افق روشن
www.ofros.com

قدمی ديگر در فرايند انقلاب طبقۀ کارگر مصر


مراد عظيمی                                                                                                        دوشنبه ۱٧ تیر ۱۳۹٢

از لندن، به پاريس، از مسکو به پکن تا واشنگتن مهندسان افکار بورژوازی جيغ و داد می زنند: ارتش مصر عليه دولت دموکراتيک کودتا کرده و دولت برخاسته از صندوق رای را برکنار کرده است. ترس امپرياليست ها از چيست؟ آيا از گسترش و تکرار به اصطلاح کودتای مصری به ديگر کشورهای سرمايه داری عرب؟ مگر همين دول امپرياليستی، و به ويژه امپرياليسم آمريکا، نبودند که چندين ده کودتا در کشورهای آسيائی، آفريقائی، آمريکای لاتين راه انداختند (۱). پس ترس اين ها از چيست؟
مارکس به مناسبت کمون پاريس، در خطابيه ا ش به شورای عمومی انجمن کارگران جهان، معروف به انترناسيونال اول (٢)، در دفاع از کمون پاريس گفتند: ... بالاخره پرولتاريای پاريس نوع حکومت کارگری را کشف کرد. با اين کشف دموکراسی پارلمانی بورژوائی زير سئوال رفت. سيل هتاکی و تقبيح عليه دکتر سرخ (٣) روان شد. يک قرن و نيم بعد از کمون پاريس، يکبار ديگر جزئی از دموکراسی کارگری در فرايند انقلاب طبقه ی کارگر مصر دوباره کشف شد. اين کشف دوباره سرمايه داری جهان را به هراس انداخته است- نکند طبقات کارگر اروپا و آمريکا از دموکراسی طبقه ی کارگر مصرنسخه برداری کنند. به اين دليل است که، رسانه های جمعی سرمايه داری يک کلام از کودتای افسران مصری حرف می زنند؟
اين چگونه کودتائی است که در پیآمد آن طبقه ی کارگر مصر (٤) در رقم ميليونی در خيابانهای شهرها و در ميدان التحريرش رقص و پايکوبی کردند؟ همان طبقه ی کارگری که عليه تعلل موذيانه ی شورای فرماندهی ارتش- در پس سرنگونی حسنی مبارک - برای برگزاری انتخابات تظاهرات می کردند. باز تاکيد می کنم، اين چطور کودتائی است که هنوز جمعی از طرفداران آقای محمد مرسی می توانندهمايش تشکيل داده و نه فقط عکس هايش را حمل کنند، بلکه عکس بزرگی از وی را از ساختمانی آويزان کرده باشند؟

مقوله ی کودتا چيست؟

کودتا قواعد معينی دارد. يکی از ملزومات پايه ای کودتا منفعل شدن توده های کارگراست. کودتا فورا اعلام حکومت نظامی و منع آمد و شد می کند... مثال آشنای خودمان را يادور شوم. شاه از طريق قوام السلطنه اقدام به کودتا کرد. سی ام تير ١٣٣١مردم به خيابان ها سرازير شدند کشته ها دادند، زير تانک له شدند، ولی به کودتا نه گفتند و پيروزشدند؛ کودتا شکست خورد و قوام السلطنه فرار کرد. اما يک سال بعد، در کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢چه رخ داد. عليرغم اينکه آقای محمد مصدق ليبرال - نخست وزير و فرمانده کل ارتش ايران - از توطئه ی کودتا آگاه بود، رفت و در کنج خانه اش نشست (۵). توده ها منفعل شدند و غيره. وگرنه، هرگز آمريکا وانگليس نمی توانستند با به راه انداختن آقای شعبان جعفری و ملکه اعتضادی - خانم رئيس شهرنو- و دار و دسته شان کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ را آغاز وبه سرانجام مطلوب برسانند.

