افق روشن
www.ofros.com

گزارشی از زندگی کارگران قالی باف ارسالی برای جمعی از فعالین کارگری


جمعی از فعالین کارگری                                                                                        شنبه ٢٩ خرداد ١٣٨٩

توضیحی کوتاه:
گزارشی که پیش رو دارید دومین گزارشی است که چندی قبل از طرف رفقا و دوستان ما ارسال شده بود. (گزارش اول را می توانید در وبلاگ ما به آدرس j-f.blogfa.com دریافت کنید).

گزارش دوم:
چرا ایستاده ای!
بازوانت را بگشای بسویم
به دیدگانم ببخش روشنایی را
و در اندیشه ام برافروز آگاهی را
كه عصیان حق منست
چرا ایستاده ای!
فتیله كجاست؟
نشانم بده تا آنرا برافروزم
آنها، آنجا، منتظرند.
چرا ایستاده ای؟
من فرزند میلیونهایی هستم كه در شبانه روز
بیست و چهار ساعت كار میكنند
من اوج فریاد آنانم.
چرا ایستاده ای!
فیتله کجاست؟
نشانم بده تا آنرا بر افروزم
دلت را به دلهای ما بیافزای
حمله ای در كار است
حمله بر خورشید
خورشید را تسخیر خواهیم كرد
این فتح، نزدیكست!

«ترکیب»

پرزهای معلق درهوا

در كارگاه قالی‌بافى تنها صداى خسته‌ى زن‌هایى به‌گوش می‌رسد
كه رنگ‌ها را آواز كه نه، ناله می‌كنند:،دو‌تا قهوه‌ای، یكى زرد به زیر، دو تا نارنجی،..

در یکی از روزهایی که همه روزه کارگران قالیبافی ها آنجا در حال استثمار شدنند، یعنی به یکی از شهرستانها "اسفراین"میرویم، وارد کارگاهی در زیر زمین می شویم که کارگرهای آنجا پرزهای معلق درهوا را با هر دمی که فرو میبرند خبر از ساعات طولانی کار، پا درد، کمر درد، تنگی نفس، ریه درد و سرفه های ناجورمیدهد. چند تا از كارگران سل گرفته اند. یا آنقدر از جایشان تكان نخورده اند كه خونشان خشكیده است.
….
سعی می کنیم دور از چشم کارفرما از شرایط کارشان سئوال کنیم.
شما روزی چند ساعت پشت دار قالی می نشینی: روزى دوازده‌ ساعت تا چهار ده ساعت
رازی هستی؟
می‌گوید: خدا را شكر كارفرماى ما خیلى خوب است!.
چقدر حقوق می گیری؟
اگر روزى دوازده ساعت كار كنیم سه هزارتومان مزد می‌دهد.
…..
كارفرمایش نزدیك به ما ایستاده و با دقت همه چیز را زیر نظر دارد. گاهى هم لازم می‌داند كه خودش هم وارد بحث شود: بستگى به كارشان دارد، بعضى روزها مزدشان سه هزار و پانصد تومان هم می‌شود. این كارگران زن حتى به مزد سه هزارتومان در ازاى دوازده ساعت كار هم چنان محتاج‌اند كه حضور كارفرما می‌ترساندشان، مبادا كلامى خلاف میل او بگویند. عجیب است اما به طرز هولناكى واقعیت دارد. چاره‌اى براى ما نمی‌ماند جز اینكه جایى دیگر به سراغشان برویم/

زنى كه توى كارگاه براى داشتن چنین كارفرمایى خدارا شكر می‌كرد، اینك در خانه‌اش كنار شوهرش نشسته است.
: دو سال پیش چندتا از خانم‌هاى قالیباف را جمع كردم و قرار شد خودمان كارگاه راه‌ بیندازیم و كنار هم كار كنیم. برنامه داشتیم كه جفت‌بافى كنیم و بیشتر وقت بگذاریم كه كار بهتر بشود. توى شهرمان كسى براى ما دارقالى نمی‌زد، نخ نمی‌فروخت. همه وسایل را از واسطه‌ها گران‌ترخریدیم. طلاهایمان را فروختیم و بعضى از خانم‌ها كه طلا نداشتند وسایل خانه‌شان را فروختند یا قرض گرفتند و دارها را زدیم. سه ماه شبانه روز كار كردیم. روزى هجده ساعت حتى...
تقریبا كار تمام شده بود. یك روز صبح زود كه آمدیم كارگاه دیدیم انگار كه مغول ها حمله كرده باشند. شبانه با چاقو و قیچى افتاده بودند به جان فرش‌ها و ریز ریز كرده بودند. هر تكه اندازه یك كف دست. می‌دانستیم كار چه كسى است. اما چه كار می‌كردیم؟
…..
"به یاد لبخند زوركى كارفرمایشان می‌افتیم؛ وقتى گفت: این سرمایه‌اى كه من براى تولید و كارآفرینى ‏گذاشتم، اگر توى بانك خوابانده بودم سود بیشترى نصیبم می‌شد.
پس چرا سراغ این كار آمدید؟
گفت: فقط به خاطر این است كه یك نانى سر سفره این زن‌هاى بی‌نوا بگذارم."!! …..
از او می خواهیم اگر میشود برود و چند نفر از همکاران خود را صدا بزند تا با آنها هم صحبتی داشته باشم.
زن می‌رود سراغ همكارانش. خانه‌هایشان نزدیك به هم است. دراین فاصله از شوهرش می‌پرسیم:
یعنى به هیچ طریقى نمی‌شود جلوى این دارودسته ایستاد؟
: اینها هم نباشند یك دارودسته دیگر.
فرش دست اینهاست و دست اینها هم توى دست هم است.
شاید بگوید براى یك همچنین سرمایه‌دارهایى چه اهمیتى دارد كه یك زن با پول خودش قالى ببافد؟ اما اینها می‌دانند كه اگر اولى از راه خودش برود باقى هم دنبالش می‌آیند. به خاطر همین همه راه‌هاى قالىبافى شخصى را بسته‌اند. بالاخره یكجاى كار همیشه لنگ این دارودسته‌هاست. از زمان برپاكردن دارقالى تا وقت بافتن و خرید نخ و آخر سر هم قیچى زدن و جلا دادن و حتى فروختن، اینها با هم‌اند. در هر كدام از این مراحل اگر كار پیش اینها گیر كند، سرمایه نابود شده است.


