افق روشن
www.ofros.com

گزارش پنجم از سفر مکزیک


فریده ثابتی                                                                                                   یکشنبه ٢٣ بهمن ماه ١٣٩٠

دیدار با زنان
روز سه شنبه ٢٠١١.١٠.١٨ بعد از دیدار از منطقه دیاموند و گفتگو با زنانی که منطقه را برای زندگی خود تصرف کردند، در منطقه همسایه بدیدار زنان دیگری رفتیم. این جا هم منطقه ای فقیر نشین اما با فرهنگی غنی است. یک زوج مسن که دارای دو خانه مسکونی کوچک بودند، گرچه ثروتمند نیستند اما یکی از خانه ها را به محل دیدار زنان مسن مناطق مختلف مکزیکو سیتی و شهرهای دیگر تبدیل کردند. هر سه شنبه زنانی از نقاط مختلف شهر با بقچه ای، سبدی یا کیفی حاوی غذا یا شیرینی برای دیدار هم و گذراندن ساعاتی با هم به این جا می آیند. زنانی که از شهرهای دیگر می آیند مورد استقبال قرار می گیرند و می توانند در اتاق های خانه، شب اطراق کنند. آن ها از مسائل و مشکلات خود با هم صحبت می کنند و چاره می جویند. زن نسبتا جوان تری که معلم بازنشسته است، به بیسوادان خواندن و نوشتن یاد می دهد. آن ها از ما استقبال می کنند. به هم معرفی می شویم. آن ها خوشحالند که ما بدیدارشان رفته ایم و ما نیز شاید هرکدام به این فکر می کنیم که وقتی دولت بفکر مردم بویژه افراد مسن و فقیر نیست، یک ابتکار عمل کوچک می تواند دریچه ای بسوی امید باز کند. از افسردگی و تنهائی این انسان های عزیز بکاهد و در عین حال ایده ای ایجاد کند که می شود و باید چنین امکاناتی را به دولت سرمایه داری تحمیل کرد. آن ها ما را به غذاها و شیرینی هائی که در سبدهای هایشان روی میز قرار داشت، مهمان می کنند. زن مسنی که شاعراست به اصرار دیگران اشعارش را برای ما خواند. و دسته جمعی برای ما آواز می خوانند. آن ها ایران را نمی شناسند و مشتاقانه به توضحیات ما گوش می دهند و از ما می خواهند که ما هم برای شان بخوانیم که ما هم می پذیریم. دوستان آلمانی ما نیز یکی از آوازهای دهه ٦٠ و ٧٠ را با هم می خوانند. یک ساعتی آن جا می مانیم و سپس هرکدام با خط خود به فارسی و آلمانی چیزی در دفتر یادداشت خانه زنان می نویسیم و با خاطره ای دل انگیز آن ها را ترک می گوئیم.

دانشگاه UNAM (Universidad Nacional Autónoma de México)،
دانشکده اقتصاد، میدان سرخ

ساعت ١٢:٣٠ در دانشکده اقتصاد یک جلسه سخنرانی و پرسش و پاسخ ترتیب داده شده است. موضوع وضعیت طبقه کارگر و عدم امنیت شغلی در مکزیک، آلمان و ایران است. هرسخنران ١٠ دقیقه وقت دارد تا مختصر راجع به موضوع صحبت کند.
ویلی گومز Willi Gomez اولین سخنران بود. وی با خوش آمد گوئی آغاز کرد: مهمانان آلمانی، دانشجویان و کارگران به دانشگاه اونام خوش آمدید، به بزرگترین مرکز آموزشی مستقل مکزیک که سال ها برای این منظور در آن مبارزه شده است. این دانشکده اقتصاد جای مناسبی برای بحث در رابطه با وضعیت کار است زیرا دانشجویانی که این جا تحصیلات دانشگاهی را آغاز می کنند، بطور خیلی گسترده با شرایطی که خوب نیست روبرو خواهند شد.
