شركت دایلم (DAELEM) كره جنوبی با یك شركت دلالی كار (منپاوری) بنام T. C. N قراردادی در مورد استخدام كارگر منعقد نموده كه كلیه كارگران مورد نیاز شركت دایلم از كارگر نظافتچی تا جوشكار و لوله كش صنعتی و داربست بند و ... را در اختیارش قرار دهد. البته نه از نیروی كار ایرانی بلكه از كارگران فیلیپین و كره و چین و هند و مالزی. این شركت در شمال پارس جنوبی در كنگان فعال است. اگر یك كارگر اروپایی یا امریكایی از این خبر آگاه شود اولین تصوری كه به ذهنش خطور میكند این است كه ایران به اشتغال صد در صد رسیده و حتی نیازمند نیروی كار كارگران خارجی است!! آیا در واقع همین گونه است؟
آیا این شكل جدیدی از استثمار نیروی كار با اهداف جدید است یا یك پدیدهی پیچیدهی استعماری؟؟ امروز ما شاهد
قراردادهایی با شركتهای چند ملیتی، یك طرفه و غیرشفاف هستیم با شرایطی كه بدتر از قرارداد های دوران قاجاریه با دارسی است. شركت های منپاوری بدون یك ریال هزینه، بدون هیچ سرمایهگذاری در ابزار تولید، یا در هیچ زمینهی دیگری فقط واسطهی بین نیروی كار و متقاضی نیروی كارند. این مناسبات واسطهای، الگوی امریكایی صندوق بینالمللی پول است برای خلق یك طبقهی انگل، بدون كار، و بدون سرمایه، برای حذف بخش دیگری از حقوق زحمتكشان و ریختن آن به جیب سرمایهداران تا پروژههای اجرائی هر چه پرهزینهتر شود.
شركت منپاوری T. C. Nچهارصد نیروی كار فیلیپین به پارس جنوبی وارد كرده است كه بدون استثنا تخصص ندارند. روستایی بیسواد فیلیپینی را به عنوان كارگر ساده و نظافتچی معرفی میكند با ماهیانه ٨٠٠ دلار كه با دلار سه هزار و چهار صد تومان، حقوق این نظافتچی میشود (دریافتی كارگر فیلیپینی) دو میلیون و هفتصد و بیست هزار تومان. این دریافتی آن كارگر ساده است. اگر اضافات دیگر را چون سهم خود منپاور، هزینههای رفت و آمد آن ها و .... به آن اضافه كنیم به رقمی میلیونی میرسیم كه ایران باید بابت یك كارگر ساده پرداخت كند. در حالی كه كارگر ایرانی بیكار و گرسنه آرزوی درصدی از این مبلغ را دارد.
به این اعداد توجه كنید. شركت دایلم بابت استخدام یك مهندس ایرانی مبلغ ده هزار دلار از دولت ایران دریافت میكند. حداقل هشت هزار دلار و حداكثر ده هزار دلار. ولی مهندسان استخدامی كرهای رقم بسیار بالاتری میگیرند كه ما اطلاع نداریم. با توجه به دلار ٣۴٠٠ تومان دریافت دایلم از دولت ایران میشود: سی و چهار میلیون تومان كه مبلغ دو میلیون و پانصد هزار تومان را به مهندس ایرانی میدهد و هزینه خوابگاه و غذایی كه خود كرهای اعلام مینماید مبلغ هفتصد و سی هزار تومان بابت هر مهندس است. كل هزینه بابت یك مهندس میشود سه میلیون و دویست و سی هزار تومان بقیه به كیسه شركت كرهای میرود. این شركت بابت یك مهندس ایرانی یازده و هشت دهم برابر پول دریافت میكند. این نسبت برای كارگران كمتر میشود ولی بهرحال این چه ضرورتی است كه میباید یك فرد به عنوان واسطه و دلال بین شركتهای متقاضی كار و كارگر قرار گیرد و سهم عمدهای از حقوق كارگر را بدون كار، تنها به دلیل دلالی، یعنی مناسبات غیرضروری و تحمیلی اقتصاد نئولیبرالیستی به كیسه خود بریزد؟! چرا حاكمیت موجود از ایجاد تشکلهای كارگری كه میتوانند قراردادهای دست جمعی برای حفظ و دفاع از حقوق كارگر ببندند جلوگیری میكند؟! مگر قرار نبود اقتصاد ما نه شرقی باشد و نه غربی و اقتصاد اسلامی ورد زبان مسئولان نبود؟ آیا اقتصاد اسلامی همان تعدیل ساختاری و خصوصیسازی و چاپیدن كارگران توسط دلالان و برنامه و مناسبات اقتصادی پیشنهادی بانك جهانی و صندوق بینالمللی پول است؟ اگر قبلا" اشتباه كرده بودید شفاف با مردم در میان بگذارید. چگونه میشود كه از یك سو الگوی اقتصاد امریكایی را با شوق و ذوق در ایران به كار میبندید و از سوی دیگر خود را در حال جنگ با او اعلام میكنید. به هر حال به اصل موضوع برگردیم.
