افق روشن
www.ofros.com

ضرورت همبستگی دیگر کارگران عسلویه با کارگران اعتصابی فازهای ١۵ و ١٦

...برای نجات خود و فرزندانمان از گزند بمباران ریزگردها

یک کارگر                                                                                                          یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۳ ۱ مارس ۲۰۰۱۵

به تعویق انداختن پرداخت دستمزدها موضوع تازه ای نیست؛ آنچه هم اکنون در فاز ١۵ و ١٦ (پیمانکاری های ژرفا و آذران گستر و ارشک مکانیک، توانمند، ونوسان و ...) اتفاق افتاده است در غالب پروژه های مناطق جنوب و کارخانجات دیگر شهرها چند سالی است که مرسوم شده است. حقوق های معوقه در بعضی موارد به یکی دو سال هم می رسد. آمار رو به افزایش بیکاری و حمایت دولت از شرکت های پیمانی و به طور کلی از صاحبان سرمایه از جمله عواملی هستند که سبب می شود کارفرماها پولی را که بایستی به کارگران پرداخت کنند تا صرف معیشت خود و خانواده شان و نیز بازآفرینی نیروی کارشان شود، صرف سرمایه گذاری در پروژه های دیگر کنند. یعنی از دستمزد پرداخت نشده کارگران، سرمایه های جدیدی را به دست می آورند تا با خرید نیروی کار تولید ارزش اضافی و سود بیشتری کنند.
در بسیاری از شرکت های پروژه ای مناطق جنوب کشور از جم گرفته تا نخل تقی و عسلویه و ... در سایه عدم همبستگی کارگران علیه سرمایه داران، تعویق دستمزدها و اخراج جریان دارد. اما تنها در فازهای ١۵ و ١٦ هست که کارگران دست به اعتصاب زده اند. بسیاری از کارگران از اینکه اسمشان در لیست سیاه قرار بگیرد نگرانند و از دست زدن به اعتصاب خودداری می کنند. این لیست های سیاه شمشیری شده است بر سر کارگران . هرگاه کارگری نسبت به شرایط کار اعتراض کند و در اعتصابی شرکت کند، اسم او را به کلیه شرکت ها در مناطق عسلویه می دهند تا از استخدام او جلوگیری شود. به واقع کارفرمایان (پیمان کاران) برای جلوگیری از اعتصاب که از ابزارهای مبارزه کارگران علیه سرمایه و دولت سرمایه است، می خواهند از این طریق، این شکل از مبارزه با سرمایه را از کارگران بگیرند.
اگر کارگران شرکت های پروژه ای در اتحاد و همبستگی با کارگران فازهای ١۵ و ١٦ دست از کار بکشند، می توانند مطالبات خود را به صاحبان سرمایه تحمیل کنند. در هر یک از بخش های کارگری می توان شوراهای کارگری را به وجود آورد و از طریق این شوراهای کارگری بین بخش ها و قسمت ها و فازهای مختلف ارتباط برقرار کرد و همزمان دست از کار کشید. تنها با اتحاد و همبستگی در مقابل کارفرمایان (سرمایه داران) است که می توان ایستادگی کرد و آنان را به تسلیم وادار کرد. با اعتصاب سراسری در عسلویه می توان این ابزار (لیست سیاه) را که چماقی است بر سر ما کارگران برای جلوگیری از اعتصاباتمان، از دست کارفرمایان گرفت. ما کارگران در عسلویه علاوه بر خواست حقوق های به تعویق افتاده مان، مطالبات دیگری هم داریم. تعمیر اساسی و تعویض ماشین هایی که در جابه جایی کارگران از کمپ سرویس می دهند که در حال حاضر هر ماه تعدادی از کارگران از این طریق جانشان را از دست می دهند. اقدام عاجل برای مقابله با گازهای سمی در فضای عسلویه ، افزایش دستمزد، افزایش حق رست از ۵ و ٨ روز به ١۴ روز، قرارداد مستقیم با کارفرما، بالابردن کیفیت غذا و ... . اینها بخشی از خواست های ما کارگران است که در سایه اتحاد میان ما کارگران می توانیم به صاحبان سرمایه و دولت سرمایه تحمیل کنیم.
ما با قدرت عظیمی که به واسطه تعدادمان داریم، اگر متحد و متشکل شویم و شوراهای سراسری سرمایه ستیزمان را برپا داریم، می توانیم خواست ها و مطالباتمان را به کارفرمایان تحمیل کنیم. اتحاد همه جانبه میان کارگران پروژه ای و پتروشیمی، شروع یک همبستگی کارگری در مقابل سرمایه داران خواهد بود. هر کدام از ما کارگران می توانیم پیک همبستگی و اتحاد کارگران در شوراهای سراسری در عسلویه باشیم.