مردمی که در این کشور زندگی می کنند، خانواده های کارگری که قبلا می توانستند با دستمزدهای خود زندگی کنند، اکنون دیگر نمی توانند. قدرت خریدشان پایین آمده و یک رشته نقض حقوق کار وجود دارد و اخراج های زیادی که کنسرن های بزرگ انجام داده اند. به طور رسمی دو و نیم میلیون بیکار وجود دارد که بیش از ۵٠% آن ها را جوانان تشکیل می دهند. تنها یک سوم جوانان دارای کار هستند و در شهر مکزیکوسیتی ٦٠% نیروی کار موجود بیکار است.
رفرم هایی انجام یافته که شرایط کار را به ویژه برای جوانان بدتر کرده است. بنحوی که اولین محل کار به طور ویژه بسیار مهم شده است. و اگر جا نیفتد هیچ حقی بربازنشستگی و غیره وجود نخواهد داشت. در بازار کار مکزیک - بدون کمک دولتی- استثمار در اولین کاری که جوان آغاز می کند خیلی بالاست. و می شود بعد از ١٨ ماه کار، بدون این که حتی حقی برای دریافت غرامت یا بازخرید وجود داشته باشد، جوانان را اخراج و بیکارکرد. دررابطه با بیمه اجتماعی هم ٦٠% سهم کارفرما را دولت می پردازد یعنی صندوق دولت به نفع کارفرمایان غارت می شود.
جوانان بزرگ ترین قربانیان سیستم سرمایه داری هستند. آن ها برای این که از این شرایط دور باشند اغلب از واقعیت فرار می کنند و یا به مصرف مواد مخدر آلوده می شوند. یا به چنگال سازمان های جنایتکار و مافیائی مواد مخدر می افتند. تروتسکی می گوید دانشجویان بخودی خود هیچ گروه اجتماعی ویژه نیستند بلکه دانشجو هستند و گروه اجتماعی ای را که از آن آمده اند بازتاب می دهند. می بینیم که در جهان جوانان رادیکال شده اند و سازماندهی بسیاری از جوانان وجود دارد زیرا شرایط موجود را نمی خواهند تحمل کنند. جوانان شورشی هستند. اما متاسفانه این طور است که دانشجویانی که شورشی هستند، وقتی درسشان تمام می شود و کار خوبی پیدا می کنند، آن رادیکالیسم دوران دانشجوئی را، ویژگی خاص جوانی می نامند و به ایده های نئولیبرالی روی می آورند. جوانانی که در این جا مشغول تحصیل هستند را فرامی خوانیم تا با سیستم مخالفت کنند. تا سیستم این تولید بیگانه را انقلابی کنند. شورش انقلابی باید درست در جائی که تولید کالا انجام می گیرد، اعلام شود. کارل مارکس می گوید که بین کار و سرمایه تضاد وجود دارد. سرمایه سعی می کند نیروی کار را، به حداکثر ممکن استثمار کند. و کارگران سعی می کنند به ازای نیروی کار خود دستمزد ممکن را بگیرند. این تضاد اغلب به یک رابطه خشونت آمیز منجر می شود که به طور مستقیم یا غیر مستقیم، می خواهد بیعدالتی را در رابطه با محیط زیست و دیگر چیزها هم اعمال کند. مارکس هم چنین از قطبی شدن جامعه صحبت کرده است که در یکطرف، ثروتمندان تروتمندتر و در طرف دیگر به تعداد فقرا اضافه و فقیرتر می شوند. مارکس می گوید که مبارزه باید علیه سرمایه داری جهت گیرد و در جائی انجام گیرد که کالاها تولید می شوند؛ زیرا در این جا تضاد در شدید ترین حالتش است. مالک کارخانه، مالک مواد اولیه ، مالک کالا، سعی می کند همواره استثمار را تشدید کند. در طرف دیگر ما قرار داریم که چیزی جز دستمزدی که می گیریم نداریم. دستمزدی که با آن بتوانیم زنده بمانیم و دوباره کار کنیم. ما دستمزد چیزی را که تولید می کنیم دریافت نمی کنیم.
