در یک ماه گذشته تظاهرات و نشست مردمی علیه اجلاس G8 و G20 در صدر اخبار بسیاری از رسانههای جهانی قرار گرفت. اجلاسی با حواشی بسیار. بی سابقه ترین و بالاترین هزینهها در طول تاریخ این نشست ها در سی سال گذشته(١٩٧٦ تا به امروز) برای حفظ امنیت این اجلاس صرف شد: مبلغ یک بیلیون و دویست میلیون دلار، برابر یا حتا بیشتر از بودجه برخی کشورهای جهان سوم...
تحلیلها ومقالات بسیاری از رویدادهای رخ داده در فاصله ی ١٨ تا ٢٨ جون درتورنتو منتشر شده است. چیزی که در آنها کمتر به چشم میخورد چگونگی شکلگیری و سازماندهی این برنامه است. به راستی چگونه برنامه ای با این وسعت و تنوع اجرا می شود؟این مساله ای است که در این گزارش به آن خواهیم پرداخت.
با کمی کنکاش مشخص شد که این برنامه حاصل ١۴ ماه تلاش بیوقفه بوده است.
در سال ٢٠٠٨ بیش از ٢٠ تشکل ملی در اتاوا جلسات اولیهای را برای G8 و G20 برگزار کردند. آنها هدف خود را رسیدن به یک توافق نظری یا نوشتن یک منشور قرار دادند تا در مقابل منشور دولت ها، خواستهای مردمی نیز مطرح شود . این نشست ها منجر به تشکیل یک کمیتهی محلی برای کارهای اجرایی برگزاری نشست مردمی در تورنتو شد.
در تاریخ ٢٦ می ٢٠٠٩ به فراخوان چند نهاد درتورنتو نشست یک روزه ای برگزار شد. در این نشست به بررسی تجارب گذشته و نحوه سازماندهی تظاهرات و نشتهای قبلی پرداخته شد. نقاط قوت و ضعف آن برنامهها بررسی شد. در روز آخر کمیتهای از هفت نهاد برگزیده شد تا بتوانند کارها را شروع کند. این نهادها عبارت بودند از: شورای کاناداییها، کنگره کارگران کانادا، آکسفام، شبکه متشکل کنندهی گروههای اجتماعی تورنتو (تی سی ام ان)، شورای همکاری بین الملل توسعه انتاریو، شورای کلیساها و فعالان محیط زیست.
قرار بر این شد هر ماه یک نشست عمومی برگزار شود. یک اساسنامه موقت نوشته و به رأی گذاشته شد. بر اساس این اساسنامه که شامل توافق عمومی و مالی بود کارها ادامه یافت. بحث اصلی این بود که نشست مردمی کی برگزار شود؟ آیا همزمان با خود نشست سران باشد یا یک هفته زودتر.
بالاخره تصمیم گرفته شد که نشست های مردمی یک هفته قبل از اجلاس برگزار شود. به سه دلیل:
١- در دوره ی خود اجلاس رسانههای گروهی تمام هم خودرا پوشش دادن خود اجلاس قرار می دادند.
٢- در خود دوره ی اجلاس امکان گرفتن جا، هتل، سالن مناسب وجود نداشت.
٣- بیش از یک هفته فرصت بود تا این تشکلها نقطه نظرات خود را در زمینههای مختلف و دلایل مخالفت خود را با مسایل جاری عنوان کنند و فرصت داشته باشند تا راه حلهای خود را برای مسایل و مشکلات موجود بیان کنند. مهمترین نکته این بود که نباید فراموش میشد که این نهادها به عنوان "میزبانان ِمخالف" چگونه عمل خواهند کرد.
یکی دیگر از کارهای اولیه جمع آوری کمکهای مالی برای انجام کارهای تدارکاتی بود که زمان بسیاری را به خود اختصاص داد. کل پولی که برای برگزاری این برنامهها جمع آوری و هزینه شد مبلغی حدود ٣٠ هزار دلار بود. این پول یا در جلسات جمعآوری شد یا مهمانی هایی که در حمایت از این برنامه گذاشته شد ویا کمک نهادهای شرکت کننده از کلیساها گرفته تا اتحادیههای کارگری، دانشجویان ، فعالان محیط زیست و... استخدام افرادی که بتوانند تمام وقت در این زمینه کار کنند بسیار ضروری بود با همین بودجه این کار انجام شد.
در چند ماه اول بیشتر وقت هیات مدیره روی یکی از بندهای اساسنامه متمرکز شد. و آن هم احترام گذاشتن به تاکتیکهای متفاوت بود. در سالهای گذشته بسیاری از نیروها تمام هم خود را بر این گذاشته بودند که آیا عمل مستقیم و درگیری با پلیس و تخریب اموال دولتی و کمپانی ها و اشخاص درست است یا نه و آثار منفی این حرکات را بررسی کردند. توافق عمومی بر این موضوع بود که بسیاری از این حرکات تخریبی با تحریک پلیس انجام می شود و چه بسا عوامل پلیس برای توجیه خشونت خود به اینگونه مسایل دامن می زنند و اکثریت نهادها بر این نظر بودند که در تمام این نشستها رسانههای گروهی خبرهای این نشستها را از این زاویه منعکس میکنند که شیشهی چند مغازه شکسته شده است، بدون اینکه خواستههای اصلی دهها هزار نفر دیگر را برجسته کنند.
بالاخره بعد از چند ماه اساسنامه اولیه به رأی گذاشته شد که در آن ذکر شد که تمام شیوههای اعتراضی مسالمت آمیز را تشویق و از هر نوع درگیری دوری شود. اما تاکتیکهای متفاوت در این چارچوب به رسمیت شناخته شود. این تاکتیکهای متفاوت تا روز ٢٨ ژوئن باعث مناقشات زیادی شد.
این اساسنامه شامل بندهای زیر بود:
١- این نشستها باید به گونهای برگزار شود که به دموکراتیزه کردن همکاری وسیع نهادهای مدنی کمک کند.
٢- این نشستها شرایطی را فراهم کند تا با دادن آگاهیهای لازم ، برای نهادهای گوناگون روشن شود که چگونه میتوان یک طرح مدنی مشترک علیه جهانی سازی بوجود آورد که مورد توافق عمومی تمام این نهادها باشد.
٣- همه ی گروههای شرکت کننده به اخلاق دموکراتیک * پایبند باشند و با جدیت در نشستها شرکت کنند.
۴- انتخاب موضوعات نشست و تقدم و تأخر آن بر اساس نیازهای واقعی نهادهایی باشد که در گیر مساله هستند؛ با هدف دستیابی و رسیدن به یک نتیجه ی مشترک در یک کار جمعی.
۵- تلاش همه ی گروهها رشد همبستگی در راستای فعالیتهای غیرخشونت آمیز باشد.
۶- مسولیت کار هر گروه بر عهدهی خودش باشد و گروههای شرکت کننده باید به تاکتیکهای متفاوت هر گروه احترام بگذارند.
* برای روشنتر شدن بندهای این اساسنامه ضروری بود که همهی نهادها به تعریف مشترکی از اخلاق دموکراتیک برسند. دموکراتیک در ذیل این مواد اینگونه توضیح داده شد:
ازدیدگاه ما دموکراتیک به معنی مشارکت همه جانبه ی تمام نهادها برای به رسمیت شناختن صداهای متفاوت است ومهمتر از آن بوجود آوردن فضایی است که در آن تفاوتهای ضروری برای به دست آوردن نقطهی مشترک در نظر گرفته میشود، آن هم در یک پروسه ی عادلانه، برابر و با در نظرگرفتن جدیت نهادها در پیشبرد امر مشترک.
این پروسۀ دموکراتیک میتواند شرایط عادلانه ای را برای مشارکت گروههایی فراهم کند که با روشنگری و آگاه سازی میخواهند در مقابل قدرت سرمایه داری بایستند.
در پروسه ی کار جای خالی تشکلهای ضدجنگ، جوانان، ملیتهای متفاوت، زنان، و.... حس شد و شورای برگزاری نشستهای مردمی تلاش کرد تا همکاری تشکلهایی را جلب کند که در زمینههای بالا کار میکنند . برای همه مهم بود که چه نشستهای مردمی ضروری است و این نشست ها چگونه وبا چه امکاناتی برگزار شود. بخصوص که تجربه کبک سیتی و کاناناسکای آلبرتا در سال ٢٠٠٢ وجود داشت.
در ابتدا قرار بود نشست سران در تورنتو در شهرهانسویل در فاصله ی 3 ساعتی تورنتو برگزار شود . شورا می خواست بداند برای دور بودن از مرکز شهر باید چه تدابیری بیاندیشد و همچنین دریابد که چگونه عمل کند که مانع تفرقه و جدایی میان گروههایی با گرایشات متفاوت و تاکتیکهای متفاوت شود، چرا که در این برنامه ها قرار بود گروههایی کاملاً متفاوت شرکت کنند از کسانی که کاملاً موافق حرکت مستقیم ودرگیری بودند تا کسانی که میخواستند این برنامه را به جشن وکارناوال تبدیل کنند.
درالبرتا فاصله ی مقر اصلی اجلاس ازمرکز شهر بسیار دور بود . در برنامههای کبک سیتی غالب جریانات شرکت کننده چپ، آنارشیستها و جوانان بودند. اما در طی ده سالی که از برنامه ی کبک سیتی میگذشت به نظر میآمد که میزان علاقهمندی جوانان ودانشجویان به این گونه حرکات کمترشده است. حتا میتوان گفت که جریانات چپ نیز کمرنگ شده بودند. این مساله کار و تلاش بسیاری را میطلبید تا نهادهای عضو شورای برگزاری بتوانند این گروهها را جلب و سازماندهی کنند.
قرارداد نفتا در آن زمان سبب شده بود که جریانات کارگری هم در این برنامه شرکت فعالانه داشته باشند اما جدا از جریانات دیگر عمل کردند. در آن زمان فقط اتحادیههای کارگری ٩٠ اتوبوس و دو قطار را کرایه کرده بودند تا کارگران را به محل برگزاری مراسم برسانند و این به جز کسانی بود که با هواپیما و با هزینه ی شخصی خود به کبک رفته بودند. اما این استقبال و همراهی برای نشست تورنتو پیشبینی نمیشد. به چند دلیل:
١- مساله نشست سران G8 و G20 مساله زندگی کاناداییها نبود.
