بیست هزار کارگر با امضای نامه های اعتراضی در دو نوبت، ٢٧ خرداد و ١ مهر ١٣٩١، به وزیر "تعاون، کار و رفاه" به سطح نازل حداقل دستمزدها در ایران اعتراض کرده اند. کارگران در این نامه ها با برجسته کردن گرانی سرسام آور و فقر فزاینده در جامعه بر نبود امنیت شغلی و اخراج سازی ها، قراردادهای موقت و سفید امضاء و حذف پاداش و بهره وری تاکید کرده اند. تا همینجا این حرکت اعتراضی انعکاس گسترده ای در جامعه داشته و با استقبال وسیع جامعه کارگری روبرو شده و جمع آوری امضاءها که با هماهنگی تعدادی از فعالین کارگری مستقل انجام می گیرد ادامه دارد.
واکنش رسانه ها و جناح های مختلف حکومتی به این اعتراض کارگری که بازتابی از دعواهای جناحی است متفاوت بوده است. خبرگزاری ایلنا، با گرایش به خانه کارگر، اولین رسانه ای بود که به این اعتراض پوشش رسانه ای داده و علاوه بر مصاحبه با یکی از هماهنگ کنندگان جمع آوری امضاءها نظرات حمایتی خانه کارگری ها، از جمله علیرضا محجوب دبیر خانه کارگر و مهرزاد مویدی رییس کانون هماهنگی شورای اسلامی کار استان فارس را، که خبر از اجرای طرح مشابهی در استان فارس داده است، منعکس کرد. بلافاصله خبرگزاری ایسنا، موضع مخالف "کانون عالی انجمن های صنفی کارگران کشور"، طرفدار دولت، را در رابطه با جمع آوری امضاء ها از زبان سخنگوی آن، هادی ابوی، ابراز کرد. آقای ابوی با انتقاد به نحوه جمع آوری امضاء ها تاکید کرده است که هر گونه پیگیری مطالبات کارگری باید تنها از طریق تشکل های رسمی به پیش رود. در ادامه روز جمعه ٧ مهر، خبرگزاری ایلنا، علی بیگی رییس کانون عالی شوراهای اسلامی کار (تاکنون وابسته به خانه کارگر) اعلام کرد که "باید پذیرفت که بیشتر از این امکان افزایش دستمزد نیست ... و اگر قرار است مکاتباتی صورت بگیرد ... باید از طریق نمایندگان خود اقدام کنند نه اینکه طومار بنویسند و دنباله روی برخی اهداف و دیدگاههای خاص باشند ... معتقدیم که جامعه شریف کارگری مطالبات خود را تنها از طریق تشکلهای صنفی به نحو شایسته و قانونی دنبال کند و تحت تاثیر اغراض سیاسی و متفاوت که درصدد تشویش اذهان عمومی و ملتهب کردن جو جامعه هستند قرار نگیرد و با هوشیاری اجازه سوء استفاده را ندهد".
پرسش اصلی این است که چرا "بیست هزار امضاء" و یک اعتراض مستقل کارگری در سطح نامه نگاری مجرای بروز چنین واکنش هایی شده است. واقعیت این است که بیان سطح فقر و فلاکت در جامعه ایران و سطح معیشت فلاکت بار جامعه کارگری دیگر از عهده آمار، ارقام دستمزد و تورم، تعداد کارگران اخراجی و یا تحت پوشش قرارداد موقت و غیرو میسر نیست. عمق و گستردگی فقر و فلاکت در جامعه ایران حکم بمب شورش گرسنگان را دارد که هر بخش از حاکمیت برای خنثی کردن آن دستورالعمل های متفاوتی دارد.
طرفداران دولت احمدی نژاد فکر می کنند که با اجرای طرح هدفمندی یارانه ها و دادن یارانه نقدی اندک به اقشار کم درآمد این بمب را خنثی کرده اند. از نظر این ها صدای تیک تیک بمب شورش گرسنگان جعلی است. اینان خود متشکرانه و با بی خبری مطلق از جامعه کارگری، بویژه بخش شهری آن، اعلام می کنند که "هر گونه پیگیری مطالبات کارگری باید تنها از طریق تشکلهای رسمی به پیش رود". واقعیت این است که دادن یارانه نقدی اندک حکم داروی مسکن برای بخشی از مردم حاشیه نشین، روستایی نشینان مسن و بدون درآمد و غیرو را داشته است. اما برای کارگران شهری و با توجه به افزایش سرسام آور اجاره بها و قیمت کالاهای مصرفی جامعه کارگری هدفمند کردن یارانه ها نه تنها کمکی به بهبود شرایط زندگی کارگران نکرده است بلکه حمله ای وحشیانه به سطح زندگی خانواده های کارگری بوده است. هدف "مزدور پروری" در میان کارگران شهری که بخشی از اهداف هدفمند کردن یارانه ها بوده است با شکست روبرو شده است. طرفداران احمدی نژاد و کانون عالی انجمن های صنفی سرمست از رجز خوانی برای "دشمنان خارجی" از فهم واکنش "دشمنان داخلی" عاجزند. به همین دلیل لاقیدانه تیک تیک شورش گرسنگان را نمی شنوند.
