افق روشن
www.ofros.com

کارگران غیر متشکل و کنترل کارخانه ای بحران زده در حاکمیت سرمایه


کمیته هماهنگی برای کمک                                                                                       دوشنبه ۴ بهمن ١٣٨٩


کارگران غیر متشکل و کنترل کارخانه ای بحران زده در حاکمیت سرمایه

مروری بر تجربیات کارگران شرکت چینی سازی گیلان

اشاره: شرکت چینی سازی گیلان که در سال 1353 تاسیس شده در دوران فعالیت خود با فراز و نشیب های زیادی مواجه شده است. این شرکت در اوج فعالیت خود بیش از 700 نفر پرسنل داشت، اما به خاطر عدم کفایت مدیریت و نابسامانی های موجود دچار بحران شد و در سال 81 در ردیف شرکت های ورشکسته قرار گرفت. در سال 86 پس از مدت ها بلاتکلیفی کارگرانی که بیش از 30 میلیارد ریال حقوق و مطالبات معوقه داشته اند، طی مزایده ای کارخانه به کارگران واگذار شد و همه طبق سنوات خدمت و مطالباتشان سهام‌دار شدند و شرکت مجددا بازگشایی گشت. در حال حاضر این شرکت از نادر مراکز تولیدی است که به صورت تعاونی توسط خود کارگران اداره می شود.
" سایت کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری" برای آشنایی خوانندگان با وضعیت شرکت چینی سازی گیلان، مصاحبه ای را با یکی از کارگران این کارخانه ترتیب داده که بیش از 20 سال سابقه کار دارد. اصل ماجرا را از زبان ایشان بشنویم و این که آیا به راستی در یک سیستم با حاکمیت سرمایه، کارگران قادر خواهند بود کارخانه ای را که خود مالک آن هستند، اداره کرده و بازدهی لازم را داشته باشند؟

ضمن تشکر از شما که در این مصاحبه شرکت کردید، لطفا در ابتدا خلاصه ای از تاریخچه شرکت را برای ما نقل کنید.
شرکت چینی گیلان قبل از انقلاب با نام شرکت چینی سازی ایر پرسلان (سهامی خاص)تاسیس و در تاریخ 11/3/1353 موفق به دریافت پروانه بهره برداری به ظرفیت اسمی 1600 تن در سال گشت که از همان سال شروع به تولید نموده است. فعالیت شرکت تا قبل از پیروزی انقلاب چشمگیر نبوده و با کمتر از 50 % ظرفیت خود تولید داشته است. شرکت از تاریخ 1/1/1357 به موجب دادنامه شماره 589 مورخ 1/6/1359 شعبه 31 دادگاه عمومی تهران ورشکسته شناخته شد. پس از آن این شرکت تحت پوشش سازمان صنایع ملی ایران تا تیرماه 1377 به فعالیت تولیدی خود ادامه داد و یکی از کارخانجات موفق و سودده بود و در تمام این سال ها خصوصا از سال 1364 به بعد بالای 85% ظرفیت تولید می نمود و ضمنا در بعضی از سنوات فراتر از مرز ظرفیت اسمی هم تولید داشته است. تعداد شاغلین از 279 نفر اوایل انقلاب به مرز فراتر از 700 نفر هم رسیده بود.
از تیرماه 1377 شرکت مستقیما زیر نظر "اداره تسویه و امور ورشکستگی تهران" بود، اما با همان مدیریت قبلی ادامه فعالیت داد و متاسفانه از نیمه دوم سال 79 به دلیل سوء مدیریت و برنامه ریزی شرکت با بحران مواجه شد. طوری که در سال 1381 این بحران به اوج خود رسید و مدیریت قادر به پرداخت حقوق کارگران نبود. در نتیجه کارخانه در تاریخ 30/10/81 با درخواست معاونت قضائی و سرپرست اداره تسویه و امور ورشکستگی تهران و با موافقت مسوولان وقت استان، ابتدا به مدت 6 ماه به طور موقت و سپس برای همیشه تعطیل شد و کلیه کارگران بدون آن که حق و حقوق‌شان که بالغ بر 30 میلیارد ریال بوده پرداخت شود، به بیمه بیکاری هدایت و از کار بیکار شدند. شرکت چینی سازی ایران یا همان پرسلان سابق اول به صورت سهامی خاص اداره می شد، یعنی مالکیت خصوصی بود و آقایان لنکرانی و کاشانچی بیشترین سهم را در آن داشتند. این دو نفر سهام‌داران عمده کارخانه بودند. در حال حاضر سهام‌داری عام است، اما با ظرفیت خیلی پایینی کار می کند و حدود 40 نفر هم پرسنل دارد.

ترکیب جنسیتی چطور بوده؟
همیشه تعداد مردان بیشتر بوده. الآن هم سه چهارم تعداد کارگرها مرد هستند.

حداقل تحصیلات چقدر؟
سوم راهنمایی.

از اول این طوری بوده یا حالا؟
از ابتدا همین طور بوده.

چه تعداد تحصیلات عالیه دارند؟
داریم، اما تعداد خیلی محدود است. در حد مدیریت یا سرپرستی. همه سرپرست ها هم دیپلم هستند، ولی عمده کارگرها در همین سطح هستند. اواخر قدری مدرک مهم شده بود، آن هم در سطح دیپلم یا نهایتا فوق دیپلم.