******************

برای نجات خود و فرزندانمان از گزند بمباران ریزگردها، با اتکا به نیروی خودمان چاره اندیشی کنیم

ریزگردها طی هفته های اخیر دوباره شهرهای غربی و جنوبی کشور را در برگرفت. مضاف بر تاثیری که وجود این ریزگردها در هوای آن مناطق بر سلامت انسان ها می گذارد، عبور آن از آبگیرها و مراتع وضعیت زیست محیطی آن مناطق را نیز تحت الشعاع قرار خواهد داد. سرازیر شدن ذرات موجود در این غبار به آبگیرها تاثیرات کشنده ای برای ماهی ها و پرندگان خواهد گذاشت و عبور آن از مراتع علاوه بر آن که مانع از دریافت نور خورشید توسط گیاهان می شود، سموم موجود بر روی درختان را نیز با خود به مناطق دیگر منتقل خواهد کرد که بدون شک روی اثرات نامطلوب و کشنده ای برای انسان هایی که در مناطق جنوب و غربی کشور زندگی می کنند خواهد گذاشت. به دلیل وجود گازهای سمی در مناطق جنوبی و نفت خیز این مسئله به مراتب جدی تر است.
ریزگردها در استان های غربی و جنوب و علی الخصوص خوزستان چند سالی است که جان انسان های این مناطق را هدف گرفته است. بسیاری از انسان های این مناطق جان خود را از دست داده اند. آمار مراجعین به بیمارستان ها به دستور دولت سرمایه پخش و منتشر نمی شود. تاثیری که این ریزگردها و هوای سمی بر جان انسان ها می گذارد تنها محدود به انسان های نسل کنونی نیست، بلکه نسل های آینده هم در خطر هستند. دولت سرمایه سال هاست از این موضوع اطلاع دارد و هیچگونه عملی در راستای حفظ جان انسان های این منطقه که عمدتا فروشندگان نیروی کار می باشند و چاره ای ندارند جز این که در منطقه بمانند، انجام نداده است. این افراد در بدترین شرایط آب و هوایی زندگی می کنند و بایستی شاهد مرگ تدریجی خود و فرزندان و نسل های آینده باشند.
مناسبات سرمایه داری به چیزی جز سود نمی اندیشد و جان انسان هایی (کارگران) که با شیره جانشان چرخ تولید را به حرکت در می آورند و آفرینندگان کوهی از سرمایه می باشند، اهمیت ندارد. این واقعیت جهان سرمایه داری است و حاکمیت سرمایه در ایران با ایجاد سانسور و اختناق و سرکوب و عوام فریبی، در عرض این چند سال عملی انجام نداده است. از نظامی که تولید می کند برای سود بیشتر نباید انتظار داشت. این اعتراضات توده ای مردم است که می تواند دولت را وادار به عمل کند. برگزاری شوهای تلویزیونی و حضور رئیس محیط زیست خوزستان در آن برنامه به خاطر چندین تجمع اعتراضی مردم اهواز بود. وزارت نفت که به یمن کار شبه رایگان کارگران رسمی و قراردادی و پیمانی و پروژه ای بیشترین تولید ارزش اضافی را از قبل نیروی کار کارگران این بخش کارگری انباشت می کند، حاضر نیست برای جلوگیری از نسل کشی مردم منطقه که اکثریت آنها مزدبگیران، کارگران یدی، کارگران فکری مثل معلمان و پرستاران و سایرینی هستند که از راه فروش نیروی کار به (اصطلاح) زندگی می کنند، هزینه کند. برای افزایش تولید در این حوزه از مجلس درخواست کرده اند که از صندوق ارزی مبالغ میلیاردی به این کار اختصاص دهند. اما برای ریزگردهایی که هر روز تعدادی را به کام مرگ می کشد به جز سفر به منطقه و عوام فریبی در تلویزیون و دیگر رسانه های خبری کاری از پیش نبردند. اگر قرار بود دولت و حاکمیت سرمایه کاری کند از چند سال پیش برای این کار اقدامی انجام می داد. حاکمیت سرمایه منتظر است بارندگی شود و اعتراضات خودبه خودی هم افت کند و نظاره گر مرگ تدریجی مردمی باشند که بمباران کشنده ریزگردها آنها و نسل های آینده شان را تهدید می کند.
با توجه به مطالب فوق، دولت و حاکمیت سرمایه که ذاتا به چیزی جز تولید و سود و انباشت نمی اندیشد و هر لحظه در کار رفع تبعات ناشی از بحرانی است که از سرشت سرمایه نشات می گیرد و تا سرمایه هست، گریبانش را رها نمی کند، این نسل کشی فروشندگان نیروی کار را تماشا می کند و جز وعده و وعید کاری نمی کند.
از این رو است که دولت و مجلس و نیروهای امنیتی و قضایی بیشتری بودجه را به خود اختصاص می دهند تا به بهترین وجه از کیان سرمایه مراقبت کنند. دیگر نهادهای ریز و درشت و اداره کار همه در خدمت حفظ روابط کارمزدی هستند. آبی از این آتش برای ما ساکنین مناطق غربی و جنوبی که زیر بمباران ریزگردها هستیم، گرم نمی شود. ما چاره ای جز این نداریم که برای رهایی از این فلاکت با اتکا به نیروی خود که اکثریت جمعیت را تشکیل می دهیم شوراهای محلی خود را سازماندهی کنیم. با محلات دیگر ارتباط بگیریم، یک تشکل شورایی سراسری در این مناطق (جنوب و غرب) را پی ریزی کنیم. با متشکل شدن و همبستگی بین محلات و مناطق مختلف، ساز و کار مقابله با سرمایه را فراهم سازیم. با نگرش های ضد کارگری دست ساز دولتی که ما را به همسویی با جناح هایی از سرمایه فرا می خوانند، نگرش های رفرمیستی که می خواهند جنبش ضد سرمایه داری را به دار قوانین سرمایه حلق آویز کنند، مرزبندی کنیم و با اتکا به نیروی عظیم توده های کارگری یک جنبش شورایی را تدارک ببینیم. کار ساده ای نیست اما تنها کاری است که از طریق آن می توان سرمایه را وادار کرد که در راستای زندگی امن و سالم برای مایی که خالقین سرمایه هستیم، دست به کار شود. ما بارها شاهد بوده ایم که حلقه هایی از این کارگران توانسته اند با اتکا به نیروی خود و ایستادگی و پایداری، مطالبات خود را به سرمایه تحمیل کنند. در این مورد می توان به کارگران ایران خودرو و پارس خودرو و اخیرا کارگران نورد و لوله صفا اشاره کرد.