....
زنان كارگر وارد می‌شوند و دورتادور اتاق می‌نشینند. مردهایشان هم می‌آیند و گاهى از پشت شیشه نگاهمان می‌كنند. مرد صاحب خانه تعارف می‌كند و آنها دستى تكان می‌دهند و می‌روند.
می‌پرسیم:
چرا براى خودتان كار نمی‌كنید؟
سرمایه این كار حدود سی‌صد هزارتومان است و سودش هم بد نیست.
چرا نیروى كارتان را ارزان می‌فروشید؟
زن‌ها به هم نگاه می‌كنند. یكى از آنها می‌گوید:
اگر بخواهیم براى خودمان كار كنیم نخ را گران حساب می‌كنند. هیچ وقت هم به اندازه‌اى كه لازم داریم نمی‌فروشند. مثلا چند كیلو می‌دهند و بعد می‌گویند بباف، نخ‌ها كه تمام شد بیا دوباره بخر. وقتى نخ تمام شد می‌گویند از این نخ تمام كرده‌ایم چون مى دانند از جاى دیگرى نمی‌شود نخ تهیه كرد. دیگری توضیح می‌دهد:
رنگ هر رنگرزى با رنگرزى دیگر فرق دارد. مثلا هیچوقت دوتا "لاكى" عین هم نیستند. یكى سیر تر است و یكى كم رنگ‌تر. لاكی‌هاى یك قالى حتما باید از یك رنگ‌رزى باشند وگرنه توى كار نشان می‌دهد و قالى را دورنگ می‌كند. قالى هم كه دورنگ شد به یك پنجم قیمت می‌خرند؛ اگر بخرند .
زن صاحبخانه رو به یكى از زن‌ها می‌گوید: شما بگو!
: شوهرم "مقنى" بود. توى چاه ماند و مرد. تا وقتى بود نمی‌گذاشت قالى ببافم. بعد از مرگش براى خرج زندگى چند تكه طلا فروختم و دار قالى زدم. چندماه براى خودم كار می‌كردم و وقتى كار به نصفه رسید یكى از رنگ‌هایم تمام شد. سراغ همان نخ‌فروشى كه نخ‌هایم را از او خریده بودم رفتم اما با اینكه نخ‌ها را توى مغازه دیدم، گفت: ندارم. چند وقت كارم را خواباندم و دائم می‌رفتم و می‌آمدم اما نخ نمی‌فروخت. آخر سر التماس كردم و گفتم من با این قالى نان دو تا بچه یتیم را می‌دهم. گفت من كه با شما دشمنى ندارم. اگر به شما نخ بفروشم من را از نان خوردن می‌اندازند. از روى ناچارى قالى نصفه را به صاحب یكى از شركت‌ها فروختم كه به اندازه پول دار و نخ‌ها، خرید.
: زن دیگرى می‌گوید كارگاهى كه شما دیدید یك بخش كوچكى از كارهاى این شركت‌هاى قالی‌بافى است. اكثر كارگران توى خانه براى این شركت‌ها كار می‌كنند. آنها توى خانه‌هاى ما دار قالى می‌زنند و در ازاى هر پود "دویست و هفتاد" تومان مزد می‌دهند. كار كه تمام شد قالى را جمع می‌كنند و می‌برند.
:ادامه می‌دهد، من و سه تا از دختر‌هایم توى خانه براى این شركت قالى می‌بافیم. یكى هفت ساله و یكى ده ساله و یكى هم یازده ساله. وقتى از مدرسه می‌آیند پشت دار قالى می‌نشینند تا وقت غروب. موقع برنامه كودك تلویزیون استراحت می‌كنند و بعد از آن دوباره كار می‌كنیم تا شب. نوبتى می‌روند و مشق‌هایشان را می‌نویسند و می‌آیند."
:دیگرى رو به جمع زنان می‌گوید فاطمه خانم یادتان هست؟ خودش می‌گوید: شوهرش معتاد بود. كار نمی‌كرد. خرج خانه را این زن با قالى بافى می‌داد. یكبار حال شوهرش خیلى خراب می‌شود و شروع می‌كند به داد و فریاد و كتك زدن زنش. زن‌هم فرار می‌كند خانه همسایه. چند ساعت بعد كه می‌آید می‌بیند شوهرش تارهاى قالى نیمه كاره را قیچى زده و قالى را از دار جدا كرده و برده بفروشد. با تعجب می‌پرسم: فروخت؟ زن‌ها سرتكان می‌دهند. به قدر یك زیرانداز فروخته بود، ده هزارتومان. زن‌صاحبخانه می‌گوید: صاحب قالى یك شركت بود. فاطمه خانم پانصد هزارتومان بدهكار شد. شش ماه مجانى براى شركت كار میكرد.
بیماری‌هاى شغلى زنان قالیباف:
در این گزارش سخنان زنان قالیباف را از دردهاى ناشى از كارشان منعكس نكردیم. در عوض به سراغ دكتر "م – خ " رفتیم كه تحقیقاتى درباره قالیبافان انجام داده است. او معتقد است: علیرغم بررسى هاى همه گیرشناسى متعددى كه بر روى بیمارى هاى گوناگون ( اعم از مسرى یا غیر قابل سرایت) در گروه هاى مختلف اجتماعى انجام شده؛ اما این گروه از كارگران یعنى دختران و زنان جوانى كه تحت شرایط بسیار نامناسب بهداشتى به كارى سنگین و طاقت فرسا همچون قالى بافى مشغول هستند در معرض ابتلا به ناهنجارى هاى عفونى و غیرعفونى متعددى قرار دارند، بیمارى هاى تهدیدكننده دختران قالى باف شاغل در كارگاه‌ها را می‌توان به دو گروه عمده تقسیم كرد. گروه اول "عفونت هاى قابل سرایت" هستند كه مربوط مى شود به كار در شرایط غیربهداشتى فاقد تهویه مناسب و محیط و فضاى كار آلوده كننده. گروه دوم "بیماری‌هاى متابولیك، روماتیسمى و استخوانى ـ مفصلى غیر ارثى" هستند كه بیشتر در ارتباط با نوع تغذیه و شیوه و چگونگى وضعیت كارى كارگران ( ساعات یكنواخت بى حركتی، تمركز بر روى كار و فشار بر مهره هاى كمری، پشتى و گردنی، و كار سنگین و مداوم با دست و انگشتان) حادث مى شود."
