روز هشتم تا یازدهم ماه ژون در شهر برلین آلمان انستیتوی برلین برای تئوری های انتقادی بیست و یکمین کنگره ی سالانه ی خود را با حضور دهها متفکر برجسته ی مارکسیسم در عرصه ی بین المللی با موفقیت برگزار کرد.
انستیتوی برلین برای تئوری های انتقادی یک انستیتوی مارکسیستی است که تاکنون هفده جلد از دایره المعارف مارکسیستی را به ترتیب حروف الفبا منتشر کرده است و در این دایره المعارف های عمیق مهمترین مباحث و مفاهیم مارکسیستی به صورت دقیق، تئوریک و تاریخی بررسی شده اند.
تمرکز کنگره ی امسال بر روی سه حروف م ن و پ بود. موضوعات مهمی که با این سه حرف شروع می شوند، از نقطه نظر مارکسیسم انقلابی و رادیکال بررسی شده و بعد از بحث و اظهار نظر اعضای انستیتو و ادیت مطالب این مقالات در سالنامه ی موسوم به دانشنامه یا دایره المعارف تاریخی انتقادی مارکسیسم ابتدا به زبان آلمانی و بعد به زبان های دیگر دنیا منتشر می شود.
بیست و چند سال پیش ولفگانگ فریتز هاوگ به همراه رفیق همسرش فریگا هاوگ که هر دو در زمینه ی مارکسیسم در دانشگاه های مختلف دنیا تدریس کرده اند، تصمیم به بنیان گذاشتن این انستیتو کرده و از تمام دوستان و رفقای مارکسیست خود دعوت به همکاری می کنند. انستیتوی برلین برای تئوری های انتقادی تاکنون صدها کتاب و مقاله از این دانشنامه ی عظیم مارکسیستی و فصل نامه ی "داس ارگومنت" یعنی برهان را منتشر کرده است.
می توان گفت که این انستیتو در حال حاضر بدون اغراق قوی ترین انستیتوی مارکسیستی جهان از لحاظ تئوریک است و اعضای شرکت کنند در انستیتو از بیش از پنجاه کشور جهان سالانه در جریان مباحث تئوریک، تاریخی و سیاسی کنگره شرکت کرده و می کنند. در واقع می توان گفت که مهمترین آکادمی مارکسیستی جهان است.
مباحث بسیارمتنوع و مهم در روزهای اخیر ازجمله مبحث پارودی، فلسفۀ طبیعت، ماتریالیسم پراکسیس، فمینیسم مارکسیستی، میستیفیکشن، اکوفمینیسم، میهن پرستی و دهها موضوع دیگر از جمله مباحث کشمکش های خاورمیانه و غیره بود.
بررسی تمام این مباحث و ترجمه ی آن به فارسی از توانایی این قلم خارج است، امیدوارم کسانی که به زبان های اروپایی تسلط دارند اعلام همکاری کنند تا بتوانیم به کمک هم این مباحث را به فارسی برگردانیم.
خود من یک سخنرانی در مورد میهن پرستی داشتم و در انجا به بررسی تاریخی مقوله ی میهن پرستی پرداخته و با نقل قول های مختلف از متفکران کلاسیک مارکسسیم در مقاطع مختلف شدیدا به نقد میهن پرستی رفته و تفاوت های میهن پرستی را با ناسیونالیسم به عنوان یک "جنبش مدرن"، اما امروز ارتجاعی و محصول بورژوازی و دولت ملت اعلام کرده و همچنین تفاوت های میهن پرستی از راسیسم و فاشیسم و شونیسم مشخص کرده و گفتم که میهن پرستی مقوله یی است که الزاما به سرمایه داری و دولت ملت مرتبط نمی شود، هرچند سرمایه داری علیرغم اینکه از لحاظ اقتصادی گلوبال و جهانی عمل کرده و مراحل گلوبالیزاسیون را با استعمار و امپریالیسم و جهانی شدن سرمایه و توسعه ی ارتباطات و نئولیبرالیسم به هارترین شکل ممکن پیش می برد، اما هیشه میهن پرستی را بورژوازی در سطح سیاسی و روبنایی تبلیغ کرده و از این طریق تفرقه ی و تنفر قومی و ملی را در بین مردم گسترش می دهد. کانت را به عنوان فیلسوف