******************

پیرامون اقدام به خودکشی یکی از کارگران «صدا و سیما»

نظام سرمایه برای غلبه بر بحران های ذاتی خود و مقابله با نرخ نزولی سود که منبعث از شیوه تولید سرمایه داری است، ناگزیر است به هر راهکار و شگردی دست بزند تا ماندگاری و سیادت خود را در جامعه حفظ نماید. اما اولین و ساده ترین راه برای صاحبان و مدیران سرمایه در جهت غلبه بر این بحران ها، اخراج و بیکارسازی کارگران و به قول خودشان افزایش «چابکی» سازمان ها و مراکز تولید و ارزش افزایی نظام سرمایه است. بیکارسازی های گسترده در کنار قوانین جدیدی که برای به بند کشیدن کارگران در مجلس و دیگر نهادهای قانون ساز نظام سرمایه در حال تصویب است و به نام «رفع موانع تولید» به جامعه معرفی می شوند، همه نشان از آن دارد که دولت و صاحبان سرمایه تمام قد در مقابل کارگران ایستاده اند تا شیره جان کارگران را گل و خشت ساختمان سرمایه سازند. این مسائل تنها مختص به شرکت های خصوصی نیست و ضروری است تا همه حوزه های پیش ریز سرمایه را در نوردد. صدا و سیمای نظام سرمایه در ایران نیز از این حیث مستثنی نیست.
صدا و سیما ٣۵ تا ۵٠ هزار نیروی کار را به صورت رسمی، پیمانی و قراردادی در اختیار دارد. نزدیک به دو ماه پیش ریاست این سازمان که زیر نظر مستقیم رهبری نظام سرمایه اداره می شود، به شخص دیگری واگذار شد تا موانعی که بر سر راه اعمال سیاست های اخراج سازی قرار داشت، از سر راه برداشته شود و شرایط از همه نظر فراهم گردد تا بخش وسیعی از کارگران شاغل در این حوزه ی ارزش افزای سرمایه محکوم به بیکاری شوند. طبق برنامه های تبیین شده قرار است ٣٠ تا ۴٠ درصد از بودجه مربوط به نیروی انسانی این سازمان، رقمی معادل ۵٠٠ تا ٦٨٠ میلیارد تومان، ذخیره و در بخش تولید به کار گرفته شود. بر اساس این برنامه تا پایان سال ٩۴ بیش از ١٢ هزار نفر از کارکنان این سازمان اخراج خواهند شد و به جمع بیکاران خواهند پیوست. صاحبان سرمایه، دولتمردان و مهندسین نظام ارزش اضافه جز به سوداندوزی و انباشت هرچه بیشتر سرمایه نمی اندیشند و برای تحقق آن، زندگی ١٢ هزار فروشنده نیروی کار این سازمان و خانواده هایشان چه اهمیتی دارد؟! مادامیکه کارگران صف مستقل طبقاتی، آگاه و سرمایه ستیز خود را تشکیل نداده باشند و تا زمانیکه سازماندهی شورایی کارگران علیه سرمایه شکل نگرفته باشد، بورژوازی با غنیمت شمردن فرصت از موقعیت زمینگیر جنبش کارگری، بار تمام بحران هایش را بر سفره های خالی کارگران سرشکن می کند. در این شرایط، طبقه کارگر باید پذیرای وسیع ترین تعرضات سرمایه علیه خود باشد. چند روز پیش یکی از کارکنان صدا و سیما که اخراج گریبانگیرش شده بود، سعی داشت جلو دفتر رئیس جدید این سازمان خودسوزی کند که دیگر کارکنان مانع از این کار او شدند. موارد بیشماری از این قبیل اقدامات را می توان برشمرد که در حوزه های مختلف تولید رخ داده است. اقدام به خودکشی سه کارگر معدن طلای آق دره در تکاب، کارگر شهرداری بوشهر، کارگر ایران خودرو، کارگر شرکت راه آهن، کارگر دستفروش مترو تهران، کارگر شرکت رامشیر در عسلویه و ... . فقر و گرسنگی و بیکاری و فحشا و خفقان در جامعه بیداد می کند و سرمایه از هیچ سبعیت و جنایتی علیه طبقه کارگر ایران فروگذار نمی کند. در چنین شرایطی است که این کارگران که هیچ افق و امید و دورنمایی برای شکل گیری یک جنبش نیرومند علیه کارمزدی پیش رو نمی بینند و هر لحظه ناگزیر به تمکین در برابر زیاده خواهی های صاحبان و دولت سرمایه هستند، عطای زندگی در این نکبت و گند را به لقایش می بخشند.
کارگر صدا و سیما که قصد داشت در مقابل دفتر رئیس این سازمان خودسوزی کند و دیگر کارکنان این سازمان، مانند میلیون ها کارگر مزدی دیگر نه دخالتی در تعیین سرنوشت زندگی خود دارند و نه در برنامه ریزی آنچه تولید می کنند و می آفرینند نقشی دارند. این موضوع مختص به کارگران صدا و سیما نیست. کارگران حوزه های دیگر ازجمله عسلویه، ایران خودرو و ... نیز با همین شرایط دست و پنجه نرم می کنند. سه روز پیش، بر اثر تصادف سرویس کارگران در عسلویه، ٦ نفر جان خود را از دست دادند چون صاحبان سرمایه حاضر نبودند وسیله نقلیه ایمنی را به عنوان سرویس در اختیار کارگران قرار دهند و دولت سرمایه نیز علارغم اعتراض بسیاری از کارگران کوچکترین هزینه ای برای حفظ ایمنی جاده ها انجام نداده است. کارگران به عنوان تنها آفرینندگان ثروت های اجتماعی، کمترین دخل و تصرف را در آنچه خود تولید می کنند، دارند. سرمایه تنها مشتی اشیاء، پول یا کالا نیست. سرمایه یک رابطه اجتماعی است، رابطه خرید و فروش نیروی کار و تولید ارزش اضافی. برای تعیین چند و چون زندگی اجتماعی، دخالتگری و اعمال اراده جمعی و داشتن رفاه و آزادی در زندگی باید درگیر یک مبارزه همه جانبه بر ریل جنبش ضد سرمایه داری و با افق لغو کارمزدی شد. ما کارگران عظیم ترین بخش جامعه را تشکیل می دهیم و چرخ سرمایه جز با کار ما نخواهد چرخید. این بزرگترین نیروی ما علیه سرمایه است.

