پس ازگذشت یک هفته ازاعتصاب سراسری درنیجریه که به دعوت اتحادیه های کارگری صورت گرفت وباپیوستن کارگران وکارمندان شرکت نفت به اعتصاب، دولت نیجریه مجبورشد ازسیاست حذف یارانه های موادسوختی که قیمت آن را به دوبرابرافزایش داده بود یک گام به عقب به نشیند.گرچه این عقب نشینی هنوزنیم بنداست و30%بیشترنیست، با این همه یک عقب نشینی آشکارازسیاست بقول خودشان لیبرالیزه کردن اقتصاد تولیدات نفتی وقطع یارانه ها است.دولت مدعی بودکه ازاین طریق می تواند با صرفه جوئی هفت ونیم میلیاردلار ارز، آن را صرف زیرساخت ها وتوسعه کشوربنماید. اما مردم وکارگران نیجریه با تجربه تروآگاه ترازآن بودندکه وعده و وعیدهای رئیس جمهورمبنی براین که "به تک تک مردم نیجریه اطمینان می دهم که احساس رنج کنونی گذراست وبا تحمل وفداکاری خود روزهای بهتری را خواهند دید"،آنها را بفریبد. یکی دیگر ازتوجیهات دولت برای به عقب راندن ودرهم شکستن جنبش اعتراضی مردم بهره گیری ازفضای امنیتی بودکه درپی گسترش عملیات تروریستی اسلام گرایان افراطی بوجود آمده است که حتی توسل به آن هم نتوانست تأثیری برعزم کارگران برای معلق کردن اعتراضاتشان برجای نهد. درکنارترفندهای فوق اهرم اصلی دولت همانا سرکوب بود:چنان که درپی حملات خشونت آمیزی که با شلیک گازوگلوله وضرب وجرح تظاهرکنندگان همراه بود حداقل ۵ نفرکشته وصدها نفرمجروح وبسیاری دستگیر وزندانی شدند. با این همه این یورشها نتوانست خللی در عزم کارگران واعتصاب کنندگان که درقالب دوشکل تاکتیکی اعتصاب عمومی وتجمعات درمیادین وپارکها جریان داشت وارد آورد.صفوف متحد و میلیونی کارگران وکارمندان بخش نفتی(شریان اصلی اقتصادکشور) وکارکنان حمل ونقل ونیزسایربخشهای اقتصادی کشورباهمراهی دانشجویان و وکلاء ... دست درست دهم دولت را واداربه نخستین گام عقب نشینی کردند.البته این عقب نشینی هنوز ناقص ونیم بند است. چرا که اولا تنها مشمول کاهش ٣٠% قیمتها است وهنوزبه نرخ قبلی بازنگشته است وثانیا منجربه تجدیدنظردرکل سیاست نئولیبرالیستی دولت نشده است.این که این مبارزه تاکجا پیش خواهد رفت به عوامل گوناگونی وابسته است که اکنون نمی توان درمورد آن سخنی گفت.اما آنچه که مسلم وبسیارمهم است، صفوف اعتراضی هم دربرگیرنده شاغلین بخش استراتژیک وحیاتی صنعت نفتی است وهم جنبش ازبردتوده ای درمیان کارگران وزحمتکشان برخورداراست.این که کارگران وزحمتکشان دریکی ازکشورهای قاره آفریقا بتوانند درسطحی چنین گسترده وعلیه سیاستی کلان وضدمردمی اعتصاب وتظاهرات برپاکنند،بی تردید واجداهمیت زیادی است ومی تواند به نوبه خود الگوئی برای سایرکشورها درمقابله با سیاست های نئولیبرالیستی وحکومت های مستبدباشد.این تجربه به ما می آموزدکه شیرنفت اهرمی فقط دردست استبداد داخلی ویا شرکت های فراملیتی ودولت های حامی آن ها نیست،بلکه با شکل گیری جنبش طبقه کارگروزحمتکشان می تواند به اهرمی دردستان آنها برای دست یابی به مطالبات واقعی وعدالت خواهانه اشان تبدیل شود .
