اخراج کارگران به تعویق افتادن دستمزدها و تعطیل کارخانه ها تا آنجا پیش رفته است که بیشتر ذهن آدمی به آنجا می چرخد که کدام کارخانه ها و شرکت ها تعطیل نشده اند. کارخانه های تعطیل شده صرفا از بخش خصوصی نبوده اند بلکه کارخانه ها و شرکت های تعطیل شده از بخش های دولتی را هم شامل می شوند، با این فرق که شرکت های وابسته به نهادهای دولتی ابتدا به ورشکستگی کشانده می شوند و بعد، رایگان به بخش خصوصی واگذار میگردند. تعطیلی کارخانه ها و دیگر معظلات کارگری بدون شک برخواسته از حرص سرمایه داران به سود و انباشت بیشتر و بحران سرمایه داری ایران است. هرچند در حال حاضر، بحران عالم گیر شده است. بیکاری تنها دامن ما کارگران را در این گوشه ی دنیا، نگرفته است بلکه بحران نظام سرمایه داری، یونان، اسپانیا و ... را نیز زمین گیر کرده است. دولت سرمایه داری ایران تمام کوشش این است که نظام سرمایه داری ایران را از این ورطه ی بحران نجات دهد و این کار تنها با تحمیل بیشتر گرسنگی به کارگران و تنگ و تنگ تر کردن آزادی کارگران و سرک کشیدن در زندگی خصوصی انسان ها شدنی است. شاهدیم که باغ سبز نشان دادن دولت امید تنها رهاوردش برای کارگران، گرانی و بیکاری هرچه بیشتر بوده است. در این میان دولت سرمایه داری از هیچ کوششی در مدح نظام سرمایه داری فروگذار نمی کند و رفرمیست های چپ و راست نیز در امیدوار کردن کارگران به دولت سرمایه با نامه نگاری و گریه کردن سر قبری که مرده ای در آن نیست، سد راه مبارزات کارگری علیه سرمایه شده اند. اما بدنه کارگری هر روز فقر و گرانی و بیکاری را با تمام وجود لمس می کند. ولی از آنجا که آگاهانه به رموز نظام سرمایه داری دست نیافته است این بمباران های تبلیغاتیِ یکریز بورژوازی و توهم آفرینی های ضد کارگریِ رفرمیست ها، کندی شده بر دست و پای کارگران و کارگران را از رویارویی با اتکا به نیروی خود در مقابل سرمایه باز می دارد.
بیش از ١٠ میلیون بیکار در ایران، نتیجه بحران ها و رقابت سرمایه ها در کشور و در سطح جهانی بوده است. نظام سرمایه داری هدفش تولید ارزش اضافی و سر پا نگاه داشتن نظام سرمایه داری است و از افلاس و دربه دری کارگران در دریا غرق شدن (آنهایی که به دنبال کار به کشورهای دیگر سفر می کنند) و بی خانمانی کارگران خم به ابرو نمی آورند. نظام سرمایه داری با بالا بردن بهره وری و استفاده از ابزار تولید پیشرفته هر روز از تعداد کارگران می کاهد و این ذات سرمایه است و در رقابت با دیگر سرمایه ها برای دست یابی به ارزش اضافی بیشتر به بالابردن بهره وری نیروی کار رو می کنند. آنهایی هم که سر کار هستند اکثرا در بدترین شرایط معیشتی زندگی را سر می کنند. دستمزدهای ٢٠٠ هزار تومانی و ٢۵٠ هزار تومانی در تهران و دیگر شهرها امری عادی شده است. این قبیل از کارگران مزدی مجبور به فروش نیروی کار هستند. طبیعی است که این شاغلین مدام تیغ اخراج را بر گردن خود احساس می کنند. از سوی دیگر این شاغلین در طول سال بیشتر از ۵ ماه کار ندارند. اما جزء آمار شاغلین محسوب می شوند. این وضعیت بخشی از شاغلین است. این نیروهای کار به معنی واقعی کلمه مجانی (با احتساب هزینه ایاب و ذهاب) توسط صاحبان سرمایه به کار گرفته می شوند و فقط از این وضعیتِ ارتش