خصوصی سازی ها در همه جهان جریان دارد. در مقابل آن ما به یک استراتژی جمعی نیاز داریم که در آن نسل ها باهم کار کنند. جوانان و پیران باهم عمل کنند. باید یک تفکر انتقادی رشد کند و تکامل یابد. پابلو فرناندز در دهه ١٩٧٠ گفت که تفکر انتقادی باید رشد کند. وی هم چنین گفت که باید تواضع رشد کند و مساله اصلی این باشد که همواره فرد برای کشف چیزهای جدید نوآوری داشته باشد. نوآوری کنجکاوی را تقویت می کند. تا به تغییر واقعی مناسبات راه ببرد و سیستم سرمایه داری لغو شود، پیش از آن که سرمایه داری، جامعه انسانی را برچیند. دانشجویان دانشگاه ها باید در طرف کارگران قرار بگیرند و دانش خود را در خدمت تغییر جهان و رهایی کارگران قرار دهند. بنا نباید این باشد که کلمات قشنگ بگویند بلکه باید آن ها را در عمل پیاده کنند.
هوبرتBrieden Hubertاز آلمان توضیح داد که بین او و گئورگ در رابطه با آلمان خودبخود یک تقسیم کار ایجاد شده است. او در باره تاربخچه تخریب بنیان های اجتماعی و گئورک در رابطه با تجربه شخصی و به روز خود در این رابطه صحبت خواهد کرد. وی گفت: وضعیت آلمان را نمی شود با مکزیک و ایران مقایسه کرد. آلمان یک کشور بزرگ صنعتی است. یک کشور امپریالیستی است و در زمینه صادرات بعد از چین در جهان درمقام دوم قراردارد. کالاهای آلمان به مکزیک هم صادر می شود « به طعنه »، مثلا اسلحه هایی که پلیس مکزیک و کارتل های مواد مخدر از آن استفاده می کنند از شرکتی بنام کخ در آلمان می آید. میزان بیکاری به نسبت پایین است اما در مقابل تخریب بنیان های اجتماعی بسیار بالاست. وی این تخریب را به اتحاد دوباره دو آلمان برمی گرداند و معتقد است آن زمان در رقابت با آلمان شرقی و برای این که بگویند در غرب رفاه است و زندگی بهتری فراهم است، در نتیجه سطح دستمزدها بالاتر بود - از دید من توجه به مساله سطح زندگی و معیشت کارگران تنها با این عامل کمی ساده نگری است زیرا دستمزد نه برمبنای میل این یا آن سرمایه دار یا نماینده اش بلکه براثر چگونگی آرایش قوای طبقاتی و به ویژه قدرت یا ضعف طبقه کارگر تعیین می شود و عوامل دیگر بعد از آن نقش بازی می کنند. بعد از اتحاد، بسیاری از سیاسیون اروپائی تحلیل می کردند که آلمان می تواند بدوران قبلی برگردد و با این اتحاد سعی کند برکل اروپا سلطه خود را برقرار سازد و دوباره بتواند نقش قدرتی جهانی را بازی کند. دقیقا این طور نبود، اما این هم باز اتفاقی افتاد. از طرفی صعود اقتصادی سیاسی آلمان در اروپا. بعد از جنگ جهانی دوم آلمان خیلی سریع بازسازی شد. نظامی کردن دوباره آلمان در شکل اعزام نظامیان آلمانی به خارج از کشور انجام یافت. از طرف دیگر از طریق آماده سازی کشور با صادرات تا بتواند مثلا با قدرت بزرگ چین رقابت کند. برای این کار لازم بود دستمزدها را که بالا بود پایین بیاورند. برای این کار ماشین های پیشرفته بکار گرفته شد و خود کار سازی ابزار کار را رشد دادند. در قدم اول پیش شرط های کاهش دستمزد ها این بود که استانداردهای اجتماعی و