******************

پایان فرجه کارگران ایران خودرو به کارفرمایان سرمایه

امروز (١۴ بهمن) در ایران خودرو گفتگوهایی میان کارگران حول خواست ها و مطالباتی که طی اعتصاب غذای هشت روزه شان برای آن مبارزه کردند، جریان داشت. فرجه ای که کارگران برای کارفرمایان سرمایه تعیین کرده بودند، فردا به سر می رسد و صحبت بر سر این است که اگر به مطالباتشان جواب مثبت داده نشود، چه خواهند کرد. روحیه کارگران بالاست؛ بخش عمده ای از کارگران از خواباندن چرخ تولید حرف می زنند و تعداد دیگری نیز اعتصاب غذا را به میان می کشند. اطلاعیه ای در قسمت های مختلف کارخانه نصب شده که حاکی از آن است، ٣٠% آکورد به کارگران بخش تولید، ٢٠% کارگران پشتیبانی (مثل تعمیرات و ...) و ١٠% به کارگران ستادی داده خواهد شد. قابل ذکر است که کل آکورد ١٠٣ هزار تومان است. پاداش هم قرار است همین روزها پرداخت شود. کارگران می گویند به خاطر گرانی و سطح پایین دستمزدها این ٣٠% از آکورد ١٠٣ هزار تومانی دردی از کوه مشکلاتشان را حل نمی کند. بماند که ستادی ها تنها ١٠% از آکورد شامل حالشان می شود و از مدتها قبل همسو با دیگر کارگران نسبت به پایین بودن آن معترض بودند.
یکی از خواست‌های عمده‌ی کارگران افزایش ٢٠% پایه‌ی دستمزد‌ها بود، که در این بخش‌نامه‌ها از آن حرفی به میان نیآمده است. اینکه چه خواهد شد، به طور قطع و یقین فردا و روزهای آینده مشخص خواهد شد. رفت و آمد عوامل کارفرمایان امروز مشهود بود که می خواستند روحیه کارگران را برآورد کنند.
آنچه می توان گفت این است که روحیه کارگران بالاست اما اینکه کارگران چه خواهند کرد به عوامل بسیاری منوط است. فراموش نکنیم که این حرکت اعتراضی در جنبش کارگری، خودپو و خودانگیخته است و زمانی می توان از قبل روند مبارزه را پیش بینی کرد که اعتصاب بر مبنای یک سازماندهی شورایی علیه سرمایه شکل گرفته باشد.

