افق روشن
www.ofros.com

...مجموعه اخبار، گزارش، اطلاعیه و


کمیته هماهنگی برای کمک                                                                                      شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹٦ - ۴ مارس ۲۰۱۸


وقتی تجمع کارگران گروه ملی فولاد اهواز غیر قانونی اعلام می شود!

صبح امروز و در پی دستگیری شبانه جمعی از کارگران فولاد اهواز، رئیس دادگستری خوزستان به رسانه‌ها گفته که علت بازداشت تعدادی از کارگران گروه ملی فولاد اهواز تجمعات غیرقانونی و بدون مجوز آنان است.
اما کارگران حق دارند از خود بپرسند که کجای ایران اجازه تجمع قانونی برای احقاق حقوق پایمال شده را می دهند؟ به راستی کارگران و زحمتکشان به چه زبانی و به چه وسیله ای از حقوق خود دفاع کنند؟ ایجاد تشکل هایی مانند سندیکا، اتحادیه ها که ممنوع بوده و حتی تشکل های دولتی کارگران نیز بی اعتبار است. این در حالی است که دست دزدان ،کارخانه فروشان، معامله گران، دلالان، سرمایه داران و کارفرمایان آزاد است و قانون به سادگی از آنها حمایت نموده و با احترام و نزاکت روبرو می شوند. اما کارگران از هر سو روی لبه تیز کارد تهدید و زندان و بی حقوقی قرار می گیرند.
از سوی دیگر دولت ایران مقاوله نامه های بین المللی کار را امضاء می کند و در تهران، کنفرانس wftu (اجلاس هیات مدیره فدراسیون جهانی اتحادیه های کارگری ) را بدون حضور نمایندگان واقعی کارگران بر گزار می کنند تا اعلام کنند ما نیز کارهایی برای کارگران انجام می دهیم و گویا ازحقوق کارگر دفاع می شود!!! اما در واقع، اعتراض کارگر به دفاع از نانش، از کار و دسترنج ناچیزش مورد سرکوب شدید واقع شده و به امنیت ملی ربط داده می شود! اما امنبت برای چه کسانی!؟ وقتی میلیون ها کارگر و زحمتکش، یعنی اکثریت جامعه به شیو ه های مختلف، با موج میلیونی بیکاری،اعتیاد، اخراج،ناامنی محیط کار، حقوق معوقه، دست مزد ناچیز، تن فروشی، دست فروشی و قاچاق و عدم حمایت واقعی روبرو می شوند،امنیت کجای این میدان ایستاده است؟! آنچه امروز کارگر و زحمتکش عملن و با گوشت و پوست خود می بینند،تنها امنیت برای سرمایه داران و غارت گران منابع و معادن و ذخایر نفت و گاز و... وجود دارد.
بنا به گفته رئیس دادگستری خوزستان، گروه ملی فولاد ورشکست شده و دستگاه‌های مختلف دولتی، بانک‌ها و بخش خصوصی از این شرکت طلبکار هستند و از کارگران خواسته می شود با سرمایه گذار جدید همکاری لازم را داشته باشند!! به نظر می رسد که به همین دلیل دیگر کسی پاسخ گو نخواهد بود! بنابراین دور بعدی با کارفرمایان جدید خصوصی آغاز می شود و سرمایه گذاری کنید! واقعن بسیار عجیب است! کارگر نان ندارد بخورد، از وی خواسته می شود با سرمایه گذار جدید همکاری لازم را داشته باشند!! کسی هم دنبال عاملین قبلی هم نگردد و به دولت هم ربطی ندارد! کارگر هم زورش نمی رسد. اما سئوال این است که سرمایه گذاران ورشکسته به پشتوانه کدام دولت، بانک و غیره سرمایه گذاری کرده اند؟ آیا این خود بی قانونی و هرج و مرج نیست؟ تنها قانون باید برای سرکوب مال باختگان باشد؟!
ما بار دیگر ضمن دفاع از حق اعتراض کارگران گروه ملی فولاد اهواز برای به دست آوردن مطالبات و گرفتن دستمزد ناچیرشان، خواستار آزادی همه کارگران زندانی هستیم.

۱۲ اسفند ۱۳۹٦

**************

خودکشی کارگر زحمتکش علی نقدی نماد وضعیت دردناک کارگران ایران

بر اساس خبرهایی که روز سه شنبه ۸ اسفند انتشار یافت، یکی از کارگران نی بر مجتمع نیشکر هفت تپه به نام علی نقدی در پی عدم پاسخگویی به مطالبات اش؛ اقدام به خودکشی نمود. متاسفانه این کارگر از این طریق می خواست انزجار حود را از این مناسبات طبقاتی و نابرابر سرمایه سالار و استثمارگرانه اعلام کند و در کمال ناباوری دوستان کارگرش و در مقابل چشم آنها به زندگی خود پایان داد.
بی شک این اولین خود کشی کارگران و زحمتکشان نبوده و آخرین نیز نخواهد بود و آمارها نشان از این دارد که هر سال به ابعاد این شیوه خلاصی از زندگی نفرت انگیز، بیشتر می شود. این مرگ ها نمودی از شرایط فلاکت بار کار و زیست طبقه کارگر و ستم دیده گان در جامعه ما است. مرگی که سوای خودکشی های تدریجی دیگر مانند، گرسنگی، عدم امکانات پزشکی، بیکاری، سوانح و ناامنی کار، مرگ دسته جمعی در دام اعتیاد می باشد.
باید پرسید که در سرزمینی که نیروی کار، منابع و ذخایر غنی مختلف، موقعیتی چهار فصل با تنوع بسیار برای توریست ها و زمین های کشاورزی برای همه فصول، وجود دارد؛ چرا باید مردم اش دارای بهترین شرایط انسانی و رفاه و آسایش زندگی نباشند؟! واقعیت این است که منابع، معادن، کارخانه و کارگاه در تملک اقلیتی معدود صاحب سرمایه است که با بدترین شیوه های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی اداره می شود. کارگران و زحمتکشان با بی رحمانه ترین شیوه های ضد انسانی، تحت ستم و استثمار هستند و ثروت و سرمایه ای که محصول دست آورد های خود کارگران است به یغما می رود و خود آنها با کمترین دست مزد و انواع خشونت های روحی و روانی مواجه هستند. دست مزد تحقیر آمیز با تحمیل سه جانبه گرایی، بیکاری، تعویق حقوق ها، قرار داد های سفید امضا و بی امضا، سرکوب مدام اعتراض ها و جلو گیری از ایجاد تشکل های واقعی و مستقل، شلاق، زندانی کردن و اخراج، تحمیل انواع تبعیض ملیتی و جنسیت و حذف هویت فکری، عدم امنیت شغلی و عدم ایمنی کار، شرایط سخت و مصیبت باری را برای میلیون ها کارگر ایجاد کرده است. خودکشی سهم اندکی از این شرایط سیاه می باشد.
اگر چه خودکشی محصول شرایط فلاکت زندگی کارگران بوده، اما انتخاب این روش، چاره کار نیست. ما هم طبقه ای های مان را فرا می خوانیم که به یاری یکدیگر شتافته و متحد شوند. تشکل ها و شوراهای خود را سازماندهی کنیم و با احساس همدردی و مشارکت دسته جمعی و با اتکای صندوق مالی خود، پشت و پناه همدیگر برای رهایی از ستم سرمایه داران و حامیان شان باشیم. آگاهانه و با اتحاد و همبستگی کارگری؛ به جای انزوا و جدایی و تفرقه، باور طبقاتی خود را ارتقاء داده و با بسیاری از پدیده های شوم سرمایه داران و ستم گران، از جمله خودکشی مقابله کنیم.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری با خانواده کارگر ستم دیده علی نقدی احساس هم دردی می کند. این کارگر شریف و زحمتکش نیز مانند میلیون ها کارگر دیگر قربانی استثمار بیرحمانه سرمایه داری شده است.

زنده باد اتحاد و همبستگی کارگری

۱۱ اسفند ۱۳۹٦

**************

اعلام حمایت از بیانیه سه تشکل کارگری در باره تعیین حداقل دستمزد سال ٩۷

کارگران! ستم دیده گان!
درحالی به سال جدید نزدیک می شویم که انبوه رنج امسال بر شانه ها و پیکر خسته مان هنوز سنگینی می کند. سال ۹٦، سال تداوم بی حقوقی کارگران و لگد مال کردن خواسته های دموکراتیک و اقتصادی و سیاسی، سال تداوم قراردادهای سفید امضا، حقوق های معوقه، گسترش فقر و بیکاری و انواع تبعیض ها و در یک کلام هجوم گسترده صاحبان سرمایه به معیشت طبقه کارگر بود.
از سوی دیگر، سالی که به پایان آن نزدیک می شویم با سال های پیش از آن بسیار متفاوت بود. در این سال مبارزه طبقاتی با ابعاد هرچه گسترده تر در سرتاسر ایران و در شکل های مختلف، از هفت تپه و شرکت واحد، معلمان ، بازنشسته ها، پرستاران، کارگران معدنچی و کولبران...، گرفته تا به ستوه آمدن و خروش در خیابان ها برای نان و آزادی جریان داشته و حقانیت جدال کار و سرمایه را به عینیت تمام نمایش می دهد.
اما مبارزات امسال و سال های گذشته، همچنان ضرورت ایجاد تشکل های مستقل و اتحاد همبستگی طبقه کارگر برای تغییر توازن قوا و پیشبرد مبارزه طبقاتی را به ما نشان می دهد.
برای مطالعه متن کامل بیانیه اینجا کلیک کنید.

**************

آزادی موقت رضا شهابی را تبریک می گوییم!

صبح امروز ۱۹ بهمن، کارگر زندانی رضا شهابی، عضو هیئت مدیره سندیکای واحد تهران، جهت مداوای بیماری به مرخصی پزشکی آمد. رضا شهابي که از ۱۸مرداد ماه سال جاری به دلیل فعالیت های کارگری زندانی شده؛ به‌دليل وخامت جسماني كه پيش‌تر پزشك وي تشخيص داده بود،دو بار در زندان سكته كرده بود. ما آزادی موقت رضا شهابی را به ربابه رضایی همسر این فعال کارگری و فرزندان و دوستان کارگر در سندیکای واحد و فعالین جنبش کارگری تبریک می گوییم و امیدواریم که رضای عزیز هر چه زودتر سلامتی خود را به دست آورد. آزادی بدون قید و شرط کارگران و فعالین کارگری و دیگر زندانیان سیاسی در بند خواستی فوری و همگانی است. آزادی بیان و اندیشه و حق تجمع و اعتراض و ایجاد تشکل های طبقاتی مزدبگیران را نمی توان به بند کشید. جای کارگران و فعالین کارگری در زندان نیست!

زنده باد اتحاد و همبستگی کارگری

۱۹ بهمن ۱۳۹٦

**************

ضرب و شتم اسماعیل بخشی نماینده کارگران نیشکر هفت تپه را محکوم می کنیم!

بر اساس خبری که روز گذشته کانال تلگرامی سندیکای نیشکر هفت تپه منتشر کرد، "اسماعیل بخشی" پس از سخنان اش در جمع کارگران اعتصابی مجتمع نیشکر هفت تپه و در حالی که به سمت منزل اش در شهرستان دزفول می رفت؛ مورد هجوم چند نفر نقابدار قرار گرفت.
بر اساس این خبر، "اسماعیل بخشی" با جسارت تمام و با دست خالی به دفاع از خود پرداخته و بعد از دقایقی مردم حاضر در منطقه با دیدن صحنه و شنیدنسروصدا به کمک او می آیند. ضاربان هم با دیدن مردم و مقاومت اسماعیل،سریعا منطقه را با اتومبیل، ترک می کنند. بر اثر این هجوم وحشیانه، اسماعیلبخشی، از ناحیه کتف چپ دچار پاره گی می شود.
اما اسماعیل بخشی کیست و چرا مورد غضب سرمایه داران قرار گرفت؟ اسماعیل یکی از کارگران محبوب و مورد اعتماد همکارانش است که به عنوان نماینده آنها در مبارزه برای دستیابی به مطالبات شان، انتخاب شده است. مبارزه ای که در روزها و هفته های اخیر در هفت تپه شدت بیشتری پیدا کرد و به نماد همبستگی و اتحاد کارگری برای طبقه کارگر ایران تبدیل شده است. اسماعیل بخشی روز گذشته در جمع کارگران اعتصابی نیشکر هفت تپه، سخنانی ایراد کرد که خشم و بغض صاحبان سرمایه را بیشتر برانگیخت. صحبت های اسماعیل خطاب به هم طبقه ای هایش و سرمایه داران صریح و روشن است و برگی از کیفرخواست طبقه کارگر در مقابل مناسبات نابرابر سرمایه داری حاکم بر ایران می باشد. او در قسمتی از سخنان اش گفت:
« اگر تا آخر این هفته به مطالبات و وضعیت قراردادهای مان رسیدگینشه، دیگر مطالبات مان را نمی خواهیم؛ هفت تپه را پس می گیریم!شما نمی توانید هفت تپه را اداره کنید، ما به دروغ های شما اطمنیاننداریم! اگر به وضعیت ما تا آخر هفته رسیدگی نشه، خودمان می ریمتوی مدیریت می نشینیم و هفت تپه را اداره می کنیم! آباد می کنیم! ما تخصص لازم را داریم! اومده اند برای زمین های هفت تپه سند سازی می کنند. نمی توانند تولید کنند، می خواهند زمین خواریکنند. هفت تپه میراث پدران ماست.
قانون کار، قانون کار نیست. ظاهرش زیباست. وقتی به اجرا می رسد،می بینید قانون برده داری است. این قانون کار را کارگران ننوشته اند. کارگر باید در مورد قانون کار نظر بدهد، اما فرماندار و استاندار از اینها حمایت می کنند؟ به کارگران به میزان قانون کار می دهند. همه مزایا را کم کرده اند، قرارداد غیر قانونی یک ماهه است و حقوق ثابتش را هم کم کرده اند و هر چهارماه یکبار حقوق می دهند؛ تازه منت هم میگذارد! این برده داری است. اما حقوق ۹۰۰۰۰۰ تومان امروزه پول نان هم نیست. قانون برده داری است باید عوض شود...
اگر تا آخر هفته مطالبات و قراردادها مشخص نشود، شنبه ما در دفتر مدیریت نشسته ایم. آنها به هیچ عنوان شیوه های پیمانکاری را نمیخواهند بردارند. طبقه بندی را سفت بچسبیم. ما چون روز مزد هستیم، اگر ۲۰ تا ۳۰ سال کار کنیم هیچ پیشرفت شغلی نداریم و این یعنی برده داری نوین. باید فروردین ۹۷ طبقه بندی مشخص و اجرا شود. خیانت پشت خیانت و دروغ پشت دروغ! »
بدون تردید اسماعیل بخشی، کارگر پیشرو و آگاهی است که با تمام وجود استثمار و بردگی مزدی خود و همکاران اش را حس کرده است و تلاش دارد که شرایط وخیم کار و زندگی کارگران در ایران را تشریح کند و به دنبال راه خلاصی از این فقر و فلاکت است.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری ضمن حمایت از خواسته های و مطالبات کارگران معترض نیشکر هفت تپه، ضرب و شتم اسماعیل بخشی این کارگر مبارز را بشدت محکوم می کند. راه مقابله با سرکوب و تعرض همه حانبه صاحبان ثروت و قدرت به نان و کار و سفره خالی کارگران، باور به نیروی خود و اتحاد و همبستگی و متشکل شدن در تشکل های مستقل کارگری است.

۲٦ دی ماه ۹٦

**************

بیانیه در باره اعتراض ها و تظاهرات های خیابانی شهرهای ایران

کارگران! زحمتکشان! مردم محروم و ستم دیده ایران!
گسترش مبارزات پیگیر و مستمر شما علیه ابعاد روزافزون فقر و فلاکت از جانب مناسبات سرمایه داری و حاکمیت آن؛ نشان از آن دارد که دیگر چنین وضعیتی برای کارگران و توده های مردم به جان آمده، قابل تحمل نبوده و نیست. در بستر چنین مناسبات غیر انسانی است که نسل جوان و پرشوری از کارگران و مردم به جان آمده از ستم و استثمار طبقاتی که همواره زندگی شان با فلاکت و تحقیر و توهین همراه بوده، به پا خاسته اند. آنها با حضور گسترده ی خود در خیابان ها اعلام کرده اند که دیگر نمی توانند این وضعیت اسفبار را تحمل کنند و نمی خواهند شاهد و ناظر تحمیل این همه بی حقوقی، فقر، ستم و استثمار باشند.
نسلی از فرزندان کارگران و مردم ستمدیده جامعه که دائما با تبعیض و تحقیر اقتصادی و اجتماعی رو به رو بوده وهم اکنون نیز به عنوان یک نیروی آماده به کار، با تراژدی بیکاری عمومی و انواع فشار و بیگاری روبرو گشته است. نسلی که در کشاکش مبارزه طبقاتی، به اشکال مختلف شاهد سرکوب مطالبات و خواسته های بر حق پدران و مادران، خواهران و برادران و معلمان و عزیزان خود بوده اند.
در این سال ها مردم زحمتکش و فرزندان شان، در ابعاد وسیع و وحشیانه ای مورد خشونت و سرکوب واقع شده اند. خشونتی فرسایشی، توام با فقر و فلاکت، اعتیاد و تن فروشی، افسردگی و خودکشی و مرگی تدریجی که در بستر نفرت انگیز یکه تازی حاکمیت سرمایه داری در ایران، زندگی مردم را به ورطه نابودی کامل کشانده است .
وضعیتی که به نوبه خود ارمغان عملکرد نئولیبرالیسم در عرصه جهانی و داخلی بوده و برای کارگران و توده مردم به جان آمده ی ایران چیزی جز فشار و بی حقوقی و در واقع کشتار عمومی، بدون صدای گلوله، چیزی به ارمغان نیاورده است.
بیکار سازی های گسترده منتج ازسیاست های اقتصادی و اجتماعی؛ قراردادهای ننگین و اسارت آوری تحت عنوان قراردادهای موقت و سفید امضاء؛ دستمزدهای به مراتب زیر خط فقر؛ طرح های شرم آور و تحقیر آمیزی نظیر طرح کارورزی و در واقع بیگارورزی و آزاد گذاشتن کامل دست سرمایه داران برای استثمار و تحقیر هر چه بیش تر و گسترده تر کارگران و فرزندان شان؛ تبعیض و بی حقوقی زنان؛ ارزان سازی بی رحمانه و فزاینده ی نیروی کار در بخش های مختلف تولیدی و خدماتی و پروژه ای تا حد کار برده وار با حقوق هایی بسیار ناچیز و بدون بیمه و خدمات اجتماعی؛ درهم شکستن تدریجی تشکل های فعالین کارگری و سندیکاهای مستقل موجود؛ اخراج و زندانی کردن و بی حرمتی به فعالین کارگری و دانشجویان پیشرو و مبارز، معلمان، پرستاران و بازنشستگان و دهن کجی و بی حرمتی بی محابا به همه آزادیخواهان؛ ضرب وشتم دستفروشان و کشتار کارگران کولبر در ابعادی وسیع و...؛ همه اینها کارد را به استخوان مردم بی حقوق و تحت ستم رسانده است.
سال هاست که کارگران، معلمان، پرستاران، دانشجویان، کارگران بیکارشده و جویای کار و طیف گسترده ای از مردم محروم و استثمار شده در گیر مطالبات به حق خود بوده اند و در این سال ها پاسخی به غیر از توهین و تحقیر، تهدید و اخراج ، تبعید و شلاق، دستگیری و زندان نگرفته اند.
طرفه این که تحمیل چنین وضعیتی از ستم و استثمار طبقاتی و فشار و سرکوب، با چنین درجه ای از شدت و حدت، در کشوری اتفاق می افتد که دارای منابع سرشار و عظیمی از ثروت و مکنت می باشد .حقوق های نجومی مسئولین و ارقام غیر قابل تصوری از دزدی و اختلاس و تاراج دارایی ها و اموال متعلق به این مردم، خود حکایت از این واقعیت دارد. منابعی که تنها در صورت اداره آن توسط شوراهای کارگری و مردمی می تواند زندگی بی دغدغه و مرفهی را برای این مردم و فرزندان آنان به ارمغان آورد.
تظاهرات گسترده اخیر توده های کارگر و ستم دیده بسیاری از شهرهای ایران، در ادامه اعتراضات چندین ساله ی آنان علیه استبداد و بی حقوقی است و پاسخی جدی به تحمیل ظلم و نابرابری بوده و سرآغاز فریادهای متحدانه طبقه کارگر و زحمتکش برای نان و آزادی است.
بدون تردید مناسبات سرمایه در ابعاد جهانی و داخلی و جریانات غیر کارگری، همه ی تلاش خود را بکار خواهند گرفت تا جنبش محرومان و گرسنگان و در واقع این مبارزه ی طبقاتی را به مسیرهای مورد نظر و صد البته انحرافی خود بکشانند. اما کارگران و زحمتکشان فرو دست و زیر خط فقر، با اتحاد و همبستگی خویش، خواسته های مشخص خود را که چیزی جز نان و آزادی نیست، دنبال خواهند کرد و زیر شعارهای عدالت خواهانه و برابری طلبانه، برای به دست آوردن مطالبات و حقوق انسانی خود به پا خاسته و متحد خواهند شد. حقی که سال هاست از آنها سلب شده و برایش تلاش کرده اند و بابت آن ها نیز هزینه های زیادی پرداخته اند. بی گمان ما کارگران و زحمتکشان جامعه، تنها با اراده اجتماعی و طبقاتی استوار و محکم و با درایت و هوشمندی است که می توانیم به خواسته های خود برسیم.
پشتیبانی از مبارزات به حق کارگران و زحمتکشان و فریادشان برای رهایی از ستم و استثمار عین حق و عدالت است. با همه وجود از آن حمایت کنیم.