دولت رفاه را از بین ببرند. در آن زمان حقوق بیکاری و کمک به بیکاران مقدار نسبتا خوبی بود. با تخریب این بنیان ها مردم مجبور به پذیرفتن کار در بخش های با دستمزد پایین شدند. بخش هائی که قبلا بخاطر پایین بودن استانداردها، مورد پذیرش قرار نمی گرفت. همه دولت ها از محافظه کار تا سوسیال دموکرات با آن موافق بودند اما حزبی که رادیکال به آن پرداخت، سوسیال دموکرات ها و سبزها بودند که برای اولین بار این وضعیت را دنبال کردند، تا آلمان دوباره قدرت بزرگ جهانی شود. آن ها بعد از جنگ دوم دوباره ارتش آلمان را در جنگ، جنگ یوگسلاوی شرکت دادند. بعد برنامه ٢٠١٠( Agenda 2010) را به اجرا در آوردند که با آن، استانداردهای اجتماعی در آلمان کاهش داده شد . در آلمان ٣٠ میلیون نفر کار می کنند که ٧،٨ میلیون نفر آن ها بصورت گاه کار، یا بخش کار یا قرارداد موقت هستند. این ها باید گاه دو یا سه کار داشته باشند تا بتوانند زندگی را پیش ببرند. شرودر ( نخست وزیر سوسیال دموکرات) در هفته آخر حکومت خود پیشنهاد داد که اکنون نیاز به یک برنامه دیگری داریم تا آن را در کل اروپا واقعیت ببخشیم. برای اولین بار این برنامه در یونان به اجرا در آمد - منظور تخریب بنیان های اجتماعی بعد از آلمان – اما مردم یونان بسادگی آن را نپذیرفتند بلکه در مقابل آن دست به مقاومت زدند.
سپس گئورک Georg Peper دانشجوی جوان گروه که همزمان با تحصیل به طور نیمه وقت بعنوان کارگر قرارداد موقت کار ۴٠٠ یوروئی در ماه دارد، از تجربه کار در دو شرکت، یکبار در یک کارخانه حمل ونقل و یکبار در یک شرکت ساختمانی صحبت می کند. شرایط ناگوار کار در آلمان در رابطه با کارگران قرارداد موقت و عدم امنیت شغلی آن ها را به تفصیل مورد بحث قرارمی دهد. وی می گوید یک کارگر قرارداد موقت از نظر سلسله مراتب کاری، کاملا در پائین قرار دارد. چون مرتب جای کارش عوض می شود وابستگی به محل کار و ارتباط با همکاران بین آن ها بسیار کم است. چون در موقعیت شغلی متزلزلی قرار دارد، همیشه امکان پایان دادن به کارش توسط کارفرما وجود دارد. در نتیجه بسیار محافظه کار می شود و به روسا وابسته، به نحوی که پیروی از رئیس در بین این کارگران بسیار بالاست و مورد سوء استفاده، برای دادن گزارش علیه دیگر کارگران قرار می گیرند. روسا خواهان دسترسی و کنترل دائم کارگر موقت از طریق تلفن و در صورت لزوم تهدید به اخراج هستند. گئورگ معتقد است انعطاف پذیرکردن کار چیزی نیست جز بی حق و حقوق کردن قانونی کارگران و بالاخص کارگران قرارداد موقت. در چنین حالتی مقاومت هم سخت تر می شود. سازماندهی کارگران برای مقاومت هم وقتی کار سطوح مختلف دارد بسیار مشکل تر می شود. وی از شکست کوشش هایش برای سازمان دهی مقاومت بخاطر همین شرایط محافظه کارانه و گزارش به کارفرما می گوید اما توضیح می دهد که مثال های موفق هم وجود دارد به طور مثال اعتصاب غذای کارگران قرارداد موقت فولکس واگن در اشتوکن هانوفر در سال ٢٠٠٩، یا کارموفق یک شورای کارگاه در یک شرکت چاپ درشهر کیل.