******************

اتحاد کارگران ایران خودرو، لازمه به کرسی نشاندن مطالباتشان

پس از گذشت هشت روز از اعتصاب غذای کارگران ایران خودرو، ممانعت از خوردن غذای کارخانه در این واحد تولیدی همچنان ادامه دارد. کارگران خواستار عملی شدن مطالبات خود هستند. با وجودیکه مدیر نیروی انسانی قول افزایش ۳٠% آکورد را داده است و بخشنامه‌ای را بدین منظور در قسمت های مختلف کارخانه نصب کرده اند، اما کارگران به قول این مدیر ایران خودرو باور ندارند و دست از اعتصاب نکشیده اند. این برخورد کارگران از آن روست که این قول ها را نوعی فریب کاری و روش و شیوه ای می دانند که در مقابل اعتراضات کارگری به آن متوسل می شوند.
چند سال پیش نیز در جریان جان باختن پنچ تن از کارگران این کارخانه که در اثر تصادف با یک ماشین اتفاق افتاده بود، کارگران خواست ها و مطالباتی را مطرح کردند. به دنبال آن مدیران کارخانه به طرق مختلف دست به کار شدند تا کارگران را از اعتصابی که کلیه قسمتهای کارخانه را از تولید باز داشته بود، منصرف کنند، اما کارگر نیفتاد. و در حالیکه نیروهای ضد شورش خارج کارخانه در رفت و آمد بودند، اعتصاب همچنان ادامه داشت. نجم الدین مدیرعامل وقت کارخانه در حضور جمعی از کارگران که از قسمت های مختلف ایران خودرو گرد آمده بودند، گفت شما تولید را از سر بگیرید و به اعتصاب خود پایان دهید تا به مطالبات شما رسیدگی شود.
از این روست که کارگران می‌دانند که مدیران ایران خودرو قصد عملی کردن مطالبات کارگران را ندارند، بلکه می‌خواهند با توسل به این راه و روش ضد کارگری، کارگران به اعتصاب غذا پایان دهند. اگر قصد مدیران این کارخانه، تمکین به خواست و مطالبات کارگران بود، به جای قول دادن، این مطالبات را عملی می کردند. عملی شدن خواست ها و مطالبات در گرو همبستگی و اتحاد کارگران است. با اتحاد و تکیه بر نیروی خود کارگران است که می توانند با توطئه و هجوم سرمایه مقابله کنند.

******************

مسمومیت سه کارگر در عسلویه

طبق اخبار رسیده، سه کارگر دیگر به کام گاز کشنده ترش گرفتار آمدند. دیروز سه کارگر که برای شروع بهره برداری در فازهای ١٧ و ١٨ در منطقه حضور داشتند در حالیکه گاز وارد لوله شده بود و گاز ترش منطقه را فرا گرفته بود، مسموم می شوند و اکنون در بیمارستان تازه ساز عسلویه که با کمبود پزشک و امکانات پزشکی روبرو می باشد بستری شده اند. گفته می شود حالشان بسیار وخیم است و به واقع برای زنده ماندن با مرگ مبارزه می کنند. بارها کارگران در مورد خطرات وجود گاز ترش (H2S) به مسئولین و کارفرمایان گزارش کرده بودند و از آنان خواسته بودند که برای ایمنی جان کارگران چاره جویی کنند. اما مسئولین و صاحبان سرمایه دولتی و خصوصی به توصیه کارگران وقعی ننهادند. اصولا زمانی که گاز در لوله ها جاری می شود یک تیم محافظ با کلیه تجهیزات ایمنی از جمله ماکس به منطقه می روند و گاز منطقه را اندازه گیری می کنند. این کار بایستی قبل از راه اندازی چندین بار و در چند نوبت متفاوت اندازه گیری شود و بعد از آن است که تیم راه اندازی آن هم با کلیه تجهیزات وارد کار می شود. بارها عدم رعایت ایمنی باعث مرگ کارگران شده است. حدود یک ماه پیش حیدری و جعفری، دو کارگر شاغل در آن منطقه، به خاطر نداشتن وسایل ایمنی و تعجیل کارفرما در انجام کار، جان باختند. علاوه بر آنکه جان بسیاری از کارگران گرفته می شود، استرسی که در بین کارگران و خانواده های کارگری ایجاد می کند باعث می شود که کارگران به بیماری های عصبی مبتلا شوند. بیکاری بیداد می کند.
صاحبان سرمایه اعم از دولتی و خصوصی تشنه هر چه بیشتر سود می باشند و کارگران جویای کار بسیارند. پیمانکاری و قراردادهای موقت هم مجوزی است که اداره کار به صاحبان سرمایه داده است تا هر کارگری را که اعتراض کرد بدون آنکه بیمه بیکاری به او تعلق بگیرد، اخراج کند و کارگران مطیع و سر به راه را به کار گیرند. سودآوری در پالایشگاه های عسلویه سرسام آور است و صاحبان سرمایه از قبل استثمار نیروی کار ارزان و شبه رایگان کوهی از سرمایه را انباشت می کنند. کارگران مجبورند ٢۵ روز در ماه حداقل دوازده تا چهارده ساعت کار کنند. کارگران بارها به بالا بودن شدت کار و کم بودن حق رست اعتراض کرده اند. کارگران در این رابطه خواهان آن شده اند که ١۴ روز کار در ماه و ١۴ روز استراحت برای کلیه کارگران در نظر گرفته شود. اما مسئولین در عسلویه با امروز و فردا کردن جان کارگران را به خطر می اندازند.
در مناطقی که وجود گاز در حد ١٠٠ ppm باشد، هشت ساعت کار در روز مجاز است و آن هم بایستی بین کار، کارگران در محیطی دور از وجود گاز استراحت کنند. هم اکنون این سه کارگر مسموم شده، در بیمارستان بستری می باشند و طبق گفته ها، برای نجات از کپسول اکسیژن استفاده می کنند. ما کارگران عسلویه در مقابل صاحبان سرمایه در عسلویه تنها کاری که می توانیم بکنیم این است که به اشکال مختلف اعتراض دسته جمعی خود را با اعتصاب و یا دیگر اشکال اعتراضی نشان دهیم. ما اگر- کلیه کارگران پالایشگاه ها و کلیه فازهای مستقر در عسلویه - یک صدا در مقابل سرمایه بایستیم، می توانیم به خواست ها و مطالبات خود برسیم. در غیاب این عدم همبستگی و اتحاد ماست که سرمایه دست به ترک تازی می زند.