پیش به سوی اتحاد و همبستگی طبقاتی

دی ماه ۱۳۹٦

**************

سیاست دو پهلوی ابزار سرکوب در مقابل معترضین به زندانی کردن رضا شهابی

همان طوری که امروز در خبرها آمده بود، "تجمع اعتراضی به وضعیت خطرناک رضا شهابی که ساعت ۱۰ امروز سه شنبه ۵ دیماه ۱۳۹٦ برگزار شد، با ضرب و شتم شدید و بازداشت ده ها تن از حاضران و شرکت کنندگان توسط نیروهای نظامی و امنیتی مستقر در محل روبرو شد. نیروهای امنیتی و انتظامی که ساعتی پیش از شروع مراسم، حضوری پرتعداد و ملموس مقابل وزارت کار و اطراف آن داشتند، پس از تجمع شرکت کنندگان به آنان حمله ور شده و شروع به کتک کاری شدید و بازداشت زنان و مردانی کردند که تنها برای اعتراض به شرایط وخیم و غیرانسانی رضا شهابی و جهت یاری رساندن به همسر رضا شهابی در انعکاس وضعیت همسر دربندش، مقابل وزارت کار جمع شده بودند."
بر اساس آخرین خبر منتشره حدود ساعت ۴ عصر، در حالی که بازداشت شدگان از درد و عوارض ناشی از ضرب و شتم توسط نیروهای امنیتی و انتظامی رنج می بردند، از زندان اوین آزاد شدند.
یورش سبعانه و بازداشت دهها نفر از معترضین به ادامه زندانی کردن رضا شهابی، چندان عجیب و دور از انتظار نبود. امروز بر همگان روشن است که سرکوب صدای اعتراض کارگران، معلمان، بازنشستگان، دانشجویان، مال باخته گان و...، پاسخ حاکمیت سرمایه داری به هر صدای حق طلبانه ای است. اما ضرب و شتم شدید و بازداشت دهها نفر از معترضین به ادامه زندانی کردن یک کارگر زندانی و زحمتکش، یک روی سکه بود! روی دیگر سکه را باید در واکنش محترمانه! یکی از مسئولین وزارت کار، بعد از تهاجم وحشیانه به معترضین و بازداشت آنها جستجو کرد:
"احمد مشیریان (معاون روابط کار وزیر کار) در پی دستگیری همسر رضا شهابی (ربابه رضایی) مقابل وزارت کار به خبرنگار ایلنا گفت: در جریان دستگیری امروز ایشان نیستم؛ فقط به طور غیرمستقیم شنیده بودم که قرار است امروز همسر رضا شهابی به وزارت کار بیاید؛ منتها در جریان تجمع نبوده‌ام. هیچ کس هم به من اطلاع نداده بود که همسر شهابی قرار است با شخص بنده دیدار کند." و در ادامه گفته اند که در جریان دستگیری‌ها و این که چه کسانی بازداشت شده‌اند، نیستم.
معاون وزیر کار در حالی خود را به بی خبری از تجمع و از بازداشت ها زده است که در مقابل همان وزارتخانه مطبوع ایشان، آنقدر با شدت "حسن سعیدی" از فعالین سندیکای واحد تهران را کتک کاری می کنند که راهی بیمارستان می شود و بعد از درمان سرپایی، با دست بند و پابند، روانه زندان اوین می شود. و نیز بر اساس اطلاعیه امشب سندیکای واحد، "عوامل وزارت کار با همراهی پلیس ضد شورش با شدت تمام، اقدام به ضرب و شتم کارگران و دانشجویان کردند." باید از آقای معاون وزیر کار پرسید که قسم حضرت عباس را باور کنیم یا دم خروس را؟! چگونه است که ایشان غیر مستقیم شنیده اند که قرار است ربابه رضایی همسر رضا شهابی به وزارت کار بیاید و در جریان تجمع نبوده اند، اما نیروی انتظامی به صورت مستقیم و گسترده در مقابل وزارتخانه مستقر شده بودند و انتظار معترضین را می کشیدند! آیا ممکن است که نیروی انتظامی بدون اطلاع وزارت کار و خیلی اتفاقی در آنجا مستقر شده باشند؟ آیا سخنان آقای معاون وزیر، معنایی جز همان سیاست چماق و هویج نیست؟
معاون وزیر کار در ادامه می گوید که " نباید در فضای مجازی جنجال آفرینی شود تا به تنش و فضای امنیتی بیانجامد." البته باید هم یکی از مسئولین نهادی که همواره حافظ منافع سرمایه داران است، خواست آزادی یک کارگر زندانی را به یک "جنجال آفرینی" در فضای مجازی تقلیل دهد. در حالی آقای معاون، تجمع اعتراضی امروز را جنجال آفرینی فضای مجازی می نامد که چندین ماه از زندانی شدن رضا شهابی می گذرد و در این مدت، خبر وضعیت این عضو هیئت مدیره سندیکای واحد تهران، بسیار فراتر از "فضای مجازی" رفته و در دنیای واقعی، رسانه ها به طور گسترده و به درستی در سطوح مختلف، به شرایط وخیم او پرداخته اند. همچنین کارگران و تشکل های کارگری داخلی و بین المللی به کمپین آزادی این کارگر پیوسته اند. نخیر، آقای معاون وزیر! خواست آزادی رضا شهابی، جنجال آفرینی نیست! مطالبه ای کارگری و بر بستر واقعیت مبارزه طبقاتی کارگران ایران برای دستیابی به مطالبات شان قرار دارد.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری بار دیگر ضمن تاکید بر خواست آزادی بدون قید و شرط رضا شهابی از زندان؛ ضرب و شتم و بازداشت تجمع کننده گان در مقابل وزارات کار را محکوم می کند. آزادی بیان و اندیشه و تشکیل تجمع ها، خواستی فوری و حقی مسلم و همگانی است و هیچکس نباید به این دلیل بازخواست و محاکمه و زندانی شود.

پنجم دی ماه ۱۳۹٦
 
**************

جناب فرماندار! معترضین فقط به خاطر "تخلیه" خشم خود، تجمع نمی کنند!(در حاشیه پیشنهاد فرماندار تهران)

خبرگزاری مهر روز سه‌شنبه ۲۱ آذرماه به نقل از عیسی فرهادی، فرماندار تهراناعلام کرد که نامبرده ایده ایجاد یک پارک مخصوص برای تجمع های اعتراضی را مطرح کرده است. این مقام حکومتی از عبارت "تخلیه اعتراضات مردمی" سخن گفته و مدعی است که چنین پارکی به مردم معترض امکان می‌دهد، بیایند و خشم و اعتراض خود را "تخلیه" کنند.
فرماندار تهران می‌گوید: «پیشنهاد می‌دهم یک محل یا پارکی برای اعتراضات و تجمعات تهران در نظر گرفته شود، که هر کس قصد اعتراض دارد به آن پارک برود و مدیر مربوطه را نیز به آن محل دعوت کنیم، این اتفاق برای تخلیه اعتراضات مردمی ضرورت دارد و در بسیاری از کشورهای دنیا انجام شده است.»
در رابطه با پیشنهاد آقای فرماندار لازم می دانیم به چند نکته اشاره کنیم:
اول اینکه، ایشان با انتخاب واژه "تخلیه" اعتراضات مردمی، آشکار به تجمع کننده گان توهین می کند و مطالبات آنها را در حد یک "خشم" زودگذر تنزل می دهد. تجمع های کارگران، معلمان، بازنشستگان، پرستاران، دانشجویان، نویسندگان، بیکاران، مال باخته گان؛ به دلیل فقر و نداری، حقوق های معوقه زیر خط فقر، سرکوب آزادی های مدنی و سیاسی و دیگر مطالبات منکوب شده، انجام می گیرد. اعتصاب ها و اعتراضات نه یک خشم آنی و گذرا، بلکه بازتاب حاکمیت سرمایه داری در جامعه می باشد و واکنش منطقی به تبعیض و نابرابری های اجتماعی است.
دیگر اینکه، فرماندار تهران می گوید که "هر کس قصد اعتراض دارد به آن پارک برود و مدیر مربوطه را نیز به آن محل دعوت کنیم، ". جناب فرماندار با این جمله، باز هم به دنبال تنزل دادن مطالبات معترضینی است که مخاطب شان مقام های حکومتی است. ایشان خواسته های تجمع کنندگان را در آن پارک، به "مدیر مربوطه" مرتبط می کند و به این ترتیب می خواهد دولت از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند و نشان می دهد که دست همه نئولیبرال های کهنه کار را از پشت بسته است! اگر مزدبگیران و همه کسانی که مطالبات شان پایمال می شود، با گفتگو با "مدیر مربوطه" می توانستند مطالبات خود را بگیرند، دیگر نیازی به اعتصاب و یا تجمع در خیابان نبود!
عیسی فرهادی فرماندار تهران، در ادامه می‌گوید: «این اتفاق برای تخلیه اعتراضات مردمی ضرورت دارد و در بسیاری از کشورهای دنیا انجام شده است.» به نظر می رسد جناب فرماندار یا اطلاعی ندارد و یا خود را به بی خبری زده اند که وجود پارک هایی در برخی از شهرهای اروپایی از جمله لندن متفاوت از این پروژه توهین آمیز ایشان است. کسانی که تاریخ مبارزه طبقاتی در اروپا و بخصوص انگلیس را مطالعه کرده باشند، می دانند که "هاید پارک" لندن از جمله مکان های است که از نیمه دوم قرن نوزدهم تا امروز به مرکز اعتراضات و تریبونی برای گفتگو اندیشه های مختلف تبدیل شده است. اما باید در نظر داشت که اعتراضات اجتماعی فقط به این پارک در لندن محدود نمی شود، بلکه تشکل های مختلف، از جمله تشکل های کارگری بسیاری از تجمع های خود را در مرکز شهرها برگزار می کنند. البته وجود "هاید پارک" در لندن و امکان تجمع های مختلف در انگلیس، نتیجه و ماحصل حدود دو قرن مبارزه طبقه کارگر و دیگر مزدبگیران این کشور بوده و هدیه کریسمس حاکمان سرمایه داری در یک روز آفتابی به فرودستان نبوده است!
در آخر اینکه به فرض عملی شدن پیشنهاد "تخلیه" خشم معترضین در پارک ها؛تجمع های اعتراضی از جاده ها و خیایان ها، کارخانجات و مراکز دولتی نه تنها کاسته نمی شود، بلکه همچنان ادامه خواهد داشت. زیرا که معترضین صرفن در پی "تخلیه" خشم نیستند، بلکه به دنبال بهبود و تغییر در شرایط زندگی خود هستند و آقای فرماندار با در نظر گرفتن مکانی برای فریاد زدن در پارک، نمیتواند صورت مسئله را پاک کند.

۲۵ آذر ۱۳۹٦
 
**************

کارگر، دانشجو، اتحاد، اتحاد

١٦ آذر یاد آور خاطره مبارزات دانشجویان مبارز و آزاد اندیشی است که در اوج خفقان و دیکتاتوری حاکم بر فضای جامعه که بعد از کودتای ٢٨ مرداد۱۳۳۲ حاکم شده بود، دست به اعتراض زدند. دولت وقت سرمست از پیروزی حاصل از کودتا اعلام کرده بود که آذر ماه نيكسون معاون رئيس جمهور آمريكا از طرف آيزنهاور به ايران مي‏آيد تا نتایج کار (کودتا) را ازنزدیک مشاهده کند. ۱۴ آذرماه نیز ارتشبد زاهدی نماینده دولت وقت بعد از مدتها مذاکره مخفیانه با دولت انگلیس سرانجام رسما تصمیم دولت مبنی بر تجدید رابطه با انگلستان را اعلام کرد. در آن شرایط یعنی بعد از شکست نهضت ملی شدن نفت بر همگان واضح بود که این رابطه چیزی نیست جز اجازه چپاول منابع نفتی و ثروت های ایران به این دولت های استعمارگر. همان روز (۱۴آذر) تظاهراتي در گوشه و كنار به وقوع پيوست كه موجب دستگیری تعدادی از دانشجویان در دانشگاه گردید. اين وضع در روز ۱۵ آذر هم ادامه داشت. از آنجا که رژیم حاکم اطمینان داشت که روز ورود نیکسون یعنی ١٦ آذر دردانشگاه تهران اعتراضاتی صورت خواهد گرفت نيروهاي ارتش را در دانشگاه مستقر كرد. صبح شانزده آذر، هنگام ورود به دانشگاه، دانشجويان متوجه حضور سربازان و اوضاع غير عادي اطراف دانشگاه شدند.اعتراض به این وضعیت غیرعادی منجر به درگیری بین نیروهای نظامی و دانشجویان شد.در این درگیری ها عده زیادی مجروح،۲۷ نفردستگیر و سه نفر به نام های بزرگ نیا، شریعت رضوی و قندچی به ضرب گلوله کشته شدند.  
خبر این واقعه به سرعت در سراسر ایران پخش شد و دانشجویان را در اعتراض به این اقدام وحشیانه، به اعتصاب و تعطیلی دانشگاه ها و مؤسسات آموزشی کشاند. دانشجویان آگاه و انقلابی در روز های بعد، دانشگاه ها و کلاس های درس را تعطیل کرده و در کنار دیگر اقشار معترض و آزادیخواه جامعه، به اعتراض نسبت به این واقعه شوم و شرم آور پرداختند. در سال های بعد و تا به امروز، همواره دانشجویان در سالگرد این روز تاریخی، روزی که شاه و نظامیانش، صحن دانشگاه را با خون دانشجویان گلگون کرد، مراسم هایی را در گرامی داشت این روز برگزار می کنند.  
در شرایط کنونی و در اوضاع نابسامان اقتصادی و گسترش دامنه فقر و بیکاری و فشار و سرکوب پلیسی سرمایه، که خواه ـ ناخواه دامن تمامی اقشار و طبقات اجتماعی، از جمله دانشجویان را نیز می گیرد، این بخش از جنبش نمی تواند به دور از تمامی این مسائل و قید و بندها، صرفاً خواست ها و مطالبات روزمره و بهبود خواهانه ی خویش را مد نظر قرار داده و نسبت به خواست ها و منافع دیگر طبقات و اقشار اجتماعی بی تفاوت باشد. جنبش دانشجویی به این اعتبار، همچنین نمی تواند نسبت به اتحاد کارگران با دانشجویان و شعار "کارگر، دانشجو، اتحاد، اتحاد" بی توجهی نشان داده و تنها مسائل و موضوعات مورد نظر خود را طرح و دنبال نماید.  
 امروزه بخش های وسیعی از دانشجویان، به عنوان فرزندان کارگران و توده های مردم زحمتکش، مسائل و مشکلات خود را جدا از مسائل و مشکلات جامعه در کلیت خویش ندانسته و تلاش می کنند تا خواست ها و مطالبات دانشجویی و عمدتاً دموکراتیک را در پیوند با خواست ها و مطالبات طبقاتی و اجتماعی کارگران و توده های مردم محروم و استثمار شده جامعه مطرح نمایند و آن ها را رو در رو با سرمایه و عوامل آن، تعقیب و پیگیری کنند. جنبش آگاه و پیشرو دانشجویی امروزه در تلاش است تا مبارزات خود را از محدوده تنگ دانشگاه خارج نموده و آن را با مبارزات آزادیخواهانه و عدالت طلبانه کارگران پیوند بزند. این بخش از جنبش می رود تا بیش از پیش با جنبش ضد سرمایه داری و طبقاتی کارگران ارتباط برقرار کرده و در اتحاد با دیگر جنبش های اجتماعی و مردمی، و به ویژه جنبش رهایی بخش طبقه کارگر، در پایان دادن به ستم و استثمار سرمایه و همراه با آن رنج و حرمان توده های مردم کارگر، سهیم باشد.

پانزدهم آذر ۱۳۹٦
 
**************

بازداشت محمد کریمی از اعضای کمیته هماهنگی شهر بوکان

بر اساس خبر دریافتی امروز یکشنبه ۱۲ آذر ۹٦، محمد کریمی توسط مامورین در منزل اش دستگیر شد و برای اجرای حکم سه سال حبس تعزیری روانه زندان بوکان گردید.  
محمد کریمی از اعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری است که در تاریخ ۲٦ خرداد ۱۳۹۱ به همراه جمع کثیری دیگر از فعالین کارگری در محمع عمومی سالیانه کمیته هماهنگی بازداشت گردید. این فعال کارگری پس از آزادی از بازداشتگاه کرج، به همراه چهار نفر دیگر از فعالین کارگری بوکان، توسط نیروهای امنیتی این شهر بازداشت شد. محمد کریمی پس از ۱٦ روز با قرار وثیقه آزاد گردید.  
یک سال بعد و در تاریخ ۹۲/۹/۲۵ محمد کریمی به همراه دیگر اعضای کمیته هماهنگی به نام های، "هادی تنومند، جمال میناشیری،قاسم مصطفی پور و ابراهیم مصطفی پور " توسط شعبه اول دادگاه انقلاب شهر مهاباد محاکمه شدند. اتهام این فعالین کارگریعضویت در کمیته هماهنگی و شرکت در مجمع عمومی این تشکل در سال ۹۱ در شهر کرج بود. اما در جلسه ی دادگاه، ۵ عضو کمیته یهماهنگی از فعالیت های شان در کمیته هماهنگی به منظور دفاع از حقوق کارگران و کمک به امر تشکل یابی آنها دفاع کردند. در این دادگاه، محمد کریمی به تحمل سه سال حبس تعزیزی محکوم شد.  
امروز با دستگیری محمد کریمی و پس از گذشت بیش از پنج سال از یورش مامورین امنیتی و انتظامی به مجمع عمومی کمیته هماهنگی و محاکمه فعالین کارگری به جرم دفاع از مطالبات کارگران؛ بار دیگر زندانی کردن اعضای کمیته هماهنگی در دستور کار مقام های قضایی و امنیتی قرار گرفته است.  
ما بازداشت محمد کریمی را بشدت محکوم می کنیم و خواستار آزادی این فعال کارگری هستیم. اعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری در بیش از یک دهه فعالیت خود بارها بازداشت و محاکمه و زندانی شده و با صدها پرونده امنیتی و قضایی در شهرهای مختلف ایران مواجه بوده اند. تنها فعالیت آنها در این سال ها، در راستای آگاهگری و سازمان یابی کارگران در دفاع از کار و معیشت شان و مقابله با هجوم و تعرض سرمایه داری به سفره خالی هم طبقه ای های شان بوده است.  
ما از همه کارگران و تشکل های کارگری می خواهیم که دستگیری محمد کریمی را محکوم کرده و خواستار آزادی بدون قید و شرط این فعال کارگری شوند. جای کارگران و فعالین کارگری در زندان نیست!

کارگران زندانی باید آزاد شوند!

 
دوازدهم آذر ۱۳۹٦
 
***************

آزادی فواد زندی و محمود صالحی را تبریک می گوییم!

روزگذشته دوم آذرمحمود صالحی پس از گذراندن نزدیک به یک ماه حبس، از زندان مرکزی سقز آزاد شد. این فعال کارگری ظهر ششم آبان ماه ۱۳۹٦ در حالی که از بیمارستان سقز خارج میشد، توسط چند مامور لباس شخصی که انتظارش را می کشیدند، با حکم بازداشت مواجه گردید. آنها پس از ابلاغ حکم یک سال زندان، او را به زندان مرکزی شهر سقزانتقال دادند.
همچنین روز سه شنبه سی ام آبان فواد زندی از فعالین کارگری سنندج پس از ۵۳ روز با قرار وثیقه ی ۲۳۰ میلیون تومانی از زندان مرکزی سنندج آزاد شد. این فعال کارگری هم در هفتم مهر ۱۳۹٦ در منزل بازداشت گردید.
ما آزادی محمود صالحی و فواد زندی را به به خانواده های آنها و فعالین کارگری تبریک می گوییم و امیدوارم که بزودی شاهد آزادی رضا شهابی کارگر زندانی و عضو هیئت مدیره سندیکای واحد تهران و دیگر زندانیان سیاسی باشیم. پایان دادن فشارهای امنیتی و قضایی به فعالین کارگری و دیگر فعالین اجتماعی یک حق طبیعی و شناخته شده در دنیای امروز است. هیچکس را نباید به خاطر اعتقاد و باورهای اش و فعالیت برای دستیابی بخش های مختلف جامعه به مطالبات شان، بازداشت و محاکمه و محبوس کرد.