نوع استخدام چیست؟ استخدامی، قراردادی یا شرکت خدماتی؟
اکثر قریب به اتفاق کارگرهای ما استخدامی هستند. چون مدتی است که دیگر کسی را جذب نکرده اند و کارگرها همه بیش از 15 سال سابقه کار دارند. همان نیروهای با سابقه کماکان کارخانه را اداره می کنند.

کارگرهای خدماتی – شرکتی چطور؟
به طور خیلی محدود. مثلا جاهایی که احساس خلا می کردند، در بعضی کانتین ها و انبارها از این نیروها استفاده می کنند.

بیمه کارگرها در چه وضعیتی است؟
اکثرا تحت پوشش بیمه قرار دارند.

یعنی از اول استخدام‌شان بیمه شده اند و مرتب هم توسط کارخانه پرداخت شده؟
البته با یک مقدار فواصل زمانی که طبق تصمیم مدیریت بوده. معمولا کارگرها که استخدام می شدند 6 ماه یا یک سال اول را برای‌شان بیمه رد نمی کردند. بعدها هم سوء استفاده هایی شد که آن هم برمی گردد به عدم آگاهی خود کارگرها. بعدا این موضوع روال طبیعی تری به خودش گرفت و حالا همه کارگرها بیمه هستند.

نوع بیمه تامین اجتماعی است؟
بیمه تامین اجتماعی هستند.

آلان مطالبه مشخصی که کارگرها دنبالش باشند وجود دارد، مثل حقوق معوقه ای یا ...
بله. حدودا از سال 72، با این که هنوز کارخانه تولید هم داشت، اما جزو ردیف کارخانه های ورشکسته در نظر گرفته شده بود. در سال 79 کارخانه دچار بحران شد و مطالبات کارگری پرداخت نمی شد، که به ناچار تحت پوشش اداره تسویه قرار گرفتیم. این اداره کارخانه هایی را که ورشکسته می شوند از لحاظ حقوقی تحت پوشش می گیرد تا کارخانه به فروش رود و موارد حقوقی کارگران شرکت رعایت گردد. در ضمن در سال 80 قبل از این که کارخانه توسط اداره تسویه انحلال کاملش اعلام شود، ما 8 ماه حقوق معوقه طلبکار بودیم. در این راستا بارها رفتیم جلوی استانداری و اعتراض کردیم که نهایتا باعث شد در آخرین نشستی که در شورای ویژه کارگری استان برگزار شد، مقرر شود که بخشی از حقوق عقب افتاده ما در قالب وامی که سهم هر کارگر در آن 200 هزار تومان می شود پرداخت گردد. وام فوق از 5 بانک به کارگران پرداخت شد، ما حدودا 500 نفر بین بانک ها توزیع شدیم. بانک ملی بیشترین تعداد را داشت و بعد از بررسی دایره حقوقی‌اش و با توجه به این که کارخانه ما ورشکسته است، ابتدا به پرداخت این وام راضی نشد. اما با فشاری که اعمال کردیم، بالاخره پول را گرفتیم البته با شرایطی. قرار شد که کارگرها ضامن و متضامن یکدیگر شوند. یعنی مثلا من ضامن شما می شوم و شما ضامن من . اداره تسویه هم از طریق نماینده اش ضامن اصلی تا در صورت عدم پرداخت از سوی کارگران به جای آن ها پرداخت کند که هیچ وقت چنین کاری نکرد، یعنی بازپرداخت وام می بایستی از حقوق کارگران کسر شود. الآن برای همه کسانی که آن 200 هزار تومان را گرفته اند، از طرف دادگاه احضاریه آمده. همه بانک ها خصوصا بانک ملی اقامه دعوا کرده است.

اکنون که کارخانه را در حال ورشکستگی نیست؟
نه. از لحاظ تاریخچه کارخانه به مسئله ای دارم اشاره می کنم که مربوط می شود به یک مقطع زمانی خاص و مطالبات کارگری آن دوره که تا حالا هم پرداخت نشده. در سال 80 چون کارخانه نتوانست مطالبات و حقوق کارگران را پرداخت کند رسما از سوی اداره تسویه اعلام ورشکستگی کامل شد یعنی اعلام انحلال کارخانه. کارگران به بیمه بیکاری معرفی شدند و از همان تاریخ سنوات کارگران که در مجموع حدود 3 میلیارد تومان بوده، جزء طلب کارگران باقی ماند. در سال 86 که کارخانه پس از 6 بار مزایده باز هم فروش نرفت، در مزایده آخر از کارگرها خواسته شد که در آن شرکت کنند. طبق سهم غرم مایه مطالبات کارگران از شرکت تا حدود730 میلیون تومان تقلیل یافت که با 620 میلیون تومانی که از بانک صادرات وام گرفتیم، با مبلغی حدود یک میلیارد و 350 میلیون تومان برنده مزایده شدیم.

در آن زمان تعداد گارگرها چند نفر بود؟
از سال 81 به بعد 400 نفر بودیم.

یعنی هدف این بوده که در سال 86 کارگرها که حدود 400 نفر بوده اند، با استفاده از سهم غرم مایه کارخانه را تحویل بگیرند و خودشان اداره کنند؟
بله. هدف کاملا این بود. که البته ما شرکت را در قالب یک شرکت تعاونی تولیدی بازسازی کردیم.

