افق روشن
www.ofros.com

حادثه خونبار ایران خودرو در۵ بهمن ٨٩ و آنچه از پی آمد


رامین کوهیاری                                                                                                    پنجشنبه ۵ اسفند ١٣٨٩

ساعت ١١:٣٠ شب کامیون بنز یکی از شرکتهای پیمانکاری برای بارگیری ضایعات در حال حرکت به سمت پرس ٣ است. هم زمان کارگران شیفت ٣ نیز در حال تردد هستند تا به محل کار خود بروند. کامیون بدون توجه به کارگران و پس از تصادف با دو اتومبیل پارک شده به صف کارگران می زند و پس از طی مسافتی با برخورد به دیوار متوقف می شود. هنگامی که راننده را پیاده می کنند در حالت عادی نبوده است. طبق ادعای مسئولان ایران خودرو ۴ کارگر کشته و ١٣ نفر زخمی شده اند و بی احتیاطی راننده علت این تصادف است. به گفته سرهنگ مهرایی رئیس پلیس ترافیک شهری، راننده فاقد گواهینامه پایه ١ می باشد. کارت سلامت او اعتبار نداشته است. شیفت کاری وی ١٢ ساعت بوده است در حالی که طبق آیین نامه، ساعت کار رانندگان ٨ ساعت است. راننده مدعی شده است که پس از ضربه مغزی حدود ٢ سال پیش، دارو مصرف می کند و حالت طبیعی نداشته است. این حالت غیر عادی حتی هنگام ورود به کلانتری مورد تایید پلیس نیز قرار گرفت. مهرایی افزود چرا برگه معاینه فنی، گواهینامه و کارت سلامت راننده که ٢ سال است در آنجا کار میکند چک نشده است ؟ سرهنگ مهرایی همچنین گفت اگر حراست ایران خودرو با توجه به حجم عابران، دراین منطقه محدودیتی برای وسایل نقلیه ایجاد می کرد چنین اتفاقی رخ نمی داد.
بلافاصله پس از تصادف، کارگران برای نجات مجروحان دست به کار می شوند. حادثه فجیع و خونبار است. عده ای بهت زده اند. صدای گریه و شیون همراه با ناله مجروحان و آژیر آمبولانس ها فضا را پر کرده است. جنازه ها بر روی زمین است و مجروحان لت و پار شده اند. بعد از ساعتی اجساد و زخمی ها توسط کارگران به آمبولانسها منتقل می شوند. ایران خورو قتلگاه و ماتم سراست. گریه، بغض و فریاد به خشم همگانی تبدیل می شود. جمعیت به سمت گیتهای ورود و خروج حمله می کنند، شیشه های محوطه گیت ها و اتاق حراست را می شکنند و به پارکینگ سرویس ها می روند. شعار مرگ بر نجم الدین پارکینگ را به لرزه می اندازد. کارگران خشمگین درهای پارکینگ را می بندند و می گویند هیچ کارگری حق خروج ندارد همه باید بمانیم تا دسته جمعی تکلیفمان را روشن کنیم. بعد از مدتی کارگران وارد بلوار ایران خودرو می شوند و به سمت چهار راه ایران خودرو راهپیمایی می کنند. چون نیمه شب است اتومبیلهای کمی تردد می کنند و خبر رسانی بی فایده است. کارگران به صدا و سیما و روزنامه ها تلفن می زنند اما به جز خبر نگار روزنامه شرق کسی نمی آید. چند ماشین کلانتری به آنها نزدیک می شوند هجوم کارگران پلیس ها را فراری می دهد. نیروهای گارد ویژه وارد عمل می شوند و به کارگران حمله می کنند. با پرتاب گاز اشک آور کارگران به داخل کارخانه عقب نشینی می کنند. تعدادی از کارگران دستگیر می شوند. هزاران نفر گارد ویژه مجهز به تمام وسایل سرکوب و ماشین و موتور سیکلت از درب پایین تر از پارکینگ وارد کارخانه می شوند. در داخل پارکینگ وکارخانه کارگران تا صبح شعار می دهند و تظاهرات می کنند در حالی که کارخانه در محاصره گارد است. صبح ۴ شنبه کارگران شیفت ٢ و ٣ از درب جاده مخصوص روانه خانه می شوند زیرا نیروهای انتظامی برای اینکه مردم متوجه نشوند نمی گذارند از درب پارکینگ خارج شوند.