۳ آذر ۱۳۹٦
 
***************

تجمع اعتراضی کارگران کارخانه ایران پوپلین

بر اساس خبر دریافتی بیش از ۳۰۰ تن از کارگران کارخانه "ایران پوپلین" رشت در اعتراض به پرداخت نشدن دو ماه دستمزد و چندین ماه حق بیمه مقابل درب این کارخانه تجمع کردند.
این در حالی است که علاوه بر دستمزد، چندی ماه است که حق بیمه کارگران این کارخانه که در زمینه تولید انواع پارچه فعالیت می کند، پرداخت نشده است. این کارگران می گویند، در حالیکه در گذشته بیش از هزار و ۲۰۰ کارگر در کارخانه ایران پوپلین مشغول کار بودند اما امروز تعداد کارگران باقیمانده به ۳۱۴ نفر رسیده است.

۲۲ آبان ۱۳۹٦
 
***************

محمود صالحی را به شکلی غیر انسانی روانه زندان سقز کردند!

ساعت ۱۲ ظهر روز گذشته شش مهر ماه ۱۳۹٦ در حالی که محمود صالحی از فعالین جنبش کارگری پس از انجام دیالیز از بیمارستان سقز خارج می شد، چند مامور لباس شخصی که انتظارش را می کشیدند، با حکم بازداشت در برابرش قرار گرفتند. بر اساس خبر منتشره توسط خانواده محمود صالحی، آنها پس از ابلاغ حکم یک سال زندان، او را به زندان مرکزی شهر سقز انتقال می دهند. این در حالی است که بیمار دیالیزی باید پس از آن، استراحت داشته باشد. همچنین محمود صالحی بر اثر زندان و بازداشت های مکرر دچار بیماری های متعدد شده و نیاز به مراقبت و درمان دارد.
بدون شک دستگیری محمود صالحی در سقز، ادامه روندی است که حاکمیت برای مقابله با اعتراض های گسترده کارگری در سراسر ایران گرفته است. یورش به اعتراضاتی مانند کارگران معترض اراک و زندانی کردن رضا شهابی، اسماعیل عبدی، محمود بهشتی لنگرودی و... بخشی از حرکت مقابله با جنبش کارگری و معلمان است.
بازداشت محمود صالحی و انتقال وی به زندان، البته چیز تازه ای نیست و برای همه ما آشناست و برای مقابله به جنبش اعتراض کارگران، این اقدامات سرکوب گرانه ادامه خواهد یافت. اما آنچه روز گذشته در مقابل چشم همگان اتفاق افتاد، خروج این فعال کارگری از بیمارستان و کمین کردن مامورین امنیتی لباس شخصی برای انتقال او به زندان بود. مگر محمود صالحی چه گناهی کرده بود که در حالی که در حال درمان بود، به شکلی غیر انسانی او را روانه زندان کردند؟مگر غیر از این است که همه اتهامات او در رابطه با کارگران و مطالبات آنها و روز جهانی کارگر است؟
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری بازداشت و زندانی کردن محمود صالحی را بشدت محکوم کرده و خواستار آزادی بدون قید و شرط او و انتقال وی به بیمارستان برای مداوای بیماری اش می باشد. آزادی کارگران و معلمان دربند و همه زندانیان سیاسی خواست همه انسان های شرافتمند و آزادیخواه است. جای کارگران و فعالین کارگری در زندان نیست!

هفتم آبان ۱۳۹٦
 
***************

ادامه احضارها در شهر سنندج (خبر تکمیلی)

همان طوری که در اطلاعیه خبری روز گذشته ۱۵ مهر، اعلام کردیم چهار نفر از فعالین کارگری خالد و غالب حسینی، شریف ساعد پناه و مظفر صالح نیا توسط اداره اطلاعات نیروی انتظامی به این نهاد احضار شدند.  
بر اساس خبری که امروز دریافت کردیم، "حبیب الله کریمی"، "پیام محمدی نوره" و جمعی از فعالین کارگری و مدنی که تعدادشان به حدود ۳۰ نفر می رسد برای روزهای هجدهم و نوزدهم مهر ماه احضار شده اند.

۱٦مهرماه ۹٦
   
***************

احضار تعدادی از فعالین کارگری شهر سنندج به اطلاعات نیروی انتظامی

بر اساس خبر دریافتی امروز شنبه ۹٦/۷/۱۵ طی احضاریه کتبی از سوی اطلاعات نیروی انتظامی تعدادی از فعالین کارگری شهر سنندج احضار شدند.  
بر پایه این احضاریه، غالب حسینی و خالد حسینی از اعضای کمیتههماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری؛ شریف ساعد پناه و مظفر صالح نیا از اعضای اتحادیه آزاد کارگران باید روز چهارشنبه ۱۹/۷۹٦خود را به این اداره معرفی نمایند. این در حالیاست که تاکنون علت احضار  فعالین کارگری شهر سنندج مشخص نشده است.  
لازم به ذکر است که علی رغم احضاریه امروز از سوی اطلاعات نیروی انتظامی برای مظفر صالح نیا؛ مدت دوازده روز است که اینفعال کارگری توسط ستاد خبری وزارت اطلاعات بازداشت شده و همچنان در بلاتکلیفی بسر می برد. از سوی دیگر بیش از یک هفته از بازداشت فواد زندی یکی دیگر از فعالین کارگری شهر سنندج میگذرد.  
ما دور تازه احضار و بازداشت فعالین کارگری شهر سنندج را محکوم می کنیم. زندانی کردن فعالین کارگری به هر بهانه و ادعایامنیتی نمی تواند مانع از تلاش و کوشش آنها برای متشکل شدن کارگران و مبارزه برای دستیابی به مطالبات شان باشد. جایکارگران و فعالین کارگری در زندان نیست. آنها باید بدون قید و شرط آزاد شوند.

۱۵مهرماه ۹٦
 
 
***************

گرامی باد روز جهانی معلم

۵ اکتبر روز جهانی معلم، روزی است که معلمان در اقصی نقاط جهان خواسته های معیشتی و آموزشی خود را اعلام نموده وآن را از دولتها و مقامات زیربط طلب می کنند. اما معلمان ایران در شرایطی به استقبال این روز می روند که بسیاری از آن ها به دلیل طرح و بیان همین خواست ها و مطالبات یا در پشت میله های زندان هستند و یا از کار اخراج شده و یا در تبعید به سر می برند. اسماعیل عبدی ،محسن عمرانی، محمود بهشتی لنگرودی رسول بداقی، باغانی و عزیز زاده تنها نمونه هایی از این دست می باشند. به راستی جرم این معلمین شریف وزحمتکش چیست جز پیگیری خواسته های به حق خود و همکارانشان؟ خواسته هایی از قبیل:
-افزایش دستمزدهای چند برابر زیر خط فقر ،رفع تبعیض میان حقوق معلمین با سایر ادارات دولتی،تامین عدالت آموزشی و ایجاد امکانات آموزشی مناسب و به روز برای دانش آموزان و پایان دادن به خصوصی سازی مراکز آموزشی،توقف احضارها وتبعیدها وتهدیدها و آزادی معلمین دربند و همچنین به رسمیت شناختن حق تشکل و توقف اعمال فشار برتشکل های موجود ونمایندگان آن ها.خواسته های برحقی که تمامی آن ها از جانب حکومتگران وعوامل آن ها اقدام علیه امنیت ملی و برهم زدن نظم عمومی تلقی شده و پاسخی جز زندان و تبعید نمی گیرد؟
چگونه است که اعتراضات معلمان و کارگران علیه دستمزدهای چند برابر زیر خط فقر،حق تشکل یابی وحق برپایی تجمعات و دیگر اشکال اعتراضی زحمتکشان،اقدام علیه امنیت ملی تلقی می شود و به دست و پای  معلمان و کارگران دستبند و پا بند زده می شود و لباس مجرمین به آنها پوشانده می شود امااختلاسگران و انباشت کنندگان سرمایه هایی که حاصل رنج و زحمت تولیدکنندگان واقعی همه ثروتها وخدمات اجتماعی یعنی کارگران ومعلمان است از امنیت و آزادی کامل برخوردارند؟ آیا جز این است که این برخوردها با هدف جلوگیری از بلند شدن هر صدای اعتراض و هرنوع حق طلبی و تشکل یابی انجام می شود؟ آیا جز این است که صدای اعتراض زحمتکشان،امنیت سرمایه را برهم می زند؟
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری ضمن تبریک روزجهانی معلم به همه معلمان ایران وجهان و حمایت از تصمیم شورای هماهنگی کانون های صنفی معلمان مبنی بر برگزاری تجمع سراسری بار دیگر تاکید می کند که جای معلمان و کارگران زندان نیست. باشد که با همدلی و همبستگی و تکیه برنیروی بی کران همه زحمتکشان گام به گام به خواسته های خود جامه عمل بپوشانیم و  هرچه زودتر شاهد آزادی معلمین دربند و رفع هرنوع تعقیب و تبعید علیه معلمین باشیم.

مستحکم باد صفوف معلمان مبارز، برقرار باد اتحاد کارگران و معلمان.

دوازدهم مهرماه ۹٦

***************

پیام ما به رضا شهابی در باره تقاضای پایان اعتصاب غذا

کارگر زحمتکش و فعال جنبش کارگری ایران! رضا شهابی عزیز!
امروز چهارشنبه پنجم مهر ۱۳۹٦، اعتصاب غذای شما در اعتراض به حکم ناعادلانه و یک ظلم آشکار دستگاه قضایی و امنیتی، وارد پنجاهمین روز خود شد. اگر چه در این مدت به جسم و جان شما آسیب جدی و شدیدی وارد شد، اما پیام اعتراض تان به نابرابری و تبعیض جامعه سرمایه داری و سرکوب کارگران و فعالین کارگری در ایران را به همه رساندید. شما برای دفاع از حقانیت خود و فعالیت در راه سازمانیابی کارگران، بار دیگر از جان خود نیز مایه گذاشتید. طبقه کارگر هرگز درد و رنج و زحمت شما را فراموش نخواهد کرد.  
اما از همان ابتدای اعتصاب غذا و تا به امروز همه کسانی که صدای شما را شنیدند و یا به شکل های مختلف به صدای اعتراض تان تبدیل شدند، نگران سلامتی شما بودند. از همسر و فرزندان و دیگر اعضای خانواده تا دوستان و همکاران تان در شرکت واحد و سندیکا؛ از کارگران، بازنشستگان، معلمان، دانشجویان و فعالینکارگری ایران تا دیگر کارگران و تشکل های مختلف در سرتاسر جهان؛ همه ضمن همدردی با شما، در این نگرانی سهیم بودند.

  رضا شهابی عزیز!
  ما اعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگریبار دیگر ضمن حمایت و پشتیبانی از خواست حق آزادی فوری و بدون قید و شرط از زندان؛ همراه و همگام  با دیگر کارگران و تشکل های کارگری از شما می خواهیم که به اعتصاب غذای خود پایان دهید. سلامتی تان در خطر جدی است و آغاز درمان شما و به دست آوردن مجدد نیرو و انرژی از دست رفته جسمی، برای همه ما مهم است. ما رضا شهابی سالم و تندرستی می خواهیم که مثل همیشه در کنار کارگران زحمتکشی باشد که همواره دردها و رنج های شان را با تمام وجود احساس کرده و اتکا به نیروی خویش را به آنها آموخته است. دست شما را به گرمی می فشاریم و آرزوی بهبودی هر چه زودتر را برای تان داریم.

ششم مهر ماه ۹٦

***************

مبارزات کارگران هپکو و آذرآب اراک، نقطه عطفی در جنبش کارگری ایران

مبارزات کارگران کارخانه های "هپکو" و "آذرآب" اراک که ماه هاست به خاطر دستمزدهای معوقه، بیمه کارگران  و دیگر مطالبات آنان در جریان بوده است، هفته گذشته وارد مرحله جدیدی شده است. این کارگران که در طول این مدت، همه راه های ممکن را برای پیگیری و به نتیجه رسیدن خواسته ها و مطالبات خود دنبال کرده اند و مثل تمامی موارد مشابه، همواره با بی تفاوتی مسئولین و مقامات ذیربط و وعده و وعیدهای پوچ و توخالی آنان - هم در بخش خصوصی و هم در ارگان ها و نهادهای دولتی ــ مواجه شده اند،  در روزهای سه شنبه وچهارشنبه، مورخه ۲۸ و ۲۹ شهریور اعتراضات خود را به سطح شهر کشانده و برای مدتی راه ورودی شهر و همچنین مسیر راه آهن را مسدود کردند تا مسئولین و مقامات ذیربط را به پاسخ گویی به کارگران مجبور نمایند. اما جواب مسئولین ــ مثل اکثریت قریب به اتفاق موارد -  فراخوان نیروی انتظامی و پلیسبه اصطلاح ضد شورش برای متفرق نمودن و سرکوب کارگران، بوده است.
نیروی انتظامی و پلیس ضد شورش فرا خوانده می شوند تا در راستای امنیتسرمایه، کارگرانی را که به خاطرعدم پرداخت دستمزدهای ناچیز و زیر خط فقر خویش توسط کارفرمایان، لب به اعتراض گشوده و حقوق و مطالبات حقه و مسلم خویش را طلب می کنند با گاز اشک آور متفرق نموده، با باتوم و دیگر وسایلسرکوب مورد ضرب و شتم قرار دهند. و نیروی انتظامی و پلیس ضد شورش نیزالبته در این راه سنگ تمام گذاشت. اقدام مسئولین و نهادهای وابسته به دولت و سرمایه در سرکوب کارگران شریف و حق طلب کارخانه های هپکو و آذرآب آنقدر وقیحانه و ضدکارگری بود که برخینهادها و تشکل های به اصطلاح کارگری وابسته به دولت و سرمایه داران مثل "خانه کارگر" و "کانون شوراهای اسلامی کار" را هم مجبور کرد، طی بیانیههایی این اعمال وقیحانه و وحشیانه را "باعث شرمندگی و ننگی بزرگ" دانسته و آن ها را  محکوم نمایند. حتی این تشکل های مجیزه گو و دست ساز سرمایهنیز مجبور به اقرار شده اند که:" کارگران برای دستیابی به حقوق حقه خود ناچار به اعتراض خیابانی شده اند. اما مسئولین ،کارگران عزیز را به جای بردن نان به خانه، مورد ضرب و شتم قرار داده و با کبودی بدن و زخم صورت به خانه فرستادند".  
یکی از ویژگی های بسیار با اهمیت تجمعات و اعتراضات اخیر کارگران این دو کارخانه، همانا همکاری و همراهی آنان در به کارگیری شیوه های اعتراضیمشترک، جهت پیگیری خواست ها و مطالبات کارگران برای رسیدن به نتیجهمورد نظر بوده است که این مسئله می تواند به ویژه در شرایط پراکندگی و عدم انسجام موجود در جنبش کارگری ایران، نوید بخش حرکت های اساسی تر و چشم گیرتری به سوی اتحاد و همبستگی طبقاتی کارگران باشد. این امیدواریبه ویژه هنگامی بیش تر می شود که می بینیم کارگران آگاه و شریف کارخانه آلومینیوم سازی ایران با کارگران معترض کارخانه های آذرآب وهپکو اراک اعلام همبستگی کرده اند.
چیزی که متاسفانه در حال حاضر، کم تر در جنبش کارگریایران مشاهده می شود. حال آنکه بدون تردید مبارزات پراکنده وغیر متشکل کارگران راه به جایی نبرده و تنها  زمانی نتیجه بخش خواهد بود که از پراکندگی و عدم انسجام در این یا آن کارخانه فراتر رفته و با تکیه  بر آگاهی و توان طبقاتی کارگران، به شکلی متشکل و هماهنگ خواسته ها و مطالبات خود را در همه ی عرصه پیگیری و تعقیب نماید.
قابل توجه این که فشارها و اعتراضات کارگران از یک سو و تنفری که  تهاجم سبعانه نیروهای سرکوب سرمایه در اذهان کارگران به وجود آورده است، عوامل سرمایه را بر آن داشت تا حتی المقدور جهت کم کردن از میزان انزجاری که  کارگران در جریان این یورش وحشیانه نسبت به سرمایه داران وعوامل آنان در ارگان ها و نهادهای دولتی پیدا کرده اند؛ دست به اقداماتی بزنند. آنها با دستپاچگی هرچه تمام تر دست به اقدام هایی از قبیل بازداشت مدیر عامل کارخانه آذرآب و انتصاب مدیرعامل بزنند و همزمان، سازمان خصوصی سازی را لااقل در حرف موظف به پرداخت بخشی از مطالبات کارگران بنمایند.  
از نمایشی بودن و فرافکنی بخشی از این اقدامات نظیر تعویض مدیرعامل که بگذریم، مبارزات پی گیر و متحدانه کارگران کارخانه های هپکو و آذرآب و حمایت نسبی مردم و دیگر مراکز کار و تولید، از جمله کارگران کارخانه آلومینیومسازی، نشان داد که تا چه حد نهادهای و مسئولین حافظ سرمایه را به وحشت انداخته است. تجارب مبارزات کارگران در سرتاسر دنیا و از جمله ایران بیانگراین واقعیت است که سرمایه داری تا مجبور نشود گامی به عقب بر نخواهد داشت و این اجبار تنها در پرتو مبارزات متشکل و متحدانه کارگران امکان پذیر خواهد شد. تنها زمانی که این جویبارها به هم بپیوندند و یکی شوند، رودخانه پر قدرتی را تشکیل خواهند داد که سرمایه داری را با همه پول و امکانات و نیروهای سرکوبش وادار به عقب نشینی خواهد کرد.  
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری ضمن حمایت از مبارزات حق طلبانه کارخانه های هپکو وآذرآب اراک، حمله وحشیانه نیروهای حافظ سرمایه به کارگران این دو کارخانه را محکوم نموده و بار دیگر بر ضرورت تشکل یابی و اتحاد و همبستگی صفوف کارگران تاکید می نماید.  