بعد از این که وام گرفتید به کجا یا چه کسی پرداخت کردید؟
به خود اداره تسویه. از این به بعد کارگران به میزان مطالباتی که داشتند سهام‌دار شرکت شدند.

حالا هم همین روال ادامه دارد؟
بله. کارخانه ای که در ابتدا فقط قرار بود 6 ماه بسته باشد، بعد از حدود 5 سال به این شکل بدست کارگران افتاد.

چطور قرار بود فقط 6 ماه بسته باشد؟
در همان سال 80 قرار بود به کمک اداره تسویه کارخانه فروش رود و یا توسط مسوولین زیربط کارخانه راه اندازی شود که چنین اتفاقی نیفتاد.

در طول دورانی که کارخانه بسته بود، کارگران چگونه از لحاظ معیشتی زندگی شان را اداره می کردند؟
به هر حال سعی می کردیم مثل خیلی از کارگران دیگر به نحوی در آن شرایط سخت دوام بیاوریم و روزگار بگذرانیم، مثلا دستفروشی می کردیم. خوب برای یک بخش از مشکلات زندگی‌مان از بیمه بیکاری هم استفاده می کردیم. از طرف دیگر پی گیر قضیه بودیم که به نحوی حق و حقوق‌مان را بگیریم.

بیمه بیکاری تا چه زمانی و چقدر پرداخت شد؟
بر اساس سنوات بود. یعنی سنوات هر کارگر بیشتر باشد به همان نسبت کارگر مقدار بیشتری دریافت می کند. یعنی اگرکارگری 20 سال سابقه داشته باشد و پرداخت بیمه اش هم کامل بوده باشد به مدت 50 ماه می تواند از بیمه بیکاری استفاده کند و باز همین هم برای کارگر متاهل یا مجرد فرق می کند که سهم کارگران متاهل بیشتر است. حتا برای مجردها زمان پرداخت هم کوتاه تر است. اگر کارگری برای تمامی سنوات کاری اش از بیمه بیکاری برخوردار شود دیگرنمی تواند از چنین امکانی استفاده کند. یعنی اگر کارگری دوباره جذب کار شد و بعدا اخراج گردید دیگر بیمه بیکاری شامل حالش نمی شود.

وقتی به شما پیشنهاد شد که در مزایده آخر شرکت کنید، چگونه به توافق رسیدید؟ آیا همه کارگران موافق راه اندازی کارخانه بدست خودشان بودند؟ چطور تصمیم گیری کردید؟
بعد از این که وعده 6 ماهه به دو سه سال تبدیل شد، دور هم جمع شدیم و سعی کردیم برنامه ریزی داشته باشیم. این که چگونه می توانیم کارخانه را از زیر چتر اداره تسویه خارج کنیم و یا چطور می توانیم به ایشان تحمیل کنیم که کارخانه مجددا راه اندازی شود. که بعدها پیشنهاد کردند که ما خودمان رأسا در جهت تملک کارخانه اقدام نماییم.

وقتی که دور هم جمع شدید، آیا شورا یا تشکلی بوجود آوردید و یا نماینده هایی را انتخاب کردید؟
بله. نماینده انتخاب کردیم.

این نماینده ها چگونه انتخاب شدند؟
چند نفر داوطلب شدند و رأی گیری کردیم.

زیر نظر اداره کار بود یا به طور مستقل؟
نه. ما خودمان آنها را کاندید و بعد به عنوان هیأت مدیره انتخاب کردیم. تصمیم داشتیم دوباره کارخانه را راه اندازی کنیم. برند(آرم) شرکت را هم نمی خواستیم تغییر بدهیم، چون بعد گرفتاری زیاد داشت. آمدیم و از اساسنامه خود تعاونی شرکت استفاده کردیم.

آیا در اساسنامه وظایف نماینده ها کاملا مشخص بود؟ مدت زمانی که می توانستند نماینده باشند، چطور؟
بله. دوره شان هم سه ساله است. نماینده ها در همان دوره اول سه ساله شان فعالیت چشم گیری داشتند. تلاش کردند که بتوانند کارخانه را از زیر تملک حقوقی و مادی اداره تسویه خارج کنند و این کار بسیار پر زحمت و سختی بود که توانستند با موفقیت آن را انجام دهند.

آیا برای به انجام رساندن آن از نیروی جمعی کارگران هم استفاده شد؟ چگونه؟
کارگران با انتخاب نماینده ها عملا در این حرکت شرکت کردند و هرگاه نیاز بود از آنها حمایت نمودند.

آیا برای راه اندازی کارخانه وام دیگری هم گرفتید؟ آیا از طرف دولت در این زمینه کمک خاصی به شما شد؟
ادارات دولتی مثل صنایع و معادن و استانداری که گفته بودند ا ز شما جهت شکوفایی و دوباره به چرخش درآوردن چرخهای کارخانه حمایت می کنیم فقط در حد بوروکراسی اداری بود و تحقق نپذیرفت به گونه ای که غیر از آن وام اول، وام دیگری نتوانستیم بگیریم.