٠ صحبت های هردو سخنران توسط دوست خوبمان مشتهیلد دورتموند Mechthild Dortmundکه همواره زحمت ساعت ها و روزها ترجمه را با خوش روئی تقبل می کند، از آلمانی به مکزیکی ترجمه شد. من به طور خلاصه در ١٠ دقیقه وقتی که داشتم شرایط کار کارگران را از آغاز انقلاب ۵٧ تا کنون، جریان خصوصی سازی ها و چگونگی اجرای به اصطلاح تعدیل ساختاری و دولت لاغر، فساد سیاسی و مالی در ایران و جریان اخراج های توده ای کارگران از دهه ١٩٩٠ تا کنون، مبارزات کارگری؛ به طور نمونه نساجی مازندران، نیشکر هفت تپه و کیان تایر و دلایل عدم موفقیت آن ها، شرایط نامطمئن کاری و عدم امنیت شغلی کارگران و وضعیت کارگران با قرارداد موقت کار و مساله بیکاری در ایران و در پایان از مبارزات جاری از جمله اعتراضات کارگران پتروشیمی یاد کردم. صحبت های من توسط بهرام قدیمی، به خواهش من از فارسی به اسپانیائی ترجمه شد. سپس فدریکو گونزالس Federico Gonzalesکارگر و عضو اتحادیه مستقل جنرال تایر سن لوئیس پوتوسی در باره وضعیت کارگران مکزیک صحبت کرد. وی گفت: وضعیت کارگران مکزیک بسیار پیچیده است. ما اکنون در مرحله بسیار سختی قرار داریم. سیاستمداران احزاب در حال تصویب رفرم دیگری در رابطه با بازار کار هستند که در صورت انجام، دشواری های موجود را تشدید خواهد کرد. تصویب این رفرم ممکن است بیک ناآرامی اجتماعی بینجامد. اکنون مبارزات زیادی هم در سطح منطقه ای، هم ملی و هم بین المللی در جریان است. مبارزات موفقی هم وجود دارد مثل مبارزه کارگران اوزکادی و همکاران ما در جنرال تایر سن لوئیس پوتوسی. هم چنین مبارزاتی هم وجود دارد که دستاوردی نداشته اند و نتوانستند چیزی کسب کنند، زیرا قوانینی وجود دارد که منطبق با علایق کارفرماهاست. کارفرمای آلمانی ما ( کونتیننتال) می کوشد با استفاده ازقوانین مکزیک، مخارج تولید را هرچه که بتواند کاهش دهد. در محل کارمان هم مرتب می گویند که بله هزینه تولید در روسیه، برزیل و آمریکا خیلی کم است پس ماهم باید بتوانیم ارزان تر تولید کنیم. پس از یک سری حملات جدی (اما ناموفق) شرکت علیه اتحادیه مستقل، از سال گذشته به طور نسبی آرامش و هماهنگی وجود دارد. کونتی بعد از مبارزه کارگران و نشست سهامداران در سال ٢٠١١ کمی سیاست هایش را تغییر داده است و در زمینه افزایش تولید با اتحادیه به توافق رسیده است. این دوره آرامش نمی تواند زیاد دوام بیاورد. به همین سبب ما کارگران علاقمندیم با سایر اتحادیه ها، و با کمیته های همبستگی در ارتباط قرار بگیریم و برای حملات آتی کونتیننتال آلمان که حتما انجام خواهد شد، باهم مبارزه کنیم. در شرایط کنونی مکزیک و بدون انجام رفرم، 95 درصد کارگران در شرایطی هستند که اتحادیه های شان علایق کارفرماها را پیش می برند نه علایق کارگران را. یعنی که اتحادیه با کارفرما قراددادهای کاری ای را منعقد می کند که به نفع کارفرماها است. مهم است که این قراردادها را معرفی کنیم، علیه آن ها اعتصاب و اعتراض کنیم، در باره شان به بحث بپردازیم و آن ها را در معرض افکار عمومی قراردهیم.
بحث پایانی را خسوس تورس در رابطه با تجربه ازدکادی دنبال کرد که از تکرار آن خودداری می کنم.