******************

گزارشی از وضعیت کارگران عسلویه

ساخت جاده ی اصفهان شیراز نیاز اولیه ی رشد صنایع و کلا برای زیربنای رشد مناسبات سرمایه ضروری بود و اساسا نیازهای توسعه سرمایه است که تعیین می کند شبکه های ارتباطی و راه ها، خطوط تلفن، انتقال برق و آب و گاز و ... در چه مسیری حرکت کنند. به ویژه ورود و صدور کالا از هر حوزه به حوزه ی دیگر اهمیت تعیین کننده ای دارد. در حال حاضر عمدتا فولاد و دیگر محصولات مرتبط با صنایع تولید نفت، نیازهای اولیه ی توسعه زیرساخت های سرمایه است. بدون توسعۀ راه ها، برق، تلفن و ... کمیت سرمایه لنگ می زند. با این حال جاده ی اصفهان به شیراز بعد از بارها بازسازی نسبت به جاده ی شیراز به عسلویه قابل قیاس نیست. به ویژه از فیروزآباد نمی توان هر آن خطر سقوط یا حتی تصادف را احساس نکرد. معضل دیگر عدم کارایی بندرهای این منطقه است. شاید بتوان گفت عملا کار صادرات و واردات کالا از این بنادر تعطیل شده است. تنها در مورد بندر طاهری است که می گویند در جابه جایی مسافر و بعضا کالا تکان کوچکی خورده است. در گذشته دور بندر سیراف بر مبنای آثار و نشانه های موجود بندری بوده که در صدور و ورود کالا دست بالا را داشته و حتی با کشورهای شرق و جنوب آفریقا هم در ارتباط بوده است. مسافرت و جابه جایی کالا از این بندر انجام می شده است. گذشته از آثار و قلعه ی سیراف، در تاریخ نیز به رونق سیراف اشاره هایی شده است.
حال عسلویه به عنوان یک قطب صنعتی و تولید سرمایه اهمیت یافته است و در هر ساعت ده ها ماشین سنگین به آن وارد و از آن خارج می شوند، اما کارگران منطقه نیز به هنگام رفت و برگشت از طریق همین جاده ی نا امن رفت و آمد می کنند. شاید یادآوری این موضوع لازم باشد که عمده ی نیروی کار شاغل در منطقه از شهرهای دیگر تأمین می شود. مزد بگیران عسلویه تنها کارهای جانبی مربوط به پارس جنوبی را انجام می دهند، کارهایی چون حمل و نقل و جابه جایی کارگران در سطح منطقه و .... عمده ی نیروی کار مورد نیاز از مسجد سلیمان، اهواز، کهگیلوی و بویر احمد، شهرهای اطراف شیراز و چهارمحال بختیاری تأمین می شود اما نیروی کار از اقصا نقاط ایران اعم از تهران و اصفهان و مشهد و ... برای کار به اینجا می آیند. با توجه به دستمزدهای پائین عمدتاً ناچارند با اتوبوس و بعضا ماشین شخصی از طریق همین جاده رفت و آمد کنند و خطرات آن را به جان بخرند. تنها عده ی بسیار کمی مهندسان و سرپرستان و ناظران می توانند با هواپیما رفت و آمد کنند که هزینه ی آن را شرکت پیمانکار پرداخت می کند.
نتیجتاً هر روز شاهد تصادفات و جان باختن و زخمی شدن کارگران این منطقه هستیم که در چنین جاده ای و با نیاز به فروش نیروی کار، آن هم به ثمن بخس ناچارند تبعات ناگوار آن را هم بپذیرند. علاوه بر این نبود ایمنی در محیط کار هم هر روز در کمین است تا جان کارگران را بگیرد. از بیماری های مربوط به زیست و کار در آلودگی وحشتناک این منطقه که دیگر بگذریم. همین چند روز پیش بود که حیدری و جعفری بر اثر حادثه ی ناشی از کار جان باختند. به دستور مدیر تعمیرات برای آنکه کار سریع انجام شود، حیدری بدون تست سطح گاز در مخزن و بدون بستن طناب به کمر، وارد مخزن می شود و بر اثر استنشاق گاز جان می بازد. جعفری هم که نگران همکارش شده است به درون مخزن می رود تا از او خبری گرفته و کمک بیاورد اما او هم بر اثر استشاق گاز جان می بازد. نبود استانداردهای ایمنی و تجهیزات و وسایل مربوط به آن که خود مطلب دیگری است.
