افق روشن
www.ofros.com

امپرياليسم آمريکا و جانشينی دکترين

جنگ پيشگيرانه با دکترين حمايت از غير نظاميان


مراد عظيمی                                                                                                    جمعه ٢ اردیبهشت ١٣٩٠

شکست نظامی ابرقدرت آمريکا از ملت قهرمان ويتنام در دهه‌ی ١٩٧٠، بحران فی الحال اقتصادی اين کشور را به بعد اجتماعی متحول کرد. با اين شکست، نخوت قدرقدرتی امپرياليسم آمريکا بد طوری بسخرهه گرفته شد و بموازات بحران اقتصادی، «اآ» در بحران هويتی فرورفت. ۵٠٠٠٠ نفر کشته و چندين برابر افليج (١)و زخمی نفرت از جنگ و جنگ طلبی را قويا رشد داد. وقتی طرح ساختن بنای ديوار يادبود سربازان کشته شده در ويتنام انتشار يافت، زير فشار فضای ضد جنگ افکار عمومی، «جمز وات، James Watt» وزير کشور رونالد ريگان-رئيس جمهور جديد- ابتدا درخواست پروانه‌‌ برای ساختن بنای ياد‌بود را رد کرد. ولی اين احساس انزجار از جنگ و اقبال به صلح طلبی افکار عمومی آمريکا نه همسو با ساختار سياسی-اقتصادی «اآ» بلکه با آن تناقض داشت. کنش سياست های ميليتاريستی و دست يازيدن به جنگ های امپرياليستی جزئی از کارکرد دول امپرياليستی و مشخصا «اآ» را تشکيل می دهد. به اين دليل، می‌بايستی سريع گفتمان شکست ويتنام دفن و از نفرت به سياست های جنگ طلبی يا «جنگوئيسم، Jingoism» اعاده ی حيثيت می شد. پيروزی رونالد ريگان راست افراطی در انتخابات رياست جمهوری سال ١٩٨١ ترجمان اين رويکرد جديد و غسل تعميد از ميليتاريسم و جنگ طلبی بود. راست افراطی ماشين تبليغاتی و مهندسی افکار عمومی را به راه انداخت. بنای يادبود سربازان کشته‌ شده در ويتنام ساخته شد و درميان تبليغات گسترده از آن پرده برداری گرديد. اما، در احترام به بياد کشته ها، نفرت از جنگ و جنگ طلبی و تقويت فرهنگ صلح جوئی و احساس شرم نسبت به مظالم وارده بر مردم ويتنام به حاشيه رانده شد. بنای ياد بود و مراسم افتتاحش محملی برای تقدس جنگ طلبی و زدودن ننگ شکست ويتنام ايفای نقش کرد. در کوبيدن بر طبل جنگ طلبی و توسعه خواهی «اآ» هاليوود سريال فيلم سينمائی رمبو، با بازيگری «سيلوستر ستالون، Sylvester Stallone» غول پيکر، نماد بازگشت هيولای قدرت نظامی «اآ» را ساخت ووو. بدين سان، افکار ضد جنگ پس زده شد، و دوباره پرچم سياست جنگ طلبی و تجاوزگری بالا رفت. در همان سال ١٩٨١، بفرمان ريگان سربازان آمريکائی با رمز «عمليات غليان خشم، Operation urgent fury » به جزيره‌ی کوچک گرانادا- با جمعيت فقط ١٠٠٠٠٠ نفر - در دريای کارائيب هجوم بردند. فيل به جنگ مورچه رفت. کماندوهای دريائی آمريکا دولت دست چپی «موريس بيشپ، Maurice Bishop» را سرنگون و «موريس بي شپ» را به قتل رساندند. شايد اين تجاوزگری ابرقدرت نظامی «اآ» به کشور کوچک و مينياتوری «گرانادا، Granada» مضحک می نمود. ولی، تجاوز نظامی به گرانادا از اين منظر اهميت داشت که فرصت خوبی در اختيار «اآ» قرار می داد تا بدون هزينه‌ی کشته شدن حتی يک نفر سرباز آمريکائی سياست جنگ طلبی و تجاوز را احيا و افکار عمومی ضد جنگ را منزوی کند. وظيفه‌ی توجيه جنگ فيل و مورچه به عهده‌ی رسانه‌ها گذاشته شد.