گروه اول یعنى "عفونت هاى قابل سرایت" دختران نوجوان در حول و حوش سنین بلوغ، در مناطقى از ایران كه آلودگى سل شایع است ( همانند فرزندان مادران مبتلا به سل ریوى خلط مثبت) گروه بسیار پرخطرى از لحاظ ابتلا به عفونت اولیه سل محسوب مى شوند. شرایط كارى این گروه از كارگران ــ دختران جوانى كه ساعات مستمر در محیطى بدون تهویه مناسب، و در تماس طولانى مدت و مداوم با یكدیگر مشغول به كار هستند ــ آنان را بشدت مستعد ابتلا به عفونت اولیه سل مى كند ( كه ممكن است علامت دار باشد و بصورت تب و تعریق و ضعف و سرفه هاى مزمن بروز كند؛ و یا به كلى فاقد علائم حاد باشد و آنان را سال ها بعد به اشكال مختلف سل ریوی، استخوانی، مغزی، مفصلی، شكمی، پریكارد، ادرارى تناسلی، و سایر انواع مبتلا كند و مشكلاتى همچون نازائی، تخریب استخوانى و حتى فلج اندام تحتانی، عفونت مغزى و در نهایت مرگ را بدنبال داشته باشد.)
اگر در محیطى بسته، فقط یك بیمار مبتلا به سل ریوى وجود داشته باشد، علاوه بر ضرورت استفاده از ماسك مناسب، شش بار تهویه فضاى اتاق به محیط بیرون الزامى است كه چنین شرایطى عملا در این محیط هاى كارى ممكن نیست. اگر امكان داشت كه گروه پرخطر ــ یعنى افرادى با سفتى پوستى بیش از ده میلیمتر بدنبال تزریق داخل جلدى تست سل، بدون علائم تنفسى و با عكس سینه طبیعى ــ شناسائى شوند، تجویز داروى پیشگیرانه مى توانست آنان را در مقابل عودهاى علامتدار و دیررس و بعضا كشنده انواع سل مقاومت نسبى ببخشد. شناسائى بیماران هم علاوه بر درمان خودشان مانع از سرایت عفونت به دیگران میباشد كه به بهبود این شرایط كمك میكرد.
سقف كوتاه كارگاه قالی‌بافى) زیرزمین!) عدم تهویه مناسب و كافى فضاى مورد تنفس حین كار، شیوع بالاى عفونت سل در كشور بخصوص در مناطق با سطح درآمد پائین و امكانات بهداشتى ناكافی، و همچنین تماس نزدیك و طولانى مدت كارگران با یكدیگر در محیط كار؛ همگى عواملى هستند كه احتمال این ابتلا را تقویت مى بخشند. حال آنكه پیشگیرى یا به حداقل رساندن كسب عفونت از طریق تأمین شرایط كارى مناسب، شناسائى بیماران و اقداماتى از این دست، این خطر را بشدت كاهش مى دهد. بخصوص كه اكثر بیمارانى كه در چنین محیط هائی، تبدار هستند و سرفه مى كنند؛ بدون بررسى لازم و كافى اولیه، در ابتدا به حساب پنومونى ( ذات الریه) معمول گذاشته میشوند تا بیمارى پیشرفت كند و تازه آنگاه ـ و احتمالا پس از آلوده كردن عده اى از كارگران دیگر ـ بیمار به مراكز تخصصى ارجاع مى شود. متأسفانه در چنین مواردى هم طبق دستورالعمل عجیب و غریب كشورى موارد تماس یافته با بیمار مسلول، تنها در صورتى كه كمتر از شش سال داشته باشند، نیاز به پیگیرى دارند و در سنین بالاتر فقط در صورت بروز علائم مشكوك به ابتلاى سل مورد ارزیابى قرار مى گیرند."
از دیگر بیمارى هاى عفونى قابل سرایت در چنین شرایط كارى نامناسبى ذات الریه هاى باكتریال، اسهال هاى عفونی، شپش سر، گال و بیمارى هاى انگلى دیگر را نام برد و برخى از كارگران قالی‌باف هم بدلیل نقایص ایمنى زمینه اى كه دارند ــ و ممكن است خود را تا سنین بلوغ نشان ندهند ــ ابتلا به قارچ ها یا میكروب هاى ناشایع و عفونت هاى مكرر نامعمول نیست. هرگونه بیمارى طول كشنده و مزمن ریوى در این گروه از كارگران نیاز به ارجاع فورى به یك پزشك متخصص در زمینه بیمارى هاى ریوى و یا عفونى دارد كه معمولا به دلیل فقر مالى بافندگان فرش و همچنین فقدان بیمه‌و حمایت‌هاى قانونى دیگر، این كارگران به پزشك متخصص مراجعه نمی‌كنند."
اما گروه دوم بیماری‌هاى شایع در میان زنان قالی‌باف یعنى "بیماری‌هاى سیستمیك یا موضعی، و غیر مسرى" اشاره كرد و گفت: تنها بیمارى هاى عفونى و قابل سرایت نیستند كه كارگرانى را كه در شرایط كارى بسیار نامناسب ( از لحاظ تأمین نور و تهویه هواى كافى) مشغول به كار هستند تهدید مى كند. برخى از بیماران، زمینه اى آلرژیك ــ از جمله آسم و یا پنومونى هاى آلرژیك غیر آسمى ــ دارند كه تحت این شرایط كارى و فقدان تهویه مناسب در معرض استنشاق مكرر (مواد آلرژن یا حساسیت زا، منجمله قارچ آسپرژیلوس) هستند كه مى تواند برایشان بیمارى هاى ریوى حاد با علائمى مثل تنگى نفس و خس خس سینه ایجاد كند. گاهى شدت حمله به حدى است كه میزان هواى ورودى براى تنفس مؤثر كافى نیست. حتى در برخى از بیماران مبتلا به آسم خفیف و بدون علامتى كه تا بحال بدون تشخیص مانده؛ بروز چنین شرایطى موجب تشدید بیمارى زمینه اى ایشان میشود.
از دیگر بیمارى هاى غیرعفونى شایع میان قالی‌بافان، مشكلات استخوانى ـ مفصلى است كه كار مداوم، بیحركتى طولانى در وضعیتى نشسته، و فشارى كه بر مهره هاى كمری، پشتى و یا گردنى وارد مى آید مى تواند منجر به ناهنجارى هاى استخوانى ـ مفصلى شود كه بیشتر در بزرگسالانى كه به كار قالی‌بافى اشتغال دارند انتظار میرود. در پایان باید گفت : رسیدگى و انعكاس مسائل و مشكلات زنان قالی‌باف كه هیچ تكیه‌گاهى ندارند، امرى ضروری، حیاتى و یك "واجب عینى" است.
اینها تنها گوشه های كوچكی از شدت ستم و استثمار بر میلیونها توده ای است كه براستی در اعماق جامعه زندگی می كنند. سرنوشت اینان را بتی بنام قالی رقم می زند؛ بتی كه "دیگرانش" می پرستند. زخم ناشی از داغ قالیبافی بر پیكر جامعه ما چنان عمیق است كه حتی در گوشه هائی از هنر و ادبیات معاصر ایران (كه معمولا در آن كمتر به زندگی، كار و مبارزه طبقات تحتانی پرداخته می شود) به ثبت رسیده است.