۴ شنبه شیفت صبح تعطیل اعلام می شود. تعداد کمی از پرسنل شیفت صبح در پیاده روها تجمع کرده اند. درب پایین تر از پارکینگ باز می شود و نیروهای انتظامی به پادگانهای خود باز می گردند. تعداد آنها به طرز باور نکردنی زیاد است و همه مردم را متعجب کرده است. بخشی از آنها همچنان چهار راه ایران خودرو و اطراف آن را در محاصره دارند، بخشی نیز در کلانتری ١۵۴ چیتگر مستقر شده اند. خبر فاجعه در همه جا پخش می شود. گمان عمومی بر این است که کارخانه به احترام جان باختگان و مجروحان این حادثه تا شنبه تعطیل اعلام شود اما در میان بهت همگان شیفت ٢ و ٣ کار اعلام می شود. با این تصمیم وقیحانه و ضد کارگری یک بار دیگر ثابت شد که کارگران هیچ ارزشی برای مدیران ندارند و آنها فقط به فکر سودجویی هستند. شیفت ٢ به کارخانه می آید. هیچکس کار نمی کند و اعتصاب شروع می شود. حدود ۵ عصر خبر می رسد که گروهی از مقامات حکومتی به رستوران مدیران در کارخانه شمالی آمده اند و می خواهند با نمایندگان کارگران مذاکره کنند. بلافاصله کارگران پرس ٣ و سالنهای مونتاژ نمایندگان خود را انتخاب می کنند و به همراه نمایندگان خود در حال شعار دادن از تونل داخل شرکت به سمت کارخانه شمالی راهپیمایی می کنند. در کارخانه شمالی کارگران وانت و تندر نیز به آنها ملحق می شوند. حدود ٢٠٠٠ کارگر در زیر باران در جلوی رستوران مدیران شعار می دهند در حالیکه نیروهای حراست دور تا دور رستوران را محاصره کرده اند و نیروهای گارد بیرون کارخانه مستقر شده اند. نمایندگان به داخل رستوران می روند. به نمایندگان گفته می شود که به کارگران بگویید کار را شروع کنند تا مذاکره کنیم. اما نمایندگان نمی پذیرند. یک حراستی از رستوران بیرون می آید و به کارگران می گوید تا سر کار برگردند . کارگران او را هو می کنند و به سمت او هجوم می برند. به ناچار مذاکره شروع می شود. سالن رستوران مملو از حراستی ها، مدیران ارشد کارخانه و مقامات حکومتی است و نمایندگان را در میان گرفته اند. یکی از نمایندگان با صدای بلند می گوید می دانم که اخراج می شوم ولی ترسی ندارم و آمده ام تا حرف بزنم. یکی از مقامات می گوید من " تمدن " استاندار تهران هستم. مطمئن باشید، به همه شما قول می دهم که کسی اخراج نمی شود. " صداقت " نماینده وزیر صنایع، نماینده سازمان گسترش، نماینده وزارت کار و چند نفر دیگر نیز حضور دارند. نمایندگان کارگران چشم در چشم مدیران و با شهامت شروع به افشاگری می کنند:
در روزهای تعطیل مجبوریم که سر کار بیاییم. در صورت غیبت از نمره آکورد مان کسر می شود. با تکرار غیبت، نمره بیشتری کسر می شود و در آخر به جرم تحریک کارگران و اخلال در تولید اخراج می شویم.
فشار کار بسیار بالاست. خط توقف ندارد حتی اگر بخواهیم به دستشویی برویم بدون اجازه امکان ندارد.
بیماری های استخوانی و مفاصلی، دیسک کمر، گردن و پادرد بسیار شایع است. همه می خواهند که به قسمتهای ستادی بروند. دکتر شرکت نظر پزشکان خارج از شرکت را نمی پذیرد. این پزشک قسم پزشکی خود را زیر پا گذاشته است او قسم خورده شرکت و نوکر مدیران است. برخورد با کارگران در واحد طب کار بسیار زننده است. بسیاری از پرسنل بیماری خود را مخفی می کنند تا اخراج نشوند.
