نسل دوم كارگران صنعتی پروژههای نفتی، مدتهاست كه از محیط كار حذف شده اند یا با لیستهای سیاه پیمانكاران غیرمذهبی یا عدم استخدام پیمانكاران نوكیسه مذهبی و یا با دستور و فرمان از بالا. استخدام ٦٠ و ۵٠ سالهها ممنوع شده و آنهایی كه مشغول بكارند، اخراج میشوند. مسلما این جماعت پیمانكاران و كاسبكاران كه سر در آخور رانت دارند و با قانونگذاران نشست و برخاست دارند، هرگز از خود نمیپرسند چرا یك ٦٠ ساله هنوز مجبور به كاركردن است. وجود یا عدم وجود این زحمتكشان كه در ساخت دهها پتروشیمی و پالایشگاه و كارخانه سیمان و ... نقش كلیدی داشتند، اهمیتی ندارد. جواب به این پرسشها حرفهای روزهای اول انقلاب بود، دیگر خر آقایان از پل گذشته. حالا زنده باد نئولیرالیسم دلالی و بورژوازی تجاری با دلارهای نفتی. زنده باد واردات و باز هم واردات. زنده باد پول و مرگ بر قانون كار و حق كارگر. در حكومت " مستضعفان " هیچ قانونی از حقوق كارگرانی حمایت نمیكند كه سالها زندگیشان را در اردوگاههای بدتر از كار اجباری دو نظام به سر برده اند. "برادران"ِ پیمانكار، ببخشید بخش خصوصی، عزیز دُردانه ی ساختار سرمایه داری"ِ قمارخانهای" (به زعم كینز اقتصاددان انگلیسی) با وحشیانهترین شیوههای مافیایی كارگران را استثمار میكنند. حتی حداقلهای پذیرفته شده (حق بیمه) كارگران را پرداخت نكرده و نمیكنند. هر كدام از این ٦٠ سالهها بیش از ۴٠ سال روزی ١٢ ساعت در كار تولیدی تاسیسات نفتی – كارخانهای بودهاند. ولی سوابق كارشان در تامین اجتماعی حتی به ٢۵ سال هم نرسیده است. جای قانون در این عرصه دزدی آشكار كجاست و تعریف این شرایط چیست؟! هیچ كس پاسخگو نیست. حالا هم پا به پای كارگران جوان هم از نظر فیزیكی و هم از نظر كیفی كار میكنند. دردهای ما چركین و مزمن شدهاند. دردهایی كه همهی عوامفریبان ادعاهای خود را، دوای آن قلمداد میكنند. این رشته سر دراز دارد لذا بهتر است برگردیم به نبود سندیكاها.
زمانی كه نسل دومی كارگران در محیط كار انگشتشمارند و آن عدهی اندك هم از وحشت اخراج و لیست سیاه و سرگردانی جرات نفس كشیدن را ندارند، نسل اولیها به خصوص آنهایی كه ریشه در عشایر و روستاها دارند، سر در گماند و آلت دست "این" و "آن" میشوند. ولی "این" و "آن" كیانند؟
به كارگاه میرویم برای آشنایی با این دو تیپ نیروی كار ... با قدی بلند و سیمایی سوخته از سالها تابش خورشید و حرارت و اشعههای ویرانگر حوضچههای ذوب جوشكاری، در حال بررسی كار جوشكاران است. او مسئول ادارهی كلاس تست جوشكاران است. به سیگارش كه پنهان از نگاه دوستانش میكشد، پُكهای عمیقی میزند. جوشكاران با دیدن حالتهای او بدون نیاز به گفتگو متوجه میشوند كه چه باید بكنند.