اما چرا نظام سرمایه داری در رابطه با احداث جاده ی جدید و یا اتوبان و راه آهن اقدامی نمی کند. پاسخ این است که اگر نیاز سرمایه بود حتما این کار را می کرد. اکنون ماشین های سنگین با عبور از همین جاده ی با کیفیت بسیار بد نیاز سرمایه را تأمین می کنند. اما اگر حجم مراودات افزایش پیدا کند و ملزومات گشتن چرخ انباشت سرمایه از طریق این جاده تأمین نشود، حتما فکری به حال آن خواهد نمود. این مثل بسیار جا افتاده و معروف شده است که حساب هزینه و فایده است. برای سرمایه حساب سود است که عدم وجود اتوبان مناسب و یا راه آهن چه زیانی وارد می کند و وجودش چه سودی. در این میان جان باختن کارگران در جاده های پر خطر هیچ کجای این دو دوتا چهارتا قرار نمی گیرد. کارگر بیکار که برای رفتن به منطقه با وجود همه ی سختی شرایط کار سر و دست می شکند زیاد است، چه باک اگر تعدادی از آن ها در راه رفت و برگشت جان ببازند. بعدتر بیشتر به این مطلب خواهیم پرداخت.
در بین راه یکی از کارگران که از rest بر می گشت، همراه ما شد. مسافت از فیروزآباد را شهر به شهر با تعویض چند ماشین طی کرده بود، یازده شب همراه ما شد. از اینکه چند سال در عسلویه کار کرده است حرف زد و اینکه بارها تصمیم گرفته است که کار در این منطقه را رها کند اما دوباره اجبار زندگی او را به اینجا کشانده است. با وجود قبول شدن در کنکور به دلیل مشکلات نتوانسته است ادامه ی تحصیل دهد. از مشکلات دوری از خانواده صحبت کرد و از اینکه نتوانسته ازدواج کند. گفت همکارانش به او می گویند ازدواج نکن، ما هم پشیمان شده ایم. از مشکلات روحی و روانی کارگران در عسلویه درد دل می کرد و اینکه این مشکلات روحی و روانی از نظر پزشکان یک سندروم شناخته شده است. از این گفت که سه ماه است حقوقشان را پرداخت نکرده اند و چندین بار دست به اعتصاب زده اند، اما تا کنون نتوانسته اند به معضل تعویق دستمزد پایان بدهند. و بالاخره به اعتصاب اخیرشان اشاره کرد که کلیه کارگران در این اعتصاب شرکت کرده بودند. اعتصاب اخیر با توجه به گستردگی و فراگیری توانسته بود مدیران سرمایه در پتروشیمی را وادارد که دستمزدها را پرداخت کنند و حتی می گفت ماه مهر را هم امروز و فردا خواهند داد.
با توجه به اینکه خیلی دژم شده بود و به قول معروف تو لک رفته بود، یکی از همراهان برای عوض کردن جَو گفت ما لرها در گذشته که چیزی گیرمان نمی آمد، دزدی می کردیم. که مسافر همراهمان باز داغ دلش تازه شد و گفت اجداد ما اگر هم دزدی می کردند برای سیر کردن شکم خودمان و خانواده مان بوده، این ها که مدت هاست برای افزودن به سرمایه هایشان دزدی می کنند، با اتکا به قانون ما را استثمار می کنند، خونمان را در شیشه کرده اند در حالی که ماه ها دستمزد های ناچیزمان را به عقب می اندازند با دستمزدهای به تعویق افتاده ی ما در پروژه های دیگر سرمایه گذاری می کنند. اینان با اتکا به قانون و حمایت دولت هر بلایی خواسته اند سر ما آورده اند. ما هم که دست تنها دست به عمل نمی توانیم بزنیم. اگر در همین اعتصاب دیگر فاز ها با ما همراه می شدند می توانستیم این ها را وادار کنیم دستمزدهامان را به موقع پرداخت کنند. و باز برای بار چندم تکرار کرد اجداد ما برای مصرفشان دزدی می کردند، سرمایه داران برای افزودن به سرمایه هایشان دزدی می کنند.