خوابگاه ها و غذا و سرویس رفت و آمد همان كارگران ساده بسیار مطلوب است. آنها را با اتوبوسهای شیك و كولردار جابه جا میكنند. اگر كارگران ساده فیلیپینی اضافه كار بمانند یك میز بزرگ از كیك و نوشابههای خارجی خریداری شده از دبی را به آنها عرضه میكنند. ولی كارگر فنی ایران باید روی خاك و در ظرف یك بار مصرف غذا را میل كند. از میان كارگران فیلیپینی، آن كه كوره سوادی دارد، فورمن میشود مثلا" فورمن داربستبند. (سرپرست ۴ نیروی اجرایی) این فرد بدون این كه خودش دست به آچار بزند، ماهیانه دو هزار و سیصد دلار دریافت میكند. یعنی معادل هفت میلیون هشتصد و بیست هزار تومان كه هیچ مهندس ایرانی چنین مبلغی را در خواب هم نمیبیند. حقوق یك فورمن ایرانی در همان كنگان یك میلیون و ششصد هزار تومان است كه همان را هم هر ماه دریافت نمیكند. شركت كرهای كه میداند قانون كار در ایران تنها یك مترسك روی خرمن است. ماهانه ۵/٢ روز مرخصی استحقاقی مهندسان ایرانی را پرداخت نمیكند. كارگران وارد شده بوسیله شركت T. C. N هیچ كدام تخصصی ندارند آنها یا خواندن نوشتن را میدانند یا نه، بیسوادها كارگر ساده و نظافت چی میشوند و بقیه كه سواد خواندن دارند روانه سالن های بزرگ ساخت قطعات (شاپ ها) میشوند تا با ماهها تمرین با هزینه دولت ایران، یك جوشكار درجه ٣ بشوند یا یك فیتر(لوله كشی صنعتی). چرا دولت همین امكان را برای این همه لیسانس های بیكار ایرانی فراهم نمیكند؟ آیا چراغی كه به خانه رواست به مسجد حرام نیست ؟ آیا این حرام ِحلال شده و چراغ، یا همان درآمد ناشی از كار باید خانه فیلیپینی و چینی و مالزیایی را روشن كند ولی كارگر ایرانی گرسنگی را تجربه نماید؟! این كارگر ساده فیلیپینی پس از تمرین زیاد، عاقبت جوشكار میشود. وقتی جوشكار درجه 3 شد، ماهیانه ١٨٠٠ دلار دریافت خواهد كرد كه معادل شش میلیون و یكصد هزار تومان است ولی پولی كه شركت دایلم بابت این كارگران میگیرد سر به فلك میزند. رقم حقوق جوشكار در ٨/١١ برابر ضرب كنید. گویی ایران تنها برای ایرانیها یك جهنم است ولی برای بیگانگان بهشتی است استثنایی ولی نه برای هر بیگانه ای، کارگران افغانی در ایران شرایطی بسیار بدتر از شرایط کارگران ایرانی دارند. در سایت هر پروژه پارس جنوبی دهها لیسانس و مهندس و متالوژ جوان ایرانی به جای دیدن آموزش به كار نظافتچیگری و یا عملگی با بیل و کلنگ میپردازند و به قولی، آچار به دستند، با حداقل حقوق و خوابگاههای سراسر ساس (حشرهی گزندهی خونآشام) و پتو و تشكهای سیاه شده از چرك و بوی نای و حقوقی كه پس از سه الی چهار ماه با استرس و اعتصاب بدست میآید. آیا مدیران حكومتی نمیدانند كه حداقل باید سر هر ماه حقوق یك كارگر پرداخت شود؟ روزنامهها پر است از اخبار دیركرد حقوق كارگران و آقایان مسوول برایشان اهمیت ندارد. چرا؟؟ چرا قانون كار فقط در یك كتابچه وجود واقعی دارد و هیچ ضمانت اجرایی برای انجام آن وجود ندارد؟! چرا حكومت مدعی دفاع از مستضعفان، تنها منافع مستكبران (بخش خصوصی و دلال های بازار) را تامین میكند؟!