سوم مهرماه ۹٦

***************

باردیگر اول ماه مهر

بار دیگر با فرارسیدن ماه مهر و بازگشایی مدارس و دانشگاه ها، دانش آموزان، دانشجویان و معلمان راهی کلاس های درس می شوند. دانش آموزان امسال نیز همچنان و بیش از سال های گذشته شاهد نیمکت های خالی و غیبت همکلاسی های شان، این کودکان بازمانده از تحصیل خواهند بود. بیکارسازی ها، اخراج ها و پرداخت نشدن همان حقوق چهار بار زیر خط فقر نتیجه ای جز افزایش دانش آموزان بازمانده از تحصیل و کودکان کار نخواهد داشت.
از طرف دیگر معلمین نیز که وظیفه خطیر آموزش کودکان این مرز و بوم را به عهده دارند، خود درگیر مشکلات متعدد معیشتی و آموزشیو غیره هستند و درصورت هر اعتراضی با اخراج و زندان مواجه میشوند.
دانشگاه ها هم به دلیل مجموعه مشکلات اقتصادی و معیشتیخانواده های کارگر و زحمتکش؛ پایین بودن کیفیت آموزشی و پژوهشی و به ویژه عدم وجود چشم انداز کار و اشتغال برای فارغ التحصیلان دانشگاهی، وضعیتی از این بهتر ندارند و روز به روزخالی ترمی شوند.
در حال حاضر آمارهای رسمی و غیررسمی متعدد و در عین حال متناقضی در خصوص کودکان بازمانده از تحصیل، ارائه شده و میشود. به عنوان نمونه مرکز پژوهش هاي مجلس در سال ۹۰ رقم بازماندگان از تحصيل در گروه سني ٦ تا ۱۸ سال را به استناد آمار سرشماري سال ۸۵، بيش از سه ميليون نفر برآورد کرده است. همزمان برخي منابع غيردولتي تعداد بازماندگان از تحصيل را بين ٦ تا ۷ ميليون نفر برآورد کرده اند که بعضی از این آمارها تنها دانش آموزان دوره ابتدایی را در بر می گیرد. طبق آمارهای غیررسمی۷ میلیون کودک کار در ایران وجود دارد که اکثریت قریب به اتفاق آنان را کودکانی تشکیل می دهند که به دلیل فقر و محرومت از رفتن به مدرسه و یا ادامه تحصیل بازمانده اند.
در این میان اظهار نظر بعضی از مسئولین در روزهای نزدیک به آغاز سال تحصیلی جدید جالب توجه است:
- به گفته معاون آموزش ابتدایی وزیر آموزش و پرورش" تلاش هاییبرای انسداد مبادی بیسوادی (؟!) در سال تحصیلی گذشته سبب شد که ۳۵ هزار کودک بازمانده از تحصیل به کلاس های درس بازگردند." محمد دیمه ور با بیان اینکه "از سال تحصیلی گذشته سیاست انسداد مبادی بی سوادی با جدیت دنبال شده است."اظهار کرد: "سال گذشته موفق شدیم موانع و مشکلات پیشروی ادامه تحصیل ۳۵ هزار کودک بازمانده از تحصیل را برطرف کرده و آنها را به مدرسه برگردانیم." وی افزود:" این برنامه در سال های گذشته هم اجرا می شد، ولی از سال گذشته با جدیت پیگیریمی شود.
- ناصری مدیر کل آموزش و پرورش استان اردبیل هم گفت: " در آستانه بازگشایی مدارس، کودکان بازمانده از تحصیل در این استان شناسایی می شوند." وی در ادامه چنین اظهار نظر کرد: " افراد بازمانده از تحصیل در قالب طرح انسداد مبادی بی سوادی تحت پوشش هستند و حتی در برخی مواقع در صورتی که اولیا از تحصیل دانش آموز ممانعت کنند، با آن ها برخورد می شود."!! که البته این آقا معلوم نکرده است که عبارت دهان پرکن "طرح انسدادیمبادی بی سوادی" به چه سیاست ها و برنامه هایی اطلاق می شود و چگونه عوامل ترک تحصیل دانش آموزان که همانا چیزی جزبیکاری و فقر نیست برطرف شده اند؟
در همین رابطه جالب تر از همه اظهار نظرمهدی حاجتی مدیرکلآموزش و پرورش استان گیلان است که به کلی صورت مسئله را پاک کرده وگفته است که:" در هیچ جای استان گیلان دانش‌آموز بازمانده از تحصیل نداریم" ؟!!
در این میان نمایش های بغایت ریاکارانه و مضحکی چون "جشن نیکوکاری" و برنامه هایی از این دست، با فریبکاری و برپا کردن بساط خیمه شب بازی، تلاش می کنند تا با دامن زدن به عواطف و احساسات "انسان دوستانه" مردم مشکل ادامه تحصیل دانش آموزان را صرفا به نداشتن کیف و کتاب و دفتر محدود نموده، از مسائل و موانع پایه ای و بنیادی تحصیل دانش آموزان، یعنی وجود فقر و بیکاری روز افزون در بین خانواده های کارگری و توده های مردم محروم و زحمتکش دور نمایند.
وضعیت تحصیلی کودکان افغانی مقیم ایران به مراتب از وضعیتکودکان ایرانی بدتر است. چرا که علاوه بر مشکلات مالی و معیشتی، آنها برای ادامه تحصیل با مشکلات اجتماعی بزرگی نیز رو به رو هستند. تعداد کودکان فاقد شناسنامه در ایران یک میلیون و صد هزار نفر است. این تعداد به دلایل مختلف از جمله نداشتن اقامت قانونی و یا داشتن مادر ایرانی و پدرخارجی از داشتن شناسنامه و در نتیجهاز حقوق اجتماعی از جمله حق تحصیل محرومند. هرچند اخیراحکیم زاده معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در خصوص این کودکان اعلام کرده که:"والدین تمام کودکان فاقد شناسنامه که اوراق هویتی ندارند می‌توانند به فرمانداری‌ها مراجعه کنند و بر اساس خود اظهاری، کارت حمایت تحصیلی دریافت کنند و تمام مدارس موظف هستند با ارائه کارت حمایت تحصیلی،دانش‌آموزان را ثبت‌نام کنند" اما مشخص نیست عملا این مسئله تا چه حد اجرایی شود و در صورت ثبت نام، آیا این کودکان فاقد شناسنامه، مدرک تحصیلی مربوط به آن پایه را دریافت خواهند کرد یا نه؟
آنچه مسلم است این است که مشکلات اقتصادی و اجتماعی موجود در جامعه منجر به ترک تحصیل میلیون ها دانش آموز و دانشجو شده است و این آمار روز به روز در حال افزایش است که البته نتیجه ایجز تأمین هرچه بیشتر نیروی کار ارزان برای بازار سرمایه ندارد. بازاری که آغوش خود را به روی سرمایه جهانی گشوده و قرار است نیروی کار ارزان و کم توقعی برای این بازار فراهم نماید.
تحصیل رایگان و برخورداری از بازی و شادی و آموزش حق همه کودکان است. حقی که دنیای وارونه نظام سرمایه داری از اکثریت آنها گرفته است. این "فیل بی اخلاق" برای حفظ خود و کسب حداکثر سود، حقوق همه انسان ها و از جمله کودکان را برای زندگیکردن لگدمال می کند. بدیهی است که هر نوع تلاش برای بهبود وضعیت زندگی کارگران وفرزندان شان، از طریق تشکل یابی و اعتراض به بیکارسازی ها و اخراج ها؛ اعتراض به دستمزدهایناچیز و یا دستمزدهای معوقه صورت می گیرد. اما حاکمیت ناتوان از پاسخ به مطالبات زحمتکشان مزدبگیر، جنبش اعتراضی موجود رااقدام علیه امنیت سرمایه می داند و پاسخی جز سرکوب با گاز اشک آور و باتوم و یا بازداشت و زندان ندارد.

۳۱/٦/۹٦

***************

شهرداری املش و بازی با سرنوشت کارگران

بر اساس خبرها، "بابک ریحانی" شهردار املش در استان گیلان که در یک سال گذشته موقعیت متزلزلی در شهرداری این شهر داشته، با هدف جلب افکار عمومی در جهت منافع خود دست به یک سریسیاست های عوام فریبانه زده و در همین راستا، تعدادی نیرو را از طریق قرارداد یک ساله و قول استخدام بعد از یک سال، جذب شهرداری املش نموده است. اما این افراد که هم اکنون تعدادشان ۳۲ نفر است، بعد از گذشت یک سال نه تنها استخدام نشده اند؛ بلکه این کارکنان و بقیه کارکنان شهرداری املش (که بخشی به صورت قرارداد موقت و یا شرکتی و بخشی نیز پرسنل رسمی می باشند)، درگیر مشکلات زیر می باشند:
۱ - تعدادی از کارکنان در چهار ماه اخیر هیچ حقوقی دریافت نکرده اند.
۲ - عده ای بین ۱۵ تا ۲۰ ماه اضافه کاری طلب دارند.
۳- نیروهای قرارداد موقت و رسمی نیز دو ماه حقوق و۱۷ ماه اضافه کار طلب دارند.
۴- نیروهای شرکتی، تنها نصف مبلغ عیدی سال جاری را دریافتکرده اند.
صاحبان سرمایه و حامیان آن، چه در بخش خصوصی و چه در سازمان های دولتی، هدفی جز منافع خود دنبال نمی کنند و برای حفظ موقعیت و کسب منافع مستقیم و غیر مستقیم خود از هر روشی که برایشان امکان پذیر باشد، استفاده می کنند. اما در مقابل کارگران و فرودستان راهی جز متشکل شدن و اتکا به نیروی خویش ندارند. تنها در این صورت است که می توانند در مقابل سرمایه داران و همه ارگان ها و نهادهایی عریض و طویلی که برای به بردگی کشیدن آنها و تعرض به سفره خالی شان، ایجاد شده، ایستاده گی کنند. چاره ما کارگران اتحاد و همبستگی و ایجاد تشکل های مستقل کارگری است.

۲۷/۰٦/۹٦

***************

امید شجاعی هم از میان ما رفت

با خبر شدیم که روز گذشته، ساعت ۷ عصر، شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹٦، پیکر امید شجاعی فعالکارگری و از اعضای پیشین کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری سقز، باحضور صدها نفر از مردم و فعالین کارگری، درروستای "مولان آباد"به خاک سپرده شد.
زنده یاد امید شجاعی درساعت سه و نیم بامداد روز شنبه بر اثر واژگون شدن اتومبیل اشدرروستای "توراخ تپه " جاده مریوان - سقز، متاسفانه جان خود را از دست می دهد.
ما اعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری جان باختن امید شجاعی، اینرفیق عزیزمان را به خانواده و دیگر بستگان و دوستان ایشان تسلیت می گوییم. یاد و خاطره اشبرای همه ما ماندگار و عزیر است.

۱۹ شهریور ۱۳۹٦

***************

برگزاری تجمع اعتراضی بر مزار "مصلح حسینی" کارگر سنندجی

همان طوری که در روزهای اخیر در خبرها آمده بود، دو نفر کارگر ساختمانی در یک ساختمان مسکونی در حال ساخت واقع در محله نبوت سنندج در حال استراحت بودند که این ساختمان توسط عوامل شهرداری به آتش کشیده شده و آنها زنده در آتش سوختند. در این فاجعه تلخ، متاسفانه پس از چند روز، مصلح حسینی در بیمارستان تبریز بر اثر شدت سوختگی جان خود را از دست می دهد و برادر دیگر به نام " ناصح " از ناحیه پا و سر دچار سوختگی شده است.
این جنایت در میان توده های کارگر و زحمتکش و فعالین کارگری و مدنی و گروه های کوهنوردی سنندج، بازتاب گسترده ی به دنبال داشت و خشم عمومی را بر انگیخت. در پی آن مردم و فعالین تصمیم گرفتند که در مقابل شهرداری سنندج تجمع اعتراضی بر پا کنند و این جنایت مامورین شهرداری را محکوم کنند و خواهان مجازات عامرین و عاملین این جنایت شوند. اما نیروهای امنیتی با محاصره خیابان های منتهی به شهرداری از ورود معترضین جلوگیری کردند و حتی از تجمع دو و سه نفره جلوگیری می کردند. اما تمام این شرایط امنیتی نتوانست مانع از تجمع کارگران و فعالین کارگری شود و آنها ظهر روز چهارشنبه در بهشت محمدی تجمع کردند.
بر اساس خبر دریافتی، روز چهارشنبه هشتم شهریور، جمعی از کارگران و فعالین کارگری و گروهای کوهنوردی شهر سنندج در بهشت محمدی و بر مزار این کارگر جان باخته که توسط عوامل شهرداری زنده در آتش سوخت، تجمع نمودند. تجمع کننده گان با در دست داشتن پوسترهایی و با شعار " شهرداری عامل مرگ کارگران " و "عاملان این جنایت باید محاکمه شوند "، مراتب نفرت و انزجار خود را از این عمل جنایتکارانه ابراز داشتند. در ادامه یکی از فعالین کارگری طی سخنانی از طرف کارگران و فعالین کارگری و گروهای کوهنوردی، ضمن ابراز همدردی و تسلیت به خانواده این عزیز جانباخته، شهرداری را مسبب این جنایت معرفی کرد. از سوی دیگر نیروهای امنیتی که در محل برگزاری حضور داشتند، با حمله به حاضرین تمام پوسترها را از آنان گرفته و پاره کردند. در پایان این تجمع، دهها نفر از فعالین کارگری تشکر و قدردانی نمودند.

۹ شهریور ۱۳۹٦

***************

کولبر ها ایستاده می‌میرند!

🔹در کردستان براساس گزارش ها سن کولبران و یا کاسبکاران مرزی از ۱۰ تا ۸۰ سال است. کولبران در هوای کوهستانی مرزهای غربی کشور باید بار بر دوش بگذارند؛ از این‌سوی مرز به آن‌سوی مرز؛ مرزهایی که درآمد میلیاردی دارند. کودکان و زنان زیر بار حمل کالاهای سنگینی که باید از کوهها بالا ببرند زود پیر می شوند و اگر هم بخت یار آنها باشد و از تیر مامور مرزی جان سالم بدر ببرند، ممکن است کنار سنگی و میان راه در پیچ و خم کوره راههای کوهستانی، زیر بار سنگینی که به کول گرفته اند، آخرین نفس را بکشند. کولبرانی که کشته می شوند فقط کسانی نیستند که روی نوار مرزی مثلا ایران و عراق کشته می شوند، بسیاری از این ها داخل مرزهای ایران کشته می شوند.قصه تلخی است زندگی و مرگ کولبرها.
🔹 کولبران بخشی از طبقه کارگر در جامعه سرمایه داری هستندکه در سخت ترین شرایط، نیروی کارشان را برای امرار معاش به فروش می رسانند. این بخش از کارگران حتی از حداقل های برسمیت شناخته و قانونی که حاکمان سرمایه به نام " قانون کار" برای به بردگی کشاندن اکثریت تولیدگران جامعه تدوین کرده اند، نیز محروم هستند.
🔹کولبران به عنوان بخشی از کارگران زحمتکش جامعه نیاز به حمایت، پشتیبانی و اعلام همبستگی همه ما دارند. این زحمتکشان بیدفاع و بدون سلاح را نباید به گلوله بست. هر انسان شریف و آزاده ای باید به شعار " نه به کشتار کولبران " بپیوندد. خواست فوری " کار یا بیمه بیکاری برای بیکاران " باید شامل کولبران نیز گردد.
🔹 مناسبات سرمایه سالار حاکم بر جهان، عامل و بانی تمام مصائب و رنج بشریت در جامعه کنونی است. امروز سرمایه داری در قرن بیست و یکم با نابرابری، فقر و گرسنگی، جنگ و تروریسم و نظامی گری، نسل کشی و کشتارهای قومی و مذهبی، بیکاری و سیه روزی و مبارزه برای امرار معاش،... ساکنان کره زمین را به لبه پرتگاه کشانده است. راه برون رفت نهایی از این شرایط فلاکت بار، پایان دادن به سیطره سرمایه به کار و جان و مال انسان امروز است.

شهریور۱۳۹٦

***************

گزارشی از تجمع امروز در اعتراض به زندانی کردن رضا شهابی

بر اساس گزارش دریافتی صبح امروز جمعی از کارگران اتوبوسرانی واحد تهرانبه همراه شمار زیادی از دیگر کارگران، دانشجوبان و بازنشستگان، در اعتراض به زندانی کردن رضا شهابی از اعضای هیئت مدیره سندیکای واحد در مقابل مجلس تجمع کردند.
از همان ابتدای تجمع، نیروهای انتظامی می خواستند از ادامه این حرکت اعتراضی در مقابل مجلس جلوگیری کنند و می گفتند که امروز نمایندگان نیستند و باید بروید. اما شرکت کنندگان، متحدانه ایستادند و مقاومت کردند و چند بار میخواستند که شرکت کنندگان از جمله دانشجویان را دستگیر کنند که حاضرین مانع شدند و آنها را از دست مامورین بیرون می کشیدند.
اما وقتی که نیروهای انتظامی مانع از تجمع در مقابل مجلس شدند، در ادامه تجمع کنندگان به سمت مترو راهپیمایی کردند که مامورین با فشار، مانع می شدند. تجمع کنندگان با شعارهای " کارگر زندانی آزاد باید گردد" و " آزادی شهابی خواسته ماست "می خواستند به سمت سازمان برنامه و بودجه بروند که از حرکت آنها نیزجلوگیری کردند.
درگیری باعث شد که تجمع به سمت پیاده رو کشیده شود و مامورین حاضرین را ایزوله کردند و درگیری و کشمکش بین آنها و مامورین پیش آمد که در حین این تنش ها، شعارها ادامه پیدا کرد: کارگر زندانی آزاد باید گردد - کارگر، معلم اتحاد - کارگر، دانشجو اتحاد - کارگر می میرد، ذلت نمی پذیرد - آزادی شهابی خواسته فوری ماست و... در ادامه تجمع کنندگان را ناچار کردند که وارد مترو بشوند که در آنجا هم شعارها ادامه داشت و توجه جمعیت حاضر به آنها جلب شده بود.
این تجمع که در حمایت از آزادی رضا شهابی برگزار گردید، تجمعی مسالمت آمیز بود که برخورد خشن نیروی انتظامی باعث درگیری شد و آنها با حمله به تجمع کنندگان، پلاکاردها را از دست جمعیت می گرفتند و پاره می کردند. حتی یک کارگر اغذیه فروشی که در حال فیلم گرفتن بود، توسط مامورین ضرب و شتم شد و دوربین اش را توقیف کردند. این تجمع حدود یک ساعت ادامه داشت ومعترضین مانع از دستگیری شرکت کنندگان توسط مامورین شدند.

۱۴ شهریور۱۳۹٦

***************

با نور و گرمی اش مفهوم بی ریای رفاقت بود با تابناکی اش مفهوم بی فریب صداقت بود

برگزاری مراسم یکمین سال درگذشت زنده یاد عمر شاکری

امروز یکمین سال درگذشت رفیق عزیزمان زنده یاد عمر شاکری بود. او از فعالین کارگری شهر سقز و از اعضای قدیمی کمیته هماهنگی بود که سال گذشته در چنین روزی دچار ایست قلبی شد و متاسفانه برای همیشه از میان ما رفت. نام و یاد عمر شاکری برای همه ما یادآور یک رفیق صمیمی و با صداقت، خوش اخلاق و دوست داشتنی و دارای اندیشه های بزرگ است. او بخشی از مردمی بود که در کنارشان می آمد و می رفت و می زیست و از آروزها و مطالبات شان می گفت. عمر شاکری از داشتن یک زندگی شایسته، برای کارگران و مردم زحمتکش صحبت می کرد و اینکه شرط داشتن چنین زندگی ایی آگاه بودن است. به همین دلیل بود که همواره از شیوه های مختلف تلاش می کرد تا سطح آگاهی و دانش خود و اطرافیان اش را بالا ببرد.
امروز يکشنبه ٢٢ مرداد ٩٦ به مناسبت یکمین سال درگذشت زنده یاد عمر شاکری جمعی از فعالین کارگری شهرهای سقز و بوکان بر سر مزارش قبرستان " آیچی " شهر سقز حضور یافتند و یادش را گرامی داشتند. در این مراسم محمد عبدی پور پس از اعلام یک دقیقه سکوت؛ در باره زندگی کارگری عمر شاکری سخنانی ایراد کرد. در ادامه هم "عزیز سلامت " یکی دیگر از فعالین کارگرى قطعه شعری قرائت کرد. یاد و خاطره عمر شاکری گرامی و جاوادنه است.

***************

در محکومیت بازگرداندن رضا شهابی به زندان
 

  بر اساس اطلاعیه سندیکای واحد اتوبوسرانی تهران، روز چهارشنبه، هیجدهم مرداد، رضا شهابی عضو هیات مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه با اصرار دادستانی تهران به زندان رجایی شهر بازگردانده شد. اطلاعیه اضافه می کند:
" شهابی ۲۲ خردادماه ۱۳٨۹ هنگام رانندگی با اتوبوس و جابجای مسافران توسط نیروهای امنیتی بازگشت و پس از ۱۹ ماه فشار در انفرادی ۲۰۹ اوین به شش سال حبس و پرداخت مبلغ هفت  میلیون و پانصد هزار تومان جریمه نقدی و پنج سال محرومیت از فعالیت های سندیکایی از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب محکوم گردید. "
" این کارگر زندانی عضو سندیکا که به دلیل دو مرحله عمل جراحی سنگین در ناحیه گردن و کمر با گذاردن وثیقه دویست میلیون تومانی به مرخصی آمده بودبیش از یکسال بود از سوی دادستانی تهران تهدید می شد که در صورت عدم مراجعت به زندان ملک وثیقه گذار ضبط خواهد شد و اخیرا هم دستور ضبط وثیقه صادر شده بود. اصرار دادستانی تهران برای بازگرداندن شهابی در حالی صورت می گرفت که پزشکی قانونی با مرخصی پزشکی باقیمانده حبس ایشان موافقت کرده بود. "
اما رضا شهابی کیست و چرا باید به زندان بازگردانده شود؟ رضا کارگر آگاهی است که به همراه جمعی از همکاران اش و با اراده و نیروی صدها کارگر دیگر در سال ۱۳٨۴، برای دفاع و مطالبه خواسته های خود، در "سندیکای واحد تهران" متشکل شدند. این قدم مهمی در این دوره مبارزاتی طبقه کارگر بود و مورد حمایت گسترده قرار گرفت. اما سازمان یابی این بخش از کارگران، برای سرمایه داری ایران و نهادهای مختلف حکومتی اش، پذیرفتنی نبود. به این خاطر از همان ابتدای فعالیت سندیکای واحد، با روش های مختلف به این تشکل نو پا هجوم آوردند؛ از دستگیری های شبانه اعضاء و پرونده سازی های بیشمار امنیتی بر علیه آنها گرفته تا هجوم عناصر خانه کارگر به دفتر سندیکا.
جرم رضا شهابی مانند دیگر کارگران و فعالین کارگری که در سال های اخیر بازداشت و زندانی شده اند، چیزی جز دفاع از مطالبات و حقوق پایمال شده آنها نیست. رضا همواره در مقابل تعرض صاحبان ثروت و قدرت به کار و معیشت کارگران و تحمیل ریاضت کشی به آنها، تلاش کرده که در کنارشان باشد و آنها را تنها نگذارد.جرم رضا شهابی دفاع از متشکل شدن کارگران و تقویت روحیه خودباوری در آنها و اتکاء به نیروی خودشان است.
البته این فقط رضا شهابی این کارگر زحمتکش و فعال کارگری نیست که روز چهارشنبه زندانی شد؛ در هفته های اخیر اسماعیل عبدی از اعضای هیئت مدیره کانون صنفی معلمان تهران و محسن عمرانی از فعالین معلمان بوشهر با اتمام مرخصی به زندان باز گردانده شدند. علاوه بر این، رضا مسلمی از اعضای کانون صنفی معلمان همدان به خاطر فعالیت های اش به یک سال حبس تعلیقی محکوم شده است. این معلمان دلسوز که در سال های اخیر همیشه در صف مقدم اعتراض های معلمان ایران برای مطالبات شان بوده اند، به جای حضور در کلاس درس دانش آموزان، امروز محکوم به زندان شده اند.
از سوی دیگر در روزهای گذشته دهها نفر از کارگران معترض مجتمع نیشکر هفت تپه به دادگستری شوش احضار و پس از بازجویی با قرار وثیقه آزاد شدند. این کارگران در اعتراض به بی حقوقی شرایط کار و وضعیت سخت معیشت خود، دست به اعتصاب زده و تجمع کرده بودند. رضا شهابی، اسماعیل عبدی، محسن عمرانی، رضا مسلمی و کارگران نیشکر هفت تپه و بسیاری دیگر از کارگران و معلمان، بازداشت و محاکمه و زندانی می شوند تا از این طریق جنبش مطالباتی و اعتراضی مزدبگیران را به سکوت و سکون وا دارند.
در چنین شرایطی حمایت و پشتیبانی همه مزدبگیران از کارگران و معلمانی که زندانی می شوند، امری ضروری و فوری است. با همبستگی و اتحاد خود، خواستار منع تعقیب قضایی و آزادی بدون قید و شرط همه کارگران و معلمان در بند شویم.
ما محکومیت و زندانی کردن اسماعیل عبدی، محسن عمرانی و رضا مسلمی از فعالین کانون صنفی معلمان و رضا شهابی عضو هیئت مدیره سندیکای واحد تهران و بازداشت و احضار جمع زیادی از کارگران نیشکر هفت تپه را محکوم می کنیم و خواستار آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. جای هیچ کارگر و معلمی و هیچ انسانی آزاد اندیشی در زندان نیست. هیچکس را نباید به خاطر فکر وعقیده و باورهای سیاسی و یا صنفی اش محاکمه و به بند کشید.  