بازپرداخت وامی که گرفتید، قرار شد چگونه باشد؟
بایستی از سال دوم شروع می کردیم به پرداخت. اما چون نتوانستیم و عملا استمهالش کردیم، دوباره به تعویق افتاد که البته سود همان سال هم به آن افزوده خواهد شد که بایستی پرداخت شود. ناگزیر بودیم و چاره دیگری نداشتیم. سال 86 وقتی وارد کارخانه شدیم با مشکلات عدیده ای مواجه گشتیم. کارخانه تبدیل به یک بیغوله شده بود. در همان اوان ورود ما، آقایی به نام سهرابی گفت که خریدار کارخانه است. در طی نشستی قول و قرار گذاشته شد.

آقای سهرابی از طرف مرجع خاصی بود یا سرمایه داری بود که به طور مستقل خواهان خرید کارخانه بود؟
یک سری تحقیقات انجام دادیم، ولی چون متاسفانه هیچ آرشیو خاصی نداریم، نمی توانیم به جایی رجوع کنیم تا سوابق افراد و این که چه جایگاهی دارند برای‌مان روشن شود. در بسیاری از موارد وقت و انرژی زیادی بایستی صرف کنیم و تازه به نتیجه قابل قبولی هم نمی رسیم که بفهمیم آیا طرف واقعا خریدار است و چقدر می تواند به تعهداتش پایبند باشد. بهر حال این آقا 100 میلیون تومان به ما داد به خاطر این که ما را امیدوار کند واقعا قصد خرید کارخانه را دارد. ما با این پول به بازسازی کارخانه پرداختیم.

با این آقا چه وقت قرارداد بستید؟
در سال 86 با آن که هدف ما از خرید کارخانه بازگشایی و اداره کامل آن بود، اما همان طور که گفتم با مشکلات عدیده ای مواجه گشتیم که مهم‌ترین آن نبود نقدینگی بود. اداراتی مثل اداره برق، مخابرات و دارایی و همین‌طور بیمه تامین اجتماعی هم فشار می آوردند و طلب‌شان را می خواستند. عملا راهی جز فروش کارخانه برای‌مان باقی نماند. به ناچار بعد از حدود یک سال تلاش بی نتیجه، پیشنهاد خرید آقای سهرابی را بررسی کردیم. ایشان از سال 85 سر و کله شان پیدا شده بود . خلاصه قول و قرارها گذاشته شد و پول را دریافت کردیم. جلسه ای با حضور کارگران تشکیل شد و قولنامه ای تنظیم گشت که قرار شد بعد از 6 ماه کارخانه به ایشان فروخته شود، به شرط این که وی به تعهداتش عمل نماید. یعنی بعد از این مدت، باقی مانده قیمت کارخانه را نیز پرداخت نماید، یعنی حدود چهار میلیارد و دویست میلیون تومان.

یعنی کارگرها به این نتیجه رسیده بودند که خودشان نمی توانند کارخانه را اداره کنند؟
از روز اول هم که وارد کارخانه شده بودیم متوجه شدیم که با مشکلات عدیده ای برای بازگشایی و اداره کارخانه مواجه ایم. چند مورد را همین جا اشاره می کنم: عدم مدیریت صحیح که به موقع اقدام به تعمیر یا تعویض و نوسازی ماشین آلات نکرده بود ، همه چیز به حال خود رها شده بود و هیچ نظارتی وجود نداشت و این باعث شد تا ماشین آلات خط تولید دچار فرسودگی شدید شود. از طرف دیگر برای بازسازی کارخانه و خرید وسایل لازم نیاز به نقدینگی داشتیم، چون هیچ سرمایه گذاری به کارگران اعتماد نمی کند تا علی الحساب مواد اولیه یا ماشین آلات در اختیارشان بگذارد.
دلیل مهم دیگر بدهی به سازمان تامین اجتماعی بود که از گذشته به ما انتقال یافته بود ، حدود 700 میلیون تومان.

یعنی کارخانه بیمه را پرداخت نکرده بود؟
نخیر، نکرده بود و این ها تلمبار شده بود.

کارگرها در آن دوره اطلاع نداشتند که این مبالغ پرداخت نمی شود؟
نه. اواخر متوجه شدیم. چون حقوق کارگرها را به موقع می دادند.

مگر همان زمانی که کارخانه در حال تولید بود، نماینده یا شورایی وجود نداشته که حافظ حقوق کارگر باشد و چنین مواردی را به اطلاع‌شان برساند؟
چرا؛ ولی شوراهایی که درآن زمان بوده، می شود گفت حالت فرمایشی داشته و بیشتر سعی شان این بوده که بین کارفرما و کارگر مصالحه کنند. نماینده ها بیشتر گزینشی بوده اند تا انتخابی کارگران. کارفرما تعدادی را انتخاب می کرد و می گفت فقط به این هایی که من انتخاب کرده ام، رای بدهید. مثلا بعضی از کارگران چون منتخب کارفرما نبودند، اسم‌شان خط می خورد. حالا اگر فرضا این ها انتخاب می شدند، کاری می توانستند بکنند؟ نه. ولی من این اعتقاد را دارم حتا در شورای اسلامی هم که باور داریم همه چیز از بالا به ایشان دیکته می شود، اگر مجموعه ای باشد که نماینده ها همگون تر باشند و یک نگاه جدی تر و موشکافانه تر نسبت به مسائل کارگری داشته باشند و مصمم باشند برای تغییر، باز هم می شود از همین شورا یک جاهایی به سود کارگرعمل کرد.