تجاوز کنترا به نيکاراگوئه
تجاوز به گرانادای مينياتوری فراتر از ضربه زدن به جو احساسات غالب ضد جنگ، اين پيام شوم را ندا می داد که «اآ» هيچ حرکت استقلال طلبانه و لو به کوچکی و بی اهميتی مانند گرانادا را در آمريکای لاتين تحمل نخواهد کرد.
با انقلاب استقلال طلبانه‌‌ی مردم نيکوراگوئه، در سال ١٩٧٩، حکومت ساموزای ديکتاتور و دست نشانده‌ی «اآ» سرنگون گرديد. اين واقعه، بعد از انقلاب کوبا، سوراخ گنده‌ای در ديوار دکترين مونرو(٢) معروف به «آمريکای لاتين حيات خلوت ايالات متحده‌‌‌‌‌‌ی آمريکا»، ايجاد کرد. اگر انقلاب استقلال طلبانه‌ی کوبا، بنا به مجموعه شرائط آن زمان بنوعی تحمل شد، ولی انقلاب نيکاراگوئه می بايستی به خاک و خون کشيده می شد.
يک جنبه از عواقب شکست «اآ» در جنگ ويتنام اعمال محدوديت های معينی از طرف کنگره بر اختيارات رياست جمهوری بود. رونالد ريگان جينگو، مايوس از گرفتن اعتبار جنگی از کنگره‌ی آمريکا، برای دور زدن مشکل کنگره، دست به يک اقدام غير قانونی زد. بدين ترتيب افتضاح کنترا- ضد انقلاب نيکاراگوئه- اتفاق افتاد. سلاح های آمريکائی از طريق اسرائيل به ايران فروخته شد. با استفاده از پول فروش اسلحه، سيا- سازمان جاسوسی آمريکا- مزدوران و آدم کشان را در داخل خاک هندوراس، تحت نام کنترا سازمان داد. کنترا با کشتار مردم نيکاراگوئه، از پير تا کودک، سوزاندن محصولات، ويران کردن زير ساخت اقتصادی و آبادی‌ها دولت ساندانيستا را به زانو در آورد.

حمله‌ی شوروی امپرياليست به افغانستان
هجوم شوروی امپرياليست به افغانستان در سال ١٩٧٩، فرصت طلائی در اختيار«اآ» قرار داد تا به تمثيل معروف به يک تير دونشان بزند. يکم، با اين حمله، «اآ» از يک سو به تلافی شکست اش در ويتنام از شوروی امپرياليست انتقام بگيرد. دوم، تجاوز و اشغال افغانستان از طرف شوروی امپرياليست بهانه‌ی موجهی در اختيار «اآ» قرار داد تا رياکارانه از هيات يک ابرقدرت تجاوزگر بدنام ديروز خود را در سيمای يک قدرت انسان دوست و طرفدار ملتی تحت تجاوز و اشغال خارجی ظاهر کند.
.
.
.
بالاخره، جا دارد به رويداد مشکوک حمله به برج های دوقلوی مرکز تجارت بين المللی، در نيويورک، به تاريخ ١١/٠٩/٢٠٠١، اشاره کرد.
رويداد های چند بالا(٣) محمل لازم را فراهم کردند تا جرج بوش کهتر دکترين جنگ پيشگيرانه را اعلام کند. برابر با اين دکترين، اگر «اآ» تشخيص می داد دولتی در آينده برای منافع امپرياليستی اش خطرناک خواهد شد، حق داشت به چنين کشوری حمله کند. جرج بوش مقدمتا سه کشور ايران، کوبا و کره‌ی شمالی را در شمار کشورهای خطرناک اعلام کرد. دکترين جنگ پيشگيرانه‌ی «اآ» طرح جامعی برای تغيير جغرافيای کل خاور‌ميانه تدارک ديده بود. موافق با نگرش مارکسی، پراتيک سياسی، از جمله دست زدن به تجاوز ارضی، مستقيم يا غير مستقيم به مقوله‌ی اقتصاد بستگی دارد. با اشباع شدن بازار داخلی، در برهه‌ی ربع چهارم قرن نوزدهم، «اآ» فتح بازارهای جهان را تحت دکترين «يا به تيغ رقابت اقتصادی و يا به قدرت توپ» اعلام کرد(٤). از يک جنبه موقعيت «اآ» با آن دوره فرق کرده بود. «اآ» ديگر قدرت مسلط اقتصادی جهان سرمايه‌داری نبود، ولی هنوز ابرقدرتی نظامی بود. «اآ» به پشتوانه‌ی قدرت نظامی‌اش می خواست با تغيير جغرافيای خاورميانه کاستی قدرت اقتصادیش را جبران کند.
