افق روشن
www.ofros.com

معدنچیان شیلی و بحران سرمایه داری


مرجان ریاضی                                                                                                       شنبه ٢۴ مهر ١٣٨٩

«وال استریت جورنال» نشریه سرمایه داری آمریکایی دیروز اعلام کرد که "سرمایه داری معدنچیان شیلی را نجات داد"! این سخنان کاملا دور از واقعیت است. بر خلاف نظریه پردازان این مجله؛ این نظام سرمایه داری بود که این بلا در وهله اول بر سر معدنچیان شیلی (و هزارها معدنچی دیگر در سراسر جهان) آورد. سؤالی که هیچیک از این نظریه پردازان بورژوا به آن پاسخ نمی دهند اینست که: "چرا در قرن بیست و یکم، باید چنین معدن هایی اصولاً وجود داشته باشند"؟ "آیا دول سرمایه داری نمی توانند مسایل ایمنی این معادن را حل کنند"؟ پاسخ روشن است. بدیهی که سرمایه داران شیلی از جمله رئیس جمهور آن که یکی از میلیاردهایی شیلی است، جایگرینی معادن و حتی حل مسئله ایمنی برایشان "سودآورد" نمی باشد! کشته شدن چند معدنچی ارزش کمتری برای آنها دارد تا صرف مخارجی برای بهبود وضعیت آنان. در واقع یکی از سرکوبگران کارگران شیلی در دوره پیش همین آقای رئیس جمهور بوده است.
اما از سوی دیگر، آنچه مردم جهان در اطراف معدن سن خوزه در شیلی شاهد آن بودند، نمایشی از وحدت و همبستگی بین مردم و دولت شیلی برای نجات سی و سه معدنچی گرفتاربود.
با سرازیر شدن پیام حمایت و کمک های مردم به خانواده های معدنچیان که در اطراف معدن چادر زده بودند، این محل "اردوگاه امید" نام گرفت، اما پیوند مردم شیلی با معدنچیانی که در عمق ۶۲۲ متری زمین گرفتار شده بودند ریشه عمیق تری دارد که به تحولات سی سال گذشته این کشور بازمی گردد که در حافظه تاریخی بسیاری از مردم شیلی هنوز زنده مانده است.
پس از کودتای خونین نظامیان در سال ۱۹۷۳ و کشته شدن رئیس جمهوری منتخب سالوادور آلنده، حکومت وحشت و سرکوب برقرار شد. احزاب سیاسی منحل و فعالان سیاسی بازداشت، زندانی و شکنجه شدند.
بنا بر آمار رسمی دست کم سه هزار دانشجو، روشنفکر و فعال سیاسی شیلی اعدام و ناپدید شدند که مسبب آن همین سرمایه داران کنونی بودند.. بسیاری دیگر به کشورهای دیگر گریختند و نظامی ها حتی به قتل مخالفان خود در خارج از شیلی دست زدند.
در آغاز دهه ۱۹۸۰ که دوره سخت رکود اقتصادی در شیلی بود، جنبش های مدنی فعالیت خود را شدت بخشیدند، اما آنچه کمر استبداد نظامیان را خم کرد اعتصاب کارگران معادن مس و طلا بود که به صورت پشتوانه محکم جنبش زنان، دانشجویان و گروه های چپ گرا در آمد. در پی اعتصاب های گسترده، ژنرال پینوشه وادار به برگزاری رفراندمی شد که در آن تمام مردم شیلی به ادامه حکومت نظامی نه گفتند و دولت دیگری در سال ۱۹۹۰ به روی کار آمد.
اما برکناری به مفهوم برکناری سرمایه داران زمان پینوشه نبود. سرمایه داری کماکان برای استثمار کارگران و پر کردن چیب های خود باقی ماندند. نجات معدنچیان به دست حود آنها صورت گرفت و نه سرمایه داران استثمارگر در شیلی. همبستگی کارگران شیلی در این دو ماه گذشته با خانواده شان و همراه با معدنچیان سراسر جهان راه را برای اجحافات سرمایه داری و ایجاد یک حکومت عادلانه کارگری می تواند هموار کند. تنها راه حل نهایی این قبیل حوادث برچیدن نظام سرمایه داری بدست دست های پرتوان کارگران و بر قرار دولت کارگری در راستای یک نظام سوسیالیستی است.

٢۴ مرجان ریاضی - مهر ١٣٨٩

ملیتانت