ولی خوب، گفتید که هیچ وقت اجازه داده نمی شود که این افراد مصمم حتا کاندید شوند.
در مقطعی ما توانستیم نماینده های منتخب خودمان را به آن ها تحمیل کنیم که وارد شورا شوند و خیلی از امتیازها را گرفتیم. ولی زمانی وارد شورا شده بودند که دیگر کفگیرها همه به ته دیگ خورده بود، یعنی هیچ چیزی باقی نمانده بود که بتوانیم کاری صورت دهیم.

یعنی در زمانی کسانی از بین کارگران به عنوان نماینده پذیرفته شدند که عملا کاری از آنان برنمی آمد و از طرفی آنها را در برابرکارگران قرار دادند تا پاسخگوی عملکرد گذشته مدیریت باشند.
بله در واقع همین طور است.

آن زمان که شورا وجود داشت و کارگرها می دیدند که عملا کاری از پیش نمی برد، به این نتیجه نرسیده بودند که بهتر است تشکل مستقل خودشان را داشته باشند؟ اعتراض نمی کردند به این که چرا کارفرما کاندیداها را خودش انتخاب می کند؟ اصلا حرکتی شد در این مورد؟
نه متاسفانه در این مورد خیلی کمرنگ عمل شد. چون فشار همیشه خیلی زیاد بود. اجازه و امکان این نبود که کارگر بخواهد با بغل دستی خودش، کارگری که با او سالیان سال کار کرده بود ارتباط خاصی بگیرد. بین این ها این طور فاصله انداخته بودند. تازه یک سری آدم‌ها را هم به عنوان خبرچین داشتند.

یعنی نمی شد هیچ ارتباطی با هم داشته باشند؟ چه کسی نظارت می کرد؟ حراست کارخانه؟
بله. همه کارخانجات چنین مسئله ای داشتند و دارند. به عنوان مثال اواخر سال 71 بود. اعتصابی در کارخانه شکل گرفت برای مطالبه اضافه کاری و افزایش تولید کارخانه که مدت ها به کارگران پرداخت نشده بود. دو سه روز بیشتر طول نکشید. به عنوان اعتراض برای خوردن غذا نرفتیم. به اصطلاح غذا روی دستشان باد کرد. همین موضوع آن قدر برایشان گران تمام شد که تصمیم گرفتند اقتدار خودشان را نشان بدهند. با کمک همین خبرچین ها، شش هفت نفر را که مسبب اصلی ماجرا می دانستند جدا کردند و یکی یکی در طی یک ماه و نیم از کارخانه اخراج نمودند. همه را با هم یک دفعه بیرون نکردند. آنها را معرفی کردند به بخش حراست. از آنها می پرسیدند که چطور شد کار به این جا کشید و شما اعتصاب کردید.

کاری که انجام شد زیر نظر شورای اسلامی کار بود یا خود جوش؟
نه، خودجوش بود. ولی جالب این بود که شورا حمایت کرد. اگر این ها از مدیریت کارخانه جانب‌داری می کردند کارگران مذکور بلافاصله اخراج می شدند. می دانید که مدیر عامل طبق قانون کار کسی را نمی تواند اخراج کند، مگر این که شورای اسلامی کار بر نظر مدیریت صحه بگذارد. در این صورت کارگر فورا اخراج می شود. دیگر به مرحله دادگاه بدوی و حل اختلاف و اینها نمی رسد.

این ها همان افرادی بودند که کارفرما انتخاب کرده بود؟ چطور شد که از این کارگران حمایت کردند؟
بله. همان نماینده های گزینشی بودند، اما صداقت این کارگرها آن ها را به این باور رسانده بود که آنها جرمی مرتکب نشده اند و خواسته برحقی داشتند. خوب منافع خودشان هم درمیان بود. یعنی وقتی که دیدند کارگران همه خواهان برگشت این افراد هستند، نمی خواستند خودشان را در مقابل کارگران قرار دهند و حتی به ظاهر هم شده خود را مدافع و همراه کارگران نشان دادند. اما می شود گفت این کارگران توانسته بودند روی آنها و دیگران تاثیر بگذارند. به هرحال بعضی از آنها بیشتر از 20 سال آن جا کار کرده بودند. بالاخره برگشت به کار خوردند و این برای همه کارگران خیلی غرورآمیز بود چون تن به خواست مدیریت نداده بودند و تا آخرین لحظه روی حرف خودشان ماندند.

همه آنها که اخراج شده بودند برگشتند؟
بله. اکثرا برگشت به کار خوردند.

بعد از چه مدت؟
هفت هشت ماه.

در طول این دوره که از بیمه بیکاری استفاده نکردند؟
نه. وقتی برگشتند فقط یک ماه از حقوق‌شان کسر شد، بقیه را دادند. در مجموع همه این کارها را برای این کردند که یک جوری مثلا آنها را تنبیه کنند.

نحوه برگشت به کارشان چگونه بود؟
در اداره کار آخرین بار کارشان به شورای حل اختلاف که شامل 9 نفر بود کشیده شد. در مجموع وقتی نگاه کردند متوجه شدند که مدیر عامل به نحوی دارد عقده گشایی می کند. این افراد را بیرون کرده تا زهر چشم بگیرد که در واقع همین طور هم بود.