«اآ» در طرح به اصطلاح جنگ پيشگيرانه عليه ديکتاتور عراق، بنابه مصلحت هائی امپرياليسم انگلستان را در کنارش قرار داد. صدای ديگران مستقيم و غير مستقيم، بويژه امپرياليسم فرانسه بلند شد. با شکست حمله‌ی آمريکا و انگلستان به عراق دکترين جنگ پيشگيرانه سکته کرد. بدين ترتيب، بخش دورانديش و واقع بين طبقه‌ی سرمايه‌دار آمريکا طرفدار نوعی از اجماع منافع در درون قدرت‌های امپرليستی شدند. بدين ترتيب دلچرکينی با آلمان و فرانسه بر طرف شد.
ولی، جهان سرمايه‌داری امروز نه عکس برگردان دهه‌ی پيش، با ادعای «اآ» بمثابه تنها ابرقدرت دنيا، بلکه شاهد سرکشيدن قدرت های اقتصادی تازه نفس است. چين، در مقطع يک دهه‌ی گذشته به دومين قدرت اقتصادی دنيا عروج کرده‌است. بورژوازی روسيه به آشوب و هرج مرج دوره‌ی بوريس يلتسين خاتمه داد، و دوباره به عنوان يک قدرت امپرياليستی جلو «اآ» قد می کشد. آمريکای لاتين، حيات خلوت ديروز «اآ»، قدرت اقتصادی برزيل را بيرون داده‌ و سرمايه‌داری هندوستان در راه ابرقدرت ها قدم گذاشته‌است. بالاخره، اين کشورها در بلوک اقتصادی «بريکس، برزيل، روسيه، هندوستان، چين و آفريقای جنوبی، Brazil, Russia, India, China and South Africa» مطالبه‌ی آرايش جديد کلوب اقتصادی جهان سرمايه‌داری، موافق با وزنه‌ی اقتصادی شان، هستند. بلوک اقتصادی هفت کشور توسعه يافته معروف به «جی ٧، آمريکا، ژاپن، آلمان، انگلستان، فرانسه، ايتاليا و کانادا»- ديکته کنندگان سياست های اقتصادی تاکنونی جهان سرمايه‌داری- همچون شير پير پشمشان ريخته است. امروز دول بدهکار به آستان چين روی می آورند، تا درب کشورهای «جی ٧» را به کوبند. جهان سرمايه داری وارد دوره‌ی جديدی با تشديد رقابت‌های امپرياليستی گرديده‌است. در چنين شرائطی پرده‌ی انقلاب دنيای عرب بالا می رود، و به تشبيه، شلوار «اآ» در ملاعام پائين می افتد. سونامی خيزش مردم از مراکش در منتها عليه شمال آفريقا گرفته تا يمن، در جنوب غربی شبه جزيره‌ی عربستان، را فرامی گيرد. «اآ» در راس دو قدرت امپرياليستی انگلستان و فرانسه، نخست از حکومت های زير ضرب خيزش مردم، برای نمونه ديکتاتوری های زين العابدين بن علی تونس و محمد حسنی مبارک مصر پشتيبانی می کنند. ولی با ادامه و قوام گرفتن خيزش مردم مجبور می گردند تا با قربانی کردن ديکتاتورها ديکتاتوری ها را حفظ کنند. امپرياليست های حامی استبداد، ناگهان طرفدار دموکراسی می شوند- به تمثيل عبيد زاکانی گربه زاهد شد. چه پارادوکسی، چه کنم، چه نکنم.