٢- نقش نیروهای مترقی وچپ در این سالهها کمرنک شده بود
٣- و مهمتر از همه، در چندسال گذشته رسانهها در منفی نشان دادن این نوع اعتراضات از زمان سیاتل به این طرف نقش مهمی داشتند. رسانه ها این کارها را تنها به عنوان اقدام تعدادی جوانان معترض،خرابکار و وحشی تبلیغ کرده و میکنند.
این مسایل کار شورای برگزاری را برای جلب و جذب نیرو دشوار میکرد و به تلاش شبانه روزی و بی وقفه ای نیاز داشت.
تقسیم کاری بین اعضای شورا انجام شد. قرار شد هر یک از اعضا در گروهها، کنفرانسها ، نشستها و برنامههای ملیتهای مختلف شرکت کنند و آنان را برای شرکت و حضورفعال در اعتراض به نشست سران تشویق کنند.
تبلور این اقدامات در کل برنامهها و تظاهرات روز شنبه قابل مشاهده بود. ملیتهای دیگر در تظاهرات نقش برجستهای داشتند. هر ملیتی که زیر فشار دیکتاتوری بودند با پرچم خود و خواستهای مردمشان شرکت کردند.
از مخالفان دولت کلمبیا گرفته تا اتیوپی، سومالی ، بومیان کانادا و.. به چشم می خوردند.
نهادهای اتاوا بر سه محور اصلی توافق کردند: محیط زیست، فقرزدایی و اقتصاد. نهادهای اتاوا دو گروه بودند: گروهی از سازمانها وتشکل های مدنی (آن جی او هایی مانند آکسفام، سازمان فقرزدایی و...) که معتقد بودند باید با دولت ها سر یک میز نشست و مذاکره کرد وگروهی که شیوه نشست های G8 و G20 دولت را به رسمیت نمیشناسند و معتقدند که نمایندگان ملتها باید دور هم نشسته و تصمیم بگیرند.
اما نهادهای تورنتو بیشتر یه این موضوع پرداختند که ما چگونه میتوانیم نشست مردمی را برگزار کنیم که مخاطب بیشتری داشته باشیم و بگوییم امنیت جهانی در پشت درهای بسته تأمین نمی شود. آموزش ، تبلیغ و ترویج شیوههای زندگی انسانی را محورکار خود قرار دادند. اگر آن طرف قضیه ٨ یا ٢٠ کشور صنعتی در حال تصمیم گیری برای اقتصاد سرمایه داری و تأمین سود شرکت ها هستند و آن را با کاهش خدمات و امکانات اکثریت بزرگی از مردم تأمین میکنند ، این طرف هم مردمی هستند که عزم خود را جزم کردهاند که تغییری در شرایط بوجود آورند، یعنی ۶ میلیارد جمعیت جهانی که از تصمیم گیری محروم هستند.
هر چه زمان اجلاس نزدیکتر میشد تعداد گروههایی که به این شورا می پیوست بیشتر می شد. تنها گروه چپی که در جلسات این شورا با هویت مستقل خود شرکت میکرد حزب کمونیست کانادا بود .
تمام گروهها بجز شرکت در جلسات شورای برگزاری، جلسات خاصی را برای برنامهریزی نشستها و سخنرانیها و تظاهراتهای خودشان را نیز داشتند.
یکی از مسایلی که در گزارش ها آمده است گرفتن مجوز از پلیس و سایر نهادها بود. طبق قانون کانادا برای برنامههای نشست مردمی و برنامههایی که در فضاهای سربسته وسالنها برگزار میشود نیازی به دریافت مجوز پلیس نیست ولی در مراسمی که درخیابان ها برگزار می شود حتما باید پلیس در جریان باشد تا اقدامات لازم را برای کار انجام دهد. مسایل دیگری هم در رابطه با چنین تظاهرات بزرگی مطرح میشود مثلاً کوینز پارک(فضای سبز مقابل پارلمان که تظاهرات اصلی از آنجا شروع شد) یک محل خصوصی به شمار میرود و متعلق به پارلمان کاناداست و باید از خود پارلمان اجازه گرفته میشد. قاعده این است که وقتی تظاهرات بزرگی قرار است برپا شود، نهاد مربوطه از پلیس اجازه میگیرد وشرکت بیمهی آن نهاد آن برنامه را بیمه میکند و در صورتی که خسارت و زیانی متوجه کسی یا نهادی شود و در پی آن شکایتی در دادگاه مطرح شود، این خسارت از طریق این بیمه جبران شود.
در تماسی که در این رابطه با پلیس گرفته میشود باید مسیر راهپیمایی مشخص شود. انتخاب مسیر هم مشکلات خاص خودش را دارد. به عنوان مثال انتهای مسیر برای تظاهرات روز شنبه در منطقهی دیگری انتخاب شده بود(یکی از مناطق جنوب شهر) ولی مردم آن محل شکایت کرده و مخالفت خود را اعلام کردند و اتحادیه های کارگری مجبور شدند محل اختتامیه را عوض کنند.
تظاهرات روزشنبه چون همزمان با اجلاس سران در شهر تورنتو در ساختمان سی آن ای بود، به مهمترین و بزرگترین راهپیمایی تبدیل شد. تظاهرات روز شنبه به دعوت اتحادیههای کارگری وچند نهاد ملی دیگر(اکسفام، شورای کانادایی و صلح سبزو فدراسیون دانشجویان کانادا ) صورت گرفته بود و اتحادیه های کارگری تمام هزینه و اقدامها اجرایی را برعهده داشتند . از جمله گرفتن مجوز برای راهپیمایی، انتخاب مسیر و...
یکی دیگر از مسایل مهم سیستم امنیتی پلیس بود که تمام یک بیلیون و دویست میلیون دلار صرف این سیستم بسیار پیچیده شد. این سیستم از سه لایه تشکیل شده بود: منطقه سبز، منطقه زرد، منطقه قرمز. برای هر کدام از این مناطق باید اجازه ی خاص می گرفتی. پلیس گذشته و سابقهی تمام ساکنین این مناطق را چک کرده بود به آنها کارت های ورود و خروج خاص داده بودو حتا بزرگترین بازی بیسبال را در روز شنبه کنسل کرده بودند. ایستگاههای مترو در آن مناطق بسته بودند ( سه روز جمعه، شنبه ویک شنبه) به بسیاری از شرکتها وسازمانهایی که دفاترشان در مرکز شهر بود فشار آورده بودند که کارمندانشان باید مرخصی بگیرند و سر کار نیایند. این مساله با اعتراض برخی از آنان روبرو شد. آنها میگفتند که اگر میخواهید ما را تعطیل کنید چرا از مرخصیهای ما مایه می گذارید.
تمام منطقه تحت پوشش دوربین های فیلمبرداری بود و پلیس اعلام کرده بود که از این فیلمها استفادهای نخواهد کرد اما در دستگیریهای روز بعد از آنها استفاده شده بود.
یکی از دیگر چیزهایی که در این پروسه برجسته بود این بود که پلیس امنیت مانند دوران کبک سیتی قبل از برنامه، زیاد شورا را تحت فشار قرار نداد. دو بار تقاضا کرد که در جلسات شورا شرکت کند وبگوید که چه اقداماتی می خواهد انجام دهد. این مساله با مخالفت شورا روبرو شد و پس از آن نیز دیگر به سراغ شرکت کنندگان نیامدند اما درتمام جلسات اعضای شرکت کننده در شورا مثلا شبکه متشکل کننده ی گروههای اجتماعی تورنتو (تی سی ام ان) پلیس در بیرون محل جلسه حضور مشخصی داشت.
یکی از اقداماتی که قبل از برگزاری نشستها و تظاهرات ها انجام شد شکایتی بود که نهاد آزادی اجتماعی کاناداییها وکنگرهی کار کانادا از پلیس کانادا در دادگاه انتاریو طرح کردند که طی آن استفاده از دستگاه های تولید صدا را مصداق اسلحه به شمار آورده و خواستار ممنوعیت استفاده از آن علیه تظاهرکنندگان و مخالفان G8 و G20 شدند. این دستگاهها در ناوگانهای جنگی استفاده می شود تا به سایر کشتیها علامت داده شود.این شکایت از دو هفتهی قبل از نشستها در دادگاه طرح شد و به دلیل اهمیت موضوع و زمان اجلاس بسیار سریع به آن رسیدگی شد.
در طی یک جلسهی طولانی که از سه شنبه صبح تا ۵ بعد از ظهر به طول انجامید، ابتدا وکلای این دونهاد دلایل خود را طرح کردند که استفاده از این دستگاهها برای شنوایی بسیارمضر است و احتمال ناشنوایی برای کسانی وجود دارد که در معرض آن قرار خواهد گرفت. جمعه صبح که قرار بود دادگاه حکم خود را اعلام کند شهر نیمه تعطیل بود.
به دلیل تبلیغات زیاد علیه تظاهرکنندگان پلیس با ایجاد رعب و وحشت توانسته روز جمعه را به یک روز نیمه تعطیل تبدیل کند. مردم درخیابان های مرکزی شهر کمتر تردد می کردند. از طریق همین تبلیغات بود که مردم متوجه شدند که پلیس قصد دارد از این دستگاه ها استفاده کند. در حقیقت تبلیغات برای ایجاد رعب و وحشت به ضد خودش تبدیل شد و این شکایت در دادگاه علیه پلیس طرح گردید. در مقابل دادگاه تعداد زیادی خبرنگار به انتظار نشستهبودند تا نتیجه را گزارش کنند.
در ابتدای جلسه رئیس دادگاه اعلام کرد علیرغم اینکه پلیس حق دارد با شورش های خیابانی مقابله کند اما اگر کسی دراثر استفاده از این بمبها آسیب ببیند پلیس مقصر شناخته خواهد شد. بعد از دادن وقت برای مذاکره برای به توافق رسیدن وکلا؛ دادگاه دوباره تشکیل شد و در نهایت حکم دادگاه این بود که پلیس اجازه استفاده از این ابزار را برای سرکوب ندارد.
سرانجام شورای برگزاری برنامههایی را از ١٨ تا ٢٨ جون تدارک دید. از جمله فستیوال فیلمی در مورد جهانی سازی. برای هر شب یک فیلم در نظرگرفته شده بود. این برنامه علیرغم اینکه سالن های مناسبی برای آن تدارک دیده شده بود اما نسبت به سایر برنامهها موفق نبود و استقبال خوبی از آن به عمل نیامد.