ضمیمه:

با استناد به آمار و ارقام ارائه شده در جداول مربوط به وضعیت شركتهای تعاونی تولیدی تا تاریخ 29/12/86 جمعاً 116461 شركت تعاونی تشكیل گردیده است. از این تعداد54735 تعاونی تولیدی معادل 47 درصد كل تعاونیهای تشكیل شده شامل 19833 تعاونی تولیدی فعال؛ 10082 تعاونی تولیدی غیرفعال؛ و 24820 تعاونی تولیدی در دست اجرا می‌باشد.
در تعاونیهای فعال تعداد اعضاء 575331 نفر؛ تعداد اشتغال 219644 نفر و میزان سرمایه 5909900 میلیون ریال می‌باشد.
در تعاونیهای غیرفعال تعداد اعضاء 194795 نفر؛ تعداد اشتغال 91925 نفر و میزان سرمایه 378486 میلیون ریال می‌باشد.
در كل تعاونیهای تولیدی(فعال +غیر فعال + در دست اجرا) تعداد اعضاء 1025580 نفر؛ تعداد اشتغال 529654 نفر و میزان سرمایه 7709933 میلیون ریال می‌باشد.
در تعاونیهای در دست اجرا تعداد اعضاء 255505 نفر؛ تعداد اشتغال 218155 نفر و میزان سرمایه 1421630 میلیون ریال می‌باشد
مقایسه گرایشهای مختلف در تعاونیهای تولیدی فعال:
در تعاونیهای تولیدی فعال بیشترین تعداد مربوط به شركتهای تعاونی كشاورزی با رقم 10645 واحد یعنی 7/53 درصد كل تعاونیها و سپس تعاونیهای صنعتی با 5678 واحد معادل 6/28% ؛ تعاونیهای تأمین نیاز تولیدكنندگان با 1916 واحد معادل 7/9% ؛ تعاونیهای معدنی با 923 واحد معادل 6/4% و تعاونیهای فرش دستباف با 671 واحد معادل 4/3% در مراتب بعدی قرار دارند.
بیشترین تعداد اعضاء در تعاونیهای تأمین نیاز تولیدكنندگان با 251767 عضو معادل 44% كل اعضای تعاونیهای تولیدی بوده و پس از آن تعاونیهای كشاورزی با 140762 عضو معادل 24% ؛ تعاونیهای صنعتی با 90767 عضو معادل 6% ؛ تعاونیهای فرش دستباف با 75582 عضو معادل 13% و تعاونیهای معدنی با 16453 عضو معادل 3% كل اعضاء قرار گرفته‌اند.
بیشترین میزان اشتغال در تعاونیهای كشاورزی با 86506 نفر معادل 4/39% كل اشتغال در تعاونیهای تولید دیده می‌شود. سپس تعاونیهای صنعتی با 66010 نفر معادل 30% كل اشتغال؛ تعاونیهای فرش دستباف با 34986 نفر معادل 16% ؛ تعاونیهای تأمین نیاز تولیدكنندگان با 23368 نفر معادل 6/10% و تعاونیهای معدنی با 8774 نفر معادل 4% كل اشتغال در تعاونیهای تولیدی می‌باشد.
بیشترین رقم سرمایه‌گذاری در تعاونیهای تأمین نیاز تولیدكنندگان بمیزان 3709941 میلیون ریال معادل 7/62% كل سرمایه گذاری تعاونیهای تولیدی صورت گرفته و در مراتب بعدی تعاونیهای صنعتی با 1411915 میلیون ریال معادل 24% ؛ تعاونیهای كشاورزی بمیزان 613393 میلیون ریال معادل 4/10% تعاونیهای معدنی بمیزان 113725 میلیون ریال معادل 9/1% و تعاونیهای فرش دستباف بمیزان 60925 میلیون ریال معادل 1% قرار دارند.
مقایسه سهم هریك از مؤلفه‌های تعاونیهای تولیدی نسبت به سایر گرایشها
( شاخص:تعاونیهای فعال):
در شركتهای تعاونی فعال تعداد تعاونیهای تولیدی با 19833 واحد 2/41 درصد كل تعاونیها را شامل گردیده و پس از آن به ترتیب تعاونیهای خدمات با 9256 واحدو سهم 2/19 درصد؛ تعاونهیای مسكن با 7255 واحد و سهم 15 درصد ؛ تعاونیهای تأمین نیاز مصرف كنندگان با 6436 واحد و سهم 4/13 درصد؛ تعاونیهای چندمنظوره با 1545 واحد و سهم 3/3 درصد؛ تعاونیهای اعتبار با 1481 واحد و سهم 3 درصد؛ تعاونیهای حمل و نقل با 1391 واحد و سهم 3 درصد؛ تعاونیهای عمرانی با 588 واحد و سهم 3/1 درصد و تعاونیهای تأمین نیاز صنوف خدماتی باسهم 6/0 درصد قرار دارند.
در مقایسه تعداد اعضاء؛ شركتهای تعاونی تأمین نیاز مصرف كنندگان با 6475139 عضو و سهم 60 درصد دارای بیشترین تعداد اعضاء بوده و سپس به ترتیب تعاونیهای مسكن با 1378016 عضو و سهم 8/12 درصد؛ تعاونیهای چندمنظوره با عضویت 985546 نفر و سهم 1/9 درصد؛ تعاونیهای خدمات با عضویت 799128 نفر و سهم 4/7 درصد, تعاونیهای تولیدی با عضویت 575331 نفر و سهم 3/5 درصد؛ تعاونیهای اعتبار با عضویت 405989 نفر و سهم 8/3 درصد؛ تعاونیهای حمل و نقل با عضویت 156647 نفر و سهم 4/1 درصد ؛ تعاونیهای تأمین نیاز صنوف خدماتی با عضویت 15112 نفر و سهم 1 درصد و تعاونیهای عمرانی با عضویت 13229 نفر و سهم 1 درصد در مراتب بعدی قرار دارند.
از لحاظ میزان اشتغال تعاونیهای تولیدی با اشتغال 219644 نفر و سهم 9/32 درصدی در مقام نخست قرار داشته و بعد از آن تعاونیهای مسكن با اشتغال 170790 نفر و سهم 6/25 درصد ؛ تعاونیهای خدمات با اشتغال 121536 نفر و سهم 2/18 درصد, تعاونیهای حمل و نقل با اشتغال 59618 نفر و سهم 9/8 درصد؛ تعاونیهای تأمین نیاز مصرف كنندگان با اشتغال 42416 نفر و سهم 4/6 درصد؛ تعاونیهای چندمنظوره با اشتغال 39407 نفر و سهم 9/5 درصد ؛ تعاونیهای اعتبار با اشتغال 5941 نفر وسهم 9/0 درصد ؛ تعاونیهای عمرانی با اشتغال 5765 نفر و سهم 9/0 درصد ؛ و تعاونیهای تأمین نیاز صنوف خدماتی با اشتغال 2336 نفر و سهم 3/0 درصد به ترتیب در مراتب بعدی قرار دارند.
در مقایسه میزان سرمایه‌گذاریهای انجام شده در بخشهای مختلف؛ تعاونیهای تأمین نیاز مصرف‌كنندگان با سرمایه 23274846234 هزار ریال و سهم 8/53 درصدی در مقام اول قرار داشته و سپس تعاونیهای اعتبار با سرمایه 6254229830 هزار ریال و سهم 4/14 درصد؛ تعاونیهای تولیدی با سرمایه 5909900410 هزار ریال و سهم 6/13 درصد ؛ تعاونیهای خدمات با سرمایة 4338187603 هزار ریال و سهم 10 درصد؛ تعاونیهای مسكن با سرمایة 2103789131 هزار ریال و سهم 9/4 درصد؛ تعاونیهای چندمنظوره با سرمایة 1117594577 هزار ریال و سهم 6/2 درصد؛ تعاونیهای حمل و نقل با سرمایة 202644321 هزار ریال و سهم 5/0 درصد؛ تعاونیهای تأمین نیاز صنوف خدماتی با سرمایه 50039584 هزار ریال و سهم 1/0 درصد و تعاونیهای عمرانی با سرمایة 31675662 هزار ریال و سهم 1/0 درصد به ترتیب در مكانهای بعدی قرار دارند