روشنگری به عنوان سمبل میهن پرستی المانی معرفی کرده و یک جین نقد تن روانه ی نیچه این فیلسوف اریستوکرات و بنیان گذار فکری فاشیسم المانی کردم. با مراجعه به برشت اعلام کردم که مهین پرستی چیزی جز تنفر از میهن دیگران نمی تواند باشد. همچنین اشاره کردم که میهن پرستی اگر چه مفهومی سکیستی است چون میهن پرستی به "سرزمین پدری" گره خورده است، اما این مساله تنها مساله ی راست ها و ارتجاعیون نیست، بلکه بعضا در میان چپ ها هم شدیدا وجود دارد. با مراجعه به اوضاع سیاسی ایران تاریخ ننگین حزب توده و اکثریت را بازخوانی کردم و اعلام کردم که این مرتجعین پشت خمینی بسیج شده و برای دفاع از میهن امپریالیستی از مسلح شدن سپاه پاسداران تروریست اسلامی به سلاح سنگین دفاع کردند و هم اکنون در ایران به بهانه ی ترور در طویله یی به اسم مجلس شورای اسلامی رژیم ایران پشت میهن پرستی ارتجاعی ایی است، که دامن اپوزیسیون ایران و اقشار مختلف خرده بورژوایی و بورژوایی را گرفته است و جنبش "همه با هم"ی شکل گرفته است که می تواند جامعه ی ایران را به ورطه ی جنگ قومی و از هم پاشیدگی ببرد.
همزمان به بررسی تاریخ انترناسیونال اول و دوم شکست انقلابات در اروپا به خاطر برجسته شدن میهن پرستی و تشکیل دولت ملت از بالا در آلمان توسط بیسمارک و دفاع سران حزب سوسیال دمکرات المان از جنگ امپریالیستی جهانی اول تحت نام دفاع از سرزمین پدری پرداختم و اعلام کردم که بخش عظیمی از چپ اروپایی به انقلاب اکتبر پشت کرد و کمونیست های المانی در دوران انقلاب ١٩١٨/١٩١٩ در المان توسط احزاب سوسیال دمکرات وطن پرست قتل عام شدند و پروسه ی انقلاب به شکست انجامید.
در زمینه ی مسائل شوروی و استالینیسم به عنوان ضد انقلاب ضد کمونیستی هم به تاکیدات پیاپی استالین بر میهن پرستی روسی در مقابل تهاجم کشورهای مختلف جهان و تلاش های اتحاد شوروی برای سرمایه گذاری بر روی مسائل تسلحیاتی برای دفاع از میهن اشاره کردم و اعلام کردم، دفاع از "میهن" یا مرزهای سرزمینی زمانی که مساله ی انکار "هویت" و نابودی قوم یا توده ی مردمی در کار باشد، توده ی مردمی که مترقی هستند و حتی اگر هم مترقی نباشند، مطالباتی کاملا برحق دارند، از نظر من مشروع است و تحت هیچ شرایطی نمی توان به بهانه ی "میهن پرستانه" خواندن جنبش هایی مانند جنبش علیه اشغال فلسطین، جنبش توده یی مردم در مناطق مختلف کردستان علیه حاکمیت خونخوار دولت های منطقه، حقانیت تلاش و مبارزه برای حفظ موجودیت توده ی مردم را زیر نام ناسیونالیستی خواندن یا وطن پرستانه خواندن ان زیر سوال برد. چون این حق توده ی مردم است که تصمیم بگیرند در چارچوب مرزهای جغرافیایی یک سرزمین بمانند و یا یک سرزمین را تکه تکه کنند. همچنین در مورد پروژه ی ارتجاعی بارزانی در کردستان عراق سخنانی ایراد کرده و اعلام کردم که بارزانی و دیگر احزاب عشره یی مزدور دولت های منطقه و امپریالیسم به هیچ وجه صلاحیت طرح رفراندوم و استقلال کردستان را ندارند، چون ان ها از این پروژه ها در واقع به نفع تمدید حیات ننگین خود سواستفاده می کنند و هر ادم عاقلی که ذره یی شرافت انسانی و انقلابی داشته باشد، نمی تواند پشت احزاب سیاسی قرار بگیرد، که تفاوت ماهویی با دولت های جنایتکار منطقه ندارند.
