری محول شد.
بالاخره، اگر در دموکراسی های ليبرالی به دموکراتيزه کردن کمون يا کاميونيتی نياز است، در ديکتاتوری جمهوری اسلامی از هر موقعيتی برای انجام هردرجه ای از درک تشکل کمونی در اشکال بهم آمدن مردم محلات کارگری ضرورت دارد.

٢-شورا
مقدمتا گفته شود که شورا دو خصلت مهم دارد: شورا هم نهادی دموکراتيک است و هم ساختاری برای اداره کردن فضای معينی. بنابراين، هرجمعی دموکراتيک يک ساختار شورائی نيست. اولين شورا در جنگ داخلی و انقلاب مشروطه سلطنتی انگلستان درسال ١٦۴٨ظهور نمود. ارتش مدل نوين،New Model Army، پارلمان نيروهای طرفدار سلطنت مطلقه چارلزاول را شکست دادند. پارلمان فاتح بدون دادن حقوق معوقه سربازان حکم ترخيص آنها را صادر کرد. سربازان مقاومت کردند وبدين ترتيب اولين شورای مدرنيته-سرمايه داری در هيات سربازان و افسران جزء پديدار گرديد(٤). شورای سربازان سلسه مراتب ارتشی را چالش کردند، و در درون هنگ های نظامی کميته های سربازان تشکيل شد. در يک سو ژنرال ها و در جانب ديگر نمايندگان سربازان در پاتنی لندن مجادله کردند. از منظر پارلمان و ژنرال ها وظيفه سربازان جنگيدن برای صيانت پارلمان بود و بس. ولی، سرهنگ تامس رينبارو، از نمايندگان منتخب سربازان بحث می کرد که افراد فقير و ندار مملکت همطراز با ثروتمندان بايد در اين کشور حقوقی داشته باشند...
بيش از دو قرن بعد، در شرائط جنگی و محاصره پاريس توسط ارتش پروس و تهديد حکومت جديد جمهوری فرانسه، اين بار کمون، شورای، خود جوش پاريس برپا گرديد. سپس، شکل بروز جنبش های شورائی بعنوان حرکتی خود جوش و منوط به شرائط انقلابی ارزيابی شد. ولی، نه شورای سربازان در انقلاب ١٦۴٨ انگلستان ونه شوراها درانقلاب ١٩٠٦ روسيه خود جوش بودند. در روسيه اعتصابات کارگری، بويژه از سال ١٨٩۶ تا ١٩٠۵ ادامه داشت(۵). بالاخره، پديدار شدن شوراها در برهه خيزش ١٣۵٧ نيز آن چنان خودجوش نبود؛ تحت تاثير شرائط خيزش های اجتماعی، ابتدا اعتصابات کارگری و سپس شوراها هويداشدند.
ديکتاتوری جمهوری اسلامی در بحران عميقی فرو رفته است. هرروز در گوشته و کنار کشور کارگران و مردم عاصی به اعتراض و اعتصاب اقدام می کنند. رژيم اختناق همانند هميشه مطالبات کارگران و اقشار مردم را با سرکوب جواب می دهد. رژيم اختناق به سوی لبه سرنگونی می رود. اپوزيسيون های رنگين کمان داخلی و خارجی به تقلا افتاده اند. مدرنيته-سرمايه داری جنايتکار آمريکا می خواهد با تشديد تحريم های اقتصادی زمينه های تغيير رژيم را فراهم آورده و فجايع هولناک عراق و ليبی و سوريه را در ابعاد ايران تکرار کند. تغيير رژيم ديکتاتوی جمهوری اسلامی وظيفه و آماج مردم ايران است. بديل ديکتاتوری ايدئولوژی مذهب شيعه جمهوری اسلامی نه تشکيل دولتی ديگر، که بازهم استثمار، بی حقوقی مردم و ستم بر زنان را ادامه خواهد داد. بديل جمهوری اسلامی اداره جامعه با شرکت تمام مردم بزرگ سال درتشکلات کمونی و شورائی است.

مراد عظيمی -٢٠١٨/٠۵/٣٠


ملاحظات


١- ولی، اشکال مهم تحقيقات مورگان اين بود که او با دريافت نژادپرستانه سفيد پوستان از تئوری تنازع بقای داروين اعصار پيش از تاريخ را به دوران های توحش وبربريت تقسيم نمود. مارکس وا نگلس بدون نقد نظريه مورگان را پذيرفتند.

٢- جنگ داخلی در فرانسه، نوشته مارکس

٣- مدرنيته-سرمايه داری يا مدنيت سرمايه داری اصطلاح نامانوسی نيست. از بدو عروج اش در اروپا، سرمايه داری به اصطلاح مدنيت، Civilization، را در دنيای بربريت مژده داد! اين ديدگاه بورژوازی چندان اقبال پيدا کرد که حتی گرايش چپ طرفدارش شد. برای نمونه ، ادوارد برنشتاين وارث آثار انگلس، از سهم خواهی امپراطوری آلمان در آفريقای بربريت آشکارا دفاع نمود. عبداله اوجالان مدرنيته-دموکراتيک را بديل مدرنيته-سرمايه داری ناميد.

۴- حق رای، از پل فوت

۵- اعتصابات فراگير روسيه، روزالوکزامبورک