این ادعاهای شما در زیر پرچم یك اعتقاد و در پشت ماسك خاص آن، توانست تداوم یابد. اگر مردم در مقابل این همه ستم، ایستادند، شما به ویلاها و كاخهایتان در ینگه دنیا و كانادا و سویس و ... رفتید تكلیف آن پرچم و آن اعتقاد چه میشود؟! كاتولیكها هم روزی روزگاری، همهی اروپا را در اختیار داشتند!! حداقل، كاری كنید تا جایی مثل واتیكان را برای خودتان باقی بگذارید.
به كارگر فیلیپینی كارت شارژ همراه روزانه پرداخت میكنند تا با خانوادههایشان تماس داشته باشند كارگر ایرانی هم در همین اردوگاه كار نئولیبرالیستی كار میكند، ولی دریغ از حتی حقوق ماهانهاش. كارگران فیلیپینی كارت شارژ را به كارگران ایرانی نشان میدهند و با توهین میگویند: "هی، علی بابا میبینی." البته نباید واقعیتها را ندیده گرفت، برخی از آنان در حق كارگران ایرانی هم لطف زیادی میكنند و شرایط هم طبقهایهایشان را درک میکنند. به كارگر ایرانی طبق قانون كار دو روز و نصف باید مرخصی بدهند در هر ماه، یا پول آنرا. هم شركت خارجی دایلم و هم شركتهای "ریشدانه برنجی" وطنی نه مرخصی را میدهند و نه پولش را. باز هم طبق قانون كار سترون باید به كارگر ایرانی سنوات پرداخت كنند. پیمانكاران خارجی و وطنی با ریشخند میگویند: "اینجا منطقه آزاد یا ویژه تجاری است قانون كار شامل حالش نمیشود" و بخش ِمقدس خصوصی، این " حبیبان خدا !"، سنوات كارگران را به كیسه خود میریزند. باز هم طبق، همان قانون كار به كارگر ایرانی باید هر ماه حقوق پرداخت گردد همان چندر غاز توافق شده را ولی آن را پیمانكار در حساب خودش برای كارگر پس انداز میكند و بعد از چهار یا پنج ماه بستگی به نوع اعتراضات كارگران یك ماه آن را پرداخت میكند. آن هم با هزاران دروغ كه كارفرما پول نمیدهد و من النگوهای زنم را فروختهام و ... كارگر ایرانی طبق قانون كار باید هفت درصد حق بیمه بپردازد كه پیمانكار آن را هر ماه از حقوقش كسر میكند، و به حساب خود میریزد. ولی بازهم طبق قانون كار پیمانكار باید بیست و سه درصد به هفت درصد اضافه كند و بابت بیمه كارگر به تامین اجتماعی بدهد. باز هم پیمانكاران با تكیه بر این كه اینجا منطقه آزاد یا ویژه تجاری است، آن را پرداخت نمیكنند. برخی پیمانكاران هم كه پرداخت میكنند، هفت درصد را طبق حقوق كارگر از او كسر میكنند ولی بیست و سه در صد را طبق حداقل حقوق پرداخت میكنند. به هرحال