در مورد پ ک ک و روژاوا، که توهمات بیمارگونه یی در چپ اروپایی ایجاد کرده است، هم به صورت خلاصه سخنرانی کرده و گفتم که پ ک ک نه تنها یک حزب مترقی نیست، بلکه ارتجاعی است و خزعبلاتی که توسط اوجالان یا از زبان او منتشر می شود، از خزعبلات نیچه هم عقب تر است و یک نوع تفکر راسیستی و اریستوکراتیک ضد زن و ضد انسانی است که در اروپا به اشتباه توسط چپ های "ناسیونالیست"، تحت نام "انارشیسم" شناخته می شود. حزب ارتجاعی پ ک ک را از لحاظ ساختار حزبی و تشکیلاتی با مجاهدین فاشیست خلق ایران مقایسه کرده و هر دو را ارتجاعی و ضد رهایی بشر و به ویژه ضد رهایی زن اعلام کردم.
در ادامه ی بحث در بیشتر سخنرانی ها در زمینه ی مقولات مختلف به ویژه اوضاع خاورمیانه و مساله ی اسرائیل و فلسطین شرکت کرده و مردمان یهودی و صهیونیست را نه یک ملت واحد حتی با تعاریف ارتجاعی استالین و وبر و هابرماس و دیگران، بلکه "ملت" های متفاوت طرفدار یک ایدئولوژی ارتجاعی و فاشیستی به اسم صیهونیست و دین یهود خوانده که توسط غرب تحت نام دولت ملت به انان رسمیت بخشیده شده است و اشغال فاشیستی سرزمین دیگران توسط این کمپانی صهیونیستی صورت می گیرد و مشروعیت ان را به بهانه ی کشته شدن یهودیان به دست هیتلربورژوازی غربی صادر می کند، در صورتی که حتی با تعاریف بورژوایی دولت ملت نمی تواند توده ی مردم طرفدار یک مذهب خاص را دولت ملت خواند، چون اگر اینگونه باشد، چپ ها باید از تشکیل دولت اسلامی عراق و شام و گسترش دولت های اسلامی در سراسر جهان دفاع کنند، چیزی که از نظر من خودکشی برای کمونیست ها و به تباهی کشاندن بیش از پیش جامعه است. اعلام کردم که اسرائیل یک شرکت چند ملیتی است که بورژوازی غرب برای کنترل اقتصادی و سیطره ی هژمونیک بر دولت های یاغی خاورمیانه ی صاحب نفت و گاز در یکی از استراتژیک ترین مناطق جهان درست کرده است و دفاع از حق و حقوق یهودیان تحت کنترل و تلاش برای بازگرداندن انان به "سرزمینی پدرشان" از جانب غرب دروغی شیادانه و اشکار است و اساسا نمی تواند پشیزی ارزش داشته باشد. اعلام کردم که یهودیان می توانسند در کشورهای غربی انتگره شوند و یا اگر این دولت های طرفدار حقوق بشر به دنبال انگیزه های اقتصادی و ضد انسانی خود نیستند خوب می توانستند "دولت ملت" اسرائیل را بعد از سرنگونی فاشیسم به دست ارتش سرخ، درون خاک المان و یا فرانسه تاسیس کنند!
در جریان مباحث مختلف تئوریک، تشکیلاتی ووو بحث هایی ارائه دادم که شاید در اینده به زبان های مختلفی از جانب انستیتو منتشر شود.
کسانی که تمایل با همکاری با این انستیتو هستند می توانند با ایمیل ادرس من تماس بگیرند و یا مستقیم با انستیتو تماس برقرار کنند.
هر کس در تلاش است خدمتی ولو کوچک به توسعه ی اندیشه های مترقی سوسیالیستی در ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه بکند، می تواند متون و مقالات این انستیتو را ترجمه و به زبان های مختلف در خاورمیانه منتشر کند. همکاری شما می تواند باعث گسترش گفتمان مارکسیستی در منطقه شود.
حسن معارفی پور - هایدلبرگ
۱۲.۰۶.۱٧
Hassan.maarfipoor@gmail.com
صفحه ی فیس بوك انستیتو
https://www.facebook.com/Historisch-kritisches-Wörterbuch-des-Marxismus-131512300228814/?pnref=story
ادرس سایت انستیتو
http://www.inkrit.de/neuinkrit/index.php/de/