بیکاران، سرمایه داران بیشترین ارزش اضافی را به جیب می زنند. دولت روحانی نیز چون اسلاف خود ترک تازی سرمایه را با تمام نیروی سرکوب و جو اختناق حمایت می کند. روحانی در راس دولت مستبد سرمایه مامور است که منویات نظام کارمزدی را اجرا کند. هر کسی در راس حاکمیت نظام سرمایه داری قرار بگیرد، فرق نمی کند احمدی نژاد، خاتمی، رفسنجانی، میرحسین موسوی یا هر کس دیگری باشد، رسالتش تامین کالای مصرفی نیست، بلکه تولید برای مبادله است و خون تازه جاری کردن در کالبد نظام سرمایه داری است، یعنی خرید نیروی کار با قیمت ارزان و تولید ارزش اضافی بیشتر. ما کارگران نیز خواست ها و مطالباتی داریم که یک زندگی مرفه و آزاد را برای ما تامین کند. این خواست ها و مطالبات ما آرمانی نیستند، بلکه مطالباتی هستند این جهانی، که با اتکا به نیروی جنبش کارگری آگاه و دست به کار در پیکار علیه نظام کارمزدی شدنی خواهد بود و واقعیت موجود نشان می دهد که زیر چتر نظام کارمزدی امکان پذیر نیست.
ماه گذشته، اخراج کارگران ایران صدرا را شاهد بودیم. اکنون دستمزدهای کارگران نیروگاهی دماوند را نظاره گریم. از سوی دیگر کارخانه ی پلی اکریل که یکی از کارخانه های محوری در تولید مواد اولیه ی کارخانه های نساجی می باشد، نزدیک به ٨٠٠ تن از کارگران خود را اخراج کرده است. کارگران این بخش تولیدی بارها جلوی استانداری و دیگر نهادهای نظام سرمایه داری تجمع کردند. وضعیت افلاس و بیکاری ما کارگران از آنجا نشات می گیرد که دولت سرمایه داری بی مهابا و به این گستردگی ما را از حق حیات محروم می کند و ما به دلیل نداشتن یک تشکل شورایی سراسری کارگری علیه سرمایه توان مقابله با سرمایه داران را نداریم. اما این به این معنی نیست که تا تشکیل چنان تشکلی دست روی دست بگذاریم. بلکه در یک روند مبارزاتی بر علیه سرمایه است که تشکل شورایی تکوین پیدا می کند. در شرایط فعلی، ما کارگران یا بایستی منتظر هجوم همه جانبه دولت سرمایه داران باشیم یا می باید خود را برای یک پیکار متشکل در مقابل این بی حقوقی ها آماده کنیم. راه سومی وجود ندارد. ما کارگران همچون گوسفندانی که به کشتارگاه می برند منتظر نوبت نشسته ایم تا به دست نظام سرمایه داری که به چیزی جز تولید ارزش اضافی و انباشت نمی اندیشد سلاخی شویم. برای مقابله با شرایطی که نظام سرمایه داری به وجود آورده است کارگران نیروگاهی دماوند، ایران صدرا، پلی اکلیل راهی برایشان نمانده است جز آنکه متشکل و آگاهانه بر علیه سرمایه به پا خیزند. در همین شرایط که جو اختناق و سرکوب حاکم است، کارگران صنایع فلزی، کارگران لاستیک سازی دنا (در شیراز) ، کارگران قطعات توربین شهریار به مقابله با عوامل سرمایه برخواستند و توانستند صاحبان سرمایه را به عقب نشینی وادار کنند. با وجود استبداد همه جانبه سرمایه که از درج اخبار کارگری به شدت جلوگیری می کند این کارگران در امر خبررسانی هم فعال ظاهر نشدند. به عنوان یک کارگر از کارگران شرکت هایی که در فوق به آنها اشاره شد به طور خاص و دیگر کارگران درخواست می کنیم که دست روی دست نگذاریم که هجوم سرمایه فرا رسد. خبررسانی کنیم و حمایت دیگر کارگران را فرا خوانیم و با اتکا به نیروی خود به مقابله با سرمایه برخیزیم.
ماه منظر دیناروند