برنامه نشستهای مردمی ١٨ تا ٢٨ جون
١٨ جون:
روز جمعه جشن افتتاحیه نشستهای مردمی برگزار شد. در این جشن ابتدا یکی از بومیان کانادا، که دختر جوانی بود در مورد کلینیک بهداشتی جوانان بومی کانادا صحبت کرد وی به مشکلاتی که برای دختران جوان بومی وجود دارد از جمله مساله شیوع تجاوز و... اشاره کرد که حاضران را بسیار تحت تاثیر قرار داد. سپس زنی از آفریقا در مورد مسایل بهداشتی زنان در آفریقا صحبت کرد. دبیر کل اتحادیههای کارگری امریکای لاتین و دبیر کل اتحادیه های کارگری ساختمانی و یکی از اعضای شورای کانادایی ها صحبت کردند و مابین آن دو برنامه ی هنری اجرا کردند. مجری برنامه یک دختر جوان کانادایی ایرانی تبار بود. این برنامه از آن زاویه موفق بود که موضوعات آن به هم مربوط بوده و از لحاظ برابری تعداد زنان و مردان سخنران و جوانان رعایت شده بود. مسایل طرح شده به موضوع نشست سران٢٠ کشورمربوط بود و همان مسایل از دیدگاه مردمی مطرح شد. رسانههای گروهی پوشش خوبی دادند و توانست در ابتدای کار تبلیغات منفی رسانهها را خنثی کند. و حتا توانست بسیاری از کسانی را به سالن بکشاند که برای کنفرانس محیط زیست و اقتصاد اتحادیه های کارگری درتورنتو بودند برنامه هایی که در روزهای قبل برپاشده بود و جدای از برنامههای نشستهای مردمی علیه جی ٨ و جی ٢٠ بود.
با اینکه حجم سخنرانیهای زیاد بود اما کسی از موضوعاتی که طرح شد خسته نشده بود. بیش از هزار نفر شرکت کننده از امریکا، و تمام نقاط کانادا و اروپا درجلسه حاضر بودند.
شنبه ١٩ جون
برنامههای بسیاری در سطح شهر ودر نقاط مختلف برگزار شد. نهادهای غیر دولتی تا کارگری هر کدام برنامه مستقل وخاص خود شان را طرح میکردند. در ظهر همان روز تظاهراتی در رابطه با مسایل زنان به پیشنهاد اکسفام برگزار شد. حدود ۴٠٠ تا ۵٠٠ نفر در این تظاهرات شرکت کرده بودند.
یک شنبه ٢٠
روز همبستگی با کارگران مکزیک
سمینار یک روزه ای با نام همبستگی با جنبش دموکراتیک در مکزیک وکارگران مهاجر برگزار شد. پانلهای مختلفی در طول روز برگزار شد و مسایل کارگران مکزیک وجنبش سندیکایی مستقل وتجربیات آنان مطرح گردید.
بسیاری از سخنرانان در مورد قرارداد نفتا و تأثیرات آن بر زندگی کارگران مکزیک به تفصیل صحبت کردند. یکی از مهمترین نتایج نفتا بر روی زندگی کارگران را نبود تشکل مستقل کارگری ، نداشتن مزایا وبیمه، بازنشستگی با موانع زیاد دانستند.
دولت کانادا به عنوان یکی از سه طرف این پیمان نقش بزرگی در سرکوب حق تشکل های مستقل کارگری در دنیا و بهخصوص در مکزیک دارد. کارگران با تشکیل اتحادیه های مستقل درمقابل اتحادیه های دولتی می ایستند و با آنان مقابله میکنند و کمپانی های بزرگ میخواهند درمقابل اتحادیه های مستقل کارگری از خودشان دفاع کنند.
اهمیت ارتباط بین کمپین های کارگری درکانادا و آمریکا مورد بحث قرار گرفت و تفاوت اتحادیههای کارگری کانادا وامریکا در حمایت ازاتحادیههای کارگری مکزیک یکی دیگر از مسایلی بود که به آن پرداخته شد. بعد از ظهر زنان کارگر مکزیکی از تجربیات خود در متشکل شدن و مبارزه برای دست یابی به حقوق اولیه از جمله بستن قرارداد دسته جمعی صحبت کردند.
دوشنبه ٢١ جون
تظاهرات همجنسگراها برگزار شد. در این تظاهرات عکس نخست وزیر را گذاشته بودند و تظاهرکنندگان آن را میبوسیدند وشعارهای خاص خودشان را می دادند.
٤ شنبه ٢٣ جون
این روز به مباحث محیط زیست و عدالت اختصاص داده شده بود. نحوه اداره ی جلسه بسیار متفاوت از سایر سمینارها بود و به شکل کارگاه آموزشی برگزار شد. تجربیات کنفرانس بولیوی در مورد آب و هوا به بحث گذاشته شد. حدود ٢٠٠ نفری در سالن گرد آمده بودند. جوانانی از ملیتهای مختلف. افریقا، امریکای لاتین، هند، افغانستان و...
متوسط سن شرکت کنندگان زیر سی سال بود. اما پیرمردان و زنانی نیز در جلسه حاضر بودند. ابتدا دختر جوان کانادایی ایرانی تبار که گردانندهی کارگاه بود تجربیاتش را از کنفرانس بولیوی با جمع در میان گذاشت.
این اجلاس که در کاچابامبا بولیوی بعد از اجلاس کپنهاک برگزار شده بود. ٣٠ هزار نفر از ١۴٠ کشوردنیا در آنجا بودند در١٧ گروه. آنها به سندی دست پیداکردند که ملیتهای مختلف آن را به عنوان نظرمردم جنوب به کشورهایشان بردند.
وی در خاتمه گفت که مردم بولیوی تغییراتی از سطوح پایین درجامعه شان دادهاند و توانستهاند در یک پروسه ی طولانی آن را تغییر دهند. وی نشست جی ٨ فرصت و شروع خوبی دانست و گفت که بسیار مهم است که نباید بگذاریم این آخر کار باشد.
باید متشکل باشیم وتغییر را بوجود آوریم.
خانم جوانی بولیوی تبار در ادامه در مورد تجربه ی کاچابامبا در بولیوی صحبتهایی کرد. وی گفت ما جمعی کانادایی آمریکایی از٢۵٠ نهادغیر دولتی به بولیوی رفتیم. وقتی رسیدیم دیدیم که ٣۵ هزار نفر از ١۴٠ کشورو١۵ نماینده دولت در آنجا بودند. برای اولین بارنهادهای دولتی دورهمان میزی نشسته بودند که نهادهای مدنی بودند. مردمی بومی بسیاری از کشورهای مختلف را در آنجا دیدیم.
سپس چند سؤال مطرح شد. سؤالها این بود: با توجه به سند بولیوی ما در تورنتو چه باید بکنیم ومی توانیم بکنیم؟ وارتباط تغییر آب وهوا و عدالت چیست؟
جمع به گروههای کوچک تقسیم شده و نتیجه بحثهای خود را در اختیار جمع قرار دادند. تم اصلی جلسه مقاومت بود. تاثرات اجتماعی محیط زیستی معادن و بخصوص درمورد چاه های نفت مورد بحث قرار گرفت.
۵ شنبه ٢٤ جون
در این روز تظاهرات بومیان کانادا برگزار شد. جمعیتی بسیار متشکل حدود دو تا ٣ هزار نفر در این تظاهرات شرکت کردند. قبل از شروع راه پیمایی تعدادی از بومیان سخنرانی کردند و در طول مسیر بارها توقف کرده و با زدن طبل و خواندن آوازهای خاصشان به مراسم حال و هوایی دیگر دادند. در پشت این گروه دانشجویان در حال شعار دادن بودند. دانشجویانی از ملیتهای مختلف در این تظاهرات شرکت داشتند. شعارهایی به طرفداری از مردم فلسطین و افغانستان هم داده شد.
جمعه ٢۵ جون
اجلاس سران در شهرکی در نزدیکی تورنتو در حال برگزاری است. تمام راههای ورودی به این شهرک توسط پلیس بسته شده و امکان دسترسی به آن وجود ندارد. تظاهرات روز جمعه به فراخوان شبکه متشکل کنندهی گروههای اجتماعی تورنتو برگزار شد. این شبکه شامل بسیاری از جریانهایی است که در استان اونتاریو و کبک فعالیتهایی علیه فقر، قانونی دانستن مهاجرین ، مبارزه با سرمایه داری مبارزه می کنند و شامل تشکلهای زنان، دانشجویان و کمونیستها می شود.
تظاهرات از پارکی در مرکز شهر آغاز شد.
جوانان بسیاری بر روی چمن ها نشسته و یا در حال آماده کردن پلاکاردها و پارچه نوشتههای خود هستند. گروهی در گوشهی چمن ها شروع به شعار دادن کردند.
دستهی دیگری با وسایل موزیک در حال زدن مارش عزا وارد پارک می شوند، عزای سرمایه داری. برخی از جوانان در حال فروختن تی شرتهایی علیه G8 و G20 هستند. برخی اعلامیه پخش می کنند. برخی امضا میگیرند ، برخی روزنامه ونشریه میفروشند ، برخی غذا میخوردند، برخی میخوانند و برخی میرقصند.
پلیس دورادور پارک را محاصره کرده است.
بالاخره تظاهرات آغاز میشود. جمعیت بین ۵ تا ده هزار نفر برآورد میشود.
در طول مسیر پلیس های دوچرخه سوار دورتا دور تظاهرکنندگان را اسکورت می کنند. تمام خیابانهای منتهی به مسیرهای تظاهرات بسته است. در یکی از خیابانها پلیسها جلوی مردم را میگیرند و اجازه نمی دهند به سمت تظاهرکنندگان بروند وبه آنها بپیوندند.
به جز پلیسهای دوچرخه سوار، دسته های پلیس اسب سوار هم در خیابانها رژه میروند. اسب هایی سرحال وقبراق و بسیار بزرگ. رد پهن اسب بر کف خیابانها مسیر آنها را مشخص میکند.
در برخی نقاط پلیس در حال گشتن وبازرسی وسایل مردم هستند. میگویند تعدادی دستگیر شدهاند. خبری از درگیری نیست. دو طرف کار خودشان را می کنند.
جمعه شب
به دعوت شورای کاناداییها مجموعه سخنرانیهایی در یکی از سالن های اصلی تاتر شهر برگزار شد. ده سخنران که بسیاری از آنان برای همه شناخته شدهاند درمورد جهانیسازی، شرایط کنونی جهان و آنچه باید انجام داد خواهند کرد.