۲۰ مرداد ۱۳۹٦

***************

مرگ کارگر کارخانه داروسازی بهداشت کار رشت درحین کار
 

   غروب روزسوم مرداد ماه، یکی از کارگران کارخانه بهداشت کار رشت، هنگامی که درپایان شیفت کاری و در ساعت اضافه کاری مشغول نظافت و شستشوی خطوط تولید بوده، دچار مسمومیت دارویی می شود. دو نفر دیگر از کارگران هنگامی که متوجه بدحالی همکارشان می شوند، برای نجات او اقدام نموده و وارد محوطه مربوطه شده که آنها نیز دچار مسمومیت دارویی شدید، گردیده اند. این سه نفر توسط آتش نشانی از آن مکان خارج و به بیمارستان منتقل می شوند، اما متاسفانه یکی از کارگران به علت شدت مسمومیت دارویی جان خود را ازدست می دهد. "مهدی بذرکار"، کارگری که جان خود را در اثر این حادثه ازدست داد، تنها ۳۴ سال سنداشت. مسلما" مهدی بذرکار اولین قربانی حوادثی از این دست نبوده و آخرین آن نیزنخواهد بود و روزی نیست که ما خبری از مجروح و مصدوم شدن یا مرگ کارگران بر اثر حوادث کاری را نشنویم.
بدیهی است مسئولیت مستقیم این حادثه و حوادثی از این دست به عهده کارفرما و سرمایه داران و مدیریت شرکت می باشد. چرا که همه کارخانه ها و بخصوص شرکت های داروسازی که با مواد دارویی و شیمیایی خطرناک سر و کاردارند، می بایست در درجه اول ایمنی کارگران را چه از نظر ایمن سازی خطوط تولید و تهویه هوا و تهیه ماسک و لباس ایمنی و چه از لحاظ آموزش کارگران، تامین نمایند. کمیته های بهداشت و ایمنی موجود که در حال حاضر در کارخانه ها مسئولیت بهداشت و ایمنی کارگران را به عهده دارند، کمیته هایی فرمالیته و تحت فرمان کارفرمایان می باشند. مسئولیت نظارت بر ایمنی کار، تنها ازنمایندگان واقعی و منتخب کارگران بر می آید و تنها آنان می توانند دلسوزانه بهاین امر مهم کمک کنند.
لازم به توضیح است شرکت داروسازی بهداشت کار، واقع در شهر صنعتی رشت، از شرکت های بسیار سود آوراست که علاوه بر تولید مواد اولیه داروسازی، به تولید شیر خشک نوزاد تحت لیسانس شرکت فاسبل بلژیک نیز مشغول است.

هفتم مرداد ۹٦

***************

گزارش دریافتی: بازهم بدقولی کارفرما؛

بازهم اعتراض درنیشکر هفت تپه / نبرد برای حق ادامه دارد
 

  به خاطر معوقات فراوان پرسنل و بازنشسته ها و پیمانکاران، باید تعجب کرد که اگر روزی در این شرکت اعتراض، اعتصاب یا توقیف اموال و غیره در کار نباشد.
صبح امروز نیز طبق معمول تجمع اعتراضی صورت گرفت. درحالی که چند روزپیش اعلام شد که مشکل پرداخت ۴ درصد سهم کارفرما به تامین اجتماعی تعداد۳۴۱ نفر بازنشسته های اسفند ماه حل شده است و قائم مقام شرکت به همراه مدیره کارخانه و مسئول حسابداری با دردست داشتن یک نامه چند خطی با چهره ای خندان و گرفتن عکس سلفی اعلام کردند که مشکل این کارگران بلاتکلیف را حل کردند. کارگران بازنشسته نیز با خیالی راحت دست از اعتصابات روزانه کشیدند.
اما پس از چند روز و مراجعه این کارگران به تامین اجتماعی جهت پیگیری پایان کار خود، متوجه شدند که ۴ درصد ۱۶۰ نفر از۳۴۱ نفر واریز نشده است. این بد عهدی مجدد کارفرما به کرار در ۱۵ ماه گذشته اتفاق افتاده است. این افراد جهت پیگیری به شرکت مراجعه کردند. چون قائم مقام شرکت از دادن قول های سرخرمنی حنایش دیگر رنگ ندارد و کارگران به صحبت های ایشان اعتقاد ندارند.
مدتی است مدیر کارخانه فرشید مومن غریب به همراه مسئول حراست عباسخنیفر که بازنشسته نیروهای مسلح و دو شغله محسوب می شود و به دلیل بیتوجهی سازمان بازرسی مشغول به کار است و این روزها طرف مذاکره  افرادناراضی قرارمی گیرند. مسئول حراست در حالی در این منصب غیر قانونیقرار دارد که این روزها نهایت برخورد را با کارگرانی داشته که بدنبال حقوق قانونیو معوق خود هستند و اگر منصفانه و قانونی موضوع بررسی شود، کسی بایدممنوع الورود به شرکت شود که برخلاف مصوبه مجلس از دو محل حقوق دریافت میکند. زمانی که کارگران به دفاع از حقوق حداقلی یک میلیونی معوق و مزایایبر حق خود به ناچار اقدام به تجمع اعتراضی  می کنند، این موضوع را اغتشاشدانسته و بر خلاف قانون مانع ورود این افراد به شرکت می شود.
چرا و طبق چه قانونی کارگران باید از داشتن حتی یک شغل با حقوق حداقلی ومعوق محروم شوند و کسی مانع رسیدن آنها به حقوق شان شود که خود از دو محل حقوق می گیرد.!!!؟
هنوزحقوق اردیبهشت شاغلین این شرکت پرداخت نشده و کارگران تا سه شنبه به کارفرما درخصوص پرداخت حقوق خود مهلت داده اند. تنها امید کارگران بیداری مسئولین منطقه ازخواب زمستانی است.

***************

هشدار در باره یک توطئه ضد کارگری دیگر!
 

  بسیار دیده شده که بخشنامه ها و دستورالعمل هایی که اساسا" مغایر با قانون کارهستند، توسط اداره کار یا سازمان تامین اجتماعی برای مدتی در یک یا چند شهرصادر می گردند و بی سرو صدا به مرحله اجرا در می آیند. بعد از اینکه مدتی از اجرای این بخشنامه ها گذشت و به اصطلاح جا افتاد، به آن ها صورت قانونی داده شده و به تصویب می رسند. (بخشنامه غیرقانونی عدم رسیدگی به شکایات کارگران مشمول خدمت نظام وظیفه و همچنین اجرای غیرقانونی طرح کارورزی در بعضی ازشهرها با هدف بیگاری کشیدن از فارغ التحصیلان دانشگاهی، نمونه هایی از این دست می باشند.) بدتر از آن اینکه، مشاهده شده حتی بدون وجود همان دستورالعمل و آیین نامه خلاف قانون و با استفاده از ناآگاهی کارگران نسبت به حقوق قانونی خودشان، چنین اقدامات ضد کارگری صورت گرفته است. توطئه جدیدی که درحال شکل گیری است، مربوط به مسئله اثبات سوابق کاری و اشتغال کارگر در مراکز کاری، در صورت بروز اختلاف میان کارگر و کارفرما می باشد که اخیرا" در بعضی از مراکز اداره کار به جریان افتاده است.
می دانیم اولین شرط برای اینکه کارگر تحت پوشش قانون کار قرار گیرد و از مزایای موجود درآن استفاده کند، این است که بتواند اثبات نماید که در یکی از مراکز کار (شرکتی یا کارگاهی و یا ...)، اشتغال داشته و در رابطه کارگری ـ کارفرمایی بوده است. یعنی می بایست بتواند ادعای خود را مبنی براشتغال و میزان سابقه کار در شرکت مفروض اثبات کند. این موضوع در قانون کار به این صورت بیان گردیده است:
ماده ٨٧ آیین دادرسی کار- "ارائه دلایل و مدارک دال بر وجود رابطه کاری فیمابین طرفین ومیزان مزد و مزایای بالاتر از حداقل قانونی و میزان سابقه کار در کارگاه* به عهده کارگر وارائه دلایل و مدارک دال بر تایید حقوق مذکور و یا عدم شمول مقررات قانون کار به روابط طرفین به عهده کارفرما است.".
ماده ٨٢ آیین دادرسی کار- "ادله اثبات دعوا در مراجع حل اختلاف کار به ترتیب شامل اقرار، اسناد و امارات است. گواهی خواهان می تواند با رعایت شرایط، اماره محسوب شود."
ماده ٨۹ آیین دادرسی کار- "مرجع رسیدگی کننده می تواند به تشخیص خود یا به درخواست هریک از طرفین دعوا، قرار تحقیق محلی صادر نماید."
ماده ۹۴ آیین دادرسی کار- "تحقیق کننده با مراجعه به محل کار و درصورت لزوم سایر محل های مرتبط و با استماع اظهارات و اطلاعات افرادی که از سوی طرفین معرفی می شوند یا افرادی که خود تشخیص می دهد و با بررسی مدارک و دفاتری که بتواند در امر تحقیق موثر واقع شوند در مورد موضوعات مذکور در قرار صادره مرجع، بررسی لازم را به عمل آورده و تحقیقات انجام شده را با ذکر منابع وافراد مورد مراجعه به طور کتبی به مرجع گزارش می نماید."
به زبان ساده تر در صورت بروز اختلاف میان کارگر و کارفرما، کارگر برای احقاق حقوق خود می بایست یا با استفاده از اسناد و مدارکی از قبیل فیش حقوقی، برگه مرخصی، دفترچه بیمه، کارت حضور و غیاب و ... و یا اقرار کارفرما و یا از طریق اماره به معنای بررسی و تحقیق، اشتغال خود را در کارگاه اثبات نماید.
طبق ماده ٨٢ قانون کار، کارگر می تواند از اداره کار درخواست بررسی کارشناسانه بنماید. یعنی تقاضا کند که کارشناس اداره کار به محل اعزام و از راه های مختلف از قبیل گواهی شاهدان یا همکاران، تحقیقات محلی وغیره، اشتغال کارگر در آن واحد کاری را تایید نماید.
اخیرا" مشاهده شده که هنگام مراجعه کارگر به اداره کار جهت اعزام کارشناس، اعلام گردیده که طبق یک دستورالعمل جدید؟!! از این به بعد کارشناسی از طرف اداره کار جهت تحقیقات محلی در زمینه اثبات اشتغال و سابقه کار کارگر اعزام نخواهد شد و کارگر ملزم است تنها از طریق مدارک و مستندات معتبر ادعای خود را ثابت نماید! 
بر همگان آشکار است که با توجه به عدم دسترسی کارگران به مدارکی از قبیل لیست حقوقی و مدارک حضور و غیاب و غیره، عملا" چنین چیزی امکان پذیر نبوده و کارگر در صورت اختلاف با کارفرما، در یکی از مهمترین مسائل مرتبط با احقاق حقوق خود، خلع سلاح می شود. همانطور که دیدیم طبق ماده ٨٢ در صورتی که کارگر امکان دسترسی به اسناد و مدارک جهت اثبات سابقه کار را نداشته باشد، می تواند از اداره کار درخواست اعزام کارشناس نماید تا از طریق افرادی که توسط کارگر به وی معرفی گردیده و یا سایر گواهان، موضوع مورد ادعای خود را در ارتباط با اشتغال اثبات نماید.
در مورد میزان اهمیت این توطئه که در خفا در جریان است باید گفت درواقع عدم احراز سابقه کاری وعدم اثبات وجود رابطه کارگری ـ کارفرمایی، به معنای از بین رفتن کلیه حقوق قانونی کارگر و مشابه اهمیت عدم اثبات رابطه فرزندی در مسئله ارث استکه بدون اثبات چنین رابطه ای اساسا" مسئله ارث منتفی می باشد.
با توجه به میزان اهمیت این توطئه و عواقب عظیمی که می تواند دامنگیر کارگران سازد، تنها راه مقابله با آن این است که یکدیگر را نسبت به موضوع آگاه نماییم ودرصورتی که به چنین موردی برخورد نمودیم، به راحتی زیر بار نرویم و نشان دهیم که به حقوق قانونی خود واقف هستیم. لذا ضروری است در صورتی که هنگام مراجعه به اداره کار جهت پیگیری شکایت به چنین دستورالعملی اشاره شد، درخواست کنیم که آن دستورالعمل را به ما نشان دهند. در این صورت از دو حالت خارج نیست؛ یا اساسا" چنین دستورالعملی وجود نداشته و یا اگر وجود داشته باشد، کاملا" غیر قانونی می باشد که در هر دو حالت کارگران می بایست در این خصوص شکایتی تنظیم و پیگیرانه تمامی مراحل رسیدگی به شکایت را (حتی تا دیوان عدالت اداری) دنبال نمایند.
اطلاع رسانی و اقدام جدی ما کارگران درسطح وسیع می تواند مانع اجرای چنین توطئه های ضد کارگری گردیده و این قبیل پروژه های موذیانه و ضد کارگری را از ابتدا متوقف ساخته و آن ها را در نطفه خفه نماید.
____________

 
* هرجا در قانون کار از کارگاه نام برده شده، به معنای محل کار اعم از کارگاه، کارخانه، رستوران و یا هر محل کار دیگر می باشد. 

۲۰/۰۴/۱۳۹٦

***************

گزارش کوتاه از وضعیت زنان کارگر قالی باف شهر کامیاران
 

تا روزِ مرگ‌
فرش‌ بافت‌ و گُل‌ کاشت‌
اما هرگز
نه‌ فرشی‌ زیرِ پا داشت‌
نه‌ کسی‌
گُلی‌ بَر مَزارَش‌ گذاشت.

                          «شیرکو بیکس»  

زنان کارگر قالی باف مجبور هستند در کنار کارهای منزل، ساعت ها وقت خود راصرف قالی بافتن کنند تا شاید بتوانند لقمه نانی بر روی سفره خانواده بیاورند. این یکی از شکل های استثمار است که امروزه به وضوح دیده می شود. این کارگران بعد از ماه ها گره زدن و قالی بافتن دستمزدی دریافت می کنند که نه تنها نمی توانند با آن نیازهای اولیه زندگی خود را تامین کنند، بلکه دچار انواع بیماری ها از قبیل کمر درد و مشکلات بینایی و غیره می شوند. زندگی این کارگران اکثرن در یک سطح و به یک شیوه است. قالی باف های زیادی مشغول گره زدن و خلق قالی ها و تابلو فرش های زیبایی هستند، اما فقط تعداد مشخصی از آنها بصورت شغل اول به آن می پردازند.
هرچند که مردها نیز به این کار مشغول هستند، اما تعدادی از زن های قالی بافب صورت پاره وقت فرش می بافند و همزمان کار منزل را نیز انجام می دهند. ساعت کار مشخصی ندارند و وقتی که کار منزل و بچه داری به آنها مجال بدهد به سراغ دار قالی می روند. بصورت نسبی اگر کسی ٨ ساعت در روز کار کند، با فروش قالی اش ماهی ٨۰۰ هزار تومان بدست می آورد. (البته این مبلغ متناسب باکیفیت کار و سرعت عمل کارگران فرش باف متغییر است.)
فرش بافها می توانند با پرداخت ماهیانه ٧۰ هزار تومان خودشان را بیمه کنند. اکثریت آنها از بخش فقیر و زحمتکش جامعه هستند که برای گذراندن امورات زندگی پر از مصیبت شان به اجبار و یا بصورت پاره وقت یا تمام وقت مشغول قالی بافتن هستند.
ادامه این گزارش را از زبان " سارا " یکی از این کارگران قالی باف بخوانید:
" نوزده سال داشتم که در یکی از شب های سرد زمستانی پسری بیست و هشت ساله همراه با خانواده ای که هیچ آشنایی قبلی با هم نداشتیم، برای خواستگاری من آمده بودند.الان پنج سال است که زندگی مشترک را با فواد شروع کرده ایم و حاصل این زندگی دختر چهار ساله ام پریا است. در همان اوایل زندگی مشترک، یعنی چهار سال پیش به ناچار شغلی را شروع کردم که بسیار طاقت فرسا است و دست مزد بسیار پایینی هم برای این کار دریافت می کنم. شاید شما تجربه قالی بافتن را نداشته باشید، اما تصور کنید ساعتها پای دارِ قالی بنشینید، گره بزنید و قالی ببافید، سر زانوها، کمر، گردن و تمام ستون فقرات انسان انگار زیر فشار چند تن وزن قرار می گیرد.
فاطمه یکی از آشناهای مان است که در این کار خیلی ماهر است و بیشترتجربیات اش را در اختیارم گذاشته است. او کارگر قالی بافی بود که نزدیک به پانزده سال از عمر خود را به صورت متوالی مشغول و صرف این کار کرد. امامتاسفانه الان مدت دو سال است که دیگر توان قالی بافتن را ندارد و از شدت زانو درد به سختی می تواند کارهای شخصی خود را هم انجام دهد. فاطمه بعد ازمراجعه به پزشک متوجه می شود که دلیل زانو دردش، همان پانزده سال نشستن پایدارِ قالی بوده است. متاسفانه فاطمه بدلیل فقر شدید نتوانسته خود را بیمه کند وتحت پوشش هیچ نوع بیمه ای نیست و کل هزینه های درمانی را هم باید خود پرداخت کند.
از چهار سال پیش که قالی بافی را یاد گرفتم هر چند وقت یکبار، قالی با طرح واندازه های متفاوتی را از نمایندگی های شهر کامیاران می گیرم و بعد از اتمامآن، دستمزدی دریافت می کنم. الان هم این تابلو فرشی که می بینید، چند ده گره به اتمام آن باقی مانده است؛ اندازه ۱ در ۱/۵ متر دارد. اما این مدت به دلایلی نتوانستم در وقت معمول که چهار ماه است آن را تکمیل کنم و تقریبا هشت ماه استکه هنوز چند گره به اتمام آن باقی مانده است. برای چنین تابلو فرشی بعد از چند ماه زحمت کشیدن تنها ۴۴۰۰۰۰ تومان دستمزد می گیرم.
شوهرم کارگر نانوایی است. فواد هر روز کله سحر به نانوایی می رود و تا ساعت ۲ بعد از ظهر مشغول پختن نان است. کارگر نانوایی هم تکلیف اش مشخص است، باید روبروی گرمای کوره، سرخ شود تا شاید روزی ۲۵ هزار تومان پول بدست بیاورد. ازچین های پیشانی فواد که بیشتر اوقات از فرط خستگی نهار نخورده خوابش میبرد، می توان هزار درد و رنج را احساس کرد. من و فواد دو نفری با هزار تقلا و کارطاقت فرسا زندگی بخور و نمیری  را فراهم کرده ایم. تنها امید به آینده است که زندگی ما را به هم بسط داده است. فقر، نه فکری و نه وقتی برای توجه کردن بهم دیگر را برای مان باقی نگذاشته است. آخر هر ماه چیزی که گیرمان می آید، درد و رنجی است که هر روز با آن دست و پنجه نرم می کنیم. چندی پیش برای اینکه بتوانم خودم نخ قالی بافی را بخرم تا شاید پول بیشتری گیرم بیاید، مدرک قالی بافی را گرفتم و از طریق این مدرک اقدام و درخواست وام قالی بافی را دادیم. اما در جواب گفتند که اگر سرپرست خانواده باشی یاشوهرت علیل باشد ۵ میلیون تومان وام بهت تعلق می گیرد. من هم خوشبختانه این شرایط را نداشتم!
چند مدت پیش هم بعد از یک ماه پرس و جو، توانستیم سری به دفتر آقای علوی نماینده مجلس استان کردستان بزنیم که شاید بتوانیم از طریق ادارات کمک مالی یا معرفی نامه ای برای یکی از بانک ها بنویسد تا شاید شرایط دریافت وام را هموارتر کند. منشی دفتر که هدف از آمدن ما را متوجه شده بود، می گفت که شما برای دریافت وام می توانید به بانک قرض الحسنه مهر ایران مراجعه و حسابی باز کنید و بعد از چهار ماه به اندازه پولی که توی حساب تان هست میتوانید وام دریافت کنید! در شرایطی که ما یک شاهی هم ته جیب مان نداشتیم، راهنمایی خنده داری بود. خیلی خنده دار، اما مگر می شد توی این شرایط با دل پر و جیب خالی خندید!
بعد از چند دقیقه نشستن، منشی ما را به سمت در راهنمایی نمود و ما هم بدون هیچ اتلاف وقتی زود وارد اتاق شدیم. آقای علوی بعد از امیدوار و دلگرم کردن ما، معرفی نامه ای برای بانک مهر امام رضا نوشت و ما هم با خوشحالی به کامیاران برگشتیم و نامه را تسلیم این بانک معرفی شده کردیم. اما در جواب گفتند: بودجه نداریم تازه اگر بودجه داشته باشیم باید سرپرست خانواده باشی. "بازهمان داستان قدیمی".
خلاصه شرایط زندگی هر روز دشوارتر و رو به زوال است، صاحب خانه صدایش درآمده که اگر اجاره خانه را سر وقت پرداخت نکنیم، باید خانه را تخلیه کنید. هربار شرایط کاری و زندگی را برای کارفرما توضیح می دهیم که شاید دستمزدمان را بیشتر کند، اما جواب بدرد بخوری نمی شنویم.
از الان معلوم است که آینده ای مثل فاطمه دارم. من هم بدلیل ناتوانی در پرداخت پول بیمه، تحت پوشش هیچ بیمه ای نیستم. کمر درد شدید امان ام را بریده ومدت یک سال است که چشم ام ضعیف شده است به حدی که برای خودم به راحتی تشخیص داده می شود. دستمزد قالی قبلی را به صاحب خانه دادم و نتوانستم به چشم پزشک مراجعه کنم و عینک بگذارم. من برای آینده دخترم خیلی نگران هستم. واقعا که زندگی خسته کننده ای است. به احتمال قوی زندگی دخترم نیز همانند منپر از مشقت باشد.
وقتی از سارا پرسیدم که چه خواسته ای دارد، با این جمله جواب ام داد: " خواسته ام این هست که خودم و شوهرم کار مناسبی همراه با یک خانه داشته باشیم ".

