کارخانه منتظر ما بود و ما برای دیدن کارخانه و فضای داخلی آن مشتاق بودیم. برای صبحانه به سالن کوچک رفتیم. همزمان فیلمی را که دوست جوان ما کاتیا که سال گذشته دبیرستان را با موفقیت بپایان رسانده و یکسال را در آمریکای لاتین و مرکزی گذارنده و در پروژه های مختلف آن ها همکاری کرده بود، از هانوفر تهیه کرده بود به نمایش گذاشته شد. در آغاز فیلم دو عضو کمیته همبستگی بین المللی، الموت و یورگن که هردو به دلیل ابتلا به سرطان و مداوا نتوانسته بودند در سفر همراه ما باشند ضمن سلام و احوالپرسی با کارگران آرزو کردند که بتوانند در دیدار بعدی حضور یابند. متاسفانه در حین سفر ما حال یورگن یکباره به وخامت گرائید و چند روز بعد فوت کرد. یورگن که عضو حزب کمونیست آلمان بود در تمام عمر کارگری خود در کنتیننتال هانوفر و سپس بعد تعطیل کارگاه که چند سال پیش اتفاق افتاد در کارخانه ای دیگر مشغول به کار شده بود، همواره در همبستگی کارگری پیشقدم بود. یادش گرامی باد.
کاتیا بعد با دوربین گردشی بدور شهر کرد و در رابطه با مسایل تاریخی و اجتماعی شهر، با دیدی انتقادی از دخالت آلمان در جنگ افغانستان صحبت کرد و در توضیحاتی در باره جنبش اعتراضی علیه این جنگ در اروپا صحبت کرد. کایتا از پائیز امسال تحصیل در دانشکده پزشکی برلین را آغاز کرده است و همزمان به تدریس مجانی زبان آلمانی برای مهاجرین خارجی و از جمله ایرانیان مشغول شده است.
بعد از صبحانه به طرف کارخانه حرکت کردیم. در حالی که با خسوس در رابطه با طرح های شان برای آینده صحبت می کردیم به جلوی در ورودی کارگاه رسیدیم. چشمم را بستم و کارخانه را در طی سه سال اعتصاب و فیلمی که از آن دیده بودم، بیاد آوردم؛ عنکبوت ها دور تمام ماشین ها تار تنیده بودند و فضای غم انگیزی را به نمایش گذاشته بودند. چشمم را باز می کنم و به واقعیت امروز بر می گردم. به جای تارهای عنکبوت، فضایی می بینم بسیار تمیز یک فضای یک کیلومتری مملو از ماشین ها و مواد اولیه و مواد نیمه ساخته و تولیدات و سرو صدای ماشین ها. زمین برق می زند. از کارگری می پرسیم آیا این جا همیشه این طور تمیز است یا بخاطر آمدن ما آب و جارو شده است؟! می خندد و می گوید نه همیشه این جا این طور است. این جا مال ماست. محل کار ماست و باید تمیز باشد.
بخش اول مورد بازدید انبار مواد اولیه است. از نظر حفظ امنیت و سلامتی، مناطقی در روی زمین با خط کشی زرد رنگی مشخص شده است و باید در آن راه رفت. انبوه مواد اولیه بصورت دسته بندی شده در یک فضای تمیز، نشان از وضعیت خوب تولید و فضای خوب کار در کارخانه دارد و با دیدن آن کارگران مطمئن می شوند که نباید نگران خوابیدن کارخانه باشند. کارگران این دوره بیم و امید را بعد از پایان اعتصاب و در اختیار گرفتن کارخانه تجربه کرده اند.