-------------------

گزارشی از زندگی کارگران قالی باف ارسالی برای جمعی از فعالین کارگری

جمعی از فعالین کارگری                                                                                        شنبه ٢٩ خرداد ١٣٨٩

با سلام به دوستان (جافک): دو گزارش و چند ضمیمه برای شما ارسال می شود، گزارش اول (گفتگو با یک خانواده قالی باف و یک فرش فروشی)، گزارش دوم ( گفتگو با گروهی از کارگران قالی باف در یک کارگاه قالی بافی).
در گزارشات سعی کردیم بیشتر به وضعیت کارگران قالی باف و خانواده های آنها و مشکلات روزمره ای که با آن مواجه هستند نظری بیاندازیم. گفتگوئی زنده و واقعی، در همان حال صمیمی و دوستانه. امیدواریم که توانسته باشیم صدای بخشی از کارگران و زحمتکشان را با این تلاش به گوش دیگر هم طبقه ای های خود برسانیم.

به امید پیروزی. رفقا و دوستان شما

گزارش اول

اگر زنده ای مگو: هرگز!
هیچ یقینی را یقین نیست
از پی كلام ستمگران
صدای ستمدیدگان خواهد آمد
چه كسی میتواند بگوید هرگز؟
دوام استثمار از كیست؟ از ما
ختام استثمار از كیست؟ باز هم از ما
اگر از پا افتاده ای، برخیز
اگر شكست خورده ای، باز بجنگ
چگونه میتوان بازداشت
آنكس را كه جایگاه خویش شناخته
بدان كه شكست خوردگان امروز
فاتحان فردایند
و "هرگز" به "هم امروز" تبدیل میشود.

« برشت »

نوای آرام زمزمه های معصومه به همراه صدای گره زدن نخ بر دار قالی....