از دانشگاه بعد از پرسش و پاسخ و پایان جلسه به سمت دفتر POS که در منطقه شلوغ پایین شهر است، حرکت کردیم. نهار را در قهوه خانه ای سنتی روبروی دفتر که در مکزیکوسیتی بسیار فراوان است خوردیم. و برای ادامه جلسه به دفتر رفتیم. دیگر شب شده بود. در POS ادامه سمینار دیروز در رابطه با مساله زنان در مکزیک، ایران و آلمان ادامه یافت. جمعیت نسبتا زیادی از زنان و مردان کارگر شرکت کرده بودند و با خود غذا برای جشن بعد از صحبت ها آورده بودند. گذشته از این رفیق زنی از سن سالوادور اتنکو به همراه پیرمردی که از زندانیان سیاسی مقاوم بود شرکت کرده بودند. ماریا آتیلانو و ناچو و ترینی در باره مساله زنان و قتل زنان که در سطح گسترده در مکزیک وجود دارد، صحبت کردند که ترجمه صحبت های آن را دوست دیگری انجام خواهد داد. از ایران من در رابطه با وضعیت زنان و زنان کارگر در ایران در بخش های مختلف تولید، بهداشت، آموزش، کشاورزی، صنایع دستی و قالی و به ویژه زنان دوزنده و شرایط کار و زندگی آن ها و مبارزات زنان کارگر صحبت کردم و مژده از شرایط خود در زندان گفت که بسیار مورد توجه قرار گرفت.
مشتهیلد دورتموند در رابطه با وضعیت زنان در آلمان به صحبت پرداخت. وی مساله زنان را از دید تاریخی مورد توجه قرار داد و بیان کرد که کلارا زتکین در کنفرانسی از انترناسیونال دوم در سال ١٨٨٩ برای اولین بار به مسائل و مشکلات زنان و کارگران زن پرداخت و در این رابطه سخنرانی کرد و مساله سازماندهی زنان سوسیالیست توسط خودشان را مطرح کرد. تا آن زمان شرکت زنان در اجتماعات ممنوع بود و زنان حق رای نداشتند. بعد از انقلاب نوامبر در ١٩١٨ زنان دارای حق رای شدند. در آغاز قرن بیستم در آلمان یک رشته اعتراضات و تظاهرات برای حقوق زنان و شرایط کاری بهتر برای زنان کارگر و مادران؛ مثل ٨ ساعت کار روزانه وجود داشت. زنان هم چنین در شهرهای بزرگ علیه جنگ اول و گرسنگی و اعلام موقعیت اضطراری در کشور دست به اعتراض زدند.
در زمان حکومت هیتلر برای زنان وظایف دیگری تعین شد که زنان بخاطر میهن و خانواده باید بچه های بیشتری می آوردند تا حیثیت مرد و خلق را حفظ کنند- شبیه تبلیغات جمهوری اسلامی ایران برای حیثیت امت بزرگ اسلام م - ، زنان وابسته به نازیسم هم چنین بعنوان نگبهان و پاسدار در اردوگاه های هیتلری کار می کردند و در این شخصیت، بسیار خشن و فناتیک بودند. اما در مقابل زنانی هم بودند که علیه رایش سوم به مقاومت دست زدند. وضعیت زنانی که در اردوگاه های هیتلری زندانی بودند یا زنانی که ازکشورهای مختلف اروپا به آلمان آورده شده و به کار اجباری در کارخانه های تولید مهمات و مصالح جنگی بدون دستمزد و پول و در شرایط بسیار ناگوار بکار گمارده شده بودند بسیار وخیم بود.
بعد از جنگ جهانی دوم زنانی که معروف به Trümmerfrauen زنان خرابه ها بودند - زنانی بین ١۵ تا ۵٠ سال که از جنگ جان سالم بدر برده بودند توسط نیروهای متفقین که پیروز جنگ بودند فراخوانده شدند تا بعنوان نیروهای کمکی برای ترمیم خرابی های جنگ بکار گمارده شوند. آن ها می بایست دیوارهای خانه های مخروبه را با دست و با وسایل ساده کاملا تخریب کنند و آجر و خاک را از هم جدا کنند، وسایل قابل استفاده خانه ها را سوا سازند و زمین را برای بازسازی خانه ها و کارخانه ها آماده کنند. آن ها می بایستی هم چنین با ایجاد یک زنجیره انسانی خاک و آشغال و نخاله ها را از محل دور می کردند. بهمین سبب آن ها را به این نام می خواندند.م- به این زنان بندرت حقوقی تعلق گرفت و کار سخت شان کار بحساب نیامد و به آن بازنشستگی تعلق نگرفت. در زمان بعد از جنگ دوباره تصویر سنتی زن بعنوان زن برای تولید بچه، برای کارآشپزخانه و خدمتکار کلیسا و وابسته به مرد، غلبه یافت تا زن را از ملا عمومی دور نگهدارند. اما واقعیت به این تصویر تن درنداد. زنان زیادی بودند که در کارخانه های مختلف از جمله صنایع الکترونیک، وسایل زندگی، دوزندگی و صنایع غذائی مثلا کارخانه بالزام در هانوفر کار می کردند اما باز مرد نان آور خانواده محسوب می شد. سقط جنین ممنوع بود. زنان حق تعیین سرنوشت خود در مسائل مختلف از جمله سکس را نداشتند و صحبت در این موارد تابو بود.