در مقایسه با این طیف خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار به عنوان تشکل های دولتی کارگری که عمر طولانی تری داشته اند و طی چند دهه چشم و گوش و ابزار سرکوب جمهوری اسلامی در جامعه کارگری بوده اند صدای تیک تیک بمب شورش گرسنگان را بخوبی می شنوند. واکنش حمایتی علیرضا محجوب دبیر خانه کارگر و خبر دادن رییس شوراهای اسلامی کار استان فارس از انجام طرح مشابه در این استان (جمع آوری امضاء) واکنشی برای نزدیک شدن به بمب و خنثی کردن آن به روش شیره مالی بر سر کارگران و سردواندن آنان است. روش خانه کارگر طی چند دهه علاوه بر سرکوب این بوده است که خود را شریک درد کارگران نشان دهد، سوار بر اعتراضات آنان شود، این اعتراضات را به بیراهه بکشاند و در صورت عدم موفقیت آنها را سرکوب کرده و زبان رهبران کارگری را ببرد و فعالین کارگری را شناسایی و آنان را به مقامات قضایی و انتظامی معرفی و تحویل دهد. اختلاف میان علیرضا محجوب دبیر خانه کارگر و و علی بیگی رییس کانون عالی شوراهای اسلامی کار که برای اولین بار در این سطح بروز میکند نشانه اختلاف بر سر کارایی دستور العمل های مختلف در برخورد با اعتراضات کارگری است. علیرضا محجوب دستورالعمل دو مرحله ای حمایت و سر کار گذاشتن و علی بیگی دستور العمل آنی نه گفتن صریح، برچسب زنی و شناسایی "عوامل بمب گذاری" را بکار می بندد.
اما واقعیت این است که بمب گذار اصلی شورش گرسنگان نه بیست هزار کارگر جان به لب رسیده بلکه سرمایه داران و رژیم جمهوری اسلامی ایران هستند. بمب گذار اصلی کسی است که این سطح برده وار فقر و فلاکت را به کارگران ایران تحمیل کرده است. این بمب از طرف جمهوری اسلامی و شورای عالی کار و مشارکت کانون عالی انجن های صنفی کارگری و کانون عالی شوراهای اسلامی کار و با همکاری مستقیم ابوی ها، محجوب ها و علی بیگی ها و با تصویب توهین آمیز حداقل دستمزدها که امروز کمتر از ١۵٠ دلار در ماه است کار گذاشته شده است. روی دیگر واقعیت این است که این بمب بدون تغییرات رادیکال و قابل ملاحظه در سطح زندگی کارگران ایران خنثی شدنی نیست. حمایت حسابگرانه امروز بخشی از خانه کارگری ها از "بیست هزار امضاء" کارایی در خنثی کردن این بمب ندارد. این بخش از خانه کارگری ها که با هدف جمع آوری آراء برای جناح رفسنجانی تلاش می کند دارد با آتش سوزانی بازی میکند که دست آخر دست خودش را خواهد سوزاند. سرمایه گذاری برای جلب حمایت کارگران از مخالفین حکومتی احمدی نژاد به میزان سرمایه گذاری احمدی نژاد با طرح هدفمندی یارانه ها برای جلب حمایت کارگران از ریاست جمهوری مشایی توهم آمیز است.
هماهنگی جمع آوری بیست هزار امضاء توسط فعالین مستقل کارگری و مستقل از تشکلهای دولتی انجام گرفته است. هیچ ابهام آفرینی و زدن انگ "اهداف خاص سیاسی" نباید به استقلال این حرکت لطمه زند. کارگرانی که این نامه ها را امضاء کرده اند باید با مسئولیت در مقابل هر گونه ارعاب و فشار به هماهنگ کنندگان جمع آوری امضاء ها بایستند. در این شرایط همیاری و کمک کلیه فعالین و نهاد ها و تشکلهای مستقل کارگری مستقل از اختلافات و تفاوت ها و ملاحظات برای گسترش و هر چه توده ای تر شدن این حرکت ضرورتی حیاتی است. این اعتراض شایسته بیشترین حمایت است.