به همراه دوستان کارگرمان به جلو می رویم و با کارگرانی که مشغول کارند صحبت می کنیم. آن ها با حوصله بما پاسخ می دهند. قسمت های مختلف را می بینیم. انبوه عظیمی از دستگاه ها و ماشین هایی که به طور خود کار عمل می کنند و کارگران آن ها را در کنترل دارند. از بخش انبار به به قسمت اول بخش تولید می رسیم که در آن جا مواد اولیه با هم مخلوط می شوند و بصورت لایه های پلاستیکی در می آیند. بخش دیگر لایه های بافته شده از نخ پلاستیکی را بعنوان آستر و برای مستحکم کردن لاستیک چرخ آماده می کند. این دو لایه در بخش دیگر به هم فشرده می شوند و در نهایت بصورت لاستیک تایر آماده به بخش تست می رود که به دو صورت مورد آزمایش مقاومت قرار می گیرد. اول تحت فشار و سپس تست کامپیوتری.
در بخشی از قسمت تولید دو دختر جوان را می بینیم که مشغول کارند. هردو پدرانشان کارگرانی بودند که در اعتصاب شرکت داشتند و اکنون بازنشسته شده اند. آن ها می گویند که در ابتدا از همه طرف تحت فشار بودیم؛ دوستانمان و خانواده هایمان فکر می کردند که بخش تولید جای زنان نیست. همکاران مرد ما را با سردی استقبال کردند و نمی خواستند باور کنند که ما توان این کار را داریم. آن ها کار در بخش تولید را در کارخانه ای که سرو صدا دارد و بوی لاستیک داغ در آن بمشام می رسد، کاری مردانه می دانستند و منتظر بودند که بالاخره ما خود تقاضای انتقال به بخشی دیگر مثل بخش اداری را بدهیم. اما اکنون همه چی عوض شده است. دید همکاران نسبت به کار تولیدی برای زنان تغییر کرده است. نظر دوستانمان و خانواده هایمان هم همینطور. ما مشکلات را تحمل کردیم و اکنون پابپای هم کار می کنیم. مورد تبعیض جنسی قرار نداریم و دستمزد ما کاملا با همکاران مرد برابر است. امنیت شغلی داریم و به آینده امیدواریم. فضای کار این جا بسیار دوستانه است. در طی بازدید بازهم کارگران زن را در بخش های دیگر تولید هم می بیینم. به ویژه در قسمت انتهایی که لاستیک های چرخ آماده را برای انتقال به انبار روی تسمه قرار می دهند. در آن جا کارگر زنی را دیدیم که به راحتی لاستیک ها را بلند می کرد و روی تسمه قرار می داد. در کارخانه سرکارگری برای کنترل کارگران وجود ندارد و هرکس کار خود را بخوبی انجام می دهد. بازدید از کارخانه و گفتگوها حدود دو ساعت طول کشید. بعد از آن برای بحث و گفتگو به سالن سمینار بارگشتیم.
سئوالات بسیاری در رابطه با نحوه ی اداره تعاونی مطرح می شود. برای من هم سئوالات بسیاری وجود دارد. می دانم که تعاونی نوعی از مالکیت است که حتی در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز در کنار مالکیت دولتی و مالکیت خصوصی به عنوان نوع سوم مالکیت مجاز ذکر گردیده است. اما هم چنین می دانم که یقیننا برای قانون گذاران جمهوری اسلامی به مفهوم اشغال کارخانه و تصاحب آن نیست بلکه منظور کارگاه های کوچک اقتصادی اعم از تولیدی یا مصرفی است که با پول های کوچک تعدادی از افراد برپا می شود و نقش چندان مهمی ندارد. هم چنین براین باورم که در مصاف کارگران برعلیه سرمایه با افق لغو کار مزدی، هرجا که کارگران توانائی دارند باید به این کار اقدام کنند به ویژه در مراکزی که در بلبشوی اقتصاد ایران، کارفرما برای انتقال سرمایه به بخش های زود بازده تر و پر سود تر، اعلام ورشکستگی می کند و از پرداخت دستمزدهای کارگران سرباز می زند که نمونه های آن در ایران بسیارند؛ همۀ نساجی ها از جمله نساجی های مازندران و قائم شهر که سال هاست کارگرانش مبارزه می کنند و هراز گاهی با فروش بخشی از زمین کارخانه پولی به آن ها داده می شود که این به معنای خط کشیدن بر آینده شغلی آن هاست زیرا وقتی زمین ها پایان پذیرد دیگر چیزی باقی نخواهد بود. مکانی نخواهد ماند که براساس آن ادعای وجود کارخانه ثابت شود. هم چنین کیان تایر، نیشکر هفت تپه و بسیاری دیگر. به هرحال با اشغال کارخانه توسط کارگران سوای اینکه در وحلۀ اول باعث حفظ کارشان می شود عرصه ای مساعد برای متشکل شدن بصورت شورا یی و پیشبرد مبارز ضد سرمایه داری برای شان فراهم می شود و تا حدی میدانی می شود برای مشق و آموزش عملی و شورایی ادارۀ کار و تولید. اکنون به سئوال و جواب ها می پردازم. به سئوالات خسوس تورز Jesus Tores پاسخ می دهد. سئوال ها و پاسخ ها را در هم ادغام می کنم.