تیر ۱۳۹٦
 

***************

دیدار با محمد جراحی!
 

به گزارش رسیده روز پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹٦ چند تن از کارگران با "محمد جراحی"، کارگر نقاش و از اعضای کمیته پیگیری دیدار کردند. محمد جراحی به تازگی در پی مشکلات جسمی در بیمارستان بستری شده و پس از انجام آزمایشات و بررسی های پزشکی، مشخص گردید که دچار ناراحتی کبد است و بایستی شیمی درمانی شود.
این کارگر مبارز، در خرداد ۱۳۹٠ به همراه زنده یاد شاهرخ زمانی دستگیر شده و پس از دادگاهی فرمایشی به پنج سال حبس تعزیری محکوم گردید. جراحی دوران زندان خود را بدون یک روز مرخصی سپری کرده و در تاریخ ۱۹ مرداد ٩۵ از زندان آزاد گردید. وی در دوران زندان دچار مشکلات جسمانی گردید و پزشکان تشخیص سرطان تیروئید دادند.
علیرغم وضعیت بد جسمانی، مقامات امنیتی از دادن مرخصی به وی خودداری کردند و پس از جراحی دوباره به زندان بازگردانده شد. بعد از آزادی مشخص شد که بخشی از داروها برای او به اشتباه تجویز شده  بود که در وخیم تر شدن اوضاع جراحی نقش داشت.
بسیاری از عوارضی که امروزه محمد جراحی از آن رنج می برد، ناشی از عدم درمان به موقع وی در دوران زندان می باشد و ارمغانی از شرایط بد زندان برای این کارگر پیشرو می باشد. با وجود اینکه بیماری به شدت وی را نحیف و لاغر نموده، اما او همچنان روحیه بالا و رزمنده ای دارد.

۳ تیر ۱۳۹٦
 

***************

گزارشی از تجمع تعدادی از اعضای تعاونی مسکن نهضت سواد آموزی سنندج

بر اساس خبر دریافتی در تاریخ٩٦/٣/٢٠ تعدادی از اعضای تعاونی مسكن نهضت سوادآموزی سنندج در جلوی درب مسجد قبا گرد هم آمدند تا نسبت به ناتمام ماندنپروژه تعاونی مسكن اعتراض کنند. این پروژه در تاریخ ٨۵/٧/٢۵ كلید خورده و هنوزتكمیل نشده و اعضاء، مسکن خود را تحویل نگرفته اند.
حاضرین در این تجمع می گویند که بیشتر از١۵میلیارد تومان پول أعضا كه پرداختكرده اند، صرف ساخت و ساز نشده و آنها خواهان حسابرسی مجدد شدند. اماهیئت مدیره به جای پاسخگویی، به اعضای تعاونی مسکن اطلاع داده كه پولپاركینگ، انباری،... را هم باید واریز كنند. این در حالی است كه واریزی هریك ازاعضا حدوداً ٦٠میلیون تومان بوده و با ٣٠میلیون تومان وأم بانکی، جمعاً نزدیك به ٩٠ میلیون می شود که بدون احتساب سود مشاركت و سود بانكی پرداخت شده و هنوزهمبه اعضا می گویند باید پول واریز كنید! درصورتی كه پروژه ۵٠٪‏ پیشرفت داشته وبدون آب و برق و گاز و آسانسور و...است. لازم به ذکر است که تعداد زیادی ازاعضامستاجر هستند و در بلاتكلیفی به سرمی برند. اعضای تعاونی مسکن پس از تجمع در جلوی مسجد قبا به سمت سایت اداریتعاونی مسكن واقع در شهرك اندیشه حركت کردند. اما با این جواب روبرو شدند كهاعضا بروند شكایت كنند و با هزینه خودشان وكیل استخدام كنند و پیگیر كارهای شانباشند!
در جریان این تجمع، اعضای این تعاونی متوجه شدند که هیئت مدیره می خواهدجواب سر بالا بدهد و مسئولیت هیچ چیز را به عهده نمی گیرد. درنهایت تصمیم براینشد كه هم چنان به اعتراض خود ادامه داده و  سه نفر از اعضای شاكی به نیابت ازدیگر اعضاء، وكیل گرفته و پیگیركارها شوند كه البته این اقدام، زمان بر می باشد.
در جریان تجمع اعضای تعاونی مسکن نهضت سوادآموزی سنندج، اعضای هیئتمدیره یكی از افراد دست نشانده خود را به میان معترضین فرستاده بود كه  شناساییشده و مورد بی توجهی اعضاء قرار گرفت و از محل دور شد.
این گزارش کوتاه سرنوشت اعضای تعاونی مسکن ای است که قرار بود با مبلغچهارده میلیون تومان صاحب خانه شوند، اما اکنون که یازده سال طول کشیده،قیمت به نود میلیون تومان رسیده است! و هنوز هم برای نصب آب، برق، گاز وساخت پارکینگ از اعضا درخواست پول می کنند!

۲۱ خرداد ۱۳۹٦
 

***************

«دست تروریست های جانی و مرتجع از سر مردم کوتاه باد»

مردم ایران روز گذشته، چهارشنبه ۱٧ خرداد ۹٦، همزمان شاهد دو حمله مسلحانه سازمان یافته و برنامه ریزی شده در دو نقطه از تهران توسط دو تیم از تروریست ها بودند. بر اساس خبرهای منتشر شده این عملیات، تاکنون ۱٧ کشته و بیش از ۴۰ نفر مجروح بر جای گذاشته است. بسیاری از جان باخته گان کسانی هستند که به دلایل مختلف برای بیان دردها و حل مشکلات شان به نمایندگان مجلس مراجعه کرده بودند. طبق گزارشات ضد و نقیضی که برخی از مقامات امنیتی اعلام کرده اند، تروریست ها نیز که تعداد آن ها در هر دو عملیات ٦ نفر بوده است، تماماً کشته شده اند. قابل توجه اینکه هنوز عملیات تروریستی به پایان نرسیده بود که جریان تا مغز استخوان فاسد و مرتجع داعش باارسال ویدئو ـ کلیپی کوتاه، از شبکه خبررسانی "اعماق"، مسئولیت عملیات را بر عهده گرفت. عملیاتی که منجر به کشته و زخمی شدن عدهای از مردم بی گناه، از باغبان گرفته تا عابرین پیاده و همچنین سه نفر ازمعلمان و فرهنگیان کشور به نام های "حسین جلالی"، "حسین بنی اردلان" و خانم "هانیه اکبریانی" گردید. فرهنگیانی که برای پیگیری مطالبات خود و همکاران شان از استان خراسان شمالی وشهرستان نور به تهران آمده بودند.
جدا از این که چنین اعمال جنایتکارانه ای را چه افراد، جریانات و یا گروه هایی انجام داده باشند، باید اذعان نمود که این قبیل اقدامات تروریستی - که به طور قطع سرنخ آن در دست دولت های هار و قدرتمند سرمایه داری جهانی و عوامل آن ها در سرتاسر دنیا قرار دارد - درنهایت مردم را آماج تهاجمات کور و ضد انسانی خویش قرار می دهد. ضمن اینکه به نوبه خود می تواند به بهانه های مختلف مورد بهره برداری و سوء استفاده حاکمان و حافظان سرمایه قرار گرفته و دست صاحبان سرمایه و عوامل آنان را برای سرکوب جنبش های اجتماعی و مبارزات حق طلبانه کارگران و قشرهای مختلف مردم باز بگذارند.
جنگ ها و عملیات تروریستی که در سال های اخیر از جانب دولت هاوگروه های واپسگرا و مرتجع در مناطق مختلف جهان به راه افتاده را بایددر زمره سیاست ها و راه حل های سرمایه جهانی و ایادی شان برای بهکجراهه کشاندن مبارزات طبقاتی کارگران و توده های محروم و کاهش بحران های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به حساب آورد. بدیهی است که کارگران آگاهی که راه نجات خود از جهنم سرمایه را اتکا به نیروی جمعی و مبارزات مستقل و طبقاتی خویش می دانند، جنگ های ویران گر و ضد مردمی و تروریسم کور و جنایتکارانه مشتی جانی و مرتجع راتحت هر عنوان و بهانه ای محکوم نموده و آن را مانعی بزرگ بر سر راه رشد و گسترش مبارزات آزادی خواهانه و عدالت طلبانه خویش می دانند. از نظر کارگران آگاه این قبیل اقدامات نه تنها آرامش و امنیت جامعه رابه خطر می اندازند، بلکه به زیان کارگران و مبارزات حق طلبانه آنان تمام شده و به سهم خود موجبات سوء استفاده صاحبان سرمایه و دولت های حامی آنان برای اعمال سرکوب و اختناق در جامعه می گردند.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری، ضمن تسلیت به بستگان و بازماندگان مردمی که به ناحق جان خود را در این حادثه تروریستی و جنایتکارانه از دست داده اند؛ هرگونه عملیات جنگ طلبانه و از جمله عملیات تروریستی تهران را به شدت محکوم نموده؛ وآن را در راستای خدمت به اربابان سرمایه و دولت های ساخته و پرداخته ی آن ها می داند. و تاکید می نماید که راه کسب حقوق پایمال شده کارگران و اقشار مختلف مردم، تنها از طریق گسترش مبارزات جمعی ومتشکل آنان و با اتکا به توان و نیروی اراده خود کارگران امکان پذیرخواهد بود.

۰۳/۱٨/۱۳۹٦

***************

قصه زنده‌گی "بهاره" کارگر توت‌فرنگی چین

و گزارشی از شرایط کار زنان کارگر در مزرعه توت فرنگی در منطقه کامیاران

بهاره تقریبا" ۲۵ سال دارد. او اندامی لاغر و استخوانی دارد. روسری هم‌راه با مچ‌بند به سر و دست خود زده، یعنی موی سر و دست او کاملا" پوشیده است. اگر ازنزدیک با او هم صحبت نشوید، فکر می‌کنید که او از نظر مذهبی بسیار متعصب است؛ اما برعکس او بی‌نهایت شوخ طبع و خوش‌رو است. فرزند اول خانواده است وبه جز خودش، سه خواهر قدونیم قد دارد که کوچک‌ترین آن‌ها "شیلان" ۳ ساله است. "روناک" ٨ سال و "کیژان" ۱۱ سال دارد.
بهاره قبلا" آرایش‌گری می‌کرده. دو سال پیش خواستگاری برای اش پیدا می شود واو تمایلی به این ازدواج ندارد. اما پدر و مادرش می ‌خواستند که به اجبار شوهرش دهند. بهاره با ریختن نفت بر روی خودش، بدن اش را به آتش می کشد و بعد از یکماه دست و پنجه نرم کردن با مرگ، زنده می ماند.
درصد سوخته‌گی پیکر نحیف‌ش‌ زیاد بوده و در هنگام ترمیم، گوشت اضافه‌ی زیادی روی بدنش می ماند. به همین دلیل، بهاره دچار افسرده‌گی شدید می گردد. درچنین شرایطی او همیشه برای سه خواهرش مثل مادر است و کارهای آن‌ها را هم انجام می دهد.
پدرش بیمار است و نارحتی قلبی دارد. در جریان خودسوزی و بهبودی بهاره خیلی هم بدهکار مردم شده است. او مجبور بوده که تمام هزینه‌های بیمارستان را خود پرداخت نماید. به این خاطر جهت مداوای دخترش از افرادی، پول قرض کرده است. چندی پیش هم یکی از طلب‌کارها به خاطر عدم پرداخت پولش از پدر بهاره شکایت می‌کند و او را به زندان می‌اندازد.
نیمه های یک شب پدر را به دلیل ناراحتی قلبی از زندان به بیمارستان منتقل می ‌کنند و دخترش بهاره برای اینکه رضایت طلب‌کار را جلب کند به او قول می دهد که بدهی پدرش را پرداخت کند و او از زندان آزاد می شود.
بهاره در حال حاضر هر روز صبح ساعت شش و نیم به همراه پدر و مادر و ۱٨ نفردیگر برای چیدن توت فرنگی روانه روستاهای اطراف شهر کامیاران می ‌شوند و هرکدام در قبال ۱۰ساعت کار روزانه،۴۰ هزار تومان دستمزد می گیرند.
در طول روز و در هنگام کار، کارفرما، همیشه نظاره‌گره کارگران است تا مبادا برای استراحت چند دقیقه‌ای مکث کنند. بهاره میگوید: "صاحب کارمان همیشه به ماگوش‌زد می کند که "رعایت کنید"، البته منظورش از این حرف این است که توت فرنگی‌ها را نخورید! حتا چند نفر از زنان و دختران را به همین دلیل جواب کرده، یعنی ازکار بی‌کار کرده است. یکی از آن‌ها زنی ۴۰ ساله بود که شوهرش در هنگام راننده‌گی، تصادف کرده و ستون فقراتش آسیب دیده است و او مجبور بود که برای تامین مخارج اعضاء خانواده‌ی چهار نفره‌اش کار کند."
به دلیل بیکاری و گرانی، خانواده‌ها بدون‌استثناء همراه کودکان به این کار مشغول هستند، البته با حقوق‌های بسیار کم. در کار چیدن توت فرنگی، خبری از بیمه وجودندارد و کارگران روز مزد هستند. دستمزد مردها نسبت به زن‌ها ۱۰هزار تومان بیش‌تراست.
بهاره می‌گوید: "فاطمه زن ۴۵ ساله‌ای است که زمین‌های زیر کشت توت فرنگی رابه صورت پیمان‌کاری از مالکان زمین اجاره نموده است و به جز ما، ۲۱ نفر دیگر نیزدر روستاهای اطراف کامیاران برای او کار می کنند. فاطمه همیشه سعی می ‌کند میان کارگران رقابت ایجاد نماید و کار را به صورت کنتراتی به کارگران واگذار کند. فاطمه از هر نفری که برای چیدن توت فرنگی همراه خودش می ‌برد، تقریبا" ۱۰ هزارتومان کسر می ‌کند و اکثرا" هم دستمزدها عقب می افتد. فاطمه اکثر کارگران را اززنان و دختران و زنان مطلقه انتخاب می کند؛ به خاطر این‌که پول کم‌تری به آن‌ها می‌دهد و اگر پول‌شان را هم دیرتر بپردازد، آن‌ها زیاد اعتراض نمی کنند.
مالک اصلی زمین در ازای هر کارگر به فاطمه ۵۰ هزار تومان پول می دهد، اما فاطمه به کارگرها ۴۰ هزار تومان پرداخت می کند. خودش هم کار نمی ‌کند و مابه‌تفاوت آن، که برای هر نفر ۱۰ هزار تومان می‌شود به جیب خود می‌ریزد. او با این پول‌ها سال گذشته یک خانه خرید.
محل کار این کارگران، اکثرا" سرویس بهداشتی ندارند و کارگران به خاطر دستشویی رفتن مشکل جدی دارند. البته حوادث جاده‌ای همیشه جان آن‌ها را تهدید می ‌کند.
بهاره می ‌گوید:"تحت پوشش بهزیستی هستم، ولی پول بهزیستی کمک چندانی بهمن نمی کند و تنها ماهی ۱۰۰هزار تومان می دهند که با این مبلغ حتا نمی توانم داروهایم را تهیه کنم." او سپس ادامه می دهد: "ما زنده‌گی نمی کنیم بل‌که داریم کم کم شکنجه می ‌شویم، پدرم همیشه مادرم را به خاطر نداشتن پسر، سرزنش می ‌کند و ما چهار دختر همیشه نظاره‌گر کتک‌کاری مادرم توسط پدرم هستیم."
قسمت‌های زیادی از صورت و اندام بهاره در اثر سوخته‌گی، دارای گوشت اضافه وچین و چروک است. دیگر کسی به خواستگاری او نمی ‌آید و کابوس تنهایی مدام به سراغش می ‌آید. از آن شوخ طبعی قبل از خودسوزی ‌اش دیگر خبری نیست. کاملا" از زنده‌گی ناامید شده است و می ‌گوید تا به حال چند بار دیگر نیز به فکر خودکشی افتاده است، اما از آینده سه خواهرش می ترسد!

خرداد ۱۳۹٦

***************

کارگران بازنشسته نیشکرهفت تپه بخاطر مطالبات خود جاده بین المللی اندیمشک- اهواز رابستند!

بر اساس خبر دریافتی صبح امروز (شنبه) حدود ۵۰۰ کارگربازنشسته نیشکرهفت تپه بدلیل تاخیر و بدقولی کارفرما در انجام تعهداتش، ابتدا در مقابل دفتر مدیریت شرکت تجمع کردند که در پی این تجمع کارفرما فقط حاضربه پرداخت بخشی ازمطالبات بازنشستگان سال۹۴ و ۹۵ شد. همین موضوع باعث اعتراض بازنشستگان اسفندماه ۹۵ شد که ۳۴۱نفرهستند. این کارگران دراعتراض به سیاستهای دولت درخصوص واگذاری شرکت به بخش خصوصی ناکارآمد که توان مالی لازم جهت اداره این شرکت را ندارد از محوطه شرکت خارج واقدام به بستن جاده بین المللی اهواز اندیمشک نمودند که باعث ترافیک سنگین این مسیرشد. پس از مدتی با مداخله نیروهای انتظامی جاده باز شد و این افراد به داخل شرکت جهت مذاکره مجدد فراخوانده شدند. در پی این اعتراض هیچ کدام از اعضای هیئت مدیره شرکت حاضربه حضور درجمع کارگران نشدند.
لازم به ذکراست حقوق فروردین واردیبهشت کارکنان شاغل هنوز پرداخت نشده و کارفرمای شرکت هنوز بیمه ماهیانه کارکنان شاغل را از اسفند ماه به سازمان تامین اجتماعی پرداخت نکرده است. این موضوع باعث شده تامین اجتماعی هفت تپه دفترچه های درمانی پرسنل این شرکت را حدود ۲ ماه است تعویض و تمدید نمی کند. لازم به توضیح است این شرکت یک هزارمیلیارد تومانی را فقط با پرداخت ٦ میلیارد تومان پول خریداری نموده اند.