خيزش مردم ليبی و عربده‌ی معمر قذافی: می کشم يا کشته می‌شوم، مستمسک خوبی در اختيار سه قدرت امپرياليستی آمريکا، انگلستان و فرانسه حامی ديکتاتوری های دنيای عرب قرار می دهد. ناگهان سه قدرت امپريايستی از برآمد مردم ليبی پشتيبانی، و اعلام می کنند نمی توانند دست روی دست گذاشته شاهد کشته شدن مردم غير نظامی ليبی باشند. عجبا! اما، احساسات انسان دوستانه‌ی اينها عليه کشتن و شکنجه‌ کردن تظاهرکنندگان توسط ديکتاتوری های يمن و بحرين ووو برانگيخته نمی شود. چه تناقض زمختی. چرا سه قدرت امپرياليستی طرفدار مداخله‌ی نظامی در ليبی می شوند؟ من در بالا به تبعات شکست «اآ» در ويتنام و نضج گرفتن مخالفت های ضد جنگ در آمريکا اشاره کردم. يک بار ديگر، ناکامی های تجاوز «اآ»(۵) به عراق و افغانستان افکار عمومی آمريکا را عليه جنگ بسيج کرد. يک نفر از نظريه‌پردازان راست انگلستان، در طرح به اصطلاح حمايت از مردم غير نظامی ليبی عليه حملات هوائی قذافی پوست کننده انگيزه‌ی- دل نازک دايه‌ی مهربانتر از مادر- امپرياليست‌‌‌‌‌‌های آمريکا، انگلستان و فرانسه را فاش کرد: دخالت موفقيت آميز در ليبی شکست‌ها و نامرادی های عراق و افغانستان را داستان گذشته خواهد کرد. و براين پايه، دکترين حمايت از غير نظاميان دچار سرنوشت ناکام جنگ پيشگيرانه نخواهد شد. مداخله‌ی پيروزمند در ليبی راه دخالت در کشورهای ديگر را برای تغيير رژيم و سرکوب خيزش مردم هموار خواهد کرد. اما، مداخله‌ی نظامی امپرياست ها در ليبی صرفا کسب پيروزی سياسی نيست. قرار است منابع غنی نفت ليبی و ترميم خرابی های وارده از جنگ به زير ساخت اين کشور فرصت های اقتصادی نصيب «اآ» و شرکا کند.
ولی، آيا قدرت های رقيب کنار کشيده و ناظر تهاجم «اآ» و شرکا خواهند شد؟ حتی به فرض تحقق اهداف «اآ» و شرکا در ليبی، واقعه‌ی مداخله در اين کشور به مثابه امری انجام شده تلقی نشده و تنش های حاضر برطرف نخواهند شد؟
فروپاشی شوروی سوسياليستی دروغين، نه آغاز يک جهان سرمايه‌داری با سلطه‌ی تک ابرقدرت جنايت کارانه‌ی آمريکا، بلکه موجد پيدائی قطب های قدرت های امپرياليستی و اقتصادی متعدد گرديد. اين شرائط جديد، برای ابرقدرت «اآ» رويدادی بد شگون بود. در سناريوی ليبی، برک اوباما(۶) مانند جرج بوش کهتر گستاخ نمی توانست وارد تالار شورای امنيت شده و سازمان ملل را تهديد کند. بعد از دعواهای پشت پرده و علنی، شورای امنيت قطعنامه‌ی شماره ١٩٧٣ را تصويب کرد. برابر با نص اين قطعنامه، به هواپيما های ناتو اجازه داده می شد، برای جلوگيری از بمباران غير‌نظاميان توسط هواپيماهای ليبی، به آن‌ها حمله کرده و نابود کنند. قطعنامه‌ی شورای امنيت اجازه‌ی پياده کردن نيرو يا تغيير رژيم ليبی را نمی داد. ولی، تصويب قطعنامه به نفع «اآ» و شرکا، می توانست فراتر از نص قطعنامه تعبير شود. امری که بارها(٧) اتفاق افتاده و اکنون نيز رخ می داد. آرای ممتنع کشورهای بريک(٨) و آلمان عليه قطعنامه‌ی شماره ١٩٧٣ شورای امنيت داير بر عدم خوشنودی اين قدرت ها بود. اما، نبايد تصور کرد، بلوک پيشين شيطان صفت و اين دومی فرشته گون‌است(٩). بلوک ممتنع به همان اندازه‌ی بلوک رقيب در پی منافع امپرياليستی‌شان هستند، تا در سودای آزادی، امنيت و سلامت مردم ليبی. در احتمال پيروزی «اآ» و شرکا، چين بالقوه می تواند ١٨ ميليارد دلار سرمايه‌گذاری در صنعت ساختمانی و مخابرات را از دست‌بدهد. مضاف براين سهم چين در نفت ليبی را نبايد از ياد برد. روسيه با ليبی قراردادهائی بمبلغ 7 ميليارد دلار برای فروش اسلحه و ساختمان راه‌آهن منعقد کرده‌است.