دموکراسی کارگری و دموکراسی بورژوائی

دموکراسی يک واژه ی يونان باستان از دمو، يعنی مردم، و کراسی، بمعنی گرائی، تشکيل شده است. ولی، آيا دموکراسی يا مردم گرائی يا مردم سالاری يونان باستان تجلی شرکت همگان در اداره ی جمهوری های شهری يونان بودند. نه خير. دموکراسی يونان نماد حاکميت اقليت برده داران بود. برده ها هيچ حقوق اجتماعی نداشتند. به سخن ديگر، دموکراسی جمهوری های شهری يونان بقای برده داری و بی حقوقی برده ها را تضمين می کردند.
اگر دموکراسی يونان باستان متضمن روابط اجتماعی مبتنی برشيوه ی برده داری بود، دموکراسی بورژوائی تجلی شيوه ی بردگی - مزدی است. بورژوازی با رندی و با حذف مضاف اليه بورژوائی از «دموکراسی بورژوائی» از دموکراسی انتزاع و آنرا مرموز کرده است. در عرصه ی خارج از فرايند توليد، سهم طبقه ی کارگر از دموکراسی بورژوائی به داشتن حق رای تقليل می يابد. اما، در فرايند توليد صنعتی و خدماتی، کارگر از دموکراسی يا از حق اداره و تصميم گيری فرايند توليد کاملا محروم شده است.
درجهان واژگونه ی روابط بردگی - مزدی سرمايه داری، طبقه ی کارگر مصر اعمال اراده ی دموکراسی خيابان را جايگزين آمريت دموکراسی صندوق رای بورژوائی کرد. هاله ی تقدس سنت دموکراسی پارلمانی بورژوائی فرو ريخت. اين ريا که هر چهار سال يک بار کارگران را پای صندوق رای به کشانند، تا يک بخش معينی از طبقه ی سرمايه دار بنام آنها به قدرت برسد تا برای چهار سال دمار از روزگار کارگران بکشند. نزديک با يک هفته تاخير، بعداز انتخابات رياست جمهوری، که طی اين مدت آقای محمد مرسی و ژنرال ها پشت درهای بسته چانه زنی کردند، بالاخره رياست جمهوری آقای محمد مرسی اعلام گرديد. يک سال رياست جمهوری آقای محمد مرسی و حزبش نشان داد که اين يک حکومت طرف دار امپرياليست ها، به سرکردگی آمريکا، و عواملشان عربستان سعودی و قطرو غيره است. طی اين مدت، نه تنها هيچ گشايشی در اوضاع معيشتی طبقه ی کارگر مصر رخ نداد، بلکه وضعيت معيشتی از بد به بدترسقوط کرد. دولت محمد مرسی هيچ اقدامی برای تخفيف گرانی نياز های کارگران انجام نداد. درگرمای سوزان، مردم از قطع شدن مکرر برق رنج می کشند. آقای محمد مرسی مقامات اداری را با اعضای اخوان المسلمين پر کرد - رابطه جای ضابطه را گرفت. سنای مصر با ١٠درصد سناتورهای انتخابی لوايح اش را تصويب کردند. آقای محمد مرسی هيچ اقدامی عليه بالا رفتن جرائم و تامين امنيت اجتماعی مصر انجام نداد. سياست تفرقه بين باوران خرافات مذهبی سنی، خرافات مسيحيت کاپتيک و باوران خرافات شيعه را تشديد کرد. حکومت بيشتر و بيشتر به سمت گرايش سلفی ها- اين ضد انسانی ترين جناح مبلغان خرافات مذهب اسلام سوق داده شد. آقای محمد مرسی قدرت دولتی را در شخص خودش متمرکز کرد، و حسنی مبارک جديدی شد. مطابق همان دموکراسی دم برده ی امپرياليست ها که قوه ی قضائيه از قوه ی مجريه جداست، ايشان استقلال قوه ی قضائيه را نقض کردند. فرايند اسلامی کردن جامعه ی مصر اکثريت غالب مردم را به وحشت انداخت. آقای محمد مرسی از بنياد گران اسلامی، سلفی ها، خواست بروند و در کنار مخالفان سوريه بجنگند وغيره. ولی، طبقه ی کارگر مصر حسنی مبارک ديکتاتور را به زير نکشيد که او دوباره در هيات ديگری ظاهر شود. طی دو سال گذشته، طبقه ی کارگر مصر، با صلابت درميدان مبارزه ايستاد و رزميد. آنها خواهان برکناری آقای محمد مرسی شدند. به اين دليل بود، که زير فشار قدرت چندی طبقه ی کارگر مصر، آقای محمد مرسی اقرار کردند که اشتباهاتی کرده اند. بسيار خوب. آقای محترم، پس چرا کنار نرفتی تا فرد لايق تری جای شما را بگيرد تا با عملش جواب مناسبی به اعتراضات کارگران بدهد.