ناگفته نماند که نیجریه گرچه به دلیل وجود ذخایرنفتی وتولید وصدورآن ازثروتمندترین وغنی ترین کشورهای افریقائی محسوب می شود بااین همه فقر ونابرابری عمومی درآن بیدادمی کند وهمین مسأله موجب رشدبنیادگرائی دربخشی از لایه های فقیروبیکارآن شده است.
بی شک فساد ورشوه مثل همه موارد دیگردراین نوع کشورها بویژه درمیان طبقه حاکم ودستگاه دولت بیدادمی کندوبندوبست وباندبازی وامتیازات هزارفامیل بخش لایتجرائی ازمکانیزم بالاکشیدن ثروت های اجتماعی است وبخشی ازعلل نارضایتی عمومی را تشکیل میدهد، بااین همه رسانه های قدرت های غربی تلاش می کنند که علت اصلی جنبش اعتراضی را که مثل بسیاری ازموارد مشابه جهانی به اعمال سیاست های نئولیبرالیستی وحذف خدمات اجتماعی برمی گردد را، ریخت وپاش دولتمردان وفساد وعدم لیاقت زمامداران وافراد طبقه حاکم عنوان کنند.
تجربه جنبش کارگری نیجریه گرچه هنوزدرگامهای نخست خود قرارداد وهنوزهم به همه خواستهای مطرح شده خودنرسیده است،اما تاهمین جا هم که دولت را واداربه عقب نشینی محدودی کرده است حامل درس گرانبهائی برای کشورماست.گرچه نیجریه وایران دارای تفاوتهای مهمی ازجهات گوناگون هستند با این همه دارای تشابهات ودردهای مشترکی نیزهستند که می توانند از تجارب یکدیگر بیاموزند.این تشابهات رامی توان درحکومت های مستبد،نقش اقتصاد نفتی درهر دوکشور، درپیشبردسیاست های صندوق و بانک جهانی توسط هردوکشور(ازجمله سیاست حذف یارانه ها ) وداشتن یک بخش کارگری مهم بویژه دربخش صنایع نفتی وخدماتی مشاهده کرد.
درایران نیزخواستهای مطالباتی کلان ومشترک نظیرحذف یارانه ها، علیه افزایش شتابان تورم به مرزهای ۴٠% ویا افزایش خط فقربه بیش ازسه برابرحداقل حقوق ها،گسترش شتابان بیکاری درکنارتشدید فشارهای تحریمی جهان دست وخطرفروپاشی اقتصاد بحران زده، دست بدست هم داده وبیش ازپیش زمنیه های عینی بوجود آمدن یک جنبش مطالباتی سراسری ا(والبته نه فقط مطالباتی) را بوجود آورده است.درچنین شرایطی تجارب مثبت کشورهائی چون نیجریه دربرپائی یک جنبش مطالباتی-سیاسی ازیکسو وتجربه ناکام جنبش سبزکه توجه به مطالبات پایه ای طبقه کارگر واقشارفرودست وهم چنین مطالبات سایرجنبشهای اجتماعی درآن مفقود بود(واین البته تنها یکی ازاشکالات عمده آن بود) می تواند دربسترصعودیک بحران مرکب و همه جانبه ای که درآن بسرمی بریم، الهام بخش شکل گیری اعتراضات وحرکت های یک پارچه جنبش کارگری و پیوند باسایرجنبشهای اجتماعی حول مطالبات سراسری شود.نباید فراموش کنیم که بویژه درشرایط سرکوب حادسیاسی وآشکارشدن شکست برنامه ها و سیاست های اقتصادی رژیم و بروزعلائمی ازورود آن به فازجدیدی ازبحران، نقش جنبش های مطالباتی به مثابه نقطه اتکاء پیشروی جنبش و بازسازی آن دارای اهمیت ویژه است.بخصوص درشرایطی که سیاست های فلاکت آفرین وسرکوبگرانه یک استبدادمذهبی بی امان درداخل بیدادمی کند وازسوی خارج نیزتلاش فراوانی برای بکارگیری اهرم نفت وتهدیدهای نظامی برای اهداف ومنافع قدرت های بزرگ درجریان است، ملعوم می شود که الگوهای دیگری نیزبرای خروج ازگرداب کنونی وجود دارند.
تقی روزبه - ١٧-٠١-٢٠١٢