افق روشن
www.ofros.com

در آنسوی چراغانی ایام کریسمس


فرهاد شعبانی                                                                                                       جمعه ٣ دیماه ١٣٨٩

در انتظار کریسمس ( سالگرد تولد عیسی مسیح ) فضای بخشی از کشورها غرق نور و چراغانی است. زنجیره هائی از میلیونها لامپ نورانی در رنگها و طرحهای بسیار زیبا خیابانهای پر رفت و آمد، میادین و پاساژها و مراکز خرید این بخش از جهان، اروپای غربی و شمال اروپای تاریک را همانند روز در روشنی خود فرو برده است. این روزها البته مصادف است با بارش برف و سرمای بیسابقه ائی که کل اروپا و سیستم حمل و نقل هوائی و زمینی آن را در محاصره خود گرفته است. آمیزه ائی از زیبائی سفیدی برف و فستیوالهای نور ساختهِ دست بشر جلوه های بسیار زیبائی به چشم انداز طبیعت بخشیده است. زیبائی که چشم از دیدن آن حیران است. اما در پس این ظواهر زیبا و در آنسوی چراغهای نئون حقایق تلخی پنهان است که در این روزها بچشم نمی آید و در پرتو روشنائی " میدیای آزاد " غربی قرار نمی گیرد.
در این دنیائی که به جرئت می توان گفت مصرف یک شب انرژی تزئینی اش (که از برای تولد مرده ائی چون عیسی مسیح که به ٢٠ قرن پیش تعلق دارد) سر به میلیاردها دلار می زند، با آن می توان ده ها هزار انسان دردمند ساکن در همین بخش از جهان را از مرگ حتمی نجات داد. هزینه و مصرف کاذبی که توسط مالیات دهندگانی پرداخت می شود که راه دور زدن حریم مقدس سرمایه را بلد نیستند، و سرمایه داران سودجو از طریق حفظ و برپائی این سنت و شوهای مذهبی هم سودهای کلانی به جیب می زنند.
در این دنیائی که این روزها غرق نور است، صدها هزار کارگر مهاجر و پناهجو که با اتکت ( بی هویت و غیرقانونی ) معرفی می شوند، با روشهای غیر قانونی توسط سرمایه داران استثمار می گردند و با درآمدی در حد بقاء در تاریکخانه های آن شب و روز می گذرانند، و هر روز بر شمارشان افزوده می شود. در این دنیای متمدن، سرمایه داری متمدن استثمار و بهره کشی از نیروی کار خودی و مهاجر را به اعصار ماقبل رنسانس برگردانده و قوانین کار روز به روز به کاغذ پاره ائی بی خاصیت بدل می گردد.
در این دنیای بظاهر زیبا، رنگارنگ و فریبنده و در میان سوز و سرمائی که تازیانه هایش زیر پوست را آزار می دهد، بی سرپناهی و شب را در متروها و ایستگاههای قطار و راه پله آپارتمانها بسر بردن و هرگز بیدار نشدن به بخشی از واقعیات تلخ آن تبدیل شده است، بطوریکه در موج اول سوز و سرمای امسالش ۵٠ بی سرپناه قربانی شدند. در این دنیای بظاهر مدافع حقوق بشر و در آستانه ایام و آئین های کریسمس و تولد عیسی مسیح، مادران تنها و بی سرپرست اگر شانسی برای دریافت کمک از نهادهای خیریه نداشته باشند، برای تامین هزینه خرید هدایای کریسمس فرزندانشان دست به تن فروشی می زنند، و تلخ تر از آن این است که پدران روحانی و کلیسای مدافع نظم سرمایه در این روزها در کلیساهای توجیه گر حاکمیت سرمایه بر کار برای این به اصطلاح گناهکاران طلب آمرزش می کنند.
در سواحل این دنیای غرق نور و روشنائی روزنه های امید رسیدن به سواحل امن برای پناهجویان و پناه خواهان مسدود و هر ماه شماری از این قربانیان سرمایه و دین در فراز و فرودهای خشن امواج دریا طعمه جانوران دریائی و مطامع قاچاقچیان انسان می شوند.
در بظاهر "دمکراتیک ترین و بهترین های" این دنیا سیاستمداران سوسیال دمکرات و پارلمانتاریستها از تشکیل صف های دریافت سوپ، از وجود متکدیان روبه افزایش و مطربان دوره گرد، از اخراج و بیرون راندن کودکان و بحال خود رها کردن آنها، از افزایش شمار زندانیان، از کاهش شمار مدارس و مهد کودک ها، تعطیلی بیمارستانها و بحال خود رها کردن سالمندانی که با کار و رنج خود رشد و توسعه اقتصادی این جوامع را تضمین کردند، (بخصوص در این روزها) دیگر احساس شرم نمی کنند، و آن را بعنوان بخشی از واقعیات امروز به خورد افکار عمومی می دهند. فاجعه بارتر این است که رهبران اتحادیه های کارگری رفرمیست و سازشکارِ دنبالچه این احزاب رفرمیست و پارلمانتاریست بنام کارگر در این سمفنونی ضد کارگری سهیم و خود به پادوهای سرمایه تبدیل شده و حفظ موجودیت خود را بر منافع کارگران، و حتی اعضای خود نیز ترجیح می دهند.
نظم این دنیائی را که بیکاری، فقر و بی حقوقی، هر روز در آن گسترش مییابد، باید بهم ریخت. این چراغانی را نه برای مردگان بلکه برای زندگان باید براه انداخت. این ممکن نیست مگر اینکه طبقه کارگر یکبار دیگر و با نگرشی سوسیالیستی و بلشویک وار در تقابل با رفرمیسم و با اتخاذ یک جهت گیری رادیکال پابه میدان مبارزه ائی جدی علیه حاکمیت سرمایه بگذارد.

فرهاد شعبانی - ٢۴ دسامبر ٢٠١٠