از جنبش ٦٨، یک جنبش جدید زنان در دهه ٧٠ بصورتی آرام و تدریجی شکل گرفت. در این جنبش زنان خواهان سازماندهی مستقل شدند. علیه ساختار مردسالار در جامعه و در جنبش چپ برخاستند. خواستار این حق شدند که خود در باره پیکر خود و جهت گیری سکسوئل خود تصمیم بگیرند؛ علیه ماده ٢١٨ که سقط جنین را ممنوع می کرد، مبارزه کردند؛ با خشونت علیه زنان مبارزه کردند؛ با همجنس گراه ستیزی؛ با نظامی گری؛ با تجارت زنان، با توریسم سکس مبارزه نمودند. برعلیه استثمار زنان- بیش از همه درآن جا که به جهان سوم معروف شده است مبارزه کردند و به عرصۀ همبستگی جهانی زنان وارد شدند. مراکز مستقل زنان را ایجاد کردند؛ هم چنین کتابفروشی های زنان و خانه های زنان و غیره را ایجاد نمودند.
این جنبش زنان به چیزهای زیادی دست یافت؛ به چیزهایی که به ایده آل های اجتماعی مربوط بود: سقط جنین قانونی شد؛ همجنسگرائی بیش و بیشتر مورد شناسائی قرارگرفت، و حتی ازدواج همجنسگراها؛ تعداد زیادی خانه های زنان و ادارات استقرار برابری ایجاد شد. اما مطالبات مستقل جنبش زنان دهه ١٩٧٠ و ١٩٨٠ نسبتا در محدوده ساختارهای دولتی، تخصصی، بوروکراتیک و رسمی ماندند و نیروی اجتماعی شان را از دست دادند و در میان اکثریت توده های مردم تصویر نقش زن به واقع تغییر نکرد، آن گونه که امروز آن را در میان زنان و دختران جوان می بینیم.
جنبش امروزی زنان در آلمان بطور نسبی ضعیف و کم حضور است. در صحنه های مستقل و آکادمیک زنانی وجود دارند که بشدت خود را با مسائل قانون گرائی و نورم های بدنی مشغول کرده اند( هم چنین نه فقط در رابطه با دو جنسیت شناخته شده، بلکه هم چنین با تغییر جنسیت و همجنسگرائی)، تم تبعیض و خشونت پدرسالارانه علیه زنان، هم چنان مثل قبل مهم است.
در بخش اتحادیه ای مساله دستمزد برابر زن و مرد و انتقاد به ویژه به دست درازی جنسی در محل کار و همبستگی بین المللی با زنان به ویژه در کارخانه های تولید جهانی( لباس-، اقلام ورزشی-، اسباب بازی-، و صنایع الکترونیک) در کشورهایی مثل بنگلادش، چین، آمریکای مرکزی و .... هم چنین زنان زیادی در جنبش مخلوط اجتماعی یعنی همراه با رفقای مردشان فعال هستند؛ بطور مثال انجمن های منتقد جهانی شدن، گروه های مخالف نیروگاه های اتمی، تظاهرات روز دوشنبه، جنبش حمایت از محیط زیست، و گروه های شهروندی.
بعد از پرسش و پاسخ، صرف غذا، بحث های جداگانه، آشنائی های جدید، عکس های یادگاری و جشن بود که تا نیمه شب ادامه داشت.

فوریه ٢٠١٢، فریده ثابتی