این مورد هم فقط با پیگیری و مراجعه خودشان به اداره کار مورد بررسی قرار گرفت؟
بله. خودشان پیگیر قضیه بودند.

پس در این مورد هم شورای اسلامی کار حرکتی انجام نداد و حتا حرکت جمعی برای اعتراض به این موضوع تدارک دیده نشد؟
نه. حمایت شورا تا همین حد بود که نظر مدیریت را تایید نکرد و مدیریت این افراد را به عنوان طراحان و مسببین اعتصاب غذا معرفی نمود.

آیا مطالبات درخواستی کارگران که به خاطر آن اعتراض کرده بودند، بالاخره پرداخت شد؟
بله. اضافه تولید پرداخت شد.

حالا برگردیم به سال 86 که کارگران کارخانه را دوباره راه اندازی کردند، چند نفر دوباره شروع به کار کردند؟
در این فاصله ای که شروع کردیم به کار ، همه کارگرها مجددا شروع به کارکردند حدود 300 نفر. یک سری براساس تجارب و مدارجی که داشتند در جای دیگری که مطمئن ترهم بود کار گرفته بودند و نمی خواستند آن را رها کنند، چون به این کارخانه اعتماد نداشتند. راست هم می گفتند. امکان این که ماهانه بیشتر از 100 هزار تومان بشود به کارگر پرداخت کرد وجود نداشت.

ماهانه فقط 100 هزار تومان؟! حداقل حقوق در آن زمان چقدر بود؟
حدود 250 هزار تومان. با این اوصاف به این نتیجه رسیدیم که کارخانه را با وسایل و ماشین آلاتی که کاملا مستهلک شده، یعنی کارخانه ای که تاسیسات بنیادی ندارد و علاوه بر آن خرج های دیگری هم دارد مثل آب ، برق ، تلفن و غیره بفروشیم. تازه همان 100 میلیون تومان آقای سهرابی را هم خرج کارخانه کردیم. گرچه او هم نتوانست به تعهداتش عمل کند.

پس علاوه بر دلایل قبلی باز با مسائل حل نشده دیگری برای راه اندازی مجدد کارخانه روبرو بودید.
بله. موارد دیگری هم بوده مثلا بدهی گاز و برق حدود 200 میلیون تومان که 100 میلیون از گذشته بوده. عملا ما هیچ نقدینگی نداشتیم.

و بدهی های گذشته هم به عهده شما گذاشته شد.
هم این و هم این که کارخانه دیگر قادر نبود مثل گذشته تولید کند. حدود سیصد نفر سال 86 آمدند. طبق ماده 10 قانون توسعه و نوسازی از بازنشستگی پیش از موعد که استفاده کردیم حدود 200 نفر باقی ماند. در این اواخر که کارخانه خیلی وضع بحرانی و بدی داشت دیگر قادر نبود بیمه را پرداخت کند.

پس در این دوره بحران ، بیمه چطور پرداخت می شد؟
خود سازمان تامین اجتماعی خیلی با ما همکاری کرد. قبول کرد که چک بگیرد، چهار پنج میلیون داده شود و بیست میلیون باقی بماند. ما فقط به سازمان تامین اجتماعی با حدود 80 میلیونی که از قبل بدهکار بودیم و تا حالا نزدیک به یک میلیارد و چهارصد میلیون تومان بدهکاریم. بهر حال شاید اولین بار باشد که در تاریخ مسائل کارگری صد در صد سهام کارخانه ای در قالب تشکیل یک شرکت تعاونی به کارگران واگذار شده . یعنی فقط کارگران سهام‌دار هستند. اما متاسفانه این در دوره ای است که عملا کاری نمی توانیم از پیش ببریم.

کارگرانی که اکنون شاغلند گفتید که فقط 100 تا 150 هزار تومان در ماه دریافت می کنند، پس جای دیگرهم برای گذران امورات‌شان کار می کنند؟
مجبورند، چون از جای دیگری حمایت نمی شوند. خودشان سعی می کنند به نحوی مشکلات‌شان را حل کنند. بعضی ها زمین کشاورزی دارند و بعضی هم دوره گردی یا دست‌فروشی می کنند.

مگر ساعات کارشان چگونه است که می توانند کار دیگری هم داشته باشند؟
در حال حاضر به صورت تک شیفتی کار می کنیم. از ساعت 5/7 تا یک بعد از ظهر.

درباره وضعیت ایمنی کار در گذشته و حال چگونه بوده؟
در گذشته به هرحال خوب بود کفش و لباس کار داشتیم. اما حالا تهیه این ها خودش هزینه بر است. قبلا استاندارد های ایمنی تقریبا رعایت می شد و از نظر کیفی هم تولید بالا بوده. اکنون دیگر داریم روی تجربه، کار و تولید می کنیم.

کارگرها حالا که کارخانه مال خودشان شده، نسبت به سرنوشت آن وآینده اش چه احساسی دارند؟
کارگرها به دلیل فشار بیش از حد از یک طرف و هم به خاطر این که نتوانسته اند به حقوق از دست رفته خود در طول بحران دست یابند، انگار دچار یک نوع بی تفاوتی شده اند و برای‌شان مهم نیست سرنوشت کارخانه به کجا ختم می شود. مرتب می گویند این را بفروشید و ما را راحت کنید. احساس می کنند باری روی دوششان است. بارها سعی کردیم برنامه مدونی داشته باشیم و کار راپیش ببریم، اما عملا رها کرده اند و این سی چهل پرسنل باقی مانده نمی توانند کاری از پیش ببرند، چون در واقع با کوهی از مشکلات مواجه اند، بدون نقدینگی و پشتوانه لازم عملا نمی توان چنین کارخانه ای را راه اندازی کرد. برداشت فردی من این است که برای راه اندازی بهتر کارخانه باید به کارگرها از طریقی انگیزه دوباره داد. مثلا گرفتن یک وام دیگرکه باز پرداختش از 5 سال بعد باشد، البته بعید می دانم چنین وامی به کارگران داده شود.