هنر مدیران ایران خودرو در کاهش هزینه های پرسنلی است. هدایا بسیار کم شده است. مبلغ ١۵٠٠٠ تومان برای حضور در روزهای تعطیل، ١١٠٠٠ تومان شده است. کتاب های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان قطع شده است. درمانگاه های شرکت هیچ دارویی به ما نمی دهند. حوادث کار را در پرونده پرسنل ثبت می کنند و تذکر می دهند که نباید تکرار شود. کمر درد از لیست حوادث حذف شده و بیماری محسوب می شود. ازکارگرانی که به علت کمر درد به خارج کار خانه اعزام شوند پول آمبولانس گرفته می شود. تعداد لباس کار، دستکش، کفش کار و لوازم ایمنی محدود شده است. کیفیت غذا بد است. سرویسهای رفت و آمد نامطلوب است. سرویس ساعت ۶ در ۵ شنبه ها دیگر وجود ندارد. نیروهای حراست بسیار زیاد هستند و سربار شرکتند. از بیکاری کامپیوتر بازی می کنند و در چنین روزهایی آدم فروشی می کنند. آنها وبسیاری از ستادی ها باید به تولید بیایند و اصولاً کسانی به بخش ستادی بروند که در تولید کار کرده اند.
آکورد ما با توجه به اینکه هر سال افزایش تولید داریم و با توجه به گرانی و تورم کمتر هم شده است. با افزایش سن ما تولید نیز زیاد می شود و ما دیگر قدرت قبل را نداریم. چرا کارگر بیشتر استخدام نمی کنید؟
تاوان سایتهای خارج کشور که هیچ توجیه اقتصادی از نظر تیراژ و قیمت فروش ندارند، ایجاد شرکتهایی مانند تام که پروژه های کارخانه را با قیمتهای گزاف به کارخانه تحمیل می کنند، پاداشهای کلان و ریخت و پاشهای مدیران شرکت را ما کارگران می دهیم. افزایش تولید باعث کاهش کیفیت و اعتراض مشتریان شده است. نه کارگران نه مشتریان و نه سهامداران راضی نیستند. فقط این مدیران بی لیاقت جیبشان پر پول تر می شود.
کارگر پیمانکار هستم.کار مشابه رسمی ها دارم. ٣٠٠هزار تومان حقوق می گیرم. آقای مدیر حاضری پسرت با این مقدار حقوق سر کار بیاید؟ شما مدیران همگی دزد هستید و با پیمانکاران شیره جان ما را می مکید. آقای شعشعانی (یکی از مدیران ) وقتی به دفترت آمدم گفتی چرا می خواهی رسمی شوی مگر رسمی و پیمانکاری چه فرقی با هم دارند؟ ! وقتی حقوق و مزایای کمتری می دهید و راحت تر به ما زور می گویید فرقش مشخص می شود.
آقای دهنادی ( یکی از قائم مقام های مدیر عامل ) ٣ تا مدیر عامل عوض شده و تو هنوز قائم مقام هستی. شرکت را داری می چاپی. در شرکتهای تابعه هم عضو هیئت مدیره هستی. کارخانه باید از قطعات ساخت کارخانه شما جنس تهیه کند. من عیدی ٣٠٠ هزار تومان می گیرم و تو ماشین گراند ویتارا، تازه باز هم ناراضی هستی. از جون کارخانه چی می خواهی، چرا نمی روی؟
مدیران شرکت بدون رضایت ما و با پول ما شرکت تعاونی اعتبار درست کرده اند. به ما وام با بهره زیاد می دهند. حواله های ماشین را فقط باید به آنها و ٣٠٠ هزار تومان زیر قیمت بفروشیم. تعاونی خاص دزد خانه است و پول ما به جیب آقایان سرازیر می شود. با پول ما چه دم و دستگاه عریض و طویلی درست کرده اند.