س- سیستم پرداخت دستمزد، ساعتات کار، وضعیت بیمه های درمانی و بازنشستگی، مناسبات با ILO، آکورد کاری، امکان تغییر خط تولید و مساله محیط زیست و ... ؟
ج- " در دو ماه اول بعد از بازگشائی کارخانه هیچکدام از ما دستمزدی دریافت نکردیم چون به پول برای خرید مواد اولیه نیاز داشتیم. برای مدتی هم هفتگی ١٠٠ پزوس می گرفتیم که تدریجا به ۵٠٠، ١٠٠٠ و ١۵٠٠٠ پزوس رسید. این وضعیت دو سال تمام طول کشید. ما مجبور بودیم بعد از سه سال اعتصاب و نداری، بازهم سختی ها را تحمل کنیم تا بتوانیم برای بهبود آتی، برمشکلات موجود فایق شویم. می باید مواد اولیه می خریدیم. می باید پول در حساب تعاونی می داشیم تا به ما برای فروش اعتماد کنند. خیلی از کارخانه ها که در شرایط ما بودند به آینده فکر نکردند به همین سبب، مدتی بعد از تصاحب کارخانه مجبور به فروش زمین و بستن کارخانه شدند"
من بیاد چینی البرز افتادم که با چنین مشکلی مواجه شد و تسلیم شرایط گردید.
" تا سال ٢٠٠٧ دستمزدهای همه برابر بود. اما مشاهده کردیم که افراد متخصص شاغل در کارخانه ناراضی اند و کارخانه را ترک می کنند و با دستمزدهای بهتر به استخدام کارخانه های دیگر در می آیند. بالاجبار وضعیت دستمزدها تغییر کرد. اکنون هفت گروه دستمزدی داریم که کارگران در مجمع عمومی با آن موافقت کردند. اما تفاوت دستمزدی این گروه ها خیلی زیاد نیست و از می نیمم ۴٠٠ پزوس تا ماکزیمم ۵۵٠ پزوس در روز است که با آکورد کاری روزانه به ١۵٠٠ پزوس می رسد. ( برای مقایسه حداقل و حداکثر دستمزد در کارخانه فولکس واگن مکزیک که داری ٢٣ گروه مزدی است به ترتیب ١٨٦.۵۶ و ٦۴١.٩۴ پزوس است. اما این یاد آوری بمعنی پذیرش دلیل این تفاوت نیست.) باید گفت که به دلیل تفاوت اندک دستمزد می شود گفت که دستمزدها تقریبا یکسان است و از بالاترین دستمزدهای مکزیک است .