ساز و کارهای دموکراسی طبقه ی کارگر مصر برای به زير کشيدن آقای محمد مرسی

وقتی رئيس جمهور مصر در خواست استعفايش از طرف طبقه ی کارگر مصر را ناديده گرفت. کارگران تصميم گرفتند تا يک طومار ٢٠ ميليون نفری برای عزل آقای محمد مرسی سازماندهی کنند. برای صحت شماره ی طومار، کارگران اسامی افراد را با سياهه های انتخاباتی تطبيق کردند. اما، جالب اينکه شماره ی امضا کنندگان به ٢٢ ميليون نفر افزايش يافت. اين بی سابقه ترين حرکت طومار جمع کنی تاکنونی بوده است (٦). مخالفان آقای محمد مرسی نه يک اقليت ناچيز، بلکه فراخنای جامعه ی مصر را بازتاب می کرد. بی هيچ شکی، اين طومار اکثريت جمعيت مصر را نمايندگی می کرد. اين يک کشف در شيوه ی جاری شدن دموکراسی کارگری بود، و نمودی از شيوه های حکومت کارگری کمون پاريس ؛ اکثريت حق دارند به محض مشاهده ی عدم کفايت از طرف خدمتگزاران جامعه، آن ها را عزل کنند. ولی، طبقه ی کارگر مصر تنها به جمع آوری طومار قناعت نکرد. آنها اعلام کردند، ما اين عده را در اول جولای- سالگرد به قدرت رسيدن آقای محمد مرسی- به خيابان ها می آوريم. واين بسيار مهم است. برای اينکه گاها طومار فراتر از اسامی روی کاغذ تجلی مادی يا انسانی پيدا نمی کند. بالاخره، طبقه ی کارگر مصر اعمال تاکتيک سومی را برای تحقق خواست برکناری آقای محمد مرسی انجام داد. همزمان با سيل طبقه ی کارگر در شهرهای مصر، اعلام کردند اگر آقای محمد مرسی تا بعد از ظهر روز سه شنبه، دوم جولای ٢٠١٣، استعفا ندهد، طبقه ی کارگر دست به نافرمانی مدنی خواهد زد. بدين ترتيب اراده ی دموکراسی خيابان يا دموکراسی کارگری و تاکتيک هايش جايگزين خدشه ناپذير بودن حکم صندوق رای يا دموکراسی بورژوائی شد. دليل جيغ وداد بورژوازی جهان از کودتای ژنرال ها و برکنار شدن دولت دموکراتيک محمد مرسی زير سئوال رفتن خدشه ناپذيری حکم صندوق و ترسشان از اين است که فردا اين بدعت طبقه ی کارگر مصر را طبقات کارگر کشورهای سرمايه داری ديگر اقتباس کنند. اتخاذ بدعت طبقه ی کارگر مصر، يا توسل به دموکراسی کارگری، بر متن بحران ساختاری جهان سرمايه داری، از سوی طبقات کارگر اروپا و آمريکا بعيد نيست. چرا که قبلا از حرکت دموکراتيک طبقه ی کارگر مصر ، تجلی اش ميدان التحرير، نسخه برداری شده بود. در پيآمد جنبش برای برکناری حسنی مبارک، ميدان التحرير شهرت جهانی يافت. وقتی آقای « سکات وکر، Scott Walker» فرماندار ايالت «ويسکانسن، Wisconsin» برای کاستن از کسری بودجه چندين هزار معلم را بيکار کرد، اعتراضات گسترده ای سازماندهی شد. کارگران معلم در تظاهرات شان در ميدان «مديسن، Madison» پايتخت ويسکانسن اعلام کردند اينجا ميدان التحريرماست. ميدان التحرير در منامه ی بحرين، مادريد اسپانيا، در جنبش تاريخ ساز ول ستريت در پارک نيويورک، شهرهای اوکلند وتل اويو اسرائيل تجربه شدند. اکنون، نوبت درس آموزی طبقات کارگر جهان از جاری شدن بخشی از دموکراسی کارگری توسط طبقه ی کارگر مصر به جای دموکراسی صندوق رای.