بیرون در سالن تاتر صف طولانی برای تهیه بلیت دیده میشد. قیمت بلیت ٢٠ دلار بود. ابتدا قرار بود این برنامه در سالن دانشگاه تورنتو برگزار شود. اما به دلیل اینکه دانشگاه تورنتو در این روزها تعطیل شده است، سالنی را به آنها قول داده بودند عملاً کنسل کردند و آنها مجبور شدند برنامه را در این سالن قدیمی تاتر برگزار کنند و هزینهی گزافی حدود 20 هزار دلار بابت آن بپردازند. سالنی با گنجایش بیش از سه هزار نفر. سالن ظرف کمتر از نیم ساعت پر شد. از هر گروه سنی به چشم می خورد. در حقیقت این مجموعهای از روشنفکران کانادایی بودند که مشتاقانه برای شنیدن سخنرانیها آمده بودند.
اولین برنامه رقص و طبل نوازی زنانی از آسیای جنوب شرقی بود. زنانی که میخواستند هستیشان را با نوای طبل به دنیا نشان دهند. برنامه بسیار جالب بود. سخنران اول یکی از بومیان کانادا بود که وضعیت و شرایط زندگی بومیان کانادا ومشکلات ایشان را مطرح کرد. وی گفت:
بحران حاضر ناشی از ارزان بودن مواد اولیه است. مشکل بومیان کانادا این است که دولت کانادا آنان را به رسمیت نمیشناسد و اجازه نمیدهد قوانین خودشان را داشته باشند. دولت برای جلوگیری از کشتار زنان بومی هیچ کاری نمیکند. ما مساله شکار آب و زندگی داریم. با تمام این مشکلات ما میتوانیم جامعه ی خودمان را داشته باشیم و رابطهمان را با طبیعت و حیوانات تنظیم کنیم. نهادهای بینالمللی و دولت سوءاستفاده میکنند و ما نمیتوانیم معادن نفت و اورانیومی را که در مناطق ما هستند کنترل داشته باشیم. نهادهای سرمایهداری آنها را استخراج میکنند بدون اینکه سهم ما را در نظر بگیرند. مشکل طبقهی کارگر این است که کمترین درآمد را دارد. واقعیت این است که واقعیات زندگی ما با شرایط موجود نمیخورد ما در مورد عدالت محیط زیست حرف میزنیم و در رابطه با شرایط خودمان و مسایل بینالمللی و ملی، میخواهیم آن را اجرا کنیم.
دولت نژاد پرست کانادا با ما مثل مجرم برخورد میکنند. چرا زنان ما گم میشوند و دولت هیچ کاری نمی کند؟ سیاست نسل کشی را در میان ما میخواهند پیاده کنند؟ حرف از عدالت میزنند اما از عدالت بومیان حرفی به میان نمیآید. قوانینی تصویب باید شود که با قوانین بومیان هماهنگی داشته باشد. در سراسر کانادا اقتصاد ما شکننده است.
کشتی تایتانیک سرمایه داری دارد غرق میشود ما باید خودمان و حقوق خودمان را به رسمیت بشناسیم. آیا شل و برتیش پترولیوم اقتصاد سبز را به ما می دهند؟ ما باید اقتصاد خودمان را بچرخانیم و تا موقعی که نتوانیم این کار را انجام دهیم، شرایط تغییر نمی کند. درجلساتی که مربوط به بهرهبرداری از معادن ماست، بومیان حضور ندارند. ما دیگر اجازه نمیدهیم ما را بیرون کنند و ما اجازه نمیدهیم که به جای ما حرف بزنند. ما امید داریم شما از جوانان بومی حمایت کنید و ما باید ببینیم چه آیندهای را میتوانیم برای بچههایمان بوجود آوریم.
سخنران بعدی وندا شیوا فیلسوف و فمینست معروف هندی طرفدار محیط زیست بود. او در رابطه با محیط زیست و جهانی سازی صحبت کرد. وی در بخشی از سخنان خود گفت:
من فکر میکردم با مادربزرگها به تظاهرات می رویم، اما الان میبینیم که با دختران جوانی در اینجا هستم. زنان میتوانند خیلی خشمگین شوند. ما با وردنههای خمیر به تظاهرات میرویم و با طرفداران دولت مقابله می کنیم. حتا صدای آرام ما هم آنها را آزار می دهد. هر روز یکی با ایده ای جدید به تظاهرات می آید... دو چیزما را ناراحت می کند یکی مساله هستهای هند است. در روزنامهها آمده که کانادا میخواهد مقدار زیادی اورانیوم به هند بفروشد. در حالی که ما انرژی تمیز را می خواهیم. آنها در رابطه با تاثیراتی که این مساله روی زندگی مردم می گذارد، هیچ مسوولیتی احساس نمیکنند و جوابگو هم نیستند. تکنولوژیهای خطرناک را به کشورهای دیگر می فرستند... ما باید در گروه G20 در بخش کشاورزی سرمایهگذاری هوشمندانه کنیم. مثلا در رابطه با پنبه. بسیاری از کشاورزان هندی به خاطر نداشتن درآمد خودکشی میکنند، در حالی که در آمریکا باز هم بیشتر و بیشتر جو میکارند. از دانههای پرمحصول استفاده می کنند. ما سال پیش سعی کردیم کشاورزان از دانههای خودشان استفاده کنند... تنها راه حلی که برای آنها مانده است میلیتاریزه کردن است. آنها پلیس را وارد قضیه میکنند در حالی که بحث ما بحث اقتصاد است. اقتصاد نظامی شده است. آلودگیشان را به کشورهای جهان سوم منتقل می کنند... این جنگ، جنگ زمین و فقرا ومبارزه با دولت هند است. مائوئیستها مبارزه می کنند تا بومیان هند از سرزمینشان بیرون نیافتند. G20 خیلی کوچک است در مقابل ١٩٠ کشوری که در دنیا وجود دارد. مردم تمام دنیا باید نظر دهند. ما باید برای دموکراسی زمین مبارزه کنیم.
امی گودمن و نوامی گلین نیز از دیگر سخنرانان این برنامه بودند که به موضوعاتی مانند دموکراسی و ارزش رسانهها، مساله الودگی نفتی خلیج مکزیک ، محیط زیست، وسربازان کانادایی در جنگ افغانستان و عراق و... پرداختند.
امی گودمن گفت بعد از نشست جمهوری خواهان در آمریکا ۴٠٠ خبرنگار دستگیر شدند. ما رفته بودیم تا تظاهرات علیه جنگ عراق را پوشش دهیم. ما را در اطراف کنگره دستگیرکردند. ما میگفتیم خبرنگاریم کسی گوش نمیکرد. ما را توی ون بردند. پلیس ضد شورش داد میزد. ما روی زمین انداخته بودند و روی کمر ما نشسته بودند. این داستان را میگویم به این خاطر که یادمان نرود که ما را به خاطر چی دستگیر می کنند. چون نمیخواهند مردم متوجه حقیقت شوند. شنیدن این داستانها به مخالفان قدرت می دهد.
شنبه ٢٨ جون
صبح روز تظاهرات باران شدید می بارید. همه نگران بودند که این باران سبب شود جمعیت کافی در تظاهرات شرکت نکند. صدای موسیقی از هر نقطه از پارک به گوش می رسید. کانکسی کنار سن قرار داشت، سنی که برای سخنرانی درست شده بود. پسری جوان با گیتارش برای صلح آواز میخواند. بیوقفه چند ساعتی گیتار نواخت وخواند. هر گروه در گوشهای جمع شده بودند و وسایل و پلاکاردهای خود را آماده می کردند. باران بیوقفه می بارید و تندتر هم شده بود. همه به زیر درختها پناه برده بودند. اما آنجا هم از قطرات ریز باران در امان نبودند. پلیس ها دورتا دور پارک حلقه زده بودند. ناگهان عدهای پلیس به طرف درخت بلندی رفته وتمام کسانی را که زیر درخت ایستاده بودند از درخت دورکردند. جوانی در ارتفاع ٦ یا ٧ متری در نزدیکی نوک درخت نشسته بود. نیم ساعتی طول کشید تا پلیس ها او را راضی کردند که از درخت پایین بیاید.
کم کم تعداد تظاهرکنندگان بیشتر و بیشتر می شد. اتوبوسهایی بیوقفه وارد میدان میشدند و در مقابل پارلمان مسافران خود را پیاده می کردند، کارگرانی که از شهرها ونقاط دورونزدیک آمده بودند. خانمی از اعضای سی ال سی کانادا مسول اتوبوسها و حمل و نقل کارگران از نقاط مختلف به تورنتو بود. وی میگفت45 اتوبوس گرفته ایم. تعدادی از کارگران که به دلیل کهولت سن نمیتوانستند پیاده همراه شوند، سوار بر چند اتوبوس در پشت راهپیمانان حرکت میکردند و پس از شروع درگیریها پلیس اجازه نداد که این اتوبوسها به دنبال جمعیت حرکت خود را ادامه دهند.
هر گروه ودستهای در گوشهای جمع شده و درتدارک آغاز کار بودند. دستهی سیاه پوشان در کنار پارک جلب توجه می کرد. در حال تعویض لباس و زدن ماسک بودند. اجازه فیلمبرداری و عکسبرداری از جمعشان را نمیدادند.
تعدادی از حاضران در پارک مشغول تقسیم گوشیهای ضد صدا بودند. انگاراز نتیجه ی دادگاه بیخبر بودند و یا اینکه اعتمادی به پایبندی پلیس به حکم دادگاه نداشتند.
بیش از سی هزار نفر در تظاهرات شرکت داشتند. از هر رنگ و نژادی، از ملیت های مختلف و با تفکرات و اعتقادات مختلف. از اتحادیه های کارگری گرفته تا آن جی اوهایی نظیر اکسفام ، صلح سبز، جنبش زنان، طرفداران محیط زیست ، فدراسیون دانشجویان کانادا، بومیان کانادا،جریانات چپ و آنارشیست ها. از آسیا، آفریقا، امریکای لاتین، اروپا و امریکا...همه در کنار هم عدالت و صلح را خواستار بودند و تغییر وضع موجود را فریاد می زدند.
پلیسها هم از ملیتهای مختلف بودند اما حس نمیکردی با هم تفاوت دارند. لباس ِ پلیس همه ی آنها را یک شکل کرده بود و همه برای حفظ نظام سرمایه داری یک شکل و یک صدا عمل می کردند. البته در میان آنها تفاوت دیگری قابل مشاهده بود. برخی پلیس امینت بودند، برخی دیگر پلیس شهری و عدهای دیگر پلیس ضد شورش. لباس شخصیها هم که جای خود را داشتند. سیستمهای امنیتی و پلیسی در سراسر دنیا یکسان عمل می کنند.( فیلمهای موجود خشونت بیش از اندازه این لباس شخصیها را در سرکوب تظاهرکنندگان به خوبی نشان میدهد)
سه ردیف فنس و نرده آهنی به ارتفاع سه متر با فاصله در اطراف محل اجلاس کشیده شده بود. با وجود این خیابانها پر بود از انواع و اقسام پلیس تا اجازه ندهند کسی به فنسها نزدیک شود.
