افق روشن
www.ofros.com

كارگران و تشكل


نادر آرام                                                                                                       پنجشنبه ٨ دی ماه ١٣٩٠

مشكلات زندگی كارگران در ایران (بیكاری، نا امنی شغلی، قراردادهای موقت و سفید امضاء، نپرداختن به موقع دستمزدها، نداشتن بیمه بیكاری و ...) بر كسی پوشیده نیست. فقر، گرانی، اعتیاد، فحشا، ترك تحصیل، بی‌افقی در زندگی و نا امیدی از آینده، یاس و سرخوردگی و ... در جامعه امروز ایران هر روز گسترش می‌یابد؛ این واقعیات تلخ محصول نظام سرمایه‌داری است كه حتی دولت‌مردان این نظام علی‌رغم سعی در كتمان این واقعیات در بسیاری از اوقات مجبور به اعتراف به آن هستند.
مروری به وضعیت موجود طبقه كارگر در ایران و جایگاه تشكل و موضوعیت آن با شناخت واقعی و راه‌های دستیابی به ایجاد تشكل می‌تواند تلاش ارزنده‌ای در پایان دادن به اعتراضات جزیره‌ای و افزایش توان طبقاتی كارگران باشد. تعرض به معیشت كارگران، سركوب و اختناق، پایمال كردن ابتدایی‌ترین حقوق آنان به علت متشكل نبودن و پراكندگی كارگران است. اینكه چرا كارگران علی‌رغم مبارزاتشان تاكنون نتوانسته‌اند از تشكل سراسری برخوردار باشند، و راهكارهای عملی رسیدن به تشكل سراسری كارگری برای دست‌یابی به حقوقشان و برون‌رفت از وضعیت تدافعی موجود؛ سؤالی است اساسی در پیش‌روی تمامی فعالین جنبش كارگری؟
كارگران صنایع مخابرات راه دور شیراز، لاستیك‌‍‌سازی البرز، لوله‌سازی اهواز، كارخانجات نساجی و بسیاری دیگر از مراكز تولیدی در آستانه بیكارسازی برای حفظ كارشان اعتراض می‌كنند. كارگر شهرداری اندیمشك بعلت عدم پرداخت چندین ماه حقوق و ناتوان از تامین نیازهای اولیه زندگی خانواده‌اش خود را به آتش می‌كشد. كارگری پس از ٢٠ سال كار در شركت‌های خصوصی با تعدیل نیرو كارش را از دست می‌دهد، وی پس از 4 روز از غیر فعال شدن كارت ورود و خروج در محل كارش حضور می‌یابد، هنوز بیكارشدنش را به خانواده‌اش اطلاع نداده در محل كار گریه می‌كند و التماس برای بازگشت به كار را دارد. همكاری دیگر در به در دنبال وام و قرض برای تهیه پول پیش منزل استیجاری و هزینه بیمارستان همسرش است كه با مراجعه به كارگزینی متوجه می‌شود كارفرما قراردادش را تمدید نكرده و از فردا بیكار است. آن دیگری پس از ١۵ سال استخدام رسمی قراردادش یك ماهه می‌شود. و صدها نمونه دیگر كه یا در محل كار با آن مواجه می‌شوید و یا در اطراف شما هر روزه رخ می‌دهد.
سرمایه‌دار به خاطر حفظ سودش كارخانه را تعطیل و كاربری صنعتی را مسكونی نموده و سرمایه‌اش را در بساز و بفروش به كار می‌گیرد و كارگرانش را اخراج می‌كند.
تولید در نظام سرمایه‌داری برای سود است. وقتی شرایط مناسب برای كسب سود و ارزش اضافی نباشد انگیزه‌ای برای سرمایه‌گذاری نیست. دولت كه به ظاهر وظیفه تامین اجتماعی و اشتغال جامعه را دارد، ناتوان و بی‌مسئولیت از اداره امور تولید، اشتغال و ... سود صنایع كلیدی صنعت نفت و ماشین‌سازی و ... را در انحصار خود گرفته، امورات خود را می‌گذراند و ثروت خود را می‌اندوزد و به جای برنامه‌ریزی و مدیریت جامعه درگیر بحران ساختاری نظام برای حفظ بقا است. در چنین شرایطی طبقه كارگر با جدال روزانه خود برای حفظ شرایط زیست و معیشت تلاش می‌كند. همه كارگران به صورت انفرادی و به خاطر واقعیتهای تلخ موجود در زندگیشان زمین و زمان را لعنت می‌‌فرستند. اما متشكل نیستند، كارگران كارخانه‌ای در اعتصاب هستند اما از حمایت كارخانه‌ای دیگر برخوردار نمی‌شوند، در ایران خودرو كارگری به خاطر كارطاقت فرسا در خط تولید جان می‌بازد خطوط دیگر به فعالیت روزانه ادامه می‌دهند كم نیستند اعتراض‌های پراكنده كارگری كه در بسیاری از مراكز صنعتی و تولید در سراسر ایران به وقوع پیوسته اما متاسفانه محدود به آن كارخانه یا واحد تولیدی خاص بوده