فاصله میان فقیران و ثروتمندان در جامعه آلمان افزایش مییابد. قشرهای میانی در این کشور به تدریج کم و کمتر میشوند. جامعهشناسان و اقتصاددانان خواستار توقف این فرایند هستند و به عواقب خطرناک آن میپردازند.
تظاهرات خشونتآمیز در شهرهای آلمان افزایش یافتهاند. در مراسم اول ماه مه سال جاری جوانان نقاببسته در شهر هامبورگ دو روز تمام با بستن سنگر در خیابانهای شهر و پرتاب سنگ، شیشههای بسیاری از فروشگاهها و بانکهای این شهر را شکستند و به وسایل عمومی آسیب رساندند. سخنگویان پلیس و روانشناسان اجتماعی از گردشگران خشونتطلب و آمادگی جوانان آلمانی برای شورش و دست زدن به اقدامات خشونتآمیز سخن گفتند.
محققان جامعهشناس اما این اقدامات را هشداری دانستند به مقامات سیاسی این کشور؛ هشداری که حامل پیامی بود با این محتوا: اگر جامعه آلمان فاصله افزایشیافته میان فقرا و ثروتمندان را کاهش ندهد، شورش و دستیازی به خشونت ادامه خواهد داشت.
پژوهش انستیتوی آلمانی تحقیقات اقتصادی
انستیتوی آلمانی تحقیقات اقتصادی (DIW) اواسط ماه ژوئن سال ۲۰۱۰ بار دیگر بر بحثها در مورد قشرهای میانی در جامعه آلمان دامن زد. نتایج تحقیقی طولانی از طرف این انستیتو نشان داد که جامعه آلمان در دهه اول هزاره سوم با جابهجاییهایی در قشرهای اجتماعی خود روبرو شده و در این جابهجایی شمار اعضای طبقات پایینی و بالایی در جامعه افزایش یافته است. اگر در سال ۲۰۰۰ میلادی تنها ۱۸ درصد شهروندان آلمانی به قشرهای پایینی جامعه تعلق داشتند، در سال ۲۰۰۹ شمار این افراد به ۲۲ درصد افزایش یافت. در مقابل شمار قشرهای بالایی اجتماع آلمان در همین مدت از ۱۶ درصد به ۱۹ درصد رسید.
با دریافت سوپ مجانی شکم سیر میکند اعضای قشرهای متوسط در آلمان از کمکهای دولتی استفاده نمیکنند، کمکهای دولتی برای برنامههای هنری، ورزشی و تفریحی برای آنها در نظر گرفته نمیشود، کمکهای مالی دولتی برای خرید خانه چندین سال پیش قطع شد، کرایه ها به شدت افزایش می یابند، بیمههای درمانی افزایش یافتهاند و همه اینها در حالی است که حقوقها نسبت به مخارج موجود افزایش نمییابند.
یان گوبل، یکی از اعضای گروه تحقیق انستیتوی آلمانی تحقیقات اقتصادی (DIW) در این باره میگوید: «این شکاف اجتماعی، در درآمد افراد این دو گروه اجتماعی نیز دیده میشود. درآمد افراد قشرهای پایینی جامعه به تدریج کمتر و درآمد افراد قشرهای بالایی باز هم بیشتر شده است. این فرایند از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۹ بالارونده بوده و به تدریج افزایش یافته است.»
اعضای قشرهای میانی
انستیتوی آلمانی تحقیقات اقتصادی دو عدد را برای وابستگی شهروندان در این جایگاه اجتماعی قرار داده است. کسی که حقوق ماهانهاش میان ۷۰ تا ۱۵۰ درصد درآمد خالص ِ متوسط یک خانوار است، در این قشر جای میگیرد. این میزان در سال ۲۰۰۹ میلادی برای افراد مجرد ماهانه برابر ۱۱۰۰ تا ۲۳۰۰ یورو و برای خانوادهای شامل زن، شوهر و دو کودک درآمدی میان ۲۳۰۰ تا ۴۹۰۰ یورو در ماه تعیین شده است.
البته کسی که در آلمان در قشر متوسط جامعه جای میگیرد، مشکل گرسنگی ندارد و زندگی آرامی را میگذراند. او در بهترین حالت خانهای شخصی دارد، اتوموبیل دومی هم خریده و میتواند یکی دو بار در سال به همراه خانوادهاش به مرخصی برود.
عاملهای پراهمیت
از مهمترین عاملهایی که در فرایند جدایی قشرها اجتماعی و سقوط اعضای قشر متوسط به پایین جامعه آلمان سهیماند، جهانی شدن اقتصاد، پیشرفت در عرصه فناوری و شرایط مسلط بر بازار کار هستند.
با پیشرفت راههای ارتباطی و حملونقل کالاها، رقابتها در عرصه جهانی افزایش چشمگیری یافتهاند. برای مقابله با این افزایش رقابت جهانی، کارفرمایان آلمانی سعی میکنند تا کالاهای خود را با کیفیتی بالاتر و نرخ فروش پایین عرضه کنند. آنها به همین جهت برای کم هزینهتر کردن کالاهایشان بخشهایی از تولیدهای خود را به کشورهایی منتقل کردهاند که در آنها حقوق کارگران بسیار نازل است. و همین امر سبب شده است که بسیاری از کارگران آلمانی بیکار شوند.
پیشرفت در فناوری و اتوماسیون هم به بیکاری هر چه بیشتر کارگران آلمانی منجر شده است. در این راستا اصلاح نظام قانون کار در آلمان نیز از دوران صدر اعظمی گرهارد شرودر، فرایند کاهش اعضای قشرهای میانی جامعه و سقوط آنها را به قشرهای پایینی شدت بخشیده است.