به قول ادبیات لمپنی، كه تلویزیون نوع گویش آنها را همهگیر كرده است: پیمانكار " كفزنی " میكند. این یك بام و دو هوا این تصور را بهوجود میآورد كه ما مشتی بیگانه هستیم و در كشوری بیگانه كار میكنیم. ایران شده كشور فلیپینی، مالزیایی و چینی و فلسطینی نه سرزمین ایرانیان، شاید ما را هم میخواهند مانند صهیونیستها به دریا بریزند. از سوی دیگر فقر و درماندگی و ناتوانی در تامین هزینه های زندگی باعث گردیده برخی از روی ناچاری دست به تن فروشی بزنند. آری كارگر مسلمان از روی درماندگی خودش را به صاحبان بودائی و مسیحی فیلیپینی این كشور میفروشند تا شرمندهی خانواده اشان نباشند ،در حالی كه شخصیت خودش را له و تحقیر كرده است. یكی از آن ها در كنگان دستگیر و اخراج شد. همین اتفاق دو سال پیش در رابطه با كارگران چینی در اراك در یونیت ١۴ فاز ٢ پالایشگاه اراك رخ داد .
آیا مناسبات اقتصادی امریكایی (نئولیبرالیسم) آن هم در كشوری كه از نظر صنعتی و فرهنگی عقب رانده شده است و از نظر اقتصادی تنها به دلارهای نفتی و دلالی متكی است، ویرانگر امروز و فردای ایران نیست؟ آیا سقوط اخلاقی جامعه، پائین آمدن سن تن فروشی از روی فقر، تن فروشی مردان، اعتیاد و زور گیری خیابانی و ... برآیند مناسبات اقتصادی موجود نیست ؟ نگرش و شیوهای كه فقر و بیكاری را از یك سو و گرانی و ورشكستگی صنایع تولید كالایی را از سوی دیگر، در پی داشته است!
نگرش اقتصادی پیشنهادی صندوق بینالمللی پول كه اقتصاد اروپا و امریكا را در هم پیچیده بوسیله فراماسیونرهای اقتصادی وطنی، بنام استادان دانشگاه و مشاوران دولت های بعد از جنگ به مناسبات تك قطبی اقتصاد ما تحمیل شده است و ایران را در جایگاه بحرانی امروزیاش قرار داده و ایران را بهشت بیگانگان و دلالان كرده است، با واردات بیكیفیتترین، كالاهای مصرفی و كارگران بیسواد و بدون تخصص. (در حالی كه ایران دارای بیشترین و بهترین جوشكاران و لولهكشان صنعتی در آسیا است) جهنمی است برای ایرانیان، با فقر سیاه و اعتیاد و تن فروشی مردان و زنان.
البته این نکته را هم در نظر داریم که شرایط کار برای این کارگران در کشورهای خودشان بسیار بسیار نامناسب است. آنها هم در کشورهای خودشان شرایط بدتری از کارگران ایرانی در ایران دارند و... که در جای خود نیاز به بررسی و تحلیل دارد و نمونه های آن را در مقالات و گزارشها میخوانیم. مهاجرات نیروی کار عاملی برای تداوم سودهای کلان باز هم بیشتر برای سرمایهداران و دلالان نیروی کار در تمام جهان است که به این طریق هم سطح دستمزدها پایین نگه داشته میشود و هم کارگران را مقابل هم قرار میدهد.
راستی ما داریم به كجا میرویم؟
یاور - ١٣٩٢/٣/١٦
کانون مدافعان حقوق کارگر