از سال ۴٦ جوشكاری را شروع كرده و درست ۴٦ سال است كه در پروژههای نفتی كار میكند و باز هم باید كار كند!!؟
هرگز امر و نهی نمیكند. اكثر اوقات با نگاه خیرهاش نیروی كار را آموزش میدهد. به هیچ وجه به صورت مستقیم در مورد خواستههای کارگری صحبت نمی کند. كارش بیشتر آگاهگرانه است. اهل هیاهو وجنجال نیست. اشاره و طرح یك مساله به صورت غیر مستقیم شیوهی كار اوست. رابطه دوستانه ای با جوشكاران دارد، ولی در شكل محسوس نیست.
زادگاهش آبادان است و سالها پیش از انقلاب جوشكار كُد بوده است (جوشكارانی كه طبق استانداردهای بینالمللی جوشكاری صنعتی هر بار كه دعوت به كار میشوند باید تست عملی جوشكاری صنعتی را انجام دهند) و سالها هم مهمان ناخواستهی هتل كارون اهواز. پس از گذر از این رنجها، در دورهی سوم زندگی پر چالشش، فورمن جوشكاران و اینك سوپروایزر آنها شده است. این سالهای پر فراز و نشیب جسم و جانش را فرسوده كرده، فشارهایی كه برآیندشان به صورت تیك عصبی برایش به یادگار مانده است. زمان شروع بحرانها در محیط كار كه هر چندی یك بار غیرقابل اجتناب است. دعوت مستقیم به اعتصاب نمیكند، تنها كافی است به وضعیت یا دیر كرد حقوق اعتراض كند و یا بدی غذا را عنوان نماید. اعتصاب چندی بعد با قدرت شكل میگیرد. و آدم فروشها سرگردان و حیرت زده به جستجوی عامل آن میگردند. ولی مایوس میباید ناتوانی خود را گزارش دهند. تكنوكراتها میدانند كه او شخصیت مورد اعتماد این كارگران است، به خصوص جوشكاران كه نوع كارشان برای دریافت صورت وضعیت پیمانكاران بسیار با اهمیت و حیاتی است. لذا به او پناه میآورند : - آقای ... لطفا" با جوشكاران صحبت كن و برای مان مهلت بگیر... بسوی كارگران میرود، گردش جمع میشوند. شمرده و آرام، بچه تا فردا بعد از ناهار مهلت بدهید. هر لحظه وقفه كار هزینه ی سنگینی را به دوش پیمانكار میاندازد. و در برابر یك پارچه گی و اتحاد كارگران به خصوص زمانی كه آدم فروشان نتوانند فعال كارگری هدایت كننده اعتصاب را شناسایی كنند به شدت ضعیف و درمانده است. كارگران بدون جر و بحث بین خود قرار و مدارهایی دارند که به راحتی می توانند نظرات یکدیگر را تشخیص دهند اگر فعال کارگری و یا یکی از آنها تحت فشار کارفرما مطلبی را بپذیرد کارگران آن را از رفتار یکدیگر درک می کننند به اعتصاب ادامه می دهند.
این بار وضع بد غذا هم به خواستها اضافه میشود. چندی پیش طوماری با امضاء همه كارگران برای بهتر شدن وضع غذا به مسئولان شركت داده شده بود. البته با رهنمود این فعال كارگری. ولی كسی به آن توجهی نكرده بود. حالا این مسئله ی اعتراضی به اعتراضات قبلی افزوده شد. مسمومیت ٣٠٠ كارگر یكی از شركتهای پارس جنوبی كه منجر به مرگ یك نیروی كار جوان گردید (پیمانكار مربوطه با كمك ایادیش همه جا شایعهپراكنی میكند كه این جوان خودكشی كرده است) ساختار اعتصاب را محكمتر كرد.