سرعت بالای جدایی قشرها در اروپا
اما آنچه انستیتوی آلمانی تحقیقات اقتصادی بیان نمیکند، این نکته است که فرایند جدایی قشرهای اجتماعی در بسیاری از کشورهای اروپا دیده میشود و این فرایند در این کشورها شدتی به مراتب بیشتر از آلمان دارد. تحقیقات نشانگر آن هستند که تا سال ۲۰۰۵ فرایند سقوط اعضای قشرهای میانی در آلمان به گروههای فقیر پایینی به نسبت دیگر کشورهای اروپایی کمتر از حد متوسط بوده است. اما آنچه در مورد جامعه آلمان نگرانکننده است، به نظر رودولف هیکِل، اقتصاددان دانشگاه برمن آلمان، سرعت این فرایند در آلمان است. موسسه بزرگ و معتبر "مککینزی" حتا اعلام کرده است که تا سال ۲۰۲۰ میلادی امکان انتقال ۲۰ میلیون آلمانی از قشرهای متوسط به پائین جامعه وجود دارد.
برخوردها با این فرایند
یک سال است که بیکار شده و با گیتارنوازی در حاشیه خیابان روزگار میگذراندآمارهای منتشرشده ترس از بیکاری را در دل بسیاری از کارمندان آلمانی افزایش داده است. همین عامل سبب شده که بسیاری با تخصصهای بالا به خاطر از دست ندادن شغل خود حاضر به انجام کارهایی باشند که به هیچ وجه در حد تخصصشان نیست. آنها زمانی بیشتر از حد لازم تعیینشده را برای کارفرماها کار میکنند و از اضافه حقوقشان نیز میگذرند.
کارفرمایان برای استفاده بیشتر از کارمندان شیوه استخدام دائم را به تدریج میکاهند و با استخدام موقت این ترس را در دل کارمندان میپرورند که احتمال پایان یافتن دوران کاریشان همواره وجود دارد. برمبنای آمار اداره کاریابی آلمان، شمار قراردادهای کاری با استخدام موقت در سال ۲۰۰۸ میلادی ۷ / ۲ میلیون نفر بودهاند. این مقدار ۴۴ درصد بیشتر از آمار منتشر شده در همین مورد در ده سال قبل از این آمار است.
واکنشها
رودولف هیکِل، اقتصاددان دانشگاه برمن آلمان، بر این نظر است که بسیاری از کسانی که با از دست دادن جایگاه خود به قشرهای پایینی غلتیدهاند، به دنبال مقصر میگردند و گناه را به گردن گروههایی میاندازند که نمیتوانند از خود دفاع کنند. بیسبب نیست که خارجیستیزی اکنون یکی از مشکلات عمده قشرهای پایینی جامعه آلمان شده است.
هیکِل میگوید: «پس از جنگ جهانی دوم فرایند دمکراتیزه شدن جامعه همراه بود با بهتر شدن وضعیت شهروندان. اکنون همین شهروندان شرایط به دست آورده خود را به تدریج از دست میدهند و فعالیتهای غیردمکراتیک افزایش یافته است. ترس از بیکاری و سقوط به قشرهای پایینی به پرخاش علیه سیستم سیاسی و اقتصادی موجود نیز منجر شده است».
بسیاری از مادر و پدرهای وابسته به قشرهای متوسط اجتماعی فقط نگران شرایط خود نیستند، آنها نگران آناند که با ادامه این شرایط آینده کودکانشان به خطر میافتد. شرایط رقابتی شدیدی که بر مدارس و دانشگاههای آلمان حکمفرما شده، بخت کودکان قشرهای متوسط را به شدت به خطر انداختهاند. آنها میپندارند که آیندهای موفق برای کودکانشان دستنایافتنی است و امکان سقوط آنها به قشرهای پایینتر اجتماع وجود دارد.
تحقیقات چندین دانشمند دانشگاه گوتینگن آلمان قبل و بعد از انتخابات مجلس ایالتی در ایالت غربی نوردراین وستفالن آلمان نشانگر آن است که اعضای قشرهای متوسط در آلمان دیگر اطمینانی به سیاست و سیاستمداران این کشور ندارند. علاقه قشرهای متوسط این کشور از سیاست و احزاب سیاسی به شدت کاهش یافته است.
خطر سقوط در شرق آلمان
پرفسور گرت واگنر، استاد دانشگاه آزاد برلین که به همراه همکارش یورگن شوپ رهبری تحقیقاتی را در همین مورد به عهده داشت، پس از پایان تحقیقات اعلام کرد که از دستدادن موقعیت شغلی، نداشتن آیندهای ارضاءکننده و احساس تعلق به قشرهای پایینی جامعه بیشتر در بخش شرقی آلمان دیده میشود تا در غرب این کشور. اگر در غرب آلمان تنها یک دهم شهروندان خود را از قشرهای پایینی جامعه میدانند، این میزان در بخش شرقی این کشور یک پنجم مردم را دربرمیگیرد. پرفسور گرت واگنر در این مورد میگوید، این ارقام نشانگر آن است که آلمانیها و بخصوص شهروندان شرق این کشور نگران سقوط به قشرهای پایینی اجتماع و درگیری با فقر هستند.
عباس کوشک جلالی
تحریریه: بابک بهمنش
سایت رادیو آلمان - دویچه وله - ١۵-٠٧-٢٠١٠