۱۳ خرداد ۱۳۹٦

***************

گفتگو با یک " سبزی فروش " شهرستان کامیاران در باره وضعیت کار و معیشت این کارگر

اسم‌ش "حبیب" است. پیرمرد ۵٦ ساله‌ای که بدنی نحیف و کمر خمیده‌اش نشان از روزهای سخت و پر مشقتی دارد که او گذرانده است. چند دقیقه‌ای کنارش می‌نشینم و با او گفتگوی کوتاهی را ترتیب می دهم.
از کاک حبیب درباره وضعیت کار و معیشت خود و خانواده ‌می پرسم، انگار کبریت به انبار باروت زده باشی، شروع می‌کند از شرایط اسفناکش برایم می ‌گوید:
"سی و دو سال پیش از روستای محل تولدم به شهر کامیارن آمده‌ام، ۹ سال امورات زندگی ‌ام را با کارگری ساختمان گذرانده‌ام. مابقی را به دست‌فروشی مشغول بوده‌ام. صبح زود می روم سبزی خوراکی می ‌خرم و به منزل می ‌آورم و به کمک همسر و فرزندان، سبزی ها را پاک و تمیز می ‌کنیم، سپس آن را در پیاده‌رو‌های شهر کامیاران به فروش می ‌رسانم.
"چهار فرزند دارم با همسرم خانواده‌ی شش نفره‌ای را تشکیل می ‌دهیم که برای گذراندن امورات زنده‌گی از صبح ساعت پنج تا ساعت ۹ شب جلوی گرما (تابستان) و سرما (زمستان) باید بنشینم تا با فروش سبزی های خوراکی بتوانم مقداری پول به دست آورم تا بتوانم شکم خود و اعضای خانواده را سیر کنم. به طور متوسط روزی ۳۰ هزار تومان درآمد روزانه‌ام است. البته اگر مامورین شهرداری بساطم را جمع نکنند و با خود ببرند.
"مامورین شهرداری می ‌گویند: "بنا به دستور شهردار و بقیه‌ ی نهادهای دولتی ما را موظف کرده‌اند تا نگذاریم شماها سد معبر کنید! چون شماها وجهه‌ی شهر را خراب کرده‌اید!!" "آن‌ها به ما یعنی همه‌ ی دست‌فروش‌ها، حمله می کنند و با انواع و اقسام کلمات رکیک و زننده ما را متفرق می ‌کنند و یا ترازوی ما را می برند و باید برای پس گرفتن‌ش به شهرداری برویم و جریمه پرداخت کنیم. آنها دستفروشی را شغل محسوب نمی کنند، همانند مجرم ها با ما رفتار می کنند.
"خود و اعضای خانواده‌ام از هیچ نوع بیمه‌ای برخوردار نیستیم و چون دست‌فروشی تحت پوشش هیچ نوع بیمه‌ای نیست.
"هیچ شغل و کار دیگری در این شهر وجود ندارد، در این شهر شما یک کارگاه تولیدی پیدا نمی کنید که بیست نفر کارگر داشته باشد، شغل تعداد زیادی از مردم کارگری ساختمان یا دست‌فروشی است. دولت اصلا" به فکر وضعیت اقتصادی مردم نیست تنها به فکر پولدارهاست. از این زنده‌گی بیزارم اما به اجبار دارم ادامه می دهم. آن هم فقط به خاطر این‌که فرزندانم از گرسنه‌گی نمیرند.
"دولت برای ما کار فراهم نمی ‌کند پیشکش، حداقل بگذارد ما کار دست‌فروشی مان را انجام دهیم.
"این مدت هم که همه‌اش انتخابات بود و ستادها و طرفداران کاندیداها شهر را روی سرشان گذاشته بودند و جلوه‌ ی شهر را زشت کرده بودند. اما شهردار و بقیه نهادهای دولتی کاری به آن‌ها نداشتند. آن‌ها حتا سد معبر هم می کردند اما هیچ نهادی آن‌ها را جریمه نمی ‌کرد و یا کسی آن‌ها را مخل نظم شهر نمی ‌دانست."
بعد از نیم ساعت که پای صحبت‌های کاک "حبیب" نشستم، یک‌دفعه از جایش برخاست و سبزی ‌هایش را که روی یک فرغون بود برداشت و به آن سمت خیابان که مکان پر ازدحامی بود رفت، بل‌که بتواند سبزی ‌هایش را بفروشد.

۹ خرداد ۱۳۹٦

***************

ادامه تجمع کارگران بازنشسته مجتمع نیشکر هفت تپه

بر اساس خبر دریافتی صبح امروز حدود ۲۰۰ نفر ازکارگران بازنشسته اسفندماه نیشکر هفت تپه بدلیل پرداخت نشدن حق بیمه ۴ درصد سهم کارفرما به تامین اجتماعی برای ۳۴۰ نفر که شرایط بازنشستگی از طریق طرح زیان آور را دارند، تجمع کردند. این اعتراض پس از آن صورت گرفت که پیگیری آنها ازطریق مدیریت شرکت نتیجه نداد. همچنین کارگران به نحوه واگذاری شرکت به بخش خصوصی که در پرداخت کردن و انجام دادن تعهداتش ناتوان است، معترض بوده و از سیاست های دولت در واگذاری شرکت انتقاد کردند.
شرکت نیشکرهفت تپه بزرگترین شرکت و کارفرمای بدهکار به تامین اجتماعی درکشور است. همین موضوع باعث شده که سازمان تامین اجتماعی از تعویض و تمدید دفترچه های درمانی پرسنل این شرکت اجتناب کرده و کارگران از نظر درمانی با مشکلات زیادی دچار شده اند.

۹ خرداد ۱۳۹٦

***************

احضار و بازجویی از "واحد سیده" از اعضای کمیته هماهنگی مهاباد

بر اساس خبر دریافتی روز گذشته "واحد سیده" فعال کارگری شهر مهاباد و عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری توسط اداره اطلاعات به این نهاد امنیتی در شهر مهاباد احضار گردید و از او خواسته شد که امروز سه شنبه ساعت ۱۰ صبح خود را به آن اداره معرفی نماید.
واحد سیده نیز صبح امروز از ساعت ۱۰صبح در محل آن اداره حاضر گردید و تا ساعت ۳ بعدازظهر مورد بازجویی قرار گرفت.
لازم به ذکر است که واحد سیده در دی ماه سال ۱۳۹۱ نیز همراه با یوسف آبخرابات و محمد مولانایی توسط نیروهای امنیتی مهاباد بازداشت گردید. دادگاه انقلاب شهرستان مهاباد او را در تاریخ ۱٨ شهریور ۹۲ به اتهام عضویت در کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری و برگزاری مراسم های اول ماه مه (روز جهانی کارگر) و ٨ مارس (روز جهانی زن) در شهر مهاباد به دو سال زندان تعزیری محکوم کرد. واحد سیده پس از گذراندن ۲ سال حبس در تاریخ ۱۲ آذر ماه ۹۴ از زندان مرکزی شهرستان مهاباد آزاد شد. ما احضار و بازجویی از واحد سیده را محکوم می کنیم و خواستار آزادی و منع پیگرد امنیتی و قضایی از همه فعالین کارگری هستیم. جای کارگران و فعالین کارگری در زندان نیست!

۹ خرداد ۱۳۹٦

***************

توطئه ای دیگر علیه کارگران

عوامل سرمایه هربار ترفندی جدید جهت پایمال کردن هرچه بیشتر حقوق کارگران و تامین روز افزون منافع سرمایه ابداع می کنند.
در همین راستا، اخیرا اداره کار تغییری در فرم دادخواست کارگران داده است که در خور توجه است. کارگران هنگامی که در روابط کار به هر دلیل دچار مشکل می شوند و جهت احقاق حق به اداره کار محل مراجعه می کنند، خواسته ها و موارد مورد نظر خود را که خواهان پی گیری آنها هستند در فرمی که از طرف اداره کار دراختیار آنها قرار داده می شود می نویسند.
اخیرا تغییراتی در این فرم صورت گرفته که کاملا به ضرر کارگر و به نفع کارفرمایان می باشد. در فرم قبلی در قسمت مربوط به خواسته، موارد مختلفی که می توانست مورد شکایت کارگر باشد نوشته شده بود و کارگر از بین آنها مورد یا موارد موردنظر خود را علامت می زد این موارد عبارت بودند از:
بازگشت به کار- حقوق و مزایا- عیدی و پاداش - مزد مرخصی - مابه التفاوت مزد - سنوات خدمت - مابه التفاوت طرح طبقه بندی- بن کارگری - فوق العاده اضافه کاری - و موارد دیگر که در این صورت کارگر بهتر می توانست ازبین موارد مختلف، مورد شکایت خود را پیدا نموده و علامت بزند.
اما اخیرا فرمی به نام "برگ دادخواست بدوی"، جایگزین فرم قبلی شده که در قسمت موارد خواسته انتخاب های فوق الذکر حذف شده و کارگر باید در این قسمت که کاملا سفید است خواسته خود را بنویسد، که با توجه به پیچیدگی مسائل حقوقی، کارگر را جهت پی گیری مسائل خود دچاردردسر و مشکل می کند. در تصاویر پایین، هر دو فرم آمده است.

***************

آخرین گزارش از وضعیت فعلی معدن زمستان یورت

بنا به گزارش رسیده به کمیته هماهنگی با پیدا شدن آخرین جسد از اجساد کارگران مدفون شده از زیر آوار، معدن زمستان یورت آزاد شهر جهت ادامه تحقیقات تا اطلاع ثانوی تعطیل و پلمپ گردید.
کارگران معدن جسته و گریخته مطلع شده اند که تمایل دولت به تعطیلی دایم معدن و معرفی کارگران به سازمان تامین اجتماعی جهت دریافت بیمه بیکاری می باشد. این موضوع اعتراض کارگران را در اینجا و آنجا برانگیخته و آنها مترصد فرصت جهت وادار کردن حاکمیت به بازگشایی مجدد معدن پس از انجام تعمیرات لازم و اصلاح موارد ایمنی از قبیل نصب تجهیزات هشدار دهنده خطر هستند.
لازم به ذکر است اکثریت سهام معدن فوق متعلق به شرکت صنایع روی ایران وابسته به یکی از نهاد های نظامی و امنیتی می باشد و تمامی مدیران و مسئولین معدن از میان فرماندهان و سرداران نظامی انتخاب می شوند.
واحد ایمنی معدن پیش از این بارها نسبت به خطرات موجود هشدار داده ولی با توجه به افزایش فروش زغال سنگ در سال جاری و سود سرشارآن، مسئولین به هیچ عنوان خواهان لحظه ای تاخیر و یا توقف در بهره برداری از این معدن و تعمیر سیستم های تهویه و نصب تجهیزات ایمنی در آن نبودند. این مسئله موجب تجمع گاز در فضای معدن و نتیجتاً انفجار آن شده است.
در حال حاضر با توجه به فضای انتخاباتی و رقابت جناح های مختلف با یکدیگر ،به ویژه فشار کارگران در هنگام بازدید روحانی از معدن زمستان یورت، بخش هایی از حقوق و مزایای معوقه کارگران که چندین ماه به تعویق افتاده بود،با کمک ده میلیاردی دولت پرداخت گردیده و مبلغ شانزده میلیون تومان به خانواده های داغدیده پرداخت شده است. آن چه بدیهی است سود پرستی صاحبان معدن در کنار ناکارامدی بازرسان اداره کار موجب بی توجهی به هشدار کارگران زحمتکش معدن گردیده و ان چه در این میان بی اهمیت می باشد، همانا جان های عزیزی است که پر پر گردیده اند.

۲۵ اردیبهشت ۱۳۹٦

***************

اعتصاب ۶۰۰ کارگر نیشکر هفت تپه

براساس خبر دریافتی صبح امروز (پنجشنبه ۲۱ اردیبهشت) ٦۰۰ نفر از کارگران بخش صنعت شرکت نیشکر هفت تپه دست به اعتصاب زدند. این اعتراض بدلیل ایجاد فضای امنیتی توسط کارفرمای شرکت برای پرسنل؛ اخراج و یا تعلیق حدود ۳۰ نفر از کارگران؛ پرداخت نشدن پاداش بهره برداری سال های ۹۴ و ۹۵؛ تعدیل قراردادکارگران قراردادی از یک ساله به ٦ ماهه و تمدید و تعویض نشدن دفترچه های بیمه توسط سازمان تامین اجتماعی بدلیل بدهی شرکت به بیمه و مشکل بیمه تکمیلی، انجام گرفت. کارگران اعتصابی نیشکر هفت تپه درمقابل کارخانه تولیدشکر دست به تجمع اعتراضی زدند و اعلام کردند تا زمانی که این موضوع ها حل نشوند، دست ازاعتصاب نخواهندکشید.

۲۱ اردیبهشت ۱۳۹٦

***************

برگزاری گلگشت کارگری درسنندج به مناسبت جان باختن جمعی از کارگران در معدن مستان یورت

روز چهارشنبه ۹٦/۲/۲۰ جمعی از خانواده ها و فعالین کارگری، اعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری و اتحادیه آزاد کارگران ایران، رأس ساعت ٦:۳۰ در یک حرکت مشترک اقدام به برگزاری گلگشتی در گرامی داشت یاد کارگران جان باخته ی معدن زغال سنگ" زمستان یورت" آزاد شهر نموده، و نهایت تأسف و همدردی خود را با خانواده ها و بازماندگان فاجعه ی غم انگیز حادثه ی مذکور اعلام نمودند.
مراسم ابتدا با خوشآمد گویی و ارائه ی توضیحاتی در ارتباط با درد و رنج طبقه ی کارگر توسط مجری برنامه و با یک دقیقه سکوت به یاد کارگران جان باخته ی معدن زغال سنگ یورت و تمامی جان باختگان راه رهائی طبقه ی کارگر از قید و بند نظام سرمایه داری آغاز گردید و با سرود انترناسیونال شکسته شد. سپس یکی از کارگران با قرائت شعری در ارتباط با درد و رنج طبقه ی کارگر، شور و شوق خاصی به برنامه بخشید. در ادامه یکی دیگر از حاضرین بیانیه ی کارگران و خانواده های کارگری را قرائت نمود. در پایان حاضرین با محکوم نمودن تمامی سطوح ظلم و ستم سیستم سرمایه داری در بغرنج تر کردن زندگی و معیشت طبقه ی کارگر، عمق کینه و نفرت خود را نسبت به تمامی مظالم موجود ابراز نموده و حمایت همه جانبه ی خود را از تمامی بازماندگان و خانواده های جان باخته ی معدن زغال سنگ یورت اعلام داشتند.

۲۱ اردیبهشت ۱۳۹٦

***************

مرگ دلخراش معدنچیان در معدن زمستان یورت آزادشهر گلستان

پیش از ظهر روز گذشته چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت، خبر انفجار معدن ذغال سنگ " زمستان یورت " آزاد شهر و محبوس شدن دهها کارگر، دل هر انسان شرافتمندی را به درد آورد و همه ما را در بهت و ماتم فرو برد. محبوس شده گانی که در عمق ۱٨۰۰ متری و در تونل ها، گرفتار خروارها خاک و گاز متان و منواکسید کربن شده بودند. همه چشم ها و نگاه ها دنبال خبر امیدوار کننده از زنده بودن این کارگران زحمتکش بود، اما ساعت های بعد، تصاویر و خبرهای منتشر شده، پایانی بود بر انتظار همه چشم هایی که به دنبال خبرهای مسرت بخش می گشت. آخرین خبرهای شب گذشته و امروز نشان از جان باختن ۳۵ نفر از شریف ترین انسان هایی داشت که زندگی آنها چیزی جز درد و رنج و زحمت و کار برای امرار معاش خود و خانواده های شان نبود. تصاویر اما دردناک تر از خبرها بود و نیازی به شرح و تفسیر نداشت و گویای واقعیت مصائب ابن بخش از طبقه کارگر زیر سیطره مناسبات سرمایه داری است. چهره رنجور زنانی که در سوگ عزیزان شان مویه کنان بر روی تلی از خاک بر سر و روی خود می زنند و تصویر کارگرانی که در سوگ همکاران شان، آنقدر گریسته بودند که دیگر اشک های شان خشک شده بود.
همه آن تصویرهایی از معدنچیان "زمستان یورت" که همه ما دیروز و امروز با غم و اندوه نظاره کردیم، بخش کوچکی از فاجعه ای است که کارگران در مناسبات سرمایه داری با آن دست به گریبانند. مرگ دلخراش معدنچیان البته چیز تازه ای نیست و تلاش صاحبان سرمایه برای کسب سود بیشتر و بی توجهی به نیازهای ایمنی کار، بارها منجر به جان باختن کارگران شده است. همه ما جان باختن کارگران معدن "باب نیزو" در استان کرمان در سالهای ٨۴ و ٨٨ را فراموش نکرده ایم. به گفته "ابوطالب سوسرایی" یکی از معدنچیان حاضر در حادثه معدن آزادشهر؛ " معدن یورت آزادشهر سنسور تشخیص نشت گاز ندارد و علت اصلی این حادثه هم انفجار گاز به دلیل نشت آن بود. " وی در این مصاحبه اضافه کرده که "زمانی که لوکوموتیو معدن خاموش می شود، آن را برای روشن کردن به بیرون منتقل می کنند تا با باتری روشن شود. هنگام روشن کردن لوکوموتیو با باتری، انفجار به دلیل نشت گاز رخ می دهد و متاسفانه شاهد حادثه بزرگ و دلخراشی بودیم. " او ادامه داده که " هیچ گاه نکات ایمنی در این معدن رعایت نمی شد و این یکی از دلایلی بود که منجر به این حادثه شد."
همه شواهد و قرائن نشان می دهد که آنچه باعث این فاجعه دلخراش در معدن یورت آزادشهر شده، نداشتن امکانات ایمنی بوده است. بدون تردید مسئولیت این انفجار دردناک بر عهده سرمایه داران و حاکمیت آنهاست. این در حالی است که علی ربیعی وزیر کار علت انفجار را " سهل انگاری نیروی کار " اعلام کرده، تا از همین روز اول شانه از زیر بار مسئولیت ها خالی کرده و جای شاکی و متهم را عوض کند. کارگرانی که در سخت ترین شرایط کاری و در تونل های زیر زمینی معادن برای حداقل دستمزد زیر خط فقر مطلق، کار می کنند، باید از سوی نهادهای رسمی متهم این فاجعه معرفی شوند تا سرمایه داران و حاکمیت شان بتوانند نظم سرمایه شان را حفظ کنند.
در شرایطی کارگران معدن با شرایط سخت در معادن کار می کنند و دستمزد ناچیز می گیرند که آنها نیز مانند دیگر بخش های کارگران ایران از حق ایجاد تشکل های مستقل و خودساخته منع شده اند. از سوی دیگر هر گونه اعتصاب و اعتراض به وضعیت وخیم کار در معادن با بازداشت و سرکوب مامورین امنیتی و انتظامی مواجه می شود. همه ما کشتار کارگران در خاتون آباد در سال ۱۳٨۲ و دستگیری نماینده گان کارگران معترض معادن بافق در سال ۱۳۹۳ و صدور حکم شلاق و زندان برای آنها را به یاد داریم.
مرگ جمعی از انسان های شریف و زحمتکشی که برای امرار معاش، ناچار می‌شوند با وجود خطرات فراوان به درون تونل‌های نا امن بروند، نشان دهنده این است که صاحبان معادن می خواهند برای دست یافتن به سود و انباشت هر چه بیشتر سرمایه، از روی اجساد کارگران بگذرند. سرمایه داران و کسانی که از منافع آنها دفاع می‌کنند، باید پاسخگوی چنین فجایعی باشند و برای جلوگیری از تکرار چنین حوادث تلخی، اقدامات لازم را انجام دهند.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری جان باختن کارگران معدن یورت آزادشهر را به خانواده و همکاران آنها تسلیت می گوید. به باور ما آنچه که می تواند مانع از کشتار کارگران معدن و دستیابی آنان به مطالبات شان شود، مبارزه و تلاش برای ایجاد تشکل های معدنچیان و سراسری بودن آن است. تشکل های خود ساخته و مستقلی که بتواند با اتکا به نیروی خود کارگران ایجاد شود و در همبستگی و اتحاد با دیگر بخش های کارگران ایران به سازماندهی مبارزات کارگران بپردازد.