بالاخره پس از سخنرانیهایی راهپیمایی شروع شد. هزاران نفر با تکرار شعارهایی در مورد صلح، عدالت، و.... قدم به خیابان گذاشتند و در مسیر تعیین شده راهپیمایی خود را آغاز کردند. تعداد زیادی مشغول گرفتن فیلم و عکس بودند.صف اول تظاهرات را زنان تشکیل میدادند. انتظامات با لباسهای مشخص و بی سیم مشغول دادن نظم و هدایت تظاهرکنندگان بودند.
هر گروه ودسته شعارهای خاص خودشان را می دادند. از جمله شعارهایی مانند:
به من نشان دهید دموکراسی چه شکلی است؟
دموکراسی این شکلی است
ما چه می خواهیم؟ امنیت عمومی
ما چه می خواهیم؟ آزادیهای مدنی
اینها را کی می خواهیم؟ الان
G8 و G20 خیلی کمند، ما خیلی زیادیم
خیابان مال کیست؟ مال ماست
پلیسها مال کی هستند؟ مال آنها
پول برای بهداشت رایگان، نه برای پلیس ها
پول برای تحصیل رایگان، نه برای پلیس ها
جریانات ضد جنگ در مقابل سفارت آمریکا خود نمایی میکردند. اطراف سفارت کاملاً محافظت شده بود و هیچ کس به 20 متری آنهم نمیتوانست نزدیک شود. با وجودی که تک تیراندازان بر روی پشتبام سفارت به چشم می خوردند اما مدت زیادی تظاهرکنندگان جلوی سفارت توقف کرده و شعارهای ضد جنگ دادند.
ماموران پلیس هم در خیابانهایی که به سمت خیابان محل اجلاس می رفت، سدی درست کردند بودند . تظاهرکنندگان به سر هر یک از این خیابانها که میرسیدند توقف کرده و شعارهای بیشتری می دادند. بعد از طی مسافتی گروهی از سرخپوشان وسیاهپوشان مسیر خود را عوض کرده و وارد خیابانی شدند تا به محل اجلاس نزدیکتر شوند. اما در همه ی خیابان ها و کوچهها هنگامی که به بنبست پلیس میرسیدند، توقف کرده شعارهای تند میدادند و تلاش میکردند از این سد بگذرند.
خبردرگیری و زد و خورد می رسید. خبرنگاران به سمت محلهایی که درگیری رخ داده بود، حرکت می کردند. شیشههای ماشین پلیسی را شکسته بودند و روی آن شعار نوشته بودند. گروهی ازپلیس ها برای محافظت از باقیمانده ماشین دور آن حلقه زدند. ماشین دیگری در آتش می سوخت. در جایی دیگر تظاهرکنندگان گروهی از پلیسها را محاصره کردند. پلیسهاعلیرغم آن همه ابزار سرکوبی که به همراه داشتند، بسیار ترسیده بودند. دوچرخههایشان را رها کرده تا حلقهای درست کنند. پسر جوانی خیز برداشت تا دوچرخهی پلیسی را بردارد. یکی از پلیس ها به سمت او هجوم آورد اما آنقدر ترسیده بود که نتوانست خود را کنترل کند و روی دوچرخهها به زمین خورد.
همکارانش به کمکش آمدند و او را عقب کشیدند و جمعیت او را هو کرد. هر لحظه بر جمعیت افزوده میشد اما هیچ اقدام خشنی از طرف مردم صورت نگرفت تنها شعار می دادند. کم کم دستههای پلیس کمکی سرمیرسیدند. مردم به آنها راه میدادند تا به همکارانشان بپیوندند. ماسکهای ضد گاز را بر روی صورتشان زدند. انگار آمادهی زدن گاز اشک آور می شدند. مردم هم آماده بودند. تعداد زیادی از آنان دستمال های آغشته به سرکه داشتند و با کمک آن دستمال های دیگران را نیز به سرکه آغشته میکردند.
اما انگار پلیس تنها میخواست این گروه از مردم را در این نقطه نگه دارد. چون مدتهای طولانی هیچ اقدامی انجام نداد.
در برخی نقاط به تظاهرکنندگان حمله میکردند و مردم نیز سعی میکردند از معرکه بگریزند و در محل دیگری تظاهرات خود را ادامه دهند. در یکی از این حملات و گریزها مرد میانسالی بر زمین افتاد. نمیتوانست بلند شود .دخترانش سعی می کردند به او کمک کنند که پلیس سر رسید. هر چه دختران برای پلیس ها توضیح میدادند که پای پدرشان مصنوعی است و از جای خود در آمده تا فرصتی دهند که مرد پای مصنوعیاش را بپوشد، بیفایده بود. پلیسها با خشونت پای مصنوعی را کاملاً جدا کرده و مرد و پا را با خود بردند.
درگیریها و جنگ و گریزها تا نیمه شب ادامه یافت. گوشه و کنار خیابانها پر بود از لباسهای سیاهی که تظاهرکنندگان برای فرار از تن به درآورده بودند. در برخی جاها هم دستمال های خونی کنار پیاده روها به چشم می خورد.
لباس سیاه برخی از این تظاهرکنندگان که موفق به تغییر لباس نشده بودند به عنوان مدرک جرم در دادگاه ارائه شد.
طبق آمار نهادهای شرکت کننده در برنامه از ٢۵ تا ٢٩ جون ١٠٩٠ نفردستگیرشدند.هنوز هم تعدادی به جرم توطئه در زندان به سر می برند..
دستگیریها علیرغم اینکه اعلام شد بعد از خشونتهای بوجود آمده و در جریان آن صورت گرفته اما از روزهای قبل و صبح جمعه شروع شده بود. حتا افرادی قبل از اینکه به تورنتو برسند در شهرهای خود دستگیر شده بودند.بیشترین دستگیری به روز یک شنبه صبح زود مربوط می شود.
دستگیر شدگان هم از ملیت های مختلف بودند. در میان دستگیرشدگان 5کانادایی ایرانی، یک ژاپنی و تعدادی فرانسوی به چشم میخوردند. تعداد زیادی از دستگیرشدگان از موتنرال و ایالتهای فرانسه زبان بودند به طوری که در یک شعبه ی دادگاه که حدود ٣٠٠ الی ۴٠٠ پرونده را بررسی کرده، دادگاه ٢ روز کامل به زبان فرانسه برگزار شد.
این میزان دستگیری در تاریخ کانادا بی سابقه بوده است. بیشترین آمار دستگیری در تورنتو به سال١٩٨١ بر میگردد که ٢٨٠ نفر از طرفداران همجنسگرایی دستگیر شده بودند.
یکی از دانشجویان عضو فدراسیون دانشجویان تورنتو در مورد دستگیریها چنین گفت:
حداقل ٩ دانشجوی عضو ما دستگیر شده است. اتحادیهی دانشجویان فوق لیسانس ساختمان خاصی در دانشگاه دارد که این ساختمان زمین بسکتبال بزرگی دارد. تمام دانشگاهها در این چند روز تعطیل بود. اما این ساختمان چون خصوصی محسوب میشود باز بود و در اختیار کسانی قرار داشت که برای اجلاس به تورتنو آمده بودند. حداقل ٢٠٠ نفر درمدت اجلاس آن سکونت داشتند.
یک شنبه صبح زود پلیس به آنجا حمله کرد. اسلحه شان را روی سر یکی از بچهها گذاشته بودند و تهدید می کردند. همه را دستگیر کردند. حتا راننده ی اتوبوسی را که در نزدیکی محل بود وبرای کاری از اتوبوسش پیاده شده بود.خنده داربود همهاش میگفت بابا من آمدهام سرکار و آن اتوبوس من است. کسی حرفش را گوش نمی کرد. به سرپرستش زنگ زد. اما پلیس حرف سرپرست را هم قبول نکرد.
هر کس که می گفت من میخواهم بروم، افسر پلیسی او را میزد و می برد. همهشان را دستگیرکردند. وکلا میگویند این برای اذیت کردن دانشجویان است.طبق قانون کانادا اعتراض کردن حق مردم است و این حق را میخواهند از ما بگیرند. بعد از ٢۴ ساعت خیلیها را آزاد کردند. برای بقیه وثیقه ۵ هزار دلاری تعیین کردند.
از طریق ایمیل تقاضا کردند و کسانی داوطلب شدند و این کار را کردند. به عنوان مثال برای حسن دانشجوی بنگالی آمریکایی دیوید مک نالی ضمانت کرد. برای جگی سینگ از فعالین آنارشیست مونترال که یکی دو روز قبل از تظاهرات دستگیر شده بود نمایندهی ایرانی الاصل پارلمان کبک ضمانت گذاشت.
طبق قانون کانادا بعد از ٢۴ ساعت پلیس باید دلایل بازداشت را اعلام کند و متهم ظرف این مدت حتماً باید با قاضی ملاقات داشته باشد و تکلیف وی روشن شود. برای تمام بازداشتیان بعد از ٢٣ ساعت ونیم امکان تماس تلفنی و صحبت با خانواده و وکیل فراهم شد و پلیس برای آزار و اذیت بازداشتیان از این زمان به خوبی استفاده کرد.
بعد از ٢۴ ساعت آنچه که بر بازداشتیان گذشت مراحل قانونی بود. ابتدا جلسهای با حضور وکیل و مترجم - اگر نیاز داشته باشد - برگزار می شود. در صورتی که متهم وکیل نداشته باشد برایش وکیل تسخیری تعیین می شود وحقوق وی به وی گوشزد می شود. تمام مراحل بازجویی اولیه فیلمبرداری میشود وجزییات ثبت میشود. بسیاری از دستگیرشدگان مورد ضرب وشتم قرار گرفته بودند. آثار ضرب وشتم بر بدن آنها مشهود بود. و این فیلمها سندی خواهد بود که بر مبنای آن میتوانند از پلیس شکایت کنند.
پروسه ی شکایت از پلیس پروسهی کاملاً جدایی از این پرونده خواهد بود.
اما در ٢٣ ساعت و نیم اول بازداشت بر آنان چه گذشت؟
دختر جوان کانادایی از بازداشت خود چنین گفت:
- یک شنبه صبح ساعت 5 به خانهای که من به همراه دوستانم بودیم حمله کردند. ۴ نفر را دستگیرکردند. پلیسهایی که برای دستگیری آمده بودند تعدادی کاغذ و عکس دستشان بود و از روی آن شناسایی کرده و افراد را دستگیرمی کردند. برخی اسمها و عکسها را دیدیم و به آنهایی را که می شناختیم خبر دادیم که پلیس دنبال شماست.