وام هایی که در گذشته از بانک ها گرفته اید، بازپرداخت‌شان چطور شده؟
هنوز به عهده کارخانه است و منتظریم که کارخانه به فروش رود.

اگر کارخانه به فروش نرود چه پیش می آید؟ مصادره می شود؟
نه مصادره نمی شود. یا باید دوباره وام بگیریم، یا باید همین طور ادامه بدهیم. به تازگی از سازمان صنایع هم پیشنهاد هایی به ما شده که دو وام حدود یک میلیارد تومان بگیریم.

چقدر برای راه اندازی کارخانه لازم است؟
اگر همان دو میلیارد تومان را به ما بدهند، مشکلات‌مان حل می شود. البته نه در قالب طرح توسعه. اینطور می توانیم دنبال خط جدید و ماشین آلات مدرن باشیم. اما از طرف دیگر سهام دارهای بازنشسته ما چنین فرصتی را به شاغلین نمی دهند. بیشتر مایلند سهام و سرمایه شان را جدا کنند و اصلا راه اندازی کارخانه برای‌شان مهم نیست. به هرحال تنها راه این است که وام را بگیریم ، سهام داران بازنشسته را توجیه کنیم ، پولی به آنها بدهیم حداقل نیمی از سهم‌شان را. چون این ها سرمایه گذاری کرده اند و سال‌هاست که هیچ نتیجه ای نگرفته اند.

اینها همان کارگرهایی هستند که در سال 86 توانستند 25 ساله بازنشسته شوند؟
بله. ما به مسوولین استان این قضیه را تحمیل کردیم. اولش قرار بود فقط 6 ماه کارخانه بسته باشد. اینها می گفتند چون شما از بیمه بیکاری استفاده کردید و این دوره جزو سابقه کارتان به حساب نمی آید. اما به هر حال خیلی ها هم بعد از بازگشایی کارخانه در سال 86 ، 25 سال‌شان تکمیل شد و توانستند از این مزیت استفاده کنند. اگر زمانی کارخانه هم به فروش نرود این تنها فایده ای بوده که نصیب بعضی از کارگران بعد از راه اندازی کارخانه شده.

چطور؟
ببینید کارخانه بازگشایی شد، تعدادی از کارگران مشمول طرح نوسازی ماده10 شدند و بازنشسته گشتند، اما از طرف دیگر تعدادی از کارگران هم مشغول کار شدند که سه سال است حتا از حداقل حقوق مصوبه دولت هم برخوردار نیستند. هر دو طرف، چه شاغل و چه سهام‌دار بازنشسته از وضعیت موجود ناراضیند، اما مسوول اصلی فراموش شده و آنها در مقابل هم قرار گرفته اند. می دانید که حداقل حقوق اداره کار 303 هزار تومان است و کارگرهای شاغل ما حدود 100 الی 150 هزار تومان بیشتر نمی گیرند. طبق توافقی که با سهام‌داران شده، چون آنها سودی بابت سرمایه شان نمی گیرند، قرار شد که ضرر و زیانی هم متوجه آنها نشود و مسوولیت به عهده کارگرهای شاغل باشد. این کارگران هم فقط به امید این که حق بیمه شان پرداخت شود حاضر شده اند چند سالی را تحمل کنند تا بازنشسته شوند. اکثرا بالای 15 سال سابقه کار دارند.

شما گفتید که هفته قبل مجمع عمومی داشتید. مجمع در چه راستایی برگزار شده بود؟
در خصوص فروش کارخانه. هیات مدیره می خواست درباره صورت مالی آن توضیحاتی بدهد.

حالا کارخانه بر چه اساسی کار می کند؟
بر اساس اساسنامه تعاون.

اساسنامه را چگونه تدوین کردید؟
براساس جریان کار و تولید. هیات مدیره که انتخاب شد این کار را انجام داد و بعدا در جلسات متعددی که با نمایندگان و کارگران داشتند به تصویب کارگران دیگر رسید.

با توجه به تحریم هایی که اخیرا صورت گرفته، قول تحویل این وام هم‌چنان پابرجاست؟
بله. قرار است سرمایه گذاری شود و پولی که می گیریم فقط باید در چرخه تولید استفاده شود.

آن کسی که قرار است از این وام استفاده کند، آیا می تواند خط تولید را تغییر بدهد؟
بله. اگر خواست. ولی فعلا هدف این است که کارخانه با همان سبک و سیاق به کار خودش ادامه بدهد. حالا هم کارخانه تولید دارد. اما اگر بتوانیم حدود دو میلیارد وام بگیریم، آن وقت کارخانه خیلی بیشتر بازدهی خواهد داشت. تصمیم بر این است که بعد از گرفتن وام اول جواب‌گوی سهام‌داران بازنشسته باشیم و معوقه های کارگران را بدهیم . البته آنهایی که ادعا دارند و پولشان را می خواهند وگرنه آنهایی که می خواهند هم‌چنان سهام‌دار باقی بمانند، حساب‌شان جداست.