هر دوسال یکبار تعرفه دستمزدی عوض می شود و دستمزد جدید تعیین می گردد که یک حداکثر افزایش دستمزد هم برایش وجود دارد. سالی دوبار مجمع عمومی تشکیل می شود. شوراهای اداری، نظارت و هیات رفع اختلاف در مجمع عمومی برای سه سال انتخاب می شوند اما اگر با آن ها مشکلی پیش بیاید و کارگران از آن ها ناراضی باشند امکان تشکیل مجمع عمومی فوق العاده پیش از وقت مقرر برای تغییر اعضای انتخاب شده برای شوراها وجود دارد. کارخانه سرکارگر ندارد. اتحادیه ندارد و سه جانبه گرا نیست و میانجی ندارد. ما کاری با سازمان جهانی کار ILO هم نداریم چون آن ها به مشکلات کارگران علاقه ای نشان نمی دهند. زمانی که مشکل داشتیم و به آن ها مراجعه کردیم، در برابر کارفرما از ما حمایت نکردند. این جا در تعاونی دید پدرسالارانه و مرد سالارانه را که می گوید زنان نمی توانند در تولید کار کنند و فقط باید با دفتر و قلم سرو کار داشته باشند، به دور انداخته شده است .
کارگران همه بیمه درمانی هستند و می توانند به مراکز بهداشتی ای که با کارخانه قرارداد دارند مراجعه کنند. بیمه ١٠٠% پول دارو و درمان را تقبل می کند. در مواردی که بیمه آن را به صورت کامل نمی پردازد باقی مانده را تعاونی بعهده می گیرد و فشاری برکارگر به تنهائی وارد نمی شود. به طور مثال مخارج معالجه بیماری سرطان یک همکار را تعاونی تقبل کرد. یا در واقعه مرگ یک همکار تعاونی تمام مخارج آن را بعهده گرفت و به بازماندگان هم نفری ١٠ هزار پزوس پرداخت کرد.
ساعات کار هفتگی درترادوک ۴٠ ساعت است و ٩٠٠ کارگر در سه شیفت کار طی پنج روز هفته کار می کنند. بدین معنی که هفته ای دو روز تعطیلی دارند. یکروز آن به طور ثابت یکشنبه است که کارخانه تعطیل می شود و یک روز تعطیلی دیگر در هفته داریم که متغیر است. در آغاز از بین کارگران ۴٠ نفر برای آموزش سیستم اداری انتخاب شدند. شورای اداری تعاونی هرسه سال یکبار انتخابات جدیدی انجام می دهد. برای کارگران کلاس های آمورشی مختلف گذاشته می شود که معمولا در خارج از ساعات کار است. افراد خانواده کارگران هم می توانند در کلاس های آمورشی شرکت کنند .
آموزش سیاسی کارگران اما برای ما اهمیت بسیار بالائی دارد به ویژه در رابطه با استخدام های جدید و کسانی که در اعتصاب شرکت نداشتند و مشکلات را تجربه نکردند. بی تفاوتی کارگران نسبت به مسائل خود و در مورد همبستگی با سایر کارگران و عدم حمایت از آن ها خطرناک است. بعضی از کارگران فکر می کنند که خوب همه چی خوب پیش می رود و نیازی نیست که ما دخالت کنیم. این طرز فکر برای کارگران خوب نیست. بعضی تمایل ندارند به کارگران اعتصابی سایر کارخانه ها کمک مالی داده شود. برای مقابله با این رفتارها باید آموزش سیاسی کارگران همواره مورد توجه باشد. بی تفاوتی و عدم مشارکت کارگران در امور و تعیین سرنوشت خود مشکلی است که سعی می کنیم با آن مبارزه کنیم، زیرا همه باید در پیشبرد امور شرکت داشته باشند. حضور خط راست همواره یکی از مشکلات ماست. قبلا در شورای اداری و شورای نظارت افرادی از این خط حضور داشتند اما خوشبختانه مجمع عمومی در انتخابات بعدی به آن ها رای نداد و دیگر فعال نیستند. در حقیقت سرخط گروه راست کسی بود که خوب حرف می زد و مورد حمایت دولت بود و او توانسته بود عده ای را دور خود جمع کند .