از ماهها قبل پلیس جاسوسی در میان ما فرستاده بود و تمام جلسات را ضبط کرده بود. این 4نفر از سازماندهندگان بودند که در آن جلسات گفته بودند باید عمل مستقیم انجام داد.
خود من عصر همان روز هنگامی که با چندنفر از دوستانم پیتزا میخوردیم، دستگیر شدم. ٧ نفر دیگر هم همراه من دستگیر شدند. ما هیچ کاری نمیکردیم. تنها قیافهی ما به نظر آنها شبیه کسانی بود که درتظاهرات شرکت داشتند. برای ایجاد رعب و وحشت اینکار را کردند. ٢٨ ساعت بازداشت بودم.
ما را به یک استودیوی بزرگ فیلمبرداری بردند. آنجا را سلول سلول کرده و درهرسلول تعدادی را نگه داشته بودند. سلولها بسیار سرد بود. ٢۵ نفر زن در سلول ما بود. ١٢ ساعت دستان ما با نوارهای لاستیکی بسته بود.
رفتار پلیس با ما بسیار بد وخشونت بار بود. حتا داروی یکی از زنان را تا ساعتها قبول نکردند که به او بدهند. حق تلفن زدن و تماس با وکیل را تا ٢۴ یا ٢۵ ساعت نداشتیم. بعد از آن مراحل قانونی اجرا شد.
رفتار پلیس بسیارتوهین آمیز بود. حتا مواردی از سوءاستفاده جنسی هم داشتیم. توهینها وناسزاهای جنسی میکردند و تهدید به تجاوز وکتک ورد زبانشان بود. شاید در مقایسه با خیلی جاها وضع ما خیلی خوب بود، اما برای ما کانادایی ها این خشونتها غیرقابل باور بود. در این مدت تنها یک ساندویچ پنیر مزخرف دادند و کمی شربت پرتقالی که با پودر درست می کنند.
در مقابل ما قفسها را تکان میدادیم. با صدای بلند با پلیس ها حرف میزدیم ومیگفتیم: مگر خودت دختر نداری. اگر دخترت اینجا بود بازهم از این حرف ها می زدی. سعی میکردیم آنها را تحت تاثیرقرار دهیم. بهشان میگفتیم این چه کاریست که دارید. کارت را ول کن و از این حرف ها.
طبیعی بود که در لحظاتی میترسیدیم. میدانید بسیاری اوقات خودت، خودت را دیوانه میکنی و میترسانی. بدترین زندان، زندان فکرت است. خودت را در آن زندانی می کنی. هیچ کاری نکردهای که بابت آن زندانی شوی، اما کاری میکنند که احساس کنی مجرمی.
در زندان و در آن ساعتها سعی کردم با ذهن خودم بجنگم. به این فکر می کردم که وقتی بیرون آمدم چه کار خواهم کرد.همهاش به همه اش به کسانی فکرمی کردم که پشت دیوار زندان هستند و به من فکر میکنند، کسانی که رادیکالند و برای آزادی ما تلاش میکنند. هر چند پلیس به ما تلقین میکند که تنها ماندهایم. راجع به منطق خشونت فکر می کردم و اینکه چگونه دولت با قدرتی که دارد بازی میکند ومن در مقابل به قدرت مردم فکر کردم. در زندان ما به قلب نیاز داریم. باید قلب واحساسمان را سالم نگه داریم.
میدانم که در دنیا دختران زیادی هستند که مثل من فکر میکنند و درکشورشان در صف اول مبارزه با خشونت و سرکوب قرار دارند. دختران شجاعی که روزها و روزها شرایط مرا در زندان تحمل میکنند و یا شرایط بسیار دشوارتری را. ما در کنار هم هستیم. چیزی که به ما قدرت میدهد داستانهایمان است. باید داستانهایمان را برای هم بگوییم و ببینیم که درسراسر دنیا چگونه ماشین سرکوب با هم ارتباط دارند. باید حس کنیم هر جا که باشیم، وقتی در مقابل این سرکوب می ایستیم تنها نیستیم واین آزادی تو وآزادی دیگران است.این یعنی همبستگی. برای صدایمان ارزش بگذاریم ومبارزات وداستانهای کسانی را بگوییم که هستند، زندگی میکنند و برای زندگی بهتر مبارزه میکنند.
دادگاه ها
پروندهی تمام بازداشتیان در دادگاه جنایی مطرح شده است چرا که تخریب اموال عمومی یکی از موارد اتهام است. تمام وکلایی که روی این پرونده کار میکنند سعی شان بر این است که راه حلی بیابند تا پرونده بدون طی پروسه های معمولی حل شود. این پروسه در کانادا بسیار طولانی است و معمولاً ٢ الی ٣ سال طول می کشد. دستگیر شدگان عموما جوانانی زیر سی سال بودند.
چندین جلسه دادگاه اولیه برای بازداشتیان تشکیل شد. شماره ی پرونده ی همه ی آنها یکی است:۴٩١۵. در این دادگاه این مساله تنها بررسی می شود که آیا این دستگیرشدگان تا زمان برقراری دادگاه اصلی میتوانند با وثیقه آزاد باشندیا خیر؟ آخرین جلسهی این دادگاه برای ١۵ نفر از بازداشت شدگان روز پنج شنبه برگزار شد.
یکی از حاضران در این جلسه ی دادگاه فضای آن را چنین توصیف می کرد:
سالن دادگاه هنوز بسته است و جمعیت زیادی پشت در در راه روها به انتظار نشسته یا قدم می زنند.
زنی نگران در حال قدم زدن است. میگویند مادر یکی از بازداشت شدگان است. حالش را می پرسند. میگوید حالم بستگی به آن چیزی دارد که در دادگاه خواهد گذشت.
میگویند قاضی باید از دادگاه دیگری بیاید. زمان به کندی می گذرد. کم کم راهرو انباشته از کسانی میشود که برای اطلاع از سرنوشت این افراد آمده اند. جوانان بسیاری در میان جمع به چشم می خورند. مشخص است از دوستان بازداشتی ها هستند.
طبق قانون تمام دادگاه های کانادا باید علنی برگزار شود بجز مواردی که مربوط به تجاوز و آزارهای کودکان است که قاضی بنا به مصالحی حکم به غیرعلنی بودن دادگاه می دهد.
در سالن باز میشود و وارد میشویم. وکلا به سالن اصلی وتماشاچیان به سالنی درکنار سالن اصلی تا از طریق تلویزیون بزرگی در جریان قرار بگیرند. در گوشهی صفحه تلویزیون تصویر یکی از بازداشتیان مشاهده میشود. پسر جوانی که در اتاقک شیشهای به انتظار نشسته است. به نظر آرام می آید.
بالاخره خانم قاضی موطلایی وارد می شودوهمه به احترام وی از جای خود بلند می شوند. میگویند قاضی خوب و محکمی است و به کسی باج نمیدهد. قانون را خوب میداند . قاضیهایی که این دادگاه ها را اداره میکنند می توانند از وکلا ویا افراد عادی باشند و لزوماً نیازی نیست که قاضی اصلی باشند. اینان تنها میتوانند بررسی کنند که آیا متهم میتواند تا زمان دادگاه آزاد باشد یا نه و حق تصمیم گیری در مورد اصل پرونده را ندارند.
دادگاه ضمانت سه ساله را در نظر می گیرد. رأی دادگاه به موارد زیر بستگی دارد:
قدرت پرونده دادستانی و شواهد چه اندازه است. برای اینکه دادگاه تصمیم بگیرد که متهمان باید آزاد شوند یا نه زمینههای اولیه، ثانویه وحاشیههای آن در نظر گرفته میشود. مواردی مثل اینکه آیا طرف فرار میکند یا نه؟ طرف چه ارتباطی با جامعه دارند؟ آیا متولد این جاست ؟ مساله ثانویه این است که اگر این فرد آزاد شود آیا احتمال تکرارجرم وجود دارد و احتمال اینکه قانون را بشکند یانه. نقشش را در این اتهام در نظر میگیرند وسابقه ی جناییاش را و اینکه چقدر شواهد و مدارک علیه او وجود دارد.
زمینهی حاشیهای این است که نظر افکارعمومی نسبت به این جرم چیست. مثلاً در مورد جرایمی مثل تجاوز وآزار کودکان...اگر حتا ۵ نفرهم ضمانت یک متهم را بکنند، به خاطر افکار عمومی این افراد آزاد نخواهند شد. افرادی با این جرایم حتا در زندان هم از سایر زندانیان جدا نگاه داشته میشوند برای اینکه سایر زندانیان برخوردهای خشنی با این گونه افراد دارند وحسابشان را خواهند رساند.
قاضی در ابتدا توضیح میدهد که به دلایل امنیتی متهمین در اتاقکهای ویژه قرار دارند و سپس اجازه میدهد که خانوادهی متهمین وارد سالن اصلی دادگاه شوند. چند نفری بلندشده وبه سالن اصلی دادگاه میروند. سپس وی موارد اتهام بلند وبالایی را میخواند. حدود نیم ساعتی شاید هم بیشتر طول میکشد. در مورد متهم اول پسر جوانی است. به دلیل سابقه ی پرونده ی بیماری روانیاش وگفتههای خودش که گفته میخواهد گلوی پلیس را بجود، دادگاه حکم به آزادی وی نداد و باید تا زمان دادگاه باید در زندان بماند. متهم دوم دختر جوانی است از فعالان ضد جنگ و در مورد مساله فلسطین فعالیت زیادی داشته است. ضمانت وی مورد قبول واقع شد. بعد دادگاه تنفس اعلام کرد و محاکمه ی ١٣ نفر بقیه به بعد از تنفس منتقل شد.
تمام کسانی که امروز ودر این دادگاه پرونده شان مورد بررسی قرار گرفت قبل از تظاهرات روز شنبه دستگیرشده بودند. دادستان برای کلیه این متهمین تقاضای مجازات بیش از دوسال را کرده است. تقاضای ٢ سال حبس برای کسانی که هیچ مرتکب نشدهاند بسیار بی سابقه بوده است.
پس از اینکه قاضی حکم به آزادی متهمی را تا زمان دادگاه را می دهد، پروسهای طی میشود که از ۵ الی ۶ ساعت ودر مواردی تا چند روز هم طول می کشد.