۱۴ اردیبهشت ۱۳۹٦

***************

پمپ بنزین دو منظوره سه راهی تپه قاضی مهاباد کلیه کارگران خود را اخراج کرد

بر اساس خبر دریافتی به دنبال واگذاری پمپ بنزین دو منظوره بنزین و سی ان جی "تپه قاضی" مهاباد به بخش خصوصی، کارگران این جایگاه از گرفتن حقوق پیشنهادی ۸۰۰ هزار تومان کارفرمای جدید، امتناع کردند. این اقدام کارگران منجر به اخراج آنها گردید.
کارگران جایگاه دو منظوره "تپه قاضی" مهاباد، پیش از این طبق قانون کار دستمزد دریافت می نمودند و با واگذاری به بخش خصوصی، کارفرمای جدید به آنها اعلام کرده که بیش از ۸۰۰ هزار حقوق پرداخت نخواهد کرد. این در حالی بود که با مدیریت دولتی بر این جایگاه، دریافتی آنها با مزایا و عیدی حدود یک میلیون و ٧٠٠ هزار تومان بود.
کارگران این جایگاه نیز صبح امروز پس از مخالفت با کاهش دستمزد های شان ابتدا در محل دفتر کارفرما تجمع کردند و سپس در محل دفتر نماینده مهاباد تجمع کرده و خواستار حل مشکلات خود شدند.

۱۴ اردیبهشت ۱۳۹٦

***************

گزارشی از اعتصاب کارگران کارخانه نوشابه سازی زمزم - کرمانشاه در دفاع از کارگران بخش پیمانکار

امروز چهارشنبه ٩٦/٢/١٣ کارگران پیمانکار بخش بسته بندی و تخلیه و بارگیری شرکت زمزم کرمانشاه،با هماهنگی و برنامه ریزی از قبل و درموقعیت معینی، در اعتراض به دستمزد بسیار پایین و ناچیز ماهانه و ۴ ماه مطالبات معوقه خود و شرایط سخت وطاقت فرسا کار، دست به اعتصاب زدند.
تقریبا ازحدود ده سال پیش شرکت زمزم در راستای کوچک کردن مسئولیت خود و تعدیل نیرو و اخراج سازی ها، این قسمت از کار را به پیمانکار واگدار نمود. کارگرانی که دراین قسمت کار می کنند توسط شرکت های پیمانکاری به کار گمارده می شوند و هر یکی دو سال یک بار پیمانکار عوض می شود. پیمانکار جدیدی که در مناقصه پایین ترین قیمت را بدهد،کار را به او واگذار می کند. در نتیجه پیمانکار با بی حقوقی ترین قرارداد در نوع خود، با کار قطعه ای و یا بسته ای، در مناقصه برنده می شود. این قرارداد بدون در نظر گرفتن مزایای قانونی کارگران، از جمله مرخصی سالیانه، عیدی، اضافه کاری های هر روزه به میزان ۵ ساعت ،تعطیلات رسمی، و سرویس ایاب و زهاب وغیره... بسته می شود. کارگران در این بخش با سابقه کار یک الی ده سال مشغول به کارند و مجبور به کارسخت و پر مشقت با ساعت کاری ١٠الی ١٢ساعته و متناسب با تولید شرکت، درشیفت های کاری شب و روز هستند. دستمزد ماهیانه هر کدام از این کارگران در فصل های سال از ٢۵٠ هزار تا ۴۵٠ هزار تومان تجاوز نمی کند. این وضعیت باعث شده که بعضی از کارگران که نیاز مالی بیشتری دارند، در طول ماه، چند روزی را به صورت دو شیفت کار کنند.
اعتصاب کارگران پیمانی کارخانه زمزم کرمانشاه با خواست پرداخت حداقل دستمزد اعلام شده از طرف دولت و قانون کار و اعتراض به عدم پرداخت مطالبات معوقه ۴ ماه گذشته و ندادن عیدی سالیانه انجام گرفت. و البته اعتراضی به پیمانکار بود که درجواب خواست کارگران معترض، گفته بود که "شماها همین اندازه کار کردین، پول گرفتین! "یعنی درطی این ۴ ماه یک میلیون الی یک میلیون و دویست هزار تومان! به عبارتی ۴ ماه برابر یک ماه پایه حقوق!
تجمع کارگران زمزم که از ساعات اولیه صبح آعاز شد، بر تمامی خط های تولید شرکت که شامل ۳ خط تولید نوشابه جهت بازار داخلی و صادرات می باشد، تاثیر گذاشت و همه خطوط تعطیل شدند و از کار افتادند. درهمان ساعات اول صبح مدیران و مسئولان شرکت با پیمانکار مربوطه در محل تجمع حاضر شدند و باحضور شورای اسلامی کار زمزم ، مسئولان شرکت شروع به تهدید اخراج و ایجاد رعب وحشت و ترس کردند. به کارگران گفتند که " این کار اغتشاش و کارشکنی است و سیاسی محسوب می شود و در این شرایط نباید چنین کاری بکنید، در میان کارگران کسانی هستند که شمارا تهیج می کنند، آنها دوست تان نیستند،اینها اخلال گرند،و ...، ما امروز از تهران بازدید کننده داریم، چرا این روز را انتخاب کردین؟ اقای (نیری) پیمانکار،اگر نمی توانید کار را اداره کنید،جمع کنید بروید ! " اما کارگران به این صحبت ها توجهی نکردند و گفتند "تا خواسته ی ما که بسیار هم ناچیز می باشد، یعنی همان حداقل حقوق اعلام شده با موارد درج شده در قانون کار و مطالبات معوقه ۴ ماه گذشته پرداخت نشود و جواب نگیریم، کار را شروع نخواهیم کرد."
این اعتصاب که با هماهنگی و همفکری و برنامه ریزی و در شرایط معین تصمیم گیری شده بودو با استقبال و حمایت و دل گرمی کارگران قرار داد دائم و رسمی شرکت زمزم روبرو شده بود، باعث جسارت و روحیه قوی کارگران پیمانکار شده و مصرانه بر محقق شدن خواسته های خود ایستادگی کردند.
از سوی دیگر دو نفر از اداره کار کرمانشاه هم که توسط شورای اسلامی کار زمزم، در جریان گذاشته شده بودند به محل تجمع کارگران آمدند. آنها هم با صحبت های از قبیل "کار شماها غیرقانونی می باشد،اعتصاب یعنی چه؟ شماباید به ما اطلاع می دادید، ما بررسی می کردیم و... ". کارگران معترض از اینکه اداره کار به شرکت آمده بود، جسورتر شده و در جواب مامورین اداره کار با صدای بلند و رسا تمامی مشکلاتی که در این چند سال توسط شرکت و پیمانکاران پیش آمده بود را تشریح کرده و برخواسته خود پافشاری کردند. بالاخره با مداخله اداره کار کرمانشاه، مدیریت شرکت زمزم ، پیمانکار مربوطه موظف شد که از این تاریخ، طبق قانون کار سال ۹٦ این بخش ازکارگران پیمانکاری را بر پایه حقوق ٩٣٠ هزار تومان و تمام موارد درج شده در قانون کار پرداخت نمایند. این موارد را دریک صورتجلسه تنظیم شده و به امضا نمایندگان شرکت زمزم و پیمانکار و شورا اسلامی رسید.
به این ترتیب کارگران پیمانکاری کارخانه نوشابه سازی زمزم کرمانشاه، بعد از 5 ساعت اعتصاب به موقع به خواسته های خود رسیدند و با خوشحالی از نتیجه ای که از این همدلی و اتحاد گرفته بودند، به سر کار بازگشتند.

۱۳ اردیبهشت ۱۳۹٦

***************

آزادی بهنام ابراهیم زاده را تبریک می گوییم

روز گذشته، ١١ اردیبهشت ۹٦، بهنام ابراهیم زاده پس از تحمل حدود ٧ سال حبس، از زندان آزاد شد. او عضو کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری بود که در خرداد سال 89 بازداشت شد. بهنام ابراهیم زاده در حکم بدوی به ٩ سال زندان محکوم شد، اما در دادگاه تجدید نظر به ٧ سال و ١٠ ماه زندان محکوم گردید.
بر اساس خبر منتشره، در مورخه ۹٦/۲/۹ از دادگاه مستقر در زندان اوین با همسر بهنام ابراهیم زاده تماس گرفته شده و از وی خواستند که برای آزادی همسرش، با مبلغ ۶ میلیون ریال جریمه، همراه با مدارک مورد نیاز به دادگاه مراجعه نماید و بعد از پایان مراحل اداری، شب گذشته این فعال کارگری از زندان گوهردشت آزاد شد.
ما آزادی بهنام ابراهیم زاده را به خانواده و دوستان اش تبریک می گوییم و خواستار آزادی تمامی زندانیان سیاسی هستیم که در زندان به خاطر باورها و اعتقادات شان زندانی شده اند.

۱۲ اردیبهشت ۱۳۹٦

***************

ناامن بودن محیط کار در کارخانه تراکتورسازی کردستان

طبق گزارش دریافتی از شرکت تراکتور سازی کردستان، کارگران این شرکت بدلیل فرسوده شدن ابزار کار و کم توجهی مدیران و صاحبان کارخانه به بازسازی ابزار کار، دچار مصدومیت می شوند. بر اساس این خبر درتاریخ ۹٦/۲/۹ کارگری به نام "رحمت چراغی "بر اثر سقوط آچار بادی بر روی پاهای اش، به شدت دچار مصدومیت شده و روانه بیمارستان گردید. همچنین در تاریخ ٧/۲/۹٦ در فاز دوم این شرکت، یکی دیگر از کارگرا ن به نام "سیروان پیکریان" به علت فرسوده بودن ابزار و در رفتن آچاربادی، به شدت از ناحیه صورت مجروح گردید و روانه بیمارستان شد. کارگران این شرکت می گویند که چنین مواردی به دلیل بی توجهی مدیران کارخانه، اتفاق می افتد.

۱۲ اردیبهشت ۱۳۹٦

***************

آزادی محمدرضا آهنگر و آخرین خبر از سعید یوزی و صالح امانی

بر اساس خبر دریافتی روز گذشته محمدرضا آهنگر از کارگران و فعالین کارگری کامیاران آزاد شد و از اتهامات وارده تبرئه گردید. محمدرضا آهنگر در آخرین روزهای اسفند ۹۵ در شهر کامیاران بازداشت گردید.
اما قاضی دادگاه برای آزادی دو نفر دیگر از فعالین کارگری، سعید یوزی و صالح امانی، تقاضای وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی نموده است. بر اساس این خبر سعید یوزی در دادگاه از تاسیس سندیکای کارگران مهاجر در کردستان عراق دفاع کرد و گفته این وظیفه دولت است که از حق و حقوق این کارگران در عراق حمایت کند و حالا که ما مستقل، چنین کاری کردیم، جرم تلقی نمی شود و این اتهام واهی است!
لازم به ذکر است که در اسفند سال گذشته سعید یوزی در شهر کامیاران دستگیر شد و صالح امانی نیز در حسن آباد منطقه سنندج بازداشت گردید.
ما آزادی محمدرضا آهنگر از کارگران و فعالین کارگری کامیاران را به خانواده و دوستان اش تبریک می گوییم و خواستار آزادی بدون قید و شرط همه فعالین کارگری از جمله سعید یوزی و صالح امانی هستیم. آنها نه اختلاس کرده اند و نه رانت خوار بوده اند و هیچ جرمی، جز دفاع از حقوق و مطالبات کارگران ندارند. جای کارگران و فعالین کارگری در زندان نیست!

۳۱ فروردین ۱۳۹٦

***************

جان باختن جمعی از ساکنین مناطق مختلف کشور بر اثر سیلاب را تسلیت می گوییم

بر اساس آخرین خبرها جان سیلاب در هفت استان خسارات مالی و جانی فراوانی به بار آورده است. این سیل از ۲۵ فروردین در پی بارش باران‌های شدید آغاز شد و هفت استان کشور را فرا گرفت. سیل و آب‌گرفتگی استان‌های آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه، قزوین، زنجان و مازندران را درگیر کرده است.
رسانه‌ها آخرین شمار کشته‌شدگان را ۴۳ تن اعلام کرده‌اند. در مورد مفقودشدگان نیز آمار مختلفی اعلام شده که دست کم شامل ۵ نفر می‌شود.
سیلاب از ۲۵ فروردین در پی بارش باران‌های شدید آغاز شد و استان‌های یادشده را فرا گرفت. مناطقی مانند مراغه، چاراویماق، هریس، بستان‌‌آباد و شهرستان‌های ورزقان، شبستر، تبریز، عجب‌شیر، آذرشهر، ملکان، سراب، ارومیه، اشنویه، نقده، پیرانشهر، سقز و زنجان از سوانح اخیر آسیب دیده‌اند.
واقعیت این است قربانیان اصلی این حوادث، کارگران و مردم تهیدست شهرها و روستاهای ایران هستند. اینها کسانی هستند که با حداقل امکانات زندگی را می گذرانند و در خانه هایی از خشت و گل، سکونت دارند. داشتن نیازهای اولیه زندگی امروزی از قبیل مسکن مناسب و جاده ها و پل های استاندارد حق هر انسانی است.
ما جان باختن جمع زیادی از ساکنین استان های غرب و شمال غرب را به خانواده و بستگان آنها تسلیت می گوییم.

۲٨ فروردین ۱۳۹٦

***************

دور تازه احضار و بازداشت فعالین کارگری در آستانه اول ماه مه، روز جهانی کارگر

خبرهای منتشره در روزهای اخیر حاکی از این است که در آخرین روزهای اسفند سال ۹۵، سه نفر از کارگران و فعالین کارگری بازداشت شده اند. محمد رضا آهنگر از کارگران بازداشتی شهر کامیاران است که علی رغم تهیه سند ازسوی خانواده اش، این فعال کارگری هنوز در زندان مرکزی سنندج بسر می برد. همچنین روز۲۶ اسفند ۹۵ سعید یوزی از فعالین کارگری ازسوی نیروهای لباس شخصی در شهر کامیاران بازداشت شده و تاکنون خبری از وضعیت او منتشر نشده است. علاوه بر این صالح امانی فعال کارگری نیز ازسوی نیروهای امنیتی بازداشت شده و  به زندان مرکزی شهرسنندج انتقال یافته است.
از سوی دیگر شنبه پنجم فروردین سال جاری نیز خالد حسینی از فعالین کارگری سنندج و عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری به اداره اطلاعات نیروی انتظامی این شهر احضار و چند ساعت مورد سئوال های مختلف قرار گرفت. چگونگی برگزاری اول ماه مه، ۱۱ اردیبهشت ٩٦ توسط کارگران و فعالین کارگری از جمله این پرسش ها بوده است.
در حالی که حدود یک ماه به روز جهانی کارگر مانده است، به نظر می رسد آمادگی نیروهای امنیتی و انتظامی بیشتر از خود کارگرانی است که این روز متعلق به آنهاست.
واقعیت این است که اول ماه مه عید جهانی کارگران است و این روز به یک نماد همبستگی بین المللی و اعلام کیفرخواست طبقه کارگر در برابر مناسبات ناعادلانه و سراسر از تبعیض سرمایه داری تبدیل شده است. و همین نماد اتحاد طبقاتی کارگران بدون در نظر گرفتن جنسیت، رنگ، نژاد و مذهب، باعث شده که صاحبان سرمایه و حاکمیت های آنها در سراسر جهان، در آستانه این روز به هراس بیفتند و پیشاپیش به فکر چاره جویی باشند. امروز با گذشت یکصد و سی سال پس از اول ماه مه ۱٨٨٦ شیکاگو و سپس جهانی شدن این روز به نام روز بین المللی کارگران، دولت های سرمایه داری در هیچ کجای دنیا، قادر به باز پس گرفتن این روز از کارگران نیستند. اول ماه مه روز اعتراض به نابرابری سیستم سرمایه داری است.
ما دور تازه بازداشت کارگران و فعالین کارگری محمدرضا آهنگر، سعید یوزی، صالح امانی و احضار خالد حسینی را در آستانه اول ماه مه را محکوم می کنیم و خواستار آزادی بی قید و شرط این کارگران هستیم. جای کارگران و فعالین کارگری در زندان نیست!

٨ فروردین ۱۳۹٦

***************

فرا رسیدن سال ١٣٩٦ و آغاز بهار و نوروزی دیگر؛ خجسته باد!

باز هم بهار از راه رسید و زمین بار دیگر نفس کشید و مژده داد که زمستان شکست و نوید می دهد که سالی تازه و نوروز می آید. اینک صدای پای بهار، نزدیک و نزدیک تر شده است؛ چلچله ها و پرستوها بازگشتند و نغمه فرح بخش و شاد آنها از دشت ها و سبزه زارها به گوش می رسد. طبیعت با هوایی تازه طراوت می یابد و براستی که بهار، فصل دوباره ساختن است.
با آمدن سال تازه و نوروز، بار دیگر پیام های انسان دوستی، عشق و امید به زندگی و داشتن روزها و سال های بهتر، پیام آور این روزها بوده و بر دل و جان می نشیند.
آرزوی ما هم در آستانه سال ١٣٩٦، چیزی جز داشتن دنیایی عاری از تبعیض و نابرابری، جهانی بدون فقر و جهالت و بدون جنگ و گرسنگی نیست. دنیایی که در آن استثمار انسان از انسان برچیده شود و دیگر کسی به خاطر امرار معاش، برده مزدی کس دیگری نباشد. دنیایی که در آن هیچ کس به خاطر باورها و اعتقادات اش محاکمه و زندانی نشود و با خطر مرگ مواجه نگردد.
فرا رسیدن نوروز و بهار و آغاز سال ١٣٩٦ را شادباش می گوییم و آرزوی تندرستی و شادکامی برای همگان داریم. امیدواریم که سال پیش رو، سالی پر از موفقیت برای کارگران، معلمان، پرستاران، بازنشسته گان و همه زحمتکشان جامعه در دستیابی به مطالبات انسانی شان باشد. و با امید به اینکه دیگر هیچ کارگر و معلمی، و هیچ دانشجو و روزنامه نگار و انسان آزاد اندیشی به خاطر باورهای اش، زندانی نشود.

بهاران خجسته باد!

یکشنبه ۲٩ اسفند ١٣٩۵

***************

دستگیری محمدرضا آهنگر را محکوم می کنیم!

بر اساس خبرها، در این روزهای پایان سال و روز دوشنبه ٩۵/۱۲/۲٣ ، محمدرضا آهنگر، توسط مامورین امنیتی در یکی از خیابان های شهرستان کامیاران دستگیر شده است. او در این مدت فقط طی یک تماس تلفنی با خانواده، اعلام کرده که در بازداشت اداره اطلاعات این شهر است. این در حالی است که تاکنون جواب مشخصی در باره دلیل بازداشت محمدرضا آهنگر به خانواده اش نداده اند.
محمدرضا آهنگر کارگر ساختمانی و عضو انجمن کارگران ساختمانی کامیاران بوده و یکی از فعالین کارگری خوشنام این شهر می باشد.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری بازداشت محمدرضا آهنگر را محکوم می کند و خواستار آزادی این #کارگر و فعال کارگری می باشد.

١٣٩۵/۱۲/۲٩

***************

سال ١٣٩۵ در یک نگاه

در سال ۱۳۹۵ که ساعت های پایانی آن را پشت سر می گذاریم، میلیون ها خانواده مزدبگیر با دستمزدها و حقوق های زیر خط فقر امرار معاش کردند. بسیاری نیز از این حداقل، محروم بوده و در حاشیه شهرها با کارتون خوابی و زندگی در خرابه ها، زندگی فلاکت بار را تجربه می کنند. علاوه بر این، همچنان روزانه چند نفر بر اثر ناامنی محیط کار جان خود را از دست دادند و خودکشی ناشی از فقر و بیکاری و خودسوزی دختران و زنان بر اثر تبعیض جنسیتی، همچنان قربانی می گیرد. این در حالی است که حقوق های نجومی و سودهای کلان سرمایه داران سر به فلک کشیده و روز به روز بر ثروت آنها افزوده می شود.
سال ۱۳۹۵ اما سال اعتراض و مبارزه گسترده و رو به رشد بخش های مختلف کارگران، معلمان، پرستاران و بازنشسته گان و به عبارتی مزدبگیران برای داشتن زندگی و معیشت بهتر بود. اعتراض ها، اعتصاب ها و تجمع های این سال نشان داد که بدون شک راه تغییر شرایط و بهبود معیشت زندگی فقط از طریق خود آحاد مختلف طبقه کارگر و با اتکا به نیروی آنها، محقق می شود.

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

۱۳۹۵/۱۲/۲٨

________________

افق روشن: برای دسترسی به مطالب قبلی کمیته هماهنگی برای کمک ... اینجا   و اینجا کلیک کنید.