نمای اول
با فشار بر روی دکمه زنگ، دخترکی چهار پنج ساله در را بازکرد. پوست سفیدش بر اثر سرما خشک شده و ترک خورده بود. معلوم بود موهای بلندش که چون طنابی کلفت بافته شده از پشت سرش تا کمرش آویزان بود، چند روزی است که شانه به خودندیده است. پیرهن یقه اسکی صورتی و شلوار مشکی کلفت و گشادی به تن داشت که بر روی این دو پیرهن جلیقه قرمز گلداری پوشیده بود که به زور کمربندی که در کمرش گره می خورد آن را کمی اندازه اش می کرد. بر روی دوپا نشستم تا همسال قد دخترک شوم. صورتی در عین معصومیت خاص کودکانه ای که در آن موج می زد، بسیار زیبا می نمود. دستانش را در دستم گرفتم. سرد بود و همانند پوست صورتش خشک و ترک خورده و قرمز.
سلام کوچولو، مامانت هست؟
بدون اینکه جواب سلام و یا پاسخ سوالم را بدهد، به داخل دوید و با صدای بلند مادرش را صدازد. بعد از چند دقیقه زنی حدود 50 ساله بر آستانه در ظاهر شد. او نیز جلیقه بلند مشکی به تن داشت که برعکس لباس دخترش، برایش تنگ می نمود. موهای مشکی براقش از جلو به دو سو رفته بود و از پشت به صورت تافته ای بافته شده از روسری مشکی اش بیرون زده بود و تا انتهای کمرش می رسید. چهره اش پیرتر و تکیده تر از آنچه که سنش بود نشان می داد. خطوط پیشانی و دور چشم و اطراف دهانش آنقدر عمیق شده بود که در حالت عادی نیز از بین نمی رفت.
گویی از ابتدا این خطوط را بر چهره اش حکاکی کرده باشند.
وقتی شروع به حرف زدن به زبان فارسی کردم سرش را تکان داد و چند جمله ای به آذری گفت که من هم همانند او که از حرفهایم سردرنیاورد، متوجه منظورش نشدم. زن که انگار متوجه شد من هم از ترکی چیزی بلد نیستم، سرش را به داخل حیاط برد و معصومه را صدا زد و بعد کلماتی گفت که تصورم این بود که یعنی به دم در بیاید تا من بتوانم با او صحبت کنم.
باآمدن دختری که معصومه نام داشت موضوع برای اهالی خانه جالب شد و همراه معصومه پنج شش بچه قد و نیم قد که دخترک اولی هم در بین آنها بود به دم در آمدند. با بیرون آمدن کلمه سلام از دهان معصومه مجبور شده به 5-6 سلام دیگر پاسخ بگویم که همه کودکان به تقلید از خواهرشان شروع به سلام گفتن کردند. من شروع به حرف زدن کردم و معصومه در بین جملات من آنها را به آذری به مادرش می گفت. در واقع معصومه نقش مترجمی را داشت که منظور من را به مادرش می فهماند و بالعکس. در واقع برای دیدن یکی از اقوام به اینجا آمدیم، تمایل داشتم بافتن فرش را ببینم. به من گفتند که فعلا شما در حال بافتن فرش هستید خواستم اگر اجازه می دهید کنار شما بنشینم و بافتن فرش را تماشا کنم.
حیاط خانه با اینکه کوچک بود و موزاییک کردنش هزینه زیادی نمیبرد اما سنفگرش بر کف نداشت.
به دنبال زن از پله های زیرزمین گوشه حیاط به سمت پایین رفتیم و پشت سر من با اشاره دست معصومه و چند کلمه به ترکی، بچه ها در حیاط منتظر ماندند و داخل زیر زمین نشدند.
لامپی 100 واتی فضای داخل زیرزمین را روشن کرد. در بدو ورود به دلیل اختلاف نوری که در بیرون و زیرزمین وجود داشت و چشمانم به نور روز عادت کرده بود احساس کردم وارد زیر زمینی تاریک شده ام به نحوی که حتی دار قالی بزرگی که در وسط زیرزمین کار گذاشته شده بود را ندیدم و مجبور شدم برای چند ثانیه روی آخرین پله بایستم تا چشمانم به نور زیرزمین عادت کند.
کف زیرزمین با موزائیک های خیس و نمور پوشانده شده بود و نمناکی موزائیک به کناره دیوارهای آجری هم سرایت کرده بود و تا نصف دیوار هم خیس بود. با وجود سردی زیاد هوا و نمناکی زیرزمین هوای به شدت سردی در آنجا حاکم بود هرچه چشم انداختم اثری از شوفاژ یا بخاری برقی و یا حتی چراغ زغالی ندیدم. نمناکی هوا، تنفس را کمی مشکل می کرد.
دارقالی که با تیرکهای کلفت چوبی در وسط زیرزمین کوچک برپا شده بود با گوله های نخ های ابریشمی براق رنگارنگ که از بالای آن آویزان بود تزئین شده بود و فرش نیمه ای که نصف آن در پشت قالی بود و فقط پشت آن از تاروپودهای دار معلوم بود به قسمت پایینی دار، زیبایی خاصی بخشیده بود بخصوص گلهای نقش برجسته قالی که به طور کامل فرش را فرشی تبریزی که به دست هنرمندانه زنان تبریزی بافته شده بود، معرفی میکرد. نقشه قالی هم که پر از گل و گلبوته بود در وسط دار قرار داشت و بر یکی از تیرکهای افقی دار که نخهای سفید قالی را به دو نیم می کرد استوار مانده بود.

نمای دوم
در کنار فرش فروشی خیابان پاسداران به انتظار یک سوژه مناسب برای گزارشم هستم. وارد گالری فرش دو نبش و بزرگی در بالای شهر تهران می شوم که در و دیوار آن با انواع تابلوهای فرشهای نفیس زینت شده بود و چهارسوی گالری با قرقره های بزرگی که فرشهای 6 متری و 9 متری و 12 متری را با خود حمل می کرد قرار داشت.
با اینکه فرشها و تابلوفرشهای نفیس خودشان شکوه و جلالی به گالری داده بودند اما مجسمه های حیوانات و انسان ها که در گوشه سالن قرار داشت و آب نمای زیبایی که در انتهای سالن نصب شده بود نیز بر این زیبایی خیره کننده می افزود. با ورودم به گالری صدای گردونه ای آویزان که از برخورد در با آن بلند شده بود ورودم را به صاحبان گالری خبر داد چون همزمان با به صدا در آمدن این گردونه چشم چند نفر به در دوخته شد.
به سمت میز مجللی که نشان می داد مخصوص مدیریت فرش فروشی است رفته و به فردی که در پشت میز قرار داشت علت حضورم را و اینکه منتظر سوژه ای مناسب که بتوانم گزارشم را تکمیل کنم، هستم، توضیح دادم و با نظر مثبت مرد پشت میز که بعد متوجه شدم مدیر فروش است مواجه شدم.
خوشبختانه پس از چند دقیقه دوباره صدای گردونه بلند شد و زن و مرد جا افتاده ای به همراه دختر و پسری جوان وارد گالری شدند. یکی از افراد داخل گالری که جلیقه کت به همراه کراوت به تن داشت و پیراهن سفیدی زیر جلیقه پوشیده بود و موهایش را به نحو بسیار مرتبی آراسته بود به سمت آنها رفت و پس از خوش آمدگویی، آنها رابه سمت گردونه فرشها هدایت کرد.
مرد میانسال و پسر جوان که هرکدام کت و شلواری شیک به تن داشتند پشت سر مرد فروشنده به راه افتادند اما زن و دختر جوان که هر دو پالتو پوستی کرم قهوه ای بر تن کرده بودند و روسری های خود را زیر خزهای پالتو فرو کرده و چکمه هایی بلند تا زانو پوشیده بودند بیشتر محو تابلوفرشهای نفیس که به دیوار آویخته شده بود، بودند و به آهستگی و با فاصله با مردان همراه خود قدم برمی داشتند.