درجانب «اآ»، برای توجيه پياده کردن نيروی نظامی رابرت گيت وزير دفاع آمريکا اظهار کرد که بدون گسيل کردن نيروی زمينی به ليبی حملات هوائی کارا نخواهد شد. در رسانه ها فاش شد که پيش از تصويب قطعنامه‌ی شورای امنيت عوامل سيا مخفيانه وارد ليبی شده بودند. هم چنين امپرياليسم انگلستان تعدادی کماندو- معروف به اس آ اس- را در بندر بن غازی پياده کرده‌بود. اين عده، توسط نيروهای مردمی بن غازی دستگير و اخراج شدند. وزير خارجه‌ی انگلستان شکست اين افتضاح را به عهده گرفت. آقای ويليام هيگ فاش کردند که در حقيقت مقامی از وزارت خارجه انگلستان همراه کماندوها بوده‌است! سئوال ساده اينکه، اگر شما ريگی به کفش نداريد، چرا به ديپلماسی زير آبی اقدام می کنيد. امپرياليسم فرانسه، حتی بدون مشورت با وزرايش، چه رسد با شرکا، يک جانبه مخالفان رژيم در بن غازی را به رسميت شناخت. موسی کوسا، وزير امور خارجه‌ی ليبی به بهانه‌ی بيماری از ليبی خارج شد- ظاهرا گفته شد فرار کرده‌است- و سر از لندن در آورد وووو. دوباره، ويليام هگ، وزير امورخارجه‌ی انگلستان فاش کردند که ايشان از پيش با موسی کوسا در تماس بوده است!. روز ١٩/٠۴/١١ اعلام شد، که کارشناسان نظامی انگلستان برای آموزش مخالفان قذافی وارد ليبی خواهند شد. و بالاخره روز ٢٠/٠۴/١١ ، کشورهای انگلستان، فرانسه و ايتاليا اعلام کردن که کارشناسان نظامی برای کمک های بشردوستانه به ليبی اعزام می کنند!
بعيد نيست با سير وقايع تاکنونی، با سرنگونی قذافی يک دولت طرفدار «اآ» وشرکا به قدرت رسد. برابر با داده ها، در ليبی معمر قذافی، ٪٣١ مردم زير خط فقر زندگی می کنند. با روی کار آمدن يک دولت طرفدار «اآ» و شرکا، نه تنها آرزوی رسيدن به دموکراسی از مردم ليبی ربوده خواهد شد، بلکه اگر در صد فقر افزايش نيابد قطعا کاهش نخواهد کرد. در تقسيم کار سرمايه‌داری جهانی، ليبی به کشورهای کار ارزان تعلق دارد. سرنوشت مردم ليبی به تداوم فرايند انقلاب در دنيای عرب بستگی دارد، تا از سطح خواست های دموکراتيک به مطالبات اقتصادی ، يعنی يک شغل انسانی، تامين مسکن، بهداست، آموزش ووو ترقی کند.

مراد عظيمی - ٢٠/٠۴/١١

منبع و ملاحظات

١- حداقل سه ميليون نفر ويتنامی کشته و چندين ميليون نفر زخمی و معلول شدند. قدرت تخريبی آتش هولناک ارتش«اآ» شهرها و دهات را ويران و جنگل ها را نابود کرد. برای هر انسان شرافتمندی کشته شدن هر تعداد سرباز آمريکائی درد آوربوده‌است. ولی، وقتی راست افراطی فقط برای کشته‌های يانکی ادای احترام می کرد و چشم به فجايع و مصيبت های وارد شده بر ويتنام می بست، نشان می داد حاکمان «اآ» چه ظريفت غير انسانی دارند.