امروز روز سوم اعتصاب هم به پایان رسید. اعتصاب فقط جوشكاران، كافی است تا كار به ركورد بكشد. سكوت در سایت، دنیایی غوغا در دفاتر مسئولان بپا كرده بود. فریادها، توهینها و در نهایت درماندگیهای پیمانكار، همهی كارمندان دفتری را به هول و هراس انداخته بود. در آن سوی دیوارها، كارگران در سایه اسكلت فلزیها، زیر تخته ریزیهای داربستها، در حالی كه مثل باران عرق میریختند و رنگ لباس كارشان از شدت خیسی دگرگونه شده بود چند تا، چند تا دور هم نشستهاند بدون توجه به گرما، گفتگو و با هم شوخی میكنند. فعال كارگری دور از همه ی اینها، در كانكس یك دوست چای مینوشد. اعتصاب با پیگیری و اتحاد جوشكاران تزلزل بقیه كارگران را جبران میكرد و با امتیازاتی كه پیمانكار میدهد به پایان میرسد. كارگاه دوباره فعال میشود. كار پر شتاب با سر و صدای سرسامآور ژنراتورها و سنگ جتهای بزرگ و كوچك و آژیرهای چندش آور گاه و بیگاه گروه هیدروتست تداوم یافت. این شیوه مبارزه برای گرفتن حقوق و خواستهای توافق شده همیشه نمیتواند موفق باشد كافی است آدم فروشهای پیمانكار فعال كارگری را شناسایی كنند. با یك اخراج همه چیز به پایان میرسد و لیست سیاه آخرین نسل دومیها را هم از میان میبرد. به سراغ " آن " میرویم .
سوپروایزر لوله كشی صنعتی است. در یك خانواده كاسب از شهرهایی كه بازار سنتی عشایر و روستائیان است بزرگ شده است. كاسبكارانی كه فریب دادن عشایر و روستائیان را عقل معاش و زیركی میدانند. با انقلاب و تحت تاثیر شرایط رادیكال آن زمان، به گروههای سیاسی گرایش نشان داد و با پایان این بهار كوتاه انقلاب، از خزان و سركوب و زمستانش بیبهره ماند. و به راه پدران رفت و شد صاحب یك فروشگاه كوچك. ولی درآمدش او را ارضاء نمیكرد. بدین جهت به كارهای پروژهای كه در خوزستان فراوان بود، پیوست. دوستان دوران انقلاب دستش را گرفتند و او شد یك سوپروایزر. سوپروایزری كه " عقل معاش و زیركی بازاریهای سنتی " را با تكنولوژی صنایع مدرن پیوند داد و شریك استثمار وحشیانه كارگران شد. با یكی از تكنسینهایی كه در كار دفتر فنی وارد و مسلط است، یك گروه كار دو نفره ایجاد كردند و بدین صورت دو اهرم كلیدی – اجرایی پروژه صنایع نفتی را در اختیار گرفتند. زمانی كه سندیكا و اتحادیههای كارگری وجود ندارد كارگرها گرد سوپروایزرها جمع میشوند و با آنها یك گروه كار را تشكیل میدهند. در این شرایط نقش فرد یا همان سوپروایزر كلیدی و عمده میشود. بستگی به شخصیت او، جهت گروه كار بدون توجه به نظر بقیه كارگران شكل میگیرد. با پیمانكاران قرارداد كار میبندند با بهترین شرایط برای دو نفر اصلی (سوپروایزر و مسئول دفتر فنی ) و برای كارگران همان عرف بازار كار و گاهی هم كمتر ( زمانی كه كار كم باشد ). جوشكاران و فیترها و همهی شغلهای كلیدی پروژه را سوپروایزر استخدام میكند و حقوقش را مشخص میكند. از سوی دیگر كار را با تلاش و دوندگی به جلو میبرد. یك فیتر (لوله كش صنعتی) با چند كمكی را مختص ربودن متریال از كارگاههای دیگر، سازمان میدهد و كار گروهش را بدین شكل به جلو میكشد. این شیرین كاریهایش را به عرض پیمانكار میرساند. پیمانكار سرخوش از این دزدیها و پیشرفت