نمای سوم
معصومه و مادرش به درخواست من پشت دار قالی قرار گرفتند و با نگاهی به نقشه فرش، انگشتان خود را داخل نخهای قالی فرو کردند.
معصومه که چشمانش در آن تاریکی بهتر و بیشتر نقشه قالی را می دید شروع به خواندن نقشه کرد و هم خودش و هم مادرش با سرعتی عجیب شروع به بافتن کردند هر ثانیه یک گره به قالی میزدند و نخ آن را با کاتری که در دست داشتند می بریدند. هر ثانیه دستشان را با قدرت به داخل نخهای محکم دار فرو می بردند و نخ ابریشمی را از بین آنها عبور می دادند و تار زیری را به رویی گره می زدند. نوای آرام زمزمه های معصومه به همراه صدای گره زدن نخ بر دار قالی آهنگی زیبا و محزون می ساخت که هر بیننده ای را مسحور خود می کرد.
وقتی کار بافتن یک رج از قالی به پایان رسید، زن با شانه ای بزرگ بر روی دارقالی کوبید تا گره ها به خوبی بر روی فرش بخوابند سپس باقیچی مخصوص شروع به برش نخهای اضافه بیرون زده از قالی کرد و هر وقت به گل برجسته ای می رسید با احتیاط بیشتر آن را به طرز مخصوص قیچی می کرد که برجسته گل بوته نمایان شود.
- معصومه! چند وقته که روی این قالی کار می کنید؟
- تقریباً 5 ماهه
- چقدرش مونده؟
- تقریباً یک سومش. حدوداً دو ماه دیگه کار داره
- این فرش چند متریه؟ بافتن این فرش چقدر طول میکشه؟
- بستگی داره که چقدر براش وقت بگذاری و از چه نخی استفاده کنی. من و مامانم شب و روز در حال بافتن این فرش هستیم صبح از ساعت 5 شروع به کار می کنیم تا ساعت 8 شب. چون نخ فرش ابریشمیه خیلی دیر بالا می آید. برای همین اینقدر طور کشیده و گرنه باید زودتر تمام می شد. - حتماً کلی قیمت این فرشه؟
- ما که چون به پول احتیاج داشتیم این فرش را ارزان تر پیش فروش کردیم.
- چرا؟
- خوب این فرش را از وقتی شروع به بافتن کردیم که من با آقا نادر عقد کردم. مامان می گفت باید برای تهیه جهیزیه فرش ببافیم. اما دو هفته دیگه عروسی منه و این فرش تا دو هفته دیگه تموم نمیشه برای همین مجبور شدیم پیش فروشش کنیم تا بتونیم جهیزیه بخریم.
- حالا چند فروختید؟
- 650 هزار تومان
- همین قدر؟ می دونید این فرش گل برجسته با نخ ابریشیمی را توی تهران چند می فروشند؟
حداقل 5-6 میلیون تومان. چرا اینقدر ارزان فروختید؟
- از ما روستائیها بیشتر از این نمی خرند. فرشهای با نخ کرک را که زیر صد هزارتومان می خرند حالا این فرش چون ابریشم و گل برجسته با نقشه قشنگ بود، اینقدر خریدند.
- شما بقیه سال هم فرش می بافید؟
- بله، سفارش می گیریم
- کسی که سفارش فرش را می دهد و کار فرمای شما است بیمه تان می کند؟
- نه حتی حاضر نیست به جای بهتر و گرمتر برای کار کردن به ما بدهد. الان مادر من با این سن و سال تمام بدنش آرتوروز داره تمام استخوان هایش از بس که توی این زیرزمین نمناک کار کرده درد می کنه شما دستهای ما را نگاه کنید.
معصومه دستانش را جلوی روی من گرفت. نگاهم که به انگشتانش افتاد دلم آشوب شد. تمام انگشتانش ترک برداشته بودند و ترک نوک آنها بسیار عمیق شده بود. معلوم بود چندین مرتبه زخم شده است و دو مرتبه جای زخم قبلی که هنوز خوب نشده است زخم شده است.
- چرا اینطوری شده؟
- بخاطر نخهای دار قالی. شما خودتات دست به این نخها بزنید که چقدر ضخیم و کلفت هستند و ما مجبوریم برای هر بار گره زدن انگشتانمان را باشدت و فشار داخل این نخهای به هم پیوسته فروکنیم. برای همین زخم میشه و خون می آید. حالا هم که هوا سرد شده وضع بدتره چون پوست دستمان خشک شده و زود ترک می خوره. بعضی وقتیها از شدت سوزش انگشتهایمان شبها خوابمان نمی برد.
- معصومه پدرت چی؟ چه کاره است؟
- اون تو بازار، نخهای قالی رنگ می کنه
- در آمدش خوبه؟
- ماهی هفتاد هزار تومان
- شما چند تا بچه هستید؟
- 8 تا، 5 تا دختر، سه تا پسر که من بزرگترین آنها هستم
- با پول این قالیها که می بافید خرجتون در می آد؟
- اگه سالی بتونیم 4-5 تا ببافیم می تونیم یه جوری سر کنیم. اما اگه سفارش نداشته باشیم یا اینکه ارزون از ما بخرن ...
وقتی داخل حیاط شدم بچه ها حسابی سرگرم بازی با هم بودند و دخترکی که انگار در غیاب خواهر و مادرش وظیفه انجام کارهای خانه را داشت، در کنار حوض مشغول شستن ظرف بود. انگشتان دخترانه اش تا مچ قرمز شده بود و به کبودی می زد. در زیر آب سرد می برد و ظرفها را می سایید و بینی اش را هر از چندگاهی بالا می کشید. احتمالاً نفر بعدی که مجبور بود برای تهیه جهیزیه اش از صبح تا شب در آن زیر زمین نمور و تاریک قالی را رج بزند و دستان کودکانه اش با ضربات تارهای قالی، زمخت و زخمی شود او بود و خواهر بعدیش باید جای او کارهای خانه را می کرد. انگار این چرخه ای بود که به ناچار همه باید در آن می چرخیدند و راه مفری وجود نداشت.

نمای چهارم
زن و مرد به همراه دختر و پسر جوان که معلوم شد دختر و داماد آن خانواده هستد و قرار است تا دو هفته دیگر ازدواج کنند، فرش دوازده متری نقش برجسته ای را برای داخل پذیرایی شان پسندیدند. مدیر فروش شروع به توضیح در مورد فرش کرد که چند شانه است و چند گره دارد و از مرغوبترین نخهای ابریشمی در آن استفاده شده است و نقشه بی نظیری دارد و .....
فرش به نظرم خیلی آشنا آمد نقشش شبیه همان نقشی بود که معصومه و مادرش به فرش خودمی زدند. نقشهایش هم همانند گلهای آن برجسته کار شده بود. خانواده فرش راپسندیدند و به همراه سه فرش دستباف 9 متری دیگر و پرداخت وجهی در حدود 20 میلیون تومان، ازگالری خارج شدند.
سپس من از مدیر فروش قیمت فرش 12 متری تبریز نقش برجسته را پرسیدم.
- ما حدود هشت میلیون و هفتصد هزار تومان قیمت گذاشته بودیم اما به این خانواده چون باز هم فرش برداشتند هشت میلیون فروختیم.
- شما خودتان فرشهایتان را سفارش می دهید که ببافند؟
- اکثراً بله. یعنی در واقع بدون واسطه این کار را انجام می دهیم. البته این فرش را به دلیل امتیازات منحصر به فردی که داشت از دلال خریدیم.
- می تونم بپرسم چند؟
- خواهش می کنم در حدود چهار میلیون
- شما اطلاع دارید که دلال از بافنده چه میزان خریده است؟
- خیر خبر ندارم ولی عموماً در حدود یک میلیون
- شما فرشهایی که می خرید مستقیماً از بافنده می خرید یا از کارفرما
- خیر، ما با چند مجتمع بافندگی قرار داد داریم که فرش را از صاحبان مراکز می خریم.
- اطلاع دارید مثلاً از یک فرشی که یک میلیون می خرید و 4 میلیون می فروشید چقدر به خود بافنده فرش تعلق می گیرد؟
- فکر می کنم چیزی در حدود 400 تا 500 هزار تومان
- شما فرشهایتان را بیمه می کنید؟
- حتماً چون سرمایه ماست اگر خدای نکرده سرقت شدند یا آتش بگیرند سرمایه ما از بین می رود.
- خبر دارید که بافندگان این فرشها بیمه می شوند یا خیر؟
- این به کارفرما بستگی دارد. من اطلاع چندانی ندارم