همانطور که در ابتدای این مطلب گفتیم سرمایه اگر جاده می سازد، اگر مدرسه می سازد، حتی بیمارستان و ... می سازد بر مبنای نیاز سرمایه عمل می کند و آنجا که نیاز سرمایه نباشد سرمایه را جایی به کار می اندازد که سودآوری داشته باشد. البته مبارزه ی طبقه ی کارگر علیه سرمایه همواره می تواند سرمایه را در عرصه هایی وادار به عقب نشینی کرده و مطالباتش را به سرمایه تحمیل نماید. سال هاست تولید سرمایه در عسلویه شروع شده است اما تا کنون بیمارستان تأمین اجتماعی به وجود نیامده است. برای ۵٠،٠٠٠ نفر کارگر یک درمانگاه کوچک وجود داشت. بعد از اعتراضات زیاد و بعد از اینکه چندین کارگر در راه عسلویه به شهرهای اطراف جان باختند و تنها با اعتراضات گسترده کارگران بود که اقدام به ساخت بیمارستانی کردند. اکنون هم این بیمارستان پزشک ندارد. این در حالی است که برای مدیران سرمایه بهترین امکانات را با فضای سبز و .. ساخته اند.
سرمایه به قول کارگری که همراهمان شده بود برای افزودن به سرمایه اش دست به هر کاری می زند، و نه تنها از دزدی برای انباشت بیشتر ابایی ندارد بلکه اساس تولید در شیوه ی ی تولید سرمایه داری بر دزدی بنا نهاده شده است. سود سرمایه در واقع تنها و تنها ریشه در ارزش ساعات کاری دارد که به کارگر پرداخت نمی شود و به مفت از گرده اش کار کشیده می شود. سرمایه هرچه بیشتر که بتواند این ارزش را زیاد می کند و طول و عرض دزدی خود را از حاصل نیروی کار ما گسترش می دهد. کوه سرمایه این سرمایه داران از تولید ارزش اضافه ای انباشت شده است که ما کارگران مزد بگیر در عسلویه تولید کرده ایم. ما ناچاریم با چنین شرایطی، در عدم وجود راه های ارتباطی مناسب، نبود ایمنی و امکانات درمانی و دستمزد های ناچیز جانمان را کف دستمان بگیریم و کار کنیم یا اینکه با همبستگی و مبارزه ی متحدانه علیه سرمایه آنان را به عقب نشینی وادار کنیم. اگر دست روی دست بگذاریم و از همراهی با دیگر کارگرانی که برای مطالباتشان مبارزه می کنند سر باز بزنیم بدون تردید بایستی شاهد فقر و فلاکت بیشتری هم باشیم. سرمایه تنها به راه سود و انباشت بیشتر سرمایه پا می گذارد و پای مرگ ما هم در این راه ایستاده است. اینان با تحمیل فقر و فلاکت هرچه بیشتر به ما کارگران است که توانسته اند این میزان سرمایه انباشت کنند. ما باید در پروسه ی مبارزه علیه سرمایه حول مطالبات روزمان دست به کار ایجاد شوراهای ضد سرمایه داری خود باشیم. بایستی باور کنیم که در مسیر مبارزه علیه سرمایه است که تشکل کارگری می تواند قد بکشد و ببالد و هرچه بیشتر این اتفاق بیفتد و قدرت ما با نیروی متحد و مبارزه مان علیه سرمایه فزونی یابد بیشتر و بیشتر می توانیم سرمایه را به عقب نشینی وادار و سنگرهای بیشتری را در این مبارزه -که تا نظام سرمایه داری هست ادامه خواهد داشت- فتح کنیم. بر همین بسترِ مبارزاتی هم هست که دیگر مطالبات کارگری مطرح می شوند و دیگر بخش های طبقه ی کارگر چون معلمان و زنان خانه دار و ... به این پیکار اجتماعی می پیوندند.
باز هم به قول کارگر همراه ما یک دست صدا ندارد، باید همه ی بخش های کارگری به هم گره بخورند و همبسته و متحد علیه سرمایه وارد کارزار شوند.
در مورد جاده ی عسلویه به شیراز هم اگر همه ی کارگران پارس جنوبی متحدانه ایستادگی کنند و در اعتراض به عدم ایمنی جاده ی رفت و آمد دست از کار بکشند می توانند این خواست را به صاحبان سرمایه تحمیل کنند تا بخشی از سرمایه هایی را که از قبل نیروی کار ما انباشت کرده اند در این راه هزینه کنند. اگر متحدانه، همه ی کارگران علیه سرمایه به میدان بیایند تحقق این مطالبات قطعا شدنی است. ما می توانیم مدیران سرمایه در عسلویه را وادار کنیم که هزینه رفت و آمد کارگران با هواپیما را تقبل کنند. این کارها هیچ کدام دور از دسترس نیست، تنها منوط به همت و همبستگی ما کارگران است.

یک کارگر