كار به این قیمت، تقاضاهای پاداش كلان برای این دو نفر را میپذیرد. ولی نمیداند برنامه این دو شریك چگونه او و كارگران را مات میكند. آقای سوپروایزر در استخدام افراد نهایت دقت را میكند كه كاملا" مطیع او باشند. كارگر مستقل و صاحب اندیشه را نمیپذیرد. ولی از افراد معتاد كه خودشان را كاملا" در اختیار او میگذراند به خوبی استفاده میكند. به هرحال كار را با سرعت مناسب و همگام با زمان بندی پروژه پیش میبرد تا رسیدن به یك مرحله ی حساس و كلیدی كه كارفرمای اصلی (دولت – شركت نفت) پیمانكار را برای پیشبرد بعضی سیاستهایش زیر فشار میگذارد. پیمانكار كه مساله ی هست و نیست كارش به چالش گرفته شده است،از این دو نفر كه تا به حال پاداشهای پنهان و میلیونی هم گرفته اند، انتظار همیاری بیشتری دارد. ولی با حیرت میبیند كه به یك باره همهی كارگاه دست به اعتصاب زده اند و بدون استثنا بخشهای كلیدی پروژه به كلی خوابیدهاند. پیمانكار كه نمیداند این دو نیروی كلیدی اجراییاش چه پیوندهایی با كارگران دارند، به شدت به وحشت میافتند و برای رهایی از این شرایط نامناسب حاضر به پرداخت هر امتیازی است. این دو شریك كه به دلیل موقعیت حساس كارشان در جلسات مهم پیمانكار شركت میكنند و از همهی جریانات پشت پردهی پیمانكار و كارفرما اطلاع دارند. خود را واسطهی حل و فصل اعتصاب در كارگاه نشان میدهند. و با چند گفتگوی فرمایشی با عوامل خودشان، پیمانكار را وادار به پرداخت رقم بسیار بالایی برای حل و فصل اعتصاب میكنند. بخش بزرگی از این دریافتی كه به نام پاداش برای كارگران است به كام این دو شریك میرود. برای هر كارگر هم مبلغ حقیری در نظر میگیرند به بعضی از كارگرها كه همان مبلغ ناچیز هم نمیرسد و تنها چند ساعت اضافه كاری برایشان در نظر گرفته میشود. اعتصاب ِبه فرمان، با فرمان بعدی، از میان میرود. پیمانكار شاد از حل مساله و كارگرها خوشحال از یكی دو روز بیكاری كه پولش را میگیرند و چندرغازی پاداش و دو شریك هم بیتفاوت پولهای به دست آمده را خرج خرید یك خانه ی دیگر در مركز استان میكنند. كارگرها پس از یكی دو بار اعتصاب فرمایشی به واقعیت پی میبرند ولی چون هیچ نهاد حمایتی ندارند، لذا باز هم دنبالهرو همان سوپروایزر میشوند. ولی از حالا به بعد او را ریشخند میكنند و به خوبی حركاتی آتی او را پیش بینی میكنند.
علاوه بر آن فعال كارگری "صادق و این فعال بازاری" ظاهراً كارگری، شاهد نوع دیگری از اعتصابات كارگری هستیم. ترفندهایی حیرتآور از پیمانكاران با تجربه. شركت ... مهندسی و ساختمان، یكی از بزرگترین شركتهای صنایع نفت و پتروشیمی است. این شركت كه از یكی از طایفههای معروف و عشایری ایران است. بخش مهمی از نیروهای كارش را از فامیلها و طایفه اش استخدام كرده است با حقوقهای مناسب تا او را هرگز ترك نكنند. این گروه كار گروه اعتصاب شكن است. در این شركت اكثر اعتصابات با شكست مواجه میشوند زیرا بخش مهمی از كار هرگز به اعتصاب نمیپیوندد از این رو پیمانكار فرصت دارد به سرعت همه اعتصابیها را حتی زمانی كه چند صد نفر هستند اخراج كند و نیروی جدید استخدام نماید. از این رو در این شركت ماهها حقوقها به تعویق میافتد ولی