٢- مونرو، رئيس جمهور وقت آمريکا، در سال ١٨٢٣، به دول اروپائی هوشدار داد که در امور داخلی آمريکای لاتين دخالت نکنند.
٣- می توان به موارد ديگر تجاوزات «اآ» از جمله: بمباران تريپولی، پايتخت ليبی، حمله‌ی مفتضحانه‌ی تفنگداران دريائی «اآ»به سومالی، موشک زدن سودان، پياده کردن نيرو در لبنان- منجر به کشته شدن ٢٠٠ سرباز آمريکائی گرديد- و حملات به يوگسلاوی، تحت پيمان نظامی ناتو اشاره کرد. بی مناسبت نيست ياد آور شد که، پيمان ناتو زاده‌ی جنگ سرد بين شرق و غرب بود. با فروپاشی شوروی، و به تبع آن از بين رفتن پيمان ورشو، نفس وجودی پيمان ناتو زير سئوال رفت.
۴- تاريخ مردم آمريکا، تاليف «هاود زين، Howard Zinn»
۵- در مراحل اول تجاوز «اآ» به عراق، وقتی جسد سربازان کشته شده در عراق را به آمريکا می آورند، طی مراسم نظامی به خاک سپرده می شدند. با افزايش کشته ها، برای کاهش هزينه، بجای مراسم دفن نظامی، نوار اين مراسم را پخش کردند! عالی. با شنيدن اين عمل بس توهين آميز، سرباز برگشته از ميدان جنگ عراق چه حالی پيدا می کرد.
٦- تا همين لحظه، «اآ» ترجيح می دهد شرکايش انگلستان و فرانسه را در پيش صحنه نگاه دارد تا خودش را.
٧- کمی پيشتر از ماجرای ليبی سناريوی ساحل عاج در غرب آفريقا رخ داد. ولی بنا به موقعيت ژئوپولتيک، وقايع ساحل عاج آن چنان محور توجه رسانه‌های گروهی قرار نگرفت. در انتخابات نوامبر ٢٠١١، بين دو کانديدای اصلی «لارنس بگبو، Laurent Gbagbo»، رئيس جمهور وقت و «آلاسانی اوتارا، Alassane Ouattara» ناظران انتخابات دومی را برنده اعلام کردند. ولی بگبو به نتيجه‌ی انتخابات اعتراض کرد. مطابق قانون اساسی ساحل عاج، موضوع اختلاف به دادگاه عالی قانون اساسی ارجاع شد و اين دادگاه به نفع بگبو حکم صادر کرد. اوتارا و فرانسه - قدرت استعماری سابق ساحل عاج، هنوز در اين کشور نفوذ دارد- رای دادگاه را رد کردند. در يک مرحله، برای فشار عليه بگبو، اوتارا از کارگران خواست دست به اعتصاب عمومی بزنند. ولی جواب منفی شد. در اين ميان موضوع به شورای امنيت سازمان ملل برده‌شد. برابر با قطعنامه‌ی شماره ی ١٩٧۴، شورای امنيت طرفين دعوا را تشويق کرد اختلافشان را از طريق مسالمت آميزحل کنند. سازمان ملل يک نيروی مکانيزه‌ی ۵٠٠٠ نفری برای تامين امنيت مردم ساحل عاج وارد اين کشور کرده‌بود. همچنين امپرياليسم فرانسه يک نيروی چند هزار نفری در ساحل عاج مستقر کرده بود. تحت، بهانه‌ی حمايت از غير نظاميان، نيروهای سازمان ملل و ارتش فرانسه با تانک و هليکوپتر ووو دست به حمله زدند و شمار قابل ملاحظه‌ای از مردم غير نظامی کشته شدند و خسارات زيادی به زير ساخت ساحل عاج وارد شد. چرا چنين شد؟ برای اينکه بگبو طرفدار سياست مستقل و سياست مداری پان آفريقا بود. آمريکا و فرانسه «اوتارا» را ترجيح دادندد.
٨- خواننده بريک را با بريکس اشتباه نکند. در رای گيری شورای امنيت، برخلاف بريک، آفريقای جنوبی به قطعنامه‌ی پيشنهادی رای مثبت داد.
٩- در راستای منافع اش، روسيه‌ی امپرياليست تا مرز نفی خيزش دنيای عرب پيش می رود.