آقای باقری ( معاون منابع انسانی ) تو بزرگترین دروغگوی شرکتی، جلسه با کارگران می گذاری، مدام وعده دروغ می دهی و سر مارا شیره می مالی.
مشکل اصلی ما این است که شورا نداریم. این آقایان با فریبکاری و دادن هدیه و باز گذاشتن در کارخانه در روز انتخابات شورا در سالهای گذشته کاری کردند تا انتخابات شورا از اکثریت بیفتد و الان سالهاست که ما شورا نداریم.
در طول صحبت نمایندگان، مدیران کاملاً ترسیده و ساکتند. با پایان صحبتهای کارگران یکی از مقامات گفت که ما تمام خواسته های شما را در ٢٧ ماده نوشتیم و قول می دهیم تا شنبه بررسی کنیم. نمایندگان کارگران گفتند که چند نفر از شما پای این نوشته را امضا کنید تا ما به کارگران نشان بدهیم. مقامات مخالفت کردند و گفتند که رسانه ای می شود و حالا که به حرفهای شما گوش کرده ایم به کارگران بگویید که سرکار بروند. نمایندگان گفتند تا امضا نکنید امکان ندارد. جلسه با هیاهو و اعتراض طرفین و با بیرون رفتن نمایندگان تمام شد. آنها به میان کارگران که همچنان در زیر باران شعار می دادند رفتند و ماجرا را تعریف کردند. ناگهان ٢٠٠٠ کارگر خشمگین یک صدا شعارهای مرگ بر نجم الدین، مرگ بر دهنادی، ما شورا میخواهیم سر دادند. هیئت حکومتی، کارخانه را ترک کرد. شیفت ٢ اعتصاب را ادامه داد. شیفت ٢ به علت اینکه مستقیماً در جریان حادثه خونبار دیشب شرکت داشت و با نیروهای گارد درگیر شده بود بسیار خشمگین بود، با شهامت بسیار مذاکره کرد و کوتاه نیامد. مسئولان به ناچار شیفت ٣ را تعطیل اعلام کردند. ساعتی بعد نماینده شورای تامین امنیت استان به کارخانه آمد و مدیران و مسئولان کارخانه را تهدید کردکه تا جمعه این اعتراضات را تمام کنید وگرنه شنبه صبح با نیروهای گارد به کارخانه می آییم و خود دست به کار خواهیم شد.
۵ شنبه، شیفت صبح به سر کار آمد در حالی که از اتفاقات 3شنبه شب و از مذاکرات و ٢٧ ماده عصر ۴ شنبه اطلاع دقیقی نداشت. بعضی از قسمت ها مشغول کار شدند اما بسیاری در خیابان های شرکت دسته دسته با یکدیگر و باحراستی ها بحث می کردند. نیروهای حراست که از خارج شرکت نیز آورده شده بودند سعی می کردند پرسنل را متفرق کنند و با این ترفند که ساعت ٩ مراسم تشییع جنازه است توانستند کارگران را آرام کنند. در کارخانه شمالی کارگران وانت که کار نمی کردند به سمت سالن بدنه تندر راهپیمایی کردند و آنها را به اعتصاب دعوت کردند با پذیرفتن تندری ها به اتفاق به سمت کارخانه جنوبی راه پیمایی شد و بسیاری نیز دسته دسته از تونل به کارخانه جنوبی رفتند. بعد از تونل در سه راه شاتل کارگران بدنه سازی سمند و پژو ۴٠۵ به آنها پیوستند. ساعت ٩ صبح کارگران بدنه ٢٠٦ به سمت سه راه شاتل حرکت کردند. مدیران به مسئولان قسمتهای مختلف تلفن می زدند و تهدید می کردند که نگذارید کارگران به کارخانه جنوبی و محل حادثه بیایند. چند نفر از مدیران به سمت آنها رفتند تا مانع راهپیمایی شوند که شعار " کارگر می میرد مدیر پاداش می گیرد "مدیران را هراسان فراری داد. در سه راه شاتل جمعیت می خواست به سمت کارخانه شمالی حرکت کند که حراست مانع شد و یک تریلی را سر راه آنها قرار داد و یکی از کارگران را دستگیر کردند. با