ارتش مصر

اين بديهی است که ارتش مصر يک بخش بسيار مهم ساختار سياسی روابط بردگی - مزدی سرمايه داری مصر را تشکيل می دهد (٧). ارتش مصر، يا در حقيقت رده ی فرماندهی اش، يک سوم اقتصاد مصر را در اختيار دارد. ارتش مصر پاسدار روابط بردگی - مزدی، یا ارگانی است برای سرکوب طبقه ی کارگر مصر. ولی ارتش مصر نه يک هستی متجانس بلکه ناهمگن است. بدنه ی ارتش های بورژوائی را افرادی در موقعيت کارگران تشکيل می دهند، وبرعکس رده ی فرماندهی در موقعيت طبقات دارا. مضاف بر موقعيت معيشتی دون، بدنه ی اصلی، بويژه درجه داران جزء و سربازان از احساس تحقير افسران نسبت به خود رنج می برند. در نبود تلاطم های اجتماعی سياست «انضباط اطاعت مطلق» پائين تراز بالاتر انسجام و يکپارچگی اين ساختار نامتجانس را تضمين می کند. ولی غليان شديد اجتماعی وحدت درون ارتش را می شکند. در مقطع عزل حسنی مبارک، اعتصابات گسترده ی کارگری، که از طرف رسانه های جمعی سرمايه داری جهان سانسور می شد، ژنرال ها را ترسانيد. نشانه های اوليه شکاف در ارتش بروز کرد. برای نمونه، چندين افسر جزء به ميدان التحرير آمدند و به جمع تظاهرات ميدان التحرير پيوسته و با کارگران روبوسی کردند. فرماندهان نظامی دريافتند چاره ای ندارند مگر اينکه با پشت کردن به حسنی مبارک وحدت ارتش را نگاهدارند.
اين بار نيز ديدن دريای خروشان طبقه ی کارگر در شهرهای مصر و تهديدشان به نافرمانی مدنی، ژنرال ها را متوجه کرد تا رخ کردن فرصت وفرجه ای در آينده، چاره ای به جز قرار گرفتن در کنار جنبش طبقه ی کارگر عليه آقای محمد مرسی ندارند. چرا که، در روياروئی محتمل ارتش با ميليون ها کارگر شيرازه ی ارتش بهم می خورد و بدنه ی ارتش به انقلاب می پيوست. اما، در اين مرحله نقشه و دخالت ژنرال های مصر اجرای تکراری طابق النعل بالنعل پياده کردن طرح پيشين نيست. ارتش شورای اجرائی برای اداره ی کشور تشکيل نداد و غيره. به سرعت جانشين موقت آقای محمد مرسی تعيين شد، تا بعد از يکی دو ماه ديگر انتخابات برگزار و قانون اساسی اصلاح شود. اما، شکی نيست که ژنرال ها از هر فرصتی برای بقای وضع موجود استفاده خواهند کرد. متقابلا، طبقه ی کارگر مصر در مسير حرکتش بسوی سرنگونی روابط بردگی - مزدی ناگزير بايد با ارتش مصر تسويه حساب کند.