است. اعتصاب شاخصی در حمایت از اعتراضات كارگری در كارخانجات صورت نگرفته، اعتراضات جزیره‌ای است. و تا زمانی كه متحد و یكپارچه نگردد دست‌آورد قابل توجه‌ای نخواهد داشت و این امر اتفاق نمی‌افتد جز با ایجاد تشكلات سراسری كارگری كه متاسفانه علی‌رغم تلاش‌های متعددی كه از سوی فعالین جنبش كارگری صورت گرفته هنوز تشكلی به وجود نیامده و راهكارهای جدید می‌طلبد. فعالین كارگری در به صحنه كشاندن مطالبات كارگری در عرصه جامعه اقدامات موثری انجام داده‌اند، تلاششان قابل تحسین است اما واقعیت عدم ارتباط با بدنه جامعه كارگری خلاءایست كه منجر به ایجاد تشكل در میان كارگران نگردید، البته سندیكای اتوبوسرانی و سندیكای كارگران هفت تپه از دست‌آوردهای خوب در مقطع كنونی است. سندیكای كارگران خباز سقز نیز در طرح مطالبات كارگری در شهرهای كردستان نقش مؤثری داشته است. اما جدای از این دست‌آوردها هیچكدام از هزاران رنج و فلاكت نظام سرمایه‌داری كه زندگی ما كارگران را به جهنم تبدیل كرده و می‌كند هنوز به عنوان خواسته‌ای كه براساس آن تشكلی شكل بگیرد و هدفمند و پیگیر خواسته را دنبال كند بوجود نیامده است. جنبش كارگری ایران قدمت یك صد ساله دارد. كم نبودند انسان‌های شرافتمند و رادیكال كه برای امر مبارزه طبقاتی و جنبش كارگری در ایران تلاش و فداكاری بسیار نمودند و برای ایجاد تشكلهای كارگری مبارزه كردند. جنبش كارگری در یك صد ساله گذشته از طرفی با نظامهای سركوبگر كه با تمام توان از شكل‌گیری هر گونه تشكل كارگری ممانعت كرده و فعالین این جنبش را به زندان، شكنجه و اعدام محكوم كرده مواجه بودند و از طرفی دیگر فاقد چشم‌انداز و برنامه‌ای كه می‌توانست با تكیه به آن در یك قرن گذشته دست‌آورد مبارزاتیش را بشكل تشكل مستقلی كه امروز می‌توانست سخنگوی جنبش كارگری باشد مواجه است. این دو مولفه سركوب و نبود چشم‌انداز و برنامه مهمترین عامل عدم شكل‌گیری تشكلهای مستقل كارگری در ایران است. كه هر كدام جداگانه بایستی مورد بررسی و راهكارهای مقابله با آن در پیش‌روی فعالین جنبش كارگری قرار گیرد. نظامهای سرمایه‌داری سعی می‌كنند در درجه اول با قوای نظامی دولتی كه در اختیار دارند به مقابله و سركوب جنبش كارگری بپردازند و در جاهایی كه با فشار جنبش كارگران مواجه بودند تشكلهای دولتی و موازی ایجاد كرده كه بتوانند كارگران را از اهداف ضد سرمایه‌داری منحرف كرده و یا به تشكلهای دولتی نیمه مستقل كه امروزه در بسیاری از كشورها در اثر مبارزات كارگران ا یجاد شده را به رسمیت بشناسد و از نمایندگان این تشكلها در مسایل كارگران نظرخواهی كنند. و تشكلها نیز به درجه‌ای از قدرت اجتماعی كه دست یافته‌اند با فراخوان به اعتراض و اعتصاب می‌توانند در چهارچوب اهداف تشكلات خود خواسته‌های كارگران را به دولتهای سرمایه‌داری تحمیل كنند، این تشكلها جدا از درجه رادیكال و یا لیبرال و تكنوكرات و ... بودن بعنوان گام اول شرایطی را ایجاد می‌كنند كه كارگران از فردیت خارج گشته و به مبارزه جمعی گرایش پیدا می‌كنند. مبارزه و شكست و پیروزی كارگر رویكرد جمعی پیدا می‌كند. و كارگران به درجه‌ای از توان طبقاتی و قدرت اجتماعی خود پی می‌برند اما كارگر در ایران فاقد هر نوع تشكل اجتماعی كارگری است. شاید تعجب‌آور باشد در صنایع خودروسازی حق ایجاد شوراهای اسلامی كه ماهیتی صد در صد دولتی دارد نیز سلب كرده‌اند تا چه رسد به تشكل مستقل و اجتماعی. نبود راهكار و خفقان و سركوب شدید و ناامنی شغلی در محیط كار باعث می‌شود كه كارگر موجودیت خود را فردی ببیند. او خود را می‌بیند با هزاران مشکل هزینه مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، تحصیل فرزندان و ... که هر روز شرایط زندگی را برایش سخت و آزرده می‌کند. او خود را موجودی اجتماعی که دارای طبقه اجتماعی است نمی‌بیند با توان فردی می‌خواهد مشکلاتش را حل کند