" در رابطه با انتقاد از وجود آکورد کاری در تعاونی گفته شد که در حقیقت آکورد کاری اجباری در ترادوک وجود ندارد. اما کارگران خود می خواهند بدانند که چه مقدار باید تولید شود تا کارخانه قدرت رقابت در بازار فروش را داشته باشد. آن ها خودشان بدون این که استثمار شوند، سعی می کنند آن را رعایت کنند و البته در ازای کار خود بونوس (پاداش) دریافت می کنند. این جا دستمزد قطعه کاری پرداخت نمی شود، بلکه یک حداقل دستمزد وجود دارد که میزان آن در بالا ذکر شد و علاوه برآن بونوس هم وجود دارد. البته پرواضح است که خسوس و کارگران خود می دانند که اگر چه که در کارخانه توسط خودشان استثمار نمی شوند اما بخاطر این که قیمت های بازار برمبنای کار اجتماعا لازم تعین می شود و کنسرن های یاد شده با تکنولوژی بسیار بالاتر دارای حق انحصار هستند و سود انحصاری می برند چه آن ها بخواهند و چه نخواهند بخاطر حفظ قدرت رقابت در بازار جهانی مورد استثمار قرار می گیرند و در ایجاد مجموع ارزش اضافی در مناسبات سرمایه داری آن ها هم در کنار هم طبقه ای های دیگرشان قرار می گیرند.
مجمع عمومی مهم ترین ارگان تصمیم گیری است اما برای تصمیمات روزمره گروه های کاری هماهنگ ساز وجود دارد. شوراهای مختلف وجود دارد. مثلا برای تهیه مواد اولیه، تنظیم روند تولید، حل و فصل مسائل در مواقع بروز اختلاف ". در رابطه با تغییر خط تولید با توجه به محیط زیست، انریکه پاسخ می دهد که " سال گذشته هم در اشتوتکارت این سئوال مطرح شد. بحث محیط زیست و تغییر خط تولید یک بحث جهانی است. سرمایه علاقه ای به حل مساله محیط زیست ندارد. تصمیمی در سطح ترادوک هم نمی تواند آن را حل کند. البته که مساله محیط زیست برای ما مهم است. فقط مبارزه طبقاتی می تواند به این مساله پاسخ گوید. فقط کارگران می توانند در باره آن تصمیم بگیرند. چون نمی شود سرمایه داری را بدون زیر سئوال بردن سیستم کار مزدی از بین برد ".
خسوس بعنوان تکمله گفت که " کارخانه ها به کسانی تعلق دارند که در آن کار می کنند. کارخانه هایی که بسته اعلام می شوند باید توسط کارگران اشغال شوند. وقتی تعدادی از کارگران می توانند چنین کارخانه ای یعنی ترادوک را اداره و مدیریت کنند پس طبقه کارگر هم می تواند جامعه را اداره کند. اعتصاب ما ١١۴٠ روز ادامه داشت. با همه مشکلات تسلیم نشدیم. مبارزه را تا پیروزی ادامه دادیم. در مقابل ما کنسرنی بود که چهارمین کنسرن تولید لاستیک دنیا بود. فرماندار، شهردار و دولت با کارگران یعنی با ما مخالف و طرفدار کارفرما بودند. ٦٠٠ کارگر از ١۵٠٠ کارگر کارخانه تصمیم به اعتصاب گرفتند و آن را تا پایان ادامه دادند. اکنون آن ها صاحب کارخانه اند. کارگران جدید هم بعد از ۵ سال کار اگر بخواهند می توانند با پرداخت سمبلیک ١٠ هزار پزوس به عضویت تعاونی در بیایند. ما با کمک همبستگی بین المللی کارگری برای مبارزه نیرو گرفتیم. مشکل ما را کارگران کنتیننتال آرژانتین با اتحادیه چپ هانوفر مطرح کردند. آن ها هرکاری از دستشان برمی آمد برای ما کردند اما اتحادیه شیمی و متال آلمان به خواست آن ها برای حمایت ازما توجه ای نشان ندادند. اکنون ما از سایر کارگران، ازکارگران مکزیک، کارگران آمریکای لاتین و کارگران کیان تایر ایران حمایت می کنیم.
فریده ثابتی - دسامبر ٢٠١١