یکی از مسایلی که ذهنها را در گیر کرده بود میزان اطلاعات زیاد پلیس از درون جریانهای آنارشیست بود. این موضوع تا زمان دادگاه روشن نشد. در دادگاه شاهدی که از او به عنوان شاهد ایکس نام برده میشد صحبت کرد. این خانم مامور پلیس بوده و به عنوان کارشناس مسایل حقوقی وارد تشکیلات آنان شده ودرتمام جلسات سازماندهی برنامه علیه G8 و G20 شرکت داشته است.
سؤال اصلی که در افکار عمومی طرح شد این است که چه میزان خود این فرد در تحریک این افراد برای خشونت مؤثر بوده است؟ این افشاگری به خوبی نقش پلیس را در ایجاد و تشدید فضای خشونتبار در چنین برنامههایی را روشن می کند.زیرا این فضا امکان سرکوب بیشتری را برای پلیس فراهم می کند. اگر این موضوع افشا نمیشد کمیتهی حقیقتیاب تشکیل نمیشد تا در سه مرحله شهری، استانی وفدرالی موضوع را دنبال کند واین که دیگران هم به این نتیجه نمی رسیدند که این گروههای اجتماعی ومردم نیستند که خشونت را بوجود میآورند بلکه همیشه پلیس ودستگاه سرکوب است که خشونت را ایجاد و تشویق می کند.
پس از حوادث کبک سیتی برای همه روشن بود که در ایجاد خشونت ها پلیس نقش عمدهای داشته است اما هیچ گاه مدرک ودلیلی برای اثبات آن بدست نیامد. اگر پلیس میخواست قدرت و اعمال نفوذ خود را نشان دهد قبل از برنامه میتوانست عوامل اصلی را دستگیر کند. اما دستگیریهای قبل از تظاهرات به افراد خاص وشناخته شدهای مختص شد که شاید اکثراً معتقد بودند و بیان کرده بودند که ما مخالف هر گونه تخریب اموال عمومی هستیم اما حق خود میدانیم که فنسها رد شویم و اعتراض خود را رو در روی سران نشان دهیم و به عنوان نافرمانی مدنی نگذاریم اجلاس برگزار شود. مانند آنچه که در سیاتل اتفاق افتاد.
بعد از تظاهرات
از فردای تظاهرات عکسالعملها و بازخورد های متفاوتی از آنچه در تورنتو گذشت بروز کرد. خشونت پلیس و خشونت بلوک سیاه از جانب بسیاری محکوم شد.
اتحادیه سی ال سی ابتدا اطلاعیه ای داد و طی آن خشونت لباس سیاهها را در شکستن شیشههای مغازه ها و ... محکوم کرد. این مساله با اعتراض اعضای سی ال سی و سایرین روبرو شد. تمام کسانی که در روز شنبه حضور داشتند و خشونت پلیس را دیده بودند به این مساله اعتراض داشتند که فقط یک جانبه خشونت برخی از تظاهرکنندگان محکوم شود. کمی بعد در تاریخ 7 جولای اطلاعیهی دومی از طرف سی ال سی منتشر شد که طی آن خشونت پلیس نیز محکوم شده و خواستار تشکیل کمیتهی حقیقت یاب شدند.
اعتراضات بسیاری شد که اصلا چرا جلسه درمرکز شهر گذاشته شده است. درحالی که محلهای مناسبی وجود دارد، نظیر محل نمایشگاهها که یک محل بسته است و از لحاظ امنیتی مناسبتر است و جدای از مرکز شهر میباشد. اگر اجلاس در این مکانها برگزار میشد، برای مردم و زندگیشان مشکلی ایجاد نمیشد و احتمال بروز خشونتهایی نظیر آنچه اتفاق افتاد کاهش مییافت.
از دوهفته قبل از تظاهرات ممنوعیتها و محدودیتهای بسیاری برای ساکنان مرکز شهر ایجاد شده بود و ساکنان این مناطق فقط میتوانستند با پاسپورتهای ویژه به منطقه وارد شوند. از روز جمعه عملاً مرکز شهر تعطیل بود. و در طی این مدت کسب و کار کسانی که دراین منطقه مغازه داشتندعملا مختل شده بود.
تحت فشار افکار عمومی برخی نمایندگان شورای شهر تورنتو نیز خواستارتشکیل کمیته حقیقت یاب شدند. معمولا کمیته ی حقیقتیاب از یک قاضی خوشنام وبازنشسته تشکیل می شود که تعدادی همکار ووکیل در اختیار وی قرارا داده خواهد شد تا موضوع را بررسی کنند و مدارک را جمع آوری کند.
دانشجوی جوان عضو فدراسیون دانشجویان چنین گفت: از روز شنبه به بعد ما مرتبا برنامهها وکمپین ها وتظاهرات هایی در اعتراض به خشونت پلیس و دستگیریها داشتیم. در آخرین این تظاهرات ما خواست تشکیل کمیسیون تحقیق یا همان کمیتهی حقیقتیاب را طرح کردیم. در این برنامه دو سخنرانی داشتیم که یکی روبروی شهرداری و دیگری در کویینز پارک مقابل پارلمان برگزار شد. ده تشکل این برنامه را سازمان داده اند. تشکل هایی از قبیل سی اف سی( فدراسیون دانشجویان کانادا، کنگره ی کار کانادا وشورای کانادایی ها ، صلح سبز، فدراسیون عربها، فدراسیون کار انتاریو، اتحادیه متال، شورای کارگری تورنتو، ائتلاف صلح ، سازمان عفو بین الملل.
در این برنامه که در ساعت یک بعد از ظهر در کویینز پارک مقابل پارلمان آغاز شد بیش از ١٢٠٠ نفر شرکت کردند و به دستگیری ها وخشونت اعمال شده اعتراض کردند. در سایر نقاط کانادا نیز اعتراضاتی به خشونت ها و دستگیری ها انجام شد. از جمله در ونکور .
نقد و بررسی آنچه در تورنتو گذشت از زبان کسانی که در آن شرکت داشتند
دختر جوان آسیایی که دکترای زبان وادبیات انگلیسی و جهانی سازی را دارد و عضو اتحادیه خدمات اجتماعی کاناداست، در برنامه نشستهای مردمی یک کارگاه آموزشی در مورد اقتصاد مردمی داشت. به نظر وی نشستهای مردمی بسیار خوب بود و معتقد بود که اتحادیههای کارگری باید بیشتر در این زمینهها کار کنند. وی اینگونه حرکات را راهی میداند که فعالین را با کلیت مردم و اجتماع ارتباط می دهد. وی در این زمینه چنین می گوید:
- درکارگاهی که من به عهده داشتم درمورد اقتصاد مردمی صحبت کردم. درمورد اینکه چه فاصله ی عمیقی بین درآمدهای بالا و پایین جامعه ایجاد شده است. در سی سال اخیر و تاچریسم و ریگانیسم با اقتصاد جهانی چه کرده اند. دراین کارگاه حدود ٣٠ الی ۴٠ نفرشرکت داشتند.
اتحادیه خدمات اجتماعی کانادا در این برنامه خیلی فعال بود. این اتحادیه یک سازمان اجتماعی است نه تجاری. تعدادی از اعضای اتحادیه ی ما در تمام تظاهراتها مشارکت فعال داشتند. مانند تظاهرات بومیان کانادا در روز 5شنبه یا تظاهرات عدالت برای مردم و تظاهرات روز جمعه. سه تن از اعضای اتحادیه ما قبل از روز شنبه دستگیر شدند. برخی از ٢٦٣ نفری که متهم هستند عضو ما هستند. ١٦ نفر هنوز در زندانند...
در سه سال آینده خواهیم دید که بسیاری از امتیازها اجتماعی ما قطع خواهد شد و این دلیل خوبی خواهد بود که اتحادیه ی ما با نهادهای غیر کارگری هم کار کند.
یکی دیگراز کسانی بود که خود فعالانه در سازماندهی نشستهای مردمی قبل از اجلاس شرکت داشت و روز یک شنبه به همراه بسیاری دیگر دستگیرشده و نزدیک به ٢٦ یا ٢٧ ساعت در بازداشت پلیس بود، دختر جوان ٢۵ سالهای بود که فوق لیسانس دارد. وی چند ماه قبل از طرف شورای برگزاری نشست های مردمی استخدام شده بود تا مدیریت نشست مردمی را سازمان دهد، با حقوق ٣٠٠٠ دلاری که هیچ مردی حاضر نیست، آن کار را با کمتر از ۵ الی ٦ هزار دلار آن کار را انجام دهد. اینجا هم میزان دستمزدها با جنسیت رابطهی مستقیمی دارد.
وی در مورد خودش و نحوه آشنایی و فعالیتش در مسایل اجتماعی چنین گفت:
- اولین تظاهراتی که من شرکت کردم ٧ سالم بود.سابقهی زیادی در مشارکت در مسایل اجتماعی دارم. در این مسیر بزرگ شدهام. در زمینه مسایل اجتماعی، همکاری و اتحاد با کشورهای امریکای جنوبی، مسایل محیط زیست و ... کار کرده ام. الان بیشتر در این زمینه کار میکنم که چگونه میتوان با قدرت وسرکوب مقابله کرد، با فرهنگی مبارزه کرد که مردم را مسخ میکند و اینکه چگونه باید این مسایل را به مساله زمین و ساختن خود و دنیای دیگر ارتباط داد.
در مورد آنچه که درتورنتو گذشت و نشستها چنین گفت:
- همهاش نگران وعصبی بودم ولی پس از اتمام کار بسیار لذت بردم. دیدم آن شب جمعه که صدها نفر از مردم توانستند از طریق این نشست ها با کل قضیه ارتباط بگیرند. سخنرانها بسیار مثبت بودند و با موضوع کار هماهنگ بودند. روزی که برنامه داشتیم بسیار خوب بود و بازخورد مثبتی از مردم گرفتیم.
یکی از بهترین تجربههای من این بود که دراین پروسه من خیلی چیز یاد گرفتم. من یاد گرفتم که کار بیشتری باید انجام دهیم وبیشتر باید یاد بگیریم.
در مجموع کلیتی که در هم آمیخته شده بود خوب بود و گفتمان دوطرفه پیش میرفت. مردم واقعاً یاد می گرفتند. مردم میپرسیدند نتیجه چه بود؟ مردم در جریان آن متشکل شدن را یاد گرفتند. ارتباط گرفتن با هم را یاد گرفتند. بسیار تجربه ی خوبی بود که در طی یک عمل مستقیم میتوان همهی مبارزات مختلف و متنوع را با هم متشکل کرد و ارتباط برقرار کرد و این پایهای شد برای انجام عمل مستقیم ( تظاهرات روز شنبه)
خیلی کسانی را دیدم که لزوماً رادیکال نبودند ولی در جریان این قضیه رادیکال و فعال برخورد کردند. فضای مناسبی ایجاد شد برای ارتباط گیری و اینکه شرکت کنندگان ببینند چه چیزهایی اهمیت دارد وآنها را به حرکت در می آورد. مهمتر این بود که مردم را به این سمت هدایت میکرد و راه حل میداد.