هجوم کارگران او را از دست حراستی ها آزاد کردند. یک کارگر به بالای کفی تریلی پرید و گفت ما قصد درگیری نداریم و بهتر است به طرف محل حادثه برویم. با این تصمیم همگی راه افتادند و روبروی پرس ٣ کارگران پرس و مونتاژ نیز به آنها رسیدند. جمعیت حدود ٢ تا ٣ هزار نفر است. مسئله جالب توجه حضور تعداد زیادی از همکاران خانم است. شعارهای مختلفی داده می شود. مرگ بر نجم الدین، مرگ بر دهنادی، دهنادی عمروعاص، حراست نمی خواهیم، . . . نیروهای حراستی و لباس شخصی که بسیاری از بیرون کارخانه آمده بودند سعی می کردند مانع شعارهای کارگران شوند ازجمله یک نفر از آنها شروع به نوحه خوانی کرد و دیگران نیز سینه زنی کردند که با هو کشیدن کارگران منصرف شدند. کارگران بلندگو ها را از حراستی ها گرفتند و سخنرانی می کردند. کارگری روی دوش کارگران رفته و شعار می داد. مهمترین درخواستهای کارگران عبارت بودند از:
١- تشکیل شورای کارگری
٢- لغو پیمانکاری
٣- استخدام قراردادی ها
۴- افزایش دریافتی ها حداقل برابر با شرکت سایپا
کارگران می خواهند که نجم الدین بیاید وگرنه متفرق نخواهند شد. او بعد از مدتی در میان محافظینش پیدا می شود. ترسیده ورنگ پریده است. می گویدکه به ناچار از بهشت زهرا برگشته است. استرس زیادی دارد. چند بار به او آب می دهند تا بتواند صحبت کند. او از خودش تعریف می کند که کارگر بوده است. توانسته است بدهی های شرکت را بدهد و دیگر کارخانه سودآور شده است. آکورد تولیدی ها را افزایش داده است.
نجم الدین قول می دهد تا در یافتی کارگران را به پای شرکت سایپا برساند. دیگر در روزهای تعطیل کار اعلام نشود. شورا را تا ٦ ماه دیگر تشکیل بدهد. . در طول سخنرانی او کارگران چند بار او را هو کردند. سرانجام ساعت ١١:٣٠ اجتماع تمام شد و از بعد از نهارکار شروع شد.
کارگران توانستند مدیران شرکت را به زانو در آورند و خواستهای خود را به آنها بقبولانند. نجم الدین اعتراف کرد که ٢٧ خواسته کارگران را اجرا کند. گزیده ای از سخنان او در شیفت ٢ چاپ شد و توسط حراست به کارگران داده شد. این سندی است که به صراحت قولهای او از جمله ایجاد شورا در آن قید شده است. او همچنین قول داد در ١۵ اسفند اقدامات انجام شده را به اطلاع برساند. نشریه کار آمد نیز در شماره ٣٧٨ شنبه ٩ بهمن متن صحبتهای او را منتشر کرد.
کارگران می توانستند حالا که تنور داغ است پیگیری بیشتری داشته باشند. وقتی نجم الدین گفت تا ٦ ماه دیگر شورا را تشکیل می دهد مشخص است که وعده سر خرمن است و ایجاد شورا این همه زمان لازم ندارد و امکان داشت با شعاری مانند" شورا، شورا تا یک هفته" او را وادار کنند تا زمان یک هفته را بپذیرد. البته اکثر کارگران شیفت ١ از اتفاقات دو شب قبل، از جمله دستگیری ها، جلسه با مقامات حکومتی و مفاد ٢٧ ماده اطلاع دقیقی نداشتند و اگر کارگران شیفت ٣ و به خصوص شیفت ٢ نیز حضور داشتند پیروزی کارگران وزن بیشتری پیدا می کرد.
مدیران می خواهند وقت کشی کنند تا سر فرصت کارگران را شکست دهند. تحقق خواستها و مطالبات کارگران و آزادی دستگیر شده ها فقط با هوشیاری و پیگیری و سرعت امکان پذیر است. آیا کارگران موفق خواهند شد؟

رامین کوهیاری ١٣ بهمن ٨٩