اداره کار یا به نوعی دولت قبول کرده اند که بعد از پرداخت وام، کارگران خودشان هم‌چنان کارخانه را در اختیار داشته باشند و آن را اداره کنند؟
بله. آن طوری که گفته اند قرار بر همین است. بارها خودشان به چنین چیزی اشاره کرده اند. البته خیلی از کارگران با گرفتن وام موافق نیستند، چون باور ندارند که کارخانه بازدهی لازم را داشته باشد تا در مجموع بتوانند از پس مشکلات برآیند.

تا به حال کارخانه دیگری چنین تجربه ای داشته؟
نخیر، تا جایی که من می دانم این اولین بار است که در ایران چنین کاری انجام می شود. اولش هم خیلی ها می گفتند شما موفق نمی شوید و نمی توانید کارخانه را راه اندازی کنید. اما ما امیدوار بودیم که بتوانیم.

می خواهم بپرسم با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد از سال 84 به بعد آیا تاثیری روی روند بازگشایی کارخانه داشت؟ در مقایسه این دولت با دولت قبلی یعنی دولت خاتمی چه فرقی کرد؟
اینها برای این که مثلا ادعا کردند که ما داریم حمایت می کنیم از کارگرها یک حرف هایی هم زدند. ما فقط ادعا شنیده ایم چه در زمان آن دولت چه این یکی. اما تا به حال هیچ وام یا کمکی به ما داده نشده.

وقتی دولت ها تغییرکرد دیدگاه کارگران چه بود؟ بعد از دولت خاتمی که احمدی نژاد آمد در این باره بین کارگرها چه صحبت هایی می شد؟
دیدگاه در مورد خاتمی این بود که وعده و وعید زیاد می داده اما عمل نمی کرده . و درباره احمدی نژاد از آن هم کمرنگ تر، چون در پروسه کار هم چیزی از او ندیدند.

کارگرهای کارخانه شما برای این که از وضعیت کارگری باخبر شوند، معمولا از چه رسانه ای استفاده می کنند؟
بعضی ها روزنامه، یا اخبار تلویزیون شاید هم ماهواره. ولی آن طوری که من استنباط می کنم عملا به این گونه مسائل خیلی کم بها می دهند. چون کارگرها درگیر مسایل مالی خود کارخانه هستند و فشاری که به آنها اعمال می شود نمی گذارد که درگیر مسایل جانبی شوند فقط می خواهند به طریقی کارخانه را سر پا نگهدارند تا به فروش برسد.

با توجه به تجربه ای که داشتند فکر می کنند می توانند خودشان مشکلات‌شان را حل کنند یا انتظار دارند یک ارگان خاص و یا دولت کمک‌شان کند؟
شاید اوایل این وعده را به خودشان می دادند که نهادی یا ارگانی بتواند به آنها کمک کند. سال های 79 ، 80 که جلوی استانداری برای مطالبات‌مان جمع می شدیم خیلی وقت ها با ضرب و شتم مواجه می گشتیم. حرکت مان خود جوش بود به شرایطی رسیده بودیم که چاره ای جز این نداشتیم.

همان موقعی که به فکر تشکیل یک تشکل مستقل نبودید که به صورت منسجم تری بتوانید جهت رفع مشکلات و احقاق مطالبات تان اقدام کنید؟
من فکر می کنم بیش از 80 در صد حرکت های کارگری ایران به صورت خودجوش است، نه طبق برنامه مدون از پیش تعیین شده توسط یک تشکل مستقل.

خود هیات مدیره ای که انتخاب کردید، آیا به این نتیجه نرسیده که می تواند به صورت نمایند گان یک تشکل مستقل عمل کند؟
نه، چنین تصوری ندارند. فقط در حد همان مدیریت کارهای کارخانه وظایف خود را انجام می دهند.

در حالت بحران هم به این نتیجه نرسیده بودند که شاید کارخانه دیگری شرایط مشابه ای داشته باشد با حمایت از یکدیگر جمع بزرگتری را تشکیل بدهند تا بتوانید فشار بیشتری برای گرفتن حق خودتان وارد کنید؟**
نه . به این فکر هم نیفتاده بودیم.

با تشکر ازشما ، ما پرسش دیگری نداریم اگر صحبت خاصی دارید بفرمایید.
این فکر خوبی است که با اتکا به نیروی جمعی خود کارگران بتوانیم مشکلات و مسائل خود را حل کنیم. هم اکنون کارخانه هایی که مثل ما دچار بحران شده اند کم نیستند. ما راه های زیادی را امتحان کردیم به شکل مذاکره ، اعتراض جمعی و بالاخره گرفتن وام. خوب می شد اگر نماینده های کارخانه ما به عنوان نمایندگان یک تشکل مستقل با نماینده های کارخانه های دیگر که شرایط مشابه ما دارند هماهنگ عمل می کردند و به طریقی تجربیات خود را به یکدیگر منتقل می نمودند و برای مشکلات مشترک و همگون خود به دنبال راه چاره می گشتند.

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

دی ماه ١٣٨٩