مثل همیشه خبر کوتاه، تکان دهنده و غم انگیز بود. بامداد روز پنج شنبه ٢٦ اردیبهست ماه براثر ریزش ساختمانی مسکونی در خیابان جیحون سه کارگر جان باختند. سخنگوی سازمان آتش نشانی شهر تهران در این باره گفت: نیروهای آتش نشانی بعد از چند ساعت در نهایت دو کارگر ایرانی و یک کارگر افغانی را از زیر آوار بیرون کشیدند اما متاسفانه هر سه کارگر به دلیل جراحت شدید فوت کرده بودند.
اخبار رسمی و غیر رسمی نشان می دهد طی یک ماه گذشته، انواع حوادث در بخش ساختمان منجر به جان باختن نزدیک به ٢٠ کارگر شده است. این اخبار ضمن اینکه کل حوادث منجر به مرگ را پوشش نمی دهند، اکثر حوادث منجر به قطع عضو، شکستگی، سوختگی، برق گرفتگی و دیگر معلولیت ها و عارضه های شدید جسمی ناشی از سوانح کار در بخش ساختمان را نیز در بر نمی گیرند.
آمارغیر رسمی حاکی از شاغل بودن ٣ تا ۵ میلیون نفر دربخش ساختمان می باشد که از این تعداد بیش از یک میلیون نفر افغانی هستند. صنعت ساختمان در ایران با بیش از ۵٠٠ شرکت ثبت شده و ٨٤ رشته ای که در این بخش فعالیت می کنند، فوق سود تضمین شده ای را از بویژه وجود کارگران ارزان افغانی می برد. در تعیین مزد و ساعات کار، کارفرما دست بالا را دارد. بازرسی کار، آموزش کار، ایمنی کار و بطور کلی قانون کار در صنعت ساختمان معنایی ندارند. در اکثریت قریب به اتفاق پروژه های ساختمانی از دستکش، کلاه و کفش ایمنی خبری نیست. ابزار کار غیر استاندارد، عدم رعایت استانداردهای لازم در ساخت و ساز، گودبرداریهای غیر استاندارد، کار در ارتفاع و یا در عمق زمین( چاه) و شدت کار و خستگی مفرط از جمله عوامل اصلی افزایش حوادث ناشی از کار در صنعت ساختمان هستند.
در استان تهران کارگران ساختمانی قربانی ۵٠ درصد حوادث ناشی از کار هستند و در کل کشور نیز ۴٠ درصد کل سوانح ناشی از کار در بخش ساختمان میباشد که ١٩ درصد مصدومیت و ٢١ درصد منجر به فوت می شوند . اکثریت قریب به اتفاق این کارگران بیمه نیستند و اغلب کارفرماها نیز هیچ مسئولیتی را متقبل نمی شوند.
اربابان سرمایه به کارگران افغانی مزد کمتری میدهند و از آنها کار سخت تری می کشند، حقوق شان را بالا می کشند یا دیر می پردازند و در برابر سوانح ناشی از کار از هیچ بیمه ای برخوردار نیستند. مطبوعات و رسانه های حکومتی نیز علیرغم همه ستمگری هایی که برکارگران افغانی روا میشود، افکار عمومی را بر علیه این زحمتکشان تهییج می کنند و علت بیکاری گسترده (١١ میلیونی ) و برخی از خشونتهای اجتماعی را به آنها نسبت می دهند تا بدین وسیله بذر کینه، نفرت و دو دستگی را بین کارگران بکارند و معضل بیکاری و خشونتهای اجتماعی را بر دوش آنان سر ریز کنند.
بطور واقعی همه ی ابعاد درد و رنج کارگران افغانی را نمی توان در قالب کلمات توصیف کرد. زندگانی آنها با هراس از جنگ، ناامنی، گرسنگی و طالبان شروع می شود. آوارگی و مهاجرتشان به سوی مرزها اگر با گلوله های مرگ بار مرزداران مواجه نشود، گرفتار سرکیسه شدن از سوی قاچاقچی های انسان میشود و وقتی نیز به مقصد می رسند در قعر چاهها، در گودبرداری ها و زیر آوار ساختمانها مرگ در انتظارشان نشسته است تا عاقبت طومار یک عمر زندگانی پر از وحشت و درد و رنج را با مرگی عذاب آور تکمیل کنند. آنها زندگی نمی کنند فاصله تولد تا مرگ را به سرعت می دوند.
کارگران افغانی، این سرپناه سازان بی سرپناه که در بخش ساختمانی کار میکنند از بدیهی ترین حقوق انسانی محرومند، توهین، تحقیر، تبعیض و تهدید همواره بر زندگی شان سایه افکنده است. محرومیت از کار، دستگیری با ضرب و شتم، ضبط اموال و اخراج از کشور همواره دامنگیرشان است. اغلب زنان و کودکان افغانی در اقامتگاههایی فاقد هرگونه امکانات رفاهی، بهداشتی و آموزشی زندگی میکنند و از هر گونه حقوق اجتماعی محروم هستند و اما این شرکتهای سرمایه داری هستند که ساختمانها را برروی محرومیت کودکان، زنان واستخوانهای کارگران افغانی و ایرانی بنا می کنند. کارگران افغانی با علم و یقین از خطر مرگ، برای در آوردن لقمه نانی با وحشت از داربستها بالا میروند، بر روی داربستهای لرزان و سست کار میکنند و در عمق چاهی میروند که خود می دانند شاید دیگر هرگز لبخند کودکانشان را نبینند.
کارگران افغانی حتی هنگام استراحت و خواب شبانه در آلونکی در محل زمین گودبرداری شده گرفتار ریزش آوار میشوند و در خواب جان میدهند اما آنها تنها نیستند آوار سرمایه، کارگر افغانی و ایرانی را با هم دفن می کند.
ناهید خداجو
عضو هیات مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران
٣٠ اردیبهشت ماه ١٣٩٢