بازتاب سقوط حزب اخوان المسلمين مصر از قدرت سياسی

آنچه بنام بهار عربی معروف شد، در بدو، خواست های دوگانه ی مطالبات دموکراتيک و اقتصادی بودند. محمد بوعلی، که با خود سوزی اش جرقه ای بر باروت نارضايتی های طبقه ی کارگر تونس زد؛ گفت: پروانه ی گاری مرا نمی دهند، من بِيکارم- مشکل نان وآزادی. امپرياليست ها و درراسش امپرياليسم آمريکا، از يک طرف جنبه ی خواست نان يا اقتصاد را قيچی کردند و از سوی ديگر با حمايت از احزاب بورژوائی با ايدئولوژی خرافات مذهب - احزاب اخوان المسلمين- خواست دموکراسی و جامعه ی سکولار را مخدوش کردند. بزير کشيده شدن حکومت اخوان المسلمين توسط جنبش طبقه ی کارگر مصر، هم امپرياليست ها و هم بورژوازی دول سرمايه داری با ايدئولوژی خرافات مذهب اسلام عرب و غير عرب - از جمله سرمايه داری ايران - را نگران کرده است. آقای فرانسوا اولاند، رئيس جمهور امپرياليسم فرانسه ی فرو رفته در باتلاق بحران سرمايه داری با شتاب به تونس - مستعمره ی سابقش- مسافرت کرد و به دولت اخوان المسلمين تونس قول کمک مالی کرد. خبرنگار فرانسه از تونس گزارش داد که سقوط اخوان المسلمين در مصر با اقبال بخش های سکولار روبرو شده است و تکرار سناريوی مصر در تونس بعيد نيست. از سوی ديگر، اکنون هم کشورهای عربی، بويژه عربستان سعودی و قطر، و هم کشورهای امپرياليستی مستقيم و يا غير مستقيم از اپوزيسيون اخوان المسلمين مصرپشتيبانی می کنند. اينکه چه اتفاقاتی رخ خواهد داد، يک چيز روشن است و آن اينکه طبقه ی کارگر مصر بايد خود را برای پيکارهای دور بعد، هم از جنبه ی نظری و هم عملی آماده کند.

طبقه ی کارگر مصر و فرايند انقلاب کارگری

نرخ رشد توليد ناخالص ملی مصر

*Estimate


ارقام جدول بيکاری معرف بيکاری رسمی و نه واقعی است

منبع، سايت اينترنتی اطلاعاتی سيا

برابر با جداول بالا:
١- مطابق جدول اول، سرمايه داری مصر از سال ٢٠٠١ تا ٢٠١٠ از نرخهای رشد اقتصادی بالنسبه خوبی برخوردار بوده است. درسال ٢٠١٠ پيش از برآمد جنبش برکناری حسنی مبارک نرخ رشد اقتصادی مصر۵/١ در صد بوده است.، ولی عليرغم چنين نرخ رشد بالائی، ۵٠% از طبقه ی کارگر مصر دستمزدهائی بين ١ تا ٢ دلار در روز دريافت می کنند.
٢- برابر با جدول دوم، تا سال ٢٠١٠ نرخ بيکاری رسمی متوسط سالانه ١٠ درصد، ولی قطعا بالاتر بوده است.
برابر با جداول بالا، ملاحظه می شود که عليرغم نرخ رشد بالنسبه بالا، هم نرخ بيکاری بالا بوده است و هم چنين ۵٠% از طبقه ی کارگر مصر دستمزدهائی بين ١ تا ٢ دلار در روز دريافت می کردند. به سخن ديگر رشد اقتصادی الزاما همراه با ارتقاء سطح معيشت و بهبود شرائط کار طبقه ی کارگرمصر نبوده است. بنابراين، اظهرمن الشمس، در چهار چوب روابط بردگی-مزدی مصر، بويژه در شرائط بحران ساختاری جهان سرمايه داری، هر قول بهبود در وضعيت طبقه ی کارگر از سوی بورژوازی مصر دروغی بيش نيست. اما، عليرغم اين اوضاع، طبقه ی کارگر مصر می تواند به قدرت سمبه ی زور، يا قدرت کمی اش گذشت هائی را به طبقه ی بورژوازی تحميل کند. ولی، سرنوشت ابدی طبقه ی کارگر مصر نه در تمکين به روابط بردگی - مزدی، بلکه رهائی از بردگی - مزدی است.
جنبش عزل آقای محمد مرسی، يک حرکت فرا - طبقاتی بود. بورژوازی ليبرال، طيف هائی از بورژوازی با ايدئولوژی خرافات مذهبی، اتحاديه های تک - پا، يا اقتصادی - محور، احزاب رنگين کمان رفرميست و بالاخره ارتش در کنار طبقه ی کارگر قرار گرفتند. هدف همه ی اينها مهارکردن طبقه ی کارگر مصر در چهارچوب روابط بردگی - مزدی است. طبقه ی کارگر مصر در فرايند انقلابش برای لغو بردگی مزدی نياز دارد با اتخاذ:
١- اعلام شعار های محوری خواست های دموکراتيک و اقتصادی، نظير برابری زنان با مردان، در تمام شئون اجتماعی، تامين معاش مناسب برای بيکاران، بهبود معاش زندگی و کاهش ساعات کار کارگران، تامين بهداشت و درمان مجانی همگانی، تامين مسکن مناسب، آموزش مجانی وغيره
٢- تبليغ و ترويج امکان پذيری اين خواست ها بر پايه ی رشد نيروهای مولده ی کنونی.
٣- بر پايه ی بند ٢ فعالين طبقه ی کارگر رگه های کارگری متوهم به اتحاديه ها و احزاب رفرميستی را به طرف خود جذب کرده؛ طيف های جريانات رفرميستی را از صفوفش طرد و يا زير هژمونی اش در آورد. بی شک، مطالبات تاکتيکی مورد توجه بدنه ی ارتش قرار خواهد گرفت. با اين کنش ها طبقه ی کارگر مصر بسوی انقلاب لغو بردگی - مزدی خيز برخواهد داشت.