من یکی از دخترانی بودم که روز شنبه نمایش کمیک دلقکها را اجرا کردیم. ( نمایش جالبی بود. تعداد ١٠ الی ١۵ نفر خود را گریم کرده و مانند دلقک ها لباس پوشیده بودند. هر جا که پلیس سدی درست کرده بود که مانع نزدیک شدن تظاهرکنندگان به خیابانهایی شود که به محل اجلاس نزدیک بود، این نمایش اجرا می شد.
من خیلی خوشحالم که بخشی از مردمی بودم که به من انرژی و امید و روح میدهند. خشونت بسیارترسناک است وما با اجرای این نمایش میخواستیم از عصبیت موجود بکاهیم. و به همه روحیه و خونسردی بدهیم. سعی کنیم نشان دهیم که دو طرف قضیه چه هستند و این سیستم چه میکند و قدرت خودمان را هم نشان دهیم.عکس العمل پلیسها نسبت به نمایش ما بسیار متفاوت بود.
برای بعضیشان جالب بود. بعضی وقتها از ما میترسیدند. بعضی وقتها با ما مشکل پیدا میکردند. اگر با ما ارتباطی میگرفتند خودشان زیر سؤال میرفتند و از طرف رؤسا و فرماندهانشان مورد بازخواست قرار میگرفتند. بعضی اوقات هم با زدن باتوم به سپرهایشان و تولید صدا سعی میکردند که ما را بترسانند. ولی موفق نشدند.
ما سعی کردیم در این نمایش به پلیس نقشی انسانی بدهیم. میخواستیم در شرایطی انسانی با آنان ارتباط برقرار کنیم. با قدرت بازی کنیم. فرصت خوبی داشتیم و استفاده کردیم.
***
یکی از دیگر از کسانی که در سازماندهی برنامههای نشست مردمی و تظاهرات های علیه جی ٨ شرکت فعال داشت. دانشجوی جوانی بود عضو فدراسیون دانشجویان.
دانشجویان درتمام تظاهراتهایی که طی این چند روز برپا شد حضوری فعال و چشمگیر داشتند بسیار متشکل و با برنامه و شعارهای مشخص . درمیان آنان از همهی ملیتها به چشم میخورد.
وی در مورد اتحادیه دانشجویان و کارهایی که انجام میدهد چنین گفت:
- بگذارید در ابتدا بگویم که روسای اتحادیه دانشجویی همگی چپ هستند. اما اعضای ما بیشتر گرایشات راست دارند. هزینهی تحصیل در دانشگاه در کانادا بسیار گران است و بچههای کارگران نمیتوانند به راحتی از پس تأمین هزینهی آن بر آیند. پس طبیعی است که آنها گرایشات راست داشته باشند.
اتحادیهی ما در مرکز ٣٠٠ هزار دانشجو عضو اتحادیه ی ما هستند که شامل ٣٧ اتحادیه کالج و دانشگاه است و در کل کانادا اعضای ما به ٦٠٠ هزار نفر میرسد که شامل ٨٧ اتحادیه کالج و دانشگاه مختلف میشود.
ما دو هدف داریم: ١- سیاست ٢ - خدماتی که میدهیم به برخی از دانشجویان مانند دانشجویان خارجی. در زمینه سیاست ما روی مساله حقوق بشر، نژاد پرستی، حقوق مدنی و ... کار میکنیم.
١٦٠ هزار نفر از اعضای ما دانشجویان خارجی هستند که در کانادا درس میخوانند. یک دانشجوی غیر کانادایی سه برابردانشجوی کانادایی شهریه میپردازد و برای مسایل بهداشتی و درمانی باید ٩٠٠ تا ١٠٠٠ دلار بپردازد. یکی از مسایلی که روی آن بسیار کار کردهایم مساله بهداشت رایگان است. دانشجویان در کانادا ۴ تا ۵ میلیون دلار مالیات میدهند پس باید از این خدمات استفاده کنند.
یکی دیگر از کارهایی که تا کنون کردهایم مساله کار بود. تا یکی دوسال قبل دانشجویان غیرکانادایی فقط می توانستند در کالج یا دانشگاه خود کار کنند. در تابستان که دانشجویان تعطیل هستند هیچ کاری برایشان نبود. اما با فعالیتهایی که کردیم توانستیم این حق را برای آنان بدست آوریم که در خارج از دانشگاه هم کار پیدا کنند.
مورد دیگری که ما روی آن کار کردیم مساله تمام شدن تحصیل بود یعنی زمانی که باید تقاضای کار می کردی. این کار باید در رابطه با رشته ی تحصیلیات بود. من فلسفه خواندهام . طبیعتاً در رابطه با فلسفه کاری نمیتوانم پیدا کنم. طی مذاکراتی که داشتیم این مساله را متذکر میشدیم که اگر بتوانیم هرکاری که پیدا کردیم انجام دهیم این به نفع دولت هم هست و طی مبارزاتی که کردیم توانستیم این حق را هم بدست آوریم.
وی در مورد نقش فدراسیون در نشستهای مردمی و تظاهرات علیه G8 و G20 گفت:
- برنامهریزی برای این نشست و تظاهرات از یک سال قبل شروع شده بود اما ما دانشجویان از ژانویه به بعد فعالانه در برنامهریزی ها شرکت داشتیم. تا قبل از آن دانشجویان درگیر درس و تحصیل خود هستند.
پایه ی عمل خود را بر تحلیل شرایط گذاشتیم. ما سعی کردیم بفهمیم که آنها( سران جی ٨) با ما و با مردم چه کرده اند. ۵ سال قبل ادعا کرده بودند که فقر کودکان را از بین خواهند برد یا دست کم آن را کاهش خواهند داد. اما میبینیم که نه تنها اینطور نشد بلکه بیشتر هم شده است.خوب ما جوانان و نوجوانان هم در کنار کودکان هستیم.
ما اعتقاد داریم که اصلاً چرا باید ٢٠ نفر جهان را هدایت کنند. و بگویند که کدام سیاست ها باید اجرا شود. باید کارگران، زنان و همه ی مردم درتصمیمگیریها دخالت داشته باشند. به این دلایل وارد قضیه شدیم.
الان مهمترین مساله این است که مردم کل دنیا بفهمند که این برنامه را ٢۵ هزار نفرشروع کردند و٢۵هزار نفر هم تمام کردند. اما آنچه اتفاق افتاد خشونت بسیار زیاد پلیس بود. استیو بیکن خبرنگار معروف کانادایی کانال تی وی او است. وی تمام مناظرههای انتخاباتی را برگزار می کند. او که فردی محافظه کار است نه چپ اکنون به یک ضد پلیس تبدیل شده است. روز شنبه در جریان تظاهرات پلیس وی را دستگیر کرد. هر چه توضیح داد من خبرنگارم و دارم کارم را می کنم. پلیس گوش نکرد. وبا خشونت زیاد با وی رفتار کرد و در پاسخ به وی میگفتند: برای من مهم نیست که تو کی هستی. نوامی کلین و دیگران هم از خشونت پلیس میگویند. اما اینها خودشان چپ هستند.اما این دیگر ازخودشان بود. برای این حرفهای او مهم است. در برنامههایی که بعد از شنبه داشتیم در اعتراض به دستگیریها وخشونت پلیس ما او را آوردیم که برای ما صحبت کند. در این برنامهها ما می پرسیدیم که چه کسی به پلیس این حق را داده که اینگونه رفتار کند؟
جریان آتش زدن ماشین پلیس هم جالب بود. من طرفدار تئوری توطئه نیستم، اما میپرسم چرا پلیس یکی از ماشین هایش را سر چهار راه گذاشت و یک تکه از خیابان را خالی کرد؟ این سناریو مانند کرمی است که ماهیگیر به قلاب می اندازد تا ماهی را به دام بیاندازد. حتماً میپرسید چرا پلیس باید چنین کاری بکند؟ برخی هم می پرسند این همه ماشین آبپاش آورده بودند برای زدن مردم، آن وقت نتوانستند یک ماشین را خاموش کنند. خوب معلوم است چون میخواهند بگویند این پولی که خرج مسایل امنیتی شده ضروری بوده است. یک بیلیون ودویست و یا سیصدمیلیون دلارپول کمی نیست. اگر این پول را صرف حل مسایلی مانند بهداشت رایگان دانشجویان وزنان و یا مساله فقرمیکردند، میدانید چقدر مشکلات مردم حل میشد.
اینگونه حرکات بیشک به رشد جامعه کمک می کند.
نقاط منفی این برنامه هزینهی سنگینی بود که خرج مسایل امنیتی شد و دستگیری حدود ١٠٠٠ نفر که در تاریخ کانادا سابقه نداشته است. اما نقاط قوت آن تعداد زیاد شرکت کننده بود بین ٢۵ تا ٣٠ هزار نفر در آن شرکت کردند و خواستهای مشترکی را مطرح کردند به گونهای که پلیس ودولت محافظه کار نتوانست ما و خواستهای ما را نفی کند.
کار مشترکی بزرگی بود بین گرایشات فکری متفاوت. این یکی از بزرگترین دست آوردهای این حرکت بود.
نسبت به برنامههای قبلی بعد از ١١ سمپتامبر یک برنامه ی بسیار موفقی بود اما با وجود این نقاط ضفع خودرا نیز داشت. از جمله در جامعهای مثل تورنتو و به عنوان نمونه ی مشخص دانشگاه تورنتو، ٣۵ هزار دانشجو وجود دارد. دانشگاه یورک و ... به کنار ، یا در تورنتو فقط ٣٠٠ هزار نفر عضو اتحادیه های کارگری هستند، و بالای یک و نیم میلیون نفر درتورنتو غیرکانادایی هستند، اینگونه برنامهها حتا نتوانسته در سطح وسیع اینان را جلب کند. فکر می کنم نقش رسانه ها در تبلیغات منفی بسیار زیاد است. فکری برای آن باید کرد. و فعال تر با موضوع برخورد کرد.
هاله صفرزاده - جون ٢٠١٠
کانون مدافعان حقوق کارگر
http://kanoonmodafean1.blogfa.com