كارش همچنان تداوم دارد. ولی در همین شركت گاهی اعتصابهایی سنگین و غیرقابل انعطاف شكل میگیرد كه كارفرما را به شدت به چالش میگیرد. هدف از این اعتصابات ظاهرا" حركت صنفی كارگران است ولی در واقعیت دستان پیمانكار برای سر كیسه كردن كارفرما در كار است. در مقاطعی كه كارفرمای اصلی قصد بهرهبرداری از پیشرفت پروژه برای تبلیغات به نفع خود را دارد و پیمانكار را تحت فشار قرار میدهد تا شدت كار را بالا ببرد. پیمانكار با یكی دو حركت زیركانه كارگران را كه ماههاست حقوق نگرفتهاند، تحریك میكند، مانند بد شدن وضعیت غذا. از سوی دیگر به وسیله كارگرهای فامیلش در میان كارگران شایعهپراكنی میكند كه : كارفرما پول صورت وضعیتها را پرداخت نمیكند و ما هم نمیتوانیم به این زودیها به شما حقوق پرداخت كنیم. همان فامیلهای پیمانكار سردمدار اعتصاب میشوند. كارفرما كه از بالا زیر فشار سیاسی - اقتصادی قرار گرفته است با این اعتصاب غیر منتظره، به وحشت میافتد و از پیمانكار میخواهد به هر نحوی كه شده كارگاه را فعال كند و الا عواقب آن دامان همه را خواهد گرفت. پیمانكار به خوبی میداند كه عواقب این وضعیت، مدیریت كارفرما را به چالش میگیرد از این رو در حرف میپذیرد ولی در عمل از ایادیش میخواهد به اعتصاب ادامه دهند.
از سوی دیگر به كارفرما گزارش میدهد كه مشتی آشوب گر این كار را كرده اند و او از طریق افرادش در حال شناسایی آنهاست و ... اگر شما ... ریال بابت تسویه حساب با كارگرانی كه باید اخراج شوند به ما پرداخت كنید، من با اخراج این آشوبگران قول میدهم كار متوقف نشود و طی ٢ الی ٣ روز نیروی جدید استخدام كنم. كارفرما قبل از پایان كار مبلغ بسیار بالایی بیشتر از اصل مبلغ كل قرار داد را در اختیار پیمانكار قرار میدهد در حالی كه تنها ٣/٢ كار انجام شده است. و بعد با كمك حراست كارگران غیرفامیل را اخراج میكند و كارگران فامیلش از همان روز كار را ادامه میدهند و شركت شروع به استخدام نیروهای جدید میكند، كه بسیار فراوان است.
در دو مورد آخر كارگران قربانیان سیاستهای افرادی خودخواه و سود پرست هستند كه ریاكارانه روشهای عوامفریبانهشان را پوشش رادیكال دادهاند. واقعیت این است كه بدون وجود یك تشكیلات كارگری كه به وسیله خود كارگران بوجود آمده باشد و سرپرستی گردد، نمیتوان به هیچ فرد یا نهاد دیگری اعتماد نمود. ولی در میان نسل جدید كارگری چنین خرد جمعی مورد استقبال قرار نگرفته و وحشت از بگیر و ببندها هم مزید بر علت شده است. از سوی دیگر برخی فعالان سیاسی قدیمی، پس از این همه سال هنوز نسبت به همیاری با جنبش صنفی دیدی منفی دارند و همه چیز را در یك شكل جامد و بستهبندی خاص میبیند: " شوراهای انقلابی برای ایجاد ..." و آن فعالان سیاسی كه در پروژهها كار میكنند حاضر نیستند از حقوق صنفی شان دفاع كند و آن را نوعی واپس گرایی میدانند. و برخی دیگر تحت تاثیر شرایط امروز جهانی ١٨٠ درجه چرخیده اند و به یك لیبرال یا نئولیبرال تبدیل گردیده اند. نسل جدید كارگران محروم از تجربیات نسلهای قبل، راهی را نمیشناسند از این رو كورمال دنباله رو مشتی شعارهای عوام فریبانه میشوند .
یاور - ١٣٩٢/٣/٣
کانون مدافعان حقوق کارگر