مراد عظيمی - ٢٠١٣/٠٧/٠٨
ملاحظات
١- در سال ٢٠٠٩، آقای مانوئل زلايا رئيس جمهور هندوراس با کودتای آمريکائی نظاميان برکنار شد.
٢ - تاکيد بر هويت «انجمن جهانی کارگران، يا معروف به انترناسيونال اول»، به مثابه تشکل واحد طبقه ی کارگر جهان مهم است. انترناسيونال اول، در تمام جنبه های اقصادی و سياسی طبقات کارگری جهان از سال ١٨٦۴ تا ١٨٧۴ فعال بود. مارکس يکی از بنيان گزاران و از اعضای شورای اجرائی «انجمن جهانی کارگران يا انترناسيونال اول» بود. باورمندان تشکلات دوگانه ی جدا ازهم، يا تشکل سياسی جدا از بدنه ی کارگری و تشکل اتحاديه ای يا سنديکاليستی برای بدنه ی فراگير کارگری، آگاهانه انترناسيونال اول را ناديده می گيرند.
٣- درانتقاد از مارکس، عوامل بورژوازی مارکس را با نام دکتر سرخ خطاب می کردند - البته اشتباه هم نبود.
۴- سرمايه داری جهان وجود طبقه ی کارگر را نفی می کند، تا جنبش های اجتماعی را به طبقه ی متوسط نسبت دهد. آدم هائی که دريای خروشان اعتراضات مصر را تشکيل دادند، يا کارگر، يا کارگر بيکار و يا فرزندان خانواده های کارگيرند. اينها صاحبان کارخانه، کارگاه يا فروشگاه ها نبودند.
۵- به گفته ی مارکس ليبرال ها از انقلاب بيشتر می ترسند تا از ارتجاع
٦- يک مقايسه بين تظاهرات بی سابقه در تاريخ انگلستان، که بين يک تا دوميليون نفرعليه افزايش ماليات مسکن توسط خانم تاچرشرکت کردند و تظاهرات ٢٢ ميليونی در شهرهای مصر، عظمت و گستردگی تاريخی اين تظاهرات را نشان می دهد.
٧- ارتش مصر تعلقات قوی با امپرياليسم آمريکا و شرکايش دارد. گفته می شود طی سی سال گذشته آمريکا ٨٠ ميليارد دلار به ارتش مصر کمک مالی کرده است