آدرس های جدید (جمعی از فعالین کارگری)

j-f.blogfa.com
f-kargari.blogfa.com

ضمیمه : 1

بصام: میزان صادرات فرش در سال 86 را نزدیک به 400 میلیون دلار برآورد کرد (87 /2/8 - عصر ایران) بصام: سال گذشته در مجموع ‪ ۳۹۸‬ میلیون دلار فرش دستباف ایران به كشورهای مختلف جهان صادر شد. (87/5/16 - خبرگزاری جمهوری اسلامی) بصام: مدیر عامل شرکت سهامی فرش ایران پیش بینی کرد صادرات فرش دستباف در سال جاری با 5 درصد افزایش به 416 میلیون دلار برسد. (87/5/12 - واحد مرکزی خبر)
بصام: در حاشیه افتتاحیه همایش تخصصی استاندارد پشم: در حال حاضر در ایران 5 میلیون و500 هزار متر فرش تولید می شود . (87/7/14 - خبرگزاری ایسکانیوز)
در این میان آمارهای رئیس مركز ملی فرش ایران عجیب تر و شنیدنی تر است. فرجی با گشاده دستی آمارهای جالبی ارایه می كند. او هم با اتکای به آمار منابع رسمی و بر اساس تحقیقات به عمل آمده یک میلیون متر از میزان رقم اعلامی وزیر بازرگانی را رد کرده و تولید فرش کشور را 5 میلیون متر اعلام می کند. او همچنین تحت تاثیر منابع تحقیقاتی و آماری خود رقم صادراتی فرش را در شلوغی اوضاع دوبرابر واقع اعلام کرده و اصلا به کمتر از آن هم رضایت نمی دهد. بخوانید:
فرجی: وی با اشاره به میزان صادرات فرش ایران، عنوان کرد: در سال گذشته بالغ بر 750 میلیون دلار فرش دستباف از ایران به سایر کشورهای دنیا صادر شده است. (87/4/6 - عصر ایران) فرجی: تولیدات داخلی فرش دستباف سالانه حدود پنج میلیون متر مربع است. (87/5/22 - تهران – خبرگزاری ایسکانیوز)
فرجی: این صنعت بطور مستقیم یك میلیون نفر و غیر مستقیم دو میلیون نفر اشتغال ایجاد كرده است (87/5/22 - خبرگزاری فارس)
فرجی: وی تولید فرش در کشور را بیش از چهار میلیون متر مربع دانست و افزود: 40 درصد ازاین میزان تولید با ارزش ریالی بیش از 500 میلیون دلار به خارج از کشور صادر می شود. (87/8/13 - خبرگزاری دانشجویان ایران - شهركرد)
فرجی: ارزش صادرات فرش کشور از ابتدای امسال تا پایان مرداد 450 میلیون دلار (!)‌ بود که در مقایسه با مدت مشابه پارسال 7 درصد افزایش یافته است 0 (87/8/26 - زاهدان / واحد مرکزی خبر)
فرجی: رییس مركز ملی فرش ایران با بیان این‌ كه 40 درصد سهم تجارت جهانی فرش متعلق به ایران است، افزود: سال گذشته بالغ بر 750 میلیون دلار (!) فرش دستباف از كشور صادر شد. (87/4/3 - خبرگزاری دانشجویان ایران - خرم‌آباد)
فرجی: سهم ایران در زمینه تولید فرش دستباف در سطح جهان حدود 40درصد است و رتبه اول را به خود اختصاص داده است. وى خاطرنشان کرد: سالانه حدود چهار میلیون متر مربع (80 درصد تولید 5 میلیون متر مربعی) فرش دستباف ایران به اقصى نقاط جهان صادر مى‌شود. (87/5/8 - روزنامه فرهنگ آشتی) معاون مركز ملی فرش ایران هم در این میانه مطالب گفتنی و شنیدنی دیگری دارد. عابد اما آمارهای سایر مدیران را با اندكی كاهش و با درصد های دقیق تری(!) ارایه می كند. حكایتی است... :
عابد: معاون مركز ملی فرش ایران گفت: كشورمان 33 درصد بازار جهانی تولید فرش را در اختیار دارد. (87/2/24 - خبرگزاری اقتصادی ایران)
عابد: دولت، طرح بهره مندی یك میلیون و 200 هزار بافنده فرش از بیمه را در دستور كار دارد. (همان منبع)
عابد: ارزش صادرات فرش كشورمان در سال گذشته، 400 میلیون دلار بوده است. (همان منبع)
كاتب: معاون مرکزملی فرش ایران درجشنواره فرش قم، بافت سالانه حدود 5 میلیون مترمربع فرش به دست بیش از یک میلیون هنرمند قالیباف خبرداد و افزود: این صنعت ضمن ارزآوری سالانه 500 میلیون دلار برای کشور زمینه اشتغال حدود 8 میلیون نفر را درعرصه های مختلف فرش نیز فراهم کرده است. (87/8/26 - قم / واحد مركزی خبر)
وزیر بازرگانی در مصاحبه خود كه یقینا آمارهای آن بر اساس گزارشات همین عزیزان شكل گرفته است تولید سالانه فرش را معادل 6 میلیون متر مربع، تعداد قالیبافان را قریب 5/1 میلیون نفر و میزان صادرات این كالا را 500 میلیون دلار اعلام كرد
سید جلال الدین بصام اما این آمار را به گونه ای دیگر و با تفاوتی غیر قابل اغماض عملا زیر سئوال می برد. او با کاستن 800 هزار متر! از آمار وزیر، تولید سال گذشته فرش كشور را 5 میلیون و 200 هزار متر مربع، تعداد بافندگان را با اختلاف 400 هزار نفری، یك میلیون 100 هزار نفر و صادرات سال گذشته را با 25 در صد اختلاف حدود 398 میلیون دلار اعلام می كند...؟!