فارغ از اینکه او هر چند تلاش کند نیازها بیشتر از آن است که بتواند حتی گوشه کوچکی از احتیاجات زندگیش را تامین کند. فراتر از ساعت کار، اگر اضافه‌کاری باشد به اضافه کاری تن می‌دهد. به جای مبارزه علیه اضافه‌کاری به انتخاب خود و اجبار زندگی با کارگران دیگر به رقابت می‌پردازد که بتواند ساعاتی بیشتر را در ماه اضافه‌کاری انجام دهد تا شاید به زعم خودش گوشه‌ای از زخم زندگیش را مرهم نهد. شرایط او بسیاری اوقات همکارانش را نه هم طبقه بلکه رقیب می‌پندارد؛ البته کارفرما هم از چنین وضعی ناراضی نیست و از وضعیت موجود نهایت سوءاستفاده را می‌کند. بنابراین کارگر از موجودیت اجتماعی خود فاصله می‌گیرد، در فردیت خودبرای زندگی تلاشش به جایی نمی‌رسد. از یک سو فشار کار طاقت‌فرسا و از سوی دیگر آسیب‌های اجتماعی که فرزندانش را در بیرون از کارخانه تهدید می‌کند و مخارج سرسام‌آور تحصیل فرزندانش در مدارس و دانشگاه کمرش را خم می‌کند. فشار کار و فشار روانی عدم تامین زندگی، پیری زودرس، یاس و ناامیدی و زندگی بدون افق چشم‌انداز کارگر خواهد شد.
در چنین شرایطی او نه فقط خود بخود آگاه نخواهد شد بلکه شرایط غیر انسانی که بر فردیت او تحمیل شده او را بدون چشم‌انداز به رهایی در آینده، بی افق و مستاصل می‌کند. او تفکرات اجتماعی کارگری و فعالینش را ابتدا تخیلی و یا از روی شکم سیری می‌پندارد. او با قدرت طبقاتی خود بسیار فاصله گرفته و زمینه‌ای برای رهایی غیر از تلاشهای فردی نمی‌بیند. به همین خاطر به تشکل روی نمی‌آورد و تشکلی اجتماعی که بتواند به اندازه‌ای مادیت داشته که کارگران به جای تلاش فردی به کار اجتماعی تشکل روی بیاورند وجود ندارد. جنبش اعتراضی ٨٨ که با موضوعیت انتخابات شروع شد و در زمانی کوتاه به جنبش اجتماعی وسیع برای اعتراض به سرکوب و خفقان و مبارزه برای آزادی و دمکراسی تبدیل گشت. شرایط مناسبی برای حضور طبقه کارگر متشکل بود که با اعلان خواسته‌هایش بر صدر مطالبات جنبش اعتراضی جامعه بدل گردد. اما واقعیت این نبود. کارگران بصورت منفرد و غیر متشکل حضور فردی در اعتراضات داشتند اما مطالبات طبقه کارگر در راس خواسته‌های جنبش قرار نگرفت و این در حالی بود که هر کدام از مطالبات کارگران (دریافت دستمزدهای معوقه، علیه بیکارسازی، پرداخت دستمزد بر اساس تورم، حق تشکل، لغو قراردادهای موقت و سفید امضاء، آزادی کارگران زندانی و ...) می‌توانست خودموضوع یک اعتراض اجتماعی و پیگیر و مستمر باشد. و چه بسا رویکرد نظری جامعه نسبت به عدم حضور کارگران در اعتراضات اجتماعی در شگفت بود. در صورت وجود تشکلی موثر، کارگران می‌توانستند از آن موقعیت در جهت بدست آوردن خواسته‌ها و مطالباتشان استفاده کنند. البته باید یادآور شد بعد از خرداد ٧٦ و زمینه‌های مساعد برای فعالیت اجتماعی تشکل‌های متعدد فعالین کارگری شکل گرفتند و علی‌رغم تحمل دشواری‌ها، مبارزه و فداکاریشان نتوانستند به امکان مادی و اجتماعی برای متشکل کردن کارگران بدل شوند و متاسفانه در بسیاری اوقات در کنار همدیگر بودن برای خود فعالین این تشکل‌ها نیز با سختی انجام می‌گیرد، که نقد و بررسی تشکل فعالین کارگری فرصتی دیگر را می‌طلبد.
به طور خلاصه می‌توان گفت طبقه کارگر ایران در وضعیت کاملاً تدافعی برای حفظت معیشت خود بسر می‌برد، اعتراض‌هایش نیز در این راستا است. حفظ وضعیتی که دردناک است و فردا نیز بدتر خواهد شد. بنابراین بعنوان کارگری که شاهد این واقعیت‌های تلخی بوده از تمامی فعالین و دوستداران جنبش طبقه کارگر صمیمانه می‌خواهم واقعیتهای کنونی را مورد بررسی قرار دهند و بر اساس واقعیات و تجارب گذشته، هر چه بیشتر با خرد جمعی نظرات مشورتی و راهکارهای ایجاد تشکلات کارگری را برای برون رفت از وضعیت موجود بعنوان مهمترین چالش طبقه کارگر ایران در اختیار جنبش کارگری قرار دهند.

نادر آرام

دی ماه هزار و سیصد و نود